تقدیس
بزرگان از اهل لغت، و حقیقت شناسان از اهل معرفت و مفسرّان با بصیرت کلمه تسبیح را در سه مورد به کار برده اند:
1- تسیح از مادّه سباحه به معناى شناورى است چه این که این شناورى درآب باشد یا در هوا، کسى که در میان دریا و در دل امواج در حال شناکردن است و نگاه به ساحل دارد و امیدوار به رسیدن به کنار ساحل است قطعاً خود را در برابر هجوم امواج و نیروى آب نمى بازد، و بى آن که واهمهاى به خود راه دهد دست و پایش و همه بدنش با امید به نجات به کار میافتد.
وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ: «1»
و اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید که هریک پیوسته در مدارى شناورند.
2- تسبیح به معناى تلاش براى معاش است چنان که به اعتقاد بعضى از مفسران از جمله طبرسى در مجمع البیان به این معنا آمده است:
إِنَّ لَکَ فِى النَّهَارِ سَبْحاً طَوِیلًا: «2»
بى تردید تو را در روز جهت تأمین معیشت و رسیدگى به امور خود و دیگران تلاش و حرکت طولانى است و فراغتى براى عبادات ویژه چون عبادات نیمه شب نیست.
3- تسبیح در اصطلاح قرآن و روایات و دعاها به معناى تنزیه یعنى پاک دانستن خدا از هر بدى و بدخواهى و تنزیه او از امورى است که شایسته ذات حضرت او نیست.
کتاب نهایة که از معتبرترین کتاب هاى لغت است میگوید:
«التسبیح: التنزیه و التقدیس و التبرئة من النقایص:»
تسبیح یعنى پاک و پاکیزه و دور دانستن موجود از همه نقصها و کمبودهاست.
موجودات و تسبیح حق
کتاب خدا در بسیارى از آیاتش به این حقیقت تصریح دارد که همه موجودات جهان هستى تسبیح گوى خدایند و در ذات همه آنها درک و شعور و نوعى علم و آگاهى است، و این تسبیح نه به این معناست که وجود آنان که معلول اراده و فعل حق است دلالت بر پاک بودن ذات حضرت او از نقایص دارد، که تسبیح به این معنا معلوم همگان است بلکه مراد تسبیح قولى موجودات است که ناشى از درک و شعور و نوعى علم و آگاهى موجودات است که براساس آیه شریفه:
لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ: «3»
ما از درک تسبیح آنان عاجز و ناتوانیم، و با توجه به این آیه سخن کسانى که میگویند: تسبیح موجودات یعنى کمال وجودشان دلیل بر کمال موجدشان میباشد مردود است.
تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً: «4»
آسمان هاى هفت گانه و زمین و هرکس در آنهاست او را تسبیح میگویند و از هرعیب و نقصى پاک میدانند و چیزى در دایره هستى نیست مگر این که همراه با ستایش تسبیح او میگوید ولى شما تسبیح آنها را نمى فهمید، بى تردید او بردبار و بسیار آمرزنده است.
در این آیه شریفه به سه حقیقت اشاره شده است:
نخست آن که همه آسمانها و زمین و آنان که در آنهایند خدا را تسبیح میگویند، احتمال دارد مراد از مَن فیهنّ صاحبان عقل و خرد باشند که چنین احتمالى مصداق مَن فیهنّ را محدود به فرشتگان و جنّ و انس میکند، و ممکن است مراد از مَن فیهنّ همه جنبندگان باشند زیرا «مَن» در آیات قرآن مجید در غیر ذوى العقول هم بکار رفته مانند:
وَ اللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى رِجْلَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى أَرْبَعٍ ... «5»
و خدا هر جنبندهاى را از آب آفرید، پس گروهى از آنها بر شکمشان راه میروند، و برخى از آنها به روى دوپا حرکت میکنند و بعضى از آنها به روى چهارپا راه میروند.
دوم آن که تسبیح در بخش دیگر آیه به همه موجودات جهان هستى و عرصه گاه آفرینش تعمیم داده شده میگوید: هیچ موجودى نیست مگر آن که خدا را تسبیح و حمد میگوید.
سوم آن که قاطعانه میفرماید: ولى شما تسبیح آنها را درک نمى کنید، این بخش از آیه نشان میدهد که همه موجودات نوعى درک و شعور و علم و آگاهى دارند و تسبیحشان و حمد و سپاسشان از روى شعور و آگاهى است نه این که کمال آفرینش آنها دلالت بر منزه بودن حق از هرعیب و نقص است اگر مراد از تسبیح این باشد براى همه قابل درک و فهم است و در این صورت جمله وَ لکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ موردى نخواهد داشت.
صریح تر و روشن تر از این جمله درباره شعور و آگاهى موجودات این آیه شریفه است:
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ: «6»
آیا ندانستهاى که هرکه در آسمانها و زمین است و پرندگان بال گشوده، خدا را تسبیح میگویند، یقیناً هریک نماز و تسبیح خود را میداند، و خدا به آنچه انجام میدهند داناست.
درهرصورت بسیارى از آیات قرآن مجید تصریح به شعور و آگاهى موجودات در حدّ خودشان و تسبیح گوئى و حمد کردنشان نسبت به حضرت حق دارد و تسبیح و حمدشان با قول و نطق مخصوص به خودشان انجام میگیرد، ولى قول و نطقى که ما انسانها از درک مفهومش عاجزیم، و نمى توانیم آن را بفهمیم.
روایت بسیارمهم و قابل توجّهى براساس آیات قرآن مجید در رابطه با تسبیح موجودات از حضرت صادق (ع) به این صورت نقل شده است:
«کان داوود اذا قرء الزبور لایبقى جبل و لاحجر ولاطائرُ الاجاوبه:» «7»
هرگاه داوود به قرائت زبور برمى خاست، کوه و سنگ و پرندهاى نمى ماند مگر این که پاسخ او را میداد.
و نیز از آن حضرت روایت شده:
«نقض الجدر تسبیحها:» «8»
فرو ریختن دیوار تسبیح آن است.
احتمال دارد منظور حضرت در این روایت از تسبیح دیوار صداى مهیب آن باشد که هنگام فرو ریختنش به گوش میرسد.
و حضرت باقر در همین زمینه در روایتى میفرماید:
«اما سمعت خشب البیت تنقض؟ و ذلک تسبیحه:» «9»
آیا صداى شکستن چوبى که در ساختمان بکار رفته نشنیدى؟ همان صداى تسبیح آن است.
تقدیس حق به وسیله فرشتگان نیز به معناى پاک دانستن حضرت او از هربدى و بد خواهى است، زیرا وجود مقدس حضرت محبوب مبدء خیر است و جز خیر براى هیچ موجودى و مخلوقى اراده نمى کند، این ما هستیم که هرگونه شرّ و بدى از ما صادر میشود و مبدء و منشأش نقایص و عیوب، و بداندیشى و جهل ماست، و برماست که با کوشش و جدیت مثبت و با ایمان و اخلاق شایسته به سوى حضرت او که کمال مطلق و خیر بى نهایت است حرکت کنیم و خود را از آلودگى و ناپاکى، و ناتوانى و نادانى نجات دهیم و از تسبیح و تقدیس او درس پاکى و طهارت از نقص و عیب بگیریم و تبدیل به شجره طیبه شویم.
سخن در تسبیح و تقدیس به گستردگى صفات او و وجود موجودات گسترده است و در این اوراق نمى گنجد، آنچه قلمى شد گوشهاى بسیار اندک از این حقیقت است، حمد و مختصرى از حقایق آن در تفسیر آیه شریفه الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ در سوره حمد گذشت، آنچه در این بخش به نظرم لازم میآید اشارهاى واضح به نطق و شعور برخى از حیوانات که در قرآن مجید و عرصه گاه دانش و علم آمده داشته باشم تا افق تازهاى براى جویندگان حقیقت باز شود.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- انبیاء، آیه 33.
(2)- مزمل، آیه 7.
(3)- اسراء، آیه 44.
(4)- اسراء، آیه 44.
(5)- نور، آیه 45.
(6)- نور، آیه 41.
(7)- نورالثقلین، ج 3، ص 444.
(8)- بحار، ج 60، ص 177.
(9)- بحار، ج 60، ص 177.