سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند بر عابد هفتاد درجه برتری داده شده است که میان هر دو درجه به اندازه میان آسمان و زمین است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» تاثیرات اعتیاد بر جامعه و خانواده

 

بیماری خانوادگی

بـهایی کــه خــانواده یک معتاد باید بپردازند، بسـیار ویرانگر
است. اگر یکی از اعــضاء خـــانــواده در ایـــن زمینه مشکل
داشته باشد، همه اعضای خانواده تحت تاثیر قرار میگیرند.
این مسئله یک مشکل خانوادگی محسوب می شود چون
بـر استــحکام، ثـــبــات، وحدت و سلامت فکری و جسـمی
خانواده تاثیر میگذارد. بچه ها به خصوص بیشتر تحت تاثیر
این مشکل قرار می گیرند.

مطمئناً کسی یک شبه از یک فرد عادی به یک معتاد تبدیل نمی شود. این روند مراحل مختلفی دارد. به همراه این پیشرفت اندوهناک، فاکتورهای دیگری نیز وجود دارد که باعث آزار اعضای خانواده می شود. این مراحل و فاکتورها عبارتند از:

انکار

اعتیاد "بیماری انکار" نامیده می شود، هم برای خود فرد و هم برای خانواده اش. مسائل غیرعادی تبدیل به مسائل عادی می شوند. مشکل معمولاً آنقدر بزرگ است که خانواده یاد می گیرند وانمود کنند که اتفاقی نیفتاده است و طوری رفتار می کنند که انگار هیچ مشکلی متوجه هیچیک از اعضاء خانواده نیست. اعضای خانواده معمولاً در برخورد با اعتیاد یکی از اعضاء وانمود می کنند که، "مشکل آنقدرها هم بزرگ نیست."

کار

اعضاء خانواده کاملاً جذب رفتار، اخلاق و فعالیت های فرد معتاد می شوند به طوری که دنیایشان فقط حول او می چرخد. این مسئله تا حدی پیش می رود که آنها کار و مسئولیت های سابق خود را کاملاً فراموش می کنند.

ترس

به خاطر رفتارهای غیر قابل پیش بینی و دمدمی مزاجانه ی فرد معتاد، زندگی خانوادگی مملو از اضطراب و ترس می شود. هیچ کس نمی داند بعداً چه اتفاقی خواهد افتاد اما بنا بر تجربه ای که دارند همه انتظار روی دادن مشکلی دیگر را میکشند. و همین مسئله باعث ایجاد استرس، فشار، و ترس در خانواده ی فرد معتاد می شود.

دروغگویی

اعضای خانواده معمولاً سعی دارند این مشکل را که برای یکی از اعضاء اتفاق افتاده است، از بقیه مخفی کنند. آنها به بچه ها، فامیل و آشنایان، همسایه ها، طلبکارها، کارفرماها و حتی خودشان دروغ می گویند.

تقصیر و گناه

اعضای خانواده سعی می کنند هرکدام خود را به نحوی برای اعتیاد آن فرد مقصر و گناهکار بدانند و بهانه های مختلفی بیاورند. آنها تصور می کنند که اگر فلان کار را میکردند یا فلان کار را نمی کردند، اعتیاد او متوقف می شد یا اصلاً ایجاد نمی شد.

تنهایی

گفتگوها و روابط خانوادگی عمیقاً تحت تاثیر قرار می گیرد. اعضای خانواده دیگر قادر نخواهند بود مثل سابق با هم حرف بزنند، به هم محبت کنند و ... آنها سریعاً یاد میگیرند که، "اعتماد نکن، حرف نزن، احساس نداشته باش". حتی دیگر نمی توانند درمورد مشکل ایجاد شده با هم گفتگو کنند.

انتقال وظایف

سایر اعضای خانواده مجبور هستند که وظایف و مسئولیت های فرد معتاد را به عهده گیرند، مسئولیت هایی مثل، نقش پدری یا مادری، تعهدات مالی، و کارهای خانه داری. در خانواده هایی که یکی از پدر یا مادر معتاد هستند، فرزند بزرگ خانواده معمولاً جور ان فرد معتاد را می کشد.

مشکلات جنسی

روابط جنسی به طور کلی در خانواده درهم شکسته می شود. والدین دیگر حتی قادر به صحبت و گفتگو باهم نیستند چه برسد به اینکه باهم هم بستر شوند. بچه ها هم دیگر الگویی برای شکل دادن به روابط جنسی آینده خود ندارند.

عدم شرکت در مراسمات

خانواده دیگر از قبول دعوت های فامیل و آشنایان را برای مهمانی ها و سایر مراسم های اجتماعی طفره می روند. آنها از این می ترسند که فرد معتاد خانواده باز با رفتارهایش برایشان مشکل آفرینی کند.

تغییر عشق

اعضای خانواده کم کم از کسی که قبلاً بسیار دوستش می داشتند، متنفر شوند تغییرات شگرفی در احساسات خانواده پدید می آید که به خصوص برای بچه ها توام با احساس گناه خواهد بود.

خشم درونی

اعضای خانواده سعی می کنند این مشکل غیر قابل کنترل  (اعتیاد آن عضو خانواده) را کنترل کنند. اما متاسفانه شکست می خورند و به خاط این شکست از خودشان و دیگران خشمگین می شوند.

ناامیدی و خلاء معنوی

خشم، آسیب، و شکست های متوالی طی این مدت باعث از بین بردن هرگونه امید، ایمان، و وحدت شده است. اعتیاد نیز مثل هر بیماری کشنده ی دیگر، همه ی جنبه های زندگی را نابود می کند.

میل به مجازات

اعضای خانواده تمایل زیادی برای مجازات کردن فرد معتاد پیدا می کنند. آنها او را برای اینکه باعث آسیب رسیدن به آنها شده است، مقصر  و گناهکار می دانند. معمولاً افراد آسیب دیده خود شروع به آسیب رساندن به دیگران می کنند.

حس تاسف فردی

همسران، والدین، و بچه های فرد معتاد، معمولاً برای خود احساس غم و اندوه میکنند. اعضای خانواده معمولاً به طور نادرستی تبدیل به "مادر"، "فدایی" یا "مدیر خانواده" میشوند. آنها احساس مسئولیت کامل کرده و برای خود متاسفند.

بی اعتمادی همه گیر

سالهای متمادی شکسته شدن عهدها و بر هم پاشیده شدن رویاها و آرزوها، باعث ایجاد بی اعتمادی عمیقی برای خود و نسبت به دیگران خواهد شد. معمولاً همه ی آن چیزهایی که تصور می شد برای ترک اعتیاد فرد موثر باشد (مثل ماشین جدید، کار جدید، خانه جدید، و ...) شکست خورد.

ناراحتی در برابر تغییر

وقتی اعضای خانواده یاد می گیرند که چطور دربرابر این اعتیاد مقاومت کنند و راه زندگی کردن خود را ادامه دهند، معمولاً قبول نمی کنند که خودشان هم در طی این مشکل تاثیر گرفته اند و باید برای خود و بچه ها کمک بگیرند.

آموزش

اعضای خانواده باید حقیقت این بیماری، تاثیر آن بر روی خودِ فرد معتاد، و تاثیر آن بر روی خانواده را درک کنند. برای آگاهی یافتن درمورد این مسائل تنها راه حل گروه های پشتیبان است که در هر اجتماعی مشغول به فعالیت هستند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/22 :: ساعت 1:29 عصر )
»» آیا به دنیا آمده ایم که آزاد باشیم؟

" قدرت اختیار یکی از بغرنج ترین نعمت های خداوند برای درک و قدردانی است. کسی که دست از آزادی خودخواهانه ی خود بردارد و بنده ی مخلص خدا شود، آزادی حقیقی را به دست آورده است."

آزادی یکی از ارزشمندترین چیزهاست، اما خیلی از ما ارزش آن را نمی فهمیم تا وقتی که آن را از دست می دهیم. این یکی از اصلی ترین حقوق انسانهاست و تلاش برای محدود کردن آن یکی از بزرگترین گناهان است. همه ی ما دوست داریم که آزاد باشیم و در انتخاب های زندگیمان اختیار و آزادی داشته باشیم، اما بگذارید کمی درمورد واقعیت موضوع فکر کنیم. آیا واقعاً ما به دنیا آمده ایم که آزاد باشیم؟ اگر اینطور است، به چه صورت و این چه معنایی برای ما دارد؟

برای شروع، باید یادآور شوم که میزان آزادی ما بسیار محدودتر از آن چیزی است که فکر می کنیم. با مثال ساده ای شروع میکنیم که همه ی ما چیزهایی را درک می کنیم و می فهمیم که با جسم ما مرتبط باشند. چقدر روی خمیازه ها، عطسه ها، عرق کردن، خونریزی کردن، نفس کشیدن، هضم کردن غذا، و دفع کردن آن اراده و اختیار داریم؟ آزادی ما روی دیدن ها، شنیدن ها، احساس کردن ها، و به کار انداختن عضلات و اعضای بدنمان چقدر است؟ من در گذشته عادت به کوهنوردی داشتم، مهم نیست که چقدر معتقدم که در انجام آن آزادی و اختیار دارم، اما الان قادر به انجام آن نیستم. بعضی وقت ها حتی اختیار بلند شدن و ایستادن هم ندارم. وقت هایی که من خیلی پشت میز کامپیوتر می نشینم و تایپ می کنم، بلند شدن و ایستادن برایم بسیار مشکل می شود. مطمئناً هیچ اراده و اختیاری روی آنچه که در درون بدن من می افتد ندارم. نمی دانم ضربان قلبم چطور پدید می آید یا چه زمان متوقف می شود. ترشح بزاق دهانم، لخته شدن خونم، بد شدن حالم، یا تجزیه شدن و متلاشی شدن بدنم دست من نیست.

حال در مورد افرادی که مربوط به من هستند: من هیچ آزادی و اختیاری در انتخاب پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ هایم نداشته ام، همینطور در مورد خواهر و برادرهایم. ترکیب ژنتیکیم را خودم انتخاب نکرده ام. نمی دانستم که فرزندانم قبل از به دنیا آمدن پسر هستند یا دختر یا چه شکلی خواهند بود. بعضی از مردم عقیده دارند که با گذشت زمان ما قادر خواهیم بود که ژنتیک بچه هایمان را هم تغییر دهیم. اما همان نوزاد هیچ اختیاری در انتخاب ژنتیک خودش نخواهد داشت. وقتی به همه ی اینها فکر می کنیم، دیگر به نظر نمی آید که انسان آزادی چندانی داشته باشد، اینطور نیست؟

اما هنوز، اعتقاد به آزادی و اختیار انسان، یکی از کلیدی ترین مسائلی است که خداوند برای ما آشکار کرده است. در اسلام به ما یاد داده اند که این یکی از هدیه ها و نعمت های خداوندی به انسان است که حتی به فرشته ها هم عطا نکرده است. درست است که ما روی وضعیت جسمانی خودمان اراده و اختیار چندانی نداریم، اما در مسائل مربوط به روحمان، کاملاً آزادیم. خداوند به ما سفارش کرده است که مراقب خودمان باشیم، انتخاب های خاص بگیریم و به طریقی خاص عمل و رفتار کنیم، اما هیچوقت ما را مجبور نکرده است. حتی می توانیم به او اعتقاد هم نداشته باشیم، می توانیم به او کافر شویم و از دستورهایش پیروی نکنیم. میلیون ها آدم همین کار را می کنند.

ما ربات های برنامه ریزی شده نیستیم. بعضی از ما بخشنده تر، از خود گذشته تر، با گذشت تر، یاری دهنده تر از بقیه هستند. اما ما مجبور نیستیم مثل آنها باشیم. اگر پیرزنی را در خیابان ببینیم که سبد سنگینی را به زور حمل می کند، خودمان میتوانیم انتخاب کنیم که به کمک او برویم، ضربه ای به او بزنیم و هلش بدهیم، سبدش را بدزدیم، نادیده اش بگیریم، یا به او فحش بدهیم و فرار کنیم. این یک تفکرات جالب و سرگرم کننده ای را پیش روی ما قرار می دهد. همه ی ما برای خودمان بایدها و شایدهایی داریم. ما می دانیم که هر فرد بنا بر شخصیت خود چه رفتاری باید داشته باشد.

وقتی می گوییم فلان آدم فلان کار را می بایست انجام دهد، یعنی آن فرد در انتخاب کارش آزادی و اختیار کامل دارد. باید به معنای توانستن است. و اگر خداوند قادر باشد هر کاری که می خواهد انجام دهد، می تواند کنترل ذهن، فکر و انتخاب های ما را هم در دست خود بگیرد. این مسئله ای است که در قالب توانایی های خود انسانهاست، پس برای خدا بسیار آسانتر خواهد بود. و این مسئله که او به انسانها این توانایی را داده که خود انتخاب کنند که به او اعتقاد داشته باشند یا نداشته باشند، نشاندهنده این است که او فکر و ذهن انسانها را رباتی نکرده است.

هرکدام از پیامبران، ازجمله ابراهیم (ع)، موسی(ع)، عیسی(ع)، و محمد (ص)، فرموده اند که آنچه انسانها برحسب اعتقادشان به خدا و پیروی از دستورات او انجام میدهند، در نتیجه و عاقبت کارهایشان تاثیر زیادی خواهد داشت. انسانها توانایی بی حد و حصری در دوست داشتن و مهربان بودن دارند، همینطور در متنفر بودن و آزار رساندن. این به آن معناست که بااینکه آنها همه با روح هایی با ارزش یکسان به دنیا آمده اند، اما یکسان نمی مانند. اختیار، مسلماً دشوارترین نعمت خدا برای درک و قدردانی است. هدف اختیار معنا دادن به اخلاقیات است. بدون آن دیگر خوب و بد مفهومی نداشت.

اگر ما در اعمال و رفتارمان واقعاً آزادی نداشته باشیم، آن وقت نمی توان در مورد کارهایمان قضاوت کرد، این کاملاً ناعادلانه خواهد بود. در جایی که انسانها برای انتخاب هایشان آزادی و اختیار نداشته باشند، نمی توان آنها را مسئول دانست. پیامبر فرموده اند که آنها که آزادی و نیروی عقلانیشان محدود است، مثل بچه ها، یا آنها که تعادل فکری ندارند، را نباید برای کارهایی که انجام می دهند مسئول دانست.

حال در مورد سوره ی قدر چه؟ سوره ای که در آن خداوند کنترل و اراده ی خداوند را در اتمام همه چیز، یا سرنوشت مطرح می کند؟ چطور می توان این تفکر را با آزادی انسان مقایسه کرد؟ اگر خداوند از قبل می داند که چه اتفاقی خواهد افتاد، یعنی زندگی و سرنوشت انسانها از قبل مشخص شده است. به علاوه، اگر خدا برای متوقف کردن برخی کارها دخالت نمی کند، پس می توانیم بگوییم که او خود مسئول آن کارهاست. این کاملاً با مسئله ی شر و منکر مرتبط است. وقتی خدا مسئول همه چیز است، پس چه کسی مسئول کارهای زشت و منکر است؟ یک دزد یا خلافکار ممکن است ادعای معصومیت و پاکی کند، چون سرنوشت او بوده که دزدی کند یا اعمال خلاف انجام دهد، و تقصیر خود او نبوده است.

خیلی از مردم فکر می کنند همه ی مسلمانها به سرنوشت معتقدند، یعنی همه چیز نوشته شده است و خداوند همه چیز را از قبل می داند، و همه چیز از قبل مقدر شده است. هیچ مغز انسانی قادر به حل و فصل این مشکل به طور کامل نیست. اما فرستادن پیامبران از جانب خداوند و وحی، نشان دهنده ی این است که انسانها باید گوش کنند و بعد انتخاب کنند و زندگی هایشان را بر طبق آن بسازند. خداوند در قرآن می فرمایند:

"خداوند وضعیت مردم را تغییر نمی دهد، مگر آنکه آنها خود آنچه درونشان است را تغییر دهند."

این آیه دقیقاً این معنی را می دهد که انسانها از طریق اراده و اختیارشان، قدرت تغییر دارند و این تصمیمات سرنوشت آنها را تغییر می دهد. حقیقت دارد که خداوند به همه چیز آگاه است و هر امکانی را می داند، اما انسانها چنین قدرتی ندارند. از اینرو، وقتی یک انسان چیز خاصی را انتخاب می کند، نتیجه و پی آمد خاصی نیز در بر خواهد داشت. و اگر چیز دیگر و عمل دیگری را انتخاب کند، مطمئناً نتیجه ای متفاوت خواهد داشت. اگر شما یک بسته قرص آرامبخش بخورید، مطمئناً می میرید، اما اگر فقط دو عدد از آن را مصرف کنید، می تواند باعث برطرف کردن دردهایتان شود و شاید صد سال هم عمر کردید. خداوند همه ی عواقب و نتیجه ها را می داند، اما آن را به خودِ شما واگذار میکند. ما قادر به فهم این مطلب نیستیم اما خداوند می تواند، خِرَد او میلیون میلیون بار شگرف تر و کاملاً متفاوت با خِرَد بشر است.

حقیقت در عالم غیب است، عالمی که فرای درک بشر است. تنها کاری که ما مؤمنان می توانیم انجام دهیم این است که از او راهنمایی بخواهیم که ما را در راه زندگی رهنمود کند. ممکن است نتوانیم راه درازی که پیش رویمان را ببینیم، اما می توانیم از خدا بخواهیم که ما را از قدم بعدیمان آگاه کند. اگر به این دلیل که سرنوشت انسانها از قبل مشخص شده است، آنها قادر به انتخاب نبودند، عدالت خداوند دچار تردید میشد. اعتقاد به نوشته شدن سرنوشت ها از قبل، به ناامیدی، یاس و شکست منتهی میشود و انسانها دیگر تلاشی برای پیشرفت و ترقی و داشتن زندگی بهتر نمی کردند.

خداوند برای ما چه می خواهد؟ او می خواهد که ما سعادتمند و موفق شویم. او میخواهد که آزادی حقیقی را دریابیم. اگر آزادی حقیقی خوشبختی می آورد،  پس مسائل آنطور که خیلی ها باور دارند نیست. ممکن است من اگر هر هفته یک شریک زندگی متفاوت داشته باشم احساس خوشبختی کنم، یا اگر غذاهای خوشمزه اما ناسالم بخورم، یا وقتی همه ی پولم را صرف خرید لباس و طلا و جواهرات کنم، یا وقتی سیگار بکشم، یا شب ها آنقدر دیر به خانه برگردم که والدینم را نگران کنم، یا وقتی درس نخوانم و از مدرسه رفتن شانه خالی کنم، یا به دشمنانم بخندم، یا مشهور شوم و مردم تحسینم کنند،....آیا واقعاً اینها آن چیزی است که برای مردم خوشبختی می آورد؟

اگر اینها مایه ی خوشبختی بود، همه چیز چه آسان می شد. برای شیطان آسان است که مردم را گمراه کند و آنها را به سمت کارهای نادرست اما لذت آور رهنمود کند. اما بایستید و کمی فکر کنید. خیلی از پولدارترین و ثروتمندترین افراد دنیا، تنهاترین هستند. آنها که شکمشان را با غذاها و نوشیدنی ها مضر پر می کنند، به اضافه وزن مبتلا می شوند. آنها که از زیر درس و مدرسه شانه خالی می کنند، بعد در آینده زندگی موفقی نخواهند داشت. سیگاری ها به امراض مختلفی مبتلا می شوند و حتی ممکن است در جوانی به خاطر سرطان های مختلف از دنیا بروند. افراد لاقید و بی بند و بار هم باعث غم و اندوه بچه هایی می شوند که با بی بند و باری تولید کرده اند اما از مراقبت و سرپرستی آنها شانه خالی کرده اند (پدرها) یا آنها را سقط کرده اند (مادرها).

خوشبختی واقعی در این است که از آنچه خداوند به امانت دست ما داده به خوبی مراقبت کنیم—جسممان، خانواده مان، استعدادها و توانایی هایمان، و احساسمان به دیگران. یعنی نباید در لذات و خوشی های دنیوی که خود می دانیم باعث آسیب رساندن به خود ما و دیگران است، غرق شویم. انسانی که دست از آزادی خودخواهانه خود بردارد و بنده ی مخلص خدا شود، آزادی حقیقی را به دست آورده است. آنها هستند که می دانند حداکثر تلاششان را انجام داده اند، وجدانشان راحت و درونشان مطمئن و پر امید خواهد بود و هیچگاه بنده ی امیال و هوس های خود، یا هر انسان یا چیز دیگر نخواهند شد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/22 :: ساعت 1:28 عصر )
»» 30 کار 30 ثانیه ای برای تغییر دادن دنیای شما

 

رفتـــار و طرز برخورد، شالوده و پایه ی موفقیت است. یـک
انسان سخاوتمند با رفتار و منشی مثبت مطمئناً کــامیاب
خواهد شد. اگر رفتارتان را تغییر دهید، ادراکتان، اعمالتان،
و زندگیتان را تغییر داده اید. و با تغییر تـک تـک زنــدگی ها،
دنیا تغییر خــواهد کرد. در ایــــن مـقاله 30 نوع کار را عنوان
مـی کـــنیم که هر کدام فقط 30 ثانیه زمان می برد. تــصور
کنید اگر میلیون ها یا بیلیون ها انسان روی زمین اگر فـقط
یکی از این کارها را انجام بدهند، دنیا چطور تغییر میـکـرد؟
به همین خاطر سعی کردیم راه های جدیدی برای رشد و پیشرفت شخصی برایتان عنوان کنیم که می توانید در کمتر از 30 ثانیه آنها را انجام دهید.

1.  تُن صدایتان را تغییر دهید. برای 30 ثانیه سعی کنید نرم تر، آرام تر، و کمی خوشایندتر صحبت کنید. با نتایج شگفت انگیزی روبه رو خواهید شد. آیا می دانستید وقتی با صدای نرمتر و آرام تر به بچه ها دستور بدهید، نسبت به اینکه سرشان داد بزنید، تاثیر بیشتری خواهد داشت؟ اگر در کار خسته شده اید، حتی فقط برای 30 ثانیه سعی کنید لحن صدایتان را آرام تر کنید، شاید زودتر به نتیجه رسیدید!

2.  ایده های قدیمیتان را به یاد آورده و دوباره آنها را از سر گیرید. برای 30 ثانیه، ایده قدیمیتان را دوباره امتحان کنید. آیا این ایده ی یک اختراع، یک پروژه کاری، یا کاری بوده که به نظرتان خسته کننده می آمده؟ یکی از آن کارها را انتخاب کرده و یکبار دیگر امتحانش کنید. تصور کنید اگر همه ی آدم ها اینقدر جرات داشتند که از نبوغ خدادادی در جهت استعدادهایشان بهره گیرند چه می شد؟ می دانید چه چیزهای جدیدی در دنیا ابداع می شد؟

3.  برای 30 ثانیه به یک نفر یک فرصت دوباره بدهید. یکبار دیگر به حرفهایش گوش دهید یا یک بار دیگر به او فرصت دهید شاید که تغییر کرده باشد.

4. به فرزندانتان بگویید "دوستتان دارم" و "به شما افتخار می کنم." به چشمهایشان نگاه کنید، و به آنها نشان دهید که چقدر برایشان ارزش قائلید. تصور کنید اگر همه ی والدین 30 ثانیه در روز هم که شده به فرزندانشان اطمینان خاطر می دادند، دنیا چه تغییری می کرد...

5.  دفعه ی بعدی که منتظر خشنودی آنی یا چیزی بودید که نمی توانید در همان لحظه داشته باشید، برای آنچه که در حال حاضر دارید، 30 ثانیه از خدا تشکر و قدردانی کنید. اینکار باعث تغییر رفتارتان خواهد شد.

6.  30 ثانیه محکم تر و صاف تر بایستید، و سرتان را بالاتر بگیرید. در چشمهای دیگران نگاه کنید و با اطمینان بیشتر راه بروید. ببینید چه احساس خوبی دارد.

7.  کاری را که قبلاً از انجام آن دست کشیده اید و نیمه رها کرده اید را انتخاب کنید که امروز انجامش دهید. 30 ثانیه بیشتر طول نمی کشد که برای انجام کاری تصمیم بگیرید. قولتان را پیش خودتان نگه دارید و مطمئن باشید که حتماً انجامش خواهید داد.

8.  به هم ریختگی هایی که کس دیگری ایجاد کرده را تمیز و مرتب کنید.

9.  از کسی تعریف و تمجید کنید.

10.  برای چیزی یا کسی که باورش دهید، بایستید. یک جمله ی حمایت کننده، حوزه ی نفوذ شما را گسترده تر خواهد کرد.

11.  کسی را در کارش تشویق کنید و به او اطمینان خاطر بدهید. به او بگویید که "تو می توانی!" او را باور داشته باشید و این باور را نشان دهید.

12.  کسی را که دوست دارید بیشتر با او آشنا شوید را به خانه تان دعوت کنید. میتوانید شام را کنار هم صرف کنید. از این دعوت برای یک دوستی تازه استفاده کنید.

13.  به مدت 30 ثانیه در جمع همسرتان را ناز و نوازش کنید. دستتان را پشتش بکشید، انگشتانتان را در موهایش فرو ببرید، نرم و آرام بغلش کنید، دستش را به نرمی فشار دهید، یا حتی یک بوسه تند و چابک. خیلی خوب است اگر بچه هایتان بفهمند که پدر و مادرشان همدیگر را دوست دارند و برای ابراز علاقه به هم راحت هستند. مطمئناً اگر همه ی زوج ها فقط 30 ثانیه در روز برای چنین کاری وقت میگذاشتند، اینقدر زندگی های زناشویی درهم و برهم نبود.

14.  یک کلمه ی جدید (کلمه ای از زبانی خارجی که به خوبی به آن تسلط ندارید) یا یک چیز تازه درمورد یک فرهنگ دیگر یاد بگیرید.

15.  چکی به مبلغ %10 از حقوق ماهانه تان بنویسید و به مؤسسات خیریه هدیه کنید.

16.  هر روز 30 ثانیه برای غالب آمدن بر ترس ها و شجاعانه روبه رو شدن با همه ی موقعیت های زندگیتان دعا کنید. رفتاری مثبت و هدفی مثبت در ذهن داشته باشید. برای کارهای آن روزتان طبق اولویت ها برنامه ریزی کنید. بعد از 30 ثانیه برای تغییر اماده خواهید بود.

17.  از کسی بپرسید، "حالت چطور است" و واقعاً به جوابی که به شما می دهد خوب گوش کنید.

18.  20 هزار تومان در یک پاکت گذاشته و با عنوان "ناشناس" برای کسی بگذارید که می دانید به آن احتیاج دارد. نیکوکاری بدون اینکه شناخته شوید احساسی فوق العاده در شما ایجاد خواهد کرد. امتحان کنید!

19.  یک اقدام سریع برای محیط زیست بکنید. به پرنده ها غذا بدهید، زباله ها و آشغال ها را جمع و جور کنید و...

20.  یک صبحانه ی عالی برای خود انتخاب کنید (انرژی روزانه ی خود را با یک تصمیم 30 ثانیه ای شروع کنید). کمتر مواد قندی بخورید و بیشتر پروتئین و میوه بخورید و صبحانه ای سالم و مقوی برای خود انتخاب کنید.

21.  اگر خیلی وقت است که درون خانه یا شرکت هستید، بیرون بروید و اجازه بدهید که نور آفتاب روی صورتتان بنشیند. اینکار حالتان را خیلی سریع بهبود خواهد داد.

22.  وقتی کسی از شما تقاضای کم خواست (کمک مالی)، پاسخ مثبت بدهید.

23.  برای انتخابات ثبت نام کنید. 30 ثانیه برای ثبت نام وقت بگذارید و فرم را پر کنید. با اینکار هر وقت موقع انتخابات شهر یا کشورتا رسید می توانید در این فعالیت مردمی شرکت کنید.

24. یک دانه بکارید (یا اگر وارد هستید، یک نهال بکارید). تصور کنید اگر میلیون ها آدم روی زمین این کار را بکنند دنیا چه تغییری خواهد کرد.

25.  چراغ اتاقهایی که خالی است را خاموش کنید (لامپ اضافی خاموش). هر 30 ثانیه هم ارزش دارد.

26.  در سطل زباله ی خانه چند کیسه ی زباله بگذارید تا انواع مختلف زباله ها را جداگانه دور بریزید. شما بازیافت زباله را از همین امروز شروع کرده اید.

27.  یک عادت بدتان را در 30 ثانیه ترک کنید. و 30 ثانیه به 30 ثانیه آن را تکرار کنید.

28.  30 ثانیه بخندید. استرستان فروکش خواهد کرد.

29.  آب بنوشید.

30.   30 ثانیه از هر آنچه که دارید احساس رضایت کنید. و همیشه قدردان نعمت های خداوند باشید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/22 :: ساعت 1:27 عصر )
»» در 20 دقیقه خود را بشناسید

انتخاب های شما بستگی به هویت شما دارد، و هر انتخابی که در زندگی داشته باشید، تعیین می کند چه فردی هستید. هویتی که برای خود می سازید، تصمیمات، رفتارها، و اعمال شما است که تکه های پازِل زندگی شما را تشکیل می دهند و کنار هم جور شده و تصویر زیبایی  را می سازد که شما هستید. تصویر شما چه چیزی را آشکار می کند؟ کشف اینکه شما چه هستید و که هستید کار ساده ای است: شما همان چیزی هستید که خودتان سبب می شوید که باشید. هر تصمیم شما بخشی از هنر وجودی شماست. در پی کشف و شناخت خود باشید و شاهکار شما سرشار از امیال، ترس ها و نگرانی های وجودی، سرگردانی ها، و بی هدفی ها خواهد بود. تصمیم بگیرید که وجود بهتری از خود خلق کنید و خود را بر اساس امیال، اولویتها، باورها و اعتقادات، و استعدادهای خود طرح ریزی کنید، و شاهد یک شاهکار خواهید بود. با انجام تمریناتی که در این مقاله به آنها اشاره می شود، قادر خواهید بود خود را بشناسید، و بعد می توانید تصمیم بگیرید که به چه انسانی تبدیل شوید.

وقتی تصمیم بگیرید که در راستای هسته ی وجودی خود عمل کنید و راهی را دنبال کنید که انتخاب کرده اید، در حال تغییر هستید. ممکن است کسی نباشید که در آینده خواهید بود، اما فراموش نکنید که همان آدمی هم نیستید که در گذشته بودید. پس باید ببینید که امروز که هستید؟ اگر بخواهید هویت خود را در دیگران پیدا کنید، عزت نفس، و احساس ارزش شما هم بر انتخاب ها و نفوذ آنها وابسته خواهد بود. اما اگر تشخیص دهید که خود وجودی مستقل هستید، برحسب همان رفتار خواهید کرد.

برای ساختن یک شاهکار هنری، حدود تعریف و سایه های خاصی وجود دارد. بدون زمینه طرح و سایه، زیبایی تصویر از بین میرود. زمینه ی طرح باعث می شود رنگ ها همانطور که سازنده و طراح آن در سر داشته به زیبایی جلوه کنند. سایه های تیره، مثل اوقات سخت زندگی، می توانند قسمتی از سفر زندگی ما را رنگ کنند. آیا اجازه می دهید این سایه های تیره هویت شما را تعیین کنند، یا درمقابل آن می ایستید و آنچه که می خواستید باشید را به جهان نشان می دهید؟ شما می توانید تصویری زیبا و درخشان خلق کنید، پس سعی نکنید که پرده ی نقاشی خود را با سایه ها پر کنید و اجازه ندهید که شاهکار هنری از آن بیرون بیاید. همین امروز تصمیم بگیرید که فرای محیط پیرامونتان قدم بردارید.

یک روز کودک 15 ماهه ام که سعی می کرد راه برود، در کنار شومینه ی آجری خانه مان زمین خورد. لبش ترک خورده و شروع به خونریزی کرد. گریه هایش بیشتر از جراحتی که برداشته بود من را ناراحت کرد و با عجله به سمتش دویدم تا به او بفهمانم که هیچ اتفاقی نیفتاده و همینطور که در آغوشش گرفتم، و انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده دوباره شروع به راه رفتن کرد. آن لحظه بود که با خودم فکر کردم چرا ما نمیتوانیم همین کار را در زندگیمان انجام دهیم؟ کمی استراحت کنیم، دل و جرات خود را به دست آوریم و دوباره امتحان کنیم. اما به جای اینکار دقیقاً مثل پسر همسایه مان رفتار می کنیم که یک بار زمستان درون استخر افتاد و چون آب سرد استخر باعث ترس او شده بود، دیگر هیچوقت حتی نزدیک آن هم نشد. شما چطور زندگی می کنید؟ آیا هویتتان را برحسب آسیب ها و صدماتی که دیده اید پی ریزی می کنید یا اینکه برخلاف آنچه در گذشته برایتان اتفاق افتاده قدم برمی دارید؟ آنچه در زندگی بر شما اتفاق می افتد شخصیت شما را تعیین نمی کند، بلکه این واکنش و عکس العمل شما نسبت به آن اتفاقات است که هویتتان را می سازد.

اگر زندگی شما یک کتاب گشوده بود، آیا مردم به خواندن آن علاقه ای نشان میدادند؟ آیا باورها و اعتقادات شما به هر طرف که باد بوزد می رود؟ آیا فکر می کنید که هویت شما فقط بستگی به کار و مقامتان دارد؟ آیا در سفر زندگیتان نیاز به نقشه و قطب نما دارید، یا می دانید که کجا هستید و به کدام سمت در حرکتید؟ آیا از آنچه هستید اطمینان دارید؟ به طریق زیر می توانید هویت خودتان را تشخیص دهید:

برای انجام این تمرین باید صادق باشید. اگر سعی کنید طوری پاسخ دهید که دیگران خوششان بیاید، قادر به دیدن هویت خودتان نخواهید بود، بلکه شخصیتی ظاهری و خیالی را خواهید دید. با خودتان صادق بوده و واقع بین باشید تا بتوانید دریابید که واقعاً که هستید. ساده به نظر می رسد اما آنقدرها هم آسان نیست. جرات صادق بودن می خواهد تا بتوانید بفهمید که در چه جاهایی از شخصیتتان باید تغییر ایجاد کنید. پس یک کاغذ بردارید و آماده ی نوشتن شوید.

1.  باورها و اعتقاداتاعتقادات شما چیست؟ اولین چیزهایی که به ذهنتان می آید را روی کاغذ بنویسید و تا جایی ادامه دهید که فکر می کنید پاسختان کامل شده است. 5 دقیقه وقت برای این مرحله کافی است. ببینید چه چیزهایی تعیین کننده ی حد و حدود اخلاقی شماست، به شما قدرت می دهد و ارزش های فلسفه ی زندگیتان کدام ها هستند؟

اعتقادات شما در مورد خدا و زندگی معنوی

اعتقادات شما درمورد خودتان: باورهای فکری، جسمی و احساسی شما در زندگی چیست. هدفتان، رفتارهایتان، دیدگاهتان در زندگی چیست و برای چه خصوصیات شخصیتی ارزش قائلید.

2.  شخصیت: شخصیت خاص و بخصوص شما چه خصوصیاتی دارد؟ 5 دقیقه را صرف توصیف ویژگی های خود کنید. من راه ساده تری هم برای این مرحله پیدا کرده ام که بشود در کمتر از 5 دقیقه آن را انجام داد. خداوند همه ی ما را متمایز و متفاوت با یکدیگر آفریده است. می توانید تصور کنید که همه انسانها درگیر جزئیات مسائل می شدند و هدف بزرگ را فراموش می کردند؟ فکر می کنید اگر همه فقط شنونده های خوبی بودند و هیچکس نبود که گوینده ی خوبی باشد چه می شد؟ شخصیت شما سرشار از خصایص و ویژگی های خاصی است که می تواند هم به نفع و هم به ضد خودتان و دیگران کار کند. مثلاً کسی که استعداد سازماندهی کردن دارد، هم میتواند فردی سلطه جو و زورگو شود هم می تواند با کمک به دیگران برای دیدن هدف نهایی آنها را تشویق کرده تا کارهایشان را به اتمام برسانند.

دانستن استعدادها و شخصیتتان به شما کمک می کند حوزه ی تغییر خود را تشخیص دهید و از آنچه خداوند آفریده احساس غرور کنید. اگر تابه حال چنین کاری نکرده اید، انجام آن برایتان سرگرم کننده خواهد بود. اما یادتان باشد، باید صادق باشید.

خوب، این مرحله را هم انجام دادید؟ به نتیجه ی نوشته هایتان نگاه کنید. آیا شخصیت شما را توصیف می کند؟ ممکن است پاسخ ها کمی به نظرتان گیج کننده بیاید، این ممکن است به این دلیل باشد که صادقانه خودتان را توصیف نکرده اید. از بین آن کلمات آنهایی را بیشتر از بقیه توصیف کننده ی شخصیت شما هستند را انتخاب کنید.

3.  اعمال: با ثبت موارد زیر درمورد خودتان، ببینید ظهور هویت شما در اعمالتان چگونه است:

- اولویت ها، علایق، سرگرمی ها، استعدادها، و توانایی ها

- ابتکار و نفوذ

- مهارت های سازگاری/چطور با مشکلات کنار می آیید

- اهداف و دستاوردها

- روابط

5 دقیقه ی آخر هم صرف مرحله ی آخر شناخت هویت می شود که از این قرار است: اکنون که فهمیده اید چه کسی هستید، با اعمال فوری یکسری تغییرات در خود، میتوانید به آن کسی تبدیل شوید که می خواهید. به نتایج نگاه کنید. اعتقادات شما، شخصیت شما، و اعمال حاصل از آن دقیقاً مثل تکه های مختلف یک پازل هستند. این همان طریقی است که به واسطه ی آن خودتان را خواهید شناخت. موارد منفی که درمورد خودتان نوشتید را در نظر بگیرید. آیا این پیامها درمورد خودتان است یا زائیده ی پذیرش محیط خارجی یا اتفاقاتی است که باعث کدر شدن شناخت شما درمورد خودتان می شود؟ سریعترین راه این است که جلوی آن مواردی را که قادر به تغییر آنها هستید تیک بزنید. و انهایی را هم که فکر می کنید نمی توانید تغییر دهید را با یک نشانه ی دیگر مشخص کنید. آندسته از خصوصیاتی که قادر به تغییر آنها هستید معمولاً درمورد شما صحیح هستند و بقیه حاصل منفی نگری ها و عوامل خارجی هستند. دروغ ها را کنار بگذارید و با چشم باز ببینید که واقعاً دوست دارید چه جور فردی باشید. و همین امروز به آن شخصیت تبدیل شوید.

به مهمترین قدم رسیدیم: پیامهای منفی که قادر به تغییر آن بودید را برداشته و در جایی به صورت مثبت بنویسید. به جای اینکه بنویسید، یک "قربانی" هستید، بنویسید "نجات دهنده" هستید! به جای نوشتن "یک معتاد بیچاره" بنویسید "کسی که دوران نقاهت ترک اعتیاد خود را می گذراند." به جای نوشتن "بد خلق و عصبانی" بنویسید "فردی با خلق و خوی متعادل که به هیچ عنوان عصبانیت خود را سر خود و دیگران خالی نمی کند." "تنها و سرخورده" را با "مصمم برای مقابله با ترس ها و آشنا شدن با افراد جدید" جایگزین کنید. و به جای اینکه "زشتی" های خودتان را ثبت کنید، زیبایی های خود را نام ببرید.

این تصویر اولیه ی شماست. برای عمیق تر بررسی کردن آن، این تمرین را دوباره تکرار کنید و تا جایی ادامه دهید که احساس غرور کنید و به خود ببالید. و به این صورت خواهد بود که در 20 دقیقه توانسته اید خود را تغییر دهید. این را بدانید، اگر همیشه آیه ی یاس در گوش خود بخوانید، مایوس و ناامید خواهید بود و اگر به خود بگویید که "می توانید" حتماً خواهید توانست و موفق خواهید شد. از همین امروز سعی کنید افکار منفیتان را با افکار مثبت جایگزین کنید.

من خودم از دوران کودکی همین تمرین را انجام داده ام و به جنگ افکار منفیم رفته ام. به همین روش توانسته ام ترس هایم را برطرف کرده، اختلال غذاییم را درمان کرده و از آنچه که هستم احساس غرور کنم. به همین طریق بوده که خلاء درونیم از رنگ های زیبا پوشیده شده و سایه های تردید از دلم رخت بربسته. و از آن زمان به بعد با اتفاقات زندگی، چه خوب و چه بد، به طریقی یکسان برخورد می کنم و جهان را از فلسفه ی زندگی خودم می نگرم. من می دانم که هستم، و می دانم که برای تغییر به چه چیزهایی نیاز دارم و چشمم همیشه روی پاداش و نتیجه کارهایم است. هر روز سعی می کنم بیشتر شبیه به خدا شوم، درصورت امکان به دیگران کمک می کنم و به عشق خداوند به خودم ایمان دارم. شما چطور؟ آیا به آنچه که هستید ایمان دارید؟ راه های زیادی برای شناخت خود پیش رویتان است. پس سعی کنید هر روز بهتر از دیروز باشید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/22 :: ساعت 1:26 عصر )
»» روش برخورد با افکار وسواسی

 

خانم ها اصولاً تمایل بیشتری به انجام این امر دارند.

خودخوری نوعی تفکر است که بـواسـطه آن فرد مانند یک
موش در قفس بر روی حلقه های گرد یک تردمیـل راه مـی
رود و دوباره بـه جـای اول باز مـی گــــردد. بیشـــتر جــــنـبه
وسواسی داشته و در مورد شکست هـای گذشته و ابهام
های آینده مـعنا پیدا میکند و نهایتاً منجر به صورت پذیرفتن
کار خاصی نخواهد شد.

ایـن مسئــله دارای دو بعد منفی است. هنگامی کـه روی
مشکلات دقیق شده و شیارهای داخلی مغز را به تفکر در
مورد آن وا می دارید، میزان اضطراب و افسردگی افزایش پیدا می کند. از سوی دیگر به هیچ نتیجه ای نمی رسید، به همین دلیل دست به هیچ گونه اقدامی نمی زنید و در نتیجه مشکلتان حل نشده باقی خواهد ماند.

به گفته دکتر "سوزان نولن" دلیل این امر که خانم ها گرایش بالایی به انجام این کار دارند، تفاوت های احساسی آنها با مردان است. آنها برای روابط خود با جنس مخالف ارزش بسیار زیادی قائل هستند، بنابراین تمایل دارند تا وقت زیادی را صرف آن کنند؛ به همین دلیل بیشتر این زمان را صرف تحلیل و بررسی ذهنی نقاط گنگ و ابهام آمیز رابطه خود می کنند.

این کار، آنها را به جایی نمی رساند، آزرده می شوند و به مرور زمان نوعی عقده روحی در وجودشان شکل می گیرد. آقایون درست در نقطه عکس خانم ها قرار دارند. آنها بدون اینکه در مورد مشکلات روابط خود فکر چندانی کنند، بیشتر دست به عمل می زنند که البته لازم به ذکر است که همیشه به نتیجه دلخواهشان نمی رسند.

زمانیکه نوبت به انتخاب یک روش صحیح برای فکر کردن می رسد، بهتر است که خانم ها و آقایون هر چیزی را که نمی دانند از یکدیگر یاد بگیرند.

استراتژی هایی که در این قسمت به آنها اشاره شده، به شما کمک می کند که بتوانید در شرایط دشوار و چالش برانگیز سالم فکر کنید:

  • میزان وسواس فکری خود در مورد یک موضوع خاص را اندازه گیری کنید. از دوستان و حتی دشمنان خود بپرسید که به نظر آنها شما تا چه حد دچار وسواس فکری هستید. رتبه بندی شما می تواند شامل موارد کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد باشد.
  • ببنید که مشکل شما از چه موضوعی نشات می گیرد. آیا به فرزندانتان مربوط می شود؟ یک مشکل شغلی است؟ و یا در مورد خرید یک جارو برقی جدید است؟! زمانی در حدود 5 دقیقه را به این کار اختصاص دهید. پس از اتمام این مدت زمان، باید آماده ورود به مرحله بعدی شده باشید.

اگر احساس کردید که باید بیش از 5 دقیقه به مشکل خود فکر کنید، فرصت مناسبی است تا خودتان متوجه شوید که خودخوری می کنید.

  • آقایون به راحتی از پس تفکرات احساسی خود بر می آیند. چه مدت زمانی را صرف فکر کردن به مسائل غیر احساسی می کنید؟ آیا اگر وقتی را صرف غصه خوردن و واقعیت های تلخ زندگی نکنید، روزتان شب نمی شود و هفته ها سپری نخواهند شد؟ این بار هم از خانواده، اقوام، دوستان و حتی دشمنانتان بپرسید که تا چه حد خودتان را با افکار منفی سرکوب می کنید.
  • اگر شما فردی هستید که دائماً در حال سرکوب نیازهای شخصی تان هستید، 5 دقیقه به خودتان وقت بدهید تا بر روی مشکلی که موجب بروز سرکوبی شخصی می شود، فکر کنید. البته اگر کسی را پیدا کنید و با او در رابطه با مشکل خود صحبت کنید، بهتر است. او می تواند بازپردهای بیشتری در اختیاز شما قرار دهد و شما را به سمت عمل سوق دهد. احتمال موفقیت در این شیوه بالاتر است.
  • یکی از مشکلات اساسی که اغلب افرادی که دچار وسواس فکری هستند با آن مواجه می شوند این است که در حین انجام کار دچار حواسپرتی می شوند و نمی توانند بر روی کاری که می کنند تمرکز داشته باشند و مرتباً فکرشان به سمت مشکلی که در ذهن درست کردند، کشیده می شود. زمانیکه چنین حالتی به شما دست می دهد باید از تکنیک های تمرکز حواس استفاده کنید. قدم بزنید، در باغچه خانه باغبانی کنید، به آشپزخانه بروید و آشپزی کنید، یا یک کتاب را باز کرده و شروع به مطالعه کنید.
  • باید به ذهنتان آموزش دهید که یک مشکل، زمانی حل می شود که ابتدا به صورت محاظه کارانه بر روی آن تمرکز کنید و سپس دست به عمل بزنید. هر دوی این موارد لازم و ملزوم یکدیگر هستند و بدون وجود یکی از آنها هیچ کاری به جلو پیش نخواهد رفت و هیچ مشکلی حل نخواهد شد. البته در روابط مختلف باید عکس العمل های متفاوت انجام دهید و به درستی بدانید که چه میزان تفکر و چه مقدار عمل، در چه زمانی باید انجام داد. این مطلب به میزان جدیت و انرژی شما نیز بستگی دارد.

شما می توانید هر مقدار که مایل هستید فکر کنید و عمل کنید. به هر حال با به کارگیری هر دوی این موارد مطمئن باشید که در مسیر صحیح قرار می گیرد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/22 :: ساعت 1:24 عصر )
»» فواید و تاثیرات تنهایی در روابط اجتماعی

فکر میکنید چه چیز مُخلِ لذت در روابط، خلاقیت ما و آرامش فکر ماست؟ ممکن است حیرت کنید اما پاسخ آن این است: فقدان تنهایی!

ثابت شده که تنهایی و خلوت کردن با خود یکی از نیازهای مهم بشر در این دنیای پر سر و صدا است. در واقع، تنهایی به ما فرصت می دهد تا به طریقی بسیار گسترده تر با بقیه ارتباط برقرار کنیم.

ما در اجتماعی زندگی می کنیم که با ستایش استقلال، از بیگانگی می هراسد. دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، دنیای ارتباطات است. جمعیت کره ی زمین از سال 1950 تاکنون دو برابر شده است و شهرنشینی و اقتصاد تازه ی جهانی روابط اجتماعی را متحول کرده است. تلفن های بی سیم و موبایل، محل کار ما را با همه ی جنبه های زندگی ما مرتبط کرده است: مذهب دیگر نیازمند محیطی آرام و خلوت برای راز و نیاز نیست بلکه در مساجد و کلیساهای بزرگی ایجاد می شود که روابط اجتماعی را توسعه می بخشد. طبق گفته های روزنامه نیویورک تایمز، ما رو به سوی دنیایی در حرکتیم که "تلفن های همراه، پیجرها، و ابزارهای نقل و انتقال اطلاعات، ما را همیشه در دسترس همدیگر قرار می دهد." اما از نگاهی دیگر، می بینیم که کاملاً خارج از دسترس همدیگریم. نیاز به تنهایی و خلوت سازنده فراموش شده است و ما نیز دراین فرآیند رو به فراموش شدنیم.

و اکنون بیش از پیش، نیاز به تنهایی داریم. تنها بودن به ما این امکان را می دهد تا زندگی هایمان را تنظیم و تعدیل کنیم. به ما شکیبایی، ثبات، و توانایی برای برآوردن نیازهایمان اهداء می کند. تنهایی میل ما به اکتشاف و کنجکاوی ما برای کشف ناشناخته ها، فردیت و امید ما به آزادی را دو چندان می کند. اوقات تنهایی سوخت زندگی ما را تامین می کند.

من به عنوان یک روانشناس شاهد فواید بی شمار تنهایی برای انسان بوده ام و میدانم که چطور ارتباطات ما را تقویت میکند. یکی از بیمارانم روزی مطلب بسیار جالب توجهی برایم عنوام کرد و آن این بود که با وجود عشق و علاقه ی بی نظیر و صمیمیت بی اندازه ای که بین آنها وجود دارد، اما هیچوقت با هم در یک زمان به رختخواب نمی روند یا از خواب برنمی خیزند. و یکی از بهترین لحظات برای او زمانی است که صبح ها تنهای تنها فنجانی قهوه برای خود می ریزد و به خواندن روزنامه مشغول می شود. او با اطمینان بیان می کرد که به هیچ عنوان حاضر نیست این لحظات تنهایی را با سکس بیشتر با همسرش عوض کند. و همین مسئله یکی از عوامل بسیار مهم در ایجاد صمیمیت بین آنها بوده است.

در یک رابطه هر دو طرف نیاز دارند که زمانهایی تنها باشند، اما با همدیگر بودن هم یکی از نیازهای عمده بشر برای رسیدن به خوشبختی است. خلوت و تنهایی یکی از مهمترین اولویت های طبیعت است: خواب یکی از راه های طبیعی برای تنهایی است. اما با افزایش تعداد کلینیک های بی خوابی و مشکلات مربوط به آن و فروش بسیار زیاد داروهای خواب آور، حتی این اصلی ترین  مفَرِ طبیعی برای تنهایی هم دچار مشکل شده است.

اشتباه ما در این است که تصور می کنیم که تنهایی و دلبستگی به هیچ عنوان با هم سازگاری ندارند. جنبه ی شفابخشی تنهایی در روانشاناسی امروز از نظر دور نیست و "وقفه" در رابطه یکی از نوعی استراتژی و مکث احساسی به شمار می رود.

تنها اما نه بی کس و غریب

طی قرن اخیر، روش برخورد ما با تنهایی تا حد زیادی تغییر کرده است. تنها بودن همیشه مفهوم نبود دیگران را به دنبال نداشته است. در قرون وسطی، این لغت تغییر معنا داده و به معنای تکمیل فردیت وجودی انسان درآمده است. در فرهنگ لغت مذهبی، "عُزلت" به معنای تجربه ی وحدت و یکی شدن با پروردگار است. در عین حال کلیه ی معانی تنهایی اشاره بر فقدان چیزی دارد. عزلت و تنهایی از دیدگاه اجتماعی همواره مفهومی منفی به دنبال داشته است و تنها بیرون رفتن به مفهوم ضداجتماع بودن است.

تنهایی درواقع یکی از بارزترین خطرات بی کس شدن است. و تصوراتی از قبیل ترس های دوران کودکی برای طرد شدن و نادیده گرفته شدن را زنده می کند و باعث میشود برخی افراد برای فرار از آن به برقراری ارتباط با دیگران پناه ببرند. تنهایی هم مثل اضطراب و احساس گناه، جزئی از انسان بودن است و این مفهوم را زنده می کند که از طرف اجتماع درک نمی شویم و از اجتماع و ارتباطات داخل آن دور هستیم. و به طرز شگفت انگیزی می تواند چنین تصوری به وجود آورد که ما برای ارتباط با خودِ درونیمان و تنها شدن وقت نمی گذاریم.

روانشناسی به تازگی شروع به تشخیص و تمیز دادن تنهایی از بی کسی و عزلت کرده است. آرزو برای داشتن دوست، آشنا یا فامیل، علت تنهایی نیست، و پیدا کردن کسی برای این منظور هم راه چاره ی آن نیست. حتی افرادی که در خانواده هایی شلوغ و پر رفت و آمد هم زندگی می کنند ممکن است به همان اندازه ی کسانی که تنها زندگی می کنند، تنها و ناشناس باشند. وابستگی ها خود به خود مکمل رابطه ها نیست. در برخی موارد، وابستگی ها، فقط به قیمت صلح و سازش با همدیگر سر پا هستند و صحبت از گرو و گروکشی به میان می آید. البته ازدواج های خوب هم وجود دارد، اما اگر ما اصولاً حیوان های اجتماعی هستیم، چرا وابستگی و دلبستگی اینقدر برایمان مشکل شده است؟

بیشتر افراد می خواهند با پیدا کردن کسی یا چیزی که هم تنهایی آنها را حفظ کند و هم آنها را در جمع همنوعانش قرار دهد، به دنبال حفظ تعادل هستند. اوقات تنهایی و اوقات باهم بودن نیازمند حفظ ریتمی یکنواخت است تا تعارض ایجاد نشود. حتی اجتماعاتی که تاکید بسیار زیادی بر رفت و آمد و وابستگی های خانوادگی دارند هم مفَر و روزنه ای برای خلوت کردن با خود و دور شدن از اجتماع فراهم می کنند. مسافران و توریست های غربی که به کشور ژاپن سفر می کنند معمولاً از وجود نشیمن گاه های یک نفره ای که در مجامع عمومی برای تنها نشستن افراد تهیه شده است، شگفت زده می شوند.

اوقات تنهایی کجاست؟

وقتی به صحبت های بیمارانم در مورد همسر، خانواده یا دوستانشان گوش می دهم، تعجب می کنم که چطور وقتی به آنها وقفه و فرصتی برای تنها بودن داده می شود، احساس قدردانی و سپاس دارند. دقیقاً مثل زندانیانی که بدون خواست خود آنها به آنها آزادی و مرخصی مشروط داده می شود، تصور می کنند که آزادی برایشان هدیه ای دلپذیر و باارزش است. از اینرو، وقتی فکر کنند که حتی نمی توانند یک روز را هم به تنهایی استراحت کنند، بسیار ناراحت می شوند.

احتمالاً بزرگترین اشتباه ما در طریقه ی نگرش ما در مورد تنهایی است. دقیقاً مثل نیاز و علاقه ی ما به غذا که به طرق مختلف تامین و ارضاء می شود، به تنهایی هم می توان به طرق مختلف دست پیدا کرد، در جمع دوستان، در اجتماعات پر رفت و آمد، در خواب، و....برای تنها بودن حتماً نیاز به سکوت و آرامش نیست، می توان آن را در اتاقی که یک عالمه ادم مشغول رقصیدن هستند هم پیدا کرد، می توان ان را هنگام نماز و راز و نیاز با پروردگار، در طبیعت، در یک عمل خلاقانه، پشت میز کامپیوتر، و حتی در کنار همسرتان پیدا کنید.

تنها در طبیعت

یکی از راه های تنها شدن، تجربیاتی است که ما را با طبیعت پیوند می دهد. در سال 1993، بورگ اوسلند، کاشف نروژی، یکی از دشوارترین سفرها را در تاریخچه ی سفرهای قطبی به انجام رساند. با یک سورتمه ی 300 پوندی به تنهایی 600 مایل را تا قطب شمال روی یخ راند. و فقط یک یا دو بار در هفته با پایگاه خود از طریق رادیو ارتباط برقرار می کرد. پس از این سفر یکنفره که 52 روز به طول در گزارش های خود اعلام کرده بود: "از تنها ماندن می ترسیدم. هیچوقت تا به حال مجبور نبوده بودم که این همه شب را به تنهایی در چادر به سر ببرم. اما تنهایی یکی از بزرگترین و بهترین تجربیاتی بود که در این سفر نصیب من شد."

افرادی را در تاریخ می بینیم که از محدودیت های تمدن و زندگی جمعی به ستوه آمده و به دنبال تنهایی به کوهستان ها، جنگل ها و مراتع خالی از سکنه پناه برده اند که مظهر آرامشند. همه ی ما از کودکی به دنبال جایی هستیم که جاده ای در آن نباشد اما فضای پهناور و گسترده ای پیش رویمان باشد. متاسفانه، خیلی از ما از روی الزام و راحتی، باید یاد بگیریم که چطور تنهایی خود را در زندگی روزمره مان در طبیعت جستجو کنیم.

تنهایی و پروردگار

طی گردشی که در صومعه ی سانتا ماریا در اسپانیا داشتم، وارد بزرگ ترین و ساده و بی زینت ترین حرم شدم و از سکوت و آرامش آن واقعاً به حیرت آمدم. نقطه ی اشتراک جستجوی پروردگار و جستجوی خلوت و تنهایی در چیست؟ هر مذهبی باید زمان هایی را به راز و نیاز و عبادت اختصاص دهد. و رابطه ی فرد با پروردگار تنها راه حل پارادوکس تنهایی و وابستگی است.

معمولاً گفته می شود که تفکر و تامل یکی از بهترین راه ها برای دستیابی به آرامش فکری است و به همین خاطر است که سفرهایی که بشر برای رسیدن به حقیقت و رستگاری می پیماید همه به تنهایی انجام گرفته اند. زیارت های مذهبی هنوز هم مثل گذشته انجام یم شوند، اما کوتاه تر از قبل هستند. البته این اقامت های کوتاه مدت در مکان های مذهبی قابل مقایسه با سفرهای چندین و چند ماهه ی سابق به سمت زیارتگاه ها نیست. اما بودائی ها هنوز به شکل زائر زندگی می کنند چون زندگی را مجموعه ای از لحظات زمان حال می دانند که فرد را از وابستگی ها جدا کرده و با پروردگار یکی می کند.

برای توسل بیشتر به مذهب، باید زمانهایی نیز برای تنهایی در نظر گرفته شود. کتاب راز آفرینش به این مسئله ی بنیادی می پردازد. در داستان آفرینش خداوند روز جمعه را روز استراحت قرار داده و آن را از سایر روزها جدا میکند. این روز روزی بوده که فرد باید در زندگی خود و کتاب مقدس تفکر و تامل کند. ما هم می توانیم همین کار را انجام دهیم، فقط کافی است روزی یا حتی ساعتی از هفته را ساعت استراحت خود قرار دهیم و در آن به راز و نیاز و عبادت بپردازیم.

 سرزمین شگفت انگیز تکنولوژی

در فیلم صامت کلاسیک "عصر جدید"، چارلی چاپلین به عنوان یک انسان مدرن به طور دیوانه واری تند و تند بین دستگاه ها چرخ می خورد و پیچ ها را سفت می کرد. امروز همتای پُست مدرن چاپلین پشت کامپیوتر می نشیند و تند و تند کلیدهای صفحه ی کیبورد را فشار می دهد و از چَت روم به ایمیل خود و از این سایت به آن سایت می رود و در واقعیت مجازی آنچنان با حرارت تکاپو می کند که همان آشفتگی را ایجاد می کند. من اعتقاد دارم که دنیای کامپیوتری تلاشی است برای حل مشکلات مربوط به تنهایی و نیازهای اجتماعی. در فرهنگی که دیگر هیچ اوقات تنهایی و سرزمین خالی از سکنه ای وجود ندارد، کامیوتر دستگاهی است که همه چیز در خود دارد: انگیزش، علم و دانش، اخبار، اوقات تنهایی، ارتباطات، و حتی سکس. اما وقتی نفهمیم که چرا تکنولوژی کامپیوتر ما را به خود جذب می کند، قادر نخواهیم بود استفاده ای تمام و کمال از آن داشته باشیم. سوال این است که آیا ما در تماشای تلویزیون یا استفاده از کامپیوتر به دنبال اوقات تنهایی هستیم بدون اینکه نیاز به تنها بودن خود را درک کنیم؟ یا اینکه دیگر قادر به زندگی بدون وجود وقفه های تکنولوژیکی مثل کامپیوتر نیستیم؟

یکی از دوستانم همیشه آرزو داشت که در یک جنگل گم شود و یک گوشی موبایل هم با خود داشته باشد. درآن صورت بود که می توانست هم از تنهایی و خلوت موجود در آن جنگل استفاده کند و هم هر وقت که خواست با دنیای خارج ارتباط برقرار کند. پوینده ی اینترنت هم به هیچ وجه به طور کامل از دنیای بیرون جدا نمی شود. روز به روز مردم بیشتر از قابل دترس بودن مودم های ارتباطی و تلفن (حتی در هواپیما و اتاقهای هتل) اذیت می شوند چون این چیزها باعث می شود فکر کنند که باید کار کنند. در هیچ زمان دیگر از تاریخ، جسم و ذهن انسانها اینطور قابل دسترس نبوده است. این روزها آنلاین بودن روشی غربی برای برآورده کردن نیازهایمان به تنهایی و باهم بودن است، اما به چه قیمتی؟ ساکت ماندن در مقابل لذات تنها بودن ما را نسبت به فریب و اغوای شگفتی کامپیوترها کور نگه می دارد.

تنها در خلسه

دگرگونی وضعیت های هوشیاری در دهه ی شصت با انقلاب تمرینات مدیتیشن امکانپذیر شده است. دگوگونی حالت، حلقه ی اتصال به همان حس نیاز اولیه به تنهایی است که در رحم مادر تجربه می کنیم و به ما امکان می دهد که بدون فهم آنچه که در دنیای بیرون می گذرد، در دنیای درون خود غرق شویم.برای مثال رقص ترنس نوعی خاص از تنهایی را ارائه می دهد. اگر به خلسه به عنوان راهی برای جدایی و هم پیوستگی با ارتباطات اجتماعی در نظر بگیریم، آنگاه آن را راهی هوشمندانه برای تعدیل اوقات تنهایی با وابستگی هایمان خواهیم یافت.

با هم و تنها: گفتگو در روابط

آیا داشتن رابطه های دراز مدت امکان پذیر است؟ من این را باور دارم، اما هدف من بازسازی و ترمیم نیاز به اوقات تنهایی است.

زمانی عشق های رمانتیک و روابط استوار و پابرجا متضاد یکدیگر فرض می شدند. اما امروز، با توجه به تحقیقی که روی زوج های مختلف انجام گرفت، ثابت شد که دو طرف در رابطه باید با هم در هارمونی و هماهنگ باشند. باید بتوانند از کهنه شویی و بچه داری تا سکس های آتشین و نابهنگام تغییر وضعیت دهند. فشاری که روی زوج ها برای همیشه با هم بودن، کمتر از فشار کلی که روی انسانها در همه ی سطوح اجتماع وجود دارد نیست. آیا همه ی اینها بدون نیاز یکی از طرفین برای وقفه و تنهایی صورت می گیرد؟ مسلماً خیر، چون به نظر می رسد که هرچه صمیمیت بین انسانها بیشتر و بیشتر می شود، تعداد زوج هایی که به دنبال طلاق و جدایی هستند هم بیشتر و بیشتر می شود.

بعد از آن جذبه ی اولیه که بین دو طرف به وجود می آید که خود را جدا نشدنی از یکدیگر میدانند، طرفین نیاز پیدا می کنند که خودشان را بشناسند. فروکش هماهنگی و هارمونی بین زوجین به ندرت قسمتی از فرایند گذر عشق از مراحل اولیه انگاشته می شود. وقتی به دینامیک های روابط از لنز تنهایی نگاه می کنیم، درک ما از این موضوع تغییر می کند. مثلاً جنگ و جدل می تواند دلایل زیادی داشته باشد. خیلی اوقات عصبانیت تجلی همان نیاز به تنهایی است که این راه را برای نمود خود پیدا کرده است. خیلی از ما کودکیمان یادمان هست که چطور شاد و خوشحال با دوستانمان بازی می کردیم، اما موقع جدا شدن از هم دعوا و مجادله داشتیم، که جدا شدنمان را از هم آسانتر می کرد.

وقتی بیماران، چه زن و چه مرد، از جدایی و گسیختگی از عزیزان و همسرانشان صحبت می کنند، من به وضوح اشتیاق و علاقه ی آنها را برای تنها شدن می بینم. به خاطر باورها و اعتقادات مغشوش و درهم برهم ما درمورد خلوت و تنهایی، بیشتر درمورد مشکلاتی که برای ایجاد صمیمیت با بقیه ی آدم ها داریم با روانشناس مشاوره می کنیم تا اینکه به او بگوییم که نیاز به تنهایی داریم. ما فکر می کنیم که اگر از تنها بودن خود لذت ببریم، به همسرمان خیانت کرده ایم. توصیه ی من این است که به تنهایی مثل جزئی از تجربه های روزمره نگاه کنیم  نه یک مانع مصنوعی برای شرکت در اجتماع.

حال باید ببینیم که چطور برای تنها بودن بحث و گفتگو می کنیم؟ اصطلاحاتی مثل "من مهلت تنفس می خواهم" باعث رنجش طرف مقابل خواهد شد و معمولاً عدم پذیرش مواجه می شود. من میتوانم یک تغییر عمده را تصور کنم. آدم ها همدیگر را ملاقات می کنند. علایق و بی علاقگی های هم را کشف می کنند. سؤال ها جدی تر میشود. "کجا دوست داری زندگی کنی؟ دوست داری بچه دار بشی؟  و...چرا چند سؤل دیگر به آن اضافه نکنیم: "دوست داری تنها باشی؟ چند وقت یکبار؟ بگذار برایت بگویم که تنهایی برای من چه مفهومی دارد." این نوع گفتگوها ما را قادر می سازد که بدون تهدید و اذیت کردن همدیگر، آزادانه نیازهایمان را به زبان بیاوریم.

در یک نقطه، عاشق و معشوق ها هم به انسانهایی عادی تبدیل می شوند. با نمود دوباره ی واقعیت، بیقراری که از داشتن مدت زمان کمی برای خلوت و تنهایی به وجود امده دوباره نمودار می شود. در اینجاست که طرفین می خواهند به وابستگی ها و ارتباطات فردی خود در زندگی برگردند. زوج های هوشیار کسانی هستند که ازادانه با هم در این رابطه صحبت می کنند و با هم تصمیم می گیرند که چه مدت زمان را به تنهایی و چه مدت زمان را با هم سپری کنند.

تعهد در رابطه هم می تواند سوگندی لذت بخش باشد و هم زنجیری که به دور گردن فرد بسته می شود. در تنهایی خود می توانیم مسائل را تجزیه و تحلیل کنیم و به تفکر و تامل درمورد زندگی بپردازیم. تنهایی همیشه راه فرار از تعهد و رابطه مان نیست. گاهی از اوقات بعد از مدت کوتاهی تنهایی فرد دوباره به همسر و طرف خود برمید و تعهد خود را محکمتر می کند.

تنهایی خلاقانه

همه ی ما هنرمندان تنها و خلاق را می شناسیم. تنهایی یکی از مهمترین راه ها برای خلاقیت است. درواقع، تحقیق بر روی نوجوانان خلاق و باهوش نشان می دهد که با استعدادترین نوجوانان کسانی هستند که تنهایی خود را خیلی دوست دارند. اما هنرمند وجود همه ی ما باید پیه ریسک جدایی را به تن بمالد، چون درواقع ساختن یک زندگی باارزش و سعادتمندانه خود عملی خلاقانه به حساب می آید.

چطور می توانیم ارزش تنهایی را برای داشتن یک زندگی کاری خلاقانه بسنجیم؟ خستگی ذهنی و جسمی محصول سرعت بالای تغییرات کار است. ما خیلی از آدم ها را می شناسیم که قرار ملاقات هایشان با دوست هایشان را کنسل می کنند و می گویند آنقدر خسته ام که وقتی به خانه برسم یک راست به تختخواب پناه خواهم برد. در عجبم که آدم ها چطور توانسته اند زمانهای طولانی برای صرف ناهار را به ناهارهای تند و سریع پست میز کار خود جایگزین کنند. انسان امروز که در جنگ و جدال برای آماده کردن تقاضای مشتریان در ساعت مقرر است، به نیاز خودب رای تنهایی فکر نمی کند و از فقدان ان ناراحت نمی شود. اما یک روز به ان می رسند و سعی می کنند که اوضاع کاریشان را کمی تعدیل کنند و بیشتر از قبل به خود بپردازند.

تنهایی چه به ما عرضه می کند؟

راه حل های خلاقانه ی زندگی نیاز به تنهایی دارد. برای فکر برای حل مشکلات لاینحل باید تنها بود. دیگران به ما الهام می دهند، اطلاعات می گیریم، تمرین عملکرد ما را بهبود می بخشد، اما با همه ی این احوال برای کشف و سنجیدن مسائل نیاز به تنهایی داریم.

خلاقیت طبیعی که در همه ی ما وجود دارد، در نتیجه ی تنهایی نمود پیدا می کند. عشق در تنهایی نمو می کند. خلاقیت و کنجکاری هر دو در نتیجه ی  تفکر و تامل رشد می کنند.

ما باید تنهایی را از قید و بند مفهوم منفی بی کسی و عزلت رها کنیم و آن را از جنگ و جدل هایش با دلبستگی ها و تعهدات دور کنیم. آسودگی و آرامشی که در نتیجه ی تنهایی، تامل و تفکر، و خیالپردازی به وجود می آید تخمین ناپذیر و بسیار گرانبها است.  یادتان باشد که عشق تنها لازمه ی سلامت روح و روان نیست. کار و خلاقیت هم برای سلامت آن لازم است.

تنهایی یکی از بهترین حافظان روح و وجود انسان است. باید طوری زندگی کنیم که هر لحظه را لحظه ای جدید با حساسیت بیشتر به افکار، احساسات، و شور جسمانی خود فرض کنیم. این پیام اصلی تنهایی است و از طریق همین خودآگاهی است که تنهایی درونی و زندگیمان می شکفد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/22 :: ساعت 1:20 عصر )
»» پرورش صبر و شکیبایی برای رسیدن به اهداف زندگی

صبر چیست؟

صبر تواناییِ...:

- عقب نشستن و بدون هیچگونه اضطراب و استرس منتظر نتیجه ماندن است.

- نادیده گرفتن نیاز برای خوشنودی آنی است.

- شکیبایی، دلسوزی و درک نشان دادن در مقابل کسانی که سرعت رشد، رسیدن به آزادی احساسی و سازگاریشان با دیگران از شما کندتر است.

- پذیرش ضعف انسانی خود در رشد فردی، احساسی، فیزیکی، و معنوی. پذیرش شکست های خود در فرایند رشد فردی است.

- اعتقاد به پایداری و تعهد. آرام و محتاط بودن در برخورد با رشد روابط خود در ازدواج، خانواده، کار، جامعه، یا مذهب است.

- داشتن احساس آرامش و خوشنودی  از اینکه در راه رشد و پیشرفت فردی هستید.

- متعادل کردن اشتیاق، انرژی، و شور و هیجان خود پس از تجربه ی نوسازی روح، دریافت وحی و بینش.

- پذیرش بی تفاوت دیگران درمقابل حقایق جدیدی که کشف کرده اید.

- پذیرش اینکه نباید هیچ عجله ای در برخورد با مشکلات مربوط به رشد احساسی داشته باشید.

- پذیرش اینکه اصلاحات و تهذیب های یک شبه هیچوقت بادوام و ماندگار نیستند و رشد و تغییر تدریجی دوام بیشتری دارد.

- حفظ آرامش و خونسردی خود در برخورد با مسائل و مشکلات روزمره.

- باور اینکه تغییرات و تلاش های هر روزه ی شما، فردی جدید با اعتماد به نفسی سالم در شما ایجاد خواهد کرد.

- خوشنودی از استفاده از ابزارهای سازگاری در تغییر دادن خود و تبدیل خود به فردی معتمد به نفس، امین، قابل اعتماد، و دوست داشتنی.

برخی از نتایج منفی بی صبری

اگر بی صبر باشید...:

- همیشه به خاطر کند بودن رشد و تغییرتان، ناراضی، ناراحت و عصبانی خواهید بود.

- خیلی زود کنترل خود را از دست داده و عصبانی می شوید و دیگران را برای کند بودن سرعت رشد و تغییرشان ملامت می کنید.

- وقتی اوضاع بر وفق مرادتان پیش نرود، خود را جزء افراد دور ریختنی جامعه تصور خواهید کرد.

- انرژی بسیار زیادی را صرف نگران بودن درمورد این میکنید که چقدر همه چیز کند پیشرفت و تغییر می کند، به جای اینکه همان انرژی را روی تغییرتان صرف کنید.

- چون نتیجه ی دلخواهتان را در کوتاه مدت به دست نمی آورید، خیلی زود دلسرد شده و عقب می کشید.

- افرادی را که قصد کمک و حمایت از شما را دارند، پس می زنید اما همان آدم ها را متهم می کنید که چرا به شما کمک نمی کنند.

- دوستی ها و رابطه هایتان را نابلدانه خراب می کنید، چون طرف مقابلتان آنطور که شما می خواهید تغیر نمی کند.

- همه ی دستاوردهای مثبتی را که در راه رشد و پیشرفت فردی عایدتان شده است را نادیده می گیرید، و فقط به آن چیزهایی فکر می کنید که هنوز به دست نیاورده اید.

- در زندگی منفی باف می شوید و به جای نیمه ی پرِ لیوان، فقط نیمه ی خالی لیوان را می بینید.

- در تعقیب اهدافتان خود را به هر دری می زنید.

- بدون در نظر گرفتن موفقیت هایتان در مسیر رشد، و پاداش دادن به خودتان برای آن دستاوردها، فقط خود و دیگران را ناامید و دلسرد می کنید.

- با دیدن کارهای بزرگی که پیش رو دارید، دلسرد شده، امید و انگیزه ی خود ر ا برای تلاش بیشتر از دست می دهید.

واکنش افراد به بی صبری دیگران

وقتی شما درمورد خود و سرعت رشدتان بی صبر و ناشکیبا باشید، دیگران ممکن است...:

- پیشرفت کنونیتان را برایتان یادآور شوند.

- تلاش کنند تا توجه بیشتر شما را به دستاوردهای مثبتتان جلب کنند.

- به شما کمک کنند تا اهدافتان را با واقعگرایی بیشتر تنظیم کنید.

- به شما یادآور شوند که شما هم انسان هستید و مثل بقیه ی انسانها می توانید اشتباه کنید و شکست بخورید.

- از اینکه اینقدر به خودتان سخت می گیرید عصبانی شوند.

- چون همیشه آنها را پس می زنید، از تلاش برای حمایت و کمک به شما دلسرد شوند.

- از منفی بافی و ناامیدی شما گیج شوند چون خودشان از پیشرفتی که تاکنون داشته اید  دلگرم شده اند.

- از شما رو برگردانند چون منفی بافی و ناامیدی شما، در روند رشد فردی انها تاثیر منفی میگذارد.

وقتی شما درمورد دیگران و سرعت رشد و پیشرفتشان ناشکیبا باشید، آنها ممکن است...:

- به شما یادآور شوند که پیشرفت هایی انجام داده اند و سعیشان را میکنند.

- روی قدم های مثبتی که در راه تغییر و تحول برداشته اند متمرکز می شوند.

- اهداف کوتاه مدت و واقعگرایانه ی خود را که در راه رسیدن به اهداف بزرگ خود برای رشد و ترقی به شما نشان خواهند داد.

- به شما یادآور شوند که آنها هم انسان هستند و می توانند مثل همه ی انسانهای دیگر مرتکب خطا و شکست شوند.

- از اینکه اینقدر به آنها سخت می گیرید از دستتان عصبانی شده و دست از تلاش برمی دارند.

- به خاطر عدم حمایت و کمک شما، دلسرد و ناامید می شوند.

- شما را به خاطر منفی بافی ها، سختگیری ها و عیب و ایرادهایی که از آنها میگیرید و با اینکارها جرات و جسارت برخورد با مشکلات را از انها سلب می کنید، پس می زنند.  

- به خاطر کمک نکردن، حمایت نکردن، درک نکردن، و احترام نگذاشتن به شدت با ما برخورد خواهند کرد.

وقتی بی صبر و ناشکیبا می شوید چه احساسی دارید؟

  • خشمگین و عصبانی
  • آشفته و پریشان
  • نادیده انگاشته شده
  • بی میل
  • فراموش شده
  • مضطرب
  • گمراه
  • عصبی
  • دستپاچه و ناآرام
  • بداخلاق
  • قبول مسئولیت بیش از حد

برخی باورهای افراد کم صبر و ناشکیبا

- باید بتوانم اینکار را سریعتر و بهتر از آنچه در توانم است انجام دهم.

- دیگران باید همان بار اول من را درک کنند و نیازی به تکرار حرفهایم نباشد.

- چرا تغییر و رشد یافتن اینقدر کند پیش می رود؟

- خیلی کارها دارم که باید انجام دهم، و نمی رسم همه ی آنها را انجام دهم.

- کسی نمی تواند به من برای تغییرم کمک کند. من غیر قابل تغییر هستم.

- برای انجام کارها همیشه یک راه درست و یک راه غلط وجود دارد، چرا همه ی کسانی که در مسیر من قرار می گیرند راه غلط را انتخاب می کنند؟

- چرا بقیه نمی توانند سریعتر از این تغییر کنند؟

- همه ی آدم ها باید به اندازه ی من برای تغییر و رشد شور و اشتیاق داشته باشند.

- اگر من می توانم تغییر کنم، همه هم باید بتوانند.

- وقتی هنوز نتوانسته ام به هدفم برسم، مهم نیست هرچقدر هم که جلو آمده و پیشرفت کرده باشم.

- هیچوقت نمی توانم چیزهایی مثل رژیم، مشاوره، درمان فیزیکی، درمان آلرژی، و ارتودنسی را تحمل کنم چون خیلی طول می کشد تا به نتیجه برسم.

- من سعی می کنم تغییر کنم، اما تو باز به عادت های قدیمیت برمی گردی، این یعنی به اندازه ی من تلاش نمی کنی.

- هر وقت شکست می خورم از خودم عصبانی می شوم که چرا اینقدر رشد و تغییرم کند پیش می رود.

- تحمل ندارم که چیزی از نظم عادی خود خارج شود. این بی نظمی ها من را عصبی و ناراحت می کند.

- چون من باید آدم کاملی باشم، تو هم باید آدم کاملی باشی. اگر اینطور نیست به این خاطر است که خودمان تلاش نمی کنیم.

- می دانم که هیچوقت نمی توانم به اهدافم برای رشد و تغییر دست پیدا کنم، پس ارزش ندارد حتی شروع بکنم.

برای ایجاد صبر و شکیبایی در زندگی، داشتن چه خصوصیات رفتاری لازم است؟

برای بالا بردن سطح صبر و شکیبایی خود باید...:

داشتن یک فلسفه ثابت و نامتناقض برای زندگی: هر روزتان را هدیه ای از زندگی بدانید که به شما امکان می دهد یک قدم به اهدافتان برای رشد و تغییر نزدیک تر شوید.

پذیرش واقعیت انسان بودن خود: اینکه برای رشد و تغییر نیاز به زمان، تلاش، و انرژی دارید. برای تغییر عادات، باورها و رفتارهای خود، نیاز به مقاومت و پایداری دارید.

تغییر دیدگاهتان درمورد گذشته، حال و آینده: نباید خیلی خود را سرگرم اشتباهات و شکست های گذشته کنید. همینطور نباید نگران این باشید که در آینده چه پیش خواهد آمد یا چطور رفتار خواهید کرد. باید هر روز را آغازی تازه برای خود بدانید.

شکستن هدف های بزرگتر و تقسیم آن به اهداف کوچک تر: باید هدف هایتان را شکسته و آنها را به هدف های کوچکتر و سهل الوصولتر تقسیم کنید که در آینده ی نزدیک بتوانید به آن دست پیدا کنید.

داشتن نظم و اصول در برنامه ریزی: در برنامه ریزی خود برای رشد و پیشرفت باید با قاعده و اصول جلو بروید.

پذیرفتن، درک کردن و بخشیدن خود: اگر ضعیف هستید، اگر ناقص و شکننده هستید، خودتان را بفهمید و ببخشید. باید بهترین دوست و مشوق خود باشید. خودتان را دوست داشته باشید.

پذیرفتن واقعیات زندگی: هر کسی که با او آشنا می شوید، مشغول مشکلات، ضعف ها، شکست ها و موانع زندگی خود است که بر سر راه تغییر و رشد او قرار گرفته است. همه ی ما در راه رشد و تغییر فردی قرار گرفته ایم. هیچکس از این قائله مستثنی نیست. پیمودن این راه یک عمر طول می کشد.

دور بریزید: نگرانی ها، دلواپسی ها، اضطراب ها، و تردیدهایتان را برای رسیدن به اهدافتان دور بریزید.

با ترسهایتان مقابله کنید: بر ترسهایی که برای دست یافتن به اهدافتان بر شما مستولی شده، غلبه کنید. یادتان باشد، دنیا در یک روز آفریده نشده است. سمفونی های زیبا، آثار هنری و شاهکارهای ادبی هیچکدام در یک روز به اتمام نرسیده اند. یک عمر یک روز طول نمی کشد.

دیدگاه معنویتان را تغییر دهید: خدا را به عنوان راهنمای خود در این مسیر قرار دهید. و برای رویارویی با مشکلات خود را آماده کنید.

قدم های لازم برای دست یافتن به صبر و شکیبایی در مسیر رشد و تغییر فردی

قدم اول:  قبل از بسط و پرورش مهارت های لازم برای بالا بردن صبر و شکیبایی، باید وضعیت کنونی صبر و شکیباییتان را شناسایی کنید. در دفتر مخصوص به سؤالات زیر پاسخ دهید:

1)  تعریف شما از صبر چیست؟

2)  در برخورد با مشکلات چه میزان صبر از خودتان نشان می دهید؟

3)  در برخورد با سرعت رشد و ترقی خود چقدر صبورید؟

4)  در برخورد با سرعت رشد و ترقی دیگران در زندگیتان چقدر صبورید؟

5)  فقدان صبر و شکیبایی در خود، چه پیامدهای منفی برایتان داشته است؟

6)  دیگران چطور با کم صبری و ناشکیبایی شما برخورد می کنند؟ با کم صبری خودشان چطور؟

7)  در مواقع بی صبری و کم شکیبایی چه احساساتی را تجربه می کنید؟

8)  کدام اعتقادات و باورها، راه صبور بودن شما را مسدود می کند؟

9)  چه باورها و اعتقاداتی را می توانید برای صبور تر شدن، جایگزین این باورها کنید؟

10)  برای صبورتر شدن چه خصوصیات اخلاقی و رفتاری را باید به کار بندید؟

قدم دوم: وقتی از وضعیت کنونی صبر و استتقامتتان، تصور بهتری پیدا کردید، باید یاد بگیرید که چطور یک هدف بزرگ برای رشد و پیشرفت فردیتان داشته باشید و این هدف را به اجزاء واقعگرایانه تر و سهل الوصولتر خرد کنید. برای به دست آوردن این مهارت، می توانید از فعالیت های زیر کمک بگیرید.

فعالیت های مربوط به تعیین هدف

آرام و ریلکس بنشینید. چشمانتان را ببندید. تصور کنید که در راه درازی در یک دشت وسیع قرار گرفته اید. در ابتدای مسیر، تابلوها و علامت های مختلفی هستند که هر کدام می خواهند به طریقی راه را به شما نشان دهند. هرکدام از این علائم و نشانه ها، یک جنبه از مسیر زندگی شما را نشان می دهد. این علائم عبارتند از: خانواده، ارتباطات، مدرسه و تحصیل، کار، اجتماع، و خوبی و سلامتی فردی. به هرکدام از این علامت ها که رسیدید، باید ببینید که هدف غائی و نهایی شما در این جنبه از زندگیتان چیست. وقتی به آخرین علامت رسیدید، باید همه ی اهداف زندگی در ذهنتان مانده باشد. به راه خود در ان جاده با این اعتماد به نفس ادامه دهید که همه ی اهداف زندگیتان همواره در مرکز توجه شما خواهد بود. وقتی آماده شدید،  از 5 تا 1 به عقب بشمارید، چشمهایتان را باز کنید، و با ارامش خاطر کارتان را شروع کنید.

(1)  اهدافی را که برای هرکدام از این 6 علامت در ذهن تصور کردید را روی کاغذ بیاورید:

خانواده (خانواده ی اصلی/ یا خانواده ی کنونی و فرزندانتان)

ارتباطات (دوستی ها/ یا ازدواج ها)

تحصیل و مدرسه (دبیرستان/ دانشگاه/ فارغ التحصیلی)

کار (شغل/تخصص)

اجتماع (فعالیت های شهری یا کشوری/ فعالیت های داوطلبانه/ فعالیت های دینی/ سیاست)

سلامت فردی (سلامت جسمی/ سلامت فکری/ فعالیت های فیزیکی/ تفریحات و سرگرمی ها)

(2)  آیا اهداف قسمت (1) با اهداف شخصی شما هماهنگ بود؟ اگر بود می توانید به قسمت (3) بروید، اما اگر اینطور نبود هدف های خودتان برای زندگی را بنویسید.

(3)  برای هرکدام از اهداف لیست شده در بالا، به سؤالات زیر پاسخ دهید:

چه میزان زمان برای رسیدن به این هدف لازم دارید؟

چه اهداف کوچکتری برای رسیدن به این هدف بزرگ بین راه شما قرار دارد؟ رسیدن به هرکدام از این اهداف کوچک چه میزان زمان لازم دارد؟

برای رسیدن به هرکدام از این هدف های کوچک چه خصوصیات اخلاقی باید در خود ایجاد کنید؟

برای رسیدن به هرکدام از این اهداف کوچک چه کارهایی باید انجام دهید؟

برای رسیدن به هرکدام از این اهداف کوچک چه پاداشی می توانید برای خود در نظر بگیرید؟

صبر چه نقشی در دست یافتن به این اهداف می تواند داشته باشد؟

(4)  هرکدام از این اهداف زندگی را در طرح پایین پیاده کنید:

هدف زندگی – زمان لازم

هدف های کوچک – زمان لازم

منظور و مقصود – زمان لازم

کارهایی که باید انجام داد – زمان لازم

خصوصیاتی که باید کسب کرد – زمان لازم

پاداش برای هرکدام از این اهداف، کارها، رفتارها و ...

قدم سوم: وقتی اهداف زندگیتان را بررسی کردید و یاد گرفتید که چطور آنها را به اهداف کوچکتر و سهل الوصولتر تقسیم کنید، باید آمادگی پاسخگویی به باورها و اعتقادات خود را برای دست یافتن به این اهداف داشته باشید. یک شعر، ترانه، یا پاراگرافی کوتاه در رابطه با اهدافتان و صبر در راه رسیدن به آنها در دفترتان بنویسید:

آزاد باش

و بگذار

هر روز برایت روزی تازه باشد

تصور کن امروز

اولین روز زندگی توست

اولین چیزها همیشه اولویت دارند

پس شروع کن

نوشته تان را دوباره و دوباره بخوانید. می توانید تصویری از زندگیتان هم کنار آن نوشته نقاشی کنید تا تصور و دیدگاه شما درمورد راهی که پیش رویتان است کامل شود.

پس از آن به سؤالات زیر پاسخ دهید:

1) چطور می توانم توانایی پذیرش خود را درمورد صبور بودن درمورد خودم و دیگران بیشتر کنم؟

2) چقدر در نوشته ای که در بالا نوشتم، صریح بودم؟

3) چقدر زندگی من از عصبانیت ها، رنجش ها و خصومت هایی که به خاطر دیر دست یافتن به اهدافم ایجاد شده، درهم برهم و مغشوش شده است؟

4) چطور می توانم خود را آرام کنم و با راحتی و آسودگی به رشد و پیشرفت فردی خود دست پیدا کنم؟

5) از این تمرینات چه چیزهایی درمورد صبر یاد گرفتم؟

6) در نتیجه ی انجام این تمرین، چه احساسی درمورد خودم و آینده ام پیدا کردم؟

قدم چهارم:  وقتی قدم اول، دوم و سوم را به اتمام رساندید، باید قبول کرده باشید که رشد، بهبودی، و تغییر فردی فعالیت هایی هستند که برای انجم آن یک عمر لازم است و باید با دیدی واقعبینانه با آن برخورد کرد. اگر هنوز هم احساس می کنید که در برابر خود و دیگران، کم صبر و طاقت هستید، باز به قدم اول برگردید و دوباره تمرین را شروع کنید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/22 :: ساعت 1:19 عصر )
»» 8 راهکار ساده برای یک زندگی بدون استرس

 

استرس یک بخش طبیعی از زندگی همه افراد بشر است.
بر اساس تحقیقات علمی، وجود استرس سبب می شود
کـه بدن واکنش نرمال از خود نشان دهد. زمانیکه انسانـهـا
با وقایع فیـزیکی یـا احساسی متفـاوت روبرو می شوند که
بــه عنوان مثال ممکن است برایشان تهدید آمـیـز بـــاشـد،
واکنشی کـه بـــدن برای غلبه بر این موقعیت از خود نشان
می دهد، به عنوان استرس شناخته می شود.

با زندگی های پر مشـغله و پــر سرعــت امــــروزی، شـکی
نیست که استرس یکی از مشکلات اساسی بشر است.
راهکارهای کوچک اما کاربردی زیر را مطالعه کنید تا ببینـید
چگونه می توانید بر استرس و تنش های روزمره خود غلبه
کرده و زندگی آرامتری را برای خود ایجاد کنید.

فکر کنید

اگر بدون فکر اقدام به انجام کاری کنید، پس از اتمام کار متوجه می شوید که راههای بهتری هم برای انجام آن وجود داشته. اگر این توانایی را داشته باشید که موقعیت های دیگر و جوانب کار را به خوبی ببینید، با این کار می توانید مقدار زیادی از استرس خود را کاهش دهید. پژوهش ها حاکی از این امر هستند که شاد بودن و در نظر گرفتن جنبه های مثبت زندگی (به جای جنبه های منفی) نه تنها میزان استرس و اضطراب را کاهش می دهند، بلکه از شما انسان شادتر و سالم تری نیز می سازند.

آگاه باشید

بیشتر افراد نسبت به یک موقعیت استرس زا به سرعت واکنش می دهند، حتی قبل از اینکه از گزینه های مختلفی که پیش رویشان قرار دارد، اطلاع داشته باشند. بهتر است پیش از اینکه اجازه دهید استرس بر شما غلبه کند و کنترل تمام امور را به دست گیرد، اطلاعات کافی در زمینه مربوطه را بدست آورید.

مسائل کاری جای خود را دارند

بر کسی پوشیده نیست که زندگی شغلی و زندگی شخصی دو مقوله کاملاً جداگانه هستند و نباید آنها را با یکدیگر تلفیق نمود. اگر کسی تنش های کاری خود را به خانه بیاورد، تنها جایی که می توانسته از آن آرامش کسب کند را نیز پر از استرس می کند. باید یاد بگیرید که مسائل کاری را برای دفتر کارتان نگه دارید و مسائل خانوادگی در خانه حل کنید.

لذت ببرید

انتخاب یک سرگرمی، به راحتی می تواند میزان استرس شما را تا حد بسیار زیادی کاهش دهد. ورزش مورد علاقه خود را انتخاب کنید، در یک مسابقه ورزشی شرکت کنید، نواختن یک آلت موسیقی را آموزش ببینید، و یا اینکه به سادگی می توانید آهنگ مورد علاقه تان را زمزمه کرده و همینطور که در حال قدم زدن هستید اجازه دهید تنش ها و استرس ها از بدنتان دور شوند.

زنگ تفریح بدهید

اگر احساس می کنید تحت فشار بسیار زیادی قرار گرفته اید و تاب تحمل این همه استرس را ندارید، به خودتان استراحت بدهید، چشم هایتان را بر روی هم بگذارید و حداقل تا شماره 10 بشمارید.  چند نفس عمیق بکشید، دست هایتان را از طرفین بکشید تا خون به خوبی جریان پیدا کند؛ سپس کار خود را ادامه دهید.

سرعت را کم کنید

افرادی که عجله دارند، بیش از کسانیکه به آرامی کارهایشان را انجام می دهند، دچار استرس می شوند. آرامتر راه بروید، و آرامتر صحبت کنید؛ با این کار کم طاقتی شما برطرف شده و میزان استرسی که احساس می کنید به شدت کاهش پیدا می کند.

کنترل خود را حفظ کنید

معمولاً به این دلیل استرس به ما دست می دهد که احساس می کنیم کنترل چیزی از دستمان خارج شده. سعی کنید کنترل محیطی که در آن هستید را حفظ کرده و به اندازه کافی به خودتان وقت بدهید تا استراحت کرده و به آرامش دست پیدا کنید. یک لیست از کارهایی که باید انجام دهید تهیه کرده و آنها را اولویت بندی کنید. فقط در صورتی می توانید کار بعدی را انجام دهید که کار قبلی به طور کامل به پایان رسیده باشد.

به خود آموزش دهید

به خودتان یاد بدهید که چگونه می توانید با شرایط و موقعیت های مختلف استرس زا مقابله کنید. تکنیک های مختلفی وجود دارند که با اتکا به آنها می توانید استرس را تا حد بسیار زیادی کاهش دهید که در این میان می توان به موارد زیر اشاره کرد: گوش دادن به موسیقی، پیاده روی، مدیتیشن، یوگا، و نرمش. همچنین می توانید یک مکان آرام و ساکت را پیدا کنید، بنشینید و افکار خود را مرور نمایید.

فقط با کمی تمرین همه قادرند یاد بگیرند که چگونه می توانند به طور طبیعی استرس های زندگی روزمره را کاهش دهند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/22 :: ساعت 1:17 عصر )
»» تاثیر لبخند در زندگی

لبخند! لبخند یک عطیه الهی است. اگر تا کنون از آن استفاده کرده باشید، به خوبی می دانید که یک لبخند گرم، چه سلاح نیرمندی است. مردم زمانی می خندند که از چیزی خوششان بیاید، و یا احساس خوبی نسبت به چیزی داشته باشند. بنابراین می توانیم با یک لبخند کارهای بسیار زیادی را انجام دهیم و دیگران را به راحتی خوشحال کنیم.

حالا اجازه دهید نگاهی به تاثیرات لبخند داشته باشیم:

ابتدا باید بدانیم که لبخند به همه احساس آرامش می دهد. زمانیکه فردی به شما لبخند می زند، کمتر اتفاق می افتد که شما هم در پاسخ به او لبخند نزنید. این امر، یک واکنش کاملاً ناخودآگاه است. این روزها به نظر می رسد که انسان ها تمایل کمتری به لبخند زدن دارند. مشکلات جوامع بشری آنقدر زیاد شده که به آنها اجازه لبخند زدن نمی دهد. گاهی اوقات هم برخی افراد برای اینکه در نظر دیگران آسیب پذیر، و احساساتی جلوه نکنند، از لبخند زدن خودداری می کنند. یکی از دلایلی که لبخند را اینقدر تاثیر گذار کرده این است که شما با انجام این کار خوبی و مهربانی را به طرف مقابل القا می کنید. آیا زمانی را که فردی به شما لبخند زده به یاد می آورید؟ در آن موقع چه احساسی به شما دست داده بود؟ حداقل احساسی که در این زمان به خود من دست داده، چیزی نیست جز "خوبی." لبخند باعث می شود که شما کمی آرامتر شوید، اعتماد به نفستان افزایش پیدا کند، جذاب تر جلوه کنید، و ...

زمانیکه فردی به شما لبخند می زند، احساس خوبی در مورد خودتان پیدا می کنید، بالطبع شما نیز در پاسخ باید جواب او را با یک لبخند بدهید. این امر سبب ارتقای احساسی هر دو نفر می شود.

از این گذشته لبخند زدن باعث آزاد شدن اندروفین در بدن می شود. در چندین پژوهش مختلف ثابت شده است که این هورمون سبب ایجاد آرامش در تمامی ارگان های بدن شده و فرد را خوشحالتر می کند.

توجه: لبخند بزنید و از دیگران هم لبخند بخواهید. چیزی جز تاثیر مثبت نصیبتان نخواهد شد. همین امروز امتحان کنید.

بهترین لبخند!

لبخند باید صمیمانه باشد و در زمان خندیدن، چشمانتان نیز بخندند؛ (حتی چین خوردگی های زیر چشم). زمانیکه لبخند می زنید، به آینه نگاه کنید. رمز یک لبخند واقعی در خندیدن چشم هاست. آنقدر به آینه نگاه کنید تا فرق یک لبخند صادق و صمیمانه را با یک لبخند معمولی تشخیص دهید. پس از اینکه معنای واقعی آنرا متوجه شدید می توانید بیرون بروید، به دیگران لبخند بزنید و تاثیر مثبت آنرا به وضوح مشاهده کنید. البته باید توجه داشته باشید که اگر بی موقع و نابجا، هر کسی را که می بینید، به او لبخند بزنید، مطمئناً این کار شما نتیجه معکوس در بر خواهد داشت، به همین دلیل باید لبخند زدن خود را کنترل کنید. نباید به دلیل جلب نظر دیگران لبخند بزنید، بلکه به این دلیل باید بخندید که احساس بهتری در خودتان ایجاد کنید. زمانیکه تنها هستید، حتی اگر چیزی برای خندیدن هم وجود نداشت، فقط به این دلیل که از تنهایی خود لذت می برید، گل لبخند را بر روی لبان خود بکارید. شاید این کار زمانبر نباشد، اما به راحتی می تواند حال و هوای شما را تغییر داده و یک نگرش جدید در شما ایجاد کند که به واسطه آن بتوانید دیگران را نیز خوشحال کنید



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/22 :: ساعت 1:16 عصر )
»» قوه تخیل و فواید آن در زندگی

 

چـارلز دارویـن اعتـقاد داشـت کـه مــنطق بزرگترین توانایی
بشر است اما همچنین می گوید که "قوه ی تخیل بالاترین
امتـیــاز بشر است." و البته، حق با اوسـت، چـون مـا مـی
توانیم هـر زمان و بـه هــر صـــورتی کــــه خـواستیم قوه ی
تخیلمان را به کار بیندازیم.

مطمئناً یکی از بزرگترین نعمت هایی که خداوند به انسان
بخشیده توانایی او برای تصـور و تجسم ذهنی است. و در
این موراد هم مثل سایر تـوانایی هایمان، هر چه بیشتر از
آن کــار بکشیم، کارایی آن بهتر می شود. توانایی افزایش
قدرت تخیل و خلاقیت در دسترس همگان است.

ریچارد کوهن در کتاب خود "ذهن نویسنده،" تخیل و تفکر خلاقانه را پوچ و باطل توصیف می کند. او اینطور میگوید، "وقتی نویسنده ها بیشترین تلاش خود را برای نوشتن بهترین و خلاقانه ترین اثر خود به کار می گیرند، انگار که هیچ کاری نکرده اند."

شاید به همین دلیل باشد که خیلی از آدم ها برای بالا بردن قوه ی تخیل خود دست به تلاش نمی زنند. چرا باید به چیزی که فقط "خیال باطل" است توجه کنند؟ و البته پاسخ این سؤال می تواند این باشد: چون بزرگترین دستاوردهای جهان نتیجه ی تلاش کسانی است که نیروی تخیل خود را به کار انداخته اند. هر دستاوردی نتیجه ی خیالپردازی یک انسان از چیزهایی است که وجود نداشته اند اما با جمع آوری ایده ها، الهام و عمل می توان آنها را به واقعیت تبدیل کرد.

شایان ذکر است که آن نوع خیالپردازی که مد نظر ماست، آن نوع خیالپردازی های باطل و بیهوده از روی تنبلی و بیکاری نیست. بلکه منظور آن نوع خیالپردازی است که ریچارد کوهن آن را "وضعیت ذهنی کاملاً هوشیار، شنوا و بسیار متمرکز" می نامد. او می گوید، "شما می توانید خود را برای الهام گرفتن آموزش دهید. الهام گرفتن میتواند برای شما مثل یک عادت در آید."

اما هر کدام از ما به طرق مختلف الهام می گیریم. وضعیت و موقعیت زمانی و مکانی برای هر کس متفاوت است. شاید برای شما صبح های زود بهترین زمان باشد، آن زمانیکه بیشتر مردم هنوز خواب هستند و همه جا آرام است. به پنجره خیره می شوید و همانطور که طلوع آفتاب را تماشا میکنید درمورد چیزی که می خواهید خلق کنید، فکر می کنید. برای دیگران شاید آخرِ شب زمانی مناسب برای خیالپردازی و گشت و گذار در افق های جدید ذهن باشد.

در حقیقت، تخیل ما همیشه برای ما آماده به کار است، حتی وقتی در خواب هستیم. اما فقط گاهی اوقات همه چیز را کنار میگذاریم و برای حل یک مشکل، تصویرسازی میکنیم و قوه ی تخیلمان را به کار می اندازیم. در این مواقع بهتر است قلم و کاغذ در دسترسمان بشد تا بتوانیم افکار و ایده هایمان را  یادداشت کنیم.

ممکن است پاسخ شما برای رفع مشکلتان در یک جلسه خیالپردازی عینی به ذهنتان نیاید، اما موقع رانندگی، پیاده روی یا گوش کردن به موسیقی ناخودآگاه غافلگیرتان کند. حتی ممکن است اطلاعاتی که می خواستید را در خواب مشاهده کنید.

با اینکه خیلی چیزها در مورد ذهن انسان هنوز کشف نشده است، اما می دانیم که قدرت آن برای حل مشکلات و دستیابی به هدف ها، نامحدود است. البته، این وظیفه ما است که برای ذهنمان طرح مشکل کنیم یا هدفی برای دست یافتن فراهم کنیم.

به همین خاطر خوب است که زمانی از روز را به کار کردن روی تقویت قوی تخیل خود اختصاص دهیم. فقط کافی است کمی ذهنمان را باز کنید، همین.

می دانم پذیرفتن این ایده که هر چیزی امکانپذیر است، کمی دشوار است، اما در قلمرو ذهن این حقیقت دارد. شما قادر به تصور هر چیزی هستید. و این امکان هم وجود دارد که با افزودن کمی الهام و عمل به آن، چیزهایی که خیالپردازی می کردید را به واقعیت برسانید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/22 :: ساعت 1:15 عصر )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 22
>> بازدید دیروز: 22
>> مجموع بازدیدها: 1324258
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب