ز آنجا که معنا و مفهوم ربّ مالک و مربى و صاحب است، و براى احدى جز حضرت حق مالکیت ذاتى وجود ندارد و بر این اساس همه مخلوقات غیبى و شهودى مملوک حقیقى او هستند، و نیز هیچ فرهنگى در تحقق تربیت و رشد و کمال به معناى واقعىاش کاملتر و استوارتر از فرهنگ و آئین حق نیست و بر این پایه مربى و معلمى براى موجودات به ویژه انسان چون پروردگار بزرگ هستى وجود ندارد، و هم چنین کسى در این عرصهگاه هستى جز خدا در خلوت و جلوت همراه و صاحب انسان نیست، و همه این معانى و مفاهیم در عمق قلب و عقل و جان پیامبران و اهل بیت علیهم السلام ظهور تام و تمام داشت، آن بزرگواران در همه امورشان توسل به این نام مبارک را در پیشگاه حق براى پیشبرد اهدافشان، و گرهگشائى از مشکلاتشان، و رسیدن به حوائجشان، و اجابت دعایشان و به دست آوردن مقامات و منازل و درجات آخرتشان شفیع قرار مىدادند و با شفاعت مسمّى و حقیقت این نام که ذات اقدس رب است به خواستههایشان مىرسیدند.
«و استشعفع بک الى نفسک:»
و به مقام حضرتت خودت را شفیع مىآورم
آدم:
قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ: «1»
آدم و همسرش گفتند: اى مالک و مربى و صاحب ما، پر واضح است که ما در (خوردن از شجره منهیه) بر خود ستم ورزیدیم و چنانچه ما را مورد آمرزش قرار ندهى و به ما ترحم نکنى مسلما از زیانکاران خواهیم بود.
خداى مهربان با این توسلى که آنان به میان آوردند بر اساس آیه.
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ: «2»
توبه آنان را پذیرفت، و مقامات از دست داده را به آنان برگردانید.
نوح:
وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً: «3»
و نوح گفت: اى مالک و مربى و صاحب من، هیچ یک از کافران و ناسپاسان به نعمت خود را بر روى زمین باقى مگذار.
خداى مهربان با توسلى که نوح از طریق این نام مبارک داشت بر اساس آیه
إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِینَ. «4»
همه کافران و ناسپاسان را در آب فراوانى که از آسمان فرود آورد و از زمین جوشانید غرق کرد و به چاه نابودى و هلاک در انداخت.
ابراهیم و اسماعیل
این دو پیامبر بزرگ پس از به پایان رسانیدن بناى خانه کعبه در زمینى محدود و بسیار سوزان و خشک که از آب و هرگونه گیاه و ثمرى بىبهره بود، و جز ریگ و سنگ و سنگلاخ و کوههائى دایرهوار آن را در آغوش نداشت، و کسى حاضر نبود با این شرایط در آنجا خیمه زندگى برپا کند براى آباد شدن آن منطقه و فراهم شدن شرایط زندگى، و سرازیر شدن انواع میوهها و محصولات به آن مکان مقدس، و ظهور پیامبرى بزرگ در آینده براى هدایت مردم و رساندن هدایتش به جهانیان دست به دعا برداشتند و با توسل به این نام مبارک به درگاه خدا گفتند:
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا ... «5»
رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ: «6»
یاد کن هنگامى که ابراهیم گفت: اى مالک و مربى و صاحب من این مکان را شهرى امن قرار ده، و اهلش را آنان که به خدا و روز قیامت مؤمن هستند از هر نوع میوه و محصول روزى بخش خدا فرمود: [دعایت را درباره مؤمنان اجابت کردم ولى] هر که کفر ورزد بهره اندکى به او خواهم داد ....
ابراهیم و اسماعیل گفتند: اى مالک و مربى و صاحب ما (در آینده) در میان مردمان این منطقه پیامبرى از خودشان برانگیز که آیاتت را بر آنان بخواند، و قرآن و حکمت تعلیمشان دهد و از رذایل (نفسى و اخلاقى) پاکشان نماید، زیرا تو تواناى شکست ناپذیر و حکیمى.
خداى مهربان با توسل آنان به این نام مبارک دعاى پدر و پسر را مستحاب کرد.
در آن بیابان سوزان و بىآب و علف شهر با عظمتى در آغوش امنیت به وجود آمد و همه شرایط زندگى براى مردم از هر قوم و ملیتى فراهم شد، تا جائى که امروز از شهرهاى معروف و پرآوازه جهان است، و هر سال ملیونها نفر براى زیارت کعبه به آن شهر مىشتابند، و آنجا را از انواع میوهها و محصولات که از همه جاى دنیا به سوى آن سرازیر است بهرهمند مىبینند.
و نیز در آن شهر به دعاى آنان، وجود مبارک محمد بنعبدالله را به رسالت برگزید، تا چراغ پر فروغ هدایت را براى جهانیان برافروزد و مکتبى را در سایه وحى ارائه دهد که کاملترین مکتب در همه روزگاران است.
یوسف
این پیامبر بزرگ و حاکم عدالت پیشه، و نجات بخش مستضعفان، و منبع اخلاق و کرامت پس از سر و سامان دادن به اوضاع مصر، و دیدار با پدر و مادر و برادران، در ضمن این که حکومت خود و دانش تعبیر خواب را از جلوههاى ربوبیت حق بر خویش اعلام کرد با توسل به این نام مبارک درخواست عظیمى از خداى مهربان نمود و خداى عزیز هم به خواسته او پاسخ داد.
رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ: «7»
اى مالک و مربى و صاحب من، تو بخشى از حکومت را به من عطا کردى، و برخى از تعبیرهاى خواب را به من آموختى، اى پدید آورنده آسمانها و زمین تو در دنیا و آخرت سرپرست و یار منى، جانم را در حالى که تسلیم توام بگیر و به شایستگان ملحقم کن.
موسى
این پیامبر بزرگ براى مجهز شدن به ابزار و وسایل مبارزه با فرعون که از قدرتهاى کم نظیر آن روزگار بود، و موسى از سوى حق موظف شد به تنهائى براى تبلیغ دین حق به سوى او برود با توسل به این نام با عظمت ابزار و وسائل لازم را درخواست کرد و خداى مهربان هم درخواست او را اجابت فرمود:
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی، وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی، یَفْقَهُوا قَوْلِی، وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی، هارُونَ أَخِی، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی، وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی .... «8»
اى مالک و مربى وصاحب من، سینهام را [براى تحمل این مسئولیت سنگین] گشاده گردان، و کارم را برایم آسان ساز، و گرهاى را [که مانع روان سخن گفتن من است] از زبانم بگشاى، تا سخنم را بفهمند، و از خاندانم دست یارى برایم قرار ده، هارون برادرم را، پشتم را به او محکم کن، و وى را در کارم شریک گردان.
حضرت حق پس از توسل موسى به این نام به او اعلام کرد:
قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسى: «9»
اى موسى به یقین همه خواستههایت به تو عطا شد.
سلیمان
این پیامبر بزرگ و سلطان عادل و منبع تواضع و فروتنى پس از به دست آوردن حکومتى ویژه به توفیق حق و آگاهى از نطق حیوانات با توسل به نام ربّ امورى مهم را از خدا خواست:
رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبادِکَ الصَّالِحِینَ: «10»
اى مالک و مربى وصاحب من، به من الهام کن تا شکر نعمتى را که به من و پدر و مادرم عطا کردهاى به جاى آورم، و این که کار شایستهاى که آن را به پسندى انجام دهم، و مرا به رحمتت در میان بندگان شایستهات در آور.
زکریا
این چهره برجسته و بزرگ خود و همسرش تا رسیدن به دوران پیرى و کهولت از داشتن فرزند محروم بودند، و هر دو در آتش آرزوى فرزند مىسوختند، نهایتاً با توسل به این نام مبارک و شفیع قرار دادن مسمّى و حقیقت آن به سوى حضرت حق درخواست فرزند کرد، و خداى مهربان هم به او و همسرش که طبیعتاً به خاطر پیرى نازا شده بود یحیى را به آنان عنایت فرمود:
قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا ... «11»
گفت: اى مالک و مربى و صاحبم به راستى استخوانهایم سست شده، و موى سرم از پیرى سپید گشته و پروردگارم هیچگاه نسبت به دعا در پیشگاهت از اجابت محروم نبودم.
و همانا من پس از خود از خویشاوندانم بیمناکم و همسرم نازا بوده، پس مرا از سوى خود فرزندى عطا کن.
حضرت حق در پاسخ درخواستش به او خطاب کرد:
یا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا: «12»
اى زکریا ما تو را به پسرى که نامش یحیى است مژده مىدهیم که پیش از این هم نامى براى او قرار ندادهایم.
عیسى
این پیامبر بزرگ بنا به درخواست حواریون خود، که مائده آسمانى خواستند تا دلهایشان در مرحله ایمان آرامش یابد، و معجزهاى بر صدق نبوت عیسى باشد با توسل به این نام شریف به درگاه حضرت حق دست دعا برداشت و گفت:
اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَةً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ: «13»
خدایا اى مالک و مربى و صاحب ما از عالم بالا سفرهاى پر از غذا نازل کن تا عیدى باشد براى اهل زمان ما و نسل آینده ما و نشانهاى از سوى تو (بر صدق نبوتم) و ما را روزى بخش که تو بهترین روزى دهندگانى.
حضرت حق از برکت این توسل دعاى عیسى را به اجابت رسانید و به او فرمود:
إِنِّی مُنَزِّلُها عَلَیْکُمْ ..... «14»
من بىتردید آن سفره پر از غذا را بر شما نازل مىکنم.
پیامبر اسلام
خداى مهربان که مستقیماً پیامبر اسلام را در حیطه تربیت خود داشت و همه حقایق را به او تعلیم داد به حضرتش فرمان داد براى افزون شدن بهترین و برترین و سودمندترین نعمت که دانش و آگاهى و بصیرت و بینائى است دعا کند و در دعایش به این نام مبارک متوسل شود.
وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً: «15»
و بگو: اى مالک و مربى و صاحب من بر دانش و آگاهى من بیفزاى.
دعایش مستجاب شد و به عرصهگاه همه حقایق راه یافت، و به فرموده امیرالمؤمنین داناترین دانایان نسبت به خدا شد «16» و یقیناً کسى که داناترین دانایان نسبت به خدا باشد قلبش حاوى علوم مُلکى و ملکوتى است، و بر این اساس باید اذعان کرد که حضرتش از همه فرشتگان و پیامبران و جن و انس به حقایق غیبى و شهودى داناتر بود.
اهل بیت
مجموعه دعاهائى که از اهل بیت رسالت در معتبرترین کتابهاى دعا روایت شده، مانند دعاى کمیل على (ع)، دعاى عرفه حضرت حسین، و دعاى ابوحمزه حضرت سجاد، دعاى جوشن کبیر، دعاى مجیر، اکثر دعاهاى ماه رمضان، دعاى
پس از زیارت حضرت رضا که گنجینه ناشناختهاى است، توسل به کلمه مبارکه ربّ جزء ارکان و اصول دعاست، یقیناً این نوشتار اگر بخواهد موارد استعمال کلمه رب را بیاورد و به تفسیر و توضیح آن دست یازد، به چند مجلّد ضخیم خواهد رسید، روى این حساب به نمونههاى بیان شده اکتفا مىکند و از خوانندگان مىخواهد که به معنا و مفهوم و مصداق این اسم اعظم بیندیشند و دل و جان در گرو آن دهند تا قفلها بسته زندگىشان با این کلید گشوده شود، و حوائج دنیائى و آخرتىشان برآورده گردد، و هماى سعادت دنیا و آخرت بر بام حیاتشان بنشیند.
عالمین
این کلمه جمع عالم است و بنا به گفته برخى از بزرگان مشتق از علامت به معناى نشانه است. «17» عالم به معناى هر موجودى جز خداست، و وجود هر چیزى جز خدا نشانه و دلیل وجود خداست.
ما هنگامى که کوچکترین ذرّه را که از آن کوچکتر وجود ندارد، و بزرگترین کهکشان یا سحابى را در روشنائى بىنظیرى چون عقل با بکار گرفتن ابزار و وسایل علمى مورد دقت قرار دهیم مىبینیم بر سراسر وجود آن ذره کوچک، و بر بزرگترین کهکشان نظمى خاص حاکم است، و براى هر یک از آن دو هدف یا اهداف مثبتى معین است، که آن نظم ویژه و هدف یا اهداف مثبت نشان دهنده این حقیقت است که آنها را دانائى قادر، وجودى توانا، حکیمى علیم، عادلى لطیف، کریمى مدبّر، به وجود آورده است، و با هیچ دلیل و منطقى نمىتوان آن را به تصادف نسبت داد، و به قول کرسى موریسن نویسنده راز آفرینش انسان: «اگر بخواهیم بگوئیم همه این نظم و ترتیبات تصادفى بوده، قطعاً بر خلاف منطق ریاضى (که اساسىترین و روشنترین منطق است) استدلال کردهایم.» «18» آیا در همه جهان یک نفر هست که در کنار فطرت و وجدان و عقلش، خود را به این مسئله به طور جدّى قانع کند که جهان هستى با موجودات گوناگون بىشمارش، و با نظم حیرت انگیزى که در خیمه حیات آنان حاکم است، و با اهداف مثبت و روشنى که دارند، و همه با هم میلیاردها سال است چون کارخانهاى دقیق سر پا هستند از روى اتفاق و تصادف به وجود آمده باشد؟!
«خوب است در این زمینه محور دقت خود را فردى قرار دهیم که پس از تولد بلافاصله از اجتماع برکنار شده، و در آغوش طبیعت در جزیرهاى که دست بشر به آن راه نیافته است با وسایل طبیعى بزرگ شده و به حدّ رشد رسیده است.
روزها در اطراف جنگلها و چمنها، و جویبارهاى جزیره گردش مىکند و دربارهى جهان طبیعت برابر استعداد خود اندیشه و فکر مىنماید.
این شخص مىبیند برگهائى که از درختان جدا مىشوند به طور نامنظمى در اطراف متفرق شده و هرگز صورت منظمى به خود نمىگیرند، باز ملاحظه مىکند که در اثر ریزش تخم و دانههاى گیاهان در گوشه و کنار، نباتاتى مىرویند، ولى هرگز آنها صفوف منظم و مرتبى را تشکیل نمىدهند، که از وضع قرار گرفتن آنها بتوان استفاده خاصى کرد.
باز مىبیند در کنارههاى نهرها در اثر برخورد آب، دندانهها و بریدگىهائى ظاهر مىشوند.
این بریدگىها معمولًا به صورتهاى غیر منظم و غیر قابل استفاده مىباشند، هم چنین در اثر ریزش آب از نقاط بلند، سنگهاى کوچک و بزرگى که در مسیر آنها قرار دارد به پائین مىریزند، و موقعى که آب به وسط جلگههاى هموار مىرسد و فشار آن کم مىشود، در گوشه و کنار رودخانه متوقف مىشوند، البته ممکن است آنها در کنار یکدیگر یا بر روى هم قرار گیرند ولى هرگز به صورت یک کلبه محقر یا یک خانه کوچکى بیرون نمىآیند.
مجموع این تجربیات، این درس ساده را به آن شخص مورد بحث مىآموزد که:
1. تصادفات روزانه، حرکات بىشعور و فاقد اراده حوادث کور و کر طبیعى نمىتواند مظهر آثار قابل استفاده و منشأ ظهور سازمان مرتب و موزونى گردند، و چنانچه گاهى بر حسب تصادف نمونه ناقصى از آن پیدا شود قطعاً در برابر باقى قابل اعتنا نخواهد بود.
2. براى این که بتوان از حرکات و حوادث گوناگون استفاده معینى کرد، لازم است آنها را به کمک قصد و اراده و به ضمیمه فهم و شعور در مجراى مخصوصى به سوى هدف حساب شدهاى سیر داد.
روى همین اصل اگر یک روز این انسان طبیعى را که در جزیره دور دستى سکونت دادهایم، در موقعى که خواب است به جزیره دیگرى که از هر جهت با جزیرهى اول شباهت دارد، جز این که در وسط آن یک دستگاه عمارت ساده، و چند خیابان و باغچه مشجّر و گل کارى شده وجود دارد، انتقال دهیم به محض این که چشم باز کند و نظرى به وضع جدید بیندازد فوراً به وجود یک عامل «عقل و شعور» پى مىبرد که این طرح زیبا و ظریف را به خاطر زیبائى و یا منافع دیگر آن ریخته است و هرگز به فکر او نمىگذرد که مهندس این ساختمان «تصادف» و سازندهاش «اتفاق» و باغبان و گلکارش «پیشآمدهاى ناگهانى» بوده است.
روشن است هر اندازه این شخص به رموز معمارى و باغبانى آشناتر شود، به وجود آن نیروى عقل و شعورى که در این ساختمان مؤثر بوده است بیشتر ایمان پیدا مىکند و به عبارت سادهتر:
«میزان ایمان او همان میزان علم و دانش اوست.» «19»
بر این حساب که لفظ عالمین مشتق از علامت است باید گفت: همه موجودات جهان هستى نشانه و دلیل وجود خداست پس به شماره و تعداد موجودات هستى، بر وجود الله که مستجمع همه صفات کمال است دلیل و نشانه وجود دارد.
و فى کل شیئ له آیة دلیل على انه واحد
و در هر چیزى و هر مخلوقى بر وجود مقدس او نشانه و علامتى است که محکمترین دلیل است بر این که حضرتش یگانه و فرد است و شریک و مثل و مانند ندارد.
سیطره مالکیت و تدبیر وجود مبارک او و توجه تربیتى و ربوبیتش چه تکوینى و چه تشریعى بر همه موجودات عالم هستى سایه دارد. موجوداتى چون افلاک و کواکب و سحابىها و کهکشانها و عرش و کرسى و لوح و قلم و سدرة المنتهى، و ارواح و مجردات و جواهر و اعراض، و زمین و آنچه در آن است مانند کوهها، دریاها، معادن، نباتات، اشجار، و حیوانات و به ویژه انسان که همه و همه نام بردهها گوشهاى بسیار اندک از موجودات بىشمار او هستند موجوداتى که مجموعاً در دل کلمه عالمین جاى دارند، که اگر بخواهند پدید آمدن هر یک و عوامل تداوم حیاتشان، و جایگاهى که در کارگاه هستى دارند، و ارتباطى که با دیگر موجودات براى آنها قرار داده شده، و سودشان را در خیمه حیات به رشته تحریر در آورند، آن هم بر فرض این که تک تک موجودات از دانه دانه اتمها و سلولها و جهانهاى دور دست و هر مخلوقى که در آنهاست شناسائى شود سر از تعداد کتابى بیرون مىآورد که شماره کردن آن از عهدهى احدى تا روز پایان جهان و تبدیل شدن آن به قیامت کبرى و محشر عظیمى بر نمىآید!!
با اندک شناختى که دانشمندان شرق و غرب از موجودات دارند، آن هم موجوداتى که با هزاران وسایل و ابزار علمى توانستهاند به آنها دسترسى پیدا کنند، و شناخت و علم خود را در ملیونها کتاب قرار دادهاند و مىگویند نسبت دانش ما به آنچه آگاه شدهایم در برابر آنچه نمىدانیم نسبت صفر در برابر عدد بىنهایت است، آنکه انس با قرآن دارد به عظمت این آیه شریفه پى مىبرد:
وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ: «20»
اگر [براى نوشتن کلمات خدا که در حقیقت مخلوقات او هستند] آنچه درخت در زمین است قلم باشد و دریا مرکب و هفت دریاى دیگر آن دریا را پس از پایان یافتنش و براى نوشتن نویسندگان، مدد رسانند کلمات خدا [یعنى تعداد موجوداتش] پایان نپذیرد، یقیناً خدا «در آفریدن و حفظ آفریدههایش و رشد و تربیت آنها» تواناى شکست ناپذیر و حکیم است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- اعراف، 23.
(2)- بقره 37.
(3)- نوح 26.
(4)- انبیاء 77.
(5)- بقره 126.
(6)- بقره 129.
(7)- یوسف 101.
(8)- طه، 25- 32.
(9)- طه، 36.
(10)- نمل، 19.
(11)- مریم، 4- 5.
(12)- مریم، 7.
(13)- مائده، 114.
(14)- مائده، 115.
(15)- طه، 114.
(16)- عرفان اسلامى، ج 11، ص 218.
(17)- تفسیر فاتحة الکتاب یکى از دانشمندان پس از فیض کاشان 113.
(18)- راز آفرینش انسان 44.
(19)- فیلسوف نماها 190.
(20)- لقمان، 27.