سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خردی که بیماری خشم و شهوت دارد، از حکمت بهره ای نمی برد . [امام علی علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» گوشه‏اى از اخلاق حضرت امام زین العابدین علیه السلام

پاسخ ناسزا

مردى از خاندان امام زین العابدین علیه السلام بالاى سر حضرت ایستاد و بر ضد حضرت فریاد کشید و به آن بزرگوار ناسزا گفت! حضرت یک کلمه جواب او را نداد تا آن مرد به خانه‏اش باز گشت.

حضرت پس از رفتن او به هم‏نشینان فرمود: شنیدید این مرد چه گفت؟

من دوست دارم با من بیایید تا پاسخ مرا به او بشنوید، گفتند: همراهت مى‏آییم و ما دوست داشتیم به او بگوید، حضرت کفش به پا کرده، به راه افتاد و مى‏گفت:

«... وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» «1».

... و خشم خود را فرو مى‏برند، و از [خطاهاىِ‏] مردم در مى‏گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

دانستیم که آن حضرت چیزى به او نمى‏گوید، در هر صورت به منزل آن مرد آمد و فریاد زد به او بگویید: اینک على بن حسین است، آن مرد در حالى که براى شر برخاسته بود از خانه خارج شد و شک نداشت که حضرت براى تلافى کار ناهنجار او آمده است، امام سجاد علیه السلام به او فرمود: برادرم‏ چند لحظه پیش بالاى سرم ایستادى و این مطالب را در حق من گفتى، اگر همانم که تو گفتى از خدا به خاطر آن درخواست آمرزش مى‏کنم و اگر آنچه گفتى در من نیست خدا تو را بیامرزد، آن مرد پیشانى حضرت را بوسیده، گفت: آنچه گفتم در تو نیست و من به گفتار خودم سزاوارترم.

راوى روایت مى‏گوید: آن مرد حسن بن حسن پسر عموى حضرت بود «2»!

 

محبت به جذامیان‏

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: حضرت امام سجاد علیه السلام بر جذامیان گذشت در حالى که سوار بر مرکبش بود و جذامیان مشغول غذا خوردن بودند، آن حضرت را به صرف غذا دعوت کردند، حضرت فرمود: بدانید اگر روزه نبودم براى غذا کنارتان قرار مى‏گرفتم چون به خانه رسید دستور داد غذا پخت کنند و در پخت آن سلیقه به خرج دهند سپس آنان را دعوت به غذا کرد و خود هم براى غذا خوردن با آنان نشست‏ «3».

 

گذشت از حاکم‏

هشام بن اسماعیل از طرف عبدالملک مروان، حاکم مدینه بود. واقدى از عبداللّه نواده على علیه السلام روایت مى‏کند که گفت: هشام بن اسماعیل براى من همسایه بدى بود و امام سجاد علیه السلام آزارهاى سختى از او دید. هنگامى که عزل شد، به فرمان ولید بن عبدالملک او را براى تلافى مردم، دست بسته‏ و سر پا نگاه داشتند. در حالى که کنار خانه مروان توقیف بود امام سجاد علیه السلام بر او عبور کرد و به او سلام داد. پیش از این به خاصگانش سفارش کرده بود که کسى از آنان متعرّض هشام نشوند «4».

 

فضاى امن و امان‏

حضرت امام على بن الحسین علیه السلام یکى از غلامانش را دو بار صدا کرد و او جواب نداد، بار سوم به او فرمود: فرزندم! آیا صداى مرا نشنیدى؟ گفت:

چرا شنیدم، فرمود: تو را چه شد که پاسخم را ندادى؟ گفت: از تو احساس امنیت مى‏کردم، حضرت فرمود: خدا را سپاس گزارم که خدمتکارانم از من احساس امنیت مى‏کنند «5».

 

احسان پنهانى‏

در مدینه خانواده‏هایى بودند که رزق و مایحتاج زندگى‏شان به آنان مى‏رسید ولى نمى‏دانستند از کجا به آنان مى‏رسد؟ هنگامى که حضرت امام على بن الحسین علیه السلام از دنیا رفت آن را از دست دادند [آن زمان دانستند که او بوده که پنهانى به آنان کمک مى‏داده!].

همچنین آورده‏اند: آن حضرت همواره در شب تاریک با همیانى چرمى پر از درهم و دینار بیرون مى‏رفت و خانه به خانه را درب مى‏زد و کنار هر خانه‏اى مقدارى درهم و دینار مى‏گذاشت، پس از درگذشت آن حضرت‏ دانستند که این برنامه، کار حضرت سجاد بود «6».

 

نماز و احسان‏

ابوحمزه ثمالى مى‏گوید: امام سجاد علیه السلام را در نماز دیدم که ردایش از شانه‏اش مى‏افتد ولى براى حفظ آن بر شانه‏اش توجهى نمى‏کند تا از نمازش فارغ شد. سبب بى‏توجهى او را به ردایش در حال نماز پرسیدم؟ پاسخ داد:

واى بر تو! مى‏دانى در برابر که بودم؟! نماز عبد جز آنچه را از آن به قلبش به جا آورده قبول نمى‏شود.

 

عفو و گذشت قرآنى‏

کنیزى از کنیزان حضرت امام سجاد علیه السلام براى وضو جهت نماز به روى دستان مبارکش آب مى‏ریخت ناگاه آفتابه از دست کنیز روى صورت حضرت افتاد و آن را شکافت! حضرت سر مبارکش را به سوى او برداشت، کنیز گفت: خداى بزرگ مى‏گوید: «و خشم خود را فرو مى‏برند» «7»، حضرت فرمود: خشمم را فرو فرو بردم؛ کنیز گفت: «و از [خطاهاىِ‏] مردم در مى‏گذرند» «8»؛ حضرت فرمود: از تو در گذشتم؛ کنیز گفت: «و خدا نیکوکاران را دوست دارد» «9»؛ حضرت فرمود: برو که تو در راه خدا آزادى‏ «10».

 

روز خسران بازیگران‏

حضرت امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: در مدینه مردى دلقک و بیکاره بود [روزى‏] گفت: این مرد [على بن الحسین‏] از این که او را بخندانم مرا درمانده کرد؛ امام در حالى که دو نفر از خدمت گزارانش پشت سر او بودند بر آن مرد گذشت و او به دنبال حضرت آمد تا رداى مبارکش را از دوشش کشید و رفت، حضرت به او توجّهى ننمود ولى مردم دنبال آن دلقک رفتند و ردا را از او گرفته، به محضر حضرت آمدند و به دوش مبارکش نهادند، حضرت به مردم فرمود: این کیست؟ گفتند: مردى بى‏کار و دلقک است که اهل مدینه را مى‏خنداند، حضرت فرمود: به او بگویید براى خدا روزى است که در آن روز، بیهوده کاران خسران و زیان مى‏بینند «11».

 

ناشناسى در کاروان‏

حضرت امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: على بن الحسین علیهما السلام در هیچ حالى مسافرت نمى‏کرد مگر با همراهانى که او را نشناسند، آنهم به شرط اینکه در صورت نیاز به آنان کمک کند.

یک بار با گروهى مسافرت کرد، مردى آن حضرت را میان گروه دید و شناخت، به آنان گفت: مى‏دانید این شخص کیست؟ گفتند: نه، گفت:

این على بن الحسین است، پس به سوى حضرت هجوم بردند و دست و پایش بوسه زدند و گفتند: پسر پیامبر! مى‏خواستى با آزار دست و زبان ما به شما وارد دوزخ شویم؟ اگر این گونه مى‏شد ما تا پایان روزگار هلاک و بدبخت بودیم! چه چیزى تو را به این گونه مسافرت وادار کرد؟

فرمود: من یک بار با گروهى مسافرت کردم که مرا مى‏شناختند، به خاطر پیامبر صلى الله علیه و آله به گونه‏اى با من رفتار کردند که سزاوارش نبودم، ترسیدم شما هم آن گونه با من رفتار کنید، از این جهت پنهان نگاه داشتن خود از شما برایم محبوب‏تر بود «12».

 

رفتار اخلاقى با حیوان‏

حضرت امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: على بن الحسین علیهما السلام هنگام وفاتش به فرزندش حضرت باقر علیه السلام فرمود: من با این شترم بیست بار به حج رفتم و او را یک تازیانه نزدم، هنگامى که بمیرد آن را دفن کن که درندگان گوشتش را نخورند، زیرا پیامبر صلى الله علیه و آله خدا فرمود: شترى نیست که هفت بار در موقف عرفه نگاهش دارند مگر اینکه خدا آن را از نعمت‏هاى بهشت کند و در نسلش برکت قرار دهد. چون شتر حضرت از پاى درآمد حضرت امام باقر علیه السلام آن را دفن کرد «13».

 

بخشیدن افطارى‏

روزى که حضرت على بن الحسین علیهما السلام روزه مى‏گرفت، فرمان مى‏داد گوسپندى را ذبح کنند و اعضایش را قطعه قطعه نمایند و بپزند، هنگام‏ غروب در حالى که روزه بود سر به دیگ‏هاى غذا مى‏برد تا جایى که بوى آبگوشت خوشمزه را استشمام مى‏کرد سپس مى‏فرمود: ظرف‏ها را بیاورید و براى فلان خانواده و فلان خانواده پر کنید و ببرید تا همه دیگ‏ها خالى مى‏شد، آنگاه براى خود حضرت نان و خرما مى‏آوردند و همان افطارش بود «14».

 

کمک به مستمندان‏

هنگامى که تاریکى شب حضرت را در برمى‏گرفت و دیده‏ها آرامش مى‏یافت، برخاسته به منزل مى‏رفت تا آنچه از رزق و روزى خانواده‏اش مانده بود جمع مى‏کرد و در همیانى مى‏گذاشت و به شانه مى‏انداخت و در حالى که سر و رویش را پوشانده بود تا شناخته نشود، به خانه مستمندان مى‏رفت و آنچه به دوش کشیده بود میان آنان تقسیم مى‏کرد.

بسیار مى‏شد که درب خانه آنان به انتظار مى‏ایستاد تا بیایند و سهمشان را بگیرند. هنگامى که او را رو در رو مى‏دیدند و بى‏واسطه او را مشاهده مى‏کردند و مستقیماً به حضورش مى‏رسیدند مى‏گفتند: صاحب همیان آمد «15»!!

 

داستان انگور

حضرت امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: على بن الحسین علیهما السلام همواره از انگور خوشش مى‏آمد. [روزى‏] انگورى خوب به مدینه آوردند، امّ ولدش‏ مقدارى از آن را براى حضرت خریده، هنگام افطار براى آن بزرگوار آورد، حضرت آن انگور را پسندیدند. خواستند دست به سوى آن ببرند که تهیدستى کنار درب خانه ایستاد و درخواست کمک کرد، حضرت به امّ ولد فرمود: براى او ببر، عرضه داشت: مقدارى از آن براى او بس است، حضرت فرمود: نه به خدا سوگند! همه آن را براى او ببر.

فرداى آن روز باز هم از آن انگور براى حضرت خرید که دوباره تهیدست آمد و حضرت همه انگور را براى او فرستادند.

شب سوم سائلى نیامد و حضرت انگور خوردند و فرمودند: چیزى از آن از دست ما نرفت و خدا را سپاس‏ «16».

 

اوج عظمت در سن خردسالى‏

عبداللّه بن مبارک مى‏گوید: سالى به مکه رفتم، در میان حاجیان در حرکت بودم که ناگاه خردسالى هفت یا هشت ساله دیدم که در کنارى از کاروان حاجیان حرکت مى‏کرد و زاد و توشه‏اى همراهش نبود، پیش رفتم و به او سلام دادم و گفتم: همراه که بیابان را طىّ مى‏کنى؟ گفت: همراه خداى نیکوکار.

در نظرم انسانى بزرگ آمد؛ گفتم: فرزندم! زاد و توشه‏ات کجاست؟

گفت: زادم تقواى من است و توشه‏ام دو پاى من و هدفم مولایم.

نزدم بزرگ آمد؛ گفتم: از چه خانواده‏اى هستى؟ گفت: مُطّلبى هستم؛ گفتم: از کدام تیره؟ گفت: هاشمى. گفتم: از کدام شاخه؟ گفت: علوى فاطمى، گفتم: سرور من! آیا شعرى هم گفته‏اى؟ گفت: آرى، گفتم: چیزى از شعرت را برایم بخوان، شعرى به این مضمون خواند:

ما فرستادگان بر حوض کوثریم که گروهى را از آن مى‏رانیم و وارد شدگانش را آب مى‏دهیم؛ کسى جز به وسیله ما به رستگارى نرسید و آنکه ما را دوست داشت کوشش و زادش خسارت ندید، هرکه ما را خوشحال کرد، از ما شادى و خوشى به او رسید و هرکه ما را رنجاند میلادش میلاد بدى بود و آنکه حق ما را غصب کرد وعده‏گاهش براى دیدن مکافاتش قیامت خواهد بود!

سپس از نظرم غایب شد تا به مکه آمدم و حجم را به پایان بردم و برگشتم. به ابطح که آمدم حلقه‏اى دایره‏وار از مردم دیدم، سر کشیدم تا ببینم که دور چه کسى حلقه زده‏اند، همان خردسال را که با او هم صحبت شدم دیدم، پرسیدم: کیست؟ گفتند: این زین العابدین علیه السلام است‏ «17»!!

 

درخواست آمرزش‏

حضرت امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: پدرم غلامش را براى کارى فرستاد و او نسبت به انجام آن تأخیر کرد، آن حضرت با تازیانه‏اى یک ضربه به او زد، غلام گفت: خدا را اى على بن الحسین! مرا دنبال کارى که دارى مى‏فرستى سپس کتکم مى‏زنى!

حضرت امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: پدرم گریست و گفت: فرزندم! به سوى قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله برو و دو رکعت نماز بخوان سپس بگو: خدایا! على بن الحسین را در قیامت از کار امروزش بیامرز، آنگاه به غلام فرمود: برو تو در راه خدا آزادى. ابوبصیر مى‏گوید: به حضرت گفتم: فدایت شوم گویا آزاد کردن کفاره زدن است!! ولى حضرت سکوت کرد «18».

 

تلافى زدن به زدن‏

حضرت امام رضا علیه السلام مى‏فرماید: على بن الحسین علیهما السلام غلامش را زد، سپس وارد خانه شد و تازیانه را بیرون آورد و پیراهنش را از تن خارج کرد، آنگاه به غلام گفت: با تازیانه على بن الحسین را بزن! غلام از این کار خوددارى کرد. حضرت پنجاه دینار به او عطا فرمود «19».

 

حق مادر

به حضرت امام سجاد علیه السلام گفتند: شما نیکوکارترین مردم هستى ولى با مادرتان در یک ظرف هم غذا نمى‏شوید در حالى که او خواهان این کار است! حضرت فرمود: برایم ناخوشایند است که دستم را به لقمه پیش ببرم که دیده مادرم براى برداشتن آن پیشى گرفته در نتیجه عاقّ او شوم. بعد از آن براى هم غذا شدن با مادر، ظرف غذا را به طبقى مى‏پوشاند و سپس دست زیر طبق مى‏برد و غذا را میل مى‏فرمود «20».

 

ضمانت براى پرداخت وام‏

عیسى بن عبداللّه مى‏گوید: عبداللّه را هنگام مرگ فرا رسید، طلبکارانش جمع شدند و اموالشان را از او مطالبه کردند، به آنان گفت: مالى ندارم تا به شما بپردازم. به هر یک از بنى اعمامم یا پسر عموهایم على بن الحسین و عبداللّه بن جعفر که مى‏خواهید، رضایت دهید که بدهى مرا به شما بپردازند.

طلبکاران گفتند: عبداللّه جعفر مردى است که وعده طولانى مى‏دهد و شخصى مسامحه‏کار و سهل‏انگار است و على بن الحسین علیه السلام مردى است که مال ندارد ولى بسیار راستگوست و او نزد ما براى رفع این مشکل محبوب‏تر است.

خبر به حضرت رسید، فرمود: من تا وقت رسیدن غلّه پرداخت این بدهى را ضمانت مى‏کنم و حال آنکه غلّه‏اى براى حضرت نبود، هنگامى که غلّه آمد خدا مالى را براى حضرت مقدر کرد و آن بزرگوار همه طلب طلبکاران را پرداخت‏ «21».

 

بردبارى بى‏نظیر

شخصى از میان مردم به حضرت امام سجاد علیه السلام ناسزا گفت، غلامانش قصد او را کردند، حضرت فرمود: رهایش کنید، آنچه از ما پنهان است بیشتر از چیزى است که در حق من مى‏گویند سپس به آن مرد فرمود: آیا نیازى دارى؟ آن مرد شرمنده شد، حضرت لباسش را به او عطا کرد و فرمان داد هزار درهم به او بپردازند، آن مرد با فریاد مى‏گفت: شهادت مى‏دهم که تو فرزند رسول خدایى‏ «22»!

 

عکس العمل در برابر غیبت‏

حضرت امام زین العابدین علیه السلام به گروهى رسید که از آن بزرگوار غیبت مى‏کردند، کنارشان ایستاد و به آنان گفت: اگر در آنچه مى‏گویید راستگو هستید خدا مرا بیامرزد و اگر دروغگو هستید خدا شما را بیامرزد «23»!

 

قتل غیر عمد

در محضر حضرت امام سجاد علیه السلام تعدادى مهمان بودند، از خادم خواستند در آوردن گوشت بریان تنورى، شتاب ورزد. خادم آهنى را که روى آن گوشت بریان شده بود به سرعت آورد، ناگهان از دستش افتاد و به سر فرزند آن حضرت که در طبقه پایین خانه بود برخورد کرده، او را کشت، حضرت به غلام- در حالى که حیرت‏زده بود و مى‏لرزید- فرمود: تو در این کار عمدى نداشتى، بنابراین در راه خدا آزادى، بعد از آن خود به تجهیز فرزندش اقدام کرد «24».

 

نهایت اخلاص‏

امام سجاد علیه السلام پسر عموى تهیدستى داشت که آن حضرت شبانه به صورتى ناشناس به درب خانه او مى‏آمد و دینارهایى را به او عنایت مى‏کرد، او مى‏گفت: على بن الحسین در حق من صله رحم به جا نمى‏آورد، خدا از سوى من پاداش خیرى به او ندهد، حضرت گفتار او را مى‏شنید و تحمل مى‏کرد و شکیبایى مى‏ورزید و حاضر به معرفى خود نمى‏شد. هنگامى که حضرت از دنیا رفت، پسر عمش با قطع شدن کمک شبانه دریافت که کمک دهنده، حضرت امام سجاد علیه السلام بود!! به سوى قبرش آمد و سخت بر فقدان حضرت گریست‏ «25».

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________
<!--[if !supportLineBreakNewLine]-->
<!--[endif]-->

(1)- آل عمران (3): 134.

(2)- الارشاد، مفید: 2/ 145؛ بحار الأنوار: 46/ 545، باب 5، حدیث 1.

(3)- الکافى: 2/ 123، باب التواضع، حدیث 8؛ وسائل الشیعة: 15/ 277، باب 31، حدیث 20507؛ بحار الأنوار: 46/ 55، باب 5، حدیث 2.

(4)- الارشاد، مفید: 2/ 147؛ بحار الأنوار: 46/ 56، باب 5، حدیث 5.

(5)- أعلام الورى: 261، الفصل الرابع؛ کشف الغمة: 2/ 87؛ مشکاة الأنوار: 178، فصل الثانى والعشرون؛ بحار الأنوار: 46/ 56، باب 5، حدیث 6.

(6)- علل الشرائع: 1/ 231، باب 165، حدیث 8؛ بحار الأنوار: 46/ 66، باب 5، حدیث 28.

(7)- «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ» آل عمران (3): 134.

(8)- «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ» آل عمران (3): 134.

(9)- «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»* آل عمران (3): 134.

(10)- الأمالى، صدوق: 201، المجلس السادس والثلاثون، حدیث 12؛ روضة الواعظین: 2/ 379؛ بحار الأنوار: 46/ 67، باب 5، حدیث 36. (11)- الأمالى، صدوق: 220، المجلس التاسع والثلاثون، حدیث 6؛ الأمالى، مفید: 219، المجلس الخامس والعشرون، حدیث 7؛ بحار الأنوار: 46/ 68، باب 5، حدیث 39.

(12)- عیون أخبار الرضا: 2/ 145؛ باب 40، حدیث 13؛ وسائل الشیعة: 11/ 430، باب 46، حدیث 15177؛ بحار الأنوار: 46/ 69، باب 5، حدیث 41.

(13)- ثواب الأعمال وعقاب الأعمال: 50؛ المحاسن: 2/ 635، باب 15، حدیث 133؛ وسائل الشیعة: 11/ 541، باب 51، حدیث 15486؛ بحار الأنوار: 46/ 70، باب 5، حدیث 46.

(14)- الکافى: 4/ 68، باب من أفطر صائماً، حدیث 3؛ المناقب: 4/ 155؛ بحار الأنوار: 46/ 71، باب 5، حدیث 53.

(15)- المناقب: 4/ 163؛ بحار الأنوار: 46/ 89، باب 5، حدیث 77.

(16)- المناقب: 4/ 154؛ بحار الأنوار: 46/ 90؛ باب 5، حدیث 77.

(17)- المناقب: 4/ 155؛ بحار الأنوار: 46/ 91، باب 5، حدیث 78.

(18)- بحار الأنوار: 46/ 92، باب 5، حدیث 79.

(19)- الزهد: 45، باب 7، حدیث 119؛ بحار الأنوار: 46/ 92، باب 5، حدیث 80.

(20)- المناقب: 4/ 162؛ بحار الأنوار: 46/ 93، باب 5، حدیث 82.

(21)- الکافى: 5/ 97، باب قضاء الدین، حدیث 7؛ المناقب: 4/ 164؛ بحار الأنوار: 46/ 94، باب 5، حدیث 84.

(22)- المناقب: 4/ 157؛ بحار الأنوار: 46/ 95، باب 5، حدیث 84.

(23)- الخصال: 2/ 517، حدیث 4؛ المناقب: 4/ 158؛ بحار الأنوار: 46/ 96، باب 5، حدیث 84.

(24)- کشف الغمة: 2/ 80؛ مسکن الفؤاد: 57؛ بحار الأنوار: 46/ 99، باب 5، حدیث 87.

(25)- کشف الغمة: 2/ 106؛ بحار الأنوار: 46/ 100، باب 5، حدیث 88.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 90/9/30 :: ساعت 12:42 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 61
>> بازدید دیروز: 171
>> مجموع بازدیدها: 1324938
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب