سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلهاى مردان رمنده است ، هر که آن را به خود خو داد ، روى بدو نهاد . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» نماز شب

نیروى هفتم از نیروهایى که مى توانیم در جنگ درون از آن استفاده کنیم بیدارى شب و بیدارى بین الطلوعین است

بسم الله الرحمن الرحیم . والفجر. ولیال عشر و الشفع و الموتر و اللیل اذا یسر هل فى ذلک قسم لذى حجر

یعنى قسم به طلوع فجر، قسم به شبهاى دهگانه ، قسم به نماز شبى که در دل شب خوانده مى شود (و آن سه رکعت آخر که به نام شفع و وتر است ) و قسم به آخر شب . بعد مى فرماید: هل ذلک قسم اذى حجر یعنى اگر کسى تعقل داشته باشد مى فهمد که این قسم ها چرا خورده شده و چه مقدار اهمیت دارد.

در این سوره مبارکه به شب سوگند خورده شد وقتى که پشت کند یعنى به آخر شب ، به قبل از بین الطلوعین ، به فجر قسم خورده شده ، قسم به آن کارى که در دل شب انجام داده مى شود یعنى نماز شب و اتفاقا در قرآن شریف این قسم تکرار شده است .
در جاى دیگر مى فرماید: و الیل اذا عسعس و الصبح اذا تنفس  در اینجا عبارت فرق کرده و الا از نظر معنى به یک معناست ، یعنى قسم به آخر شب و قسم به بین الطلوعین .
همین جمله باز در جاى دیگر قرآن تکرار شده است و مى فرماید: و الیل اذا ادبر و الصبح اذا اسفر در این آیه شریفه به فجر و بى الطلوعین قسم خوره شده است .
از این قسم ها که در قرآن شریف است به خوبى استفاده مى کنیم که آخر شب فوق العاده عجیب است ، فوق العاده عظیم است و باز استفاده مى کنیم که طلوع فجر فوق العاده از نظر اسلام مهم است . قرآن شریف راجع به نماز شب و نماز صبح اول وقت خیلى اهمیت داده است و با کمال صراحت مى فرماید که نیرو مى دهد و مى توانیم از این نیرو استفاده کرده و به مقام محمود برسیم . مى فرماید:
اقم الصلوة لدلوک الشمس الى غسق اللیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر کان مشهودا
این آیه شریفه نمازهاى پنج گانه را تعیین مى فرماید:
در این آیه مى فرماید از اول ظهر تا نصف شب چهار نماز داریم به نام نماز ظهر، نماز عصر، نماز مغرب و نماز عشاء و بعد مى فرماید: والقرآن الفجر، ان قرآن الفجر کان مشهودا نماز اول وقت بین الطلوعین ، نماز صبحى که اول وقت خوانده مى شود تمام امتیازات آن نمازها را دارد و آن نمازى است که خدا بر آن شهادت مى دهد، ملائکه آسمان بر آن شهادت مى دهند و این نمازى است که روشنایى آن به قدرى است که پیش همه مشهود است ، نزد همه معلوم است و بعد مى فرماید: و من اللیل فتهجد به نافله لک  بعضى از شب را بیدار شو، آخر شب را زنده بدار براى این که آخر شب (نماز شب ) براى تو نافله اى است عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا خدا دوست دارد که تو مقام محمود پیدا کنى ، مقامى که همه بپسندند، اگر مى خواهى مقامى پیدا کنى که همه بپسندند نماز شب بخوان ، قبل از طلوع فجر بیدار شو، نماز اول وقت طلوع فجر بخوان و اگر بتوانى همه بین الطلوعین را بیدار باشى بدان که مقام محمود روى مقام محمود دارى .
این آیه شریفه به خوبى به ما مى فهماند که اگر کسى بتواند قبل از طلوع فجر بیدار باشد، اگر بتواند نماز صبح خود را اول وقت بخواند، بر نفس اماره تسلط پیدا مى کند، از آن جنگى که در درون است سرافراز بیرون مى آید معلوم است که هیچ مقامى از این بالاتر نیست که انسان بتواند در آن جنگ امتیاز بیافریند، افتخار کسب کند و بتواند در آن پیروز شود.
مقام محمود یعنى تسلط بر نفس اماره ، مقام محمود یعنى پیروز شدن در جنگ درون ، مقام محمود یعنى این که انسان نفس اماره و آن بعد حیوانى را بتواند کنترل کند، نظیر براق بر آن سوار شود و بر هر کجا که مى خواهد بتواند برسد.
در سوره المزمل که شاید دومین یا سومین سوره اى باشد که به پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نازل شده مى فرماید: ((یا ایها المزمل ))، یعنى اى کسى که عباى نبوت به خود پیچیده اى ، به مقام نبوت رسیده اى ، اى کسى که تو را نبى کرده ایم و این مقام را به تو داده ایم . معنى ((یا ایها المزمل )) و ((یا ایها المدثر)) که دو سوره در کنار هم است هر دو به یک معنى است ؛ این که در فارسى آن را ((اى گلیم به خود پیچیده )) معنا مى کنند معنى فارسى آن است ، و معناى حقیقیش این است : اى کسى که عباى نبوت به خود پیچیده و به مقام نبوت رسیده اى ، بار سنگینى به دوش ‍ تو آمده است : انا سنلقى علیک قولا ثقیلا، بار سنگینى به دوشت آمده ، اگر بخواهى این بار را به منزل برسانى باید نیروهایى از خارج تهیه کنى و اولین نیرویى که براى پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) تعیین مى شود، شب بیدارى است .
یا ایها المزمل . قم الیل الا قلیلا. نصفه او انقص منه قلیلا. اوزد علیه و رتل القرآن ترتیلا. انا سنلقى علیک قولا ثقیلا شب بیدار باش ، تا مى توانى شب بیدارى کن ؛ بعد علت مى آورد که این دلیل براى ما خیلى فایده دارد و ما باید این علتى را که در این سوره آورده شده همیشه در نظر داشته باشیم : انا ناشئه الیل هى اشد وطا و اقوم قیلا،آن حالتى که آخر شب به انسان دست مى دهد، آن حالتى که نماز اول وقت صبح به انسان مى دهد، آن حالتى که بین الطلوعین به انسان مى دهد آن حالت این است انا ناشئه اللیل هى اشد وطا انسان حالتى پیدا مى کند که مى تواند نفس اماره را کنترل کند، مى تواند بر آن بعد حیوانى تسلط پیدا کند، مى تواند آن را تعدیل کند، نظیر اسب چموش به دهانش ‍ دهنه بزند و بر آن براى استکمال و رسیدن به مقام محمود و مقام معنویت و اقوم قیلا، سوار شود.
اگر مى خواهى اراده قوى داشته باشى ، نفوذ کلمه داشته باشى ، در میان مردم ابهت و عزت داشته باشى ، اگر مى خواهى دشمن جنى و انسى از تو حساب ببرند، اگر مى خواهى هنگام برخورد با مشکلات بتوانى آن را هضم کنى ، خلاصه اگر مى خواهى اراده تو قوى شود باشد آخر شب را بیدار باشى ، آخر شب اراده را تقویت مى کند.

قرآن مى فرماید: اگر مى خواهى اراده قوى داشته باشى ، تردید و شک نداشته باشى ، وقتى کارى پیش آمد بتوانى تصمیم بگیرى ، اگر مشکلى جلو آمد بتوانى با مشکل دست و پنجه نرم کنى ، باید آخر شب را بیدار باشى ، باید نماز را اول وقت ، یعنى طلوع فجر نماز صبح را بخوانى ، باید بین الطلوعین بیدار باشى . این بیدارى نورانیت مى دهد، به انسان نشاط مى دهد، علاوه بر نورانیت دل و نشاط انسان زندگى خوشى پیدا مى کند، دیگر در زندگى او گره پیدا نمى شود و اگر هم گره اى پیدا شود، نیمه شب ، آخر شب ، بین الطلوعین به خوبى مى تواند گره را باز کند، لذا از نظر قرآن شریف آخر شب و بین الطلوعین فوق العاده اهمیت دارد.
از این جهت نود درصد مردم نماز صبح خودشان را قبل از آفتاب مى خوانند، بر فرض هم که خیلى خواب نداشته باشند اما شیطان طورى وسائل را فراهم مى کند که آخر شب خواب باشند، بین الطلوعین خواب باشند و روایات زیادى داریم که شیطان مواظب است نگذارد انسان این فیض عظیم را بدست آورد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/6/14 :: ساعت 2:42 عصر )
»» خلاصه تاریخچه شیعه دوازده امامى

اکثریت شیعه همان شیعه دوازده امامى بودند و همان عده از دوستان و هواداران على علیه السّلام بودند که پس از رحلت پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم براى احیاى حقوق اهل بیت ، در خصوص خلافت و مرجعیت علمى به انتقاد و اعتراض پرداختند و از اکثریت مردم جدا شدند.
((شیعه )) در زمان خلفاى راشدین (11 - 35 هجرى قمرى ) پیوسته زیر فشار قرار داشتند و پس از آن در مدت خلافت بنى امیه (40 - 132) هر گونه امن و مصونیت از جان و مالشان برداشته شده بود، ولى هر چه فشار ستم و بیدادگرى برایشان بیشتر مى شد، در عقیده خود استوارتر مى گشتند و مخصوصا از مظلومیت خود در پیشرفت عقیده بیشتر بهره مى بردند و از آن پس در اواسط قرن دوم که خلفاى عباسى زمام حکومت اسلامى را به دست گرفتند، شیعه از فتورى که در این میان پیدا شد، نفسى تازه کرد ولى با مهلت کمى باز عرصه برایشان تنگ شد تا اواخر قرن سوم هجرى ، روز به روز تنگتر مى شد.
در اوایل قرن چهارم که سلاطین با نفوذ آل بویه که شیعه بودند روى کار آمدند، شیعه قدرتى کسب کرد و تا حدود زیادى آزادى عمل یافت و به مبارزه علنى پرداخت و تا آخر قرن پنجم جریان کار به همین ترتیب بود و در اوایل قرن ششم که حمله مغول آغاز شد، در اثر گرفتاریهاى عمومى و هم در اثر ادامه یافتن جنگهاى صلیبى حکومتهاى اسلامى چندان فشار به عالم تشیّع وارد نمى ساختند. و مخصوصا شیعه شدن جمعى از سلاطین مغول در ایران و حکومت سلاطین مرعشى در مازندران ، در قدرت و وسعت جمعیت شیعه کمک بسزایى نمود و در هر گوشه از ممالک اسلامى و خاصه در ایران ، تراکم میلیونها نفر شیعه را محسوس ‍ ساخت و این وضع تا اواخر قرن نهم هجرى ادامه داشت و از حدود افتتاح قرن دهم هجرى در اثر ظهور سلطنت صفویه در ایران پهناور آن روز، مذهب شیعه رسمیت یافت و تا کنون که اواخر قرن چهارده هجرى مى باشد به رسمیت خود باقى است و به علاوه در همه نقاط جهان ، دهها میلیون شیعه زندگى مى کنند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/6/14 :: ساعت 2:41 عصر )
»» نگاه به زیردستان

و اءکثر اءن تنظر الى من فضلت علیه فان ذلک من اءبواب الشکر.

ترجمه : به افراد پائین تر از خود، زیاد بنگر، که این نگریستن ها، درهاى شکر گزارى را به روى تو باز مى کند.
شرح : انسان باید، در مورد نعمتهائى که خداوند به او داده است ، همیشه شکر گزار باشد، و نشان دهد که قدر آن نعمتهاى خدا را بداند، و بخاطر آنها در برابر خداوند شکر گزار باشد، لیاقت و شایستگى رسیدن به نعمتهاى بیشتر را نیز بدست آورد.
اما کسى که قدر نعمتهائى که خداوند به او داده است ناراضى باشد، نعمتهاى خدا را تلف مى کند، و نشان مى دهد لیاقت آن نعمتها را ندارد. در آن صورت ، نه تنها نعمت بیشترى بدست نمى آورد، بلکه آنچه که دارد از دست مى دهد.
ما، براى قدر نعمتهاى خداوند را بدانیم ، باید همیشه به افراد پائین تر از خود نظر داشته باشیم . یعنى کسانى را نگاه کنیم ، که کمتر از ما، از نعمتهاى خداوند برخوردار شده اند. در این صورت ، نه تنها از آنچه داریم ناراضى نخواهم بود، بلکه احساس رضایت و خوشنودى خواهیم کرد. و از خداوند سپاسگذار خواهیم بود. هر چه بیشتر به اینگونه افراد نگاه کنیم ، درهاى شکر گزارى ، بیشترى به روى ما باز خواهند شد، زیرا در این نگاه کردنها، به نعمت هاى خود بیشتر آگاه خواهیم شد و شکر خداوند را بیشتر بجاى خواهیم آورد. سعدى ، شاعر بزرگ ایرانى مى گوید: در ایام جوانى ، روزى کفش نداشتم و از این رو، از زندگى خود سخت ناراضى بودم و بسیار گله و شکایت میکردم . اما وقتى بیرون رفتم ، مردى را دیدم که کنار دیوار نشسته است و پا ندارد. با دیدن او، یکباره به خود آمدم و به درگاه خداوند شکر گزارى کردم که اگر کفش ندارم ، در عوض دو پاى سالم دارم که بدون کفش ‍ هم مى توانم با آنها راه بروم .
ما نیز به جاى آنکه به پاى بى کفش خود نگاه کنیم ، باید به کسانى که اصلا پا ندارند بنگریم و خدا را شکر گوئیم .
البته آنچه که شرح داده شده دلیل این نیست که انسان پیوسته زندگى خود را در یک حالت سکون نگهداشته و بعنوان رضایت از تقدیر هیچگاه حقوق خود را مطالبه نکند


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/6/14 :: ساعت 2:40 عصر )
»» نخستین سؤ ال روز قیامت ، از نماز است

از ائمه معصومین علیهم السلام در روایات متعددى نقل شده است که فرموده اند در روز قیامت اولین سؤ الى که از بنده مى شود، درباره نماز است . این کسى که نام مسلمان بر خود نهاده و از شیعیان على بن ابیطالب است ، نمازش را چگونه به جا آورده است ؟ آیا شرایط صحت نماز را رعایت کرده تا نمازش صحیح باشد؟ آیا شرط و شروط قبولى نماز را به جا آورده است تا صلوتش بقبول خداوند واقع شود؟ در روایات وارد شده است که هر کس نمازش قبول افتد، بقیه اعمالش نیز پذیرفته مى شود و اگر رد شود بقیه اعمال هم رد مى شود. در روایتى چنین آمده است :
اول ما ینظر فى عمل العبد فى یوم القیامة فى صلاته فان قبلت نُظِرَ فى غیرها و ان لم تُقبل لم ینظر فى عمله بشى ء.
اول عملى که در روز قیامت مورد نظر و توجه حضرت حق قرار مى گیرد، صلاة عبد است ؛ اگر قبول واقع شود در مابقى اعمال نیز نظر و توجه مى شود و اگر قبول واقع نشده ، در هیچ یک از اعمال او نظر نمى شود.
در روایت دیگرى از رسول گرامى اسلام وارد شده است که آن حضرت فرمودند:
ان عمودالدین الصلوة و هى اوّل ما ینظر فیه من عمل ابن آدم فان صحت نُظِر فى عمله و ان لم تصح لم یُنظَر فى بقیة عمله .
نماز ستون دین است و آن نخستین چیزى از اعمال بنى آدم است که مورد نظر و توجه قرار مى گیرد. اگر صحیح به جا آورده شود، در بقیه اعمالش هم نظر مى شود و اگر صحیح نباشد، در بقیه اعمالش نظر نمى شود.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/6/14 :: ساعت 2:40 عصر )
»» انسان کامل در نهج البلاغه

حضرت‌ علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌(ع) مصداق‌ بارز انسان‌ کامل‌ و خلیفه‌ تام‌ّالاهی‌ست‌. چنین‌ انسانی‌ به‌ همه‌ حقایق‌ جهان‌ امکان‌ ـ که‌ همان‌ مجالی‌ِ اسمای‌حسنای‌ خداوند و مظاهر صفات‌ علیای‌ اویند ـ آگاه‌ است‌ و به‌ استناد آیه‌ کریمه‌«و عَلّم‌ آدم‌ الاسماء کلّها، ثم‌ عرضهم‌ علی‌ الملائکه‌ فقال‌ اَنبئونی‌ باسماء هؤلاء ان‌ کنتم‌صادقین‌» انسان‌ کامل‌ ـ که‌ همان‌ مقام‌ رفیع‌ آدمیّت‌ تام‌ّ است‌، نه‌ شخص‌ خاص‌ّآدم‌(ع)ـ همه‌ اسمای‌ تکوینی‌ الاهی‌ را، به‌ علم‌ شهودی‌ نه‌ حصولی‌ دارد، وچنین‌ علمى‌، با یافتن‌ معلوم‌، همراه‌ است‌. لذا، تمام‌ نام‌هایی‌ که‌ مجالی‌ِ اسمای‌حسنای‌ خداوند است‌، مشهود و محاط‌ خلیفه‌ الاهی‌ خواهند بود؛ و چنین‌وجدان‌، احاطه‌ کتاب‌ بر مکتوب‌ است‌. از این‌جهت‌، اگر هر موجودی‌ را کلمه‌، آیه‌یا سوره‌یی‌ خاص‌ بدانیم‌، انسان‌ کامل‌ که‌ کل‌ جامع‌ است‌ تمام‌ کلمات‌، آیات‌ وسُوَر جهان‌ را دارد و حقیقت‌ چنین‌ خلیفه‌اللهى‌، همان‌ کتاب‌ جامع‌ خداوندی‌ است‌.
با بررسی‌ این‌ که‌ الفاظ‌ برای‌ ارواح‌ معانی‌ وضع‌ شده‌اند نه‌ برای‌ مصادیق‌مادّی‌ آن‌ها، گرچه‌ هنگام‌ وضع‌ الفاظ‌ معهود و متعارف‌ غیر از مصادیق‌ مادّی‌برای‌ واضع‌ چیز دیگری‌ معلوم‌ نبوده‌ است‌، اطلاق‌ عنوان‌، کلمه‌، کتاب‌، و مانندآن‌ها بر موجود عینی‌ از قبیل‌ِ عقل‌، نفس‌، آسمان‌، زمین‌ و نظایر آن‌ مجازنخواهد بود؛ و اگر نزد توده‌ مردم‌ هم‌ چنین‌ اطلاقی‌ مجاز باشد، نزد خواص‌ که‌اصطلاح‌ ویژه‌ خود را دارند، کلمات‌ یاد شده‌ در نظر آنان‌ با وضع‌ تعیّنی‌ یا نقل‌یا اشتراک‌ و مانند آن‌، معنای‌ عام‌ پیدا کرده‌ است‌، و هرگز نزد این‌ محقّقان‌این‌گونه‌ معارف‌ یاد شده‌ مجاز نخواهد بود. لذا، آن‌ چه‌ شیخ‌ محمودبن‌امین‌الدین‌ عبدالکریم‌ بن‌ یحیی‌ شبستری‌ تبریزی‌ ـ از مشاهیر قرن‌ هشتم‌هجری‌ـ فرموده‌ است‌، حقیقت‌ است‌ نه‌ مجاز، و بدون‌ تکلف‌ ادبی‌ قابل‌پذیرش‌؛ زیرا، وی‌ چنین‌ سروده‌ است‌:
به‌ نزد آن‌ که‌ جانش‌ در تجلّی‌ است‌همه‌ عالم‌ کتاب‌ حق‌ تعالی‌ است‌و آن‌ چه‌ سیّد علی‌ بن‌ محمد بن‌ افضل‌الدین‌ محمد برکه‌خجندی‌ ـملقب‌ به‌صائن‌الدین‌ و مکنّی‌ به‌ ابومحمد ـ از مشاهیر قرن‌ نهم‌ هجری‌ ـ در شرح‌ بیت‌مزبور،فرموده‌ است‌ صائب‌ نیست‌؛ زیرا، وی‌ در شرح‌ بیت‌ یاد شده‌، چنین‌ فرموده‌ است‌:
... همه‌ عالم‌ از تحت‌ ثری‌ تا ورای‌ فلک‌، کتاب‌ حق‌ است‌؛ به‌ تقدیر مضاف‌،یعنی‌ مثل‌ کتاب‌ حق‌ است‌...
زیرا عنوان‌ جوهر، عَرَض‌، اِعراب‌، حروف‌ و نظایر آن‌، اگر هم‌ به‌ لحاظ‌اصل‌ وضع‌ِ حقیقت‌ نباشد، در اصطلاح‌ کسانی‌ که‌ جان‌ آن‌ها در تجلّی‌ است‌بدون‌ تجوّزِ در کلمه‌ یا مجاز در اِسناد می‌تواند هر موجود عینی‌ را کلمه‌، کتاب‌و آیه‌ الاهی‌ دانست‌. از این‌ جهت‌ ـ یعنی‌ صحّت‌ اطلاق‌ عنوان‌های‌ یاد شده‌ ـتدوین‌، سهم‌ بیش‌تری‌ از تکوین‌ ندارد، و تکوین‌ کم‌تر از تدوین‌ سهیم‌ نیست‌؛بلکه‌ سهم‌ کتاب‌ تکوینى‌، بیش‌ از بهره‌ کتاب‌ تدوینی‌ است‌ زیرا، سهم‌ مصداق‌کامل‌ بیش‌ از سهم‌ مصداق‌ غیرکامل‌ است‌، از لحاظ‌ اندراج‌ تحت‌ معنای‌ جامع‌و انطباق‌ مفهوم‌ عام‌ّ بر مصداق‌.
جناب‌ شبسترى‌، در همین‌ راستا، فرموده‌اند:
به‌ آخر گشت‌ پیدا، نفس‌ انسان‌که‌ بر ناس‌ آمد آخِر، ختم‌ قرآن‌یعنى‌، همان‌طور که‌ در نظام‌ تکوین‌ به‌ لحاظ‌ قوس‌ نزول‌، اوّل‌ عقل‌، دوم‌نفس‌ کل‌ و در آخِر نفس‌ِ انسان‌ پدید آمد؛ از جهت‌ ترتیب‌ آیات‌ تدوینی‌ ـ نیز ـانسان‌، در پایان‌ قرآن‌ قرار گرفت‌: «قل‌ أعوذ برب‌ الناس‌، ملک‌ الناس‌، اله‌ الناس‌».یعنى‌، آن‌ چه‌ در اوایل‌ و اواسط‌ قرآن‌ کریم‌ آمد ناظر به‌ مقام‌ کون‌ جامع‌ و عینی‌همه‌ اسمای‌الاهی‌ نیست‌، تنها انسان‌ است‌ که‌ واجد همه‌ اسمای‌ حسنای‌ الاهی‌ وصفات‌ علیای‌ خداوندی‌ است‌، و در آخِر قرآن‌ به‌ عنوان‌ مربوب‌ مخصوص‌خداوند مطرح‌ می‌شود.
کسی‌ که‌ از راه‌ کتاب‌ تدوینى‌، پی‌ به‌ کتاب‌ تکوینی‌ می‌برد، بهره‌ حصولی‌خواهد یافت‌؛ ولی‌ کسی‌ که‌ از راه‌ کتاب‌ تکوینى‌، به‌ اسرار کتاب‌ تدوینی‌می‌رسد، نصیب‌ او علم‌ شهودی‌ خواهد بود.
با بیان‌ گذشته‌، معلوم‌ می‌شود بهتر از اهل‌ بیت‌ عصمت‌ ـ که‌امیرالمؤمنین‌(ع)، سیّد اولیای‌ خدا و خلفای‌ الاهی‌ است‌ ـ کسی‌ نیست‌ که‌ قرآن‌را از بیرون‌ معرّفی‌ کند؛ همان‌گونه‌ که‌، در تبیین‌ محتوای‌ درونی‌ قرآن‌ ـ نیز ـهیچ‌ چیز یا هیچ‌ کسى‌، بهتر از آن‌ها نخواهد بود. و اگر درباره‌ خود قرآن‌جست‌ و جو شود، آن‌ هم‌ چون‌ همتای‌ انسان‌ کامل‌ است‌ در حکم‌ خودانسان‌کامل‌ است‌ نه‌ برتر از او؛ گرچه‌، در عالم‌ ملک‌ و در نشأت‌ تکلیف‌مراحل‌ نازل‌ انسان‌ ملکوتی‌ و کامل‌، تابع‌ حقیقت‌ قرآن‌ خواهد بود. ولی‌ درارزیابى‌، باید حساب‌ هر مرحله‌ از قرآن‌ را با مرحله‌ خاص‌ از مقام‌های‌ رفیع‌انسان‌ کامل‌ به‌ دقّت‌ بررسی‌ کرد.
اطلاق‌ کتاب‌ الاهى‌، بر موجود طبیعی‌
برای‌ تذکّر، برخی‌ از تعبیرهای‌ اهل‌ معرفت‌ درباره‌ اطلاق‌ کتاب‌ بر موجودتکوینی‌ بازگو می‌شود. قیصری‌ (متوفای‌ 751 ه . ق‌)، در فصل‌ پنجم‌ از مقدمه‌شرح‌ فصوص‌ ابن‌عربى‌، فرموده‌ است‌: باید معلوم‌ باشد که‌ همه‌ عوالم‌ از کل‌ وجزئى‌، کتاب‌های‌ الاهی‌اند؛ چون‌ به‌ کلمات‌ تامّه‌ آن‌ها احاطه‌ دارند. عقل‌ اوّل‌ ونفس‌ کلى‌، دو کتاب‌ الهی‌اند، و گاهی‌ به‌ عقل‌ اوّل‌، ام‌ّالکتاب‌ گفته‌ می‌شود. و این‌شعر را، در چند مورد کتاب‌ خود به‌ حضرت‌ علی‌بن‌ابی‌طالب‌(ع) نسبت‌ می‌دهد:
فانت‌ الکتاب‌ المبین‌ الذی‌با حرفه‌ یظهر المُضمَر
چنان‌که‌، مرحوم‌ فیض‌کاشانی‌ ـ نیز ـ آن‌ را در صافی‌ به‌ امیرالمؤمنین‌(ع)منسوب‌ می‌داند، و چنین‌ می‌فرماید:
اطلاق‌ کتاب‌ بر انسان‌ کامل‌، در عُرف‌ اهل‌اللّه‌ و اولیای‌ خاص‌ او شایع‌ است‌.
محمد بن‌ حمزه‌ فناری‌ (761 ـ 834)، از مشاهیر قرن‌ هشتم‌ و نهم‌، درشرح‌ مفتاح‌الغیب‌، صدرالدین‌ محمد بن‌اسحاق‌ بن‌ یوسف‌ بن‌ علی‌ قونوی‌(606 ـ 673)، از بزرگان‌ قرن‌ هفتم‌ هجرى‌، چنین‌ فرموده‌ است‌: کتاب‌ دوقسم‌ است‌: فعلی‌ و قولی‌؛ آن‌گاه‌ قرآن‌ کریم‌ را ترجمه‌ حقیقت‌ رسول‌اکرم‌(ص)معرّفی‌ کرده‌ و حدیث‌ "کان‌ خُلقُه‌ القرآن‌" را اشاره‌ به‌ آن‌ دانسته‌ است‌.
صدرالدین‌ قونوى‌، در فکوک‌، سرّ نامگذاری‌ انبیاء: به‌ کلمات‌ و نیز سرّنامگذاری‌ حق‌ سبحانه‌ و تعالى‌، ارواح‌ ـ بلکه‌ موجودات‌ را ـ به‌ این‌ نام‌(کلمات‌) موقوف‌ بر شناخت‌ چگونگی‌ ایجاد و مادّه‌یی‌ که‌ آفرینش‌ از آن‌ وتوسط‌ آن‌ و در آن‌ واقع‌ می‌شود، دانست‌، و اظهار داشت‌ که‌ اصول‌ آن‌ را درتفسیر فاتحه‌ الکتاب‌ و در کتاب‌ نفحات‌ یاد کرده‌ام‌. آن‌ گاه‌، راز اجمالی‌ آن‌را در این‌ دانست‌ که‌ خداوند از تأثیر ایجادی‌ خویش‌ به‌ عنوان‌ قول‌، یاد کرده‌است‌، «انما قولنا لشی‌ اذا اردناه‌ ان‌ نقول‌ له‌ کن‌، فیکون‌»، یعنی‌ اگر ایجاد همان‌قول‌ و تکلّم‌ است‌ پس‌ موجود همان‌ مَقُول‌ و کلمه‌ خواهد بود.
قونوى‌، در نفحات‌، چنین‌ می‌گوید:
هر کدام‌ از موجودات‌ که‌ در علم‌ حق‌ متعالی‌ تعیّن‌ علمی‌ یافت‌ و هنوز به‌صِبغه‌ وجودی‌ مُنضَبِق‌ نشد، حرف‌ عینی‌ نامیده‌ می‌شود و به‌ اعتبار تعقّل‌ آن‌ بالوازم‌ خاص‌ قبل‌ از صِبغه‌ یاد شده‌ کلمه‌ غَیْبی‌ یاد می‌شود؛ و به‌ اعتبار ظهور حق‌سبحانه‌ به‌وسیله‌ آن‌ها و انسحاب‌ و جریان‌ حکم‌ تجلّی‌ بر آن‌ها و بر لوازم‌آن‌ها، کلمه‌ وجودی‌ نامیده‌ می‌شود؛ و به‌ اعتبار، موجودات‌، کلمات‌ خداوندند ونام‌ها در اثر اختلاف‌ اجناس‌، انواع‌ و سپس‌ اشخاص‌، مختلف‌ خواهد بود.
چون‌ انسان‌ کامل‌، جامع‌ِ همه‌ کمال‌ها و نیز تمام‌ کلمه‌ها خواهد بود می‌تواندبگوید: «اُعطیت‌ جوامع‌ الکلم‌». چه‌ این‌ که‌، درباره‌ رسول‌اکرم‌(ص) وارد شد، ونیزآن‌ حضرت‌(ص) به‌ امیرالمؤمنین‌(ع) فرمود: «أُوتیت‌َ یا على‌، جوامع‌ العلم‌»گرچه‌ همان‌ عنوان‌، جوامع‌ الکلم‌، کافی‌ است‌ زیرا مقام‌ انسان‌ کامل‌ بیش‌ از یک‌ حقیقت‌نیست‌ و در نشأت‌ ملک‌، برابر آیه‌ سوره‌ آل‌ عمران‌ «وانفسنا وانفسکم‌» وجودمبارک‌ علی‌بن‌ ابی‌طالب‌(ع) همان‌ روح‌ مطهّر رسول‌اکرم‌ گرامی‌(ص) خواهد بود.
غرض‌ آن‌ که‌، حقیقت‌ انسان‌ کامل‌، طبق‌ شهادت‌ِ صاحب‌نظران‌ انسان‌ شناس‌،همان‌ کتاب‌ جامع‌ و مهیمن‌ بر سایر کتاب‌ها، کلمه‌ها و موجودهاست‌؛ زیرا، وی‌مظهر اسم‌ (اللّه‌) اعظم‌ است‌؛ و اما، دیگر موجودها، مظهر اسمای‌دیگر.
قونوى‌، در مواردی‌ از فکوک‌، به‌ این‌ مطلب‌ پرداخت‌ که‌: قلب‌ انسان‌ کامل‌مستوای‌ اسم‌اللّه‌ است‌ که‌ آن‌ اسم‌ ذات‌ می‌باشد. انسان‌، که‌ کون‌ جامع‌ است‌،خلیفه‌خداوندی‌ است‌ که‌ محیط‌ به‌ تمام‌ اشیاست‌، زیرا خلیفه‌ باید خلامستخلف‌ عنه‌ را پر کند و اگر منوب‌ عنه‌ هیچ‌ خلا نداشت‌، خلیفه‌ او مظهرمحیط‌ بودن‌ او خواهد بود و مظهر خداوند محیط‌ همانا کون‌ جامع‌ است‌.امیرالمؤمنین‌(ع) هم‌ شمّه‌یی‌ از فضایل‌ مردان‌ الاهی‌ را که‌ به‌ منَصِب‌ ملکوتی‌خلافت‌ خداوند نایل‌ آمدند چنین‌ بازگو می‌فرماید:
...هجم‌ بهم‌ العلم‌ علی‌ حقیقه‌ البصیره‌، و باشروا روح‌ الیقین‌، واستلانوا مااستَوْعَرَه‌ُ المُترفون‌َ، واُنِسوا بما استوحش‌ منه‌ الجاهلون‌، و صحبوا الدنیابابدان‌ ارواحها مُعَلّقه‌ بالمحل‌ الاعلى‌، اولئک‌ خلفاء اللّه‌ فی‌ارضه‌، والدعاه‌الی‌ دینه‌، آه‌ آه‌ شوقاً الی‌ رؤیتهم‌.
منظور از خلافت‌ در زمین‌ این‌ نیست‌ که‌ قلمرو خلافت‌ او محدوده‌ زمین‌است‌، بلکه‌ مراد آن‌ است‌ که‌ گرچه‌ منطقه‌ خلافت‌ او بسیار وسیع‌ است‌، وجودمُلکی‌ و عنصری‌ او در زمین‌ به‌ سر می‌برد. حضرت‌ علی‌(ع)، از خود به‌ عنوان‌خلیفه‌اللّه‌ و ولی‌اللّه‌ یاد می‌کند، همان‌گونه‌ که‌ در بخش‌ نامه‌های‌ رسمی‌ خود که‌برای‌ کارگزاران‌ امور مالی‌ و صدقات‌ می‌نوشت‌ چنین‌ مرقوم‌ می‌فرمود:
ثم‌ تقول‌: عباداللّه‌،ارسلنی‌ الیکم‌ ولی‌ و خلیفته‌ ....
و درباره‌ انسان‌ کاملی‌ که‌ این‌ عنوان‌ قابل‌ اِنطباق‌ بر حضرت‌ مهدی‌(ع)ـارواحنا فداه‌ ـ است‌، چنین‌ فرموده‌ است‌:
بقیه‌ من‌ بقایا حجته‌، خلیفه‌ من‌ خلائف‌ انبیائه‌.
بنابراین‌، جهان‌ بیرونی‌ کتابی‌ است‌ صامِت‌، و جهان‌ درونی‌ ـ یعنی‌ انسان‌کامل‌ و خلیفه‌ الاهی‌ ـ کتابی‌ است‌ ناطق‌؛ و قرآن‌ تدوینی‌ که‌ رموز جهان‌ بیرون‌را دربردارد، انسان‌ کامل‌ همه‌ آن‌ها را در نهان‌ و نهاد خویش‌ مشهود می‌یابد.
جناب‌ شیخ‌ محمود شبستری‌ در این‌باره‌، در موارد مختلف‌ از گلشن‌رازمی‌فرماید:
جهان‌، جمله‌، فروغ‌ نور حق‌ دان‌ حق‌، اندر وى‌، ز پیدایی‌ست‌ پنهان‌!
جهان‌ انسان‌ شد و، انسان‌ جهانی‌از این‌ پاکیزه‌تر، نَبْوَد بیانی‌
جهان‌ آن‌ِ تو و، تو مانده‌ عاجزز تو محروم‌تر، کس‌ دیده‌ هرگز؟!
جهان‌ را، سر به‌ سر، در خویش‌ بینی‌هر آن‌ چه‌ آید آخِر، پیش‌، بینی‌!
تذکر: گاهی‌ عنوان‌ خلیفه‌، بر خداوند سبحان‌، نسبت‌ به‌ عَبد سالک‌ صالح‌متوکّل‌ِ بر او اطلاق‌ می‌شود؛ که‌ نظیر عنوان‌ مؤمن‌ است‌، که‌ هم‌ بر خداونداطلاق‌ می‌شود، و هم‌ بر بنده‌ او؛ و بحث‌ آن‌ در تبیین‌ «المؤمن‌ مرآه‌ المؤمن‌»مطرح‌ است‌. جریان‌ اطلاق‌ عنوان‌ خلیفه‌ بر خداوند، در نهج‌البلاغه‌، به‌ صورت‌نیایش‌ حضرت‌ علی‌(ع) هنگام‌ عزم‌ بر سفر چنین‌ آمده‌ است‌:
اللّهم‌ انت‌ الصاحب‌ فی‌ السفر، وانت‌ الخلیفه‌ فی‌ الاهل‌ و لا یجمعهما غیرک‌لان‌ المستخلف‌ لا یکون‌ مستصحباً و المستصحب‌ لا یکون‌ مستخلفاً؛
آن‌ چه‌ اطلاق‌ عنوان‌ خلیفه‌ را بر خداوند پیچیده‌ می‌کند، همانا اصالت‌ او وفرعیت‌ بنده‌ اوست‌. بنابراین‌، چگونه‌ تصور صحیحی‌ برای‌ خلافت‌ اصل‌ ازفرع‌ می‌توان‌ داشت‌؟! و آن‌ چه‌ اطلاق‌ عنوان‌ خلیفه‌ را بر بنده‌ نسبت‌ به‌ خداونددشوار می‌کند، نداشتن‌ تصور درستی‌ از خلافت‌ نسبت‌ به‌ خداوندی‌ است‌ که‌ برهمه‌ چیز احاطه‌ دارد، و هیچ‌ ذرّه‌ از او خالی‌ نیست‌، و او ـ نیز ـ از هیچ‌موجودی‌ غایب‌ نیست‌ تا خَلف‌ و ورای‌ او تصور شود، که‌ بنده‌ او در غیبت‌اش‌عهده‌دار کار مخصوص‌ او شود. البته‌، به‌طور اجمال‌، این‌ مسائل‌ مورد اشاره‌قرارگرفت‌ و علاج‌ آن‌ بازگو شد.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/6/14 :: ساعت 2:39 عصر )
»» وصیت علی (ع) در آخرین لحظات عمر : وصیت نامه امام علی به امام حسن

به غیر از وصیت کوتاهی که در نهج البلاغه از امام علی (علیه السلام) ثبت گردیده ، وصیت‌های دیگری نیز از ایشان در سندهای قدیمی دیده می‌شود. "قاضی محمد بن سلامه " معروف به قضاعی متوفای 405هجری در مجموعه ای از سخنان علی علیه السلام که آن را "دستور معالم الحکم" نامیده، وصیتی از امام آورده است. وی گوید وقتی پسر ملجم حضرت را ضربه زد، امام حسن علیه السلام گریان بر او درآمد، امام پرسید: « پسرم چرا گریه می‌کنی؟"

 

امام حسن علیه السلام پاسخ داد: "چرا نگریم که تو در نخستین روز آن جهان و آخرین روز این جهانی" ، حضرت فرمود: " پسرم! چهار چیز را به تو می‌گویم که به خاطر بسپار و به کار دار، و چهار چیز را اگر انجام ندهی، اندک زیانی به تو نمی‌رساند."

 و اما آنهایی که باید به کار بندی: و اما چهار خصلتی که باید از آن پرهیز نمایی:

   1- خرد برترین توانگری است .

2- بدترین تهیدستی نادانی است .

3- خودبینی، وحشتناک ترین وحشت است .

 4- خوش خوئی گرامی ترین حسب می باشد.

 

 1- از دوستی با احمق که او خواهد ترا سود رساند لیکن به زیانت کشاند.

 

2- از دوستی با دروغگو که دور را به تو نزدیک و نزدیک را دور نماید.

 

3- از دوستی با بخیل که چیزی را که بدان سخت نیازمندی از تو دریغ می‌دارد.

 

4- از دوستی با تبهکار که تو را به هنگام سود خود می‌فروشد.(1)

و نیز آورده‌اند که وقتی امیرالمؤمنین ضربت خورد، برای امام حسن و امام حسین علیهماالسلام اینگونه وصیت فرمود:

 شما را سفارش می‌کنم به ترسیدن از خدا، و این که دنیا را نخواهید هر چند دنیا در پی شما بیاید. دریغ مخورید بر چیزی، از آن که به دستتان نیاید.

حق را بگویید، برای پاداش - آن جهان - کار کنید ، با ستمکار در پیکار باشید و ستمدیده را یاری کنید .

 شما و همه فرزندان و خویشانم و آن کسانی که نامه من به ایشان رسد را ، سفارش می‌کنم به ترس از خدا و آراستن کارها، آشتی با یکدیگر ، که

من از جد شما شنیدم که فرمود: «آشتی دادن میان مردمان بهتر است از نماز و روزه سالیان.»

 

خدا را ! خدا را! درباره یتیمان، آنان را گاه گرسنه و گاه سیر مدارید، و نزد خود ضایعشان مگذارید.

 خدا را! خدا را! همسایگان را بپایید که سفارش شده پیامبر شمایند و پیوسته درباره آنان سفارش می فرمود چندان که گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد کرد .

 خدا را! خدا را! درباره قرآن، مبادا دیگری بر شما پیشی گیرد در رفتار به احکام آن.

 خدا را! خدا را! درباره نماز، که نماز ستون دین شماست.

 خدا را! خدا را! در حق خانه پروردگارتان، آن را خالی مگذارید، تا آنجا که در این جهان ماندگارید، که اگر - حرمت - آن را حفظ ننمایید به عذاب خدا گرفتار شوید .

 خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا. درباره مالتان، جانتان و زبانتان!

 بر شما باد به یگدیگر پیوستن و به هم بخشیدن. مبادا از هم روی بگردانید و پیوند هم را بگسلانید.

 امر به معروف و نهی از منکر را وامگذارید که بدترین شما حکمرانی شما را بر دست گیرند! آنگاه دعا کنید و از شما نپذیرند. پسران عبدالمطلب! نبینم در خون مسلمانان فرو رفته‌اید و بگویید امیر مؤمنان را کشته‌اند! بدانید جز کشنده من نباید کسی به خون من کشته شود.

 

 بنگرید! اگر من از این ضربت او مُردم، او را تنها یک ضربت بزنید و دست و پا و دیگر اندام او را مبرید که من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم

می فرمود: «بپرهیزید از بریدن اندام مرده هر چند سگ دیوانه باشد.»

 

 منبع :

1- زندگانی امیر مؤمنان علی علیه السلام، دکتر سید جعفر شهیدی، ص 168.

2- نامه 47 نهج البلاغه، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/6/14 :: ساعت 2:37 عصر )
»» ماجراى فدک

فدک دهکده‏اى در شمال مدینه بود که تا آن شهر دو یا سه روز راه فاصله داشت.1 این دهکده در شرق خیبر و در حدود هشت فرسنگى‏2 آن واقع بود و ساکنانش همگى یهودى شمرده مى‏شدند. امروزه فاصله خیبر تا مدینه را حدود 120 یا 160 کیلومتر ذکر مى‏کنند بعد از فتح خیبر، خداوند رعب و ترسی از مسلمین در دل اهل فدک قرار داد. لذا نماینده‏ ای نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرستادند و از آن حضرت خواستند که با آنان بر نصف فدک مصالحه کند. حضرت هم پذیرفتند.

سوره حشر، آیه 6 و7: و ما افاءالله علی رسوله منهم فما او جفتم علیه من خلیل و لا رکاب ولکن الله یسلط رسله علی من یشاء والله علی کل شیء قدیر ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی. .

خداوند در این دو آیه می‏فرماید: آنچه را که خداوند به پیامبرش رجوع داده (از غنائم جنگی و زمینها و. . .) و شما مسلمانان هیچ اسبی برای فتح آن نتاختید و هیچ شتری سوار نشدید؛ بلکه خداوند پیامبرش را بر آن مسلط فرمود که خداوند هم بر هر چیز قادر است.
همه این اموال مربوط است به خدا و رسولش و نزدیکان او. . . (یعنی بین تمام مسلمین تقسیم نمی‏شود؛ مانند غنائم جنگی دیگر. بلکه فقط در اختیار رسول خداست تا در بین فقرا و محتاجان تقسیم کند) این دو آیه صریح است در حکم اموالی مانند فدک که مسلمانان در آن حقی ندارند بلکه تماما در اختیار رسول خداست.
با شنیدن خبر پیروزى سپاه اسلام، فدکیان که خود را همدست خیبریان مى‏دیدند، به هراس افتادند؛ اما وقتى خبر برخورد بزرگوارانه پیامبر(ص) با خیبریان را شنیدند، شادمان شدند و از رسول خدا(ص) خواستند که با آنان همانند خیبریان رفتار کند. پیامبر خدا(ص) این درخواست را پذیرفت.

اعطاء فدک

حضرت امام رضا علیه السلام می‏فرماید: هنگامی که آیه آت ذالقربی حقه؛ حق نزدیکان خود را بده نازل شد،
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فاطمه را به سوی من بخوانید. حضرت فاطمه (علیهاسلام) را خبر کردند
رسول خدا فرمود: ای فاطمه! فدک از جمله اموال و غنائمی است که برای فتح آن مسلمانان اسب و شتری نتاخته‏اند. « و هی لی خالصه دون المسلمین » و آن تنها در اختیار من است و مسلمانان در آن حقی ندارند. خداوند تبارک و تعالی به من امر فرمود که حق نزدیکانم را بدهم. من این فدک را به تو دادم. آن را تصرف کن برای خودت و فرزندانت.

ارزش اقتصادى فدک‏

 

درباره ارزش اقتصادى فدک بسیار سخن گفته‏اند. برخى از منابع شیعى درآمد سالیانه آن را بین بیست و چهار هزار تا هفتاد هزار دینار نوشته‏اند9 و برخى دیگر، نصف درآمد سالیانه آن را 24هزار دینار نگاشته‏اند. ابن ابى الحدید معتزلى‏از یکى از متکلمان امامى مذهب چنان نقل مى‏کند که ارزش درختان خرماى این ناحیه با ارزش درختان خرماى شهر کوفه در قرن هفتم برابر بود.

 

به نظر مى‏رسد مى‏توان تا حدودى ارزش واقعى اقتصادى آن را از یک گزارش تاریخى زمان خلافت عمربن خطاب دریافت. وقتى خلیفه دوم تصمیم گرفت فدکیان یهودى را از شبه جزیره عربستان اخراج کند، دستور داد نصف فدک را که سهم آنان بود، از نظر زمین و درختان و میوه‏ها قیمت گذارى کنند. کارشناسان ارزش آن را پنجاه هزار درهم تعیین کردند و عمر با پرداخت این مبلغ به یهودیان فدک، آن‏ها را از عربستان بیرون راند.

 

بنابراین، مى‏توان ارزش اقتصادى فدک در زمان رسول خدا(ص) و ابوبکر را چیزى نزدیک به این مقدار دانست.

 

اختلاف حضرت زهرا(س) با حکومت بر سر فدک چگونه بود؟

 

گزارش‏هاى منابع شیعى و سنى نشان مى‏دهد حضرت زهرا(س) و حکومت هر یک دو ادعا درباره فدک داشتند.

ادعاهاى حضرت زهرا(س)

چنان که نزد شیعیان مشهور است، حضرت زهرا(س) فدک را ملک خود مى‏دانست و براى اثبات مالکیت خود دو راه را به صورت طولى پیمود؛ یعنى وقتى از راه اول نتیجه نگرفت سراغ راه دوم رفت.این دو راه عبارت است از بخشش و ارث.

 

1. بخشش (نحله)

عمده منابع شیعى و نیز منابع متعدد اهل سنت این نکته را بیان مى‏کنند که نیمى از فدک در سال هفتم هجرى به ملکیّت شخص پیامبر اکرم(ص) درآمد و پیامبر(ص) - طبق آیه «و آتِ ذالقربى حقَّه؛ حق خویشان خود را بپرداز» - آن را به حضرت فاطمه زهرا(س) بخشید.

حضرت فاطمه(س) پس از پیامبر اکرم(ص) براى اثبات این ادعا حضرت على(ع) و امّ ایمن را گواه قرار داد. حکومت سخن حضرت زهرا(س) را نپذیرفت و بااین بهانه که اولاً حضرت على(ع) در این گواهى صاحب نفع است و ثانیاً - حتى اگر شهادت على(ع) پذیرفته شود - در اثبات امور مالى گواهى دو مرد یا یک مرد و دو زن لازم است، گواهى امام على(ع) و ام ایمن را رد کرد.

 

نقد رأى دستگاه خلافت

 

کردار حکومت از نظر قوانین و سنت اسلامى مردود است؛ زیرا:

1. در آن زمان فدک در دست حضرت فاطمه(س) بود. در آیین دادرسى پیامبر اکرم(ص) - البینة على المدعى و الیمین على من انکر- شاهد آوردن وظیفه مدعى و سوگند خوردن وظیفه منکر است. پس حضرت منکر به شمار مى‏آمد و باید سوگند مى‏خورد دیگرى در این ملک حقى ندارد.

 

2. با توجه به آیه تطهیر که مفسران شیعه و سنى شأن نزول آن را درباره اهل بیت پیامبر اکرم(ص) مى‏داننداهل بیت آن حضرت(ع) از هر گونه رجس و پلیدى دورند؛ و بدیهى است که مصداق این آیه نمى‏تواند ادعاى نادرست مطرح کند.

 

3. محدثان شیعه و سنى بر این نکته اتفاق دارند که پیامبر اکرم(ص) درباره حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود: «ان الله یغضب لغضبها و یرضى لرضاها؛ خداوند براى خشم فاطمه خشمگین و براى خشنودى‏اش خشنود مى‏شود.» این جمله که حکومتگران نیز آن را شنیده بودند، نشان مى‏دهد فاطمه(س) در همه شؤون زندگانى‏اش جز در مسیر خداوند گام بر نمى‏دارد و بى‏تردید چنین فردى هرگز ادعاى دروغ بر زبان نمى‏راند.

 

4. شاهد ادعاهاى حضرت زهرا(س) شخصیتى مانند على(ع) است که با آیاتى چون «آیه ولایت»و آیه تطهیر تأیید گردیده و در آیه مباهله به منزله نفس پیامبر(ص) مطرح شده است.افزون بر این، با بیشترین تأییدات از سوى پیامبر(ص) روبه‏رو است. تنها حدیث «على مع الحق و الحق مع على یدور حیث مادار؛ على با حق است و حق با على است و حق بر محور على مى‏گردد.» براى اثبات درستى گفتار و کردارش کافى است.

 

این روایات در جامعه آن روز شایع بود و مسلماً حکومتگران با آن‏ها آشنا بودند. بى‏تردید رد کردن شهادت چنین گواهى نشان دهنده بى‏اعتنایى به آیات و روایات و یا دست‏کم نا آگاهى از آن‏ها است. راستى آیا رواست تصور کنیم شخصیتى که از آغاز اسلام همه هستى‏اش را خالصانه در طبق اخلاص گذاشته و به درگاه خداوند پیشکش کرده است، بخواهد به سود همسرش گواهى دهد؟

 

آیا مى‏توان کسى را که در طول زندگانى‏اش از دنیا به حداقل اکتفا و اموال خود را عمدتاً وقف کرده است، به دنیاطلبى و گواهى دروغین متهم کرد؟

 

5. در میان اصحاب پیامبر خدا(ص) به فردی به نام خزیمة بن ثابت برمى‏خوریم که به جهت شدت ایمانش پیامبر(ص) او را به لقب «ذوالشهادتین» مفتخر کرد و گواهى‏اش را با گواهى دو شاهد برابر شمرد.

 

اگر پیامبر(ص) شهادت چنین شخصى را در همه موارد با گواهى دو شاهد برابر دانست، چرا حاکم پس از او نمى‏تواند گواهى حضرت على(ع) را که به مراتب از «خزیمه» برتر است، با شهادت دو شاهد برابر بداند؟

 

6. به گواهى حکومتگران، پیامبر خدا(ص) «ام ایمن» را زن بهشتى معرفى کردواضح است چنین شخصیتى هیچ‏گاه گواهى دروغ نمى‏دهد.

 

در این جا از نظر تاریخى پرسشى اساسى رخ مى‏نماید: به راستى اگر پیامبر اکرم(ص) فدک را به حضرت فاطمه(س) بخشیده بود، چرا آن حضرت(س) نتوانست شاهدان بیشتر بیاورد، با آن که از نظر زمان حدود چهار سال (7-11هجری) فدک در اختیار وى قرار داشت؟

 

در پاسخ به این پرسش باید یاد آور شد:

 

1. گزارش‏هاى این واقعه نشان مى‏دهد این بخشش درون خانوادگى بوده و پیامبر(ص) صلاح ندید آن را آشکارا براى مردم اعلام کند. حضرت(ص) تنها افراد بسیار نزدیک را بر این امر گواه گرفت و حتى مصلحت ندید افرادى مانند عباس(عموى رسول خدا) و همسرانش را شاهد این بخشش قرار دهد.

 

مصالح این امر را مى‏توان امورى چون متهم شدن به ترجیح خانواده، حسادت‏هاى درون خانوادگى یا بالا رفتن سطح توقع بعضى از همسران دانست.

 

2. ممکن است جمعى از شاهدان، با توجه به حاکمیت وقت، از شهامت لازم براى گواهى دادن بى‏بهره بودند؛ چنان که اکثریت جامعه آن روز از ابراز نصّ غدیرخم خوددارى مى‏کردند.

 

3. گزارش‏هاى این واقعه نشان مى‏دهد حضرت فاطمه زهرا(س) در زمان حیات پدر بزرگوارش - با توجه به این که در آمد فدک بسیار فراتر از نیازهایش بود، نیاز جامعه مسلمان آن روز و عدم امکان حضور فعال حضرتش در تدبیر اقتصادى آن سامان - اختیار آن را کلاً به پدر واگذار کرد تا خود هر گونه صلاح مى‏داند مازاد درآمد آن را مصرف کند. با این واگذارى بسیارى چنان پنداشتند که تصرفات پیامبر(ص) در فدک تصرفاتى حاکمانه و به عنوان رهبر جامعه مسلمانان است، در حالى که در واقع آن حضرت (ص) همه این امور را به نحو وکالت تام الاختیار از جانب دختر گرانقدرش انجام مى‏داد.

 

2. ارث‏

 

پس از آن که حکومت شهادت گواهان حضرت(س) را نپذیرفت، حضرت زهرا(س) از راه دیگر وارد شد و از حکومت خواست میراث پدرش را که فدک نیز بخشى از آن است به او واگذار کند و در این مورد به نص آیه قرآن درباره ارث متمسک شد: «یوصیکم الله فى الولادکم للذکر مثل حظ الانثیین...؛خداوند به شمار درباره [ارث‏] فرزندانتان سفارش مى‏کند که سهم پسر دو برابر دختر است... .»

 

ظاهر این آیه عام است و انبیا و غیر انبیا را شامل مى‏شود. ابوبکر در برابر این آیه چنان استدلال کرد که انبیا از خود ارث باقى نمى‏گذارند. حضرت زهرا(س) فرمود: چگونه است که هر گاه تو درگذشتى فرزندانت از تو ارث مى‏برند؛ اما ما از رسول خدا(ص) ارث نمى‏بریم؟! 28 آن گاه به آیات دیگر قرآن که در موارد مختلف از ارث پیامبران گذشته سخن به میان آورده است، تمسک جست؛ مانند آیه ششم سوره مریم و آیه شانزدهم سوره نمل. در آیه ششم سوره مریم، حضرت زکریا بیان مى‏دارد که «خداوندا، من از خویشانم که پس از من وارثانم خواهند شد، بیمناکم... پس فرزندى به من عطا کن که از من و آل یعقوب ارث برد.»29 در آیه شانزدهم سوره نمل از ارث بردن سلیمان پیامبر، از پدرش داوود پیامبر سخن به میان آمده است.30سؤالى که در این جا به ذهن مى‏رسد، آن است که اگر حضرت زهرا(س) مى‏توانست فدک را از طریق ارث به دست بیاورد، باید مى‏دانست پیامبراکرم(ص) وارثان شرعى دیگرى به عنوان همسران دارد و فدک تنها از آن حضرت(س) نمى‏گشت. پس چرا از ابوبکر مى‏خواهد تمام فدک را از طریق ارث به او واگذار کند؟

 

در پاسخ باید گفت:

 

1. حضرت(س) تمام فدک را شرعاً از آن خود مى‏دانست و چون ادعاى بخشش او را نپذیرفتند، به ادعاى ارث متوسل شد.

 

2. اگر آن را از راه ارث به او مى‏دادند، در این هنگام طبق قانون ارث اسلام تنها 18 آن میان تمام همسران پیامبر(ص) تقسیم مى‏شد31 و 78 آن به حضرت(س) مى‏رسید. بنابراین، طبیعى مى‏نمود که حضرت(س) به جهت فراوانى سهمش ادعاى خود را در ظاهر به صورت کلى بیان دارد.

 

ب) ادعاهاى حکومت

 

حکومت در مقابل حضرت(س) عمدتاً دو ادعا مطرح کرد:

 

1. صدقه بودن فدک‏

معناى این عبارت آن است که پیامبر اکرم(ص) فدک را به کسى نبخشید و با آن به گونه صدقه جاریه برخورد کرد؛ یعنى رسول خدا(ص) از درآمد فدک زندگانى شخصى حضرت فاطمه زهرا(س) و دیگر بنى‏هاشم را تأمین مى‏کرد و مازاد آن را در راه خدا به مصرف مى‏رساند.

 

از آن جا که ابوبکر خود را جانشین مشروع پیامبر اکرم(ص) مى‏دانست، مى‏خواست با در اختیار گرفتن فدک، این مشروعیت ادعایى را براى همگان به اثبات برساند و چنان اعتقاد داشت که چشم پوشى از این زمین نوعى خلل در مشروعیت حکومتش پدید مى‏آورد.

 

این ادعا با چالش‏هاى زیر روبه‏رو است:

 

1. ظاهر آیه هفتم سوره حشر که قبلاً به آن اشاره شد، آن است که این سرزمین از سوى خداوند ملک پیامبر اکرم(ص) قرار گرفت.

 

2. روایات شیعه و سنى بر این نکته تصریح دارند که با نزول آیه «و آت ذالقربى حقه» پیامبر اکرم(ص) این زمین را به صورت بخشش به فاطمه زهرا(س) واگذار کرد. جالب آن است در آیه از حق ذالقربى (خویشان نزدیک) سخن به میان آمده و آن را حق ایشان دانسته است.

 

3. حتى اگر ظاهر رفتار پیامبر(ص) چیزى غیر از ملکیت و عدم بخشش را نشان دهد، وقتى شخصیتى مانند حضرت فاطمه(س) به همراه شاهدانى چون حضرت على(ع) و ام ایمن ادعاى بخشش مى‏کنند باید ادعاى آن‏ها بر ظاهر رفتار پیامبر مقدم شود.

 

4. حتى اگر بپذیریم این ملک در زمان پیامبر اکرم(ص) صدقه بود، لزوماً معناى آن این نیست که حکومت جانشین پیامبر اکرم(ص) سرپرست این صدقه خواهد بود؛ زیرا ممکن است آن را صدقه‏اى خانوادگى و در اصطلاح نوعى وقف خاص بدانیم که متولى آن افرادى از خود آن خاندانند.

 

چنان که طبق بعضى از گزارش‏هاى اهل سنت، عمر در زمان حکومت خود فدک را به حضرت على(ع) و عباس واگذار کرد تا خود در میان خود همانند پیامبر اکرم(ص) با این سرزمین رفتار کنند.

 

5. حتى اگر تصرفات پیامبر اکرم(ص) را تصرفاتى حاکمانه بدانیم و معتقد باشیم آن حضرت به عنوان حاکم مسلمانان سرپرستى این ملک را به عهده گرفت، باید توجه داشت در آن زمان مهم‏ترین چالش میان حکومت و اهل بیت(ع) مشروعیت حکومت بود که اهل بیت(ع) آن را طبق نصوص پیامبر اکرم(ص) نمى‏پذیرفتند. در این موقعیت، بدیهى بود زیر بار لوازم این مشروعیت نیز نروند و به عهده گرفتن سرپرستى فدک از سوى حکومت را نپذیرند.

 

2. حدیث نفى ارث پیامبران‏

 

منظور از این حدیث، روایتى است که ابوبکر آن را از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل کرد: «انا معاشر الانبیاء لانورث ما ترکناه صدقة؛35 ما جماعت پیامبران از خود ارث باقى نمى‏گذاریم. هر چه از ما ماند، صدقه است».

 

درباره این حدیث باید یادآور شد:

 

1. تا آن زمان این حدیث را جز ابوبکر هیچ کس نشنیده بود. بسیارى از محدثان نیز بر این نکته اتفاق نظر دارند که راوى این حدیث تنها ابوبکر بود. البته بعدها پشتیبانانى چون مالک بن اوس یافت و در دهه‏هاى بعد عمر، زبیر، طلحه و عایشه نیز در شمار مؤیدان آن جاى گرفتند.

 

2. ابوبکر با نقل این حدیث ناقل سخن پیامبر اکرم(ص) بود و در طرف مقابل، حضرت فاطمه(س) و حضرت على(ع) و ام ایمن ناقل سخن و کردار پیامبر اکرم(ص) مبنى بر بخشش فدک بودند. بدیهى است با توجه به فزونى شمار ناقلان در این سمت و نیز شخصیت آن‏ها که بیش‏ترین تأییدات را از سوى پیامبر اکرم(ص) دارایند، باید قول آن‏ها بر قول ابوبکر مقدم شود.

 

3. این حدیث با آیات متعددى از قرآن که در آن میراث انبیا مطرح شده است، منافات دارد و بدیهى است نمى‏توان تنها با یک حدیث در مقابل این آیات صریح ایستادگى کرد.

 

4. اگر طبق این حدیث معتقد شویم پیامبر اکرم(ص) هیچ گونه مالى به ارث نگذاشت، چگونه است که طبق نقل اهل سنت بعضى از اموال آن حضرت(ص) مانند وسایل شخصى و نیز حجره‏هاى آن حضرت(ص) به ارث مى‏رسید؟

طرز واگذاری فدک

ممکن است رسول خدا ( ص) فدک را به یکی از دو صورت به فاطمه علیها السلام واگذار نموده باشد . صورت اول اینکه اراضی آنرا به عنوان ملک شخصی تملیک آن حضرت نموده باشد . وجه دوم اینکه آنرا بر بیت علی و زهرا ( س) که بیت ولایت و رهبری مسلمین بود وقف نمموده به عنوان یک صدقه دائمی در اختیارشان قرار داده باشد .
ظاهر اخبار احتمال اول را تأیید می کند لیکن احتمال دوم نیز بعید نیست و در بعضی احادیث منصوص است . از باب نمونه

ابان بن تغلب می گوید : به حضرت صادق (ع) عرض کردم : آیا رسول خدا (ص) فدک را به فاطمه علیها السلام بخشیده بود ؟ فرمود : پیغمبر فدک را وقف نموده بود سپس بر طبق این آیه آن را در اختیار فاطمه علیها السلام قرار داد . گفتم : رسول خدا فدک را به فاطمه علیها السلام داد ؟ فرمود : بلکه خدا آنرا به فاطمه علیها السلام عطا کرد . ( 1 )
ام سجاد( ع) می فرماید : اقطع رسول الله فاطمة ( س) فدک . ( 2 )
چنان که ملاحظه می فرمایید در یک حدیث امام صادق (ع) تصریح می کند که رسول خدا فدک را وقف نموده بود . در حدیث دیگر حضرت سجاد (ع) به عنوان اقطع تعبیر نمود و اقطاع عبارتست از واگذار کردن حق انتفاع از قطعه ای از زمین های حکومت شرعی را به شخص معینی . و در احتجاجی که حضرت زهرا (س) باابوبکر داشت به عنوان « صدقتنا فدک » تعبیر فرمود .
در یکی از احادیثی که قبلا" گذشت امام صادق فرمود : رسول خدا حسن و حسین و فاطمه علیها السلام را خواند و فدک را به آنان واگذار کرد .
از این قبیل احادیث استفاده می شود که رسول اکرم فدک را بر بیت فاطمه علیها السلام و علی که خانه ولایت و رهبری دینی بود وقف نمود و حق انتفاع از آنرا به آنان اختصاص داد.

از مطالعه زندگی رسول خدا آشکارا روشن می کند  که ایشان علاقه مند به مال و ثروت نبود و درجمع وذخیره اموال کوشش نمی کرد بلکه اموالش را در راه هدف یعنی ترویج خدا پرستی به مصرف می رساند . مگر همین پیغمبر نبود که اموال و ثروت بی حد و حصر خدیجه را در راه ترویج همین هدف مصرف می کرد و خودش و داماد و دخترش درکمال مضیقه و سختی زندگی می کردند و گاهی از شدت گرسنگی سنگ بر شکم مبارکش می بست ؟ پیغمبر (ص) از آن افرادی نبود که بخواهد از موقعیتش استفاده کند و برای فرزندش املاک و مستغلات تهیه کند مگر همین پیغمبر نبود که میل نداشت دختر عزیزش یک پرده پشمی بر در اتاقش بیاویزد و دستبند نقره به دست حسن و حسین علیهما السلام و گردن بندی به گردن خویش بیفکند ؟ پس این مطلب شایان توجه است که با آن همه سختگیری ها که نسبت به زندگی داخلی خودش و دخترش داشت به چه علت املاک و مزارع سنگین قیمت فدک را به فاطمه علیها السلام بخشید ؟ این کار غیر عادی آن حضرت نمی تواند بی جهت باشد در علت قضیه می توان گفت : پیغمبر اکرم از جانب خدا مامور بود که علی علیه السلام را به خلافت و جانشینی خودش تعیین کند و می دانست که مردم به آسانی زیر بار زمامداری او نمی روند و برای خلافتش کارشکنی خواهندکرد . می دانست که بسیاری از خانواده های عرب نسبت به حضرت علی عقده هائی دارند زیرا علی علیه السلام مرد شمشیر و عدالت است و کمتر خانواده ای است که یکنفر یا چند نفرشان در زمان کفر به دست آنجناب کشته نشده باشد . پیغمبر اسلام می دانست که برای خلافت و اداره ملت بودجه لازم است و با آن اوضاع و شرائط تهیه فوری بودجه کار دشواری است می دانست که حضرت علی اگر بتواند به فقرا و درماندگان کمک کند و نیازمندی های جامعه را برطرف سازد کدورت ها تا حدی برطرف ودلها به سویش متمایل خواهد شد .
از این رهگذر بود که فدک را به فاطمه علیها السلام بخشید و در واقع در اختیار خلیفه آینده اش قرار داد تا در آمد سرشارش را در بین فقرا و درماندگان تقسیم کند شاید کینه و کدورت های دیرینه خودشان را فراموش کنند و متوجه بیت حضرت علی گردند در اوضاع بحرانی آغاز خلافت از آن اموال استفاده کند و در راه پیشبرد هدف رسول خدا از آنها بهره برداری نماید . در واقع می توان گفت : فدک را تنها به حضرت فاطمه علیها السلام نبخشید بلکه به خانه ولایت تقدیم نمود تا بدانوسیله به بودجه اقتصادی خلافت کمک نموده باشد .
فدک در زمان حیات رسول خدا در اختیار فاطمه علیها السلام قرارگرفت به مقدارقوت لایموتی از آن بر می داشت و بقیه را در راه خدا صرف می کرد و در بین بیچارگان تقسیم می کرد .
هنگامی که ابوبکر حکومت را قبضه کرد و بر اریکه خلافت استقرار یافت تصمیم گرفت فدک را مصادره کند دستور داد عمال و کارکنان فاطمه علیها السلام را از فدک بیرون کردند و عمالی را در جایشان نصب نمود .


عوامل غصب فدک

دو موضوع را می توان از عوامل اصلی تصمیم ابوبکر شمرد :
موضوع اول : از مطالعه تاریخ این مطلب به خوبی روشن می شود که عایشه پیوسته ازدو موضوع رنج می برده است .
اول اینکه رسول خدا (ص) چون به خدیجه زیاد علاقمند بود و گاه و بیگاه او را به نیکی یاد می کرد حسد عایشه تحریک می شد حتی گاهی اعتراض می کرد و می گفت : خدیجه پیرزنی بیش نبود چرا این قدر او را تعریف می کنی ؟
پیغمبر (ص) جواب می داد : کجا مانند خدیجه پیدا می شود ؟ اولین زنی بود که به من ایمان آورد اموالش را در اختیارم قرار داد در تمام کارها یار و یاورم بود خدا نسل مرادر اولاد او قرار داد .
عایشه می گوید: بر هیچ زنی مانند خدیجه رشک نمی بردم با اینکه سه سال پیش از عروسی من مرده بود زیرا رسول خد ا خیلی از اوتعریف می کرد و خدا به رسولش دستور داده بود که به خدیجه بشارت دهد که در بهشت قصری برایش مهیا شده است بسا اوقات رسول اکرم گوسفندی را می کشت و گوشتش را برای دوستان سابق خدیجه می فرستاد .
حضرت صادق علیه السلام می فرماید روزی رسول خدا ( ص ) وارد منزل شد عایشه را دید که در مقابل حضرت زهرا ایستاده داده و قال می کند و می گوید ای دختر خدیجه تو گمان می کنی مادرت بهتر از من است ؟ چه فضیلتی بر من دارد ؟ او هم زنی مثل ما بود .
رسول خدا (ص) سخن عایشه را شنید .وقتی فاطمه علیها السلام چشمش به پدر افتاد شروع به گریه کرد. پیغمبر فرمود : فاطمه علیها السلام جان چر گریه می کنی ؟
عرض کرد : عایشه به مادرم توهین می کند .
رسول خدا خشمناک شد و فرمود : عایشه ساکت شود. خداوند متعال زن های با محبت و بچه دار رامبارک قرار داده است خدیجه برای من فرزندانی به نام طاهر ، قاسم ، و فاطمه علیها السلام و رقیه و ام کلثوم وزینب آورد ولی خدا ترا عقیم و نازا قرار داد .
دوم پیغمبر اکرم بیش از حد متعارف به فاطمه علیها السلام اظهار علاقه می نمود . همین اظهار محبت ها ، روح حسود عایشه را در عذاب قرار میداد زیرا طبیعی زن هاست که از فرزند هوو خوششان نمی آید به قدری ناراحت بود که گاهی به پیغمبر اعتراض می کرد و می گفت با اینکه فاطمه علیها السلام شوهر دار است هنوز او را می بوسی؟ پیغمبر (ع) خبر نداری والا این سخن را نمی گفتی هرچه بیشتر از فاطمه علیها السلام تعریف میکرد حسد عایشه بیشتر تحریک می شد و در مقام اعتراض بر می آمد .
روزی ابوبکر می خواست خدمت رسول خدا (ص) برسد صدای داد و فریاد عایشه را شنید که به رسول خدا می گفت به خدا قسم می دانم توعلی و فاطمه علیها السلام را بیشتر از من و پدرم دوست داری .
ابوبکر داخل شد و به عایشه گفت : چرا بلندتر از رسول خدا سخن می گویی .
علاوه بر این عایشه عقیم و بی فرزند بود و نسل پیغمبر (ص) از فاطمه علیها السلام بوجود آمد این موضوع نیز عایشه را رنج می داد بنا براین حسد و کدورت عایشه را باید یک امر طبیعی حساب کرد و بر طبق جریان عادی گاهی پیش پدرش ابوبکر می رفت و از فاطمه علیها السلام شکایت می ک رد لذا می توان حدس زد که ابوبکر هم قلبا از فاطمه علیها السلام مکدر بوده است و منتظر فرصت بودند تا آتش حسد و کینه خودشان را فرو نشاند و از فاطمه علیها السلام انتقام بگیرند .
وقتی پیغمبر (ص) وفات کرد فاطمه علیها السلام گریه می کرد و می فرمود آه چه روز بدی دارم !
ابوبکر می گفت آری روز بدی در پیش داری .
موضوع دوم : عمر و ابوبکر فکر می کردند که فضائل و کمالات ذاتی و مقام علم و دانش و فداکاری های علی علیه السلام قابل انکار نیست سفارشات پیغمبر هم نسبت به او در بین مردم شایع است . داماد و پسرعموی پیغمبر هم که هست با او همدست شوند وخطری برای خلافت بوجود آید . این نکته ایست که عمر به ابوبکر تذکر داد به ابوبکر گفت : مردم بندگان دنیا هستند و جز آن هدفی ندارند توخمس و غنائم را از علی علیه السلام بازگیر و فدک را از دستش بیرون بیاور وقتی پیروانش دست او را خالی دیدند رهایش می سازند و به جانب تو متمایل می گردند .
این دو عامل مهم و عوامل دیگری باعث شد که ابوبکر تصمیم گرفت فدک را مصادره کند و دستور داد عمال فاطمه علیها السلام را بیرون نمودند و آنرا در تصرف عمال خودش قرار داد .


عکس العمل زهرا (ع)

هنگامی که فاطمه علیها السلام اطلاع یافت عمالش را از فدک بیرون کرده اند اندوهناک شد و خودش را در قبال مشکل تازه ای دید . زیرا نقشه دستگاه خلافت بر علی و زهرا علیهما السلام پوشیده نبود و از انگیزه و علت اصلی آن اقدام بی اطلاع نبودند در اینجا فاطمه علیها السلام یکی از دوراه را می توانست انتخاب کند :
یکی اینکه در مقابل دستگاه خلافت ابوبکر سکوت کند و از حق مشروعش چشم پوشی نماید بگوید : ما که علاقه ای به مال دنیا نداریم بگذار فدک را هم ابوبکر غصب کند علاوه بر این می توانست برای خوش آمد خلیفه مقتدر اسلام پیغام دهد که شما صاحب اختیار ما بوده و هستید . فدک ناچیز را خدمت شما تقدیم می دارم .
راه دوم ، اینکه تا قدرت دارد از حق خودش دفاع کند .
البته انتخاب راه اول برای حضرت زهرا امکان نداشت زیرا از نقشه های پشت پرده دستگاه خلافت بی اطلاع نبود . می دانست می خواهند بوسیله فشار اقتصادی و قطع بودجه نفوذ خلیفه حقیقی اسلام یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام را قطع کنند تا برای همیشه دستش ا زحکومت قطع شود و از هرگونه اقدامی علیه دستگاه خلافت مایوس گردد. می دانست می خواهند بوسیله غصب فدک در خانه علی علیه السلام را ببندند . حضرت فاطمه علیها السلام فکر کرد : اکنون مدرک خوبی به دستش افتاده می تواند بدون وسیله با خلافت انتخابی ابوبکر مبارزه کند او را رسوا و مفتضح سازد افکار عمومی را بیدارکند و از این فرصتها همیشه پیدا نمی شود .
حضرت فاطمه علیها السلام فکر کرد اگر من بخواهم زیربار ظلم و ستم ابوبکر بروم و از حقوق حقه خودم دفاع نکنم دستگاه حکومت ابوبکر به ظلم و ستم عادت می کند و بعد از این حقوق مردم را رعایت نخواهد کرد .
حضرت فاطمه علیها السلام فکر کرد : اگر از حق خودش دفاع نکند مردم خیال می کنند چشم پوشی از حق وزیر بارظلم و ستم رفتن کار پسندیده ای است .
حضرت فاطمه علیها السلام فکر کرد : اگر ابوبکر را رسوا نسازم عوامفریبی در بین خلفا رواج خواهد گرفت .
حضرت فاطمه علیها السلام فکر کرد من که دختر پیغمبرم اگر از حق مشروع خودم چشم پوشی کنم مسلمانان خیال می کنند زن از تمام حقوق اجتماعی محروم است و حق ندارد برای احقاق حق خودش مبارزه کند .
حضرت فاطمه علیها السلام فکر کرد : من تربیت یافته دامن وحی و خانه ولایتم نمونه زنان اسلام هستم مرا به عنوان یک بانوی تربیت شده اسلامی می شناسند اعمال و رفتارم را به عنوان اعمال و رفتار زیبنده یک بانوی اسلامی می دانند اگردر این مقام سستی کنم و از احقاق حق خودم اظهار عجز نمایم موقعیت و مقام واقعی در اسلام مجهول می ماند وزن را یک عضو بیکار و بی لیاقت می پندارند امثال و نظائر این افکار برجسته و عالی بود که به فاطمه علیها السلام اجازه نمی داد راه اول را انتخاب کند لذا تصمیم گرفت تا سرحد قدرت ا ز حقوق خودش دفاع کند .
البته این کار چندان سهل وآسان نبود زیرا مقابله یک زن در مقابل دستگاه خلافت بسی خطرناک بود آنهم برای فاطمه علیها السلام ای که درهمین روزها پهلویش شکسته و بازویش سیاه شده و سقط جنین کرده است هریک از این حوادث برای یک زن کافی بود که برای همیشه مرعوب ستمکاران باشد .
اما فاطمه علیها السلام ای که خوی فداکاری و شجاعت و بردباری و پایداری را از مادرش خدیجه و پدرش محمد( ص) به ارث برده و در مرکز مبارزات اسلامی تربیت شده و در خانه نیرومند ترین و فداکارترین افراد زندگی کرده و صدها مرتبه لباس های خون آلود شوهرش را شسته و جراحت های بدنش را پانسمان کرده از این حوادث جزئی نمی هراسد و مرعوب دستگاه خلافت واقع نمی شود .

واگذاری فدک به فاطمه علیها السلام (س)

مهم ترین موضوعی که بین زهرا و ابوبکر مورد نززاع واقع شد فدک بود . حضرت فاطمه ( س) مدعی بود رسول خدا در زمان حیاتش فدک را به وی بخشیده لیکن ابوبکر مدعی بود . نزاع مذکور در ابتدا یک مرافعه عادی ، بود لییکن بعدا" به صورت یکی از حوادث حساس تاریخ درآمد که آثار و نتائجش سالیان دراز دامنگیر جامعه مسلمین بوده و هست . برای اینکه حق روشن گردد باید چند مطلب بررسی شود .
مطلب اول : آیا پیغمبر اکرم شرعا" حق داشته مقداری از اراضی دولتی را به دخترش ببخشد یا نه ؟ ممکن است کسی بگوید : غنائم و اموال دولتی به عموم ملت تعلق دارد . زمین های دولتی باید به ملک دولت باقی بماند و عوائد آنها در اخداث امور خیریه عام المنفعه به مصرف برسد . بنابر این ، برای پیغمبری که از هر گونه خطا و لغزش مصونیت دارد ممکن نیست فدک را که یک ملک خالصه بوده به دخترش واگذار کند .
در پاسخ این مطلب می توان گفت : بحث انفال و اموال دولت اسلامی یک بحث دامنهدار و دشواری است که در این اوراق کوتاه نمی تواند به طور عمیق مورد بررسی قرار گیرد . لیکن به طور اختصار و نتیجه گیری می توان گفت که : گرچه فدک یکی از غنائم و اموال عمومی بود و به مقام نبوت و امامت یعنی حاکم شرعی اسلام تعلق داشت ، لیکن چنانکه قبلا" گفته شد بدون توسل به جنگ برای مسلمانان مفتوح شد و بر طبق نصوص اسلامی و سیره پیغمبر اکرم (ص) اینگونه اموال جزء اموال خالصه پیغمبر محسوب می شود . البته املاک خالصه ملک شخصی نیست و به مقام حاکم شرعی اسلام تعلق دارد ولی با سایر اموال عمومی فرق دارد . اختیار آنها در دست پیغمبر است اما در مورد مصرف محدودیتی ندارد و دارای اختیارات وسیع و دامنه داری است . مصرف آنها به صلاحدید و مصلحت اندیشی او واگذار شده است . حتی اگر مصالح عمومی اقتضا کرد می توان قطعه یا قطعاتی از آن را به شخص یا اشخاص معینی واگذار کند که از منافع آن بهره مند شوند . این قبیل تصرفات در اسلام بی سابقه نیست . رسول خدا (ص) قطعاتی از اراضی خالصه را به اشخاصی واگذار نموده که اصطلاحا" اقطاع نامیده می شود .
بلاذری می نویسد : رسول خدا قططعاتی از زمین های بنی نضیر را به « ابوبکر » و « عبدالرحمن بن عوف » و « ابو دجانه » و غیر اینها واگذار نمود .
باز هم ببلاذری می نویسد : رسول خدا یک قطعه از زمین های بنی نضیر را با درختان خرما به « زیبر بن عوام » واگذار کرد .
همو می نویسد : رسول خدا یک قطعه از زمین هاس بنی نضیر را با درختان خرما به « زبیر بن عوام » واگذار کرد . 
و می نویسد : رسول خدا چهار قطعه زمین به علی ابن ابی طالب (ع) واگذار کرد . 
پس نباید در این جهت تردید نمود که حاکم شرعی اسلام حق دارد مقداری از اراضی خالصه را به شخص معینی واگذار کند که از منافع آن استفاده نماید . پیغمبر اسلام نسبت به بعضی از افراد این عمل را انجام داده است . علی ابن ابی طالب (ع) و ابوبکر و عمر و عثمان نیز از این قبیل بخشش ها داشته اند که در اصطلاح اقطاع نامیده می شود .
بنابراین ، از لحاظ قوانین شرع مانع ندارد که رسول خدا اراضی فدک را به فاطمه زهرا ( س) واگذار نموده باشد لیکن اثبات آن محتاج به دلیل است

در شأن نزول سوره کوثر آمده است که مشرکان، پیامبر اسلام را به بی نسلی متهم کردند. قرآن با رد سخن آنها می گوید: «ما به تو کوثر دادیم.» از این تعبیر استفاده می شود که این خیر فراوان، همان فاطمه زهرا علیهاالسلام است که نسل رسول خدا صلی الله علیه و آله از راه همین دختر گرامی در جهان انتشار یافت. مفسران یادآور شده اند اینکه این سوره خبر می دهد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ، بی فرزند نخواهد بود و نسل و دودمان او فراوان خواهد شد، یکی از جنبه های اعجاز قرآن است.

                                                                    اللهم عجل لولیک الفرج



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/6/14 :: ساعت 2:36 عصر )
»» فضیلت دعا کردن

از مسائل مهمی که جزء نیازهای انسان محسوب می‌شود دعا و نیایش است و درست مثل خداجویی از فطرت و ضمیر آدمی نشأت می‌گیرد. ((و چون بندگانم از تو سراغ مرا می‌گیرند، بدانند که من نزدیکم و دعوت دعوت‌کنندگان را اجابت می‌کنم، البته در صورتی که مرا بخوانند. پس باید که آنان نیز دعوت مرا اجابت نموده و به من ایمان آورند تا شاید رشد یابند.»(بقره/ 186) از امام باقر ـ علیه السّلام ـ سئوال کردند «برترین عبادات کدام است؟ فرمودند: هیچ چیزی بهتر از درخواست حاجت از خداوند متعال نیست 1

وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ 2 یعنی پروردگارتان گفته: مرا بخوانید تا اجابت‌تان کنم کسانی که از پرستیدن من کبر می‌ورزند به خواری به جهنم وارد خواهند شد

امام محمد باقر ـ علیه السّلام ـ در تفسیر و تبیین این دو آیه چنین فرموده است: منظور از کلام خداوند که می‌فرماید: ان الذین یستکبرون... دعاست که برترین عبادت دعا می‌باشد3 و از آن گرامی سؤال شد آیا زیاد قرآن خواندن بهتر است یا زیاد دعا کردن4 امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: دعا خواندن، آیا نشنیده‌ای که خداوند متعال می‌فرماید: «قل ما یعبو ابکم...» بگو اگر دعایتان نباشد پروردگار من به شما اعتنایی ندارد.

در قرآن اغلب آیاتی که به عبارت ربّنا مزین شده بیانگر این واقعیت است که اهل ایمان را ارشاد فرماید تا چه چیزهایی را با چه جملاتی از خداوند تبارک وتعالی طلب کنند.
«رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْ‏آخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ5؛ خدایا در دنیا و آخرت بر ما نیکی عطا کن و ما را از آتش نگه دار.
«رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ6؛ خدایا ما را از مسلمین قرار ده و نسل ما را از ایمان آورندگان بر تو قرار ده.
«رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً7؛ خدایا قلب ما را بعد از هدایت آلوده نکن و برنگردان و رحمتت را بر ما هدیه کن.
و دهها آیات دیگر که همانند آیات فوق، ادب در دعا را به ما می‌آموزند.

اخلاص در دعا به خاطر تفاوت درک و شناخت افراد مراتبی دارد. بعضی در این مقام هستند که انگیزه را از دعا خواندن از مقاصد مادی و دنیوی پاک کنند و با توجه به ثواب و عقاب اعمال و به قصد رسیدن به حور و غلامان و قصرهای آخرت و ترس از عذاب دوزخ دعا می‌خوانند و به همین علت در کتابهای دعا جستجو می‌کنند و هر دعایی که ثواب اخروی بیشتری داشت انتخاب می‌کنند.

و برخی پا را فراتر نهاده و بدون طمع رفتن به بهشت و یا ترس از آتش جهنم، بلکه فقط جهت برقراری ارتباط با معبود و انس با حضرتش دعا می‌خوانند که این گروه از احرار و آزادگانند.

توجه به حالات دعای انسان که در قرآن ذکر شده است ما را به این نکته رهنمون می‌شود. در آیه 8 سوره زمر و 62 سوره نمل، و 65 از سوره عنکبوت، بیان می‌کند که آدمی در حالت گرفتاری و شداید و یا در سفر دریایی، خدا را می‌خواند و این دعا خالصانه است. در روایتی از امام صادق نیز امید کسی که در دریا به تخته پاره‌ای آویزان است به تصویر کشیده شده است8 این آیات ضمن بیان فطری بودن باور به خداوند این نکته را نیز به منصه ظهور می‌رسانند که خالصترین دعا در حالتی صورت می‌بندد که دست انسان از همه‌ی اسباب عادی کوتاه باشد و تنها عامل موثر را خدا بداند ـ‌ انقطاع از ماسوا و اتصال به حق تعالی ـ و این دعا، دعایی است که در روایتی از امام صادق علیه السلام اجابت آن ضمانت شده است.9به همین دلیل است که در روایات، توصیه شده که حتی بند کفش پاره شده و نمک غذا را از خدا طلب کنید.10 زیرا کسی که تا این حد، خود و بلکه تمام ماسوا را ناتوان می‌بیند که توانایی تهیه نمکی برای غذا را بدون عنایت الهی ندارند به حقیقت توحید افعالی رسیده است و هیچ موثری را بجز خدا در نمی‌یابد و باور دارد که لاموثر فی الوجود الا الله، و این مقام، مقام اعتراف به فقر ذاتی آدمی واقرار به غنای مطلق حق تعالی است که یا ایها الناس انتم الفقراï؛€ الی الله و الله هو الغنی الحمید (فاطر 15) و به همین جهت است که اگر دعای انسان نباشد خداوند به او اعتنایی نمی‌کند (فرقان/ 77).

این نمک نشناسی است که انسان در مواقع گرفتاری و هجوم مشکلات به درگاه الهی التجاء و انابه کند و همین که حاجتش برآورده شد و به مرادش رسید دست از دعا و نیایش بردارد و از آن بدتر گاهی ناسپاسی و طغیان کند.
«وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَهً مِنْهُ نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ»؛ چون انسان را سختی رسید پروردگار خویش را بخواند و سوی او بازگردد وچون خدا نعمتی از جانب خویش بدو دهد آن سخت را که سابقاً خدا را به رفع آن می‌خواند فراموش کند11

ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفّر عنا سیّئاتنا و توفّنا مع الابرار»؛ پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدیهایمان را بپوشان و مرا با نیکان بمیران12
دعا برای سعادت دنیا و آخرت: « رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْ‏آخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ13
از بعضی آیات شریفه قرآن مثل آیه 193 و 194 از سوره ‌آل عمران و 7 تا 10 سوره مؤمن برداشت می‌شود که ضمن داشتن عمل و انجام تکالیف شرعی باید جهت سعادت دنیا و آخرت در درگاه الهی دعا کرد و از حضرت حق خواست که رفع گرفتاری دنیا و عذاب آخرت را از ما بنماید.
موانع استجابت دعا: اللهم اغفرلی الذنوب التی تجس الدّعاء:
موانع تا نگردانی ز خود دور درون خانه دل نایدت نور
بعضی می‌گویند ما دعا می‌کنیم پس چرا مستجاب نمی‌شود؛ این اشخاص باید علت را در خودشان بیابند و موانع را بر سر راه استجابت دعا بردارند و اینک به بررسی خلاصه موانع استجابت دعا می‌پردازیم.

.......................................

1- شیح حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 7، ص 30

2-سوره مبارکه مومن،آیه 60.

3-کافی، کلینی، دار الکتب الاسلامیه، ج 2، ص 446. 


4- بحار الانوار، مجلسی، ج 93، ص 299 و 300.

5-بقره، 201.

6-. بقره، 128.

 
7- . آل عمران، 8.

8-صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، به تصحیح علی اکبر غفاری، موسسه النشر الاسلامی، قم، 1418 ق. چاپ چهارم. ص 4.5. 


9- . ری شهری محمد، میزان الحکمه، دار الحدیث، بیروت، 1419. چاپ سوم، ج 2- ص 882.


10-. همان، ص 872.

11- سوره مبارکه زمر، 2

12-  ال عمران، 193. 


13- . بقره، 201.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/6/14 :: ساعت 2:33 عصر )
»» مسجد قبه الصخره مساوی نیست با قدس شریف

مسجد قبه الصخره، مسجدالاقصی نیست  

مسجد الاقصی را باید یکی از مقدس ترین اماکن اسلامی برای مسلمانان جهان توصیف کرد. این مسجد اولین قبله مسلمانان جایی که در دوران پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) ایشان به سوی این مسجد به اذن خداوند نماز بپا می داشتند و همچنین سومین حرم شریف پس از مسجد الحرام و مسجد النبی در مکه و مدینه است . مسجد الاقصی به گواه تاریخ نویسان دومین مسجد ساخته شده بر روی زمین پس از بیت الله الحرام محسوب می شود. نقل است که " حضرت آدم (علیه السلام) آنرا ساخته وزیر بنای آنرا چهل سال پس از ساختن بیت الله الحرام بنا به دستور خداوند نهاده است.
بنابراین صرف نظر از اعتقادات دینی ما مسلمانان ، قدمت ساخت این مسجد به بیش از یکهزار سال نیز سبب توجه جهانی به این مسجد خواهد بود.
در قرآن مجید آمده است " سبحان الذی اسرى بعبده لیلاً من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنه هو السمیع البصیر".
توصیف مسجد الاقصی:
مسجد الاقصی شامل منطقه ای است مستطیل شکل در جنوب شرقی شهر قدس که دور تا دور آنرا دیوار در برگرفته واین دیوارها هم در داخل دیوارهای بخش قدیمی شهر قدس قرار گرفته اند.
مساحت مسجد حدود 144 دونم (هر دونم هزارمتر مربع) است وشامل مسجد الاقصی ، قبه الصخره به همراه آثار دیگری که تعداد آنها به 200 اثر می رسد .مسجد الاقصی بر فراز فلاتی کوچک به نام فلات موریا ساخته شده است که "صخره" مشرفه بالاترین نقطه آن است ودقیقا در مرکز محوطه مسجد قرار گرفته است.
ابعاد مسجد از جنوب 281 متر ، از شمال 310 متر ، از شر 462 متر واز غرب 491 متر است .
این مساحت یک ششم مساحت بخش قدیمی شهر قدس را تشکیل می دهد .
این ابعاد از زمان ساخته شدن این مکان بعنوان مسجدی برای نمازگزاردن تغییر نکرده است وبر خلاف مسجد الحرام ومسجد نبوی در مکه مکرمه ومدینه منوره این محدوده در طول تاریخ خود شاهد توسعه مساحت نبوده است.
مسجد الاقصی چهارده دروازه دارد که پنج یا چهار دروازه از آنها بعداز فتح این شهر توسط صلاح الدین بسته شدند این دروازه ها عبارتند از باب الرحمه از شرق ، باب المنفرد ، المزدوج والثلاثی در جنوب از دروازه های بسته شده بودند.
اکنون ده دروازه همچنان باز می باشد که عبارتند از : باب المغاربه (النبی) ، باب السلسله (باب داوود) ، باب المتوضا (باب المطهره)، باب القطانین ، باب الحدید ، باب الناظر و باب الغوانمه (باب الخلیل) که همگی در قسمت غربی ونیز باب العتم (باب شرف الانبیاء) ، باب حطه ، باب الاسباط هم در بخش شمالی واقع اند.
مسجد الاقصی دارای چهار گلدسته است.
نام ها :
مسجد الاقصی
نامی است اسلامی که خداوند برای این مکان برگزیده ودر قرآن کریم به آن اشاره شده است .
" سبحان الذی اسرى بعبده لیلاً من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنه هو السمیع البصیر".
اقصی به معنای دورترین است ومقصود از آن اینکه این مسجد نسبت به دو مسجد بزرگ دیگر مسلمانان در مکه ومدینه دورتر ست.
مسجد الاقصی پیش از آنکه این نام در قرآن ذکر شود به بیت المقدس معروف بود.
مسجد الاقصی به اشتباه حرم قدسی شریف خوانده می شود این در حالی است که توصیف حرم تنها برای مسجد الحرام ومسجد النبی می باشد.
مهمترین آثار موجود مسجد الاقصی (حرم شریف)
مقصود از حرم شریف، آن منطقه قرار گرفته بر روی تپه کوچک و یا سکوی مختلف الاضلاع واقع در ضلع جنوب شرقی بخش قدیمی شهر قدس می باشد. ابعاد اضلاع محدوده حرم شریف بدین شرح است.
ضلع جنوبی ( 281 م )
ضلع شمالی ( 310 م )
ضلع شرقی ( 462 م )
ضلع غربی ( 491 م )
این منطقه از دو ناحیه جنوبی و شرقی به حصار شهر که تاریخچه آن به دوران اسلامی سلسله ایوبی ها، مملوکی ها و عثمانی باز می گردد، احاطه شده است. واما از دو ناحیه شمالی و غربی، مسجد به رواقهایی احاطه شده که در دوران ایوبی ها و مملوکیان ساخته شده بود.
مسجدالاقصی از تعدادی ساختمان تشکیل شده است که به همراه مساجد ، گنبدها ، رواق ها ، منابر ، گلدسته ها وغیره به 200 اثر می رسند.
قبه الصخره
قبه الصخره (گنبد صخره) ساختمان هشت ضلعی است که گنبدی طلایی بر آن قرار گرفته است ، موقعیت آن به نسبت مسجد الاقصی به مانند قلب در بدن انسان است ودقیقا در سمت چپ مرکز آن قرار گرفته است ، این گنبد به مثابه گنبد تمامی این محوطه محسوب شده ویکی ازقدیمی ترین وعظیم ترین آثار اسلامی شاخص است.
علت نامگذاری آن به این اسم وجود صخره ای در داخل آن است که از روی آن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به آسمان عروج کردند ودر واقع بلند ترین بقعه مسجد الاقصی هم محسوب می شود.
قبه الصخره اکنون مصلای زنان در مسجد الاقصی است ، این صخره آنگونه که گفته می شود دیگر بین زمین وهوا معلق نیست بلکه غار کوچکی در زیر آن قرار دارد.
مسجد قبلی (با کسر قاف وتسکین)
این مسجد در بخش جنوبی مسجد الاقصی به طرف قبله قرار گرفته است واز این رو به مسجد جامع قبلی شهرت یافته است ، این مسجد با گنبد طوسی رنگش اکنون مصلای اصلی مردان است .این مسجد در محلی که عمر بن الخطاب در زمان فتح قدس در سال 15 هجری در آن نماز گذارد ساخته شده است ، بنای این مسجد را عبد الملک بن مروان آغاز وپسرش ولید بن عبد الملک آنرا به پایان رساند.
مصلای مروانی
این مصلی زیر مسجد الاقصی در بخش جنوب شرقی واقع است .
اقصای قدیم
اقصای قدیم زیر مسجد قبلی قرار گرفته است ، آنرا امویان ساختند تا مدخلی اختصاصی برای آنها از کاخ های امویه به داخل مسجد الاقصی باشد ،
مسجد براق :
این مسجد در کنار دیوار براق (جایی که نقل است پیامبر زمان معراج اسب خود را به این دیوار بست که وجه تسمیه این دیواردر واقع به دلیل این است که نام اسب پیامبر(ص) براق نام داشت) قرار گرفته است.
مجموعه سقاخانه ها وچاه های اطراف الاقصی هم جزو آثار آن می باشند.
مدرسه اشرفیه به همراه تعداد زیادی از مدارس در اطراف مسجد الاقصی بنا نهاده شده اند.
دروازه های دایر در مسجد الاقصی:
ضلع غربی:
باب المغاربه ــ دروازه مغربی ها ـ (به دروازه نبی نیز معروف است)، دروازه سلسله (به دروازه داوود هم موسوم )، باب المتوظأ ـ دروازه وضو دار ـ ( دروازه مطهر نیز گفته می شود )، دروازه القطاطین، دروازه آهن (به دروازه آرگون هم معروف است)، دروازه الناظر (به نامهای باب علاء الدین بصیری، باب میکائیل، باب الحبس و باب المجلس نیز شناخته می شود)، دروازه غوانمه ( دروازه الخلیل و باب الولید هم نامیده می شود).
ضلع شمالی:
دروازه العتم (معروف به دروازه شرف الانبیاء،‌ داوودیه و فیصل)، باب حطه و باب الاسباط .
حرم شریف دارای چهار مأذنه (گلدسته) به شرح ذیل می باشد .
ـ گلدسته باب المغاربه واقع در گوشه جنوب غربی حرم شریف0
ـ گلدسته باب السلسله واقع در ضلع غربی حرم شریف و نزدیک به باب السلسله.
ـ گلدسته باب الغوانمه واقع در گوشه و کنج غربی حرم شریف.
ـ گلدسته باب الاسباط واقع در ضلع شمالی حرم شریف.
حرم شریف مجهز به منابع آبی بوده و مسلمانان در طول تاریخ اسلامی این حرم شریف به حفر چاهها، ساخت منبع آبی، آبدار خانه و سقا خانه ای که همگی در محوطه حرم پراکنده اند، همت گماشتند .
امور اداری ومالی حرم شریف امروزه توسط سازمان اوقاف اسلامی تابع وزارت اوقاف و امور اماکن متبرکه اسلامی مستقر در امًان اداره می شود. دفاتر و مؤ سسات اداره اوقاف اسلامی چون، موزه اسلامی، کتابخانه مسجد الاقصی، مدارس علوم دینی الاقصی و دار القرآن کریم و حدیث شریف نبوی و……، که در محوطه حرم احداث شده اند، به محدوده حرم شریف ملحق شدند.
تاریخ ساخت مسجد الاقصی
بر عکس آنچه که برخی هادر مورد مسجد الاقصی تصور می کنند مسجد الاقصی توسط عبد الملک بن مروان ساخته نشد بلکه او تنها قبه الصخره را ساخت. مسجد الاقصی بنایی قدیمی که اولین قبله گاه مسلمانان است این مسجد دومین مسجدی است که بر روی زمین ساخته شد ، ارجح آن است که حضرت آدم (علیه السلام) آنرا ساخته وزیر بنای آنرا چهل سال بعد از ساختن بیت الله الحرام بنا به دستور خداوند نهاده است. این بنا پیش از به وجود آمدن کنیسه ، کلیسا ، بارگاه ومعبد بوده است. بعد از آن مهاجرت حضرت ابراهیم علیه السلام از منطقه بین النهرین به سرزمین های مبارک در سال 1800 قبل از میلاد انجام گرفت وایشان اقدام به بالا بردن ستون های بیت الله الحرام کردند، بعد از آن هم اسحاق ویعقوب (ع) مسجد الاقصی را ترمیم کردند تا اینکه در سال 1000 قبل از میلاد این مسجد توسط حضرت سلیمان بازسازی شد. همراه با فتوحات اسلامی در سال 636 میلادی عمر بن الخطاب مصلی قبلی را بعنوان بخشی از مسجد الاقصی ساخت ، در دوره امویان قبه الصخره ساخته شده ومصلای قبلی نیز بازسازی گردید ، ساخت این بنا حدود 30 سال از سال 66 هجری تا 96 هجری (685 تا 715) به درازا کشید تا مسجد الاقصی به شکل فعلی آن در آید.
چرا یهودیان مدعی مسجدالاقصی هستند؟
بخش غربی وجنوبی صحن مسجد الاقصی اهمیت فراوانی برای یهودیان دارد. این دیوار به دیوار براق مشهور است وعلت نامگذاری آن به این اسم هم بسته شدن اسب رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم (براق) به این دیوار در زمان معراج بود .
این دیوار 156 عرض و56 پا طول دارد ، برخی از سنگ های این دیوار 16 پا می باشند ، مسلمانان مسجدی را در این قسمت بنا نهادند.
در مقابل یهودیان ادعا می کنند که این دیوار بخش باقی مانده از دیوار " بارگاه سلیمان" است که هیردوس آنرا در سال 18 قبل از میلاد بنا نهاده بود.
با اینکه حفاری های صهیونیستی تاکنون از یافتن دلیلی برای این ادعا عاجز مانده است اما آنها همچنان بر این ادعای خود پافشاری می کنند.
در دوره عمر، شفقت مسلمانان نسبت به یهودیان باعث شد تا به آنان اجازه داده شود تا در کناراین دیوار به ندبه وزاری بپردازند ، تعداد یهودیان در آن زمان بسیار کم بود وعرض پیاده رویی که آنها در آن می ایستادند تنها 4 متر بود.
این پیاده رو جزو موقوفات خانواده ابو مدین الجزائری بود ویهودیان در عصر محمد علی سالانه 300 لیره به متولی آن پرداخت می کردند در عین اینکه هیچ حق قانونی در این مکان نداشتند.
دردوره قیمومیت انگلیس یهودیان به این مکان دست درازی کرده وادعای مالکیت آنرا کردند این امر منجر به قیام فلسطینیان علیه آنان شد ، قیام براق که در سال 1929 رخ داد باعث شهادت 116 نفر وزخمی شدن 232 نفر وزندانی شدن حدود یکهزار نفر دیگر از فلسطینیان گردید. ، مسئولین انگلیسی 26 نفر از زندانیان فلسطینی را به اعدام محکوم کردند ، کشتار بی رحمانه فلسطینیان مواضع جانبدارانه انگلیس از یهودیان وصهیونیستها باعث شد تا کمیته بین المللی حقیقت یابی تشکیل شود. این کمیته در پایان تحقیقات خود تاکید کرد مالکیت این مکان از آن مسلمانان است ، نظر این کمیته در ژانویه 1930 اعلام شد.
با این حال صهیونیستها همچنان ادعا می کنند که مسجد الاقصی بر روی ویرانه های بارگاه سلیمان برپا شده وتلاش خود را برای انهدام آن ادامه می دهند.
اشتباه نکنید!!
مسجد قبه الصخره، مسجدالاقصی نیست
ظاهراً موضوع اشتباه گرفتن مسجد الاقصی با مسجد القبه تا حدی به دلیل نزدیکی این دو بنا و قرار گرفتنشان همراه با برخی ابنیه ی دیگر در مجموعه ی حرم الشریف است.اما به نظر می رسد در ورای این تشابه ساده,مسئله مهم تری پنهان است,آنچنان که یکی از اساتید دانشگاه زاید امارات,چند سال پیش در نامه ای به یکی از نشریات چنین نوشت: بین مسجد الاقصی و مسجد القبه الصخره سردرگمی قابل توجهی وجود دارد.هرگاه در رسانه های محلی و بین المللی ذکری از مسجد الاقصی به میان می آید,در عوض عکسی از مسجد القبه نمایش داده می شود.دلیل اصلی این مسئله عدم اطلاع عموم مردم, هم راستا با توطئه های رژیم صهیونیستی است.در زمان اقامتم در ایالات متحده نیز بارها با این مسئله مواجه بودم.تا ان که اطلاع یافتم صهیونیست ها در امریکا چنین تصاویری را چاپ و متتشر کرده و گاه با قیمت بسیار اندک و حتی رایگان در اختیار اعراب و مسلمانان قرار می دهند.بدین ترتیب مسلمانان ان را به تمام نقاط –دیوار منازل و دفاتر کار-نصب می کنند. همین مسئله موید این است کهسران صهیونیستی می خواهد تصویر مسجد الاقصی را از اذهان مردم پاک کنند تا بتوانند آن را تخریب و معبد مورد ادعای خود را پنهانی بنا کنند و اگر کسی شکایت یا اعتراضی داشته باشد,به طور زنده تصویر مسجدالقبه را نشان خواهند داد و اظهار خواهند داشت که اتفاقی نیفتاده است."
مسجد القبه (قبه الصخره)
این مسجد در گرامیداشت معراج پیامبر بنا شد.بنای آن در سال 67هجری آغاز و در سال 71 هجری تکمیل شد. این مسجد متشکل از قاعده ای هشت وجهی است که دو راهروی هم مرکز هشت وجهی را در بر گرفته,آن ها نیز به نوبه ی خود جایگاه مرکزی دایره ای شکلی,حاوی صخره را احاطه کرده اند.گمان می رود,این همان صخره ای است که پیامبر اکرم(ص) در شب معراج پس از آن که با براق به مسجد الاقصی آمد,از فراز آن به آسمان رفت.در بالای قاعده ی هشت وجهی و بلافاصله در بالای دایره ای که صخره را احاطه کرده است,قبه ای دو لایه,با قطر 18 تا 20 متر و ارتفاع تقریبی 23 متر قرار دارد. گنبد طلایی این بنا به طرز جالب توجهی بر کل ساختمان احاطه دارد.بر دیوارهای درونی قاعده ی هشت وجهی و دیوارهای بیرونی,آیات قران کریم نقش بسته,که مجموعاً 210 متر از فضای آنها را در بر گرفته است.جای شگفتی نیست که مسجد القبه مناره ای ندارد,چرا که در واقع در دوره ی امویان مناره از اجزای مساجد نبوده و بیش تر از مظاهر دوره ی عباسیان است.
قدس ، کهن ترین شهر جهان و مهد سه آئین آسمانی (1)
تاریخچه : ‌از نظر تاریخی، قدس از کهن ترین شهرهای جهان به شمار می رود بطوریکه عمر آن از (45) قرن فراتر است، مهد سه آئین آسمانی (یهودی، مسیحی، اسلام)
قدس در تاریخ به نام های متعددی شناخته شده است که از معروفترین آن می توان به ، یبوس، إیلیا، کابتولینا، بیت المقدس، القدس، القدس الشریف اشاره کرد.
یبوس همان نامی است که قدس قریب به 4500 سال پیش بدان شناخته شد و منسوب به یبوسیهایی بوده که از تبار عربهای اولیه جزیره العرب هستند، یبوسیها ساکنان اصلی قدس به شمار می روند، آنان نخستین ساکنان قدس هستند که در حدود (2500 ق.م) به همراه قبایل عرب کنعانی به این منطقه آمدند و با تپه های مشرف بر شهر قدیمی قلعه ای را بر تپه جنوب شرقی یبوس ساختند که به دژ یبوس معروف گشت، ( این دژ از قدیمی ترین بناهای قدس به شمار می رود )، هدف از ساخت این دژ دفاع از شهر و محافظت از آن در برابر حملات و تهاجمات عبرانی ها و مصری ها ( فراعنه ) بوده است.
یبوسی ها همچنین نسبت به تأمین آب دژ و شهر خود همت گماشتند، آنان قناتی را حفر کردند تا آب چشمه جیحون ( نبع العذرا ) واقع در دره قدرون (امروزه به چشمه سلوان معروف است) را به درون دژ و شهر انتقال دهند.
قدس به نام“ اور شالم” نسبت به شالم (خداوند صلح کنعانی ها ) نیز معروف بود. این نام در کتب مصری معروف به لوح های تل العمارنه که تاریخ آن به قرنهای هیجدهم و نوزدهم قبل از میلاد باز می گردد، ذکر شده است.
یبوس در دست یبوسی ها و کنعانی ها بود تا اینکه در سال (1409 ق.م) به تصرف داوود پیامبر (ع) در آمد و از آن هنگام به شهر داوود موسوم گشت، داوود نبی این شهر را به پایتختی برگزید. این شهر پس از حضرت داوود به فرزندش سلیمان (ع) رسید و در عهد ایشان به اوج شکوفایی معماری رسید، در همین مقطع دین یهود رواج یافت. در سال 586 ق.م قدس به حکمروایی فارسیان در آمد، این شهر پیشتر توسط بخت النصر اشغال و کاملاً ویران شده و ساکنان یهودی به بابل انتقال یافته بودند. شهر قدس در حکمرانی فارسها بود تا اینکه به سال 332 ق.م توسط اسکندر مقدونی به اشغال در آمد. قدس در عصر یونانی دوره بی ثباتی را سپری کرد به ویژه پس از مرگ اسکندر مقدونی که بحرانها و اختلافات میان بطلمیان (پیروان بطلمیوس که مصر را تصرف کرده و دولت بطلمیان را تأسیس کرد) و سلوکیان (منسوب به فرمانده سلوکس که با تصرف سوریه حکومت سلوکیان را بر پا نمود) بود، این دو سعی در تصرف و حکمرانی بر این شهر را داشتند.
در سال 63 ق. م رومیان به فرمانده ی “ بومبی ” قدس را اشغال کردند، در سال 135 م هادریانوس امپراطور روم شهر قدس را کاملاً ویران ساخت و به جای آن مستعمره ای جدید بنام (ایلیا کابتولینا ) دایر نمود. قدس در دوران بیزانسی (330ـ 636 ) به ایلیاء نامیده می شد، در این برهه با گرویدن قسطنطین امپراطور به دین مسیحیت، آئین مسیحیت دین رسمی امپراطوری بیزانسی گشت. در این دوره همچنین هیلانا ملکه مادر کلیسای قیامت را در سال 335 م بنا نهاد.
در سال 614 م فارسها مجددا قدس را اشغال کردند. قدس تا سال 627 م جزء قلمرو فارسها بود تا اینکه هرکول آن را باز پس گرفت و این شهر تا فتح اسلامی در حکمرانی بیزانسی ها بود.
از آنجائیکه اسلام آئینی جهانی بوده و به عرب ها محدود نمی شد، لذا عرب ها و مسلمان ها موظف شدند آن را در همه کشورها منتشر سازند، و نتیجه آن فتوحات اسلامی بود که فلسطین از جمله نخستین کشورهایی که سپاهیان اسلامی به سوی آن رهسپار شدند. از زمان فتح اسلام تا سال 217 هجری قدس بنام ایلیاء و بیت المقدس نامیده می شد تا اینکه کم کم و برای اولین بار در تاریخ اسلامی یعنی ً از سال 216 هجری ، این شهر قدس نام گرفت‌.
این نامگذاری بعدها جا افتاد بطوریکه در زمان خلافت عثمانی بنام “ قدس شریف ” موسوم گشت. به سال ( 492 هـ /1099 م ) صلیبی ها قدس را اشغال و بدون توجه به قداست و جایگاه دینی اش، ‌دست به فساد و ویرانی زدند و در این رهگذر مرتکب قتل عام های و حشیانه ای در صحن حرم شریف شدند. صلیبی ها به این اعمال ددمنشانه بسنده نکرده و علاوه بر تاراج و چپاول، مسجد الاقصی را به کلیسا و اسطبل برای اسب ها و احشام خود مبدل ساختند و پس از صلیبی ها به اسطبل سلیمان معروف شد. صلاح الدین ایوبی فلسطین را آزاد و قدس را از چنگال صلیبی ها رهانید و آن را به ‎ آغوش اسلام و مسلمانان بر گردانید. قدس پس از ایوبی ها همچنان در دست مسلمانان بود و سرانجام در سال 1917 م خلافت عثمانی بر قدس توسط انگلیسی ها سرنگون شد.
1- نشریه نداء القدس

صهیونیستها مسجد قبه الصخره را به عنوان مسجدالاقصی در همه جا مطرح میکنند
هر جا ذکری از مسجدالاقصی به میان میاید ،تصویری از قبه الصخره به نمایش در می آید.(حتی در سیمای جمهوری اسلامی ایران).آنان شعاری دارندبه نام دروغ بگو ،باز هم دروغ بگو،آنقدر دروغ بگو تا دروغ تو راست پنداشته شود.
وامروزدروغ صهیونیستها تا جایی رسوخ کرده که مسلمانان وحتی فلسطینیها قادر به تشخیص مسجدالاقصی از مسجد قبه الصخره نیستند......
 
 


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/6/14 :: ساعت 1:29 عصر )
»» اینجا اتیوپی نیست!!!!!!!!!!!!

 

خوزستان خونگرم، خوزستان ثروتمند

خوزستانی که یک کشور را می چرخاند، خوزستانی که جنگ زده است

 اگر روزی قلب این منطقه نتپد کشور ایران فلج خواهد شد

مردم این استان بر روی دریای نفت زندگی می کنند و خودشان اینچنین از نبود بهداشت و آب آشامیدنی و دیگر امکانات ابتدایی زندگی محروم هستند

تصاویر زیر سطح زندگی مردم در نواحی اهواز، مرکز استان خوزستان را نشان میدهد : 

   روستای محروم دحیمیه بستان

   روستای محروم دغاغله اهواز

   روستای محروم حموله

   گاومیش آباد

 کجاست رسانه مثلا ملی؟

 

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www..iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net

www.iranianhome.net




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/6/13 :: ساعت 11:8 صبح )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 62
>> بازدید دیروز: 196
>> مجموع بازدیدها: 1325135
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب