سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که راز خود را نهان داشت ، اختیار را به دست خویش گذاشت . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» طریق تصفیه وجود و تجلیه روح‏

 

قرآن مجید، کتاب هدایت است و روایات ائمه معصومین علیهم السلام شرح آن و عالمان و عاملان واقعى به کتاب و سنت، راهبران انسان‏ها به سوى حق هستند که مى‏فرمایند:

بدان که روح انسانى از عالم امر است و به حضرت عزّت اختصاص قربتى دارد که هیچ موجودى ندارد.

و عالم امر عبارت از عالمى است که مقدار و کمّیّت و قسمت و مساحت نپذیرد و اسم امر بر این عالم از جهت آن است که به اشاره «کن» ظاهر شد بى‏توقف زمانى و بى‏واسطه ماده.

اگر چه عالم خلق هم به اشاره پدید آمد، اما بواسطه مواد و امتداد ایام که:

[خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ‏] «1».

اوست که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید.

در این اشاره که مى‏فرماید:

[قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی‏] «2».

بگو: روح از امر پروردگار من است.

از منشأ خطاب «کن» برخاسته.

ولى ماده و هیولاى حیات از صفت هوالحى یافته، قائم به صفت قیومى گشته‏ و مادّه عالم ارواح آمده و عالم ارواح منشأ عالم ملکوت شده و عالم ملکوت مصدر عالم ملک بوده، جملگى عالم ملک به ملکوت قائم و ملکوت به ارواح قائم و ارواح به روح انسانى قائم و روح انسانى به صفت قیومى حق قائم:

[فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ‏] «3».

بنابراین [از هر عیب و نقصى‏] منزّه است خدایى که مالکیّت و فرمانروایى همه چیز به دست اوست، و به سوى او بازگردانده مى‏شوید.

و هر چه در عالم ملک و ملکوت پدید آید همگى به واسطه آید، الّا وجود انسانى که ابتدا روح او به اشارت «کن» پدید آمد بى‏واسطه و صورت قالب او تخمیر بى‏واسطه یافت کما قال:

خَمَرْتُ طینَةَ آدَمَ بِیَدى أرْبَعینَ صَباحاً «4».

گِل آدم رابا قدرت خود در چهل روز سرشتم.

در وقت ازدواج روح و قالب تشریف:

[وَ نَفَخْتُ فِیهِ‏] «5».

و از روح خود در او بدمم.

بى‏واسطه ارزانى داشت و اختصاص اضافت: «من روحى» کرامت فرمود، پس کمال مرتبه روح در تجلیه او آمد به صفات ربوبیت تا خلافت آن حضرت را شاید.

و در این معنى مذاهب مختلفه است:

جمعى را رأى آن است که تا تزکیه نفس حاصل نشود، تجلیه روح ممکن نگردد و طایفه‏اى دیگر بر آنند که اگر مدت عمر در تزکیه نفس به سر برند تمام مزکّى نگردد و کس به تجلیه روح نپردازد، ولکن چون اوّل نفس را به قید شرع محکم کنند و روى به تصفیه دل و تجلیه روح آورند بر قضیه:

مَنْ تَقَرّبّ الَىَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ الَیْهِ ذِراعاً «6».

کسى که یک وجب به من نزدیک شود یک ذراع به سوى او نزدیک مى‏شوم.

الطاف خداوندى به استقبال آید و تصرفات جذبات عنایت و فیض فضل الوهیت متواتر گردد، دل را به یک ساعت چندان تزکیه نفس حاصل شود که به مجاهدت همه عمر حاصل نشدى که:

جَذْبَةٌ مِنْ جَذَباتِ الْحَقِ توازى عَمَلَ الثَّقَلَیْنِ‏ «7».

جاذبه‏اى از جاذبه‏هاى حق برابر با عمل جن و انس است.

ولکن روح در بدایت حال طفل صفت است، او را تربیتى باید تا مستحق تجلیه شود؛ زیرا که روح تا در اماکن روحانى بود و هنوز به جسم انسانى تعلق نگرفته، بر مثال طفل بود در رحم مادر که در آنجا غذاى مناسب آن مکان یابد و او را علو و شناختى باشد لایق آن مقام، ولکن از غذاهاى متنوع و علوم و معارف مختلف که بعد از ولادت تواند یافت محروم و بى‏خبر باشد.

هم چنین روح را در عالم ارواح از حضرت جلّ و علا غذایى که ممدّ حیات او گردد مى‏بود، مناسب حوصله و همّت او در آن مقام و بر کلیات علوم و معارف‏ اطلاع روحانى داشت.

ولکن از معارف و علوم جزئیات که به واسطه آلات حواس انسانى و قواى بشرى و صفات نفسانى حاصل توان کرد بى‏خبر بود و در آن وقت که به قالب پیوست چون طفلى بود که در رحم بود به مهد پیوست.

اگرپرورش به وجه خوشى نیابد، زود هلاک شود، پس مادر او را زود در گهواره نهد و دست و پاى او را دربندد تا حرکات طبیعى نکند که دست و پاى خود را بشکند یا کج کند، او را از غذاهاى این عالم که او هنوز غریب آن است نگاهدارد؛ زیرا که معده او هنوز قوه هضم غذاى این عالم نیافته است، او را هم به غذایى بپروراند که از آن عالم باشد که او نه ماه در آن بوده است و با غذاى آن‏ها خو کرده و آن شیر است که هم از آن عالم است، تا چون مدتى برآید و با هواى این عالم خو گیرد به تدریج او را به غذاهاى لطیف این عالم پرورش دهند تا معده او بدین غذاها قوت یابد، آن که غذاى کثیف را مستعد شود که حرکت و قوت و کارهاى عنیف را مدد از آن بود.

هم چنین طفل، روح چون به مهد قالب پیوست، تمام دست و پاى تصرفات او را به تدبیر اوامر و نواهى شرع بباید بست، تا حرکات به مقتضاى طبع نکند که خود را هلاک کند، یا دست و پاى صفت روحانى شکسته و کج شود، یعنى مبدل کند به صفات ذمیمه نفسانى و او را از پستان حقیقت و طریقت شیر تصفیه و تجلیه مى‏باید داد که آن هم غذاى آن عالم است که او چندین هزار سال مقیم آنجا بوده و از آن نوع غذا پرورش یافته، تا دل او که به مثابت معده است مر طفل را بدان قوت یابد و مستعد آن گردد که اگر در عالم شهادت از غذاهاى مختلف معاملات خلافت که:

 [ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ‏] «8».

سپس شما را بعد از آنان در زمین جانشین قرار دادیم.

تناول کند، بلکه مقوى او گردد، چه قوّت برداشتن امانت بدان غذاى توان یافت. و چنان که آنجا آن طفل، شیر از پستان مادر خورد و یا از پستان دایه خود، پرورش به واسطه ایشان یابد و الا هلاک گردد، اینجا طفل روح شیر طریقت و حقیقت از سر پستان مادر نبوّت تواند خورد و یا پرورش از دایه ولایت که قائم مقام اوست تواند گرفت و الّا هلاک شود.

آنچه گفتیم طفل چون به مهد قالب تواند پیوست، تمام این تمامى آن است که به وقت حاصل آید که وقت ظهور آثار عقل است و روح از حینى که به وقت تصرف حق در شکم مادر به طفل مى‏پیوندد، تا به وقت طفلى، آن نسبت دارد که طفل را وقت ولادت بعضى اعضا بیرون آمده باشد و بعضى نیامده، تا آن که اعضا طفل تمام از مشیمه بیرون آید و به دست قابله رسد؛ زیرا که روح را تعلق با قالب به تدریج پدید مى‏آید، تا قالب در رحم باشد تعلّق روح با او به حیات بود که حرکت نتیجه آن است و تعلق او با حواس هنوز تمام پدید نیامده است که بدین چشم بیند و بدین گوش شنود، چون از رحم بیرون آید، تعلق او با حواس تمام پدید مى‏آید، اما با قواى بشرى به تدریج پدید مى‏آید.

هم چنین به هر موضع از قالب که محل صفتى از صفات انسانیت است، تعلق تمام نگیرد الا بعد از کمالیت آن محل، چنان که حرص و غضب و شهوت و دیگر صفات هر یک در موضع و محل معین است، تا آن محل کامل نگردد و آن صفت در آن محل ظاهر نشود، روح را بدان محل تعلّق تمام پدید نیاید.

آخرین صفتى که انسان را حاصل شود، تا او مکلّف و مخاطب تواند بود شهوت است، چون شهوت ظاهر گشت و روح بدان صفت و آن محل تعلّق گرفت، از مشیمه غیب تمام شهادت بیرون آید، اگر صاحب سعادت است در حال به دست قابله نبوت رسد، او را به مهد شریعت نهد و دست و پاى او را به اوامر و نواهى بربندد و به پستان طریقت و حقیقت مى‏پرورد. و پرورش او در آن است که هر تعلّق که روح از ازدواج قالب با موجودات یافته است، به واسطه حواس و قواى بشرى و دیگر آلات انسانى جمله به تدریج باطل کند؛ زیرا که هر یک او را واسطه حجابى و بعدى شده است و سلسله گردن او آمده و وحشتى با حق پدید آورده و از ذوق شهود آن جمال و جلال بازمانده، چون هر یک از آن تعلّقات باطل کند، حجابى و بندى و غلى از او برمى‏خیزد و قربتى پدید مى‏آید و نسیم صباى سعادت بوى انس حضرت به مشام جانش مى‏رسد، فریاد در نهاد روح مى‏افتد و آن در سروى مى‏گوید:

باد آمد و بوى زلف جانان آورد

 

و آن عشق کهن ناشده ما نو کرد

     

اى باد تو بوى آشنایى دارى‏

 

زنهار به گِرد هیچ بیگانه نگرد

     

اینجا طفل روح پرورده دو مادر شود، از یک جانب از پستان طریقت شیر قطع تعلقات و مألوفات طبع مى‏خورد و از یک جانب از پستان حقیقت شیر واردات غیبى و لوایح و لوامع انوار حضرت مى‏خورد از این روضه و غدیر، تا آن که به تصرفات واردات و تجلّى‏هاى انوار، روح از بند تعلّقات جسمانى آزاد شود و از حبس صفات بشرى خلاص یابد و به سر حد نظر اولى رسد و باز مستحق خطاب:

[أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ‏] «9».

آیا من پروردگار شما نیستم؟

گردد و بر جواب بَلى‏ قیام نماید.

و در اینجا چون روح از لباس بشریت بیرون آید و آفت تصرف وهم و خیال از او منقطع شد، هر چه از ملک و ملکوت بدو عرضه دارند، تا در ذات آفاق و آیینه انفس جمله آیات بینات حق مطالعه کند، در این حالت اگر به دریچه حواس، بیرون گردد در هیچ چیز نظر نکند مگر آثار آیات حق در او مشاهده کند و از اینجا فرموده‏اند:

ما نَظَرْتُ فى شَى‏ءٍ إلّاوَرَأیْتُ اللّهَ فیهِ‏ «10».

نظر نکردم در چیزى، مگر این که خدا را در آن دیدم.

اینجا عشق صافى گردد و از حجاب عین و شین و قاف بیرون آید، هم عشق به روح درآویزد و هم روح به عشق درآویزد و از میان عشق و روح دو راه برخیزد و یگانگى پدید آید، هر چند خود را طلبد عشق را یابد.

تا اکنون زندگى عشق به روح بود، در این مقام عشق قائم مقام روح گردد و در قالب نیابت او برمى‏دارد و روح پروانه شمع جمال صمدیت مى‏شود و گِرد سرادقات شمع احدیت پرواز مى‏کند و هم چو عاشقان سرمست نعره‏زنان و فریاد کنان به زبان حال مى‏سراید:

شمع است رخ خوب تو پروانه منم‏

 

دل خویش غم تو است بیگانه منم‏

زنجیر سر زلف که در گردن توست‏

 

بر گردن بنده نه که دیوانه منم‏

     

در این مقام الطاف ربوبیّت بر قضیّه:

مَنْ تَقَرَّبَ إلَىَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ إلَیْهِ ذِراعاً «11».

کسى که یک وجب به من نزدیک شود یک ذراع به سوى او نزدیک مى‏شوم.

استقبال کند و روح را بر بساط انبساط راه دهد و ملاطفت و معاشقه:

[یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ‏] «12».

آنان را دوست دارد، و آنان هم خدا را دوست دارند.

در میان آرد و مخاطبات و مکالمات عاشقانه آغاز نهد و مورد این خطاب مى‏گردد:

اى عاشق اگر بکوى ما گام زنى‏

 

هر دم باید که ننگ بر نام زنى‏

سر رشته روشنى به دست تو دهند

 

چون شمع گر آتشى تو در کام زنى‏

     

چون رطل‏هاى گران شراب معاتبات:

[إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا] «13».

به یقین ما به زودى گفتارى سنگین [چون آیات قرآن‏] به تو القا خواهیم کرد.

به کام روح رسد و تأثیر او به اجزاى وجود تاختن گیرد، از سطوت آن شراب هستى، روح روى در نیستى آرد و از آزادى وجود روى در خرابى فنا گیرد.

روح را یک چند در این منزل اعراف صفت که میان عالم صفات خداوندى است و دوزخ عالم صفات هستى بدارند و به سراب شهود بقاى صفات وجود از او محو مى‏کنند و در این حال انواع کرامات بر ظاهر و باطن پدیدآمدن گیرد، اگر رونده در این مقام بدین نعمت‏ها باز نگردد به چشم خوش آمد، از حضرت منعم باز ماند و بسا مغروران که از این مقام:

 [نَکَصَ عَلى‏ عَقِبَیْهِ‏] «14».

به عقب برگشت.

بازگشتند.

این همه عتبه است که خون صدهزار صدیق بر خاک امتحان ریخته است.

پس روندگان صادق و طالبان عاشق که در خرابات به جام کرامات مست شدند و ذوق شهود بازیافتند و در مستى عجب و غرور افتادند و هرگز روى هشیارى و بیدارى ندیدندى و در حجب کرامات:

أصْحابُ الْکِراماتِ کُلُّهُمْ مَحْجُوبُونَ‏ «15».

بماندند و آن کرامات را تب وقت خویش ساختند و زنّار خوش آمد آن بربستند و روى از حق بگردانیدند و به خلق روى آوردند.

کیست انسان آن که انسش با خداست‏

 

که دوایش درد و درد او دواست‏

هر دلى کاو نیست دائم دردناک‏

 

نیست واصل نیست داخل نیست پاک‏

هر وصالى کش فراقى در پى است‏

 

لایق عقل و دل و دانا کى است‏

وصل خواهى از خدا غایب مباش‏

 

شه نبینى غایب از نایب مباش‏

     

هر دلى کاو درد عشقش حاصل است‏

 

واصل است و واصل است و واصل است‏

هستى بنده حجاب بنده است‏

 

ورنه مهر دوست خوش رخشنده است‏

خودشکن شو خودشکن شو خودشکن‏

 

تا رهى از نقص‏هاى ما و من‏

     

و برخى دیگر در نعمت کرامات نظر بر منعم نهند نه بر نعمت و اداى شکر نعمت به دیدار منعم گذراند تا بر قضیّه:

[لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ‏] «16».

اگر سپاس گزارى کنید، قطعاً [نعمتِ‏] خود را بر شما مى‏افزایم.

مستحق نعمت وجود منعم گردند و وظیفه عبودیت روح در این مقام آن است که ملازمت این عتبه نماید و از جمله اغیار دامن همت در کشد و سه طلاق بر چهار گوشه دنیا و آخرت دهد و به درجات علیا و نعیم هشت بهشت سر فرود نیاورد.

تا بر سر ما سایه شاهنشه ماست‏

 

کونین غلام و چاکر درگه ماست‏

گلزار بهشت و حور خاک ره ماست‏

 

زیرا که برون زکون منزلگه ماست‏ «17»

     

اگر هزار بار خطاب رسد که اى بنده! چه خواهى؟ گویند: بنده را خواست نباشد؛ زیرا که خواست روى در هستى دارد و ما درِ نیستى مى‏زنیم و اگر هزار سال بر این آستانه ملتفت بماند، باید که ملول نگردد و روى از این درگاه نتابد و پاى از این کوى باز نکشد.

جملگى انبیا و اولیا در این مقام عاجز و متحیّر شوند که از اینجا به قدم انسانیّت راه نمى‏توان سپرد، در این مقام چون هر تیر جدّ که در جعبه جهد بندگى انداخته شد، هیچ بر نشانه قبول بر نیامد.

اینجا چون گُل سپر بباید انداخت و چون چنار دست به دعا باید برداشت و چون سوسن با ده زبان خاموش باید بود و چون نرگس چشم بر هم باید نهاد و چون بنفشه به عجز سرافکنده باید بود، اینجا مقام ناز معشوق و کمال نیاز عاشق است.

تا این غایت روح با هر چه پیوند داشت، همه در ششدر عشق مى‏باخت، چون مفلس و بیچاره گشت اکنون جان مى‏باید باخت.

هر وقت که نسیم نفحات الطاف حق از موهبت عنایت به مشام روح مى‏رسد، یعقوب‏وار با دل گرم و دم سرد مى‏گوید:

[إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ‏] «18».

بى‏تردید، بوى یوسف را مى‏یابم.

چندان غلبات شوق و قلق عشق روح را پدید آید که، از خودى ملول گردد، از وجود سیر آید و در هلاکت خویش کوشد و حسین‏وار فریاد مى‏زند و مى‏گوید:

اقْتُلونى اقْتُلونى یا ثِقات‏

 

انَّ فى قَتْلى حَیاتاً فى حَیات‏ «19»

     

در این مدت که روح را بر آستانه حضرت عزّت باز دارند و به شکنجه فراق و درد اشتیاق مبتلا کنند دیوانگى در او پدید آید، عقل و صبر پشت به هزیمت نهند، در این اضطرار روح از خود و از معامله خود مأیوس گردد، خود را بیندازد و بدو نالد، چون ناله آن سوخته در مقام اضطرار به حضرت رحیم باز رسد بر قضیّه:

 [أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ‏] «20».

یا آن که وقتى درمانده‏اى او را بخواند اجابت مى‏کند و آسیب و گرفتاریش را دفع مى‏نماید.

تتق‏ «21» عزت از پیش جمال صمدیت پرده براندازد، عاشق سوخته خود را به هزار لطف بنوازد، چون شمع جمال صمدیت در تجلى آید، روح پروانه صفت پر و بال بگشاید، جذبات اشعه شمع هستى پروانه را برباید، پرتو نور تجلى وجود پروانه را به تجلیه صفات شمعى بیاراید، زبانه شمع جلال احدیت چون شعله برآرد، یک کاه در خرمن وجود پروانه روح نگذارد.

اینجا نور جمال صمدى روح روح گردد.

[أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ‏] «22».

اینانند که خدا ایمان را در دل‏هایشان ثابت و پایدار کرده، و به روحى از جانب خود نیرومندشان ساخته.

اینجا عتبه عالم فناست و سر حد بقا، بعد از این کار تربیت روح به تجلیه جذبات الوهیت مبدل شد اکنون هر نفسى از انفاس او به معامله ثقلین برآید.

جَذْبَةُ مِنْ جَذَباتِ الْحَقِّ تُوازى عَمَلَ الثَّقَلَیْنِ‏ «23».

جاذبه‏اى از جاذبه‏هاى حق برابر با عمل جن و انس است.

زان گونه پیام‏ها که او پنهان داد

 

یک نکته به صد هزار جان نتوان داد

     

آرى، چون روح از تربیت انبیا و اولیا اثر گیرد و نفس از آلودگى‏ها برهد و قلب پروانه شمع جمال حضرت حق شود نه اثرى از نفاق بلکه اثرى از هیچ گناه باطنى و ظاهرى در انسان نخواهد ماند، آن وقت است که انسان به حقیقت انسان است و براى او در این عرصه حیات محورى جز عشق به محبوب باقى نمى‏ماند و بر اثر این محبت و عشق است که با مرکب عمل صالح به عالى‏ترین مقام که مقام فناى در او بقاى به اوست مى‏رسد.

به قول عارف جامع امیر حسین حسینى هروى:

اى پرده نشین این گذرگاه‏

 

بى‏عشق به سر نمى‏رسد راه‏

اول قدمى که عشق دارد

 

ابرى است که جمله کفر بارد

آنان که زجام عشق مستند

 

حق را زبراى حق پرستند

دل حق طلبید و نفس باطل‏

 

این عربده نیست سخت مشکل‏

     

چون در نظر تو ما و من نیست‏

 

او باشد و او دگر سخن نیست‏

مى‏بین و مپرس تا بدانى‏

 

مى‏دان و مگوى تا نمانى‏

سر بر قدم و قدم به سر نه‏

 

وانگه قدم از قدم به در نه‏

بى‏نام و نشان شو و نشان کن‏

 

بى‏کام و بیان شو و بیان کن‏

تو جام جهان نماى خویشى‏

 

از هر چه قیاس توست پیشى‏

     

همان علایمى که در قرآن مجید براى منافق بیان شده، در روایات هم همان علایم تفسیر و تشریح شده، از این جهت در این زمینه باب جداگانه‏اى تحت عنوان نفاق و روایات لازم نبود، اگر متن روایات این باب را خواستید به «بحار الأنوار» مراجعه کنید «24».

 

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

(1)- حدید (57): 4.

(2)- اسراء (17): 85.

(3)- یس (36): 83.

(4)- مرصاد العباد: 28.

(5)- حجر (15): 29.

(6)- عوالى اللآلى: 1/ 56، حدیث 81؛ بحار الأنوار: 84/ 189، باب 11.

(7)- خواجه ایوب آن را مطابق متن حدیث نبوى شمرده و غزالى در احیاء العلوم 4/ 56 بدون انتساب به قائلى آورده است.

(8)- یونس (10): 14.

(9)- اعراف (7): 172.

(10)- این سخن منسوب است به محمد بن واسع.

(11)- عوالى اللآلى: 1/ 56، حدیث 81؛ بحار الأنوار: 84/ 189، باب 11.

(12)- مائده (5): 54.

(13)- مزمل (73): 5.

(14)- انفال (8): 48.

 

(15)- همه یاران و اصحاب با کرامت پرده‏نشین هستند. مرصاد العباد: 123. (16)- ابراهیم (14): 7.

(17)- شاه نعمت اللّه ولى.

(18)- یوسف (12): 94.

(19)- مولوى.

(20)- تتق: چادر، پرده بزرگ.

(21)- نمل (27): 62.

(22)- مجادله (58): 22.

(23)- مراحل السالکین: 71- 79.

(24)- بحار الأنوار: 72/ 202.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 93/6/31 :: ساعت 12:15 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 29
>> بازدید دیروز: 171
>> مجموع بازدیدها: 1324906
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب