چرا خدا اسم او را «حسن» گذاشت؟ چون هرچه در عالم ملک و ملکوت متصف به صفت حسن، محسن، احسان و احسن است، در وجود امام مجتبى علیهالسلام جمع است.
نگویم آب و گل است آن وجود روحانى بدین کمال نباشد جمال انسانی
اگر تو آب و گلى همچنان که سایر خلق گل بهشت مخمّر به آب حیوانی
وجود هر که نگه مىکنم ز جان و جسد مرکب است و تو از فرق تا قدم
جانیبه هر که خوبتر اندر جهان نظر کردم که گویمش به تو ماند، تو بهتر از آنى «1»
حضرت مجتبى علیهالسلام را باید با قرآن، فرمایشهاى پیغمبر صلىاللهعلیهوآله و اولیاى الهى نگاه کنیم. ایشان را در این حقیقت ببینم که ده سال امام واجب الاطاعه حضرت أبى عبدالله الحسین علیهالسلام بوده است. بدون این که توضیح، تفسیر و شرح بدهم، یعنى جرأت ورود به توضیح آن را ندارم و بیشتر مردم نیز تحمل این مسأله را ندارند. اسم حسین که «یاء» اضافه دارد، اگر «یاء» را حذف کنید، حسن مىشود، به خاطر این است که اسم مصغّر حسن است، تا ببینید که امام حسن علیهالسلام کیست.
پاى عقل عالمیان و هر مفسرى در اینجا لنگ است. حسین اسمى است که خدا بر أبى عبدالله علیهالسلام گذاشت، اما حسن اسمى است که خدا روى امام مجتبى علیهالسلام گذاشته است و حسین، مصغّر حسن است. یعنى اى انسانها! نسبت به اسم امام مجتبى علیهالسلام توجه کنید.
وقتى امام مجتبى علیهالسلام در روز پانزدهم ماه رمضان به دنیا آمدند، تمام نمازهاى واجب دو رکعتى بود، یعنى پانزده سال پیغمبر صلىاللهعلیهوآله همه نمازها را با مردم به صورت دو رکعتى مىخواندند. تا روز پانزدهم ماه رمضان آن سالى که هنگام سحر حضرت مجتبى علیهالسلام به دنیا آمدند، رسول خدا صلىاللهعلیهوآله دو رکعت به نماز ظهر و دو رکعت به نماز عصر اضافه کردند و خدا امضا کرد که فقط در سفر، نمازهاى چهار رکعتى، دو رکعتى شوند. به شکرانه ولادت امام مجتبى علیهالسلام چهار رکعت به دو نماز واجب اضافه شد. سال بعد که أبى عبدالله علیهالسلام به دنیا آمد، پیغمبر صلىاللهعلیهوآله یک رکعت به مغرب و دو رکعت به عشا اضافه کردند، یعنى سه رکعت، که کمتر از امام مجتبى علیهالسلام باشد، چون حسین، مصغّر حسن است. «2»
کلمات «حسن، أحسن، احسان، محسن و حسین» که ریشه در سه حرف «حاء و سین و نون» دارند، در کتاب خدا و معارف الهیه زیاد استعمال شده است. به سراغ بعضى از آیات قرآن برویم تا از نظر قرآن و روایات ببینیم که امام مجتبى علیهالسلام کیست.
مظلومیت اهل بیت علیهمالسلام
او و پدرش مظلومترین مظلومان جهان مىباشند. مظلومیت أبى عبدالله الحسین علیهالسلام اگر یک است، مظلومیت امام مجتبى علیهالسلام نود و نه است و مظلومیت امیرالمؤمنین علیهالسلام بىنهایت است.
چه ظلمى در عالم به این خانواده شده است. بالاترین ظلم این است که شش میلیارد نفر به جاى این که به امام اقتدا کنند، شب و روز به شیطان اقتدا مىکنند. این بالاترین ظلم است. شش میلیارد نفر تابع فرهنگهایى هستند که دولتهاى جهان از ناحیه شکم، شهوت و عوامل خود به مردم ارائه مىدهند و مردم نیز مىپذیرند، اما فرهنگ اهلبیت علیهمالسلام در دنیا، در غربت کامل است.
مظلومیت این است که در مدینه و ایام حج، دو میلیون نفر در نماز جماعت شرکت مىکنند، اما این نماز با فرهنگ الهى و ائمه علیهمالسلام مطابق نیست، بلکه با فرهنگ ابوحنیفه، مالک و شافعى مطابق است که دین آنان، دین بنىامیه است. این مظلومیت است. «3» امیرالمؤمنین علیهالسلام سخنرانى بسیار جالبى کردند که همه گوش و هوشها را گرفته بود، یک نفر از وسط جمعیت بلند شد، امیرالمؤمنین علیهالسلام سخنش را قطع کرد و فرمود: چه مىخواهى؟ گفت: على جان! به من ظلم شده است. تو امروز حاکم مملکت هستى و قدرت دارى که این ظلم را از من برطرف کنى؟
بر حاکم واجب است که ظلم را برطرف و زندگى مردم را اداره کند و نگذارد ستمکار در جامعه سر بلند کند و ثروتمندان بىدین به خاطر این که ثروت دارند خون مردم را بمکند و به هر شکلى که مىخواهند، اقتصاد را شکل بدهند.
گفت: على جان! تو حاکم هستى، سخنرانى تو را مخصوصا قطع کردم که بگویم که به من ظلم شده است و من خودم قدرت دفع ظلم از خودم را ندارم.
این حاکم او را رد نکرد. به او نگفت: خجالت نکشیدى که سخنرانى ما را قطع کردى؟ حاکم به مأمور دولتش نگفت: این بىتربیت را بیرون کنید، تا بىادبى نکند.
بلکه تا گفت: اى حاکم! به من ظلم شده است، از صورت على علیهالسلام اشک سرازیر شد. از روى منبر به او گفت: چقدر به تو ظلم شده است؟ گفت: یک ظلم به من شده است.
در روایات ما ننوشتهاند که چه ظلمى بوده است. گفت: یک ظلم به من شده است. حضرت فرمود: اما منِ حاکم که دارم براى شما سخنرانى مىکنم، به عدد ریگهاى بیابان و دانه دانه پشم شترها و گوسفندان و بزهاى دنیا به من ظلم شده است.
این ظلم هنوز ادامه دارد. هنوز به نام على علیهالسلام مکتب سازى، جنایت و فرقه سازى مىشود. عدهاى زنا مىکنند و رابطه نامشروع برقرار مىکنند، ربا مىخورند، جنایت مىکنند و مىگویند: على علیهالسلام در قیامت دست ما را مىگیرد. این بدترین ظلم به امیرالمؤمنین علیهالسلام است.
ظلم حکومتها به شیعه
قاضى دادگاه مدینه براى پروندهاى شاهد خواست. قاضى ابىلیلى، قاضى بنى عباس بود. مظلوم پرونده از دادگاه بیرون آمد، به یکى از شیعیان ناب امیرالمؤمنین علیهالسلام که شیعه واقعى بود گفت: حق من دارد ضایع مىشود و به شاهد نیاز دارم، آیا حاضر هستى به نفع من شهادت بدهى؟ گفت: بر من واجب است که شهادت بدهم که حقّ تو از بین نرود. کتمان شهادت از گناهان کبیره است و خدا به آن وعده عذاب داده است. کسى که حقى را بداند، از او شهادت بخواهند و نرود شهادت بدهد، اهل جهنم است.
او را براى شهادت به دادگاه آورد، گفت: شاهد من این آقا است. قاضى أبى لیلى گفت: عجب شاهدى آوردى، این دادگاه در پاکى، تقوا، ورع و کرامت، چنین شاهدى را کمتر به چشم دیده است، اما شهادت او قابل قبول نیست؛ چون او شیعه است. دادگاه نمىتواند شهادت او را قبول کند، برو شاهد دیگرى بیاور.
این مظلومیت امام على علیهالسلام و امام حسن علیهالسلام است. شاهد در دادگاه مانند مادر داغدیده شروع به گریه کرد. أبىلیلى به او گفت: براى چه گریه مىکنى؟ گفت:
براى این که تو در مسند این قضاوت هستى دارم اشک مىریزم. گفت: مگر من چه کسى هستم؟ گفت: تو دروغگو هستى. گفت: من چه دروغى گفتم؟ گفت: همین الان دروغ گفتى، تو به من گفتى که شیعه هستم. سلمان، ابوذر، مقداد و عمار شیعه هستند. آیا مرا شیعه مىگویند؟ من از على علیهالسلام خجالت مىکشم که به من شیعه بگویند. من دوست على علیهالسلام هستم، نه شیعه ایشان. «4» کسى که صددرصد شیعه بود، ولى مىگفت: من شرم مىکنم که بگویم شیعه هستم، اما بعضىها مشروب مىخورند، لاابالىگرى مىکنند، هر گناهى را علنا مىکنند و مىگویند: همه جرمهاى ما را به خاطر على علیهالسلام مىبخشند. از کجا این حرفها را در آوردهاند؟ نمىدانم.
معناى لغوى «حُسنى»
خداوند در قرآن مىفرماید:
«وَ قُولُوا لِلْنَّاسِ حُسْنًا» «5»
«حُسنى» از ماده «حسن» گرفته شده است. اى بندگان من! وقتى با دیگران سخن مىگویید؛ با شیعه، سنّى، یهودى، مشرک بىدین، لاییک، زرتشتى و مسیحى، با سخنى زیبا، استوار، حق، محکم و حکیمانه صحبت کنید. نگذارید زبان، شما را به انحراف بکشاند. در گفتار خود زیباگو باشید.
کلمه «احسن»:
«وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مّمَّن دَعَآ إِلَى اللَّهِ» «6» «وَ مَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى» «7» زیباترین گفتار در این عالم، گفتار کسى است که مردم را به خدا دعوت مىکند و گفتار چه کسى در این عالم زیباتر از دعوت کننده به خدا است؟ زبانى که زن، فرزند، داماد، عروس، رفیق و اجتماع را به خدا دعوت مىکند.
در سوره قصص آمده است که متدینین زمان حضرت موسى علیهالسلام به قارون گفتند:
«أَحْسِن کَمَآ أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ» «8» ثروت خود را در راه خیر و احسان بکار بگیر، چنان که خدا آن را به تو احسان و عطا کرد.
حسن، مجمع تمام خوبىها
بخشى از روایتى را براى شما بیان مىکنم که کلمه «حسن» در این روایت به کار برده شده است. این گفتار پیغمبر صلىاللهعلیهوآله خطاب به امیرالمؤمنین علیهالسلام مىباشد:
«سَبْعَهٌ مَنْ کُنَّ فِیه فَقَدِ اسْتَکَمَلَ حَقیقَهَ الایمانِ وَ ابْوابُ الجَنَّهِ مُفَتَّحَهٌ لَهُ» «9»
هفت چیز است که اگر کسى انجام دهد، واقعیت ایمانش کامل مىشود و تمام درهاى بهشت بر او باز مىشود.
اولین مطلب: «من أحسن صلاته» کسى که نماز خود را زیبا بجا بیاورد، یعنى نماز را مطابق با رساله و نیت خالص انجام دهد.
روى این حساب، قرآن و روایات ما را به رفتار، گفتار، عبادت، نیت، هدف و برنامههاى زیبا دعوت مىکنند. خدا نازیبایىها را قبول نمىکند، اما زیبایىها را به قیمت بهشت قبول مىکند و هر چه زیبایى در قرآن مىبینید، انسان به آن دعوت شده است و خدا مىدانست که در وجود امام مجتبى علیهالسلام همه اینها جمع است که وقتى روز پانزدهم ماه رمضان به دنیا آمد، پیغمبر صلىاللهعلیهوآله منتظر شد که خدا چگونه این مولود را نام گذارى مىکند، جبرییل آمد و عرض کرد: او را «حسن» بنامید، یعنى مُلک و ملکوت این مولود، زیبا است. «10»
پی نوشت ھا:
______________________________
(1)- سعدى شیرازى.
(2)- بحار الأنوار: 19/ 19 2، باب 8، حدیث 45؛ «أقول قال فى المنتقى فى حوادث السنه الثانیه من الهجره فى هذه السنه تزوج على بن أبى طالب علیهالسلام فاطمه علیهالسلام بنت رسول اللَّهِ صلىاللهعلیهوآله فى صفر للیال بقین منه و بنى بها فى ذى الحجه و قد روى أنه تزوجها فى رجب بعد مقدم رسول اللَّهِ صلىاللهعلیهوآله المدینه بخمسه أشهر و بنى بها مرجعه من بدر و الأول أصح و روى عن بعض أهل التاریخ أن تزویجها کان فى شهر ربیع الأول من سنه اثنتین من الهجره و بنى بها فیها و ولدت الحسن علیهالسلام فى هذه السنه و قیل بل ولد الحسن علیهالسلام منتصف شهر رمضان من سنه ثلاث و الحسین علیهالسلام فى سنه أربع و قیل کان بین ولاده الحسن علیهالسلام و العلوق بالحسین علیهالسلام خمسون لیله و ولد الحسینللیال خلون من شعبان سنه أربع من الهجره. و فى هذه السنه کانت سریه عبد الله بن جحش و فى هذه السنه حولت القبله إلى الکعبه کان النَّبِىُّ صلىاللهعلیهوآله یصلى بمکه رکعتین بالغداه و رکعتین بالعشى فلما عرج به إلى السماء أمر بالصلوات الخمس فصارت الرکعتان فى غیر المغرب للمسافر و للمقیم أربع رکعات.»
(3)- نهج الحق: 312؛ «و قد قال النَّبِىُّ صلىاللهعلیهوآله من أعان على قتل امرئ مسلم و لو بشطر کلمه لقى الله یوم القیامه مکتوبا على جبهته آیس من رحمه الله و فیه عن ابن مسعود لکل شىء آفه و آفه هذا الدین بنو أمیه.»
(4)- بحار الأنوار: 65/ 156، باب 19، صفات الشیعه و أصنافهم و ذم، حدیث 11؛ «وَ قِیلَ لِلصَّادِقِ ع إِنَّ عَمَّاراً الدُّهْنِىَّ شَهِدَ الْیَوْمَ عِنْدَ ابْنِ أَبِى لَیْلَى قَاضِىَ الْکُوفَهِ بِشَهَادَهٍ فَقَالَ لَهُ الْقَاضِى قُمْ یَا عَمَّارُ فَقَدْ عَرَفْنَاکَ لَا تُقْبَلُ شَهَادَتُکَ لِأَنَّکَ رَافِضِىٌّ فَقَامَ عَمَّارٌ وَ قَدِ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ وَ اسْتَفْرَغَهُ الْبُکَاءُ فَقَالَ لَهُ ابْنُ أَبِى لَیْلَى أَنْتَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ الْحَدِیثِ إِنْ کَانَ یَسُووکَ أَنْ یُقَالَ لَکَ رَافِضِىٌّ فَتَبَرَّأْ مِنَ الرَّفْضِ فَأَنْتَ مِنْ إِخْوَانِنَا فَقَالَ لَهُ عَمَّارٌ یَا هَذَا مَا ذَهَبْتَ وَ اللَّهِ حَیْثُ ذَهَبْتَ وَ لَکِنْ بَکَیْت عَلَیْکَ وَ عَلَىَّ أَمَّا بُکَائِى عَلَى نَفْسِى فَإِنَّکَ نَسَبْتَنِى إِلَى رُتْبَهٍ شَرِیفَهٍ لَسْتُ مِنْ أَهْلِهَا زَعَمْتَ أَنِّى رَافِضِىٌّ وَیْحَکَ لَقَدْ حَدَّثَنِى الصَّادِقُ علیهالسلام أَنَّ أَوَّلَ مَنْ سُمِّىَ الرَّفَضَهَ السَّحَرَهُ الَّذِینَ لَمَّا شَاهَدُوا آیَهَ مُوسَى فِى عَصَاهُ آمَنُوا بِهِ وَ اتَّبَعُوهُ وَ رَفَضُوا أَمْرَ فِرْعَوْن.»
(5)- بقره 83: 2؛ «و با مردم با خوش زبانى سخن گویید.»
(6)- فصلت 33: 41؛ «و خوش گفتارتر از کسى که به سوى خدا دعوت کند و کار شایسته انجام دهد.»
(7)- لقمان 22: 31؛ «و هرکس همه وجود خود را به سوى خدا کند در حالى که نیکوکار باشد بىتردید به محکمترین دستگیره چنگ زده است.»
(8)- قصص 77: 28؛ «و نیکى کن همان گونه که خدا به تو نیکى کرده است.»
(9)- الخصال: 2/ 345- 346؛ بحار الأنوار: 66/ 170، باب 32، حدیث 12؛ «فِى وَصِیَّهِ النَّبِىِّ صلىاللهعلیهوآله لِعَلِىٍّ علیهالسلام یَا عَلِىُّ سَبْعَهٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَقَدِ اسْتَکْمَلَ حَقِیقَهَ الْاءِیمَانِ وَ أَبْوَابُ الْجَنَّهِ مُفَتَّحَهٌ لَهُ مَنْ أَسْبَغَ وُضُوءَهُ وَ أَحْسَنَ صَلَاتَهُ وَ أَدَّى زَکَاهَ مَالِهِ وَ کَفَّ غَضَبَهُ وَ سَجَنَ لِسَانَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِذَنْبِهِ وَ أَدَّى النَّصِیحَهَ لِأَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّهِ.»
(10)- بحار الأنوار: 43/ 315، باب 12؛ «فَقُلْتُ یَا أَخِى جَبْرَئِیلُ مَا رَأَیْتُ فِى الْأَشْجَارِ أَطْیَبَ وَ لَا أَحْسَنَ مِنْ هَاتَیْنِ الشَّجَرَتَیْنِ فَقَالَ لِى یَا مُحَمَّدُ أَ تَدْرِى مَا اسْمُ هَاتَیْنِ الشَّجَرَتَیْنِ فَقُلْتُ لَا أَدْرِى فَقَالَ إِحْدَاهُمَا الْحَسَنُ وَ الْأُخْرَى الْحُسَیْنُ فَإِذَا هَبَطْتَ یَا مُحَمَّدُ إِلَى الْأَرْضِ مِنْ فَوْرِکَ فَأْتِ زَوْجَتَکَ خَدِیجَهَ وَ وَاقِعْهَا مِنْ وَقْتِکَ وَ سَاعَتِکَ فَإِنَّهُ یَخْرُجُ مِنْکَ طِیبُ رَائِحَهِ الثَّمَرِ الَّذِى أَکَلْتَهُ مِنْ هَاتَیْنِ الشَّجَرَتَیْنِ فَتَلِدُ لَکَ فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءَ ثُمَّ زَوِّجْهَا أَخَاکَ عَلِیّاً فَتَلِدُ لَهُ ابْنَیْنِ فَسَمِّ أَحَدَهُمَا الْحَسَنَ وَ الآْخَرَ الْحُسَیْنَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلىاللهعلیهوآله فَفَعَلْتُ مَا أَمَرَنِى أَخِى جَبْرَئِیلُ فَکَانَ الْأَمْرُ مَا کَانَ فَنَزَلَ إِلَىَّ جَبْرَئِیلُ بَعْدَ مَا وُلِدَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَقُلْتُ لَهُ یَا جَبْرَئِیلُ مَا أَشْوَقَنِى إِلَى تَیْنِکَ الشَّجَرَتَیْنِ فَقَالَ لِى یَا مُحَمَّدُ إِذَا اشْتَقْتَ إِلَى الْأَکْلِ مِنْ ثَمَرَهِ تَیْنِکَ الشَّجَرَتَیْنِ فَشَمِّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ قَالَ فَجَعَلَ النَّبِىُّ صلىاللهعلیهوآله کُلَّمَا اشْتَاقَ إِلَى الشَّجَرَتَیْنِ یَشَمُّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ یَلْثِمُهُمَا وَ هُوَ یَقُولُ صَدَقَ أَخِى جَبْرَئِیلُ علیهالسلام ثُمَّ یُقَبِّلُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ یَقُولُ یَا أَصْحَابِى إِنِّى أَوَدُّ أَنِّى أُقَاسِمُهُمَا حَیَاتِى لِحُبِّى لَهُمَا فَهُمَا رَیْحَانَتَاىَ مِنَ الدُّنْیَا فَتَعَجَّبَ الرَّجُلُ مِنْ وَصْفِ النَّبِىُّ صلىاللهعلیهوآله لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَکَیْفَ لَوْ شَاهَدَ النَّبِىُّ صلىاللهعلیهوآله مَنْ سَفَکَ دِمَاءَهُمْ وَ قَتَلَ رِجَالَهُمْ وَ ذَبَحَ أَطْفَالَهُمْ وَ نَهَبَ أَمْوَالَهُمْ وَ سَبَى حَرِیمَهُمْ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون.»