سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکى که با آن بپایى به از بسیارى که از آن دلگیر آیى . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» آثار شگفت انگیز دعا برای فرج

نیایشیکی از عالی ترین کتاب هایی که برکات و آثار دعا برای تعجیل فرج و تکالیف شیعیان و محبان امام عصر(ع) را در عصر غیب آن بزرگوار در مجموعه ای ارزنده و بی نظیر گرد آورده است، کتاب شریف مکیال المکارم فی الفوائد الدعاء للقائم (ع) است.
این کتاب به امر مبارک امام زمان (ع) تالیف شده و حتی نام آن  نیز به انتخاب خود آن حضرت است.
در جلد اول این کتاب مولف محترم با استفاده از آیات و روایات، برای دعا جهت تعجیل فرج امام زمان(ع) 102 فایده و اثر برشمرده که به برخی از آنها اشاره میشود: ـ باعث آمرزش گناهان و تبدیل سیئات به حسنات است.
ـ تعظیم و اجابت دعوت خداوند متعال و رسول الله (ص) است.
ـ در حکم یاری خداوند متعال است.
ـ باعث زیاد شدن نور ولایت امام زمان (ع) در دل است.
ـ ایمنی از عذاب و عقوبت آخرت را موجب می شود.
ـ ثواب خون خواهی حضرت سید الشهدا (ع) را دارد.
ـ موجب خراش بر چهره ابلیس پلید ابلیس است.
ـ مایه ی طول عمر می شود.
ـ ثواب شهادت در رکاب حضرت پیامبر(ص) و زیر پرچم حضرت مهدی (ع) را دارد.
ـ دعا کننده را به ثواب طلب علم نائل می کند.
ـ فرشتگان در مجلسی که برای تعجیل فرج دعا شود حاضر می شوند.
ـ غم های دعا کننده را در دنیا و آخرت از بین می برد.
و....


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 2:30 عصر )
»» حدیث1

مهدى در امت من است و امتم در عصر او از موهبت و
نعمت فراوان برخوردار گردند به گونه اى که هیچ
گاه آن چنان بهره مند نشده باشند.

 
منبع:
الزام الناصب، ص 163

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 2:29 عصر )
»» با دیگران چه کرده‏ایم؟

خوب مى‏دانم که تو هم مثل بقیه برو بچه‏هاى خوب و صمیمى این سرزمین بزرگ شب و روز، در کوچه و خیابان و بالاخره وقت و بى‏وقت‏شاهد و ناظر گلایه‏ها، شکایت‏ها، نگرانى‏ها و دلواپسى‏هاى این مردم هستى که در انتظار فردایى متفاوت و البته بهتر با هم گفتگو مى‏کنند، فریاد برمى‏آورند و عملکرد بسیارى از مقامات و مسؤولان را به نقد مى‏کشند و گاه از اینکه برخى اعمال و رفتار آنها را دور از شان مسلمانى و ایرانى مى‏بینند سخت در رنجند .

همین گفتگو و همین گلایه‏ها امروزه از مردم ایران و مخصوصا جوانان جمعیتى هوشیار، نقاد و آگاه ساخته; چنانکه بى‏اغراق از روشنترین و اندیشمندترین مردم امروز جهانند . آنها خوب مى‏فهمند که پیرامونشان چه مى‏گذرد و هیچ تبلیغ و سر و صدایى هم نمى‏تواند آنها را فریب دهد . این خود نشانه زنده بودن است . زنده بودنى که بى‏تردید همراه و قرین با رنج، هیجان، اضطراب و نگرانى است .

جدا از ناملایماتى که موجب رنجور و خسته شدن مى‏شود، آگاهى خودبخود رنج‏آور است و هر که بیشتر بداند و بیشتر بفهمد رنج و درد او هم بیشتر است . حتما شنیده‏اى که از فرط آگاهى و رنج‏برخى مى‏گویند: «اى کاش آدمى هیچ چیز نمى‏فهمید تا راحت‏تر بود .» اما من داشتن این همه رنج را به راحتى و بى‏غمى و بى‏دردى ترجیح مى‏دهم . بى‏دردى که فارغ از آینده، فارغ از قیامت، فارغ از رنج و غم مردم، فارغ از آنچه که بر سر بر وبچه‏هاى معصوم این دیار مى‏آید بسر مى‏برد، بمراتب کم ارزشتر از حیوان است . مى‏دانم که منظورم را درک مى‏کنى و مى‏فهمى که قصد ناسزاگویى ندارم . آنچه بدانها اشاره کردم انسان را از سایر موجودات جدا مى‏سازد .

من و تو حق داریم بدانیم با سرمایه‏هاى مادى و فرهنگیمان چه مى‏کنند . حق داریم بدانیم با هویت و باورهایمان چه مى‏کنند؟ حق داریم علت‏بى‏سامانى و آشفتگیها را بدانیم . حق داریم بخواهیم حضورمان و حیاتمان را باور بیاورند و قبول کنند که مى‏فهمیم و در بسیارى اوقات براى حل مشکلات خرد و کلانى که اطرافمان را فرا گرفته راه معالجه سراغ داریم . حق داریم که بخواهیم گرسنگى و سیرى را عادلانه میان ما تقسیم کنند . این حق ماست که بدانیم به کجا مى‏رویم و از کدام مسیر مى‏رویم؟ این حق ماست که بگوییم هیچ مدیر و مسؤولى به صرف داشتن مقام و جاه حق ندارد در پشت درهاى بسته، در صحن خانه‏هاى مدرن و لوکس و بر صندلى اتومبیل‏هاى گرانقیمت و هزاران چیز دیگر شب و روز بگذراند و بعد از ده، دوازده سال مسؤولیت اعلام کند: «ما برنامه نداریم‏» ، «ما طرح کلان نداریم‏» ، «ما ...» و بعد هم در گوشه‏اى اطراق کند و با انباشته‏هایش به عیش و نوش بنشیند . سؤال کردن حق ماست . عدالتخواهى حق ماست . چنانکه خواستار شدن بازرسى، مؤاخذه و تنبیه آنان که دانسته و نادانسته اعث‏حیف و میل سرمایه‏هاى مادى و فرهنگى ما شدند و سالهاى بسیارى از حیات میلیونها مرد و زن و خرد و کلان را که مى‏توانست موجب فلاح و رستگارى و بهروزى آنان شود از بین بردند، نیز حق الهى ماست .

بى‏تردید، در دایره امنیتى تام قرار گرفتن و در سایه این امنیت دور ماندن از هر نوع سؤال و نقد حق مسلم هیچکس نیست و ...

دوست عزیز! اگر تا فردا صبح هم بنویسم ذکر این حقوق تمام نمى‏شود . حقوقى که حراست از همه اینها در عهده نظام اجتماعى و سیاسى است اما، در هیچ کجا این حقوق یک طرفه وضع نشده، اصلا طالب حقوق .

یکطرفه شدن خود نشانه خردى است چنانکه «عدالت‏» مفهومى است متعالى که مصداقش در صحنه حیات فردى و جمعى ظاهر مى‏شود . فضیلتى که بر بلنداى آن آدمى شاهد کمال خود مى‏شود . اما چه حیف که در همان هنگامه‏اى که از بى‏عدالتى ناله و فریاد سر مى‏دهیم خود در زمره کسانى قرار داریم که ظالمند .

اگر خوب بنگریم درمى‏یابیم که ما بر حق خود، حق مردم، حق جهان و طبیعت و حق خداوند ظالمانه مى‏تازیم و به قول سعدى:

ببرى مال مسلمان و چو مالت‏ببرند

بانگ و فریاد برآرى که مسلمانى نیست

چه کسى به من و تو حق ضایع کردن همه روزان و شبان و سرمایه و جسم و جان و جوانى را داده است؟! اگر کمى تامل کنى مصادیق این به هدر دادن و بازى باجسم و روان و روح خدادادى را درمى‏یابى .

چه کسى براى من و تو این حق را قائل است که همه آسودگى اهل خانه، همسایه‏ها و همشهریها را فداى خودخواهى خودمان کنیم؟ تک‏تک آنها را به خدمت‏خود آوریم، بیازاریم و به قولى دوقورت و نیممان هم باقى باشد؟

آیا این حق ماست که بى‏آنکه سهمى در درآمد و خدمت‏خانواده و حراست از اجتماع داشته باشیم از سرمایه خانه، عمر و حیات پدر و مادر، امکانات مدرسه و بالاخره آسمان و زمین و کوى و برزن بهره ببریم و آنگاه بزرگترین نقش را در بروز دغدغه‏هاى خانوادگى، نگرانى والدین، رنج اولیاء مدرسه، سلب آسایش مردم کوچه و بازار و اتلاف نعمت‏هاى خداوند نیز داشته باشیم؟

هر جوانى براى وقت فراغت از تحصیل دبیرستانى 18 سال عمر خود را سپرى مى‏سازد . این فرصت‏براى یک انسان کافى است تا به طور کامل یک حرفه را به صورت تخصصى بیاموزد، یک زبان غیر مادرى را بطور کامل بداند، ادب زندگى را فرا گیرد، بر مسائل جدى شرعى و عرفى مورد نیازش که او را در مسیر دین خدا قرار مى‏دهد احاطه پیدا کند و بالاخره مهیاى قبول مسؤولیت‏به عنوان پدر یا مربى یا صاحب کار شود . اما، چه حیف که تا چشم بر هم بگذارى نه تنها این هیجده سال بلکه 28 سالگى هم رسیده و بسیارى از جوانان در چهار و هشت آرایش مو و خط ریش و بازى مانده‏اند . چه کسى این حق را به ما داده که این همه سال را به هدر دهیم؟! بى‏شک ما خود جزء سرمایه کشوریم که باید از آن حراست‏شود .

بى‏شک اگر از اطرافیان خود پرس و جو کنید خواهید دید که بسیارى از آنها از دوران نوجوانى به کارى مشغول بوده‏اند و یا سهمى از هزینه‏هاى خود را کسب مى‏کرده‏اند و یا در حین تحصیل دبیرستانى و یا دانشگاهى بطور جدى کار مى‏کرده‏اند . این حق اجتماع و سرزمین ماست که از ما بخواهد عدالت پیشه کنیم، از به هدر دادن سرمایه‏ها دورى کنیم، کم آزار و نافع باشیم، مددرسان و منصف باشیم و بیش از آنکه مدام ناله سر دهیم که: «دیگران براى ما چه کرده‏اند؟» از خود بپرسیم: «براى دیگران چه کرده‏ایم؟»

راستى ما براى دیگران چه کرده‏ایم؟ و دیگران براى ما ...

گوئیا فراموش کرده‏ایم که ما در برابر آنچه مى‏کنیم، مى‏گوییم، مى‏خوریم، مى‏پوشیم و مقدارى از سرمایه‏هاى خدادادى را خرج مى‏کنیم مسؤولیم و ناگزیر دیر یا زود باید پاسخگو باشیم و این نیز حق خداوند است که در ازاء همه نعمت‏هایش از ما سؤال کند .

خداوند به همه ما رخصت درک حقوق خود و دیگران و اجراء عدالت دهد . ان‏شاءا ...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 2:28 عصر )
»» براى شما از اینترنت

در صفحه Scienceleadsto Islam با این مطلب روبرو می شوید که:
«مردم فکر مى‏کنند کل بدن انسان حساس به درد است، اما علم آناتومى بیان مى‏دارد که اینچنین نیست . این علم کشف کرده است که فقط پوست در این مورد نگهبان بدن محسوب مى‏شود . چنانچه اگر سوزنى را داخل پوست فرو ببریم فقط تا وقتى که از پوست عبور مى‏کند، احساس درد منتقل مى‏شود و هنگامى‏که به گوشت داخل بدن مى‏رسد، گوشت هیچ‏گونه علائم دردى ارسال نمى‏کند ...»
براى توضیح بیشتر از خانم دکتر هدى رحیمى سؤال کردم، ایشان نیز تایید کرد که: در پوست‏یک‏سرى گیرنده‏هاى ویژه وجود دارند که در بافتهاى زیر پوست (مثل عضله)، وجود ندارند . این گیرنده‏ها بر اثر تحریکات خاص سبب ایجاد حس درد مى‏شوند . در حالى‏که همان تحریکات در بافتهاى زیر پوست دردى را ایجاد نمى‏کند، چون گیرنده‏هاى مربوط در آنجا وجود ندارد . در مورد سوختگى و درد ناشى از آن نیز بدین ترتیب است که سه نوع سوختگى داریم: سوختگى درجه یک که باعث‏سوزش و قرمزى پوست مى‏شود . سوختگى درجه دو که باعث تاول مى‏شود و در آن اپیدرم یعنى پوست‏سطحى و قسمت فوقانى پوست عمقى مى‏سوزد . و سوختگى درجه سه که پوست عمقى نیز مى‏سوزد و رنگ سفیدى از خود به‏جا مى‏گذارد، در این مرحله اعصاب گیرنده حس درد دیگر از بین رفته و دردى احساس نمى‏شود .

مقاله مذکور ادامه مى‏دهد:

... بنابراین هنگامى‏که کافران را در روز جزا به جهنم داخل مى‏کنند، آتش آنان را مى‏سوزاند، ولى وقتى پوستشان مى‏سوزد، پوست جدید جایگزین آن مى‏شود تا درد همیشگى آنان را فرا گیرد .

قرآن کریم، سوره نساء، آیه 56:

ان الذین کفروا بایاتنا سوف نصیلهم نارا کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب ان الله کان عزیزا حکیما .

آنان که به آیات ما کافر شدند به زودى به آتش دوزخشان درافکنیم که هر چه پوست تن آنها بسوزد به پوست دیگرش مبدل سازیم تا سختى عذاب را بچشد که همانا خداوند مقتدر و حکیم است ...


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 2:27 عصر )
»» اندازه‌های جهان هستی

برای نور، فاصله 380 هزار کیلومتری ماه تا زمین کمی بیش از یک ثانیه است. این زمان برای مسیر 150 میلیون کیلومتری خورشید تا زمین، نزدیک 8 دقیقه است. فاصله خورشید تا نپتون، دورترین سیاره سامانه خورشیدی، 4.5 میلیارد کیلومتر است که این فاصله برای نور چهار ساعت می‌شود. اما در کیهان‌شناسی فاصله‌ها چنان بزرگند که سال نوری برای اندازه‌گیری مسافت به کار می‌رود.
یک سال نوری، یعنی مسافتی که نور با سرعت ??? هزار کیلومتر بر ثانیه در یک سال می‌پیماید، نزدیک 10 هزار میلیارد کیلومتر است. با این حساب، فاصله ما تا آلفا سنتوری، نزدیکترین ستاره به زمین، چهار سال نوری است. البته این ستاره در کهکشان راه شیری قرار دارد. ضخامت کهکشان راه شیری که مانند یک دیسک مارپیچی است، هزار و قطر آن 100 هزار سال نوری است. در حالی که آندرومدا، نزدیکترین کهکشان مارپیچی به راه شیری، 2.5 میلیون سال نوری از ما فاصله دارد و فاصله کهکشانهای دیگری مانند آبل از ما به صدها میلیون سال نوری می‌رسد. در این میان، راه شیری تنها یکی از صد میلیارد کهکشان شناخته شده است و خود دست کم صد میلیارد ستاره دارد.

بر پایه دستاوردهای فیزیک مدرن، یعنی نظریه نسبیت و تئوری کوانتوم، نیز پژوهشهای اخترشناسانی مانند ادوین هابل و دیگر رصدهای کیهانی، گمان می‌رود ژرفنای جهان هستی بیش از 80 میلیارد سال نوری باشد. همچنین کارهای هابل نشان داد که جهان در حال گسترش و انبساط است. بنابراین نه تنها اکنون نظاره‌گر گذشته‌های بسیار دور جهان هستیم، بلکه هرچه زمان به پیش می‌رود، از وضعیت کنونی دورترین نقاط فضا ناآگاه‌تر می‌شویم. مگر این که به راهی برای جابجایی با سرعتی بالاتر از سرعت نور دست پیدا کنیم.
کهکشان راه شیری


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 2:27 عصر )
»» آزمون خودشناسی

خویشتن‏شناسى یکى از سفارشات معصومین، علیهم‏السلام، است و هر که معرفتش به خود بیشتر باشد خدا را نیز بهتر خواهد شناخت . براى آنکه خودمان را بشناسیم باید درنگ و تاملى دوباره در اعتقاد و رفتارمان داشته باشیم و به حساب نفسمان برسیم . پاسخگویى به سؤالات زیر مى‏تواند به شما در این حسابرسى کمک کند .
هر عبارت را بخوانید، اگر مضمون آن در مورد شما صحیح بود در پرانتز مقابل آن کلمه بله، اگر صحیح نبود کلمه خیر واگرتاحدى مصداق داشت‏کلمه تقریبا را بنویسید .
امتیازها

اگر به عبارت‏هاى زیر پاسخ بله داده‏اید به هر کدام (2) امتیاز بدهید:

19 و 17 و 14 و 13 و 10 و 7 و 6 و 3 و 2 و 1

اگر به عبارتهاى زیر پاسخ خیر داده‏اید به هرکدام (2) امتیاز بدهید:

20 و 18 و 16 و 15 و 12 و 11 و 9 و 8 و 5 و 4

به عبارتهایى که پاسخ (تقریبا) داده‏اید براى هر کدام (1) امتیاز بدهید و سپس نمرات را با هم جمع کنید .
توضیح نمرات:

اگر امتیاز شما 33 و بالاتر از آن است مثل شما، مثل شخص توانایى است که در بیابان پرخطر زندگى بر اسبى راهوار سوار است و شتابان به‏سوى رستگارى حرکت مى‏کند . به لطف پروردگار امیدوار باشید .

اگر بین 32 و 25 امتیاز آورده‏اید مثل شما، مثل شخصى است که زمام اسبى تیزتک را دردست دارد که مى‏تواند او را به مقصد برساند اما در مقابل خطرها شاید فرصت‏سوار شدن بر اسب را پیدا نکند . پس مراقب باشید و عوامل بازدارنده را شناسایى کرده از آنان بپرهیزید .

اگر از 20 کمتر امتیاز آورده‏اید مثل شما، مثل شخص ناتوانى است که همه مسیر را پیاده طى مى‏کند . بى‏شک احتمال ازبین رفتن او با کوچکترین خطرى مهیا است . تا دیر نشده فکرى براى خودتان بکنید .

1 . پیوسته به‏یاد خدا هستید و او را هیچگاه از یاد نمى‏برید . ()

2 . گفتارتان متین و خالى از نقطه‏هاى ضعف است . ()

3 . آنچه را خود به آن عمل نمى‏کنید بر زبان نمى‏آورید . ()

4 . وقتى عمل نیکى انجام مى‏دهید ناخواسته بر سر دیگران منت مى‏گذارید . ()

5 . در سختى‏ها از جا در مى‏روید و نمى‏توانید صبر پیشه کنید . ()

6 . دوستان شما از راستگویان هستند . ()

7 . دیگران را با کردار و گفتار خود به استقامت و تحمل سختى‏ها علاقه‏مند مى‏سازید . ()

8 . غیر از خدا به چیزهایى دیگر نیز امید دارید . ()

9 . با دوستانتان ارتباط کمى دارید و گاهى از مسایل آنها غفلت مى‏کنید . ()

10 . چشمان خود را از نگاههاى ناروا نگاه مى‏دارید . ()

11 . در خوردن روزى پاک و حلال دقت نظر زیادى به‏خرج نمى‏دهید . ()

12 . از کارهاى نارواى گذشته توبه صادقانه و صمیمانه نکرده‏اید . ()

13 . جسم و جان خود را از آلودگى نگه مى‏دارید . ()

14 . از سخن لغو و بیهوده پرهیز مى‏کنید . ()

15 . نگران آنچه براى فرداى خود فرستاده‏اید نیستید . ()

16 . گاهى از یاد قیامت و معاد غافل مى‏شوید . ()

17 . پاى‏بند به اقامه نماز هستید . ()

18 . از نعمتهاى مادى و معنوى که به شما داده شده انفاق نمى‏کنید . ()

19 . فرمانبردار خدا و رسول او هستید . ()

20 . در راه رضاى خدا مجاهده و کوشش نمى‏کنید . ()


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 2:26 عصر )
»» شاهزاده ای بر بال پرنده

حضرت امام حسن عسکری عله السلام:
« احمِلهُ واحفَظهٌ وَرُدّهُ إلینا فی کُلّ أربَعینَ یَوماً .»
« او را سوار کن و محافظت نما و هر چهل روز یکبار به سوی ما باز گردان. »
شگفتا! چگونه مولودی است این ماه پاره ، لحظه ای افتاده بر فرش خاک مناجات کنان ، و ساعتی دیگر در عرش افلاک با قدسیان، دمی در دامان پدر با او در صحبت و راز و زمانی در پرده سرای عرش برمعبود درراز ونیاز .

چون قنداق? مطهّرش را به دست پدر دادند، پرنده ای عظیم با دسته ای از پرندگان بالای سرش پرپر می زدند ، امام عسکری(ع) او را صدا زدند و فرمودند:
« این طفل را برپشت خویش سوار کن و حافظ او باش و به دنبالش گروه پرندگان به پرواز درآمدند .
امام علیه السلام فرمود:« تورا به کسی سپردم که مادر موسی (ع) فرزندش را به او سپرد.»
پس بر بال ملائک می رفت و دل مادر را به دنبال خویش می کشید .
دل به دنبال او می رفت و مادر از دنبال دل ، اما پای جسم را یارای همراهی پای دل نیست، به گریه افتاد.
صدای شیرین شویش بلند شد : « ساکت باش ، او از پستان کسی جز تو شیر نخواهد خورد ، و خداوند چنانچه موسی را به دامان مادر باز گرداندو چشم او را روشن کرد او را نیز به دامان تو بر خواهد گرداند. »
عمّه پرسید : این پرنده کیست؟
فرمود: « او روح القدس است که موکّل بر امامان است آنان را موفّق می کند و تسدید می نماید و به علم پرورششان می دهد.»
پرنده پر کشید و تا سرا پرد? عرش او را سیر داد تا در پیشگاه خداوندگار عزّوجل ایستاد پس خطابی رسید و او را  به مدالی جاودانه مفتخر کرد:
« آفرین بر تو ای بند? من (وذخیره) برای یاری دینم ؛ آشکار شدن امرم و هدایت شد? بندگانم! قسم خورده ام که  بواسط? تو بگیرم و اعطا کنم و به وسیل? تو ببخشم و عذاب نمایم . »
پس فرمود: او را به نیکویی به سوی پدر برگردانید و این پیغام را به او ابلاغ نمایید که او در ضمانت و حفظ و حراست من و در زیر نظرم خواهد بود، تا حق را بوسیل? او احقاق کنم ، و باطل را نابود سازم تا این که دینِ خالص برای من باشد ...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 2:25 عصر )
»» نقطه رنگ‌ پریده آبی (+فیلم)

«نقطه رنگ‌پریده آبی» ، نام کتابی است که به وسیله دانشمند مشهور آمریکایی -کارل ساگان- با الهام از همین عکس ، نوشته شده است.
در سال 2001 سایت space.com ، این عکس را به عنوان یکی از 10 عکس برتر علمی گرفته شده از فضا ، انتخاب کرد.



«نقطه رنگ پریده آبی» Pale Blue Dot ، نام و لقب عکس مشهوری است که به وسیله کاوشگر فضایی ویجر 1 از زمین گرفته شده است. این عکس ، نمایی از زمین در برابر گستره عظیم فضا به دست می‌دهد.

در عین حال «نقطه رنگ‌پریده آبی» ، نام کتابی است که به وسیله دانشمند مشهور آمریکایی -کارل ساگان- با الهام از همین عکس ، نوشته شده است.

در سال 2001 سایت space.com ، این عکس را به عنوان یکی از 10 عکس برتر علمی گرفته شده از فضا ، انتخاب کرد.
 
 
این عکس از فاصله 6.4 میلیارد کیلومتری از زمین گرفته شده است. در این عکس زمین تنها 0.12 پیکسل ، اندازه داشت. این عکس به وسیله یک دوربین با زاویه باریک 32 درجه و با استفاده از فیلترهای آبی ، سبز و بنفش گرفته شد.

کارل ساگان در کتاب «نقطه رنگ‌پریده آبی» درباره این عکس می‌نویسد:
«ما موفق شدیم که این عکس را از عمق فضا بگیریم و اگر شما به آن نگاه کنید ، یک نقطه می‌بینید.

به آن نقطه بار دیگر نگاه کنید. آنجاست. آنجا خانه است. ما آنجاییم.

هر کسی که دوست داریم ، هر کسی را که می‌شناسیم ، هر کسی که از او تا به حال شنیده‌ایم ، هر انسانی که تا به حال زیسته است ، ‌روی همین نقطه به سر برده است.

مجموع همه خوشی‌ها و رنج‌‌های ما ، هزاران آموزه‌ اقتصادی ، ایدئولوژی‌ و مذاهب دلگرم‌کننده ، هر شکارچی و کاوشگری ، هر قهرمان و ترسویی ، هر آفریننده و نابودکننده تمدنی ، هر شاه و رعیتی ، هر زوج جوان عاشقی ، هر کودک امیدواری ، هر مادر و پدری ، هر مخترع و مکتشفی ، هر معلم اخلاقی ، هر سیاستمدار فاسدی ، هر ابرستاره‌ای ، هر رهبر عالی‌رتبه‌ای و هر معصوم و گناهکاری در تاریخ نوع بشر روی همین نقطه غبارگونه معلق در پرتو آفتاب ، تجلی یافته‌ و زیسته‌ است.

زمین جایگاه کوچکی در گستره بیکران گیتی است. به رودهای خونی فکر کنید که به وسیله ژنرال‌ها و امپراتور‌ها جاری شدند تا آنها بتوانند برای زمانی کوتاه ، آقای قسمتی از این نقطه شوند. به اعمال وحشیانه‌ای فکر کنید که به وسیله ساکنان یک گوشه از این نقطه بر سر ساکنان یک گوشه دیگر به سختی قابل تشخیص آمد‌. چقدر کج‌فهمی‌های آنها زیاد بود ، چقدر برای کشتن یگدیگر حریص بودند ، چقدر نفرتشان عمیق بود. وضعیتمان ، تصور مهم بودنمان ، تصور اینکه حق ویژه‌ای در عرصه گیتی داریم ، این نقطه رنگ‌پریده را به چالش کشیده است.

سیاره ما ، نقطه کوچکی در سیاهی عظیم احاطه‌کننده‌اش است. در همه این بیکرانگی ، چیزی نیست که بتواند از جایی برای کمک از شر خودمان به یاری‌مان بیاید. این مهم بر عهده خود ماست. گفته می‌شود که ستاره‌شناسی باعث فروتنی می‌شود و من می‌خواهم اضافه کنم که ستاره‌شناسی باعث خودسازی می‌شود.

به باور من شاید هیچ برهانی درباره نابخردی غرور نوع بشر ، بهتر از این تصویر دور از دنیای کوچکمان نباشد.
از نظر من ، این تصویر ، بر مسئولیت ما برای برخورد مهربانه و مشفقانه با یکدیگر تأکید می‌کند و همچنین بر گرامی داشتن و محافظت از این نقطه آبی رنگ پریده ، تنها خانه‌ای که تا به حال شناخته‌ایم.»


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 1:46 عصر )
»» فصل آموختن

هرگاه در وقت گذار از کوچه و بازار شهر با بر و بچه‏هاى جوانى که از صبح تا به شب میان خانه و مدرسه و دانشگاه پرسه مى‏زنند روبرو مى‏شوم دلم مى‏گیرد، البته منظورم جوانان رها و یله و سرگردان خیابانهاى تهران و سایر شهرها نیستند، بلکه، همان نوجوانان و جوانان خوب و به قول معروف سر به راهى است که به جاى علافى و خوش‏باشى خودشان را به پرسه‏زدن میان کوچه‏هاى هفت توى کامپیوتر، موسیقى و حتى معاملات سیاسى و کلاسهاى کنکور مشغول کرده‏اند . آنهایى که کمتر خانواده‏اى از آینده آنها بیمناکند وگرنه تکلیف دسته اول که روشن است . قربانیان گرفتار در دام بلا و ابتلاء زندگى مدرن و شهرى حسابى جدا دارند و گفت‏وگو درباره آنان نیز بحثى است مجزا . بله؛

 دلم مى‏گیرد وقتى حال و روز گروه دوم را مى‏بینم و سرمایه‏هاى جبران نشدنى عمر و جوانیشان را که ساده و مفت از دست مى‏دهند . اینها بهترین فصل زندگى را که من آنرا «فصل آموختن‏» مى‏شناسم از دست مى‏دهند . مخاطب این نوشتار این گروهند .

«فصل آموختن‏» ، مثل بهار، مثل جوانى، مثل شب مهتابى در چشم برهم زدنى مى‏گذرد . بى‏صدا و بى‏آنکه کسى متوجه آن شود . شکى ندارم که تا آخر عمر مى‏توان آموخت و باید هم آموخت اما «فصل آموختن‏» درست وقتى که روزهاى جوانى را به شب مى‏رسانیم مى‏گذرد . همان وقت که بسیارى از شبها و روزهایمان در میان سایتها مى‏گذرد، همان ماههایى که در هواى قبولى در کنکور سپرى مى‏شود به سادگى و آرام از کنار ما مى‏گذرد، همان ماهها و سالها که سر در پى بازیهاى اجتماعى و سیاسى نامعلوم و گم سنگ این و آن را به سینه مى‏زنیم . وقتى هم که این فصل گذشت دیگر برنمى‏گردد .

این فصل از دوران کودکى شروع مى‏شود تا بیست و دو یا سه سالگى که به اوج خود مى‏رسد و از آن پس ...

از آن پس سیلاب اشتغالات، گفتاریهاى تمام نشدنى جهان جهنده و بى‏قرار قرین و همراه با دغدغه آب و نان مجالى باقى نمى‏گذارد به قول معروف فرصتى براى سر خاراندن هم نیست تا چه رسد به آموختن و به جایى رسیدن . به زبان شاعرانه:

عهد جوانى گذشت در غم بود و نبود

نوبت پیرى رسید صد غم دیگر فزود

بسیارى از آمادگیهاى جسمى و ذهنى و توانائیها از قله رو به فرود و کاهش و کاستى مى‏آورد تا منتشر شدن در کویر کند ذهنى بى‏حوصلگى و خستگى . به این مى‏ماند که دانه‏اى تا وقت‏به برگ و بار نشستن فرصتى براى اندوختن قوه و توان داشته باشد، دانه وجود آدمى تا به برگ و بار نشستنى فرصتى کوتاه دارد . بعد از آن «فصل میوه دادن‏» مى‏رسد . مثل تابستان که فصل میوه بیشتر درختهاست . این فصل که سرآمد باقى فصل تجربه‏هاست، فصل صیقل دادن به آموخته‏هاست، فصل خدمت و دستگیرى و خلق آثار ماندگار . بدا بحال کشتى‏گیرى که بى‏آموختن در صحن کشتى روبرو با حریف شده باشد .

بسیارى از ما و برو بچه‏هاى ما این فصل را مفت و مجانى از دست مى‏دهند شاید از همین روست که میوه و ثمر درست و حسابى از ما به یادگار نمى‏ماند، چیز قابل توجهى متولد نمى‏شود، همه چیز نیمه کاره و ناقص به قول بزرگان اهل ادب به مقام «ثمر دادن‏» نمى‏رسیم . میوه کال و ناقص هم تنها به درد کود شدن مى‏خورد .

شاید یکى از بزرگترین شادیهاى استعمارگران این باشد که امکان استفاده از «فصل آموختن‏» را از ساکنان شرق و بویژه شرق اسلامى گرفته‏اند . در واقع آنها «ماتم ما را به شادى نشسته‏اند» .

چه دیر به یاد انتخاب رشته تحصیلى، انتخاب شغل و آموختن فن زندگى کردن و زنده بودن مى‏افتیم .

چه دیر سر در پى جستن «معنى بودن و نحوه بودن‏» مى‏گذاریم و وحشتناکتر از آن چه دیر به یاد «مرگ‏» و چگونه مردن مى‏افتیم .

سالهایى که به «سرگرمى و بازى‏» ، «تفریح و تفنن‏» ، از این شاخه به آن شاخه پریدن، براى چیزهاى حقیر و کم‏بنیه سوت و هورا کشیدن گذشتند بخشى بزرگ از «فصل آموختن‏» ما بودند . حتى سالهایى که اداى بزرگترها را درآوردیم، معلم و روزنامه‏نگار و واعظ و مربى شدیم بى‏آنکه داد اینهمه را داده باشیم، بى‏آنکه آموخته باشیم . نمى‏دانم کسانى که در «فصل آموختن‏» ما را به میدان مجادلات و بدو بستانها و امثال اینها کشیدند مى‏دانستند چه سرمایه‏اى را از کف ما مى‏ربایند؟

هر چه مى‏خواهد بشود، در همین سالهاى محدود مى‏شود . آنهایى هم که به قول معروف «چیزى شدند» محصول همین سالها هستند . محصول «فصل آموختن‏» ، فرقى هم نمى‏کند، فقها، علماء، موسیقى‏دانان صاحب نام، خطاطان، صاحب قلم و استادان صاحب نام در فنون که سرى در میان سرها آوردند و ملا و استاد شدند و جماعت‏بسیارى را به دنبال خودشان براند و شاگرد پروردند و فرهنگ و تمدن و دین مردم را از میان فراز و نشیبهاى تاریخ گذراندند جملگى مرهون همین سالهاى کوتاهى هستند که مفت و مجانى از دست ما مى‏روند . کمى به عقب بنگرید، سیر و سفر هر یک از رشته‏هاى علمى و فنى و هنرى را مشاهده کنید، هر یک از اینها پلهاى بزرگى از ایام قدیمند که بر پایه‏هاى مردانى مرد ایستاده‏اند تا به امروز . فردوسى، سنایى، عطار، نظامى، سعدى، مولوى، حافظ و جامى پایه‏هاى سترگ پل فرهنگ واربند و مردانى دیگر چون اینها . اینها به ما و به فرهنگ و هویت و ادب ما معنى داده‏ند و آن را و ما را از دیگران متمایز ساختند تا به امروز که به جرات مى‏گوئیم «هستیم‏» . فقه و کلام و فلسفه و تاریخ و نجوم و ریاضى هم همین وضع را دارند .

البته مردانى استثنایى هم بوده‏اند که در ایام میانسالى و پیرى دست‏به کارى کارستان زدند اما، استثناء قاعده نمى‏شود . واى بحال روزى که دلخوش کردن به این اتفاقات و استثنائات بهانه‏اى براى «فرصت‏سوزى‏» بیشتر شود .

به قول هوشنگ ابتهاج:

«گذشت عمر و به دل عشوه مى‏خریم هنوز

که هست در پس شام سیه صبح سپید»

منم روزى فکر مى‏کردم «دانشگاه‏» تنها جاى آموختن است . از شما پنهان نماند در همان سالهاى دانشجویى پى بردم بسیارى از «فرصت‏سوزى‏ها» دانسته یا نادانسته در همین اماکن رخ مى‏دهد .

دانشگاه هم مثل سبیارى از جاها اعتبار و پز مى‏دهد، به آدمى چنین القاء مى‏کند که دانا و ملاست اما، در میدان عمل و در کنار مردان مرد از قبیله علم و دانایى و عمل است که به قول معروف درمى‏یابیم: «ول معطلیم‏» .

مگر نه اینکه براى رسیدن به مقامى شایسته در هر رشته‏اى و فنى «شش تا ده سال آموختن جدى‏» کافى است؟ براى تبدیل شدن به نوازنده‏اى چیره‏دست در تار، براى کسب مقام ممتاز خوشنویسى، براى آموختن کامل فن نوشتن، نقاشى چیره‏دست‏شدن و آموختن بایسته‏هاى فقه و فقاهت .

نمونه افرادى که با صرف همین مقدار از زمان سرآمد شدند کم نیستند .

اگر بپرسیم چرا بسیارى از دانش‏آموختگان دانشگاهى پس از حداقل 16 سال تحصیل قادر به حضور جدى در میدان مخصوص به خود نیستند؟ چه پاسخى مى‏دهید؟

استادى داشتم که هر کجا هست‏یادش بخیر باد . مى‏گفت:

«در گذشته مردانى مى‏نشستند گوشه اتاقى و یک دور «کشف‏الاسرار و عدة‏الابرار» (1) مى‏نوشتند و بلند مى‏شدند حال هر کس بتواند از روى آن بخواند به او مدرک دکترى مى‏دهند» .

ماحصل گذراندن دو واحد تفسیر و دو واحد فقه و دو واحد تاریخ اسلام و دو واحد فلسفه و دو واحد ادبیات معاصر و امثال اینها چیزى بیشتر از آنچه ملاحظه مى‏شود نیست .

این از «فصل آموختن‏» که بیشتر شبیه «فصل از آموختن‏» (2) است تا خود آموختن اما نکته دوم روش ماست . امان از دست عجله، از دست‏حرکت‏یک خط در میان مثل مشق شب بچه‏ها، از مقدمه‏هاى طى نشده، از آموختن‏هاى ناقص و بالاخره امان از دست قوره نشده‏هاى مویز شده .

شاید هنوز هم بین رانندگان کامیون و اتوبوس این رسم جارى باشد . در نوجوانى شاگرد پا به رکاب مى‏شدند و در جوانى با احتیاط پشت کامیون مى‏نشستند، با گرفتن گواهى‏نامه کمک راننده مى‏شدند و وقتى سرى در سرها درمى‏آوردند دو دانگ کامیون یا اتوبوس را شریک مى‏ش‏دند تا روزى که خودشان صاحب یک کامیون ششدانگ مى‏شدند و خود را «سلطان جاده‏» مى‏خواندند .

اینها جملگى «آموختن پلکانى‏» داشتند و نه «پرسشى‏» و یک خط در میان . مثل همه شاگردهاى کلاس خط و مشق خطاطى، مثل همه کسانى که آنقدر کنار دست استاد مشق آواز و تار و سنتور مى‏کردند و دست ادب به سینه مى‏زدند تا از استاد همه شیوه‏ها و فنون را مى‏آموختند آنهم در «فصل آموختن‏» و قرین با «ادبى‏» که ضام آموخته‏ها و نگهبان آن بود .

فکر مى‏کنید از میان اینهمه جوان تار به دست و گیتار بر دوش که هر روزه در گوشه و کنار شهر در حال رفت و آمد هستند چند نفر دست پایین نوازنده‏اى مى‏شود که صداى سازش شنیدنى است؟

بسیارى از اینها چند ساعتى هم کلاس زبان مى‏روند و ساعاتى را هم به آموختن یک فن ورزش خود را مشغول مى‏دارند . مشغول آموختن شدن با «آموختنى‏» فرق مى‏کند .

آموختن و شاگردى کردن یک «هنر» است و هنر شاگردى، زانو زدن و کار کردن با اکسیر اعظم سپاسگزارى . رمز شکست هم در همین است . ادب نمى‏کنیم، شرط آموختن بجا نمى‏آوریم و گاه با ناسپاسى همه استحقاق رشد و کمال را از خودمان دور مى‏سازیم .

از وقتى که «استاد به خدمت‏شاگرد رفت‏» و «شاگرد روزى‏رسان استاد» همه چیز وارونه شد . مثل همان روزى که مردم روزى رسان را دولت فرض کردند و استخدام شدن در ادارات دولتى را تضمین رزق و روزى خودشان دانستند . تا جایى که گمان کردند سهم و روزى آنها را خدا همان مقدارى قرار داده که در فیش حقوقشان وارد مى‏شود .

شاید بهمین خاطر است که عموم کارمندان از جرات ریسک و تحرک و خطر کردن کمى برخوردارند .

آنکه نزد استاد با «ادعا» وارد مى‏شود و مى‏خواهد یک شبه ره صد ساله برود، به همان روز و روزگارى مى‏افتد که بسیارى از ما افتاده‏اند .

تا حلیم، حلیم شود و خوردنى، یک شب تا به سحر تحمل آتش اجاق مى‏خواهد و ضربه کوبه حلیم‏پز . به قول شاعر:

بسیار سفر باید تا پخته شود خامى!

شاید راز درهم‏ریختگى بازار و کسب و کار امروز ما و آمیخته شدن اموال و دامه‏هاى حرام و حلال، راز رخت‏بربستن اعتماد و حسن ظن از صاحبان حرفه و فن در کوچه و بازار و بالاخره را آشفتگى و روزمرگى سازمانهاى آموزشى و اجتماعى و سیاسى که در آنها «بیکارى پنهان‏» بیداد مى‏کند به همین برمى‏گردد . به راه نرفته‏هاى نشسته برجاى استاد . به قوره‏هاى نشده‏هاى میوز شده، به صاحب منصبانى که در نوبت وصف نایستادند . به معلمان استاد ندیده . وقتى از روى شانس و حادثه و کلک و آشفتگى بازار کسى بر صندلى و جایى تکیه زد آنهم قبل از آنکه اسباب و مقدماتش را فراهم کرده باشد، فساد مى‏پراکند . به‏قول شاعر:

تکیه برجاى بزرگان نتوان زد به گزاف

مگر اسباب بزرگى همه آماده کنى

اولین کسى هم که قربانى این وضع مى‏شود همان شاگرد معلم نویده جویاى نام است .

چه قیمتى سنگین‏تر از دست رفتن اعتبار و اعتماد؟ .

چه خسارتى مهمتر از دست رفتن سرمایه و شکست؟ و چه مصیبتى بزرگتر از بازخواست‏خداوند براى بروز آنهمه فساد و ندانم کارى و از بین رفتن اخلاق و ادب؟

هیچ روز و روزگار مردانى را که یک شبه تغییر شغل و پیشه دادند دیده‏اید؟ ...

پى‏نوشت:

1) از تفاسیر مهم و عرفانى قران معروف به تفسیر خواجه عبدالله که در 10 جلد به‏چاپ رسیده .

2) جدایى از آموختن .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 1:44 عصر )
»» اشتباه سهوی یا عمدی

در بیت المقدس به نام قبه الصخره در کنار مسجدالاقصی قرار دارد. قبه الصخره بنایی دارای قائده ی 8 وجهی و گنبدی طلایی رنگ  که به نماد فلسطین بدل شده است, عموما به جای مسجد الاقصی اشتباه گرفته می شود, حال آنکه مسجدالاقصی بر مبنای نص صریح قرآن کریم جایگاه معراج حضرت پیامبر (ص) و نخستین قبله ی مسلمانان است و هرگاه سخنی از آن به میان می آید تصویر قبه الصخره نمایش داده می شود. شاید دلیل این اشتباه نزدیکی این دو بنا به یکدیگر باشد اما به نظر می رسد در ورای این اشتباه ساده مساله ی مهمتری وجود داشته باشد.
یکی از اساتید دانشگاه چند سال پیش در نشریه ای عربی چنین بیان داشته است: بین مسجدالاقصی و قبه الصخره سردرگمی قابل توجهی وجود دارد, هرگاه در رسانه های محلی و بین المللی ذکری از مسجد الاقصی به میان می آید عکسی از قبه الصخره نمایش داده می شود.
دلیل اصلی این مساله, عدم اطلاع عموم مردم, هم راستا با توطئه های اسرائیل است.
در زمان اقامتم در ایالات متحده نیز بارها با این مساله مواجه بودم تا آنکه اطلاع یافتم صهیونیست ها در آمریکا چنین تصاویری را چاپ و منتشر می کنند و گاه با قیمت بسیار اندک و حتی به رایگان در اختیار اعراب و مسلمانان قرار می دهند. بدین ترتیب مسلمانان آن را در تمام نقاط نصب می کنند.

همین مساله مؤید این است که [دولت] اسرائیل می خواهد تصوبر مسجدالاقصی را از اذهان مردم پاک کند تا بتواند آن را تخریب و معبد خود را پنهانی بنا کند. اگر کسی شکایت یا اعتراضی داشته باشد، به طور زنده تصوبر قبه الصخره  را نشان خواهد داد و اظهار خواهند داشت که اتفاقی نیفتاده است.

عجب توطئه ای! هنگامی که از برخی از اعراب، مسلمانان و حتی برخی از فلسطینی ها پرسش کردم دریافتم که آن ها نیز قادر به تمایز بین این دو مکان مقدس نیستد. جای تاسف است که اسرائیلی ها تا چه حد در پیشبرد توطئه شان توفیق داشته اند. 

مسجدالاقصی و الصخره

مسجدالاقصی و الصخره

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 1:44 عصر )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 29
>> بازدید دیروز: 15
>> مجموع بازدیدها: 1322680
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
دانشجو
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب