سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن را که نزدیک واگذارد ، یارى دور را به دست آرد . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» فلسفه برادری در اسلام1

 

 

مقاله حاضر که مقدمه ای است بر شکل گیری پیمان برادری در مدینه، به بررسی و تحلیل بینش اخوانی و آیین برادری اسلامی در صدر اسلام می پردازد و تلاش داشته ضمن بررسی مبانی فکری و فلسفی اندیشه اخوت دینی، نقش این بینش و نگرش وَحْیانی را در ایحاد وحدت در پیکره اجتماعی جامعه صدر اسلام بیان کند. برای تأمین این منظور موضوع فراخوانی قرآن به اخوت دینی، سیره و عمل پیامبر در ارتقای بینش اخوانی نسبی جامعه عرب به سطح اخوت دینی و فاصله گرفتن از تعصبات خونی و نژادی «الاخوة فی نسب» و تبلیغات و تشویق های پیامبر برای ایجاد پیوند برادری میان مسلمانان را مورد بررسی قرار می دهد.

 

فلسفه برادری در اسلام

اسلام منادی توحید است و توحید در اسلام نه تنها به مفهوم اعتقاد به خالق واحد و توانای خالق هستی بلکه به مفهوم توحید در پیکره اجتماع عظیم انسان ها با همه تفاوت های شان بود و معنای کامل توحید فقط با اعلام برادری میان جامعه اسلامی و اجتماع بشری با یک رویکرد خداگرایانه مصداق عینی پیدا می کرد. در واقع تحقق اندیشه توحیدی در صورت اجتماع بشری احساس و درک این اندیشه بود که انسان از منشأ واحدی است و از روح واحدی جنبش و حرکت یافته و از پیکره واحدی خلق شده است. این وحدانیت زمانی صورت تکاملی خود را پیدا می کرد که انسان ها این احساس را اجتماعی کنند و در سایه اعتقاد توحیدی در جمع برادران ایمانی و موحد درآیند و به مصداق «إنّما المؤمنون إخوة ...»(1) در حلقه اجتماع انسان های مؤمن همه را برادر خویش بدانند و برای نجات برادران ایمانی و خدایی خویش از هیچ تلاشی فروگذاری نکنند. این گونه برادری، منادی و مروّج نوعی بینش است که در آن همه کینه ها، نفرت ها، جهل ها، حق کشی ها و نابرابری ها کنار گذاشته می شود و همه مردم در جامعه اسلامی برای تحقق اجتماعی برادرانه تلاش می کنند که در آن برابری و عدالت تمام بت های موهوم طبقاتی و امتیازات ستمگرانه را از روی کره خاکی و صفحه زندگی اجتماعی نیست و نابود می کند و با حذف دوگانه گرایی ها و تفرقه ها و تضادها، وحدت و یکتایی را نوید می دهد. این بینش بر خصومت ها و ستیزه گری ها و سرکشی ها و جدال های بی پایان و پر ملال اجتماع انسان ها خط بطلان می کشد. تجلی زیبایی این بینش اجتماعی را بایستی در سیره حضرت رسول(ص) و عصر طلایی اسلام جست وجو کرد. پیامبر در اندک زمانی با چنین نگاه و چنین بینش فلسفی در صحنه عمل اجتماعی تصویری به یادماندنی از برادری اسلامی ترسیم کرد. یکتایی اعتقادی و اجتماعی که حضرت رسول با جنبش الهی خویش ترویج کرد، توانست در میان اجتماعی از اعراب بادیه نشین و قبایل متعددی که تماماً در خودسری و ستیزه گری و برادرکشی و ستمگری و نابرابری و نابرادری بودند، روحیه الفت و مواخات ایجاد کند.(2) و روح انحصارگرایی قبیله ای، تفرقه، تنافر، قتل، غارت و تبعیض را در صحنه اجتماعی و جغرافیایی انسانی و سیاسی عربستان بزداید و شرک را به توحید مبدل سازد و شرک نه تنها در مراتب اعتقادی بلکه در مراتب اجتماعی جای خود را به وحدانیت و یکسانی بدهد. از این رو ندای برادری پیامبر اسلام درصدد بود که شرک اجتماعی را به توحید اجتماعی مبدّل کند و آن را با عقیده به توحید اعتقادی و ایمانی همراه ساخته و در سایه توحید اعتقادی اجتماعی قسط و عدالت اجتماعی را که هدف رسالت الهی پیامبران است محقق سازد.

پس جهان بینی توحیدی و اجتماعی حضرت رسول و آیین اسلام، منادی نظام توحیدی اجتماعی در صحنه عمل اجتماعی است تا با ایجاد جامعه ای برادروار و برابروار قطب های طبقاتی و امتیازات ناحق و ناشایسته زمان را در هم بریزد و زیربنای اجتماعی اقتصادی جهان و جوامع نابرابر را با شعار توحید اعتقادی اجتماعی دگرگون سازد.

برادری اعلام ماهیت یکنواخت و سرشت متوازن و صدای یکتای همه انسان ها است و اعلام این اصل است که انسان ها با هم هستند و همه انسان ها با همه رنگ و صورت ها و شکل ها و انساب و قبایل و اقوام و نژادهایی که برای خویشتن واحد متصور شده اند، همه از یک منشأ و ریشه اصیل واحد و یکتای الهی اند و حبل متین خداوند رشته ای نامریی در تاروپود همه انسان ها دمیده است که با توسل به آن وحدانیت خویش را می یابند.(3)

در واقع پیامبر آمد تا با شعار برادری طرز تلقی بشر آن روزگار را تغییر داده و مبنا و فلسفه نوی دراندازد که الگوی زندگی اجتماعی و بینش اجتماعی الهی انسان ها باشد و دیدگاه فلسفی انسان آن عصر را درباره فلسفه وجودی انسان متحول سازد و مبنای انسان شناسی نوی را پایه گذاری کند که ریشه در هستی شناسی و خداشناسی و توحید اعتقادی دارد. این که انسان ها همه از یک منشأاند و این منشأ هم به لحاظ خلقت و اراده خدایی در خلق انسان و هستی و هم به لحاظ حیات اجتماعی در صحنه عمل اجتماعی و سیاسی تجلی کند. برادری مبلّغ برابری و همطرازی انسان هاست و ضد انسان کشی، ستمگری و فاصله اجتماعی و طبقاتی و نژادپرستی و برتری جویی نژادی.

همه انسان ها از نگاه اسلام و پیامبر از یک منشأ خدایی و قدسی اند و از یک کل واحد تنیده شده اند. همه فرزندان آدم و حوایند(4) و اعتقاد به اراده الهی و تحقق آن اراده بر روی زمین و امانت داری الهی برعهده بشر است. تنها چیزی که سبب انشعاب و افتراق و نابرادری ها شده، آن جزء از اراده انسانی است که او را به جای این که به اتصال منبع واحد الهی و توجه به منشأ واحد خلقت انسانی و به سوی سرچشمه برادری بکشاند برخلاف آن سرشت الهی به سوی خلاف آن جهتِ قدسی گام برداشته و از وحدانیت اجتماعی اعتقادی به شرک اجتماعی اعتقادی می کشاند. اسلام منادی مبارزه با شرک اعتقادی اجتماعی است و جاودانه به سوی توحید در اعتقاد و عمل دعوت می کند. دعوت به برادری در سنت حضرت رسول از همین جا نشأت گرفته است.

 

قرآن و فراخوانی به اخوت اسلامی

اعمال و رفتار و سلوک پیامبر و عملکرد سیاسی و اجتماعی وی در تمام دوران حیات تاریخی اش منشأ و ریشه در وحی الهی داشت و پیمان برادری و تفکر اخوانی وی برگرفته از تعالیم خدایی و آموزه های قرآنی بود. برای فهم عمل تاریخی و سیاسی و اجتماعی پیمان اخوت و تبلیغات حضرت رسول به سوی برادری و برابری در دوران پیش از هجرت و پس از آن در مدینه، توجه به متن مقدس قرآن کریم و آموزه های قرآنی در این باب اهمیت فوق العاده دارد.

خداوند در آیات متعددی در قرآن کریم به مسأله اخوت و برادری دینی مسلمانان اشاره دارد و این مسأله را به عنوان یکی از محوری ترین عوامل در توسعه اتحاد و مبارزه با هرگونه تفرقه و نفاق یاد می کند و بهترین راه وحدت و ترویج و تبلیغ آن را وحدت براساس برادری دینی و اخوت اجتماعی اعتقادی می داند و آن را نعمتی عظیم قلمداد می کند که جامعه مسلمانان را از گسست و پراکندگی و وحشت و تنهایی و نزاع های درونی و طاقت فرسای قومی، قبیله ای، نژادی و برتری جویی های بی محتوا نجات داده و به راه وحدت و اتحاد سوق داده و مفهوم برادری را از ماهیت انحصاری و انسانی و قبیله ای آن خارج ساخته و از منظری والاتر که تمام سطوح و مراتب آن را طرح می کند، بدان می پردازد.

در جامعه جاهلی عرب پیش از اسلام آنچه از برادری منظور بود، برادری نسبی و سببی بود و نسب واحد و پیوندهای خونی و نسبی در فرهنگ جاهلیت ارجحیت ویژه ای داشت. به طور کلی برادری در قاموس عرب چندین بار معنایی را در بر داشت:

1 برادری نسبی براساس پدر واحد (در سطح خانوادگی).

2 برادری براساس برادرخواندگی، صمیمیت و دوستی برادرانه.

3 برادری قبیله ای براساس تعصب قبیله ای و نیای واحد و یا در سطح کلان، اشتراک در خون و نژاد.(5)

همه این سه نوع برادری در شبه جزیره عربی عصر جاهلی وجود داشت و عصبیت قبیله ای و نسبی و قومی مبنای کلی آنها بود و رفتار سیاسی اجتماعی جامعه عرب بر این اساس شکل می گرفت. برادران در مقابله با بنی اعمام خود با همدیگر متحد می شدند و در مقابل آنها قرار می گرفتند. بنی اعمام برای مقابله و مبارزه با تیره ها و رقبای دیگر با یکدیگر متحد می شدند و تیره ها و طوایف برای مقابله با تیره ها و طوایف رقیب به همدیگر نزدیک می شدند و قبایلی که از نسب واحدی بودند برای مقابله با قبایل دیگر صف آرایی می کردند و با اعضای قبیله خود متحد می شدند. این قانون معیار دفاع از کیان سیاسی اجتماعی و اقتصادی قبیله بود.

قرآن کریم علاوه بر استعمال واژه اخوت و مشتقات آن در معانی سه گانه فوق معنا و مفهوم جدیدی را به حوزه معنایی و لغوی این واژه افزود که علاوه بر در برداشتن مفاهیم بالا و اصلاح آن ها و جایگاه هر کدام در روابط سیاسی اجتماعی مسلمانان، مفهوم والاتر و ارزنده تری را ارائه می داد که کارکرد آن در عرصه حیات سیاسی اجتماعی جامعه قبیله ای عرب در دوره اسلامی توانست استحاله ای عظیم در فرهنگ و سنت ها و باورهای قبیله ای ایجاد کند. از این راه به خلق فرهنگ و معنای جدید و وسیع از واژه اخوت پرداخت که در جامعه صدر اسلام تحقق و عینیت پیدا کرد. پیامبر اسلام در ترویج و توسعه فرهنگ قرآنی رنج ها و محنت های بسیار کشید تا جامعه عصر جاهلی را از وضع رقت باری که همواره آنان را در مقابل یکدیگر دشمن ساخته بود و به سبب دشمنی ها آسایش و آرامش از زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی آنها رخت بربسته بود، خارج سازد و معیارها و طبقات انساب را(6) که حق و باطل در پیوند و ارتباط طبقاتی با آنها معنی پیدا می کرد، از فرهنگ اجتماعی جامعه عرب حذف نماید و یا آن را جهت داده و به سوی فرهنگ جدید به کار گیرد.

کاربست این بار معنایی از اخوت قرآنی که به اخوت دینی و برادری اعتقادی تعبیر شد، باعث شد فرهنگ «الأخوّة فی نسب» همراه با معیارهای جاهلی خود در صحنه زندگی اجتماعی و سیاسی اعراب تعدیل شده و فرهنگ «الأخوّة فی الدین» جای آن را بگیرد.

فرهنگ اخوت دینی اکثر معیارهای نژادی و خونی را که باعث تفاخر و تضاد بود، طرد کرد و برادری دینی را جانشین آن ساخت. هر زمان ریشه های فرهنگ جاهلی به خاطر تعصبات کور قبیله ای بیدار می شد، قرآن به شدت به مبارزه با آن می پرداخت. زمانی پیامبر به خاطر علاقه اش به یک غلام حبشی که در بستر بیماری افتاده بود، مورد اعتراض برخی از مهاجران و انصار قرار گرفت، به طوری که برخی از آنان گفتند: ما خان و مان خود را رها کردیم و در خدمت رسول بیامدیم. هیچ کس این ندیدیم از او در زندگی و بیماری و مرگ که این غلام سیاه دید.(7)

در همین جا بود که آیه ذیل بر پیامبر نازل شد تا با طرز تفکر جاهلی که هنوز در اندیشه برخی مسلمانان خودنمایی می کرد، مبارزه کند و فضیلت و برتری را به تقوا و پرهیزگاری در میان ابنای بشر منحصر نماید:

«یا أیّها الناس إنّا خلقناکم مِن ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفو إنَّ أکرمکم عنداللّه أتقیکم إنَّ اللّه علیم خبیر».(8)

در همین سوره در آیاتی قبل از این، مسلمانان را برادران دینی قلمداد می کند و وظایف دیگر برادران دینی را در رفع اختلاف میان آنها مورد تأکید قرار می دهد:

«إنّما المؤمنون إخوة فأصْلحوا بین أخوَیْکم واتقواللّه لعلکم ترحمون؛(9) مسلمانان برادران دینی یکدیگرند. پس میان آنها صلح برقرار کنید و از خدا بترسید تا مورد رحمت او قرار گیرید».

مبارزه قرآن با برتری طلبی های جاهلی و اعلان نسب واحد برای تمام ابنای بشری و اعلام برابری آنها و رد افتخارات واهی انسابی مشهور است و این که فضیلت در نسب نهفته نیست، بلکه نسب ها همواره به یک نسب ختم می شوند، بنابراین فضیلت و برتری نه برمعیار نسب، که بر معیار تقوای دینی است و برادری واقعی در برادری دینی نهفته است. رفتار حضرت رسول با غلام حبشی، ردیه ای بود بر تفکرات برتری جویانه و انسابی که عرب و عجم، برده و آزاد، اوسی و خزرجی، مضری و ربیعی و ... را در مقابل هم قرار می داد.

بنابراین قرآن و آموزه های الهی با ترویج و تبلیغ ارزش های الهی و دینی از راه اخوت اسلامی در جان و روح مسلمانان، ریشه درخت کهن کین و تفاخر نژادی و نَسَبی را قطع کرد.

در سراسر آیات قرآن که پیوندهای نَسَبی و واژه اخوت و مشتقات آن را ذکر می کند، معانی مختلف برادری از جمله برادری طایفه ای، نسبی، دینی و سببی را بیان کرده و همواره ویژگی ها و خصلت ها و امتیازات و منافع و مضار هر یک را یادآور می شود. در این میان از اخوت دینی (الأخوَة فی الدین) به عنوان برترین و عمیق ترین مفهوم اجتماعی برای اتحاد جامعه اسلامی یاد می کند و وظایف و لوازم برادری دینی را خاطرنشان می نماید و با تأکیدات، ارزش های بیهوده برادری انسابی را که مایه تفاخر پوچ و بی معنی است، فسخ می کند.

اهداف گوناگون اخوت را با مداقه و تفحص در متن آیات قرآن می توان چنین دسته بندی کرد:

1. اصلاح امور مسلمانان به وسیله برادران دینی.(10)

2. توسعه برابری و برادری اجتماعی و اقتصادی (تحقق عدالت).(11)

3. رعایت حقوق برادران دینی در آیات ذکر می شود.(12)

4. نجات و رستگاری انسان با تقویت فضیلت های انسانی به وسیله تقوا و مبارزه با نژادپرستی و معیارهای طبقاتی.(13)

5. اجرای احکام الهی در توارث و وصایت و حقوق خانوادگی.(14)

6. ترویج حسن ایثار و انفاق.(15)

7. ایجاد اتفاق و اتحاد میان مسلمانان به منظور تحقق وحدت امت اسلامی.(16)

8. تعیین مرزبندی میان کفر و ایمان(17) و اقامه ضروریات دین.

اهمیت و مقام اخوت دینی از دیدگاه رسول اکرم

از آن جا که هدف رسالت پیامبر ایجاد قسط در جامعه اسلامی بود، بدون تردید تحقق این موضوع جز از راه اخوت دینی و برادری و الفت میان مجموع مسلمانان امکان پذیر نبود، زیرا تنها با احساس برادری و الفت دینی است که دل های مسلمانان به هم نزدیک می شود و تعاون و همکاری برای ساختن امت اسلام به وجود می آید و ایثار و از خودگذشتگی به خاطر برادران دینی معنا پیدا می کند و برابری و قسط اسلامی در سایه اخوت اعتقادی محقق می شود. از این رو پیامبر اسلام از آغاز به ترویج و تبلیغ بینش اخوانی میان مسلمانان همت گماشت و ضمن توجه دادن مسلمانان به آیات الهی درباب وظیفه و مسئولیت مسلمانان در برابر یکدیگر به عنوان برادران دینی، در عمل نیز برای ایجاد اتحاد و برادری تلاش وافر کرد و کوشش نمود مفهوم برادر دینی را از مفهوم برادر سنتی رایج میان جامعه عرب جدا نماید و مفهوم نو برادری دینی را در خدمت حق طلبی، عزت و حرمت انسان قرار دهد. درکنار این مفهوم سازی و تعریف جدید از برادری، رد ارزشهای خونی و متعصبانه و برادری سنتی را وجهه همت خویش قرار داد و در عمل و نظر فخرفروشی و مباهات، قتل و کشتار، خیانت و ظلم و شقاوت در حق همنوعان و برادران انسانی و دینی را که برمحور دفاع کورکورانه از حریم خاندانی و قبیله ای شکل گرفته بود، سراسر طرد کرد و برادری را از سطح روابط درون نژادی و خونی که عامل بروز رفتارهای سیاسی اجتماعی ناصواب بود، به سطحی شایسته و فراتر میان تمام انسان ها بدل کرد که در حوزه آن انسان به عنوان عزیزترین خلقت هستی با بهره گیری از اخوت دینی صورت ها و مرزبندی های نژادی، مکانی، خونی، قومی و طبقاتی را درهم شکند و مرزی متعالی و دینی و اعتقادی برای دوست داشتن، عشق ورزیدن، الفت، برادری و برابری ایجاد کند و خانواده بزرگی از انسان های مؤمن تشکیل دهد که در آن خواهران و برادران دینی در مقابل یکدیگر احساس مسئولیت و وظیفه کنند و برای ادای این مسئولیت و انجام این وظیفه بکوشند.(18)

پیامبر در طول زمامداری خود در عمل و گفتار و سلوک خویش معنای برادری دینی را محقق ساخت. در مکه زمانی که مسلمانان از هر سو مورد تهدید مشرکان و غیر مسلمانان بودند، تازه واردان به اسلام را تشویق می کرد برادر یکدیگر باشند و با یکدیگر متحد شوند. رمز موفقیت و قوّت و پیروزی های بعدی وی تا حد زیادی مرهون تشویق و تقویت بینش اخوانی و در گرو ایجاد پیوند برادرانه در جامعه اسلامی بود.

او در مکه میان عده ای از مسلمانان پیوند برادری ایجاد کرد و آنها را دوبه دو برادر ساخت. خود نیز به این وظیفه عمل کرد و در روزهای نخستین دعوتش پایه های آن را بر برادری بنا نهاد و به عنوان الگو و اسوه جامعه، علی(ع) را برادر خویش قرار داد.(19)

اهمیت مقام برادری در کلام پیامبر چنان است که می گوید: هیچ عملی را بیش از سه کار دوست ندارم و یکی از این سه کار: همیاری و برادری دینی در قبال برادران موحد است:

«هیچ عملی را بیش از سه کار دوست ندارم: سیرکردن گرسنگی مسلمانان و پرداختن وامش، برطرف ساختن اندوه از پیشانیش؛ کسی که از مؤمنی اندوهش را برطرف کند، خدا اندوه روز رستاخیز او را برطرف خواهد کرد و خدا دست به یاری بنده اش است تا وقتی که بنده اش به کار یاری برادرش باشد».(20)

معلوم است فقط در جامعه ای که احساس برادری دینی وجود دارد، چنین ایثار و همکاری و همیاری تجلی پیدا می کند.

در بخشی دیگر فرمود: «المسلم أخوالمسلم لا یظلمه، و لا یخذله، و لا یسلمه؛ مسلمان برادر مسلمان است. هرگز براو ستم روا نمی دارد و دست از یاریش بر نمی دارد و او را در مقابل حوادث روزگار تنها و تسلیم نمی سازد.»(21)

در ترویج فرهنگ برادرانه و عیب پوشی از برادران دینی که آن را از اهم وظایف یک برادر دینی قلمداد می کند می فرماید:

«مَن ستر عورة أخیه المسلم ستراللّه عورته یوم القیامة؛ هر کس راز و عیب برادر دینی خویش را بپوشاند، خداوند در روز قیامت عیب او را می پوشاند».(22)

نیز می فرماید: «مثل الأخوین مثل الیدین یغسل أحدهما الآخر؛ مَثَل دو برادر دینی مثال دو دست است که همدیگر را شست وشو می دهند».(23)

نیز برای تشویق همیاری و جلوگیری از اجحاف، برادران دینی را موظف می سازد به هیچ وجه نسبت به همدیگر ظلم روا ندارند؛ یکدیگر را رها نسازند؛ حاجت یکدیگر را برآورده سازند و عیب یکدیگر را بپوشانند.(24)

در همین باره پیامبر اسلام و ائمه و اولیای دین گفتارهای بسیاری را بیان کرده و حقوق برادری اسلامی را از دید اسلام بیان داشته اند که به یک حدیث ارزنده دیگر از پیامبر اکتفا می کنیم. در آن تمام حقوق برادران دینی را برشمرده است و صاحب بحارالانوار آن را در جلد 74 بیان داشته و در آن به صورتی جامع وظایف جامعه مؤمنان و برادران دینی را در سی ویژگی بیان داشته است:

پیامبر اسلام فرمود: مسلمان بر برادر دینی مسلمانش سی حق دارد که برائت ذمه از آن حاصل نمی گردد مگر به ادای این حقوق یا عفو کردن برادر مسلمان او:

1. یغفر زلته = لغزش هایش را ببخشاید.

2. یرحم عبرته = در ناراحتی ها به او مهربانی کند.

3. یستر عورته = عیوب و اسرارش را مخفی دارد.

4. یقیل عثرته = اشتباهات او را جبران کند.

5. یقبل معذرته = عذر او را بپذیرد.

6. یردّ غیبته = در برابر بدگویان از او دفاع کند.

7. و یدیم نصیحته = همیشه خیرخواه او باشد.

8. یحفظ خلته = در حفظ دوستی او کوشا باشد.

9. یرعی ذمته = آنچه را که بر ذمه اوست، مراعات نماید.

10. یعود مرضه = در وقت بیماری از او عیادت کند.

11. یشهد میته = در هنگام مرگ او را تشییع نماید.

12. یجیب دعوته = دعوت او را اجابت کند.

13. یقبل هدیته = هدایای او را بپذیرد.

14. یکافأ صلته = عطاهای او را جبران نماید.

15. یشکر نعمته = نعمت او را شکرگزاری کند.

16. یحسن نصرته = به دوستی او را یاری نماید.

17. یحفظ حلیلته = ناموس او را حفظ کند.

18. یقضی حاجته = حاجت و نیاز او را برآورده سازد.

19. یشفع مسألته = برای نیاز و درخواستش نزد دیگران شفاعت کند.

20. یسمت عطسته = عطسه او را تحیت بگوید.

21. یرشد ضالته = او را ارشاد نماید.

22. یرد سلامه = به سلامش پاسخ بگوید.

23. یبرّ أنعامه = انعام او را به خوبی بدهد.

24. یطیب کلامه = کلامش را نیکو بپندارد.

25. یصدق اقسامه = سوگند او را تصدیق و قبول کند.

26. یوالی ولیَّه = با دوستش دوستی کند.

27. لایعادیه = با او عداوت نکند.

28. ینصره ظالما و مظلوما: فأما نصرته ظالما و یرده عن ظلمه و أما نصرته مظلوما فیعینه علی اخذ حقه = در یاری او بکوشد چه ظالم باشد چه مظلوم: اما یاری او در حالی که ظالم باشد، به این است که او را از ظلمش بازدارد و در حالی که مظلوم است، او را در گرفتن حقش کمک نماید.

29 و 30. لا یخذله و لا یسلمه و یحب له من الخیر ما یحب لنفسه و یکره له من الشر ما یکره لنفسه = او را در برابر حوادث بی یاور نگذارد و هر آنچه را برای خود می پسندد، برای دوستش بپسندد و هرچه از بدی برای خود نمی خواهد، برای او نیز نخواهد.(25)

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 93/12/23 :: ساعت 10:35 صبح )
»» انسانهای غایب در روز حشر

 



برخی انسان‌ها هستند که از بس حسابشان با خدا پاک است، از حشر در محشر و از محاسبه روز حساب معافند. چگونه می‌توان از حساب و کتاب روز جزاء وارهید؟!

چنانکه در پیشانی‌نوشت این سیاهه مذکور افتاد، برخی انسان‌ها از بس کردارشان درست است و حسابشان با خدا پاک، که از حشر در محشر و محاسبه روز حساب معافند. نه فقط از حشر و حساب که از سوال قبر و نکیر و منکر و میزان و صراط نیز فارغند. و البته این معافیت از حشر، تنها یکی از فضایل و خصائل بی‌حدّ و عدّ این جماعت است.
اخلاص؛ براستی، اکسیری بی‌مانند و کیمیایی کم‌یاب است که مس اعمال آدمی را به زر ناب بدل می‌کند. اهل عرفان، اخلاص را «راز سر به مهر الهی» می‌دانند.
اینها براستی عزیزشده خدایند و خاصّان درگاه حضرتش.
در یک کلمه بخواهم پرده از سیمای پرفروغشان برافکنم، باید بگویم کسانی‌ هستند که مقیم اقیلم اخلاصند.
پیش از آنکه سر زلفمان را به وصف جمال جمیلشان گره بزنیم، نخست تقدیم دو مقدمه، ضروری می‌نُماید: یک بازشکافی مفهوم اخلاص. دیگر، تفاوت مخلِص و مخلَص.

یکم: خلوص و اخلاص‌
اخلاص، در لغت یعنی ترک ریا در بندگی خدا. هرگاه در مسیر عبودیت، لوح جانت را از گرد ریا بزدایی می‌گویند طریق اخلاص پیشه کردی.
چنانچه اخلاص با دین سنجیده شود عبارت است از توحید و تنزیه خدا از تثلیث و تشبیه و الخ. اخلاص بدین معنا، بنا بر فرمایش حضرت مولا در نهج‌البلاغه، بالاترین مرتبه توحید است. (کمالُ توحیدِهِ اَلاخلاصُ لَه).
اخلاص؛ براستی، اکسیری بی‌مانند و کیمیایی کم‌یاب است که مس اعمال آدمی را به زر ناب بدل می‌کند. اهل عرفان، اخلاص را «راز سر به مهر الهی» می‌دانند. به استناد این حدیث قدسی که فرمود: «اخلاص، سرّیست از اسرار من، آن‌را به ودیعت می‌نهم در قلب بنده‌ای که دوستش دارم».

سعدی-علیه الرحمه- گوید:


عبادت به اخلاص نیّت نکوست          وگرنه چه آید ز بی مغز پوست؟
که در پوشی از بهر پندار خلق          چه زنّار مُغ بر میانت چه دلق


دوم: تفاوت مخلِص و مخلَص
در قرآن، از اهل اخلاص، گاه به لفظ مخلص(به کسر لام) یاد شده است و گاه به لفظ مخلص(به فتح لام). تفاوت این دو در چیست؟
عبادتی که به قصد تقرّب به حور و وصول به قصور و باغ و راغ و ...، انجام شود، تهی از شوائب شرک و ریا نیست و اخلاص بنا بر تعریف، یعنی ترک رنگ و ریا( که ریا نیز خود شرک خفیفه است.)
اگر بنده عبادتش را از شوائب شرک بپیراید و آن را سالم در طبقی از اخلاص به محضر حضرت دادار تقدیم بدارد، مخلِص خواهد بود به کسر لام.
اما گاه هست که بنده در عبادتش، نه تنها اغیار را نمی‌بیند بلکه بالاتر از آن، خود را نیز نمی‌بیند. چنین کسی، مخلَص است به فتح لام. اولی، تنها عبادتش را برای خدا خالص کرده است و دومی، افزون بر عبادت، خویشتن خویش را.
کریمه: وَ مَا امِرُوا الا لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ(بینه/28) به گروه اول(مخلِصان) دلالت دارد و کریمه: إِنّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَى اَلدّارِ(ص/46) به گروه دوم(مخلَصان).
اکنون که فرق این دو مقام روشن شد وقت آن رسیده که وصف این مقیمان قلمرو اخلاص را از زبان خالق هستی بشنویم که بهتر شناسد هر کسی مصنوع خویش.

سوم: امتیازات مخلَصین و خاصّان درگاه خدا
به روایت قرآن، پاکان وادی خلوص، پنج خصلت ممتاز و برگزیده دارند به شرح زیر:
1. نخستین ویژگی رشک‌برانگیزشان آنکه از تیرس ابلیس قسم‌خورده خارجند و شیطان را به حریمشان راه نیست. به تعبیر اهل عرفان، حشر انفسی ندارند. چنانکه قرآن از زبان شیطان می‌فرماید: قَالَ فَبِعِزَّتکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ اَلْمُخْلَصِینَ: همانا گمراه مى‌کنم تمامى مردم را مگر بندگان تو را، آنهایى که مخلَص مى‌باشند.(ص82)
2. دومین ویژگی منحصر به‌فردشان اینکه جز ایشان کسی را یارای آن نیست که خدا را چُنانکه هستد، وصف و ثنا کند. دلالت می‌کند بر این حقیقت دو کریمه: سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ: منزه است خداوند از آنچه توصیف می‌کنند، مگر بندگان مخلص خدا! (صافات/159 و160)
3. سومین ویژگی خیره‌کنندشان اینکه اگر خدا در روز جزا با عدلش با همه رفتار نماید با اینان بر وفق فضل و لطف خاصش، معامله می‌کند. به دیگر سخن، بالاتر از استحقاق و فوق رغبت و پاداش اعمالشان بدآنها، عطا خواهد بخشید. چنانکه می‌فرماید: وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ: جز بندگان مخلص خدا (که از این کیفرها برکنارند)! و جز به آنچه انجام می‌دادید کیفر داده نمی‌شوید.(صافات/39 و40)
عبادتی که به قصد تقرّب به حور و وصول به قصور و باغ و راغ و ...، انجام شود، تهی از شوائب شرک و ریا نیست و اخلاص بنا بر تعریف، یعنی ترک رنگ و ریا
4. چهارمین ویژگی خیره‌کنندشان اینکه چون در دنیا به حساب و کتاب اعمال خود رسیده‌اند در روز قیامت، از احضار و حساب و کتاب و ترازوی اعمال، رهیده و به اصطلاح اهل عرفان، حشر آفاقی نخواهند داشت. بر این حقیقت دلالت دارد کریمه: فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ: به یقین همگی (در دادگاه عدل الهی) احضار می‌شوند!
مگر بندگان مخلص خدا! (صافات/128)
5. پنجمین تاج زرّین بر سر سدره‌نشینان مقام اخلاص، اینکه آنها، به دست حضرت دوست، به مقام عصمت باریافته‌اند: َکذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ: اینچنین کردیم تا بدی و فحشا را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود! (یوسف/24)
حسن ختام این مقال، معطر است به عطر دعایی از سویدای جان. بار الها! این بیچارگان تیه ضلالت را به وادی نورانی اخلاص، رهنمون باش!
اللهم آمین!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 93/12/23 :: ساعت 10:33 صبح )
»» چه کنیم از مرگ نترسیم؟

 


اکثر انسان ها از مرگ می ترسند و از شنیدن مرگ خصوصا برای خودشان دچار ترس و وحشت عجیبی می شوند. این موضوع از دو جهت قابل پی گیری و ریشه یابی است: اول علل نگرانی از مرگ است و دوم اینکه چه کنیم تا علل کراهت و نگرانی از مرگ از ما برطرف بشود. در این مجال به مواردی از آنها اشاره می کنیم.

 

علل نگرانی از مرگ
علل نگرانی از مرگ فراوان است که به بعضی از موارد آن اشاره می کنیم.
نکته اول: یکی از دلائل نگرانی و کراهت و ترس از مرگ این است که ما دنیا را آباد و آخرت را خراب کردیم و طبیعی است که کسی دوست ندارد که از آبادی به خرابی برود. امام حسن علیه السلام فرموده: شما دنیاتان را آباد کردید و آخرتتان را خراب کردید و این است که دوست ندارید از آبادانی به خرابی بروید.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فردی خدمت ابوذر غفاری رحمة الله علیه رفت و گفت چرا ما از مرگ خوشمان نمی آید و کراهت داریم؟ گفت چون شما دنیا را آباد و آخرت را خراب کردید به همین دلیل دوست ندارید از آبادانی به خرابی بروید.
نکته دوم: انسان استعداد مرگ را پیدا نکرده یعنی زمینه های رفتن را فراهم نکرده است. مثل مسافری که کوس رحیل زدند و او نه لباس دارد ، نه غذا و نه مرکب اما به او می گویند بیا برویم، یا هر آن منتظر است که حرکت شروع بشود. طبیعی است که او دوست ندارد برود چون آماده نشده. اما کسانی که آماده شده اند و بار بسته و زاد و توشه را فراهم کرده و آماده رفتن هستند فرقی برایشان نمی کند که کاروان چه وقت حرکت بکند. از رفتن هم نگرانی و ترسی ندارند. اما استعداد و آماده شدن برای رفتن چیست؟ توصیه می کنیم به مقالاتی که قبلا در این زمینه نوشتیم مراجعه کنید.
نکته سوّم: عامل دیگرگناه است. انسان وقتی گناهی کرده باشد می داند وقتی از این دنیا رفت به خاطر آن گناهی که انجام داده باید پاسخگو باشد به همین دلیل از مرگ می ترسد. این افراد معاد را قبول دارند و در عین حال که معاد را قبول دارند مرتکب گناه شده اند و به همین دلیل از مرگ می ترسند.
از پیامبر عظیم الشأن اسلام نقل شده که فرمود: گناهانت را کم کن تا مرگ بر تو آسان بشود و در بخش دوم روایت می فرماید که: مالت را جلوتر از خودت بفرست تا ملحق شدن به مال برایت راحت و میسر باشد.
امام (علیه السلام) فرمود: علت اینکه شما از مرگ می ترسید و نگرانید این است که حقیقت مرگ را نمی شناسید. اگر از حقیقت مرگ آگاهی داشتید هرگز این اتفاق نمی افتاد
نکته قابل تامل آن است که گناه دنیا را آباد نمی کند بلکه دنیا را فاسد می کند. امکان ندارد که انسان از طریق گناه بتواند دنیایش خوش باشد. گناه هم دنیا را ویران می کند هم آخرت را.
این که گفته می شود دنیا را آباد می کنند آباد کردن از راه حلال است نه از راه حرام یعنی همه هم و غم آنها دنیا و از طریق حلال هم بوده و مرتکب گناهم نشدند ولی به هر حال دنیا را آباد و آخرت را خراب کردند. اما گناهی مرتکب شده اند اگر چه ممکن است با این گناه هم دنیا را آباد نکرده باشند
علت چهارم: مال و ثروت است. ما ل زیادی که انسان جمع می کند و قبل از خودش نمی فرستد. از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که شخصی خدمت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رسید وعرض کرد که من مرگ را دوست ندارم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آیا مال داری؟ گفت: بله. فرمود:آیا این مال را فرستادی؟ گفت: نه. فرمود: به همین دلیل است که مرگ را دوست نداری. چون انسان دوست دارد همراه مالش باشد وقتی مال اینجاست نمی خواهد از مالش جدا بشود و جای دیگری برود. اما اگرمالش را فرستاده باشد دوست دارد پیش مالش برود وهمراه آن باشد.

عامل پنجم: جهل نسبت به حقیقت مرگ است. ما نمی دانیم که مرگ چیست؟ به همین دلیل مرگ را نابودی تلقی می کنیم و فکر می کنیم با مرگ هستی ما از بین می رود. از طرفی هم انسان میل به خلود دارد و فطرتاً دوست دارد همیشه بماند، این دو که با هم جمع می شوند نتیجه اش این است که انسان از مرگ نگران و ناراحت می شود.
امام(علیه السلام) فرمود: علت اینکه شما از مرگ می ترسید و نگرانید این است که حقیقت مرگ را نمی شناسید. اگر از حقیقت مرگ آگاهی داشتید هرگز این اتفاق نمی افتاد.
امام هادی(علیه السلام) فرمودند که به محمد بن علی بن موسی امام نهم(علیه السلام) گفته شد چرا مسلمان ها از مرگ بدشان می آید و از مرگ نگرانند؟ حضرت فرمود: چون مرگ را نمی شناسند و از آن کراهت دارند. اگر حقیقت مرگ را می شناختند و از اولیاء خدا و دوستان خدا هم بودند مرگ را دوست می داشتند و می دانستند که آخرت برایشان خیلی بهتر از دنیا است.
در حدیث دیگری از امام جواد(علیه السلام) نقل است که به عیادت یکی از دوستانشان رفتند که در حال جزع وفزع بود و گریه می کرد وخیلی از مرگ می ترسید. امام به او گفت از مرگ می ترسی چون مرگ را نمی شناسی. آیا تا به حال گرفتار چرک و کثافت و بیماریهای پوستی شده ای به طوری که به خاطر فراوانی چرک و آلودگی در اذیت باشی و وقتی که حمام رفته و خودت را شستی آن چرک ها پاک شده و از بین رفته باشد، در آن زمان چه حالی داشتی؟ آن شخص گفت خیلی راحت شدم. امام فرمود: مرگ هم همینطور است. مرگ همان حمامی است که آخرین بقایای گناهان و چرک و فسادی که بر بدن مومن باقی مانده را پاک و صاف می کند و انسان پاک و پاکیزه از این عالم وارد عالم دیگر می شود. اگر انسان بداند که مرگ می خواهد تصفیه و پاکش کند هرگز از مرگ نمی ترسد. پس یکی از علل ترس از مرگ جهل نسبت به حقیقت مرگ است.
گناه دنیا را آباد نمی کند بلکه دنیا را فاسد می کند. امکان ندارد که انسان از طریق گناه بتواند دنیایش خوش باشد. گناه هم دنیا را ویران می کند هم آخرت را
علّت ششم: این است که ما به دنیا و به اهل دنیا زن، بچه، ثروت و ... وابسته هستیم. گاهی انسان مال دارد ولی وابسته نیست. زن و بچه را دوست دارد اما وابسته به آن نیست. اشکالی ندارد که انسان شدیدا به فرزندانش محبت کند. یکی از ابعاد وجودی انسان کامل عاطفه است و اینکه بچه هایش را دوست داشته باشد، به همسرش علاقه داشته باشد. این علاقه و عاطفه جزء کمال انسان و جزء وجود انسان محسوب می شود. این علاقه ها انسان را از لقاء خدا جدا نمی کند.
پس آنچه که سبب ترس از مرگ است وابستگی وعدم تمایل به جدا شدن از دنیا و زن و بچه و ... است.

خلاصه سخن
مواردی از علل ترس از مرگ گفته شد اما دلایل دیگری در این زمینه هست که برای شناخت بیشتر توصیه می شود به کتاب ها در این زمینه مراجعه شود. بهترین راه برای اینکه از مرگ نترسیم این است که انسان استعداد مرگ را پیدا بکند. اگر انسان استعداد مرگ پیدا بکند هرگز نگران مرگ نیست.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 93/12/23 :: ساعت 10:31 صبح )
»» دانش و بینش اهل بیت و امامان معصوم‏

 




از آیات شریفه قرآن چون آیه: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ* که به تاویل و تفسیر پیامبر که از طرف خدا معلم و مفسر قرآن است، اهل ذکر حضرت او و امامان از اهل بیت هستند، «1» و آیه: وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ‏ که به توضیح حضرت صادق امیرالمؤمنین و امامان پس از او مى‏باشند «2» و روایات متقن و استوارى که گویاى این حقیقت‏اند که امامان معدن دانش، و شجره نبوت و محل رفت و آمد فرشتگان‏اند «3» و نیز بیانگر این واقعیت‏اند که امامان دانش پیامبر و همه انبیاء و اوصیائى که پیش از آنان بودند به ارث بردند، «4» و پیروى از آنان بر همگان تا قیامت واجب است، «5» و آنان والیان امر خدا و گنجینه دانش پروردگارند، «6» و خلفاى انتخابى حق در زمین هستند، «7» و نور خدا «8» و ارکان‏ زمین، «9» و حامل همه علوم فرشتگان و پیامبران و رسولانند، «10» به روشنى و بى‏تردید و شک استفاده مى‏شود که پیامبر اسلام همه علوم خود را به اذن خدا به خاطر نورانیت و صفا و طهارت باطنى اهل بیت و امامان معصوم به آنان منتقل کرد که حجت الهى در وجوب طاعت از آنان بر همگان تمام باشد و در دنیا و آخرت نسبت به انحرافاتى که سر راه زندگى مردم قرار مى‏گیرد عذر و بهانه قابل قبولى در پیشگاه خدا نداشته باشند.
لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ: «11»
تا مردم را [در دنیا و آخرت نسبت به انحرافشان‏] در برابر خدا عذر و بهانه‏ اى نباشد.
بر این اساس این اهل بیت و امامان معصوم‏اند که با دریافت همه علوم از آن حضرت در مسئولیتى که در رابطه با رسالت از پروردگارش داشت تدبر نمودند، و روى بصیرت و بینشى که در کار خود داشتند، و هدایتى که از سوى خداوند در آستان پر ارزششان تجلى داشت، در اقیانوس بى‏کران یقین و اطمینان و باور و ایمان فرو رفتند و در حمل علوم و معارف الهى به عالى‏ترین مقام، و بالاترین قله کمال رسیدند.
امیرالمؤمنین (ع) اول فردى از اهل بیت است که در علوم گوناگون به ویژه تبیین و تفسیر قرآن که خود دریائى بى‏نهایت از علم و دانش و اسرار و رموز و معارف و حقایق است سخن گفت و او پس از پیامبر بر پایه دانشى که از حضرت رسالت پناه به ارث برد، در آیات قرآن و تاویل و تفسیرش از همه تا قیامت داناتر و آگاه‏تر است.
از ابن مسعود روایت است که: همانا قرآن بر هفت حرف «هفت ریشه و اساس علم که مایه همه علوم است» نازل شده، از آن حرفى نیست مگر این که برایش ظاهرى و باطنى است و بى‏تردید على (ع) کسى است که دانش و باطن نزد اوست.
مؤلف کتاب فتوحات اسلامیه مى‏نویسد:
على رضى‏الله‏عنه چنان بود که خدا دانش فراوان و کشفیات زیادى به او عطا کرده بود.
ابوطفیل گفته: دیدم على ضمن سخنرانى مى‏گوید:
از من هر چه بخواهید از کتاب خدا بپرسید والله قسم آیه‏اى نیست مگر این که من داناترم شب نازل شده یا روز، در هامون یا کوه؟! و اگر مى‏خواستم هفتاد شتر از تفسیر فاتحة الکتاب بار مى‏کردم!!
ابن عباس رضى الله عنه گفته:
دانش رسول خدا از دانش خداى تبارک و تعالى است و دانش على از دانش پیامبر است و دانش من از دانش على است و دانش من و دانش اصحاب محمد در برابر دانش على چیزى نیست جز مانند قطره‏اى در هفت دریا!!
و نیز ابن عباس گفته:
بى‏تردید نُه دهم از علم و دانش به على بن‏ابى طالب داده شده و سوگند به خدا مسلماً در یک دهم دیگر نیز شریک مردم است. «12»
با توجه به دانش و بینش سرشار امیرالمؤمنین (ع) است که ابن عباس مى‏گوید: حضرتش از ابتداى شب تا پایان آن براى من تفسیر فاتحة الکتاب مى‏گفت، هنوز از تفسیر باء بِسْمِ اللَّهِ‏ نگذشته بود و پس از آن فرمود: من آن نقطه‏ام که زیر باء بِسْمِ اللَّهِ‏ است.
از خود امیرالمؤمنین روایت است که: آنچه در همه کتاب‏هاى خداست در قرآن است، و آنچه در همه سوره‏هاى فرقانى قرار دارد در آیه بسمله نهاده شده، و آنچه در بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ مندرج است باء بِسْمِ اللَّهِ‏ مشتمل بر آن است، و آنچه که در باء بسم ثابت است نقطه با دالّ بر آن است و منم آن نقطه‏اى که زیر باء بسم‏الله است. «13» و این حقیقت بدان معناست که چون همه علوم و معارفى که به صورت کتبى در همه اعصار نظام یافته از نقطه شروع شده و به عبارت دیگر از دل نقطه بیرون آمد و نقطه براى همه علوم و معارف کتبى به منزله چشمه است که علوم و معارف از آن منتشر شده است، پس امیرالمؤمنین (ع) نسبت به همه علوم و معارف به ویژه حقایق قرآنى چون چشمه فورانکننده‏اى است که هرگونه دانشى از آن حضرت به همه جهان منتشر شد، چنان که خود حضرت در خطبه شقشقیه فرموده:
«ینحدر عنى السیل:» «14»
دانش و علم از همه جوانب وجود من سیل‏وار سرازیر مى‏گردد و به دیگر عبارت امام (ع) قرآن ناطق است که با معرفت کاملش به ظاهر و باطن همه آیات بیان‏گر حقایق و معانى و مفاهیم و رموز و اسرار کتاب، و با به‏کارگیرى آیاتش قرآن عینى و انسانى با همه وجود هم‏سو و هماهنگ با کتاب خداست.

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- کافى چاپ اسلامیه ج 1، ص 164.
(2)- کافى ج 1، ص 166.
(3)- کافى ج 1، ص 172.
(4)- کافى ج 1، ص 174.
(5)- کافى ج 1، ص 142.
(6)- کافى ج 1، ص 148.
(7)- کافى ج 1، ص 149.
(8)- کافى ج 1، ص 150.
(9)- کافى ج 1، ص 152.
(10)- کافى ج 1، ص 199.
(11)- نساء، 165.
(12)- تفسیر سوره فاتحه علامه امینى 18- 19.
(13)- تفسیر فاتحه کتاب نوشته یکى از دانشمندان بعد از عصر فیض کاشانى 43.
(14)- نهج ‏البلاغه خطبه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 93/12/23 :: ساعت 10:30 صبح )
»» امّت پیامبر

 

 

 


همزمان با بعثت پیامبر اعظم و ظهور دین اسلام، تغییر و تحوّلات بسیاری در حوزه های مختلف زندگی بشر، به وجود آمد. اسلام، علاوه بر دگرگون کردن نوع نگرش انسان به هستی و جهان پیرامون، طرح های نوی را در ساخت های گوناگون حیات انسانی درانداخت. گستره این دگرگونی ها را می توان در تحوّلات فرهنگی و ارزش های اجتماعی و همچنین در الگوهای زندگی سیاسی و اقتصادی جوامع اسلامی جستجو کرد. تشکیل «امت اسلامی» را می توان یکی از نوآوری های اسلام در بعد اندیشه سیاسی دانست. در این نوشتار، در پی آنیم که چیستی و اهمّیت امّت بودن جامعه اسلامی را بررسی کرده، به سیره پیامبر(ص) در اهمّیت دادن به امّت بودن مسلمانان، اشاره گذرایی داشته باشیم.

 

تعریف «امت»

در فرهنگ های بشری، واژه های مختلفی برای بیان مفهوم جامعه یا اجتماع، به کار بسته می شود. مفاهیمی چون ملّت، مردم، گروه، ایل، طایفه، قبیله، عشیره و ... از این نوع اند. اسلام نیز به عنوان یک مکتب آسمانی ـ که تمام همّ و غم آن، سعادت دنیوی و آخرتی انسان است ـ، برای بیان این مفهوم، از واژه جهتدار «امّت» ـ که بار معنایی ویژه ای دارد ـ استفاده نمود.

امّت، اصطلاحی قرآنی و دینی است که همزمان با ظهور دین اسلام، رواج یافته است. از این واژه، در هیچ یک از زبان های شرقی و غربی، سراغی نمی توان گرفت. این تعبیر، از نوآوری های اسلام در اندیشه سیاسی بشر است. لویی گارده (اسلام شناس مشهور فرانسوی)، معتقد است که: «امّت، از ریشه خاص عربی است که در زبان های اروپایی نمی توان مترادفی برای آن یافت».1

مفهوم امّت، از ماده «أمّ» یا «أوم» به معنای «قصد کردن» گرفته شده است. اطلاق «اُم» بر «مادر» نیز بدین جهت است که کودک در زمینه نیازمندی های خود، یا به جهت احساس آرامش، مادر را قصد و طلب می کند. بر این اساس، امّت، به مجموعه ای از انسان ها اطلاق می شود که هدف و مقصد واحدی، آنان را گرد هم جمع نموده است. 2 به عبارت روشن تر، امّت، به جماعتی که جنبه وحدتی در میان آنها وجود داشته باشد، اطلاق می شود. از این رو، امّت، مفهومی کاملاً عقیدتی است؛ عقیده ای که مرز میان امّت های گوناگون را مشخص می کند.

امّت بدین معنا 58 بار در قرآن تکرار شده است. در چنین کاربردی، امّت، به معنای گروهی از مردم است که یکی از رسالت های الهی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) بر آنها نازل شده است. در این میان، قرآن کریم، امّت اسلام را بهترین امّت از آغاز تا پایان تاریخ بنی آدم شمرده است.3

 

رابطه اُمّت و ملّت

ملّت (Nation) را می توان یک واحد بزرگ انسانی تعریف نمود که عامل پیوند آن، یک فرهنگ و آگاهی مشترک است. از جمله ویژگی های هر ملّت، اشغال یک قلمرو جغرافیایی مشترک است. به عبارت دیگر، ملّت، به گروهی از انسان ها اطلاق می شود که در یک کشور زندگی می کنند و دارای فرهنگ مشترک هستند. شایان ذکر است که این تعریف از ملّت نیز تعریفی تازه است که پس از دگرگونی های قرن های اخیر، به ظهور رسیده است.

یکی از تفاوت های اساسی نظام سیاسی اسلام با مکاتب سیاسی دیگر، در مرزبندی موجود میان ملّت و امّت است. اسلام، از آن جهت که خود را دینی جهانی و همه جامعه بشری را مخاطب آموزه های خویش می داند، بدون توجّه به مرزهای سرزمینی و تفاوت های نژادی، زبانی، ملّی و فرهنگی، از میان همه انسان ها عضوگیری می کند و نام امّت واحده را بر پیروان خویش می نهد. از نگاه اسلام، مرز بین انسان ها عقیدتی است و نه جغرافیایی، از این رو، تمام مسلمانان را به دور از هر گونه تفاوت در رنگ و زبان و ملّیت، عضوی از اعضای امّت یگانه اسلام می داند.

علّامه طباطبایی در این خصوص می فرماید: «اسلام، اصل انشعابات قومی و ملّی را بدین صورت که مؤثّر در تکوین پیدایش اجتماع باشد، ملغی ساخته است... . انشعابات و ملّیت هایی که بر اساس وطن تشکیل می گردند، امّت و مجموعه خود را به سوی وحدت و یگانگی حرکت می دهند و در نتیجه، این ملّت، از ملّت های دیگر - که در وطن های دیگر قرار دارند - ، روحاً و جسماً جدا می گردند ... . در این صورت، بر خورد یک جامعه با جامعه جدید، یا جوامع دیگر، به گونه ای نظیر برخورد انسان با دیگر اشیا و موجودات طبیعت است که آنان را استخدام و استثمار می کند و تجربه قرن های طولانی از آغاز خلقت تا کنون، به این حقیقت گواهی می دهد. به همین دلیل است که اسلام، این قبیل انشعابات و تمایزات را ملغی ساخته، اجتماع انسانی را بر اساس عقیده (و نه نژاد و وطن و نظایر آن)، پایه ریزی نموده است. در اسلام، حتی ملاک در بهره برداری های جنسی (ازدواج) و ارث، اشتراک در عقیده و توحید است، نه در منزل و وطن».4

 

ویژگی های امّت اسلامی

امّت اسلامی، دارای ویژگی هایی است که آن را از امّت های دیگر، متمایز می کند. در ادامه، به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1. امّت اسلامی، امّتی میانه است

تعادل و میانه روی و دوری از افراط و تفریط در کارها، از اصول مهم اسلام است که در قرآن کریم و سیره پیشوایان دین، بر آن تأکید شده است. حضرت علی(ع) در مورد پیامبر اسلام می فرماید: «روش پیامبر در کارهایش میانه روی بود».5

جهتگیری تربیتی اسلام، بدین گونه است که انسانی متعادل در همه ابعاد، تربیت کند. از این رو خداوند در قرآن، امّت اسلامی را «امّت میانه» خطاب می کند: «و این چنین شما را امّت میانه قرار دادیم تا گواه بر مردم باشید و رسول خدا بر شما گواه باشد».6 امت اسلام، امّتی میانه معرفی می شود تا به عنوان جامعه ای نمونه شناخته شود و برای چنین جامعه ای، سیره پیامبر را به عنوان الگو برای امّت اسلام معرفی می کند.

علّامه طباطبایی در تفسیر ایه یاد شده می فرماید: «خدا، امّت اسلام را امّتی وسط قرار داد؛ یعنی برای آنان دینی قرار داد که متدینین به خود را به سوی راه وسط و میانه هدایت می کند، راهی که نه افراط آن طرف (مشرکان) را دارد و نه تفریط این طرف (مسیحیت) را، بلکه راهی است که هر دو طرف را تقویت می کند، هم جانب جسم را و هم جانب روح را».7

میانه بودن و اعتدال، اصلی است که بر تمام آموزه های اسلام حکومت می کند. اعتدال در عقیده (نه غلو و نه شرک)، اعتدال در برنامه های اجتماعی، اعتدال در شیوه های اخلاقی و ... . بر این اساس، یک مسلمان واقعی نمی تواند انسانی یک بُعدی باشد؛ بلکه انسانی است همه جانبه که به همه ابعاد مختلف زندگی توجّه دارد.

2. امّت اسلامی، امّت ممتاز

گفتیم که امّت، بر گروهی از مردم اطلاق می شود که وحدت عقیدتی داشته باشند. از این رو، بر همه گروه های انسانی ای که پیرو یک پیامبر هستند، امّت اطلاق می شود، مانند امّت موسی(ع) و امّت عیسی(ع) و امّت محمّد(ص).

در فرهنگ قرآنی، همه امّت ها به یک نگاهْ نگریسته نمی شوند، بلکه در میان امّت ها، برخی به واسطه یک ویژگی خاص، از برخی دیگر برترند. در نگاه قرآن، امّت اسلام، امّتی برجسته و ممتاز است به این دلیل که شهروندان این امّت، بر اعضای جامعه خود، نظارت دارند و یکدیگر را به نیکی ها توصیه می کنند و از بدی ها باز می دارند: «شما (مسلمانان) نیکوترین امّتید، که مردم را به نیکوکاری سفارش می کنید و از بدکاری برحذر می دارید و به خدا ایمان دارید».8

در این ایه، خداوند، امّت اسلامی را می ستاید و آن را امّت ممتاز برمی شمرد و دلیل آن را به کار بستن کنترل اجتماعی در جامعه آنان می داند. از این ایه، روشن می شود که مسلمانان، تا زمانی یک امّت ممتاز محسوب می گردند که دعوت به سوی نیکی و مبارزه با فساد را فراموش نکنند.9

3. امّت اسلامی، امّت برادری

یکی دیگر از ویژگی های امّت اسلام، برادری و اخوّت است. موضوع برادری و برابری اعضای جامعه بشری، برای اوّلین بار، در جریان توسعه اسلام و پس از پی ریزی امّت اسلامی مطرح شد. از نظر تاریخی، این مفهوم در سال دهم بعثت شکل گرفت. قرآن کریم، شالوه و پایه جامعه مطلوب خود، یعنی امّت اسلامی را بر اساس برادری و اخوّت اسلامی بنا می نهد: «همانا فقط مؤمنان با هم برادرند».10

اجتماع زنده، در سایه همفکری و هماهنگی و صمیمیت به وجود می اید، و در همین اجتماع است که همه می توانند سعادت و پیشرفت خود را دریابند. اسلام برای به وجود آوردن چنین اجتماعی، کمترین توجّهی به نژاد، زبان، رنگ و منطقه جغرافیایی نکرده است؛ بلکه همه را مسلمان و هماهنگ و همبسته می داند و تنها نظرش به «ایمان به خدا»ست که ریشه همه همبستگی ها و هماهنگی هاست.

اخوّت اسلامی، بهترین واژه ای است که این وحدت و هماهنگی را نشان می دهد. پیامبر اسلام(ص) پس از ورود به مدینه و ساختن مسجد، دست به یک ابتکار جالب زد و آن، پی ریزی اخوّت اسلامی بود تا وحدت و صمیمیت، بیش از گذشته در اجتماع مسلمانان به وجود اید. از این رو، بین امّت خود، عقد اخوّت خواند و هر دو نفر را با هم برادر قرار داد و نیز علی(ع) را به عنوان برادر خود انتخاب کرد.

وحدت امّت اسلام

همبستگی، یکپارچگی و دوری از تفرقه، بی تفاوتی و بی خبری، از دستورهای مهم خداوند و پیشوایان دین، به امّت اسلام است. قرآن کریم، به امّت اسلام توصیه می کند که: «به ریسمان محکم الهی، چنگ زنید و از تفرقه و پراکندگی بپرهیزید».11

یکی بودن معبود و کتاب آسمانی و اشتراک در پیامبر و قبله گاه، برای برقراری وحدت حقیقی بین مسلمانان، کفایت می کند.

پیامبر گرامی اسلام از زمان بعثت تا رحلت، همواره در آموزش های خود و در عمل، در جهت نفی تفرقه و تحکیم پایه های همبستگی و همدلی میان امّت اسلام و حتی تفاهم با غیر مسلمانان، گام برداشتند، از ساختن مسجد گرفته تا بستن عقد برادری بین امّت و تلطیف فضای اجتماعی خشن حاکم بر جوامع عرب، در آن زمان.

حضرت علی(ع)، بزرگ ترین دستاورد رسول خدا را ایجاد اُلفت و اتّحاد در میان مردمی متفرّق و پراکنده می داند؛ مردمی که به واسطه تعصّبات جاهلی، به جان یکدیگر افتاده، در حال سقوط بودند. پیامبر(ص) با تعالیم اسلام، همه را به خدای یگانه، متوجّه نمود و امتیازات موهوم از قبیل مال و ثروت و نژاد و رنگ را از میان بُرد. ایشان می فرماید: «... در روزگاری که مردم روی زمین، دارای مذاهب پراکنده، خواسته های گوناگون و روش های متفاوت بودند، عدّه ای خدا را به پدیده ها تشبیه می کردند، گروهی صفات ارزشمند خدا را انکار می کردند و به بت ها نسبت می دادند و برخی به غیر خدا اشاره می کردند. خدای سبحان، مردم را به وسیله محمّد(ص)، از گمراهی نجات داد و هدایت کرد».12

پدران امّت

جایگاه پدر در خانواده، جایگاهی مهم و سرنوشت ساز است. وجود پدر در خانواده، مایه آرامش روحی و احساس دارا بودن پشتوانه است. حضور او، نقش تربیتی ویژه ای دارد و سبب ساز جهتگیری خاص اعضای خانواده می گردد. شفقّت و دلسوزی پدر، او را وا می دارد که راه صحیح و درست را به آنان نشان دهد و از ورود آنان به پرتگاه های زندگی جلوگیری کند.

امّت ها نیز همانند خانواده ها نیازمند به پدر هستند؛ نیازمند به مهربانی و شفقّتی عام و فراگیر که آنان را از سقوط در درّه های شقاوت و بدبختی باز دارد. در روایات ما، پیامبر اسلام(ص) و حضرت علی(ع) پدران این امّتْ معرفی شده اند.

از امام حسن مجتبی(ع) نقل شده است که پیامبر(ص) فرمود: «من و علی، پدران این امّت هستیم».13 یکی از ویژگی های پدر، مهربانی و دلسوزی برای فرزندان است. چون پیامبر(ص) پدر این امّت است، در قرآن، به این ویژگی های پدرانه او اشاره شده است: «همانا رسولی از جنس شما برای هدایت خلق آمد که از فرط محبّت، فقر و جهل شما بر او سخت می اید و بر آسایش و نجات شما بسیار حریص و نسبت به مؤمنان، دلسوز و مهربان است».14

 

امّت اسلامی، در کلام رسول خدا

پیامبر(ص)، بارها در گفته های خویش و به گونه های مختلف، از امّت خود، یاد کرده اند و ملاک هایی را برای شناخت برترین و بدترین افراد امتشان بیان کرده اند و نیز به دغدغه های خویش از امّت، اشاره نموده اند که در ادامه، به نمونه هایی از آنها اشاره می کنیم.

ایشان درباره برتری امّت اسلام می فرماید: «یقینی که به امّت من داده شده، به امّتی داده نشده است».15

در مورد برترین های امّتشان می فرماید: «بهترین افراد امّت من، کسانی هستند که جوانی شان را در اطاعت از خداوند صرف کرده باشند و جان خود را از لذّت های دنیا بریده، به آخرت سپرده باشند. همانا پاداش آنان در نزد خدا بالاترین درجات بهشت است».16

ایشان درباره دغدغه های خویش می فرماید: «از دو چیز درباره شما هراس دارم: پیروی هوای نفس و آرزوهای دراز؛ زیرا پیروی هوای نفس، راه را بر حق می بندد و آرزوی دراز، آخرت را فراموشتان می کند».17

 

پی نوشت ها

1. امت و ملتْ در اندیشه امام خمینی، علی محمّد بابایی زارچ، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 75.

2. «امّت و ملّت، نگاهی دوباره»، مجله حکومت اسلامی، ش 16، ص 161.

3. ر.ک: سوره آل عمران، ایه 110.

4. تفسیر المیزان، محمّد حسین طباطبایی، ترجمه: محمّد باقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم)، 1363، ج 4، ص 125.

5. نهج البلاغه، ترجمه: محمّد دشتی، قم: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمومنین(ع)، 1383، خطبه 94، ص 124.

6. سوره بقره، ایه 143.

7. تفسیر المیزان، ج 1، ص 481.

8 . سوره آل عمران، ایه 110.

9. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، تهران: دارالکتاب الإسلامیه، 1353 ـ 1366، ج 3، ص 47.

10. سوره حجرات، ایه 10.

11. سوره آل عمران، ایه 103.

12. نهج البلاغه، خطبه 1، ص 25.

13. عیون الأخبار الرضا، ج 2، ص 84 .

14 . سوره توبه، ایه 128.

15 . میزان الحکمه، ج 1، ص 148.

16. همان، ص 149.

17. همان، ص 155.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 93/12/19 :: ساعت 12:15 عصر )
»» دانش و بینش اهل بیت و امامان معصوم‏

 




از آیات شریفه قرآن چون آیه: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ* که به تاویل و تفسیر پیامبر که از طرف خدا معلم و مفسر قرآن است، اهل ذکر حضرت او و امامان از اهل بیت هستند، «1» و آیه: وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ‏ که به توضیح حضرت صادق امیرالمؤمنین و امامان پس از او مى‏باشند «2» و روایات متقن و استوارى که گویاى این حقیقت‏اند که امامان معدن دانش، و شجره نبوت و محل رفت و آمد فرشتگان‏اند «3» و نیز بیانگر این واقعیت‏اند که امامان دانش پیامبر و همه انبیاء و اوصیائى که پیش از آنان بودند به ارث بردند، «4» و پیروى از آنان بر همگان تا قیامت واجب است، «5» و آنان والیان امر خدا و گنجینه دانش پروردگارند، «6» و خلفاى انتخابى حق در زمین هستند، «7» و نور خدا «8» و ارکان‏ زمین، «9» و حامل همه علوم فرشتگان و پیامبران و رسولانند، «10» به روشنى و بى‏تردید و شک استفاده مى‏شود که پیامبر اسلام همه علوم خود را به اذن خدا به خاطر نورانیت و صفا و طهارت باطنى اهل بیت و امامان معصوم به آنان منتقل کرد که حجت الهى در وجوب طاعت از آنان بر همگان تمام باشد و در دنیا و آخرت نسبت به انحرافاتى که سر راه زندگى مردم قرار مى‏گیرد عذر و بهانه قابل قبولى در پیشگاه خدا نداشته باشند.
لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ: «11»
تا مردم را [در دنیا و آخرت نسبت به انحرافشان‏] در برابر خدا عذر و بهانه‏اى نباشد.
بر این اساس این اهل بیت و امامان معصوم‏اند که با دریافت همه علوم از آن حضرت در مسئولیتى که در رابطه با رسالت از پروردگارش داشت تدبر نمودند، و روى بصیرت و بینشى که در کار خود داشتند، و هدایتى که از سوى خداوند در آستان پر ارزششان تجلى داشت، در اقیانوس بى‏کران یقین و اطمینان و باور و ایمان فرو رفتند و در حمل علوم و معارف الهى به عالى‏ترین مقام، و بالاترین قله کمال رسیدند.
امیرالمؤمنین (ع) اول فردى از اهل بیت است که در علوم گوناگون به ویژه تبیین و تفسیر قرآن که خود دریائى بى‏نهایت از علم و دانش و اسرار و رموز و معارف و حقایق است سخن گفت و او پس از پیامبر بر پایه دانشى که از حضرت رسالت پناه به ارث برد، در آیات قرآن و تاویل و تفسیرش از همه تا قیامت داناتر و آگاه‏تر است.
از ابن مسعود روایت است که: همانا قرآن بر هفت حرف «هفت ریشه و اساس علم که مایه همه علوم است» نازل شده، از آن حرفى نیست مگر این که برایش ظاهرى و باطنى است و بى‏تردید على (ع) کسى است که دانش و باطن نزد اوست.
مؤلف کتاب فتوحات اسلامیه مى‏نویسد:
على رضى‏الله‏عنه چنان بود که خدا دانش فراوان و کشفیات زیادى به او عطا کرده بود.
ابوطفیل گفته: دیدم على ضمن سخنرانى مى‏گوید:
از من هر چه بخواهید از کتاب خدا بپرسید والله قسم آیه‏اى نیست مگر این که من داناترم شب نازل شده یا روز، در هامون یا کوه؟! و اگر مى‏خواستم هفتاد شتر از تفسیر فاتحة الکتاب بار مى‏کردم!!
ابن عباس رضى الله عنه گفته:
دانش رسول خدا از دانش خداى تبارک و تعالى است و دانش على از دانش پیامبر است و دانش من از دانش على است و دانش من و دانش اصحاب محمد در برابر دانش على چیزى نیست جز مانند قطره‏اى در هفت دریا!!
و نیز ابن عباس گفته:
بى‏تردید نُه دهم از علم و دانش به على بن‏ابى طالب داده شده و سوگند به خدا مسلماً در یک دهم دیگر نیز شریک مردم است. «12»
با توجه به دانش و بینش سرشار امیرالمؤمنین (ع) است که ابن عباس مى‏گوید: حضرتش از ابتداى شب تا پایان آن براى من تفسیر فاتحة الکتاب مى‏گفت، هنوز از تفسیر باء بِسْمِ اللَّهِ‏ نگذشته بود و پس از آن فرمود: من آن نقطه‏ام که زیر باء بِسْمِ اللَّهِ‏ است.
از خود امیرالمؤمنین روایت است که: آنچه در همه کتاب‏هاى خداست در قرآن است، و آنچه در همه سوره‏هاى فرقانى قرار دارد در آیه بسمله نهاده شده، و آنچه در بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ مندرج است باء بِسْمِ اللَّهِ‏ مشتمل بر آن است، و آنچه که در باء بسم ثابت است نقطه با دالّ بر آن است و منم آن نقطه‏اى که زیر باء بسم‏الله است. «13» و این حقیقت بدان معناست که چون همه علوم و معارفى که به صورت کتبى در همه اعصار نظام یافته از نقطه شروع شده و به عبارت دیگر از دل نقطه بیرون آمد و نقطه براى همه علوم و معارف کتبى به منزله چشمه است که علوم و معارف از آن منتشر شده است، پس امیرالمؤمنین (ع) نسبت به همه علوم و معارف به ویژه حقایق قرآنى چون چشمه فورانکننده‏اى است که هرگونه دانشى از آن حضرت به همه جهان منتشر شد، چنان که خود حضرت در خطبه شقشقیه فرموده:
«ینحدر عنى السیل:» «14»
دانش و علم از همه جوانب وجود من سیل‏وار سرازیر مى‏گردد و به دیگر عبارت امام (ع) قرآن ناطق است که با معرفت کاملش به ظاهر و باطن همه آیات بیان‏گر حقایق و معانى و مفاهیم و رموز و اسرار کتاب، و با به‏کارگیرى آیاتش قرآن عینى و انسانى با همه وجود هم‏سو و هماهنگ با کتاب خداست.

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- کافى چاپ اسلامیه ج 1، ص 164.
(2)- کافى ج 1، ص 166.
(3)- کافى ج 1، ص 172.
(4)- کافى ج 1، ص 174.
(5)- کافى ج 1، ص 142.
(6)- کافى ج 1، ص 148.
(7)- کافى ج 1، ص 149.
(8)- کافى ج 1، ص 150.
(9)- کافى ج 1، ص 152.
(10)- کافى ج 1، ص 199.
(11)- نساء، 165.
(12)- تفسیر سوره فاتحه علامه امینى 18- 19.
(13)- تفسیر فاتحه کتاب نوشته یکى از دانشمندان بعد از عصر فیض کاشانى 43.
(14)- نهج‏البلاغه خطبه.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 93/12/19 :: ساعت 12:15 عصر )
»» در انتظار مصلحی بزرگ

 

 

 

مصلح بزرگ در کتاب های آسمانی

ظهور مهدی موعود (علیه السلام) از جمله نعمت های بزرگ الهی است که خداوند بر مردم و مستضعفان جهان منّت گذاشته و اراده کرده است که توسط وجود پرفیض او به آنان سیادت و آقایی دهد و از یوغ ستم و بردگی جهان خواران نجات بخشد. آن خلف صالح و یادگار انبیای الهی که دوازدهمین جانشین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، مقتدا و پیشوای صالحان روی زمین خواهد شد و آن جداشدگان از خلق و پیوستگان به حق را وارث زمین می نماید. قرآن می گوید:
(وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ)؛ (1)
و ما بعد از تورات در زبور داوود نوشتیم (در کتاب های انبیای گذشته وعده دادیم) که بندگان نیکوکار و شایسته ی من وارث و مالک زمین خواهند شد.
در کتاب های تفسیری بیان شده است که این وعده الهی در همه کتاب های آسمانی هست و منظور از « صالحین »، قائم آل محمد، مهدی موعود (علیه السلام) و یاران او است. (2)
علامه مجلسی – رحمة الله علیه – در موسوعه ارزش مند خود چنین توضیح داده است: خداوند سبحان در همه کتاب های آسمانیِ پیامبران، وعده خود را مرقوم داشته و در قرآن نیز وعده خویش را تکرار کرده است و مقصود از « ذکر »، تورات است.
بعضی دیگر همه ی کتاب هایی را که بر پیامبران نازل گردیده است « زبور » دانسته اند، زیرا واژه « زَبُور » از « زَبَرَ » است که به معنای « کتاب » یا « نامه » و « نوشته » است و نیز به معنای « سخن » هم می باشد که جمع زَبور « زُبُر » است. لکن واژه « الزبور » برای کتاب حضرت داوود (علیه السلام) عَلَم گردیده و شهرت یافته است. (3) در عهد قدیم از آن به « مزامیر داوود » تعبیر شده است که مجموعه نیایش ها، مناجات ها و اندرزهای داوود پیامبر می باشد. قرآن کریم می فرماید:
(وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا)؛ (4)
ما به داوود (پیامبر علیه السلام) کتاب زبور دادیم.
حال با توجه به نوشتار فوق در کتاب های أوستا، انجیل، تورات و...، ظهور مصلح بزرگ و نجات بخش جهانی مطرح شده است که چند نمونه از آن را در ذیل می آوریم:
الف) اوستا کتاب زرتشت

نجات بخشی

1. زندگان و آن هایی که بوده اند و خواهند بود، نجاتی خواهند جست که از سوی او می آید. آن که امید می دهد که روان پرهیزگاران در بی مرگی نیرومند بود و آن در وندان در رنج جاودان. این ها را مزدا أهورا به شهریاری (= نیروی) [خویش] آفرید. » (5)
امید زندگی برتر

2. « و این ها (= امشاسپندان) آنان اند که به خواست[شان] گیتی را نو سازند، [گیتی] بی پیری، بدون مرگ، نپوسیدنی و نگندیدنی، جاودان و زنده، سود دهنده، پر خوشبختی، آن گاه که مردگان دوباره برخیزند و فرا رسد زندگان را آسودگی از مرگ، آن گاه [ سوشیانس ] به خواست [خود] جهان را تازه کند. » (6)
تلاش سوشیانس ها جهت استقرار راستی

3. « راهی را که تو به من گفته ای مزدا! که راه اندیشه نیک است بر روی آن دین های (= وجدان های) خوب ساخته شده.
سوشیانس ها، همراه با أشه پیش می روند به سوی مزدهایی که تو برای آن آفریده های نیک مقرّر کرده ای ای مزدا. » (7)
4. « ای مزدا، چه هنگام گاوهای آسمان برای برقراری جهان راستی طلوع خواهند کرد؟ هدف های سوشیانس ها با آموزش های کامل تو هم آهنگ است. به سوی که برای یاری دادن اندیشه نیک باید رفت؟ به سوی من. » (8)

سیر کمال در عصر ظهور نجات بخش

« بنیان گذاران جامعه مطلوب به کمک فرهرمزد داده بر همه کس و همه چیز فرمانروایی معنوی دارند و هدف زندگی را در نابودی ناراستی و دروغ و پیروزی نیروهای « هرمزدی » می دانند و کوشش آنان بر تأمین رفاه و آسایش برای پرهیزگاران و رنج جاودان بر گناه کاران مصروف می شود. (9) آنان برای رسیدن به این هدف از سود خویش می گذرند و غالباً از سلاح های معنوی برای پیشبرد خواسته های خود مدد می گیرند. سلاح معنوی آنان در برابر نابکاران و دیوان، راست اندیشی، راست گفتاری و راست کرداری است. برترین صفت « سوشیانس ها » یعنی پیروزگری، مبین این نکته است که آن ها برای ساختن جامعه نو علیه همه مظالم قیام می کنند و همه ی نیروهای منبعث از زور اهریمنی را نابود می کنند. « سوشیانس » کسی است که آزار همه ی دیوان و همه مردمان را دور می کند.
او ستیزنده ای مقاوم و نستوه است که در جای خود از سلاح مادّی نیز کمک می گیرد و به نبردی آشکار، رو در رو و سرنوشت ساز با بدی و عوامل آن بر می خیزد و دروغ را با گُرز از گیتی بیرون می کند. » (10)

ب) انجیل (عهد جدید)، کتاب عیسی (علیه السلام) (متی، یوحنّا، لوقا، مرقس)

نجات بخشی و انتظار

1. « پس خود را حفظ کنید. مبادا دل ها از پرخوری و مستی و اندیشه های دنیوی، سنگین گردد و آن روز ناگهان بر شما آید، زیرا مثل دامی بر جمیع سکنه ی تمام روی زمین خواهد آمد. پس در هر وقت دعا کرده و بیدار باشید تا شایسته ی آن شوید که از جمیع این چیزهایی که در زمین به وقوع خواهد پیوست نجات یابید و در حضور پسر انسان بایستید. » (11)
2. « او پسری خواهد زایید که نامش را « یَسُوع » « عیسی » می گذارد. آن فرزند، امت خویش را از (پلیدی ها و) گناهانشان رهایی می بخشد. » « زیرا در حقیقت شنیده ایم که او « مسیح » و نجات دهنده عالم است. » (12)
3. « هر که تا انتها صبر کند نجات یابد. » (13)
4. « زیرا شما را صبر لازم است تا اراده خدای را به جا آورده و وعده او را بیابید، زیرا بعد از اندک زمانی آن آینده خواهد آمد و تأخیر نخواهد داشت. » (14)
5. « خدای پدران ما، آن عیسی را برخیزاند که شما به صلیب کشیده و کشتید. او را خداوند بر دست راست خود بالا برده، سرور و نجات دهنده ساخت تا اسرائیل را توبه و آمرزش گناهان بدهد. » (15)
6. « و چون فریسیان از او (مسیح) پرسیدند که ملکوت خدا کی می آید. او در جواب ایشان گفت: ملکوت خدا با مراقبت نمی آید و نخواهد گفت در فلان یا فلان جاست... زیرا چون برق که از یک جانب زیر آسمان لامع شده تا جانب دیگر زیر آسمان درخشان می شود، پسر انسان در یوم خود هم چنین خواهد بود. » (16) « لهذا شما نیز حاضر باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان می آید. » (17)

 

علائم پیش از ظهور نجات بخش

1. «... و زلزله ها حادث خواهد شد و قحطی ها و اغتشاش ها پدید می آید. این ها ابتدای دردهای زه [سختی ها و مشکلات که تعبیر به درد زایمان شده] می باشد. » (18)
2. « ای بچه ها! این ساعت آخر است و چنان که شنیده اید که دجال می آید. الحال هم دجالان بسیار ظاهر شده اند و از این می دانیم که ساعت آخر است... دروغ گو کیست؟ جز آن که مسیح بودن عیسی را انکار کند. آن دجّال است که پدر و پسر را انکار می نماید. » (19)
3. « این است روح دجّال که شنیده اید که او می آید و الان هم در جهان است. » (20)
4. « زنهار کسی که به هیچ وجه شما را نفریبد، زیرا که تا آن ارتداد اول واقع نشود و آن مرد شریر یعنی فرزند هلاکت ظاهر نگردد آن روز نخواهد آمد. » (21)

 

ظهور مجدد عیسی (علیه السلام) و علائم قبل از ظهور

مسیح، پیروان خویش را بر نکاتی که پیش از ظهور مجددش می باشد آگاه می سازد و دورنمای جهان بی ثبات و آشوب و ناامنی و هرج و مرج را تذکر می دهد:
1. « فرا رسیدن جنگ ها و خبرهای مربوط به آن، نشانه ی آغاز ظهور است. »
« مسیح پیروان را از حمایت مسیحی های دروغین برحذر می دارد و توصیه می کند که به حیله های ناراست فریفته نشوند و از شنیدن اخبار جنگ ترس به خود راه ندهند. »
2. « او (= مسیح) برای روز نجات، نشانه آشکاری که بر زبان دانیال نبی رفته است یاد می کند و آن خرابی « اورشلیم » است. » (22)
3. « روزی که عیسی (علیه السلام) ظاهر می شود، روزی است که به سبب گناهان فراوان جهان به تباهی کشیده شده است؛ همانند روزی که نوح (علیه السلام) در کشتی نشست و نجات یافت، اما امتِ نافرمانش نابود شدند. هم چنان که در ایّام لوط (علیه السلام) بود که همه ی مردم، فارغ از اندیشه تباهی به کار اشتغال داشتند، اما آتش قهر خدایی گریبانشان را گرفت، ظهور مسیح نیز بر این منوال خواهد بود و بی خبر فرا خواهد رسید. » (23)

 

ج) تورات (عهد قدیم)، کتاب موسی (علیه السلام)

عهد ظهور (امنیّت عمومی)

1. « در آن روز به جهت ایشان با حیوانات صحرا و مرغان هوا و حشرات زمین عهد خواهیم بست و کمان و شمشیر و جنگ را از میان خواهم شکست و ایشان را به امنیت خواهیم رسانید و بعد خواب همراه با آرامش خواهند کرد. » (24)
2. « و گرگ با برّه سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر پرواری با هم و طفل کوچک آن ها را خواهند راند و گاو با خرس خواهد چرید و بچه های آن ها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو، کاه خواهد خورد و طفل شیر خواره بر سوراخ ماری بازی خواهد کرد و طفل از شیر بازداشته شده، دست خود را بر خانه ی افعی خواهد گذاشت و در تمامی کوه ی مقدسِ من، ضرر و فسادی نخواهند کرد، زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود. » (25)

 

مصلح بزرگ در میان ملل و اقوام

از زمان های گذشته ملت های گوناگون به نجات بخش و مصلح بزرگ اعتقاد داشتند؛ گرچه خداپرست نبودند در ذیل به چند نمونه از آن ها اشاره می گردد:
1. اقوام « مغول » بر این باور بودند که تیمور لنگ یا چنگیزخان قبل از مرگ خود، به یاران خویش وعده داده که دوباره به دنیا باز می گردد و قوم خود را از چنگال چینی ها نجات می دهد.
2. مسیحیان احباش معتقدند: « تیودور »، سلطان قدرت مند و نجات بخش آنان ظهور خواهد کرد و آن ها را از بدبختی ها و تیره روزی ها رهایی می بخشد.
3. در کتاب قدیم فارسی آمده است: قوم « مجوس » انتظار هوشیدر (أشیدربابی) [که یکی از اجداد زرتشت است] را بر سر دارند و امیدوارند که او در میان آنان ظاهر گردد و دوران ستم گری را به پایان برساند. (26)

در متن های فارسی میانه چنین مطرح شده است: در این سه هزاره « هوشیدر » و « هوشیدرماه » و « سوشیانس » که جدا جدا در سر هر هزاره از ایشان یکی آید و همه کارهای جهان را باز آراید. و پیمان شکنان و بت پرستان را در کشور بزند (بکُشد). هوشیدر، نخستین موعود، در سر هزاره پنجم بوده، هوشیدرماه در ابتدای هزاره ششم می باشد و سوشیانس، آخرین موعود، در سر هزاره هفتم ظهور می نماید. (27)
در هر یک از ادیان، مکاتب، ملل و اقوام، از مصلح جهانی با تعبیرهای متناسب با فرهنگ خود نام برده و سخن گفته اند:
هر یک به زبانی صفت حمد تو گوید * * * بلبل به غزل خوانی و قُمری به ترانه (28)
همان طور که گفته شد در آیین زرتشت از او به نام « سوشیانت » یا « سوشیانس » یعنی نجات دهنده بزرگ جهان یاد شده است. او در میان یهودیان به نام « ماشیع » (مهدی بزرگ) و در آیین هندی به نام « آواتارا » و در آیین بودائیان به نام « بودای پنجم » و در میان برهمائیان به نام « ویشنو » و در کتاب شاکمونی، از جمله کتاب های هندویان، به نام « فرزند خلایق دو جهان » و در کتاب مقدس دادتک برهمائیان به نام « آخرین وصی ممتاطا (محمد) » و در کتاب پاتیکل به نام « راهنما » (هادی و مهدی) و... نام گرفته که تعبیرهای زیبا و پرمفهومی را به دنبال داشته است.
اهالی صربستان در انتظار منجی خویش، « مارکوکر الیویچ »، به سر می برند. ساکنان جزایر انگلستان در انتظار « ارتور » و ایرانیان قدیمی در انتظار « گرزا سپه » و اقوام اروپای مرکزی در انتظار « بوخص » و یونیانیان، منتظر « کالویبرگ » و قومیت های اسکاندیناوی در انتظارِ « اودین » و ملت های آمریکای لاتین در انتظار « کوتزلکوتل » و هم چنین چینی ها منتظرِ « گرشنا » می باشند که سالیان سال نسل های مختلف چنین انتظار مقدسی را داشته و دارند. (29)
گویا انتظار با فطرت و سرشت اینان آمیخته گشته است و در مجموع می توان گفت اعتقاد به ظهور مصلحی بزرگ از امور اساسی همه ی گروه ها و مذاهب و تشکل هایی است که ریشه ی دینی دارند و همین امر باعث شده است که آنان زنده بمانند و با بسیاری از مفاسد مبارزه نمایند. این همان ایده ی مقدسی است که شیعه دوازده امامی با تکیه بر آیات و روایات، آن را مطرح کرده و در بین جوامع ممتاز گشته است. شیعه، امام خوش را زنده می داند. رهبری و ایستادگی او را در برابر همه جهان خواران حتمی و قطعی می داند. حمایت خالق هستی را در آرمان های زیبا و انسان سازش با دلی روشن مطرح می کند، اما در این که آن منتظَر و نجات بخش چه کسی است، ویژگی های شخصی و شخصیتی او چیست، فرزند کدامین صالح و برگزیده خداست، در چه زمانی ظهور می کند و جهان را از چشم انتظاری به در خواهد آورد و این که چه وقت مدینه فاضله افلاطونی و ارسطوئی مدینه فاضله الهی را به وجود خواهد آورد (جامعه ای که قسط و عدل و نورانیّت همه ی زوایایش را فرا گیرد؛ استعدادها شکوفا گردد و زمین، گنجینه های خویش را در اختیارش بگذارد؛ به طوری که فقر ریشه کن شود و آوای توحید و خداپرستی همه جا حاکم گردد)، همه و همه از جمله اموری است که نسبت به آن ها مستندات زیادی وجود دارد و ان شاء الله در جای خود مطرح می گردد تا چهره ی بقیة اللهی یوسف فاطمه (علیها السلام) معرفی شود و عاشقان، معشوق خویش را دریابند و در راه ظهورش همه ی هستی خویش را فدا کنند.

ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:
1. أنبیاء، آیه 105.
2. فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج 3، ص 357 و مجمع البیان، ج 4، ص 66.
3. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 331؛ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر المأثور، ج 5، ص 685 و بحارالانوار، ج 51، ص 47، ح 6.
4. نساء، آیه 163.
5. اوستا، یسنا 45، ب 7.
6. یشت، ب 19 زامیاد.
7. یسنا 34، ب 13.
8. یسنا 46، ب 3.
9. اوستا، یشت، بند 142 فروردین؛ در یسنا 45 بند 7 نیز آمده است.
10. راشد محصل، نجات بخشی در ادیان، ص 16.
11. أنجیل لوقا، أصحاح 21، آیات 34 – 36.
12. أنجیل متی، أصحاح 1، آیه ی 21 (کتاب مقدس، عهد جدید، ص 4)؛ یوحنا4، 42.
13. أنجیل متی، أصحاح 24، آیه ی 13.
14. الرسالة الی العبرانیین، أصحاح 10، آیه 35 – 36.
15. اعمال رسولان، 5، 31، به نقل از: نجات بخشی در ادیان، ص 114.
16. لوقا، 17 – 25.
17. متی، 24 – 44.
18. مُرقُس، 8، 13.
19. رساله اول یوحنا، 2، 18، 22، 23.
20. رساله اول یوحنا، 3 – 4.
21. رساله ی دوم پولس به تسالونیکیان 2 – 3.
22. متی، آیات 6، 7، 15.
23. لوقا، 27، 28.
24. هوشع، أصحاح 2، آیه ی 19؛ (کتاب مقدس، ص 1288)
25. اشعیاء، 7 – 11.
26. هاشم معروف الحسنی، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 2، ص 518 به نقل از: احمد محمد صبحی، نظریة الامامة عند الشیعة الاثنی عشریّة.
27. مینوی خرد، پرسش 1، ب 95، به نقل از: نجات بخشی در ادیان، راشد محصّل، ص 14.
28. شیخ بهائی، دیوان اشعار.
29. ادیان و مهدویت، ص 38 و خورشید مغرب، ص 69.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 93/12/19 :: ساعت 12:14 عصر )
»» فضائل حضرت زهرا(علیها السلام) از زبان پیامبر اکرم (ص) در کتب اهل

 

 

فضائل بیشماری از زبان آن حضرت درباره حضرت زهرا(علیها السلام) در منابع اهل سنت روایت شده که ما در این جا به عنوان نمونه به هفده روایت مستند اشاره می کنیم:

1- «قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): إذا کانَ یَوْمُ القیامَةِ نادى مُنادٍ: یا أَهْلَ الجَمْعِ غُضُّوا أَبْصارَکُمْ حَتى تَمُرَّ فاطِمَة»(1)؛ (پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: زمانی که روز قیامت برپا شود، منادی صدا می زند: ای اهل محشر! چشمان خود را ببندید تا فاطمه عبور کند).

2- «قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): ما رَضِیْتُ حَتّى رَضِیَتْ فاطِمَة»(2)؛ ( من جز با خشنودی فاطمه خشنود نخواهم شد).

3- «قال رسول اللّه (صلى الله علیه وآله): یا عَلِیّ إِنَّ اللّهَ أَمَرَنِی أَنْ أُزَوِّجَکَ فاطِمَة»(3)؛ (ای علی! خداوند مرا امر کرده که تورا به همسری فاطمه درآورم).

4- «قال رسول اللّه (صلى الله علیه وآله): کُلِّ بَنِی أُنثى عصْبَتُهم لأَبیهِمْ ماخَلا وُلْد فاطِمَة»(4)؛ (تمام فرزندان یک مادر، به فامیل پدری منتسب هستند، مگر فرزندان فاطمه (که به من منتسب هستند)).

5- «قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): أَحَبُّ أَهْلِی إِلیَّ فاطِمَة»(5)؛ (فاطمه، محبوبترین فرد خانواده ی من است).

6- «قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): خَیْرُ نِساءِ العالَمین أَرْبَع: مَرْیَم وَآسیة وَخَدِیجَة وَفاطِمَة»(6)؛ (برترین زنان عالم چهار نفرند: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه).

7- «قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): سیّدَةُ نِساءِ أَهْلِ الجَنَّةِ فاطِمَة(7)؛ ( فاطمه سرور زنان بهشت است.)

8- «قال رسول اللّه (صلى الله علیه وآله): إذا إشْتَقْتُ إلى ثِمارِ الجنَّةِ قَبَّلتُ فاطِمَة(8)؛ (هرگاه مشتاق میوه های بهشت می شوم فاطمه را می بوسم).

9- «قال رسول اللّه (صلى الله علیه وآله): أُنْزِلَتْ آیَةُ التطْهِیرِ فِیْ خَمْسَةٍ فِیَّ، وَفِیْ عَلیٍّ وَحَسَنٍ وَحُسَیْنٍ وَفاطِمَة»(9)؛ (آیه ی تطهیر در مورد پنج نفر نازل شد: من و فاطمه و علی و حسن و حسین).

10- «قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): أَوَّلُ مَنْ دَخَلَ الجَنَّةَ فاطِمَة»(10)؛ (اول کسی که داخل بهشت می شود فاطمه است).

11- «قال رســـول اللّه(صلى الله علیه وآله): إنّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطـــَمَ ابْنَتِی فاطِمَـــة وَوُلدَهـــا وَمَنْ أَحَبًّهُمْ مِنَ النّارِ فَلِذلِکَ سُمّیَتْ فاطِمَة»(11)؛ (خداوند دخترم فاطمه و فرزندانش و هرکس که آنان را دوست داشته باشد را از آتش جهنم جدا ساخته است و برای همین نام او "فاطمه"(جدا شده) است).

12- «قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): فاطِمَة سِیِّدةُ نِساءِ أَهْلِ الجَنِّة»(12)؛ (فاطمه بانوی زنان اهل بهشت است).

13- «قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): فاطِمَة خُلِقَتْ حورِیَّةٌ فِیْ صورة إنسیّة»(13)؛ (فاطمه حوریه ای است در صورت انسان).

14- «قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): فاطِمَة بَضْعَةٌ مِنّی یُؤْذیِنی ما آذاها وَیَنَصُبَنی ما أنَصَبَها»(14)؛ (فاطمه پاره تن من است، آنچه او را اذیت کند مرا اذیت کرده است و آنچه او را به سختی بیندازد مرا به سختی انداخته است).

15- «قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): فاطِمَة أَحَبُّ إِلیَّ مِنْکَ یا عَلِیّ وَأَنْتَ أَعَزُّ عَلَیَّ مِنْها»(15)؛ (ای علی!‌ فاطمه در نزد من محبوبتر است و تو عزیز تر!).

16- «قال رسول اللّه (صلى الله علیه وآله): فاطِمَة بَضْعَةٌ مِنّی وَهِیَ قَلْبِیْ وَهِیَ روُحِی التی بَیْنَ جَنْبَیّ»(16)؛ (فاطمه پاره ای از وجود من، قلب و جان من در کالبد من است).

17- «قال رسول اللّه (صلى الله علیه وآله): فاطِمَة سیِّدَةُ نِساءِ أُمَّتِی»(17)؛ (سرور زنان امت من فاطمه است).

18- «قال رسول اللّه (صلى الله علیه وآله): فاطِمَة لَیْسَتْ کَنِساءِ الآدَمیّین»(18)؛ (همانا فاطمه مانند زنان دیگر نیست).

19- «قال رسول اللّه (صلى الله علیه وآله): یا فاطِمَة إِنّ اللّهَ یَغْضِبُ لِغَضَبَکِ»(19)؛ (ای فاطمه! همانا خداوند به خاطر خشم تو خشمگین می شود).

20- «قال رسول اللّه (صلى الله علیه وآله): یا فاطِمَة إِنّ اللّهَ غَیْرُ مُعَذِّبِکِ وَلا أَحَدٍ مِنْ وُلْدِکِ»(20)؛ (‌ای فاطمه! خداوند تو و هیچیک از فرزندان تو را عذاب نمی کند).

 

پی نوشت ها:

(1). کنز العمّال، ج 13، ص 91 و 93؛ منتخب کنز العمّال، بهامش المسند، ج 5، ص 96؛ الصواعق المحرقة، ص 190؛ أسد الغابة، ج 5، ص 523؛ تذکرة الخواص، ص 279؛ ذخائر العقبى، ص 48؛ مناقب الإمام علی لابن المغازلی، ص 356؛ نور الأبصار، ص 51 و 52؛ ینابیع المودّة، ج 2، باب 56، ص 136.

(2). مناقب الإمام علی لابن المغازلی، ص 342.

(3). الصواعق المحرقة، باب 11، ص 142؛ ذخائر العقبى، ص 30 و 31؛ تذکرة الخواص، ص 276؛ مناقب الإمام علی من الریاض النضرة، ص 141؛ نور الأبصار ص 53.

(4). کنز العمّال، ج 13، ص 101؛ الصواعق المحرقة، ص 187 و 188؛ إسعاف الراغبین بهامش نور الأبصار، ص 144.

(5). الجامع الصغیر، ج 1، ح 203، ص 37؛ الصواعق المحرقة، ص 191؛ ینابیع المودّة، ج 2، باب 59، ص 479؛ کنز العمّال، ج 13، ص 93.

(6). الجامع الصغیر، ج 1، ح 4112، ص 469؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 378؛ البدایة والنهایة، ج 2، ص 60، ذخائر العقبى، ص 44.

(7). کنز العمّال، ج 13، ص 94؛ صحیح البخاری، کتاب الفضائل، باب مناقب فاطمة؛ البدایة والنهایة، ج 2، ص 61.

(8). نور الأبصار، ص 51.

(9). إسعاف الراغبین، ص 116؛ صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة.

(10). ینابیع المودّة، ج 2، ص 322، باب 56.

(11). کنز العمال، ج 6، ص 219.

(12). صحیح البخاری، ج 3، کتاب الفضائل، باب مناقب فاطِمَة، ص 1374؛ مستدرک الصحیحین، ج 3، باب مناقب فاطِمَة، ص 164؛ سنن الترمذی، ج 3، ص 226؛ کنز العمّال، ج 13، ص 93؛ منتخب کنز العمّال، ج 5، ص 97؛ الجامع الصغیر، ج 2، ص 654، ح 5760؛ سیر أعلام النبلاء، ج 2، ص 123؛ الصواعق المحرقة، ص 187 و 191؛ خصائص الإمام علیّ، نسائی، ص 118؛ ینابیع المودّة، ج 2، ص 79؛ الجوهرة فی نسب علیّ وآله، ص 17، البدایة والنهایة، ج 2، ص 60.

(13). مناقب الإمام علی، ابن المغازلی، ص 296.

(14). مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 173؛ سنن الترمذی، ج 3، باب فضل فاطِمَة، ص 240؛ کنز العمّال، ج 13، ص 93؛ منتخب کنز العمّال بهامش المسند، ج 5، ص 96؛ الصواعق المحرقة، الفصل الثالث، ص 190.

(15). مجمع الزوائد، ج 9، ص 202؛ الجامع الصغیر، ج 2، ص 654، ح 5761؛ منتخب کنز العمّال، ج 5، ص 97؛ أسد الغابة، ج 5، ص 522؛ ینابیع المودّة، ج 2، باب 56، ص 79؛ الصواعق المحرقة، فصل سوم، ص 191.

(16). نور الأبصار، ص 52.

(17). سیر أعلام النبلاء، ج 2، ص 127؛ صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب مناقب فاطمة؛ مجمع الزوائد، ج 2، ص 201؛ إسعاف الراغبین، ص 187.

(18). مجمع الزوائد، ج 9، ص 202.

(19). الصواعق المحرقة، ص 175، مستدرک الحاکم، باب مناقب فاطمة؛ مناقب الإمام علی(ع)، ابن المغازلی ص 351.

(20). کنز العمّال، ج 13، ص 96؛ منتخب کنز العمّال، بهامش مسند أحمد، ج 5، ص 97؛ إسعاف الراغبین، بهامش نور الأبصار، ص 118.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 93/12/19 :: ساعت 12:13 عصر )
»» نقطه‏ ى زیر باء بسم الله‏

 




خداى مهربان همه حقایق و علومى که در قرآن است، و به ویژه اسرار بسیار پیچیده‏اى که در این گنجینه عرشى است، و رموز پنهانى که در این خزینه دانش ملکوتى است که آنها را بر احدى از بندگانش پیش از پیامبر اسلام آشکار نساخت در آسمان قلب محمد هم چون خورشیدى پرفروغ طلوع داد، و به همین خاطر در جاى جاى از قرآنش او را به عنوان معلم قرآن معرفى نمود.
یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ. «1»*
خداى عزیز نه تنها همه حقایق و علوم و اسرار و رموز قرآنى را به عنوان برترین نعمت معنوى به پیامبرش ارزانى داشت، بلکه دانش غیب یعنى دانش آنچه بوده و آنچه خواهد بود و آگاهى به باطن مُلک و ملکوت را نیز به آن حضرت به خاطر شایستگى و لیاقتش و سعه‏ى وجودى‏اش و نورانیت و طهارت باطنى‏اش عطا فرمود:
عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً (26) إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ: «2»
او داناى غیب است و هیچ کس را بر غیبش آگاه نمى‏کند مگر رسولى را که [براى آگاه شدن از غیب‏] انتخاب کرده است.
آرى صفا و نورانیت به ویژه طهارت فکرى و قلبى و روحى پیامبر بزرگوار اسلام اقتضا کرد که به توفیق حضرت حق جامع همه علوم قرآنى و اسرار و رموز ملکوتى و به ویژه علم غیب شود.
روایات بسیار مهمى که در کتاب‏هاى فریقین از قول حضرت نقل شده که در آن روایات از حوادث پس از خودش تا قیامت خبر داده، و به ویژه در پاره‏اى از آن روایات به ریز حوادث اشاره نموده و از مجموعه آن روایات تعبیر به اخبار
غیبى شده، نشانگر قطعى این حقیقت است که حضرت از جانب خدا بر اساس آیه‏اى که از سوره جن گذشت آگاه به غیب بوده است.
در این بخش به نمونه‏اى اندک از غیب‏گوئى‏هاى رسول اکرم اشاره مى‏کنم، تا بر یقین شما به آگاه بودن آن حضرت از غیب افزوده گردد:
«یا اباذر تعیش وحدک و تموت وحدک و تدخل الجنة وحدک، یسعد بک قوم من اهل العراق یتولون غسلک و تجهیزک و دفنک:» «3»
اى ابوذر تو در آینده تنها زندگى خواهى کرد، و تنها و غریب خواهى مرد، و تنها وارد بهشت خواهى شد، خوشبختى و سعادت به خاطر تو نصیب گروهى از اهل عراق خواهد شد که دست اندرکار غسل و کفن و تجهیز تو گردند!
آیا این پیش‏گوئى پیامبر با تبعید ابوذر به وسیله حکومت زمانش به بیابان خشک و سوزان ربزه، و مرگ او در غربت و تنهائى به سبب گرسنگى و تشنگى و تجهیزش به دست کاروانى از عراق که از مکه به مدینه مى‏رفت به وقوع نپیوست؟
«یا على انک باق بعدى و مبتلى بامتى، و مخاصم یوم القیامة بین یدى الله فاعدد جوابا، فقلت بابى انت و امى بین لى ما هذه الفتنة التى یبتلون بها، و على ما اجاهدهم بعدک؟
فقال انک ستقاتل بعدى الناکثةو القاسطة و المارقةو حلاهم و سماهم رجلا رجلا ....» «4»
یا على پس از من زندگى‏ات ادامه پیدا مى‏کند و به امتم مبتلا مى‏شوى و قیامت در پیشگاه حق با آنان به محاکمه برمى‏خیزى، براى آن روز جواب آماده کن.
گفتم: پدر و مادرم فدایت این فتنه‏اى که امت به آن دچار مى‏شوند برایم بیان کن و این که بر چه چیزى با آنان به جهاد برخیزم؟
فرمود: پس از من با ناکثین و قاسطین و مارقین [بیعت شکنان، روى گردانان از حق، بیرون روندگان از دین‏] جنگ خواهى کرد، سپس نام فرد فرد آنان را به من گفت،
آیا این غیب‏گوئى پیامبر با جنگى که طلحه و زبیر در بصره و معاویه در صفین و خوارج در نهروان به امیرالمؤمنین تحمیل کردند به وقوع نپیوست؟!
«الساعة تکون عند خبث الامراء، و مداهنة القراء و نفاق العلماء، واذا صدقت امتى بالنجوم، و کذبت بالقدر و ذلک حین یتخذون الکذب ظرفا، و الامانة مغنما، و الزکات مغرما، والفاحشة اباحة، والعبادة تکبر اواستطالة على الناس، و حینئذ یفتح الله علیهم فتنةغبراء مظلمةفیتیهون فیها کما تاهت الیهود:» «5»
آن روزگار هنگامى است که حکمرانان آلوده و پلید باشند، قاریان به سازش با بدکاران برخیزند، دانشمندان در گردونه نفاق قرار گیرند، امتم منجمان یاوه‏گو را تصدیق نمایند، و تقدیرات حکیمانه حق را تکذیب کنند، در آن زمان دروغ را مهارت، خیانت در هر امانت را غنیمت، زکات را تاوان و غرامت، و گناهان و زشتى را مباح دانند، و عبادت را بارى سنگین شمرده، و با منت نهادن بر مردم انجام دهند، در آن زمان خدا فتنه جانگاهى را بر آنان مسلط مى‏کند که در فضاى آن فتنه سرگردان و متحیر شوند چنان که قوم یهود در بیابان تیه سرگردان شدند.
آیا این زمان که همه این امورى که در روایت بیان شده گریبان بیش از نود درصد از مردم را گرفته مصداق پیش‏گوئى پیامبر بزرگ اسلام نیست؟!
در این روزگار از بزرگ‏ترین و خطرناک‏ترین فتنه‏ها فتنه زنانى است که از مبدء و معاد، ایمان و اخلاق، عفت و پاک‏دامنى، کرامت و اصالت دورند و جز خودآرائى، طنازى، عشوه‏گرى، براى به دام انداختن جوانان و مردان، و از هم پاشیدن نظام خانواده، و رواج فساد و فحشا و منکرات شغلى ندارند، زنانى که پیامبر اسلام در یک جمله کوتاه دردمندانه به عنوان کانون فتنه از آنان خبر داده و نسبت به کار و اهداف پلیدشان پیش‏گوئى نموده است!
«ما ترک بعدى فتنة اضر على الرجال من النساء:» «6»
پس از من هیچ فتنه‏اى رخ نشان نمى‏دهد که براى مردان زیان‏بارتر از فتنه زنان باشد.
وضع فعلى اکثر زنان جهان در غرب و شرق: لولیدن در میان مردان، حضورشان به صورت نیمه عریان در مجامع و محافل، کارگردانى مراکز فحشا و منکرات، به جاسوسى گرفتنشان بر ضد ملت‏ها و اشخاص، بهره‏گیرى از عکس‏هاى شهوت برانگیزشان، در تبلیغات، هجومشان به هنرپیشگى با اهدافى پلید و آلوده، پرکردن ساعات ماهوارها و سایت‏ها به زشت‏ترین وضع، قرار گرفتنشان در پست‏هاى کلیدى همراه با بازى‏گرى‏هاى سیاسى، بى‏وفائى و خیانت نسبت به همسران، بى‏تفاوتى نسبت به فرزندان بخاطر تأمین هوا و هوس‏ها و شهوات فردى، میدان‏دارى بى‏قید و شرط در شهوات جنسى و .... تفسیر و توضیحى بر کلمه (فتنه) است.
که در روایت پیامبر که به عنوان خبر غیبى و پیش‏گوئى از آن حضرت صادر شده آمده است.
«ما ترک بعدى فتنةاضر على الرجال من النساء»

پی نوشت ها:
______________________________

(1)- بقره، 129- آل‏عمران، 164- جمعه، 2.
(2)- جن، 27 و 26.
(3)- مکارم الاخلاق طبرسى 500، بحار ج 77 ص 46.
(4)- میزان الحکمه چ 1، ج 7 ص 383.
(5)- روزگار رهائى ج 2 ص 779.
(6)- روزگار رهائى، ج 2، ص 738.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 93/12/18 :: ساعت 10:29 صبح )
»» قله نشینان معرفت

 

 


عالم ربانی، عارف فرزانه و فقیه اهل بیت علیهم السلام میرزا جواد ملکی تبریزی، از بزرگ مردان وارسته و نمونه ای است که سال ها و سال ها باید بگذرد تا به خوبی شناخته شود. آیت الله حسن زاده آملی دربارة شخصیت ایشان می فرمایند: «عارف الهی، سالک مستقیم، محقق ربانی، فقیه صمدانی و مربی نفوس آیت الله حاج شیخ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی از اعاظم علمای الهی عصر اخیر و بحق از علمای فقه و اصول و اخلاق و حکمت و عرفان بوده است».1

او در شهر تبریز در خانوادة متدین و متموّل، پای بر عرصة حیات نهاد و از همان کودکی مایة چشم روشنی و شادی خانواده و مخصوصاً پدرش بود. از این رو، پدرش در راه تربیت و رشد او بسیار کوشش کرد تا ادب و کمال خواهی را از همان ابتدا در وجود ایشان نهادینه سازد.

پس از سن کودکی، پای به مکتب نهاد و مشغول آموختن شد و به دلیل اهتمام خانواده اش و علاقه و هوش و استعداد خود، به خوبی توانست این مرحله را پشت سر گذارد. سپس مشغول دروس حوزه شد و پس از گذراندن دروس سطح، به عتبات عالیات رفت و در حریم علوی از حضرت امیرمؤمنان علیه السلام برای تحصیل علوم الهی استمداد طلبید و از آن حضرت فیوضات و انوار ربانی طلب کرد. در نجف اشرف از محضر اعلام دین همچون: آخوند خراسانی، حاج رضا همدانی صاحب مصباح الفقیه، محدث نوری و... در علوم مختلف از جمله فقه، اصول، درایه و حدیث کسب فیض کرد و در فقه صاحب نظر گردید و به مقام اجتهاد رسید و تألیفاتی فقهی نیز از خود به یادگار گذاشت.

توفیق حضور

تعلیم و تعلم و درس و بحث باید مورد اهتمام همه طلاب باشد، اما هدف از طلبگی، عالم ربانی شدن است که آن نیز به استاد و عالم ربانی نیاز دارد تا خود مراحل تهذیب نفس را گذرانده باشد و بتواند شاگرد را به سرمنزل مقصود برساند. از الطاف علوی به مرحوم ملکی تبریزی، توفیق حضور در مکتب تربیتی عارف کامل شمس السالکین آیت حق ملاحسینقلی همدانی قدس سره است که در علم و اخلاق و عرفان از سرآمدان بی بدیل دهر بود. ملکی تبریزی بسیار مورد نظر و لطف ایشان قرار گرفت و راه و رسم سلوک و آداب و عرفان را از او فراگرفت. او مردانه در مسیر سیر و سلوک قدم نهاد و غبار تعلقات مُلکی را از جان شست و دیده به ملکوت روشن ساخت؛ چنان که به امر استاد به نور افشانی و هدایت سالکان و طالبان کوی دوست مأمور شد.

هجرت نورانی

او در سال 1320 2 از نجف به تبریز بازگشت و مشغول تعلیم و هدایت شد. در سال 1329 به قم هجرت کرد و به تدریس دروس فقه و اخلاق در مدرسة فیضیه برای عموم، و درس عرفان در منزل برای خواص پرداخت.

از ویژ گی های مجلس ایشان، سوز خاص و نفس های آتشین بود که از سوز دل او در فراق محبوب نشان داشت: «مجلس ایشان آن قدر روح افزا بود که وقتی اسماء خدا را بیان می کرد، چند نفر از هوش می رفتند».3 به برکت هجرت ملکی تبریزی به قم، مکتب عرفانی نحلة نجف نیز در قم گسترش یافت و بسیاری از عالمان بزرگ از زلال هدایت و معرفت او سیراب گشتند. وجود ایشان در قم باعث طراوت حوزه و روی آوردن علما به این شهر شد.

حضور طلاب و علما و مخصوصاً بزرگانی چون امام خمینی قدس سره، آیت الله بهاءالدینی و آیت الله اراکی قدس سرهم درس اخلاق او را پررونق ساخته بود. آن بزرگوار در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه نیز به اقامه جماعت می پرداخت.

تألیفات

تألیفات ایشان از آثار گران سنگ اخلاقی- عرفانی است و دارای ارزش بی نظیر و معنویت و نورانیت خاصی است و طرح و دستورالعمل سلوکی برای طالبان کوی محبوب به شمار می روند. نوشته های ایشان به دور از آموزه های متصوفه است و سرشار از رمز و رازهای بی نظیر برای عاشقان کوی دوست است. علامه طباطبایی درباره کتاب المراقبات ایشان می فرماید: «... این کتاب دریایی است پر از مروارید که در پیمانه نگنجد و نویسنده آن بدون شک الگوی بلند مرتبه و والا مقامی است که قدر و ارزشش با متر و مقیاس، اندازه نمی شود».4

و البته عظمت کار میرزا جواد ملکی تبریزی به این اثر منحصر نیست، بلکه مجموعة آثار وی نشان دهندة راه رفته ای عالم و به مقصد رسیده ای کامل است که همه را از قرآن و اهل بیت برگرفته است. مرحوم ملکی تبریزی در زمرة علمای راستین نحلة نجف است و از این رو، شیوة اخلاقی و عرفانی او به گونه ای بازتاب دهندة همین نحلة اخلاقی- عرفانی است؛ نحله ای که ثمرة سال ها تحقیق و تلاش علمی و عملی برگرفته از مکتب ثقلین است و توانسته است با ارایة دستورالعمل های متقن، مطابق حال افراد متفاوت، همه را در مسیر وصول هدایت کند. علامه میرزا خلیل کمره ای می فرماید: «کتاب لقاءالله که با حجم کوچک، بسیار بزرگ و سترگ و محتوی اعظم موضوعات و اهم مقاصد است که راه به خدا باشد در نظر زمره ای از مخلصین خلّص، برای «ابرار» به منزلة «جان» است. مسحه ای از انوار الهی بر جبهة آن نمایان است و بر چهره و رخسار آن نمی از صحیفة مبارکه نشسته و شبنمی از نور حق پرستی بر قیافه و پیشانی آن متلألئ است».5

آثار مکتوب به جای مانده از برخی علما، به منزلة روح تربیتی و ربانی آنهاست که در قالب کلمات نمود یافته است. آیت الله فهری دربارة کتاب لقاءالله می فرماید: «این کتاب از آن رو که حقایق آن التقاطی نیست، بلکه نویسنده اش خود، سالک این راه و اهل وجدان و در عین حال فقیهی عالی قدر و متشرعی دور از تمایل به افراط و تفریط و ملتزم به صراط مستقیم اهل بیت علیهم السلام بوده، برای مبتدیان در سلوک، آن قدر سودمند است که شاید تا مدت ها آنان را از استاد بی نیاز کند».6

امام راحل قدس سره نیز به مطالعة این کتاب سفارش می فرمودند: «از علمای معاصر، کتب شیخ جلیل القدر عارف بالله حاج میرزا جواد آقا تبریزی را مطالعه کن. شاید إن شاء الله تعالی از این تأبّی [نافرمانی] و تعسف [گمراهی] خارج شوی».7

عروج آسمانی

روح ملکوتی و خداجوی میرزا جواد ملکی تبریزی، پس از عمری تلاش و مجاهده در راه به دست آوردن محبت و رضایت حق تعالی، در یازدهم ذی الحجة 1343 8 عاشقانه به ندای حق لبیک گفت و به هنگام نماز ظهر تکبیرةالاحرام وصال را با تمام وجود سرداد و به لقای محبوب نایل آمد.

ما را ز جام بادة هستی خراب کن / زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

پیکر مطهر آن مرد الهی، در هاله ای از غم و اندوه طلاب و شاگردان و مردم متدین قم تشییع و در سمت قبله مقبرة میرزای قمی، در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد. قبر ایشان مزار عاشقان و عارفان و طالبان معرفت است. امام خمینی قدس سره فرموده بودند: «در قبرستان قم یک مرد خوابیده است و او حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی است».9

پی نوشت ها

1. هزار و یک کلمه، حسن زاده آملی، ج3، ص5.

2. طبیب دل ها، ص20.

3. اعیان الشیعه، ج6، ص354.

4. طبیب دل ها، ص154.

5. همان، ص128.

6. همان، ص123.

7. سرالصلاة، ص68.

8. هزار و یک کلمه، ج3، ص28.

9. روح مجرد، سید محمد حسین طهرانی، ص285.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 93/12/18 :: ساعت 10:27 صبح )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 113
>> بازدید دیروز: 93
>> مجموع بازدیدها: 1322857
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
دانشجو
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب