سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سزا نباشد آنکه دانشمند نیست، خوشبخت شمرده شود و آنکه مهربان نیست، ستوده به شمارآید . [امام صادق علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» توطئه عمر برای کشتن پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله


 بیهقى در دلائل النبوة از عروه روایت کرده که او گفت: هنگامى که رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله با مسلمین از تبوک مراجعت می کرد و در راه مدینه بسیر خود ادامه می‌داد ، گروهى از اصحاب او اجتماعى کردند ، و تصمیم گرفتند که آن جناب را در یکى از گردنه‏هاى بین راه به طور مخفیانه از بین ببرند ، و در نظر داشتند که با آن حضرت از راه عقبه حرکت کنند .

 پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم ) از این تصمیم خائنانه مطلع شد و فرمود : هر کس میل دارد از راه بیابان برود ؛ زیرا که آن راه وسیع است و جمعیت به آسانى از آن می گذرد ، حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم ) هم از راه عقبه که منطقه کوهستانى بود به راه خود ادامه داد ، اما آن چند نفر که اراده قتل پیغمبر را داشتند براى این کار مهیا شدند ، و صورت هاى خود را پوشانیدند و جلو راه را گرفتند. حضرت رسول امر فرمود ، حذیفة بن یمان و عمار بن یاسر در خدمتش باشند ، و به عمار فرمود : مهار شتر را بگیرد و حذیفه هم او را سوق دهد ، در این هنگام که راه می‌رفتند ناگهان صداى دویدن آن جماعت را شنیدند ، که از پشت سر حرکت می‌کنند و آنان حضرت رسول را در میان گرفتند و در نظر داشتند قصد شوم خود را عملى کنند .

 پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) از این جهت به غضب آمد ، و به حذیفه امر کرد که آن جماعت منافق را از آن جناب دور کند ، حذیفه به طرف آن ها حمله کرد و با عصائى که در دست داشت ، بر صورت مرکب‏هاى آنها زد و خود آنها را هم مضروب کرد ، و آنها را شناخت ، پس از این جریان خداوند آنها را مرعوب نمود و آنها فهمیدند که حذیفه آنان را شناخته و مکرشان آشکار شده است ، و با شتاب و عجله خودشان را به مسلمین رسانیدند و در میان آنها داخل شدند .

 بعد از رفتن آنها حذیفه خدمت حضرت رسول رسید ، و پیغمبر فرمود : حرکت کنید ، و با شتاب از عقبه خارج شدند ، و منتظر بودند تا مردم برسند ، پیغمبر اکرم فرمود : اى حذیفه شما این افراد را شناختید ؟ عرض کرد : مرکب فلان و فلان (ابوبکر و عمر) را شناختم ، و چون شب تاریک بود ، و آن‏ها هم صورت‏هاى خود را پوشیده بودند ، از تشخیص آنها عاجز شدم .

 حضرت فرمود: فهمیدید که اینها چه قصدى داشتند و در نظر داشتند چه عملى انجام دهند ؟ گفتند : مقصود آنان را ندانستیم ، گفت : این جماعت در نظر گرفته بودند از تاریکى شب استفاده کنند و مرا از کوه بزیر اندازند ، عرض کردند :

 یا رسول اللَّه ! امر کنید تا مردم گردن آنها را بزنند ، فرمود : من دوست ندارم مردم بگویند که محمد اصحاب خود را متهم می‌کند و آنها را می‌کشد ، سپس رسول خدا آن‌ها را معرفی کرد و فرمود : شما این موضوع را ندیده بگیرید و ابراز نکنید .

 برخی از علمای اهل سنت همانند ابن حزم اندلسی که از استوانه‌های علمی اهل سنت به شمار می‌رود نام این افراد را آوره است . وی در کتاب المحلی می‌نویسد:

 ابوبکر ، عمر ، عثمان ، طلحه ، سعد بن أبی وقاص ؛ قصد کشتن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را داشتند و می‌خواستند آن حضرت را از گردنه‌ای در تبوک به پایین پرتاب کنند .


(المحلی ابن حزم اندلسی ج 11 ص 224. - تفسیر ابن کثیر ج 2 ص 605 چاپ دار احیائ التراث العربی بیروت.-  منتخب التواریخ محمد هاشم خراسانی ص 63.)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 92/4/25 :: ساعت 12:24 عصر )
»» کشتن عبدالرحمن به خاطر شرابخواری !


عبدالرحمن ؛ پسر عمر - که به او ابوشحمه مى گفتند - در عصر حکومت عمرو عاص در مصر، در آن مملکت شراب خورد و موضوع علنى شد. عمرو عاص که والى بود، دستور داد سر او را تراشیدند و حد شرعى (هشتاد تازیانه ) در حضور برادرش عبداللّه به وى زدند.

 وقتى خبر به عمر رسید به عمرو عاص نوشت که عبایى به عبدالرحمن بپوشاند و او را سوار شتر برهنه اى نموده و هر چه زودتر روانه مدینه کند! ضمناً در نامه ، عمرو عاص را به درشتى یاد کرده بود.

عمرو عاص هم عبدالرحمن را به همان وضعى که عمر دستور داده بود روانه مدینه کرد، و به عمر نوشت : من حد شرعى را بر وى جارى ساختم ، سرش را تراشیدم و در حیاط خانه تازیانه زدم ، به خدایى که بالاتر از او کسى نیست تا به او قسم بخورند، مصر، جایى است که حدود شرعى را بر مسلمانان و غیر مسلمانان ، جارى مى کنند. نامه را هم به وسیله عبداللّه عمر، براى او ارسال داشت .

عبداللّه با نامه و با برادرش عبدالرحمن در مدینه بر پدرشان وارد شدند در حالى که او در حال بیمارى بود و خود را در عبایى پیچیده و نمى توانست راه برود. عمر با درشتى عبدالرحمن را مخاطب ساخت و گفت : اى عبدالرحمن ! انجام دادى و انجام دادى !

سپس فریاد زد: تازیانه ! تازیانه !

عبدالرحمن بن عوف از وى شفاعت کرد و گفت : حد را که بر وى جارى ساخته اند. عبداللّه هم گواهى داد که حد را بر او جارى ساخته اند، ولى عمر توجه نکرد و شلاق را به دست گرفت و او را زیر ضربات خود گرفت .

عمر در آن حال فریاد مى زد و مى گفت : من مریض هستم و به خدا تو قاتل من خواهى بود. چندان او را زد که صداى فریادش در فضا پیچید. سپس گفت : او را به زندان ببرید. و او یک ماه در زندان ماند و سپس ‍ جان باخت !

عمرو عاص والى مصر که مورد وثوق عمر بود، به وى اطلاع داده بود که در حضور عبداللّه ، عبدالرحمن را حد زده است . عبداللّه عمر هم در نظر پدر موثق ترین اولاد خطاب بود. بنابراین حد دیگرى مورد نداشت .

اگر عمرو عاص با همه قسمهاى محکمى که خورده بود،مورد اعتماد نبود، چگونه او را به حکومت مصر منصوب داشت که بر احکام و حدود اسلامى و خون و مال و ناموس مسلمانان مسلط باشد؟! بعلاوه ، مریض را حد نمى زنند، و کسى را که حد زده اند، نباید زندانى نمود. مخصوصاً وقتى بیمارى یا حبس براى او زیانبخش باشد، ولى چه باید گفت، عمر همیشه اصرار داشت که رأی خشونت بار خود را اعمال کند !!


(این واقعه یکى از وقایع مشهور تاریخ اسلام است . مورخان آن را در شرح حال عمر و خصایص او نوشته اند. و در واقع هر کس در تاریخ خود از ابو شحمه نام برده است ، موضوع شراب خوردن و حد عمر را نقل کرده است . الغدیر للامینی ج 6 / 316، سنن الکبرى للبیهقی ج 8 / 312، العقد الفرید ج 3 / 370، تاریخ بغداد للخطیب ج 5 / 455، سیرة عمر لابن الجوزى ص 170 وفى طبع آخر ص 207، الریاض النضرة ج 2 / 32 ط 1، ارشاد السارى ج 9 / 439، الاستیعاب بهامش الاصابة ج 2 / 394.)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 92/4/25 :: ساعت 12:23 عصر )
»» عمر بن خطاب پایه گذار قیاس در فقه اهل سنت

حافظان حدیث و تاریخ نگاران اسلامی نامه ای درباره دستور العمل حکومتی و قضائی از عمر به ابوموسی اشعری نقل کرده اند که بیان گر پیش قدمی عمر در مطرح نمودن قیاس است. و اینکه او قیاس را به عنوان یک قاعده فقهی و یک قانون اسلامی در جهت استنباط احکام شرعی پایه گذاری کرد. این نامه هنگامی نوشته شد که نامبرده از طرف عمر والی حکومت عراق بود و مشتمل بر این فراز است:

الفهم الفهم فیما تلجلج فی صدرک مما لیس فی کتاب الله و لا سنه. ثم اعرف الاشباه و الامثال و قس الامور عند ذلک.

ترجمه: هر آنچه به خاطرت خطور می کند و خبری از آن در کتاب و سنت نیست پیرامون آن فهمت را به کار انداز. آنگاه شبیه ها و همانندهای آن را شناسائی کن و آنها را به یکدیگر قیاس نما. یعنی حکم آنچه را که مورد نص کتاب و سنت است بر آنچه در کتاب و سنت مطرح نشده جاری کن...


(البیان و التبیین-جاحظ2/24 --صحیح مسلم 1/24-25 -- سنن بیهقی 10/150 -- شرح نهج البلاغه- ابن ابی الحدید 12/90-91 -- عقدالفرید-ابن عبد ربه 1/86-88 -- تاریخ دمشق-ابن عساکر (به نقل از کنز العمال). و بسیاری از کتب دیگر... .)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 92/4/25 :: ساعت 12:23 عصر )
»» عمر: \آب را داخل شراب کنید و بخورید مانعی ندارد !!!\


ابوبکر و عمر شراب میخورند  (1)

یک روز ابوبکر و عمر و دیگر  رفقا! در سال هشتم (سال فتح مکه و بعد از تحریم و نزول آیه حرمت شراب) در منزل ابوطلحه زید بن سهل جمع شدند و مشروب خوردند و مجلس عیشی تشکیل دادند. ابوبکر پس از خوردن شراب و مست شدن بر کشته های مشرکین جنگ بدر افسوس خورد و با اشعار کفر آمیز زیر برایشان نوحه نمود !!! :

احیی ام بکر بالسلام...........وهل لک بعد قومک من سلام
یحدثنا الرسول بان سحتا...........و کیف حیاه اصل او هشام
و ود بنو المغیره لو فدوه..................بالف من رجال او سوام
کانی بالطوی طوی بدر..............من الشیزی یکلل بالسنام
کانی بالطوی طوی بدر .............من الفتیان و الحلل الکرام

عمر نیز در آن مجلس مشروب خورد و مست کرد و همانند همکارش کفریات زیر را بر کشته های جنگ بدر نوحه سرایی نمود:

و کائن بالقلب قلیب بدر............من الفتیان و العرب الکرام
ایوعدنی ابن کبشه ان سنحیی.....و کیف حیاه اصداء وهام
ایعجز ان یرد الموت عنی.........و ینشرنی اذا بلیت عظامی
الا من مبلغ الرحمن عنی.............بانی تارک شهر الصیام
فقل لله یمنعنی شرابی..............و قل لله یمنعنی طعامی

وقتی خبر به پیامبر رسید حضرت پیامبر صلی الله علیه و اله رسید حضرت بسیار خشمگین شد و در حال غضب و ناراحتی در حالی که ردای مبارکش روی زمین کشیده میشد بدانجا تشریف برد و چیزی در دست داشت آن را بلند کرد که بر سر حضار مجلس زند آنها متفرق شدند و عمر گفت دیگر نمیخورم. (2)

مجموع حضار در آن مجلس یازده نفر بودند و ابن حجر ده نفر آنها را نام می برد به ترتیب زیر:

1- ابوبکربن ابی قحافه در سن پنجاه و هشت سالگی

2- عمربن الخطاب در سن چهل و پنج سالگی

3- ابوعبیده جراح (گورکن مدینه) در سن چهل و هشت سالگی

4ـ ابو طلحه زید بن سهل میزبان مجلس در سن چهل و چهار سالگی

5- سهل بن بیضاء

 6- ابی بن کعب

7- ابودجانه سماک بن خرشه

8- ابو ایوب انصاری

9- ابوبکر بن شغوب

10- انس بن مالک ساقی قوم ! در سن هیجده سالگی ) از همه کوچکتر (3))

11- معاذ بن جبل (ابن حجر او را از قلم انداخته و در آن هنگام بیست و سه سال داشت (4).

آلوسی میگوید (5): بزرگان صحابه بعد از نزول آیه حرمت شراب در سوره بقره باز هم می آشامیدند و دست بردار نبودند و بسیاری از حفاظ و مفسرین نزول ایات حرمت شراب را در اوایل هجرت میدانند و ایه سوره مائده جهت تشدید و تاکید حرمت بود. (6)

به هر حال در نزد همه مسلم است که این دو خلیفه شراب میخوردند و عجیب تر آنکه عمر نه فقط پس از تحریم شراب از آن دست بردار نبود بلکه تا ساعت آخر مرگش شراب انگور را میخورد. عمروبن میمون گفت: ساعتی که عمر ضربت کارد به شکمش خورد برایش شراب انگور تند آوردند و آن را آشامید. (7) ونیز آمده است (8) که عمر شراب تند را خیلی دوست میداشت. او میگفت: برای رفع حرمت شراب در آن آب می ریزیم !!! و نیز میگفت: برای هضم گوشت شتر تنها شراب آنگور مفید است !!!

آری این است خلیفه مسلمین. (9)

و نیز آمده است: یک روز عمر یک عربی را که مشروب خورده و غش کرده بود با تازیانه حد شراب زد و این اجرای حد بر او به جهت مستی او بوده و نه شراب خوردن یعنی خوردن مشروب تا مستی نیاورده مانعی ندارد. (10) !

جصاص داستان جالبی دراین رابطه از عمر نقل میکند. میگوید: یک روز عربی که شراب خورده بود. عمر خواست او را با تازیانه حد بزند عرب گفت: من همان شرابی را خوردم که خودت میخوری!!! عمر شراب خود را خواست و آن را با آب مخلوط نمود و گفت: هر کس در این موضوع شک کرد آب را داخل شراب نماید مانعی ندارد آنگاه پس از اینکه عرب را حد شراب زد خودش شراب را نوشید ! (11) و از این قبیل داستانها زیاد است (12) و در همه آنها آمده که عمر می گفت: آب را داخل شراب کنید و بخورید مانعی ندارد! در حالی که شراب با آب مخلوط شود باز هم شراب است و پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود: هر چه را که زیادی آن مستی آورد کمی آن نیز حرام میباشد خواه مستی بیاورد یا نیاورد. (13)

و نیز آورده اند یک وقتی مردم شام از سرما و سنگینی آب و بدی محصول زمین نزد عمر شکایت بردند. عمر به آنها اجازه داد که شراب را بجوشانند وقتی دو ثلث آن کم شد یک سوم باقیمانده را بیاشامند. (14)

این درحالیستکه جانشین به حق رسول الله صلی الله علیه و اله یعنی اسدالله الغالب امیرالمومنین علیه السلام در عظمت حرمت شراب میفرماید: اگر قطره ای شراب در قناتی ریخته شود و به وسیله آن قنات علفهای دشت را آبیاری کنند. و گوسفندها آن علفها را بخورند. من از گوشت این گوسفندها نمیخورم  !!!


اسناد:

1- کشف الغمه امام شعرانی ج2 ص 154- احکام القران ابوبکر جصاص رازی حنفی ج1 ص 388- رسائل الجاحظ ص 34- شرح ابن ابی الحدید ج3 ص 264.

2- البته عمر در این گفتار خود دروغ گفت و چنانکه دیدیدم از شراب دست برنداشت و تا ساعت مرگش زمانی که ضربت خورد شراب می آشامید (نوادر الاصول حکیم ترمذی ص 66- الاصابه ج4 ص22- مجمع الزوائد هیثمی ج5 ص51- فتح الباری ج10ص 30- صحیح بخاری کتاب التفسیر سوره مائده ایه حرمت شراب- صحیح مسلم کتاب الاشربه باب حرمت شراب- تفسیر الدر المنثور سیوطی ج2ص321- مسند احمد ج3 ص 181و 227- سنن کبری بیهقی ج8 ص286و 290- تفسیر ابن کثیر ج2ص93و 94) و در تفسیر طبری ج2 ص 203 و ج7ص 24 به جای نام ابوبکر "مردی" اورده و ان را تحریف و خیانت نموده است و درباره عمر نیز آقای طبری به جای عمر کلمه "مردی آورده که به مصداق مثل معروف محبت آدمی را کر و کور میکند گویا شرم داشته از اینکه نام خلفای خود را که دیگران او را به نام آورده اند به قلم بیاورد.

3- فتح الباری ابن حجر ج10 ص 30

 4- تفسیر ابن جریر ج7ص24- مجمع الزوائد هیثمی ج5ص52- عمده القاری عینی ج8 ص 598- تفسر الدر المنثور ج2 ص 321- شرح نووی در حاشیه ارشاد قسطلانی ج 8 ص 232

5- تفسیر روح المعانی آلوسی ج2 ص 115

 6- احکام القران جصاص ج 1 ص 380- تفسیر قرطبی ج 3 ص 60- تفسیر فخر رازی ج 2 ص 229 و 231- الامتاع مقریزی 193- فتح الباری ج10 ص24- عمده القاری ج10 ص 82 - سیره ابن هشام ج2ص192- تفسیر شوکانی ج2ص71- عیون الاثر ابن سید الناس ج2ص48

7- تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج6 ص 156

8- جامع مسانید ابوحنیفه ج2 ص 192

9- به کتابهای اهل سنت مراجعه شود از جمله: السنن الکبری بیهقی ج8ص 299- محاضرات راغب ج1ص319- کنز العمال ج2ص109- جامع مسانید ابوحنیفه ج2ص190و 215.

 10- العقد الفرید ج3 ص 416

 11- احکام القران ج2 ص 565

 12- به کتابهای زیر مراجعه شود: حاشیه سنن کبری بیهقی ابن ترکمانی ج8ص306- کنز العمال ج3ص 110- سنن نسائی ج8 ص 326- کتاب الاثار قاضی ابویوسف ص 226- جامع مسانید ابوحنیفه ج2ص 192

 13- سنن دارمی ج2 ص 113- سنن نسائی ج8 ص 301 - سنن بیهقی ج8 ص 296- مصابیح السنه ج2 ص 67- تاریخ خطیب بغدادی ج3 ص 327- صحیح ترمذی ج 1ص342-

 14- سنن بیهقی ج8 ص 300 و 301- سنن نسائی ج8 ص 329- کنز العمال هندی ج 3ص 109و 101- تیسیر الوصول ج2 ص 178- جامع مسانید ابوحنیفه ج2ص 191



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 92/4/25 :: ساعت 12:22 عصر )
»» ضرب و شتم ضبیع به خاطر یک سوال !

مردى نزد عمر آمد و گفت : ضبیع تمیمى ما را ملاقات کرد و از ما تفسیر آیاتى از قرآن را پرسید و گفت : خداوندا! کارى کن که من بتوانم قرآن را تفسیر کنم .

روزى در اثنایى که عمر نشسته بود و با مردم نهار مى خورد، ضبیع که لباس و عمامه اى پوشیده بود، سر رسید. او هم جلو آمد و با حضار غذا خورد تا فراغت یافت . سپس گفت : یاامیرالمؤ منین ! معناى آیه : وَالذّارِیاتِ ذَرْواً فَالْحامِلاتِ وِقْراً  چیست ؟

عمر گفت : واى بر تو! تو هستى که مى خواهى تفسیر قرآن بدانى ؟!

آنگاه او را برهنه کرد و چندان تازیانه زد که عمامه از سرش افتاد. سپس ‍ دید که او موى سرش را بافته و به دو سوى آویخته است . به همین جهت گفت : به خدایى که جان عمر در دست اوست ! اگر دیدم سرت را تراشیده اى سرت را از بدنت جدا مى کنم ؟!

سپس دستور داد او را در خانه اى حبس کنند. هر روز او را از خانه بیرون مى آورد و صد تازیانه مى زد !! و چون حالش خوب مى شد ، صد تاى دیگر مى زد!!! آنگاه او را سوار شترى کرد و روانه بصره نمود. و به فرماندار خود ابو موسى اشعرى نوشت که نشست و برخاست مردم را با وى ممنوع کند و به منبر برود وبه مردم اعلام کند که :

ضبیع طلب علم نموده ولى به آن نرسیده است ! ضبیع بدبخت ، بدینگونه میان مردم و قوم خود پست و خوار شد تا بدرود حیات گفت . در صورتى که قبلاً بزرگ قوم خود بود .


(شرح نهج البلاغه ابن أبى الحدید فی أحوال عمر ج3 ص 122 طبع مصر . وج 12 / 102 ط مصر بتحقیق أبو الفضل, سنن دارمی ج1ص55و54- تاریخ ابن عساکر ج6ص384 - سیره عمر ابن جوزی ص109 - تفسیر ابن کثیر ج4 ص232 - اتقان سیوطی ج2ص5 - کنز العمال ج1ص228و229 - الدر المنثور ج6ص111 - فتح الباری ج8ص17 و.... ..)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 92/4/25 :: ساعت 12:20 عصر )
»» تبعید نصر بن حجّاج به خاطر زیبایی !

عبداللّه بن برید مى گوید: در یکى از شبها که عمر شبگردى مى نمود به درب خانه بسته اى رسید که زنى در آن براى زنان دیگر آواز مى خواند و مى گفت:

" آیا دسترسى به شرابى دارم که آن را بنوشم یا راهى هست که بتوانم به وصال نصربن حجاج برسم ؟"

عمر گفت : تا زنده اى نه ! فرداى آن روز نصربن حجاج را خواست .وقتى نصر آمد، دید جوانى خوش صورت ، ملیح وفوق العاده زیباست .عمر دستور داد موى سرش را بتراشند. وقتى سرش را کوتاه کردند و پیشانیش آشکار گشت و بر زیبائیش افزوده شد،گفت :برو بقیه سرت را بتراش ،وقتى سر را تراشید زیباتر شد.

گفت :پسر حجاج ! زنان مدینه را با زیبایى خود،مفتون ساخته اى .در شهرى که من سکونت دارم تو نباید مجاور باشى ! سپس به بصره تبعیدش ‍ کرد.

نصر بن حجاج مدتى در بصره ماند،آنگاه نامه اى به عمر نوشت که چند شعر نیز در آن بود. نصر در این اشعار به عمر اعتراض نموده که گناه من چه بوده است که باید تبعید شوم .اگر روزى زنى در عشق من بى تاب شود، وپنهانى تمنایى از من داشته باشد - که هر زنى این حالت را دارد - گناه من چیست ؟ گمان بدى به من بردى ، و بى جهت مرا از وطن آواره کردى ... و در آخر تقاضا کرده بود که او را برگرداند.

وقتى نامه و شعر او به عمر رسید گفت : تا من بر سر کار هستم نباید برگردد !! همین که عمر به قتل رسید، نصر بن حجاج سوار شد و به مدینه نزد کسانش باز گشت .


(سند: الطبقات الکبرى لابن سعد ج 3 / 285.)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 92/4/24 :: ساعت 1:13 عصر )
»» جابجا نمودن مقام ابراهیم توسط عمر

مقام ابراهیم سنگى است که حاجیان بعد از طواف ، طبق آیه شریفه : وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ اِبْراهیمَ مُصَلّىً.  در آنجا نماز مى گزارند، حضرت ابراهیم و اسماعیل - علیهما السّلام - وقتى ساختمان خانه خدا را بنا کردند و بالا آوردند، پا روى آن سنگ گزاردند تا سنگ و گِل را بالا ببرند.

این سنگ به کعبه چسبیده بود، ولى عرب بعد از حضرت ابراهیم و اسماعیل آن را در جاى کنونى قرار دادند. وقتى نبىّ اکرم - صلّى اللّه علیه وآله - مبعوث گردید و مکه فتح شد، آن را به همانگونه که در زمان پدرانش حضرت ابراهیم و اسماعیل بود، به کعبه چسبانید، اما هنگامى که عمر روى کار آمد آن را در جاى کنونى (که عرب جاهلى قرار داده بودند) نهاد. حال آنکه در زمان پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - و ابوبکر، به کعبه متصل بود. (1)

در سال هفدهم هجرى ، چنانکه در کامل ابن اثیر و دیگر مورخان در حوادث این سال آمده ، عمر با ضمیمه کردن خانه هاى عده اى از مردم که در اطراف مسجد الحرام بودند مسجد الحرام را توسعه داد. این عده از فروش خانه هاى خود امتناع ورزیدند، ولى عمر آنها را خراب کرد و پول آن را در بیت المال نهاد تا بعداً آمدند و آن را گرفتند .(2)


اسناد:

(1) طبقات ابن سعد جلد3ص 204، والسیوطی در کتاب تاریخ الخلفاء ص 53، و شرح نهج البلاغه ابن أبى الحدید ج3صفحة 113 ، والدمیری در کتابه حیاة الحیوان، و کتاب تاریخ عمر نوشته أبو الفرج ابن الجوزى ص 60 و همچنین در رابطه با جابجایی مقام ابراهیم: الطبقات لابن سعد ج 3 / 284، تاریخ الخلفاء ص 137، روضة الکافی ص 58 - 63، جامع أحادیث الشیعة ج 10 / 55 ب 9 ح 7 و 8 و 9 و 10، مقدمة مرآة العقول ج 2 / 128.

(2) الکامل فی التاریخ لابن الاثیر ج 2 / 376، تاریخ الخلفاء ص 137، روضة الکافی ص 58، مقدمة مرآة العقول ج 2 / 128، تاریخ الطبری فی حوادث سنة 17 ه‍، الغدیر ج 6 / 266



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 92/4/24 :: ساعت 1:5 عصر )
»» مخالفت شدید عمر با نقل حدیث

قرظه بن کعب روایت کرده است: هنگامی که عمر ما را به عراق اعزام نمود به همراهان ما آمد و گفت: آیا میدانید چرا شما را بدرقه کردم؟

 همراهان گفتند: آری به خاطر گرامیداشت ما.

عمر گفت: اضافه براین چون شما به سرزمینی می روید که آنها را همانند زمزمه زنبور قرآن است پس به شما میگویم آنها را سرگرم نمودن به احادیث از زمزمه قرآن بازشان ندارید و هرچه کمتر از رسول الله نقل روایت کنید که من هم با شما شریک هستم.
وبه دین ترتیب هنگامی که قرظه در محلی که باید وارد شد و به او گفتند: برای ما حدیث بگو. گفت: عمر ما را از نقل حدیث نهی کرده است. (1)

و در دیگر روایت چنین آمده که چون ابوموسی را به عراق اعزام کرد به وی گفت: تو در میان قومی می روی که در مساجد آنان همانند زمزمه زنبور عسل صدای قران طنین انداز است پس آنها را به حال خود واگذار و به حدیث سرگرمشان مکن و من خود در این کار با تو شریک هستم. (2)

نیز عروه روایت کرده است که: عمربن خطاب در صدد برآمد سنن را بنویسد. پس از صحابه استفتاء کرد و آنها رای موافق دادند اما عمر همچنان دست به دست میکرد و استخاره می نمود تا پس از یک ماه تصمیم خود را بدین گونه اعلام کرد که: من میخواستم سنن را بنویسم ولی به یاد قومی افتادم که قبل از شما کتاب نوشتند و با آن در آمیختند و کتاب اصلی را ترک کردند. و سوگند به خدا من کتاب خدا را با چیزی در نمی آمیزم. (3) و بدین ترتیب نوشتن سنن و احادیث پیامبر را همانند نقل زبانی ممنوع و تعطیل اعلام نمود.

 ابن سعد با ذکر سند از قاسم ابن محمد روایت کرده است که گفت: در عهد عمر احادیث فراوان شد. پس مردم را قسم داد که نوشته های حدیثی را بیاورند. و چون آوردند دستور داد آنها را بسوزانند...وهمه را به آتش کشیدند. (4)

ومستشار عبدالحلیم جندی می نویسد: عمر از بیم مخلوط شدن قرآن به چیزی منع از تدوین حدیث کرد و از این رو اهل تسنن یک صد سال تمام از تدوین و نوشتن احادیث عقب افتادند و باب جرح و تعدیل و حدیث سازی گشوده شد. اما علی از نخستین روز درگذشت پیامبر به تدوین پرداخت و به همین دلیل مرجع صحابه از جمله عمر (در امرسنت) گردید.

و این بعد علمی علی در جهت تدوین با بعد دینی فقهی سیاسی اقتصادی او (در مورد توزیع حقوق) تقویت شد. (الامام جعفربن الصادق ص25نیزص185)

به روایت ابن ابی حاتم-عمر--عبدالله بن مسعود-ابودرداء و ابو مسعود انصاری را احضار نمود و گفت: از چه رو این چنین بطور فراوان از رسول خدا حدیث نقل میکنید پس آنها را در مدینه حبس کرد تا وقتی که از دنیا رفت و در روایت دیگر ابن مسعود-ابوذر-ابودرداء و عقبه بن عامر ذکر شده است.(کتاب المجروحین 1/25)

و در روایت حاکم آمده است که عمر -- ابن مسعود-ابودرداء و ابوذر را به خاطر نقل احادیث رسول خدا مورد عتاب و اعتراض قرار داد و به گمانم آنان را در مدینه حبس و بازداشت کرد تا وقتی که از دنیا رفت. (مستدرک حاکم 1/110).

و در روایت ابن ابی شبیه و ذهبی آن سه نفر محبوس و بازداشت شده ابن مسعود و ابودرداء و ابومسعود انصاری بودند.(5)

و در روایت متقی از ابن عساکر آمده: که عمر نمرد تا وقتی که فرستاد اصحاب رسول الله را از اطراف جمع کردند و آنها عبدالله ابن حذاقه و ابودرداء و ابوذر و عقبه بن عمر بودند پس گفت: این احادیث چه باشد که شما آنها را از رسول الله در اطراف شایع کرده اید!؟

گفتند: آیا تو ما را از ایراد آنها نهی میکنی؟

گفت: نه بمانید نزد من. نه به خدا قسم نباید تا من زنده ام از من مفارقت کنید. چه ما آگاه تر و اعلم هستیم. میگریم و رد میکنیم. پس از وی جدا نشدند تا مرد. (6)

نیز در روایتی آمده است که عمر با ابوموسی اشعری هم این چنین رفتار کرد در صورتیکه نامبرده به نظر وی عادل بود. (7)

هم عمر به ابوهریره گفت: نقل حدیث از رسول الله را ترک کن و گرنه تو را به سرزمین دوس ملحق خواهم کرد. (8)

و به کعب الاحبار گفت: اگر نقل حدیث از او (یعنی از پیامبر) را ترک نکنی تو را به سرزمین قرده ملحق خواهم ساخت. (9(


چرا منع حدیث ؟؟؟

خلفای سه گانه که همگی با شدت هرچه تمامتر از نشر و نقل حدیث جلوگیری می کردند, برای این جنایت عظیمشان به بشریت همانطور که گذشت توجیهات عجیب و غریبی آورده اند. دلیل عمر این بود که احادیث با قران مخلوط نشوند ! انگار آیه قران را نخوانده بود:   

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ.  که خدا خودش از قرآن محافظت میکند و هیچ تحریفی و زیادی و کمی در قرآن راه ندارد.


و اما دلیل واقعی منع حدیث چه بود ؟

اولا: نام امیرالمؤمنین علیه‌السلام و فضایل او از یادها حذف شود؛ چرا که نقل احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله جدای از نقل فضایل حضرت علی علیه‌السلام نبود.

ثانیا: نقل احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مساوی بود با رسوایی آنان؛ چرا که احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله نقدی بود بر اعمال و کردار خود سرانه و خود رأیی‌ها و بدعت‌های ابوبکر و عمر و عثمان و امثال آنها؛ لذا بهترین راه برای آزادانه عمل کردن و مورد نقد قرار نگرفتن، حذف احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله بود که آتش زدن و نابود کردن آنها در همین راستاست.


اسناد:

(1) سنن دارمی 1/85--سنن ابن ماجه 1/16--معجم اوسط،طبرانی 3/7شماره 2003 و ص72 شماره 2138--مستدرک حاکم 1/102--جامع بیان العلم،قرطبی 2/147-- ابن ابی الحدید 12/93--الاضواء ابوریه ص55--تاریخ فقه الاسلامی دکتر محمد یوسف ص101

(2) تاریخ ابن کثیر 8/107 با اعتراف به معروفیت آن از عمر

(3) طبقات ابن سعد 3/206--جامع بیان العلم 1/77 مختصر آن ص 33--کنزالعمال 10/293--السنه قبل التدوین،محمد عجاج خطیب ص 310--تاریخ فقه الاسلامی ص171

(4) طبقات ابن سعد 5/140 --مقدمه دارمی 126- تقید العلم،بغدادی ص52-- السنه قبل التدوین  ص 311

(5) مصنف،ابن ابی شبیه 8/756 تحت شماره 6280-- تذکره الحفاظ 1/7 --مجمع الزوائد 1/149 با اعتراف محقق و پاورق نویس کتاب به صحت روایت از عمر از جهات فراوان و اینکه عمر سختگیر در امر حدیث بود.

(6) کنزالعمال 10/292/293--تاریخ فقه الاسلامی ص102

(7) المعتصر من الختصر،ابولمحاسن حنفی ص459

(8) کنز العمال به نقل ازابن عساکر 10/291 -- ابن کثیر به نقل از ابوزرعه 8/106-- اضواء علی السنه ابوریه ص54

(9) ابن کثیر 8/106 و اضواء ص 54



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 92/4/24 :: ساعت 1:3 عصر )
»» تعطیل حد زنا بر مغیرة بن شعبه

این موضوع مربوط به زناى محصنه مغیرة بن شعبه با ام جمیل دختر عمرو، زنى از قبیله قیس در ضمن داستانى است که از مشهورترین داستانهاى تاریخى عرب است. سال هفده هجرى در هر تاریخى که مورد بحث واقع شده است ، این داستان را هم در بر دارد.

داستان از آن قرار است که در زمان خلافت عمر مغیره مرتکب عمل زشت زنا شد و چهار نفر زنای مغیره را مشاهده کردند. سه نفر از ایشان در حضور عمر به صراحت و فصاحت شهادت دادند که زنا را مشاهده کرده اند. وقتی شاهد چهارم آمد خلیفه به او فهماند که نمى خواهد مغیره رسوا شود. او نیز از شهادت دادن ابا کرد.

عمر گفت : اللّه اکبر! اى مغیره ! برخیز و شهود سه گانه را که بر ضد تو شهادت دادند، حد بزن . مغیره هم برخاست و هر سه شاهد عادل را حد زد !!


(المستدرک حاکم ج3ص449 – وفیات الاعیان ج2ص455 – و همچنین ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و...)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 92/4/24 :: ساعت 1:3 عصر )
»» لازم نیست در قرآن تفکر کنید !!!

روزی عمر آیه و فکهة و ابا (عبس/31) را میخواند کلمه اب را نفهمید که به چه معناست. بعد گفت: لزومی ندارد یاد بگیریم و در کتاب خدا لازم نیست زیاد تعمق و تفکر کنیم !!! از قرآن هرچه میدانید عمل کنید و هر چه را که نمیدانید به خدا واگذارش کنید !!! (1)

همچنین روایت شده است که شخصی به خلیفه گفت: من شدیدترین آیه را در قران می دانم. عمر با تازیانه بر سر او کوبید و گفت: به تو چه مربوط که در قران تحقیق می کنی ! (2)


اسناد:

(1) تفسیر ابن جریر ج 30 ص 38- مستدرک ج2 ص514- تفسیر کشاف ج3 ص 253- الموافقات شاطبی ج1 ص21 و 25- الدر المنثور ج 6 ص 317
 
(2) الدر المنثور ج2ص227



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 92/4/24 :: ساعت 1:2 عصر )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 48
>> بازدید دیروز: 79
>> مجموع بازدیدها: 1324477
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب