بهائیان خود را نو دینی الاهی خوانده و می گویند: همه در اصول دین مشترکند. ما این اشتراک را فقط در تعریف توحید از نگاه اسلام (تشیع) و شیخیه و بابیت و بهائیت مقایسه می کنیم:
شیعه توحید را دارای مراتبی می داند: توحید در ذات، صفات و افعال.
توحید در واجب الوجود: توحید در خالقیت: توحیت در ربوبیت:
1. تکوینی
2. تشریعی
توحید در الوهیت: یعنی پرستش مخصوص خداست.
شیخیه: خدا قابل شناخت نیست و برای شناخت خدا باید ائمه را شناخت و ائمه علل اربعه وجودند:
علت فاعلی، مادی، صوری و غایی1
از این رو برای هر چیز به دنبال توجیه هستند. در آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین می گویند باید خطاب داشته باشد و خطاب باید به وجه الله باشد و حضرت علی علیه السلام وجه الله است.
اهل بیت علیهم السلام را اعضای خدا در خلقت می دانند.2
بابیت: علی محمد باب الوهیت را قابل نقل و انتقال می داند، مانند مقامات دنیوی است و قابل نقل و انتقال است.
او می گوید: اللهم انک انت … لتؤتین الالوهیه من تشا… 3
او خود را نیز از الوهیت بی بهره نمی سازد:
علی محمد باب در نامه ای به صبح ازل جانشین خود می نویسد: من الله الحی المهیمن القیوم الی … (مقدمه نقطه الکاف)
همچنین می گوید: أنّ علی قبل نبیل ذات الله و کینونیته 4
بهائیان در باره توحید می گویند: خدا قابل شناخت نیست پس باید مظاهر خدا را بشناسیم.
این سخن بهائیان کپی برداری از سران شیخیه است، با این تفاوت که بهائیان ائمه ای ندارند تا آنان را علل اربعه بخوانند.5
از این روست که حسینعلی نوری نگاهی به سرورش یعنی علی محمد باب کرده و می گوید: لا اله الا انا المسجون الفرید6
انامقتدر علی ما اشاء، لا اله الا انا العلیم الحکیم
پانوشت:
1. شرح زیارت جامعه، ج 1، ص 190
2. شرح زیارت جامعه، ج 1، ص 60
3. الواح باب، لوح 2
4. لوح هیکل الدین، ص 5
5. آموزه های نظم نوین جهانی، ص 43 – 53
6. مبین، ص 229
7. اقدس، ص 222- 224