سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مایه بیم (از خدا)، دانش است . [امام علی علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» صحبت کسى طلب که...

شیخ کبیر ابو عبداللّه محمّد بن الخفیف گفته:
یک‏بار شنیدم که در مصر پیرى و جوانى به مراقبت نشسته ‏اند بر دوام، آنجا رفتم دو شخص را دیدم روى به قبله کرده سه‏ بار سلام کردم، جواب ندادند؛ گفتم: به خداى بر شما که سلام مرا جواب دهید.
آن جوان سر برآورد و گفت: یابن خفیف! دنیا اندک است و از این اندک اندکى مانده است، از این اندک نصیب بسیار بستان. یابن خفیف! مگر فارغى که به سلام ما مى‏پردازى.
این بگفت و سر فرود برد و من گرسنه و تشنه بودم، گرسنگى را فراموش کردم، توقف کردم و با ایشان نماز پیشین گزاردم و نماز دیگر گزاردم و گفتم: مرا پندى ده. گفت: یابن خفیف! ما اهل مصیبتیم، ما را زبان پند نبود، کسى باید که اصحاب مصیبت را پند دهد.
سه روز آنجا بودم با خود گفتم: چه سوگند دهم تا مرا پندى دهند. آن جوان سربرآورد و گفت: صحبت کسى طلب، که دیدن او تو را از خداى یاد دهد و هیبت او بر دل تو افتد و تو را به زبان فعل پند دهد نه به زبان گفتار !!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/3/31 :: ساعت 9:50 صبح )
»» دین پایه ‏گذار علوم گوناگون‏

نویسنده کتاب «تمدن اسلام و عرب»، که خود از بیگانگان است، در کتاب خود فصول مختلفى را به معرفى علوم و برنامه‏هایى اختصاص داده، که پایه‏گذار تمام آنها مسلمین بودند و اروپاییان و آمریکاییان پس از زحمات هزار ساله مسلمین، در مهدهاى علمى بر سر سفره حاضر شده، قرار گرفتند و از برکت آن سفره به چنین ترقیات شگفت‏انگیزى دست یافتند.
اگر بى‏خبرى و غرور زمامداران اسلامى از چند قرن قبل نبود، ملت اسلام از سفره آماده شده به دست پدرانشان، در علم و دانش آنچنان بهره مى‏بردند که امروز تمام عالم در سیطره آنان بود؛ ولى دنیاپرستى عده‏اى مغرور و متکبر، باعث عقب رفتن مسلمین از کنار سفره علم و جاى گرفتن بیگانگان بر سر آن سفره شد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/3/31 :: ساعت 9:49 صبح )
»» آثار و برکات روزه در بیانات معصومین(علیهم السلام)

 



روزه برای این است که ثروتمند و نیازمند با هم مساوی شوند ، بدین معنا که ثروتمند (در حالت طبیعی) طعم گرسنگی را نمی‌چشد تا بر فقیر رحم نماید، زیرا بر بهره‌مندی از هر چه اراده می‌کند قادر است به همین دلیل، خداوند عزوجل اراده فرمود بین مخلوقاتش تساوی ایجاد نمایند بدین صورت که به ثروتمند حس گرسنگی و درد را بچشاند تا (این شخص ثروتمند) ناتوان را احسان، و گرسنه را، اطعام نماید».
بررسی سخنان ائمه(علیهم السلام) نشان می دهد که روزه دارای آثار و برکاتی دارد که در ذیل به برخی از مهم‌ترین آن‌ها که رابطه‌ای مستقیم با کرامت انسان دارند اشاره می‌گردد:

روزه‌داری و عدالت اقتصادی
بعضی اصحاب ائمه (علیهم السلام) از آنان راجع به فلسفه روزه‌داری س?ال می‌کردند، مانند حدیث زیر:
حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ الْحَکَمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ عِلَّةِ الصِّیَامِ قَالَ: «الْعِلَّةُ فِی الصِّیَامِ لِیَسْتَوِیَ بِهِ الْغَنِیُّ وَ الْفَقِیرُ :الْعِلَّةُ فِی الصِّیَامِ لِیَسْتَوِیَ بِهِ الْغَنِیُّ وَ الْفَقِیرُ..." وَ ذَلِکَ أَنَّ الْغَنِیَّ لَمْ یَکُنْ لِیَجِدَ مَسَّ الْجُوعِ فَیَرْحَمَ الْفَقِیرَ لِأَنَّ الْغَنِیَّ کُلَّمَا أَرَادَ شَیْئاً قَدَرَ عَلَیْهِ فَأَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُسَوِّیَ بَیْنَ خَلْقِهِ وَ أَنْ یُذِیقَ الْغَنِیَّ مَسَّ الْجُوعِ وَ الْأَلَمِ لِیُحْسِنَ عَلَی الضَّعِیفِ وَ یُطْعِمَ الْجَائِعَ».[1]
هشام بن حکم برای ما نقل کرد که از امام صادق (علیه السلام) درباره علت روزه سوال نمودم حضرت در پاسخ فرمود: «روزه برای این است که پروتمند و نیازمند با هم مساوی شوند بدین معنا که ثروتمند (در حالت طبیعی) طعم گرسنگی را نمی‌چشد تا بر فقیر رحم نماید زیرا بر بهره‌مندی از هر چه اراده می‌کند قادر است به همین دلیل خداوند عزّ و جلّ اراده فرمود، بین مخلوقاتش تساوی ایجاد نمایند، بدین صورت که به ثروتمند ، حس گرسنگی و درد را بچشاند تا (این شخص ثروتمند) ناتوان را احسان ، و گرسنه را ، اطعام نماید».
مطلبی که از دیرباز در همه جوامع بشری به عنوان یک آرزو دنبال می‌شده و کسانی سعادت زندگی اجتماعی را در پرتو تحقق این ایده‌آل دنبال می‌کنند رفع محرومیت‌ها و برقراری عدالت، در بعد اقتصادی زندگی انسان‌هاست.
در آیین نورانی اسلام برای رسیدن به این مقصد در حد معقول راه‌هایی نشان داده شده و رسما احکامی تشریع گردیده که با عمل به آن‌ها جامعه می‌تواند نابسامانی‌های اقتصادی را برطرف نماید. در حدیث مذکور روزه گرفتن، به عنوان عاملی معرفی شده که روحیه ترحم و توجه به ضعفا را در انسان ، تقویت می‌کند و از این رهگذر زمینه تساوی در انسان‌ها فراهم می‌گردد. غنی با روزه‌داری، گرسنگی را احساس ، و درد گرسنگی مستمندان را درک می‌نماید و به فکر آنان می‌افتد.
امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) در پاسخ نامه‌ای که محمد بن سنان از علت روزه از آن حضرت پرسیده بود نوشت: (علت آن) شکسته شدن شهوت‌ها و خواهش نفسانی است»


روزه‌داری و تحقق روحیه نوع‌دوستی
یکی از گرایش‌های مطلوب آدمی نوع‌دوستی است؛ حتی بعضی مکاتب اخلاقی در این قضیه افراط کرده و نوع‌دوستی را تنها ملاک خیر در ارزش‌های اخلاقی معرفی کرده‌اند. آیین مقدس اسلام ملاک ارزش اخلاقی و خیر و شر را تنها عاطفه نوع‌دوستی ندانسته، ملاک در این آیین دیدگاه چیز دیگری است که اساسا همان قرب به خداوند است؛ اما در راستای همین مقصود و برای رسیدن به این مطلوب، توجه به خلق را مهم دانسته است.
در لابه لای احکام نورانی اسلام این مطلب یعنی توجه به هم‌نوعان مورد توجه واقع شده، در حدیث منقول از امام صادق(علیه السلام) در پاسخ هشام راجع به فلسفه روزه که ذکر شد به طور رسمی روحیه نوع‌دوستی به عنوان یکی از آثار و برکات، بلکه فلسفه تشریع روزه ذکر شده است، چنانکه فرمود: « ....هدف اول ایجاد تساوی و تعادل اقتصادی، و توجه و ترحم به ضعفا می‌باشد که به خاطر روزه‌داری و احساس گرسنگی و رنج حاصل از آن به دست می‌آید و از این طریق انفاق به دیگران و رفع محرومیت‌ها صورت می‌گیرد.»

وقتی در احکام مربوط به روزه‌داری توجه شود همین مقصود مورد نظر شارع مقدس است، مانند حکم کفارات از قبیل کفاره افطار عمدی در ماه مبارک رمضان و روزه‌های واجب، مثل افطار روزه منذور و حکم فدیه دادن برای بسیاری از معذورین که در ماه مبارک رمضان نتوانستند روزه بگیرند و همین طور زکات مخصوص ماه مبارک معروف به زکات فطره.

روزه‌داری و تعدیل روح و روان
یکی از اسباب مشکلات در زندگی بشر عدم تعادل روحی و روانی است که در بعضی موارد ریشه در سرکشی‌ها و طغیان آدمی دارد؛ زیرا سیری شکم موجب طغیان است و زمینه گسترش شهوات و هوس‌بازی و زیاده‌طلبی را فراهم می‌کند. همه اینها نوعی عدم تعادل روحی و روانی است. یکی از آثار روزه‌داری که در بعضی احادیث به آن اشاره شده کنترل انسان و جلوگیری از گسستن افسار شهوات است. در پاسخی که امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) به محمد بن سنان نوشت بعد از ذکر مواردی از علت روزه‌داری آمده است:
کَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا(علیهما السلام) إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ فِیمَا کَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ عِلَّةُ الصَّوْمِ: « ... مَعَ مَا فِیهِ مِنَ الِانْکِسَارِ لَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ :مَعَ مَا فِیهِ مِنَ الِانْکِسَارِ لَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ..." ... ».[2] امام علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) در پاسخ نامه‌ای که محمد بن سنان از علت روزه از آن حضرت پرسیده بود نوشت: (علت آن) شکسته شدن شهوت‌ها و خواهش نفسانی است».
در حقیقت شکستن شهوات از جمله اهداف روزه‌داری است.
« ....هدف اول ایجاد تساوی و تعادل اقتصادی، و توجه و ترحم به ضعفا می‌باشد که به خاطر روزه‌داری و احساس گرسنگی و رنج حاصل از آن به دست می‌آید و از این طریق انفاق به دیگران و رفع محرومیت‌ها صورت می‌گیرد»


روزه‌داری و شکوفایی اخلاق
در آیین مقدس اسلام راه‌ها و شیوه‌های مختلفی در معرفی فضایل و رذایل و راه‌های دستیابی به فضایل و محفوظ ماندن از رذایل اخلاقی بیان شده است؛ حتی در تشریع احکام و تکالیف، ابعاد مختلف زندگی بشر لحاظ شده و پرورش و تهذیب اخلاق در سایر احکام بیش از بسیاری از برکات دیگر مورد نظر قرار گرفته است؛ لذا هرگاه روزه‌دار بخواهد روزه واقعی داشته باشد باید همراه با خودداری از خوردن و آشامیدن موارد دیگری را مراعات کند؛ زیرا روزه صرفا ترک خوردن و آشامیدن نیست. معصومین(علیهم السلام) به این مطلب اشاره فرموده‌اند. مثل این حدیث:
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «هر گاه روز کردی ، در حالی که صائم هستی، پس باید گوش و چشم تو از حرام حتما صائم باشد، باید جوارح و جمیع اعضای تو از قبیحات و زشتی‌ها پاک باشد، و کارهای بیهوده و لغو، و اذیت خدمتگزارانت را از خود دور کنی، و لازم است بر تو متانت و وقار روزه واقعی تجلی یابد، و ملزم کن نفست را در حد امکان به سکوت و خاموشی، مگر از ذکر خدا و روزی که روزه‌ای ، مانند روزی که روزه نیستی مساوی نباشد. و بپرهیز در حال روزه از.... مباشرت با زنان و از خنده‌های بلند بپرهیزید، زیرا خدا از خنده‌های قهقهه خشم دارد».[3]
روزه حقیقی و واقعی در این حدیث به نگهداری همه اعضا از حرام و ناروا مشروط شده است. آنگاه که شخص روزه‌دار با توجه به شرایط و به تعبیر دیگر روزه‌دار واقعی باشد مشخصا در روحیه خود، مراتب عالی کمال را می‌خواهد.

پی نوشت ها:
[1]. الصدوق، محمد بن علی، فضائل الأشهر الثلاثة، ص 102، ح 88.
[2]. الصدوق، محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، ج ‏2، ص 73، ح 1767.
[3]. المجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج ‏93، ص 288، ح 18.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/3/31 :: ساعت 9:47 صبح )
»» روزه‏

 

 

ابتدا باید دانست روزهاى که در قرآن مجید و روایات و معارف الهیه مطرح است نه روزهاى که با امساک از خوردن و آشامیدن و امتناع از برخى دیگر مفطرات حاصل میشود، بلکه روزهاى است که با شرایط خاص ظاهرى و ویژگیهاى مخصوص معنوى، و به میان آوردن حسنات اخلاقى، و اجتناب از محرمات و دورى گزیدن از کبائر و پافشارى نداشتن بر صغائر به دست میآید، که از طرفى سازنده تقوا و روحیه پرهیزکارى در انسان، و از سوى دیگر ایجاد کننده سپرى در برابر آتش دوزخ، و از جهت دیگر راهى به سوى رضایت الله و نهایتاً درى براى ورود به جنت الله است.

در دعاى روز اوّل ماه مبارک میخوانیم:

«اللهم اجعل صیامى فیه صیام الصائمین:»

خداوندا روزه مرا در این ماه روزه روزه داران قرار بده.

این جمله زیبا و معنوى که احتمالا از معصوم صادر شده، به این حقیقت اشارت دارد که عقاید و اعمال داراى دو مرحله سطحى و ظاهرى، و اصیل و ریشه دار است.

اعمالى که انجام میگیرد ولى سازنده تقوا و پاکى و ادب و تربیت در دنیا، و سازنده بهشت در آخرت، و مایه جذب رضایت حق نیست سطحى و ظاهرى، و توان رسیدن به قبولى حضرت دوست را ندارد، و عملى است که خارج از حوزه خواست خداست.

و اعمالى که انجام میگیرد و محصولش پاکى و تقوا و ادب و تربیت در دنیا، و سازنده بهشت در آخرت، و سبب جذب رضایت خداست اصیل و عمقى و ریشه دار و همان است که حضرت حق از مکلّف خواسته است.

روزه گاهى فقط روزه معده است، و کارى است سطحى و ظاهرى، و راه گشاى به سوى تقوا که فلسفه روزه است نیست، یعنى میدان تمرین و ریاضیت براى کشاندن اعضا و جوارح و قلب به عرصه تقوا نمیباشد، تقوائى که در سوره اعراف آیه 26 آمده بهترین پوشش است، وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذلِکَ خَیْرٌ وقتى روزه، خیاط چنین لباسى نباشد قطعاً روزه نیست، و از مدار لعلکم تتقون بیرون است.

قرآن میفرماید:

وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏: «1»

و توشه برگیرید، که بهترین توشه تقواست.

روزه سطحى و شکمى، روزهاى که شرایط لازم را دارا نباشد زمین پرورش محصولى چون تقوا نیست.

نمونه این دو نمونه یعنى سطحى و عمقى در مسئله ایمان و اعتقاد نیز در قرآن مجید آمده است:

قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ: «2»

اعراب میگویند ایمان آوردیم، بگو ایمان نیاورده اید بلکه بگوئید اسلام را به ظاهر پذیرفته ایم، ایمان واقعى در قلوب شما وارد نشده است.

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ: «3»

فقط مؤمنان کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان واقعى آورده، سپس به چاه شک نمیافتند، و با مال و جانشان در راه خداوند جهاد میکنند، هم اینانند که در مؤمن بودن صادق و راستگویند.

سایر عبادات هم همین وضع را دارند یعنى گروهى از مردم آن را سطحى و ظاهرى انجام میدهند، و عقل و قلب آنان و معرفت در آن نقشى ندارند، و گروهى آن را عمقى و حقیقى و از بُن عقل و معرفت و باور قلبى انجام میدهند.

روزه واقعى روزهاى است که انسان را از سنگلاخهاى دشوار مادیت، و جادّههاى پر فراز و نشیب تعلقات دنیائى عبور داده به قله رفیع تقوا میرساند.

صوم که در فارسى به معناى روزه است در کتب لغت عربى به دو معنا آمده است:

1- امساک: یعنى خوددارى و امتناع از آنچه براساس فقه روزه را باطل میکند.

2- رفعت و بلندى‏

در شعر امرءُ القیس که از بزرگترین شعراى عرب است آمده:

«اذا صام النهار و هجّرا:»

هنگامى که روز به نقطه ارتفاع رسید و به شدت گرم شد چون مرتبه معنوى روزه از همه عبادات برتر و والاتر است نام صوم بر آن نهاده شده، بلندى مرتبه و رفعت روزه تا جائى است که با این که مکلّف آن را انجام میدهد ولى خداوند آن را به خود نسبت داده و جز او پاداشش را بر عهده خود میداند:

«قال النبى (علیهما السلام) قال الله تبارک و تعالى: الصوم لى وانا اجزى به:» «4»

پیامبر فرمود: خداوند تبارک و تعالى فرموده: روزه مراست و من به آن پاداش میدهم.

روزه طهارت و پاکى، و خالى زیستن از رذائل اخلاقى و ناپاکى هاست.

پیامبر میفرماید:

«وان سابه احدا وقاتله فلیقل انى امرء صائم، یعنى لیس عندى صفة سب ولاقتال:» «5»

اگر کسى به روزه دار ناسزا گفت یا با او به نزاع برخاست باید بگوید من مردى صائم هستم، یعنى روحیه سب گوئى و نزاع و مایه کار زشت براى من نیست.

این گونه برخورد با دیگران تمرینى براى تقویت قدم دل و جان براى رفتن به سوى تقوا است.

جایگاه و منزلت روزه در حدى رفیع و بلند است که از رسول خدا روایت شده است:

«لو اذن الله للسماوات والارض ان تتکلّما لبشرتا صوم رمضان بالجنة:»

اگر خداوند به آسمانها و زمین اجازه سخن گفتن دهد، قطعاً روزه داران ماه رمضان را به بهشت بشارت میدهند.

از روزه داران چنان که در روایات آمده به ضیافت الله دعوت شده است، آرى حضرت کریم و بلکه اکرم الاکرمین خوش دارد مهمانش را در حالى که گرسنه است به میهمانى دعوت کند، تا آنچه به او عنایت میفرماید او را خوش آید، سیر را به مهمانى بردن و بهترین غذا را در برابر او قرار دادن براى سیر لذت ندارد و بلکه باید گفت: دعوت از سیر براى غذا خوردن دعوت نیست بلکه به شوخى نزدیک تر است.

«دُعیتم فیه الى ضیافة الله:»

در ماه رمضان به ضیافت و میهمانى خدا دعوت شده اید.

بنابراین اگر روزه روزه دار واقعى باشد او را بر سر سفره کرامت خدا مینشاند، و راهى بهشت مینماید، و به منزلتى عظیم از پاداش و اجر میرساند، و اگر غیر این باشد محصولى جز گرسنگى و تشنگى ندارد!

از رسول خدا روایت شده است:

«کم من صائم لیس له من صومه الالجوع والعطش:» «6»

چه بسا روزه دارى که از روزهاش جز گرسنگى و تشنگى نصیبى نیست.

رفعت روزه تا جائى است که پیامبر بزرگ اسلام از آن زمانى که آیه امانت را تلاوت کرد به عنوان امانت یاد کرد:

«انما الصوم امانة فلیحفظ احدکم امانته:»

روزه امانت است، بر هر کدام شما واجب است که امانت دار باشد.

«وضع یده على سمعه و بصره فقال: السمع امانة والبصر امانة:»

رسول خدا دست بر گوش و چشمش گذاشت پس فرمود: گوش امانت است و چشم امانت است، یعنى در فضاى روزه گوش از آنچه خلاف خدا و اخلاق است ببندید، و چشم از آنچه که دیدنش موجب خشم خداست فرو بندید.

به نظر میرسد در حدى که بایست از عظمت روزه و مقام و منزلت این عبادت خالصانه، با مطالبى که در سطور گذشته تحریر شده آگاهى حاصل شود حاصل شد، و در این زمینه موشکافى و تحقیق بیشترى لازم نیست، امید است اهل ایمان از روزهاى که روزه داران واقعى برخوردار بودند بهرمند شوند و از این مائده معنوى و سفره الهى حظى وافر، و رزقى کامل نصیب آنان گردد، و با انجام این عمل بینظیر به مقامى والا رسیده، به قلّه تقوا دست یابند، و به کسب رضایت الله و جنت الله موفق شوند.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

 

(1)- بقره 197.

(2)- حجرات 14.

(3)- حجرات 15.

(4)- بحار، ج 96، ص 255 نقل از مکارم الاخلاق.

(5)- فتوحات، ج 9، ص 115 به بعد.

(6)- محجة البیضاء، ج 2، ص 136.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/3/31 :: ساعت 9:39 صبح )
»» مراتب صبر

 



صبر از نظر درجات و مراتب نیز بر سه گونه است: «صبر توده مردم» که در اوایل سیر و سلوکند، «صبر سالکان» که در نیمه راهند و «صبر واصلان» که به مقصد رسیده اند.
مرتبه ضعیف صبر این است که انسان، چه در مورد طاعت و چه در مورد معصیت و مصیبت، زبان به شکایت نمی گشاید و اعضا و جوارحش را از کارهای نامشروع باز می دارد، اما قلبش مضطرب است و می تپد.
از این مرتبه بالاتر صبر کسی است که چه در طاعت، چه در مصیبت و چه از معصیت، زاهدانه و عابدانه صبر می کند؛ یعنی صبر می کند تا اجر خود را در قیامت دریافت کند و از دوزخ برهد و یا به بهشت بار یابد. این صبر، صبر بردگانه یا سوداگرانه ای است که زاهدان و عابدان دارند. در این صورت، برعکس صورت پیشین، قلبش هم مضطرب نیست؛ چنانکه زبانش هم شکایت نمی کند و اعضا و جوارحش نیز کارهای غیر عادی ندارد؛ اما هدف او از این خویشتن داری رهایی از جهنم یا رسیدن به بهشت است.

مرتبه سوم، صبر عارفانه است. عارفان صابرند، اما نه برای این که از جهنم برهند و یا به بهشت برسند. گرچه آنان از جهنم می رهند و به بهشت می رسند، ولی هدف آنان صرف پرهیز از جهنم یا وصول به بهشت نیست؛ بلکه تأمین رضای الهی است. خدای سبحان در باره کسانی که صبرشان زاهدانه و عابدانه است می فرماید:
«إنما یوفی الصابرون أجرهم بغیر حساب» 
خدا برای صابران، اجر و مزدی فراهم کرده است که به حساب متعارف در نمی آید؛ بنابراین، از این آیه استفاده می شود که آنان اجیرانه صبر می کنند؛ اما برای عارفان، صبری هست که قرآن با بشارت از آن یاد کرده، می فرماید:
«و بشر الصابرین الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنا لله و إنا إلیه راجعون أولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و أولئک هم المهتدون»  
صابران عارف را بشارت دهید؛ اینان کسانی هستند که اگر رخداد ناگواری برایشان پیش آید، می گویند: همه هستی و کمالات ما از خداست و همه نیز به سوی او بر می گردیم.
عارف صبر می کند؛ زیرا خود را مالک چیزی نمی داند؛ بلکه می گوید آنچه نزد ماست امانت دوست است و آن را از ما می ستاند. بنابراین، روزی که آن امانت در دست ما بود ما به آن دل نبسته بودیم و امروز که آن را از دست داده ایم نیز، در فراقش نمی نالیم و به همین جهت خدا به این گروه بشارت می دهد و «صلوات» می فرستد؛ گرچه طبق آیه سوره احزاب خداوند بر همه مؤمنان صلوات می فرستد:
«هو الذی یصلی علیکم و ملئکته لیخرجکم من الظلمات إلی النور»  
ولی برای صابران صلوات مخصوص می فرستد:
«أولئک علیهم صلوات من ربهم»
و گرچه این آیه درباره، صبر بر مصیبت است ولی این «تمثیل» است نه «تعیین» ؛ یعنی، صبر عارفان اختصاصی به حال مصیبت ندارد ، بلکه صبر در موقع اطاعت و معصیت نیز چنین است.
پس اگر کسی دشواری جهاد، روزه داری، شب زنده داری و نماز شب یا نماز صبح را از باب «إنا لله و إنا إلیه راجعون»
تحمل کند، قرآن او را بشارت می دهد و آنگاه خداوند صلوات مخصوصش را بر او نازل می کند و این رحمت، «رحمت خاص» است. سپس می فرماید:
«و أولئک هم المهتدون»
اینها نه تنها مهدیند بلکه مهتدیند و «مهتدی» برتر از «مهدی» است. در نتیجه کسانی که صبر عارفانه دارند مهتدی و آنان که صبر زاهدانه و عابدانه دارند مهدی هستند .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/3/31 :: ساعت 9:37 صبح )
»» رمضان ماه نزول قرآن است

 

 

 

  "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی"


ماه رمضان نهمین ماه از ماههای سال قمری و عربی است، که بین ماه شعبان و شوال واقع است، و در قرآن کریم از ماههای دوازده گانه غیر از ماه رمضان نام هیچ ماه دیگری نیامده. فرق بین"انزال"و"تنزیل"و اشاره به وجه تسمیه قرآن
و کلمه نزول به معنای پائین آمدن و وارد شدن از نقطه بلند است، و فرق میان انزال و تنزیل این است که انزال به معنای نازل کردن دفعی و یک پارچه است، و تنزیل به معنای نازل کردن تدریجی است، و کلمه(قرآن)اسم کتابی است که خدای تعالی آنرا بر پیامبر گرامیش محمد ص نازل کرده، و به این جهت آن را قرآن نامیده که(قبلا از جنس خواندنیها نبود، و به منظور اینکه درخور فهم بشر شود نازلش کرد و در نتیجه کتابی) خواندنی شد، چنانکه فرمود: "انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون" (1) و این کلمه هم بر مجموع قرآن اطلاق می شود و هم بر اجزای آن. مراد از نزول قرآن در ماه رمضان و نقد و بررسی اقوال مختلف در باره تدر
یجی یا دفعی بودن نزول آن و این آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه قرآن یک پارچه در ماه رمضان نازل شده، از سوی دیگر ظاهر آیه شریفه: "و قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث، و نزلناه تنزیلا" (2) دلالت دارد بر اینکه قرآن کریم به تدریج و در مجموع مدت دعوت رسولخدا ص یعنی در مدت تقریبا بیست و سه سال نازل شده، تاریخ هم مؤید این معنا است، و از همین جهت بعضی گمان کرده اند که آیه مورد بحث با این آیه منافات دارد.
و بعضی دیگر در پاسخ گفته اند: قرآن کریم دو بار نازل شده، یک بار در ماه رمضان بطور یک پارچه به آسمان دنیا نازل شد و بار دیگر از آسمان دنیا به تدریج بر زمین نازل شده، و این پاسخی است که مفسرین نامبرده آنرا از روایات گرفته اند که بعضی از آنها را در بحث روایتی آینده نقل خواهیم کرد.ان شاء الله ولی بعضی دیگر به این مفسرین اشکال کرده اند، که در آیه مورد بحث که تعبیر به انزال - یعنی نازل شدن یک پارچه - فرموده دنبالش فرموده: "هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان" به این منظور نازل شده که باید هدایتگر مردم و فارق میان حق و باطل باشد، و دلائلی روشن از هدایت ارائه دهد، و این معنا با نازل شدن به آسمان دنیا نمی سازد، چون بنا بر این تفسیر قرآن کریم سالها در آسمان دنیا بود، در حالی که هدایتگر برای مردم نبود.
بعضی دیگر از این ایراد پاسخ داده اند به اینکه هدایت بودن قرآن البته به این معنا که می تواند هادی مردم باشد و مردم را از ضلالت نجات دهد و فارق میان حق و باطل باشد، معنائی است که منافات ندارد با اینکه چند سالی در آسمان دنیا بدون هدایت فعلی و خلاصه راکد مانده باشد، تا وقتی زمان به کار افتادنش رسید از آسمان به زمین نازل گردد، و نظائر آن بسیار است، مانند قوانینی که از مجلس قانونگذاری گذشته تا هر وقت زمان بکار بردن فلان ماده اش رسید آنرا به کار ببرند، و از قوه به فعلیت در آورند.
این بود پرسش و پاسخهائی که پیرامون آیه کرده اند، و لیکن حق مطلب این است که حکم قوانین و دستورات با حکم خطاباتی که متوجه اشخاص می شود فرق دارد، در خطابات باید قبل از صدور خطاب مخاطبی باشد، هر چند به مدتی اندک آنگاه به او خطاب کنند، و معنا ندارد خطاب از مقام تخاطب جلوتر باشد، و در قرآن کریم از این خطابها بسیار است، مانند خطاب در آیه: "قد سمع الله قول التی تجادلک فی زوجها و تشتکی الی الله و الله یسمع تحاورکما" (3) .
و خطاب در آیه: "و اذا راوا تجارة او لهوا انفضوا الیها و ترکوک قائما". (4) و آیه: "رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه، فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر، و ما بدلوا تبدیلا". (5) که در این سه آیه و امثال آن خطابها متوجه مخاطبینی است که قبل از خطاب وجود داشته اند.
علاوه بر اینکه در قرآن کریم ناسخ و منسوخ هست و معنا ندارد که ناسخ و منسوخ هر دو در یک زمان نازل شوند.
بعضی از مفسرین پاسخ داده اند که مراد از نزول قرآن در ماه رمضان نزول آن قسمتی از قرآن است که در رمضان نازل شده.
ولی این جواب هم درست نیست، برای اینکه مشهور در نزد مفسرین این است که رسولخدا ص که مبعوث به قرآن بوده در روز بیست و هفتم از ماه رجب مبعوث
شده، و بین رجب تا رمضان بیش از یک ماه فاصله است، آن وقت چگونه ممکن است در این مدت بعثت آن جناب از نزول قرآن خالی باشد.
از اینهم که بگذریم آیه های اول سوره"علق"شهادت می دهد که این سوره اولین سوره ای بوده که نازل شده، و در اولین روز بعثت نازل شده، و همچنین سوره"مدثر"شهادت می دهد که در روزهای اول دعوت نازل شده، و به هر حال بسیار بعید است که اولین آیه نازل، در ماه رمضان باشد علاوه بر اینکه جمله مورد بحث که می فرماید: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن"دلالت صریحی ندارد بر اینکه مراد از قرآن اولین قسمت نازل آن باشد، پس حمل آیه بر اولین جزء نازل آن حملی است بدون دلیل.
و نظیر این آیه در دلالت بر اینکه قرآن در یک زمان نازل شده آیه: "و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین" (6) و آیه: "انا انزلناه فی لیلة القدر" (7) می باشد چونکه از این آیات بر می آید همه قرآن در یک زمان نازل شده، و ظاهر آنها نمی سازد با اینکه منظور نزول اولین قسمت نازل آن باشد، و یا منظور اولین روز انزال آن باشد، قرینه ای هم در کلام نیست که بخاطر آن قرینه بتوانیم دست از ظاهر آن برداریم. آنچه در این باره از تدبر در آیات کتاب استفاده میشود
و آنچه از تدبر در آیات کتاب بر می آید مطلبی دیگر غیر از همه این مطالب است، چون در آیاتی که می گوید قرآن در ماه رمضان و یا در شبی از شبهای آن نازل شد تعبیر به انزال آمده، که دلالت بر نازل کردن یکپارچه قرآن دارد، و در هیچ یک از آنها تعبیر به تنزیل نیامده، مثلا یکجا فرموده: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن" (8)جای دیگر فرموده: "حم و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیلة مبارکة" (9) ، و در جای دیگر فرموده: "انا انزلناه فی لیلة القدر" (10) .
و این تعبیر و نازل شدن یکپارچه به دو اعتبار می تواند باشد، یکی به اعتبار اینکه مجموع و روی هم رفته قرآن و یا بعضی از آن یکپارچه و یک دفعه نازل شده هر چند که تک تک آیاتش به تدریج نازل شده باشد، همچنانکه در مورد باران با اینکه قطره قطره نازل می شود، ولی به اعتبار اینکه مجموع بارانها و قطرات مفید فائده بوده تعبیر می کند به اینکه"کماء انزلناه من السماء" (11) و نیز بهمین اعتبار فرموده: "کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته" (21) .
دوم به اعتبار اینکه کتاب ماورای آنچه ما با فهم عادی خود از آن می فهمیم، که معلوم است فهم عادی ما مستلزم آن است که آیاتش را جدا جدا تدبر کنیم، و خود هم جدا جدا و به تدریج نازل شود، حقیقت دیگری دارد که به لحاظ آن حقیقت امری واحد و غیر تدریجی است، و نزولش به انزال - یک دفعه - است، نه تنزیل(نزول بتدریج).
و همین اعتبار دومی از آیات کریمه قرآن استفاده می شود مانند آیه: "کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر" (13) چون کلمه"احکمت"از احکام است و احکام در مقابل "تفصیل"است، و تفصیل عبارت است از اینکه کتاب را فصل فصل و قطعه قطعه کنند، در نتیجه احکام به معنای آن است که به نحوی باشد که جزء جزء نداشته و اجزایش از یکدیگر متمایز نباشد، چون همه اش به یک معنا بر می گردد، که آن معنا جزء و فصل ندارد و آیه شریفه صریح است در اینکه این تفصیل که ما امروز در قرآن مشاهده می کنیم تفصیلی است که بعدها به قرآن داده شده، و گرنه در آغاز محکم و بدون جزء و فصل بوده.
از این آیه روشن تر، آیه"و لقد جئناهم بکتاب فصلناه علی علم هدی و رحمة لقوم یؤمنون. هل ینظرون الا تاویله یوم یاتی تاویله یقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق" (14) .
و آیه"و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون الله، و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین"تا آنجا که می فرماید: "بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یاتهم تاویله" (15) چه از این آیات و مخصوصا آیه شریفه سوره یونس به خوبی استفاده می شود که مساله تفصیل و جداسازی امری است که بعدها بر کتاب خدا عارض شده است و قبلا به این صورت نبوده.
پس کتاب به خودی خود چیزی است، و تفصیلی که عارض بر آن شده چیزی دیگر، و کفاری که کتاب را تکذیب کردند تکذیبشان مربوط به تفصیل کتاب است، و ناشی از این است که فراموش کردند این تفصیل به چه چیز برگشت می کند و به زودی در قیامت می فهمند و جز فهمیدن چاره ای ندارند، آن وقت پشیمان می شوند در حالی که پشیمانی سودی برایشان نداشته، و راه گریزی هم ندارند، و این آیه اشعاری هم به این معنا دارد که کتاب اصلی تاویل کتاب خواندنی یعنی قرآن است.
از آیه مورد بحث روشن تر این آیه شریفه است: "حم و الکتاب المبین، انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم" (16) چون این آیه ظهور در این معنا دارد که قرآن قبلا در کتاب مبینی بوده که خواندنی و عربی نبوده، و بعدها خواندنی و عربی شده، و لباس الفاظ آنهم به واژه عربیت پوشیده، تا مردم آن را بفهمند و گرنه همین کتاب قبلا در "ام الکتاب"، که نزد خدا مقامی بلند داشته است، بوده مقامی که دست خرد بدان نمی رسد، کتابی که حکیم است، یعنی مانند کتاب قرآن آیه آیه و سوره سوره نیست.
و آیات شریفه"فلا اقسم بمواقع النجوم، و انه لقسم لو تعلمون عظیم، انه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون، لا یمسه الا المطهرون، تنزیل من رب العالمین" (17 نیز در سیاق آیه سوره زخرف است، چون از ظاهر آن به خوبی بر می آید، قرآن کریم در کتاب مکنون و پنهان از دید بشر قرار داشته، در کتابی که جز پاکان کسی با آن تماس ندارد، و از آن کتاب که نزد رب العالمین است نازل شده است، و اما قبل از نازل شدن موقعیتی در کتاب مکنون داشته، مکنون از اغیار همان که در آیه سوره زخرف ام الکتابش خوانده، و در سوره بروج لوح محفوظش نامیده و فرموده: "بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ" (18) بلکه این لوح از این جهت محفوظ است که دگرگونگی در آن راه ندارد، و معلوم است قرآنی که باید به تدریج نازل شود(چون به عالمی نازل می شود که زمان و تدرج بر همه آن حاکم است)هرگز از ناسخ و منسوخ و از تدریج خالی نیست و این تدرج خود نوعی تبدل است، پس کتاب مبین که اصل قرآن است و خالی از
تفصیل و تدرج است، امری است غیر این قرآن نازل شده، و قرآن به منزله لباسی ست برای آن امر.
و همین معنا یعنی اینکه قرآن، نازل شده و بشری شده کتاب مبین(که ما آن را حقیقت کتاب می نامیم)باشد، و به منزله لباسی باشد برای اندام صاحب لباس، و مثال باشد برای حقیقت و نیز به منزله مثل باشد برای غرض صاحب کلام، خود مصحح آن است که احیانا آن حقیقت را هم قرآن بنامیم همچنانکه در آیه شریفه: "بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ" (19) و آیاتی دیگر این تعبیر آمده، و همین نکته باعث می شود که آیه: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن" (20) ، و آیه"انا انزلناه فی لیلة القدر" (21) ، و آیه"انا انزلناه فی لیلة مبارکة" (22) را که دلالت دارند بر اینکه قرآن یک دفعه نازل شده حمل کنیم بر نازل شدن حقیقت قرآن، یعنی کتاب مبین، بر قلب رسولخدا ص در یک شب، همچنانکه همین قرآن بعد از آنکه بشری و خواندنی و مفصل شد، تدریجا در مدت بیست و سه سال دعوت نبویه نازل شده است.
این نزول تدریجی از آیات زیر استفاده می شود: "و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه" (23) و آیات: "لا تحرک به لسانک لتعجل به، ان علینا جمعه و قرآنه، فاذا قراناه فاتبع قرآنه ثم ان علینا بیانه" (24) چون از این آیات بر می آید که رسولخدا ص می دانسته چه آیه ای بر او نازل می شود، و به همین جهت قبل از آنکه وحی آیه ای تمام شود او از پیش، آیه را می خوانده، و خدای تعالی از این کار نهیش فرمود، که ان شاء الله توضیحش در جای مناسب خواهد آمد.
و سخن کوتاه آنکه: اگر کسی در آیات قرآنی تدبر و دقت کند هیچ چاره ای جز این ندارد که اعتراف کند به اینکه آیات قرآنی دلالت دارد بر اینکه این قرآنی که تدریجا بر رسول خدا ص نازل شده متکی بر حقیقتی است متعالی و بس بلند که عقول عامه بشر قاصر از درک آن، و دست افکار ملوث به لوث هوسها و قذارتهای ماده شان از رسیدن به آن حقیقت کوتاه است، و اینکه نخست این حقیقت بر رسولخدا ص نازل شده بود و به وی تعلیم داده بود که منظورش از کتاب(که بعدا تدریجا نازل می شود)چیست.و ما ان شاء الله در بحث پیرامون تاویل و تنزیل در تفسیر آیه شریفه: "هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات"(25) باز در این باره سخن خواهیم گفت.
این آن مطلبی است که گفتیم با دقت و تدبر از آیات کریمه قرآن به دست می آید بله محدثین که کارشان تنها نقل حدیث است و نیز علمای علم کلام و همچنین علمای مادی این عصر از آنجا که منکر ماورای ماده و محسوساتند ناگزیر شده اند این آیات و نظائر آن را که دلالت دارند بر اینکه مثلا قرآن هدایت و رحمت و نور و روح و مواقع نجوم و کتاب مبین است، و یا در لوح محفوظ و نازل از ناحیه خدا است، و یا در صحف مطهره است، و یا تعبیرات دیگری که از قرآن شده، همه را حمل کنند بر اقسامی از استعاره و مجازگوئی، و با این عمل خود قرآن را همپایه یک کتاب شعری کرده اند، (که به قول معروف هر چه گزافی تر و دروغ تر باشد شیرین تر و شیواتر است). گفتار بعضی از اهل بحث در توجیه نزول قرآن در ماه رمضان
بعضی دیگر از اهل بحث و تحقیق در معنای اینکه چگونه ممکن است قرآن در ماه رمضان نازل شده باشد؟ گفتاری دارد که خلاصه اش از نظر خواننده می گذرد.
هیچ شکی نیست در اینکه بعثت رسولخدا ص قرین و توام با نزول اولین بخش آن بوده، و در آن بخش به وی دستور داده که مردم را تبلیغ و انذار کن، از سوی دیگر در این نیز هیچ شکی نیست که بعثت و نزول اولین بخش قرآن، در شب اتفاق افتاده، برای اینکه آیه شریفه:"انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین" (26) ،صریحا می فرماید: که قرآن در شب نازل شده، و باز شکی نیست که آن شب از شب های رمضان بوده، برای اینکه در سوره بقره آیه 185می فرماید:"شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن".
پس تا اینجا هیچ شکی نیست تنها گفتگو در این است که منظور این آیات تمام قرآن است یا بعضی از آن؟در پاسخ از این سؤال می گوئیم: گو اینکه همه قرآن در یک شب نازل نشده، اما همینکه سوره حمد که مشتمل بر بسیاری از معارف قرآن است در یک شب نازل شده، مثل این
است که همه قرآن در یک شب نازل شده باشد، و بهمین اعتبار می شود گفت: (ما قرآن را در فلان شب نازل کردیم).
پاسخ دیگری که می توان گفت اینکه: کلمه قرآن همانطور که بر همه آیات بین دو جلد اطلاق می شود، بر بعض از آن نیز اطلاق می گردد، همانطور که بر سایر کتب آسمانی از قبیل تورات و انجیل و زبور نیز اطلاق می گردد، و این خود اصطلاحی است از قرآن کریم.
آنگاه اضافه کرده: که اولین بخشی که نازل شده"اقرء باسم ربک الذی خلق..." (27) است که در شب بیست و پنجم رمضان نازل شد، در حالی که رسول خدا ص در وسط بیابان بود، و به طرف خانه خدیجه می آمد، همینکه این آیات به وی وحی شد به خاطرش رسید از جبرئیل بپرسد: چگونه پروردگار خود را یاد کند، دوباره جبرئیل خود را به وی نشان داد و تعلیمش داد که بگوید: "بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین"تا آخر سوره حمد، و سپس کیفیت نماز را به او یاد داد، و از نظرش غائب شد، رسول خدا ص به خود آمد در حالی که اثری از جبرئیل نیافت، تنها از آنچه دیده بود، تعبی و کوفتگی در خود احساس کرد، تعبی که همواره بعد از دیدن جبرئیل به او دست می داد، و چون اولین بار بود که به چنین منظره ای بر می خورد و نمی دانست که از طرف خدا مبعوث به نبوت و هدایت خلق شده، لذا وقتی به خانه درآمد از شدت خستگی آن شب را تا به صبح خوابید، صبح آن شب مجددا فرشته وحی نزد او برگشت و این سوره را بر او نازل کرد:
"یا ایها المدثر قم فانذر". (28)
آنگاه مفسر نامبرده می گوید پس معنای نازل شدن قرآن همین نازل شدن سوره حمد است، که در ماه رمضان و مصادف با شب قدر نازل شده، و اما آنچه در کتب شیعه دیده می شود که بعثت در روز بیست و هفتم رجب بوده، روایاتی است که علاوه بر اینکه جز در بعضی از کتب شیعه که تاریخ تالیفش جلوتر از قرن چهارم هجرت نیست، یافت نمی شود مخالف کتاب خدا نیز هست، چون متوجه شدید که کتاب خدا نزول قرآن را در ماه رمضان دانسته.
سپس اضافه می کند: که در این میان روایات دیگری هست مؤید آن روایات که می گوید معنای نزول قرآن در ماه رمضان این است که قرآن قبل از بعثت رسولخدا ص یک جا از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شد، و جبرئیل آن را در بیت المعمور به ملائکه املاء کرد، تا آنکه بعد از بعثت به تدریج بر رسول خدا ص نازل شد.
و این روایات اوهامی است خرافی که دست اجانب آنها را با روایات اسلام آمیخته کرده و به چند جهت مردود است، 1 - مخالف کتاب خدا هستند 2 - لوح محفوظ را جزء ماورای طبیعت دانسته در حالی که لوح محفوظ عبارت است از عالم طبیعت و بیت المعمور عبارت است از کره زمین، که با سکونت بشر معمور و آباد گشت، این بود خلاصه گفتار آن مفسر. توضیح بی پایگی و واهی بودن آن گفتار
مؤلف: من نمی دانم کدام یک از جملات این مفسر که سراسر آن فاسد است قابل اصلاح است تا به وجهی از وجوه با حق و حقیقت منطبق شود، چون در چنین صورتی قضیه شبیه مثل معروف می شود که می گویند وصله از خود جامه بیشتر است.
زیرا اولا این افسانه که وی از پیش خود در باره بعثت درست کرده و یا اینکه گفته اولین بخش نازل شده چیست"اقرء باسم ربک"وقتی نازل شد که رسول خدا ص در راه بود، و بعد از آن سوره حمد نازل شد، و آنگاه نماز را به آن جناب تعلیم داده و آن حضرت داخل خانه شد و از خستگی به خواب رفت، و صبح آن شب سوره مدثر نازل شده، امر به تبلیغش نمود همه اینها مطالبی است که نه آیه محکمه دلالت بر آن دارد، و نه سنت قائمه، بلکه تنها و تنها قصه ای است تخیلی که نه با کتاب موافق است و نه با حدیث، و بیان ناسازگاریش خواهد آمد.
و ثانیا وی گفته: که بطور مسلم بعثت و نزول قرآن و امر به تبلیغ هر سه مقارن هم اتفاق افتاد، و در مقام تفسیر و توضیح این سخن گفته است: نبوت با نزول قرآن آغاز شد و رسولخدا ص تنها در یک شب نبی و غیر رسول بود، و صبح همان شب به مقام رسالت هم رسید، چون سوره"مدثر"او را امر به تبلیغ نمود، ولی این مفسر هرگز نمی تواند بر طبق گفته های خود دلیلی از کتاب یا سنت بیاورد، و عجب اینجا است که مساله را از مسلمات گرفته، در حالی که چنین نیست اما از نظر سنت مسلم نیست برای اینکه کتب سنت چه آنها که علمای اهل سنت تالیف کرده اند، و چه آنها که علمای امامیه تالیف کرده اند، همه بعد از دو قرن و بیشتر از عصر رسولخدا ص تدوین شده اند، هر چند که مفسر نامبرده این اشکال را منحصرا به کتب شیعه وارد دانسته، ولی تمامی کتب عامه نیز اینطور بوده اند، اگر در روایات شیعه دسیسه شده باشد.در روایات عامه نیز شده است و اما کتب تاریخ علاوه بر اینکه متعرض این جزئیات نشده احتمال دسیسه در آنها بیشتر است، و اگر بیشتر هم نباشد حداقل مانند کتب حدیث در معرض آن بوده است.
و اما کتاب خدا که برای هر اهل فنی روشن است که دلالت آیات آن بر مساله بعثت قاصرتر از دلالت روایات است، بلکه می توان گفت آیات قرآن بر خلاف آنچه مفسر نامبرده در مساله بعثت گفته دلالت دارد، و رسما افسانه و بافته های او را تکذیب می کند، چون سوره علق بطوریکه اهل حدیث گفته اند و به شهادت پنج آیه اول آن اولین سوره ای بوده که بر رسولخدا ص نازل شده، و احدی از مفسرین نگفته و حتی احتمالش را هم نداده که تکه تکه نازل شده باشد، و حداقل احتمال می دهیم که یک باره نازل شده باشد، مشتمل بر این نکته است که رسولخدا ص در انظار مردم نماز می خوانده، و بعضی از مردم او را از این کار نهی می کردند، و در مجالس قریش از او بدگوئی می کرده اند، و اگر قبل از سوره علق قرآن بر آن جناب نازل نشده بود، پس رسول خدا ص چگونه نماز می خوانده، و در نمازش چه می گفته؟سوره علق هم از نماز به غیر از امر سجده که دستوری دیگر نداده، پس معلوم می شود آن جناب قبل از سوره علق نمازی داشته و کسانی بوده اند که آن جناب را از نماز نهی می کرده اند، و از نهی خود دست بردار نبوده اند، مگر اینکه بگوئی منظور از این نمازگزار شخصی دیگر غیر از رسولخدا ص است، و این حرف بطلانش روشن است، برای اینکه در آخر سوره به خود آن جناب خطاب نموده می فرماید: "کلا لا تطعه"آن کسی را که به تو می گوید نماز مخوان اطاعت مکن، بلکه همچنان خدا را سجده کن، و به او نزدیک شو.
اینک آیاتی از همین سوره که دلالت بر بطلان قول مزبور دارد: "ارایت الذی ینهی عبدا اذا صلی ارایت ان کان علی الهدی.او امر بالتقوی.ارایت ان کذب و تولی.ا لم یعلم بان الله یری؟.کلا لئن لم ینته لنسفعا بالناصیة.ناصیة کاذبة خاطئة.فلیدع نادیه.سندع الزبانیة.
کلا لا تطعه و اسجد و اقترب." (29) پس از این سوره استفاده می شود که رسولخدا ص قبل از نازل شدن اولین سوره از قرآن هم نماز می خوانده، و خود بر طریق هدایت بوده و احیانا دیگران را هم امر به تقوا می کرده، و این همان نبوت است، ولی رسالت نیست، و بهمین جهت این وضع آن جناب را انذار ننامیده، پس آن جناب قبل از بعثت هم نبی بوده، و نماز می خوانده، با اینکه هنوز قرآن بر او نازل نشده بود، و سوره حمد که جزء نماز است نیامده، و مامور به تبلیغ نشده بود.
و اما سوره حمد، مدتها بعد از بعثت نازل شد، و اگر نزولش بلا فاصله بعد از سوره علق بود، و بقول این مفسر در قلب رسولخدا ص خطور کرده بود جا داشت بفرماید: "قل بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین..."و یا بفرماید: "بسم الله الرحمن الرحیم قل الحمد لله رب العالمین...".
مترجم: (چون سوره علق به عبارتی آغاز شده که معنای"قل"را می دهد اگر سوره حمد هم بلا فاصله با آن سوره نازل شده بود باید کلمه"قل"و یا"اقرء"در اول آن قرار می داشت).
و نیز لازم بود که در این سوره گفتار در جمله"مالک یوم الدین"تمام شود زیرا بقیه سوره از غرض بیگانه است از طرفی ختم شدن سوره در جمله"مالک یوم الدین"از نظر بلاغت قرآن شریف مناسب تر و لایق تر بود.
بله در سوره حجر که به شهادت مضامین آیاتش از سوره های مکی است و بیانش خواهد آمد فرموده: "و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم" (30) و مراد از کلمه" سبع مثانی"سوره حمد است که در آیه شریفه در مقابل قرآن عظیم قرار گرفته و این منتها درجه تجلیل و تعظیم از سوره حمد است و لیکن با همه این احوال سوره حمد قرآن نامیده نشده بلکه هفت آیه از آیات قرآن معرفی شده به دلیل اینکه آیه: "کتابا متشابها مثانی" (31) همه قرآن مثانی خوانده شده و در آیه سوره حجر سوره حمد هفت عدد از آن مثانی خوانده شده.
و با این حال از آنجا که سوره حجر مشتمل بر نامی از سوره حمد است معلوم می شود سوره حمد قبل از سوره حجر نازل شده.
و نیز از آنجائی که سوره حجر مشتمل بر آیه"فاصدع بما تؤمروا عرض عن المشرکین انا کفیناک المستهزئین..." (32)می فهمیم که رسولخدا ص مدتی دست از انذار کشیده بود و در این آیه مجددا مامور بدان شده که می فرماید: "فاصدع"پس از سوره حجر دو چیز استفاده شد یکی ترک انذار و دیگر نزول سوره حمد قبل از آن و شما از کجا ثابت می کنید که نزول حمد قبل از ترک انذار بوده؟.
و اما سوره مدثر و مطالبی را که مشتمل است چون آیه"قم فانذر"اگر گفته شود همه آن یک باره نازل شده حال آیه: "قم فانذر"حال آیه: "فاصدع بما تؤمر"در سوره حجر است و نیز حال جمله"و اعرض عن المشرکین"در سوره حجر حال جمله"ذرنی و من خلقت وحیدا"در
سوره مدثر است و هر دو مضمونی نزدیک به هم دارند، از هر دو فهمیده می شود اولا کسانی مزاحم دعوت رسول خدا ص بوده اند و در ثانی رسول خدا ص مدتی انذار را تعطیل کرده بود.
و چنانچه سوره مدثر قطعه قطعه نازل شده باز از سیاق آن بر می آید که تنها صدر آن در آغاز رسالت نازل شده و بقیه بعد از تعطیل انذار آمده است.
و ثالثا اینکه می گوید: (روایاتی که می گوید قرآن قبل از بعثت و یکپارچه در شب قدر از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شده و بعد از بعثت به تدریج از بیت المعمور بر رسول خدا ص نازل می شده روایاتی است جعلی و خرافی چون مخالف کتاب است و مضمونی مستقیم ندارد، بلکه مراد از لوح محفوظ عالم طبیعت و مراد از بیت المعمور کره زمین است)گفتاری است خطا و افتراء و به دلیل اینکه اولا: ظاهر هیچ آیه ای از آیات قرآن مخالف با این روایات نیست و بیانش از نظر خواننده گذشت.
و ثانیا: در روایات نامبرده نفرموده اند: قرآن قبل از بعثت، یک جا به بیت المعمور نازل شد، و کلمه یک جا را مفسر نامبرده در اثر دقت نکردن در روایات اضافه کرده و ثالثا: تفسیر لوح محفوظ به عالم طبیعت تفسیری است بسیار زشت و خنده آور، و ما نمی دانیم بنا به گفته وی به چه مناسبت عالم طبیعت در کلام خدا لوح محفوظ خوانده شده؟، آیا از این جهت است که عالم طبیعت از تغیر و دگرگونی محفوظ است؟که عالم طبیعت جای همه دگرگونی ها است چون عالم حرکات است و ذوات موجودات سیال و صفاتشان هر لحظه در تغییر است.
و یا از این جهت لوح محفوظ خوانده شده که تکوینا و یا تشریعا از فساد و تباهی محفوظ است؟که این نیز خلاف واقع است، برای اینکه عالم طبیعت عالم کون و فساد است. و یا بدین جهت بوده که از اطلاع اغیار محفوظ است یعنی غیر اهل اطلاع کسی از اسرار آن آگاه نیست همچنانکه آیه شریفه: "انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون" (33) خبر می دهد؟که این نیز صحیح نیست برای اینکه ادراک هر صاحب ادراکی نسبت به عالم طبیعت یکسان است.
و بعد از همه این اشکالات اشکال مهمی که به وی وارد است این است که این مفسر در توجیه نازل شدن قرآن در ماه رمضان هیچ وجه صحیحی که هم در جای خود صحیح باشد، و هم لفظ آیه آن را بپذیرد، نیاورده، چون خلاصه گفتارش این شد که معنای جمله"انزل فیه القرآن"این است که"کانما انزل فیه القرآن"یعنی گویا قرآن در ماه رمضان نازل شده و معنای آیه"انا انزلناه فی لیلة""کانا انزلناه فی لیلة"است، یعنی گویا ما قرآن را در یک شب نازل کردیم، و حال آنکه نه اهل لغت چنین معنائی از چنین عبارتی می فهمد، و نه اهل عرف و آشنای به سیاق کلام.
و اگر جایز باشد کسی بگوید نزول قرآن در شب قدر به خاطر نزول سوره حمد است، که مشتمل بر رؤوس مطالب قرآن است، باید جایز باشد که دیگری بگوید معنای نزول قرآن نزول همه آن، یعنی اجمال معارف آن است بر قلب رسولخدا ص، و هیچ مانعی هم ندارد که کسی این حرف را بزند و بیانش در سابق گذشت.
البته در گفتار مفسر نامبرده اشکالهای دیگری نیز هست، که چون بیرون از غرض ما بود متعرض آنها نشدیم.
"هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان" مورد استعمال کلمه"ناس"
کلمه ناس - که عبارت است از طبقه پائین افراد جامعه که سطح فکرشان نازلترین سطح است، بیشتر در همین طبقه اطلاق می شود چنانکه آیه: "و لکن اکثر الناس لا یعلمون" (34) و آیه: "و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون" (35) اطلاق گردیده، معلوم می شود ناس معنائی اعم از علما و غیر علما دارد.
و این اکثریت همانهایند که اساس زندگیشان بر تقلید است و خود نیروی تشخیص و تمیز در امور معنوی به وسیله دلیل و برهان را ندارند، و نمی توانند از راه دلیل میان حق و باطل را تشخیص دهند، مگر آنکه کسی دیگر ایشان را هدایت نموده حق را بر ایشان روشن سازد، و قرآن کریم همان روشنگری است که می تواند برای این طبقه حق را از باطل جدا کند، و بهترین هدایت است.
اما خواصی از مردم که در ناحیه علم و عمل تکامل یافته اند، و استعداد اقتباس از انوار هدایت الهیه و اعتماد به فرقان میان حق و باطل را دارند، قرآن کریم برای آنان بینات و شواهدی از هدایت است، و نیز برای آنان جنبه فرقان را دارد، چون این طبقه را به سوی حق هدایت نموده، حق را برایشان مشخص می کند، و روشن می کند که چگونه باید میان حق و باطل فرق گذاشت، همچنانکه فرمود: "یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام، و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم". (36)
از اینجا علت اینکه چرا میان"هدی"و میان"بینات من الهدی"مقابله انداخت؟روشن می گردد، چون مقابله میان آن دو مقابله میان عام و خاص است، قرآن برای بعضی افراد هدایت، و برای بعضی دیگر بیناتی از هدایت است.
"فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"
کلمه"شهادت"به معنای حاضر بودن در جریان، و اطلاع یافتن از آن است، (وقتی می گوئیم من در وقوع فلان امر شاهد بودم، یعنی حاضر بودم، و در نتیجه حضورم از جریان اطلاع یافتم)، و شاهد ماه رمضان بودن، به این معنا است که انسان همچنان زنده و هوشیار بماند، تا ماه رمضان فرا رسد، و آدمی از فرا رسیدنش آگاه شود، و این شهادت هم نسبت به تمامی ماه صادق است، و هم نسبت به بعضی از آن، (مانند اینکه آدمی در اوائل ماه، مسافر باشد و در اواخر آن حاضر شود)و اما اینکه مراد از شهود شهر این باشد که انسان شاهد رؤیت هلال رمضان باشد در حالی که مسافر هم نباشد، صحیح نیست چون دلیلی در لفظ آیه بر آن نیست، بله از راه ملازمه آنهم در بعضی از اوقات و به کمک قرائن می توان چنین معنائی را بر آیه تحمیل کرد، و لیکن در آیه هیچ قرینه ای بر این معنا وجود ندارد.
پی نوشت ها:
1)ما آن را(قرآن را)کتابی خواندنی و عربی کردیم باشد که شما درکش کنید."سوره زخرف آیه 3"
2)و قرآنی که آن را قسمت قسمت کردیم تا کم کم بر مردمش، بخوانی و به تدریج نازلش کردیم."سوره اسراء آیه 106"
3)خدا سخن آن کس که در باره همسرش با تو مجادله می کرد و به خدا شکوه می کرد شنید، و خدا همه گفتگوی شما را می شنود."سوره مجادله آیه 1"
4)و چون تجارت یا لهوی می بینند تو را در وسط سخن در حالی که ایستاده ای رها می کنند."سوره جمعه آیه 11"
5)مردانی که عهد خود را که با خدا بسته اند وفا می کنند، بعضی از ایشان عمرشان سرآمده، و بعضی دیگر منتظر سرآمدن عمرند، و کمترین گوشه ای از عهد خود را دگرگون نمی سازند."سوره احزاب آیه 23"
6)سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را در شبی با برکت نازل کردیم، که ما همواره کار بیم رسانی را داشته ایم."سوره دخان آیه 3"
7)ما آن را در شب قدر نازل کردیم."سوره قدر آیه 1"
8)سوره بقره آیه 185
9)سوره دخان آیه 3
10)سوره قدر آیه 1
11)مثل آبی که ما آن را از بالا نازل کرده ایم."سوره یونس آیه 24"
12)کتابی که ما نازلش کردیم بر تو کتابی پر برکت تا در آیاتش تدبر کنند."سوره ص آیه 29"
13)کتابی است که قبلا نزد حکیم خبیر، فشرده بود، و سپس آیاتش از هم جدا شد."سوره هود آیه 1"
14)محققا برای آنها کتابی آورده ایم که از روی علم تفصیل دادیم کتابی که هدایت و رحمت است برای قومی که ایمان آورند آیا جز تاویل آن را منتظرند روزی که تاویلش بیاید آنها که از پیش آن را فراموش کرده اند اقرار می کنند که رسولان پروردگار ما به حق آمده و حق گفتند."سوره اعراف آیه 52 - 53"
15)این کتابی نیست که بتوان به خدا افتراء زد، لیکن مصدق کتب آسمانی عصر خودش و تفصیل همان کتابها است کتابی است بدون شک از ناحیه رب العالمین(تا آنجا که می فرماید): بلکه اینان چیزی را تکذیب می کنند که احاطه علمی بدان ندارند، و هنوز تاویلش نیامده."سوره یونس آیه 39 - 37"
16)حم سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را کتابی خواندنی و عربی کردیم، تا شاید شما تعقل کنید، و گرنه آن کتاب در کتابی اصلی بود، که نزد ما مقامی بلند و فرزانه دارد."سوره زخرف آیه 1 - 4"
17)سوگند به جایگاههای ستارگان نخورم، و آن اگر بدانید سوگندی بزرگ است محققا قرآنی است ارجمند در نامه ای نهفته، جز پاک شدگان به آن دسترسی نیابند نازل کردنی از پروردگار جهانیان است."سوره واقعه آیه 80"
18)آن قرآنی مجید است که در لوح محفوظ قرار دارد."سوره بروج آیه 22"
19)بلکه آن قرآنی است ارجمند در لوحی محفوظ."سوره بروج آیه 22"
20)ماه رمضان که در آن قرآن را نازل کردیم."سوره بقره آیه 185"
21)ما نازل کردیم قرآن را در شب قدر."سوره قدر آیه 1"
22)ما نازل کردیم قرآن را در شبی مبارک."سوره دخان آیه 2"
23)در قرآن قبل از تمام شدن وحیش عجله مکن."سوره طه آیه 114"
24)زبان خود را بدان حرکت مده، که به آن عجله کرده باشی، چونکه جمع آن و نیز خواندش به عهده ما است، پس همینکه آنرا خواندیم خواندنش را پیروی کن، و سپس به عهده ما است که آنرا بیان کنیم."سوره قیامت آیات 15 - 19"
25)سوره آل عمران آیه 7
26)ما نازل کردیم قرآن را در شبی مبارک و ما هستیم بیم دهندگان."سوره دخان آیه 2"
27)سوره علق آیه 1
28)ای جامه بخود پیچیده برخیز و بترسان."سوره مدثر آیه 2 - 1"
29)آیا دیدی آن کسی را که بنده ای را از اینکه نماز بخواند نهی می کرد، تو ای نهی کننده هیچ می دانی که اگر آن بنده بر راه راست باشد، و یا به پرهیزکاری دستور دهد، دیگر جا ندارد که تو او را از نمازش نهی کنی، ای پیامبر تو بگو آیا می دانی آن نهی کننده را که اگر تو را تکذیب کند، و از تو روی بگرداند چه کیفری خواهد داشت؟ راستی آیا او نمی داند که خدا رفتار او را می بیند، و از قصد او اطلاع دارد؟بداند که جریان به این سادگی ها نیست اگر از آزار پیامبر دست برندارد موی پیشانی او را که موی پیشانی مردی دروغگو و خطاکار است خواهیم گرفت، پس باید اهل مجلس و قبیله و عشیره خود را بخواند، تا او را یاری دهند ما هم به زودی زبانه دوزخ را علیه او خواهیم خواند، تا او را فراگیرد.نه چنان است فرمان او مبر و نماز را ترک مکن همچنان سجده کن و نزدیک شو."سوره علق آیه 19"
30)و همانا تو را هفت آیه و این قرآن بزرگ را دادیم."سوره حجر آیه 87"
31)سوره زمر آیه 23
32)آنچه را دستور داده ای آشکار کن و از مشرکان روی گردان."سوره حجر آیه 95"
33)سوره واقعه آیه 79.
34)ولی بیشتر مردم نمی دانند."سوره روم آیه 30"
35)و این مثلها را برای مردم می زنیم و لیکن به جز دانایان آن را نمی فهمند." سوره عنکبوت آیه 43"
36)خداوند به وسیله قرآن کسانی را که پیرو خوشنودی اویند به سوی راههای سلامت هدایت نموده از ظلمت ها به سوی نور بیرون می کند با اذن خودش و به سوی صراط مستقیمشان راه می نمایاند."سوره مائده آیه 16"


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/3/31 :: ساعت 9:34 صبح )
»» قدم قدم تا یه آدم خوش اخلاق

 

 


برای اینکه آرام و خوش اخلاق باشید لازم نیست همه چیز زندگی تان کامل باشد ، لازم است خودتان بخواهید.

پدرتان رشته ای که مورد علاقه اش بوده است به شما تحمیل کرده است. زمانی که می خواستید برای خود شغلی انتخاب کنید خانواده تان با عقیده شما مخالف بودند و سعی داشتند شما را به سمت یک شغل صنعتی تر هدایت کنند. علاقه ای به شرکت در مهمانی نداشتید، چون به محض دعوت به جایی در خانه تان غوغا می شد و برای حضور در مهمانی قوانینی صادر می شد. کلا تا آنجا که یادتان می آید تک تک تصمیمات زندگی تان را با استرس گرفته اید.

همه خانواده ها شرایط سخت و دشوار در زندگی شان کم نبوده است. هر کسی به نوعی در زندگی درگیر است اما برخورد افراد با مسائل متفاوت است. ممکن است اتفاقی که در یک خانواده به آن غیرقابل باور نگاه می کنند، در خانواده دیگر با آن راحت تر کنار بیایند. در کل در بعضی از خانواده ها استرس جزئی از زندگی است. گاهی قرار گیری در چنین خانواده ای، افراد را زمین گیر می کند اما می توان به عنوان یک فرد بالغ نوع دیگری از زندگی را تجربه کرد و راه هایی را امتحان کرد که شاید دیگران هیچگاه برای رسیدن به آرامش به آنها فکر نکرده باشند.

سرزنش نکنید
اولین نکته این است که خود را مورد اتهام قرار ندهید. گاهی شما در زندگی فقط در حال سرزنش کردن خودتان هستید، برای رونق گرفتن و شکوفه زدن یک زندگی زیبا لازم است، از چنین رفتاری دوری کنید. اینکه برایتان عادت شود مدام در حال غر زدن باشید، در طولانی مدت شما را نابود خواهد کرد. یادتان باشد ممکن است مشکلات در هر خانه ای وجود دارد، فقط رنگ و نوع آن در هر خانواده ای متفاوت است.
گاهی شما عادت کرده اید بدون استدلال، به جای بحث در محیطی آرام از فریاد زدن و سخنان نامناسب استفاده کنید. برای جلوگیری از اختلال در روابط خود، بیشتر کتاب بخوانید و مطالعه داشته باشید و یا در کلاس های آموزش مهارت های ارتباطی شرکت کنید


خود را سرگرم کنید
راههایی برای از بین بردن استرس و تنش هایتان بیابید. بیایید از گلکاری شروع کنید. کتاب خوانید، در کلاسهای هنر شرکت کنید یا همراه با دوستان در کلاسهای محله ای شرکت داشته باشید، راهی پیدا کنید که خودتان را سرگرم نگه دارید تا از استرس دور باشید. ممکن است دریابید که ورزش برای از بین بردن اضطراب کمک می کنند و شما را آرام می کنند.

به مشاور مراجعه کنید
اگر از پس مشکلاتتان برنمی آیید، بهتر است به یک مشاور مورد اعتماد مراجعه کنید. بدترین کار در این شرایط این است که در جمع و با دوستان مشورت کنید. بهتر است مسئله تان را جهانی نکنید و تنها با یک فرد مورد اعتماد آن را برطرف کنید.

مهارت های ارتباطی را بیاموزید
سعی کنید مهارت های ارتباطی مناسب را یاد بگیرید. ممکن است در ارتباطات روزمره خود حس کنید که برقراری ارتباط برای شما دشوار است. گاهی شما عادت کرده اید بدون استدلال، به جای بحث در محیطی آرام از فریاد زدن و سخنان نامناسب استفاده کنید. برای جلوگیری از اختلال در روابط خود، بیشتر کتاب بخوانید و مطالعه داشته باشید و یا در کلاس های آموزش مهارت های ارتباطی شرکت کنید.

نقاط قوت خود را بنویسید
در مقابل خودتان کم نیاورید. شما از عزت نفس بالایی برخوردار هستید پس بهتر است هر روز ارزش و عزت نفس تان را به خودتان یادآوری کنید. ممکن است حس کنید که بودن یا نبودن شما برای کسی اهمیت ندارد، به خصوص اگر این موضوع از طرف خانواده به شما القا شده باشد. شروع به نوشتن یادداشتهایی در مورد نقاط قوت و یادآوری ویژگیهایی خاص و مهم در مورد خودتان کنید تا به خودتان یادآوری کنید چقدر وجود شما در این دنیا برای اطرافیانتان مهم است. وقت های آزاد خود را صرف انجام فعالیت های خیرخواهانه کنید چرا که به شما احساس خوبی در مورد خودتان می دهند، به سینما و پارک بروید یا در هر فعالیت دیگری که روی شما اثر مثبت دارد شرکت کنید .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/3/31 :: ساعت 9:33 صبح )
»» راههاى ایمنى از شیطان‏

 

 

 

بهترین و بالاترین راه پیش گیرى از نفوذ شیطان که نتواند انسان را به خیالات و اوهام و آرزوهاى طول و دراز و دست نیافتنى دچار کند، و بر اعمال و رفتار و اخلاق و منش انسان اثر نگذارد یاد خداست، در نظر داشتن خدا، و توجه به حضرت او در همه امور که خالق و رازق و ولّى و مالک و ربّ و مربى انسان است و جز مصلحت انسان و سعادت دنیا و آخرت او را نمى خواهد و به همین‏ خاطر پیامبران را همراه با وحى و امامان را همراه با فرهنگ سعادت بخش و عقل را براى دریافت حقایق بدرقه راه زندگى او قرار داد، پس شایسته است پیوسته نور یاد و توجه به او در قلب انسان در کار باشد، و اعضاء و جوارح آدمى در تصرف احکام و اوامرش قرار گیرد و همه دقایق عمر و لحظات زندگى از ذکر و یادش و انجام مسئولیت هایى که بر عهده انسان نهاده پر باشد تا شیطان هیچ راه نفوذى بر اندیشه و مشاعر و قلب و دل و اعضا و جوارح انسان نیابد.

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ: «1»

بى تردید کسانى که داراى روحیه حفظ خود از گناهان هستند، هنگامى که وسوسههائى از سوى شیطان به آنان رسد خدا و شئون او را یاد کنند پس بى درنگ بیناى به عواقب شوم اطاعت از شیطان افتند و از دام وسوسه هایش نجات یابند.

برعکس کسانى که میدان زندگى خود را بى قید و شرط به تمایلات و غرائز و شهوات سپردهاند راه هرگونه نفوذى از سوى شیطان به رویشان باز است و پیوسته دستخوش خیانتها و جنایات او که تلخى و عاقبت نافرجامش را زیر لعاب شیرین شهوت و لذت پنهان کرده میشوند، و دنیا و آخرت خویش را در کنار لذتى اندک و شهوتى بى منطق به باد میدهند و با شمشیر وسوسه هاى هوس برانگیز شیطان خود را در کنار قدم نحس او قربانى میکنند.

این لذت گرایان غافل، و شهوت رانان جاهل، و عافیت طلبان کاهل، و تن پروران ظالم درب قلعه وجود خود را به روى شیطان باز کرده و درون را در اختیار او قرار داده، و بیرون وجود خویش را در محاصره شهوات و امور مربوط به هوا و هوس گذاشته و به جاى خدا که براى آنان منبع خیر و لطف و رحمت و کرامت است، شیطان را به همنشینى خود برگزیده اند، که این افتادن در چاه خطر، و بریده شدن از منبع خیر نتیجه غفلت و نیسان و بى توجهى به خدا و دور ماندن از ذکر قلبى و عملى و حالى است.

وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ: «2»

و هرکس خود را از یاد خداى رحمان به کور دلى و حجاب ظلمانى باطنى بزند و روى از منبع خیر و کرامت برگرداند، شیطانى بر او میگماریم که آن شیطان ملازم و دمساز او خواهد بود.

2- از جمله عواملى که راه نفوذ شیطان را بر انسان میبندد یاد قیامت از طریق آیات قرآن و روایات و توجه به عاقبت شوم ابلیسیان و عذاب هاى سخت آنان به کیفر گناهان و اطاعت از شیطان است.

در این زمینه به چند آیه اشاره میشود تا با توجه به آن از شرّ شیطان در امان بمانیم:

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِیَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ: «3»

قطعاً کسانى که [با کارگردانى شیطان و وسوسه هاى او] کافر شدند و به انکار حقایق برخاستند اگر همه آنچه در زمین است و همانند آن را نیز با آن همراه خود داشته‏ باشند، تا براى نجات خود از عذاب روز قیامت عوض دهند، از آنان نپذیرند و براى آنان عذابى دردناک است.

فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ، یُصْهَرُ بِهِ ما فِی بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ، وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِیدٍ، کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ. «4»

پس کسانى که به اغواى شیطان و میدان دارى هوا و هوسشان کافر شدند براى آنان لباسهائى از آتش به اندازه اندامشان بریده شده و از بالاى سرشان مایع جوشان به رویشان ریخته میشود، که آنچه در شکم هایشان باشد و نیز پوست بدنشان به وسیله آن گذاخته میشود و براى آنان گرزهائى از آهن ویژه است که بر سرشان میکوبند، هرگاه بخواهند به سبب اندوه فراوان و غصه گلوگیر از دوزخ درآیند به آن بازشان میگردانند و به آنان گویند عذاب سوزان را بچشید.

یقیناً انسان اگر به قیامت و اوضاع آن و جریمه و کیفر عاصیان و طاغیان که همه و همه از مریدان شیطاناند توجه جدى داشته باشد و این حقایق را که به وسیله حق و پیامبران و امامان بیان شده باور کند، هرگز خود را بازیچه شیاطین قرار نداده، و راه نفوذ آنان را به خیمه حیاتشان باز نمى گذارد.

ازدیگر امورى که راه نفوذ انسان را تا حدّى میبندد، نگاه عقلى و دقت کافى در عاقبت و فرجام بدکاران و ستمکاران و تکذیب کنندگان حقایق است که در همین دنیا پیش از این که به عذاب دردناک و ابدى قیامت دچار شوند به عذاب‏ استیصال و افتضاح و رسوائى گرفتار شدند و نتیجه پیروى از شیطان و عمل به فرهنگ خانمان سوزش را دیدند.

قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ: «5»

یقیناً پیش از شما روشهائى در میان ملل و جوامع بوده که از میان رفته است پس در زمین گردش کنید و به سیر و سفر بپردازید و با دقت و تأمل بنگرید که سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود؟

وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ: «6»

و بر آنان بارانى بى نظیر از سنگ هاى آتشین باراندیم پس با تأمل بنگر که سرانجام گهنکاران [که در گناه هم جنس بازى از شیطان پیروى کردند]

چگونه بود؟

بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِینَ: «7»

آرى عجولانه و بى دقت حقیقتى (چون قرآن) را منکر شدند که به معارف و مفاهیمش احاطه نداشتند و هنوز تفسیر عینى و تحقق و ظهور آیاتش که در قیامت انجام میگیرد براى آنان نیامده است، کسانى که پیش از اینان بودند نیز آیات خدا را به همین صورت تکذیب کردند پس با تأمل و دقت بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه بود؟

آرى تکذیب کنندگان حقایق و منکران واقعیات اصیل و گنهکاران حرفهاى و ستمکاران که همه و همه حزب شیطان و پیروان آن دشمن غدار بودند به فرجامهائى سخت، و عذابهائى که فرار از آنها براى آنان غیرممکن بود دچار شدند، و آخرت آنان یقیناً از نظر عذاب و بدبختى با دنیا قابل مقایسه نیست.

انسانى که به حقیقت خداپرست است، و قلبى از عشق خدا مالامال دارد، و در عمل و اخلاق متوسل به پیامبران و امامان و اولیاء الهى است، و از طوفان شهوت و غضب و هوا که راه هاى نفوذ شیطان در پناه خدا زندگى میکند از دسترس دسیسهها و وسوسه هاى خطرناک شیطان در امان است مگر این که نعوذ بالله به اختیار خود راهى براى نفوذ آن ملعون و سپاهش نسبت به خود باز کند.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

 

(1)- اعراف، آیه 201.

(2)- زخرف، آیه 36.

(3)- مائده، آیه 36.

(4)- حج، آیات 19 22.

(5)- آل عمران، آیه 137.

(6)- اعراف، آیه 84.

(7)- یونس، آیه 39.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/3/31 :: ساعت 9:17 صبح )
»» انتظار، و معجزه ای به نام «امید»


از سرمایه های مهم زندگی، امید است که مایه حیات و نشاط و پویایی می باشد. وجود امام در عالم، موجب امید به آینده ای روشن و سراسر شور و اشتیاق است. شیعه پیوسته و در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله، به انواع بلاها و سختی ها گرفتار شده است اما آنچه به عنوان نیرویی بزرگ و پشتوانه ای استوار، او را به ایستادگی و تسلیم نشدن و حرکت و تلاش، واداشته، امید به آینده سبز مومنان و دین باوران بوده است، آینده ای که نزدیک است و می تواند نزدیک تر باشد، زیرا آن که باید رهبری قیام را به عهده گیرد، زنده است و هر لحظه پا در رکاب.
آری یکی از اثرات وجودی امام امیدبخشی است، و منتظران ظهورش با تمام توان با ظلم مبارزه کرده و زمینه ظهور حضرتش را فراهم می کنند.

موتور حرکت چرخ زندگی
آن چیزی که انسانها را وادار به کار و حرکت می کند نیروی امید است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند :
« الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِی وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً » (1)
امّید و آرزو، رحمت امّت من است اگر امّید نبود هیچ مادری به بچه خودش شیر نمی داد و هیچ کشاورزی نهال درختی را نمی کاشت.
نقش معجزه آسای أمید در موفقیّت فرد و جامعه بر کسی پوشیده نیست، این امید است که موجب حرکت می شود و چرخه زندگی را به حرکت در می آورد.
چرا سپاه اسلام در جنگ احد شکست خورد؟ زیرا شایعه شد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله کشته شده و مسلمانان امیدشان را از دست دادند و حتی از صحنه جنگ فرار کردند.
جامعه‌ی تشیّع فقط به برجستگی‌های تاریخ خود در گذشته متّکی نیست، چشم به آینده دارد. یک نفر معتقد به مسئله‌ی مهدویّت طبق اعتقاد تشیّع، در سخت‌ترین شرایط، دل [را] خالی از امید نمی داند و شعله‌ی امید همواره وجود دارد؛ می داند که این دوران تاریکی، این دوران ظلم، این دوران تسلّط ناحق و باطل قطعاً سپری خواهد شد؛ این یکی از مهم‌ترین آثار و دستاوردهای این اعتقاد است


امید به منجی آخرالزَّمان
امیدواری به آینده‌ای روشن و‌ پیامی رهایی‌بخش به بشر سرخورده و ستم دیده و اینکه روزی یک مرد الهی خواهد آمد و آنچه مردم بدان امید دارند، تحقق خواهد بخشید؛ جزء اصول حتمی در ادیان ابراهیمی است.
خوش‌بینی به زمان و به سرانجام و فرجام امور،‌ روزنه‌های امید را می‌گشاید. این‌که قرار است با فراهم شدن زمینه، نجات‌بخشی بیاید و خوبی‌ها را به ارمغان آورد، روشنایی بخش است .(2)
در بیشتر ادیان و مذاهب جهان، از مصلحی سخن به میان آمده که در آخرالزَّمان ظهور کرده و به جنایت‌ها و خیانت‌ها خاتمه خواهد داد و شالوده حکومت واحد جهانی را بر اساس عدالت و آزادی واقعی، بنیان خواهد نهاد. تمامی پیامبران و سفیران الهی نیز در این زمینه به مردمِ با ایمان جهان، نویدهایی داده اند .(3)

رمز حیات شیعه
البته این عقیده ای که همه ادیان دارند مبنی بر این که پایان شب سیه سفید است و بالاخره یکی می آید ما را نجات می- دهد و به داد ما می رسد، با اعتقاد محکمی که شیعه دارد به امام حیّ و رئوف و مهربان که مظهر اسماء و صفات الهی است، در میان ما زندگی می کند و فریاد رسی می کند، خیلی متفاوت است و انتظار را در شیعه متفاوت می کند.

آیا اعتقاد به این امام، امید را در دل یک جوان شعله ور نمی کند؟! امام رئوف و مهربانی که در کنار ماست و از نظر عصمت پاک و طیب و طاهر است، هیچ گونه اشتباهی و خطا و نسیانی در او راه ندارد، از نظر علم و آگاهی عالِم به همه چیز است، از نظر قدرت مظهر قدرت الهی ست، هر چه در قلب ما خطور کند می داند. این اعتقاد، امیدی را در دل شیعیان ایجاد می کند که آن امید، رمز حیات شیعه را شکل می دهد و دشمن هم خیلی خوب به این مسئله پی برده است. نمونه اش همان کنفرانس تل آویو است.
با بررسی هایی که کردند که این شیعیان چرا با آن همه نقشه های ماهرانه ما شکست نمی خورند؟ به این نتیجه رسیدند که شیعه با آن عقیده به امام زمانشان است که خودشان را بهره مند می دانند از یک پشتوانه مستحکم و قوی و فردی که هرگز امیدش را از دست نمی دهد و شکست ناپذیر می شود.

مهمترین اثر اعتقاد به منجی
مقام معظم رهبری در این مورد فرمودند:
"منجی آخرالزّمان مورد اتّفاق همه‌ی ادیان ابراهیمی است؛ اینکه کسی خواهد آمد و جهان را از منجلاب ظلم و جور نجات خواهد داد، در میان ادیان ابراهیمی مورد قبول همگان است. در اسلام، نام این منجی هم مشخّص شده است؛ خصوصیّتی که در اعتقاد شیعه وجود دارد این است که این شخصیّت را به‌صورت مشخّص و معیّن معرفی می کند.
بزرگ‌ترین خاصیّت این اعتقاد در میان شیعیان، امیدآفرینی است. جامعه‌ی تشیّع فقط به برجستگی‌های تاریخ خود در گذشته متّکی نیست، چشم به آینده دارد. یک نفر معتقد به مسئله‌ی مهدویّت طبق اعتقاد تشیّع، در سخت‌ترین شرایط، دل [را] خالی از امید نمی داند و شعله‌ی امید همواره وجود دارد؛ می داند که این دوران تاریکی، این دوران ظلم، این دوران تسلّط ناحق و باطل قطعاً سپری خواهد شد؛ این یکی از مهم‌ترین آثار و دستاوردهای این اعتقاد است." (4)
آیا اعتقاد به این امام، امید را در دل یک جوان شعله ور نمی کند؟! امام رئوف و مهربانی که در کنار ماست و از نظر عصمت پاک و طیب و طاهر است، هیچ گونه اشتباهی و خطا و نسیانی در او راه ندارد، از نظر علم و آگاهی عالِم به همه چیز است، از نظر قدرت مظهر قدرت الهی ست، هر چه در قلب ما خطور کند می داند. این اعتقاد، امیدی را در دل شیعیان ایجاد می کند که آن امید، رمز حیات شیعه را شکل می دهد و دشمن هم خیلی خوب به این مسئله پی برده است
بنابراین یکی از آثار وجودی امام زمان (عج) هر چند که غایب باشند ایجاد نور امید در قلب منتظران است و امید به ظهور آن حضرت به ما می گوید اگر چه جهان در ظلم فرو رفته، اما رحمت الهی هر لحظه بشریت را به نقطه ای نورانی سوق می- دهد. و امید به امام در واقع همان امید به خداست.

پی نوشت:
1) بحار الانوار ج74 ص175.
2) حاتمی، محمدرضا، تجلی امید در فرهنگ مهدویت، فصلنامه مشرق موعود، پیش شماره، ص 149.
3) سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج 1، ص 21.
4) سخنرانی مقام معظم رهبری در حرم امام راحل (ره) 14/3/94.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/3/31 :: ساعت 9:15 صبح )
»» تا آسمان

 


رمضان، موسم عبادت و شستشوی جان در نهر پاک روزه داری است. بندگان خدا در این ماه با اتصال به حلقه های دعا و عبادت، آسمانی می شوند و وجود خود را جانی تازه می بخشند. ویژه نامه تا آسمان به مناسبت ماه مبارک رمضان در سال 1391، ارائه شده است.


معنای رمضان
«رمضان» از ماده «رَمض» به معنای سوزاندن است؛ البتّه سوزاندنی که دود و خاکستر به همراه نداشته باشد. علت نامگذاری این ماه از آن روست که در ماه رمضان، گناهان انسان سوزانده و نابود می شود.

ماه رمضان، ماه نزول قرآن می باشد و تنها ماهی است که نامش در قرآن آمده و شب قدر نیز در این ماه است. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «تمام کتاب های آسمانی، در ماه رمضان نازل شده اند. ماه رمضان، بهترین ماه خدا است». آن حضرت در جمعه آخر ماه شعبان، خطبه مفصّلی در عظمت ماه رمضان ایراد کرده اند که در بعضی از تفاسیر و کتب روایی آمده است. همچنین در صحیفه ی سجادیه، امام سجاد علیه السلام با دعایی به استقبال ماه رمضان رفته و در وداع آن ماه، مناجات جان سوزی دارند.

اسلام دین آسان و بنای آن بر سهولت و سخت نگرفتن است. هر کس مریض یا مسافر باشد، باید روزه نگیرد و قضای آن را بگیرد. اگر وضو گرفتن برای کسی مشکل است، باید تیمّم کند. اگر ایستاده نماز خواندن برایش مشکل است، اجازه ی نشسته نماز خواندن را می دهد که این قانون به نام «قاعده ی لاحرج» در فقه مشهور است.

رمضان ماه مهمانی خدا

در رمضان، مؤمنان با «یا ایّها الّذین آمنوا کُتب علیکم الصّیام» به مهمانی خداوند دعوت شده اند، و این مهمانی ویژگی هایی دارد:

1. میزبان، خداوند و مهمانان را شخصاً دعوت کرده است.
2. وسیله ی پذیرایی، شب قدر، نزول قرآن، فرود آمدن فرشتگان، استجابت دعا، لطافت روح، و دوری از دوزخ است.
3. زمان پذیرایی، ماه رمضان است که به گفته ی روایات، اوّل آن رحمت، وسط آن مغفرت و آخر آن پاداش است.
4. چگونگی پذیرایی، شب قدر به گونه ای است که در آن نیاز یک سال مهمانان تأمین می شود و زمین با نزول فرشتگان در شب قدر مزیّن می گردد.
5. غذای این ماه، غذای روح است که برای رشد معنوی لازم است، نه غذای جسم. لطف غذای این مهمانی، آیات قرآن است که تلاوت یک آیه ی آن در ماه رمضان، همچون تلاوت تمام قرآن در ماه های دیگر است.

این مهمانی، هیچ گونه همخوانی و شباهتی با مهمانی های دنیوی ندارد. خداوندِ عالِم و غنی و خالق و باقی و عزیز و جلیل، میزبان انسان های جاهل و فقیر و فانی و مخلوق و ذلیل می شود و می گوید: «من دعایتان را مستجاب می کنم و برای هر نفسی که در ماه رمضان می کشید، پاداش تسبیحی عطا می کنم».

آداب مهمانی
در کتاب شریف وسائل الشیعه برای اخلاق روزه دار در ضمن روایت مفصّلی می خوانیم:

«روزه دار باید از دروغ، گناه، مجادله، حسادت، غیبت، مخالفت با حقّ، فحش و سرزنش و خشم، طعنه و ظلم و مردم آزاری، غفلت، معاشرت با فاسدان، سخن چینی و حرام خواری، دوری کند و نسبت به نماز، صبر و صداقت داشته و به یاد قیامت توجّه خاصّ داشته باشد».

شرط حضور در این مهمانی، فقط تحمّل گرسنگی نیست. در حدیث می خوانیم:
«کسی که از اطاعت رهبران آسمانی سرباز زند و یا در مسائل شخصی و خانوادگی با همسرش بدرفتار و نامهربان باشد ویا از تأمین خواسته های مشروع او خودداری کند و یا پدر و مادرش از او ناراضی باشند، روزه او قبول نیست وشرایط این ضیافت را به جای نیاورده است».

روزه گرچه فوائد و منافع طبی از قبیل: دفع و برطرف شدن مواد زاید بدن در اثر گرسنگی را دارد؛ اما سحرخیزی ولطافت روح واستجابت دعا در ماه رمضان چیز دیگری است ومحروم واقعی کسی است که از این همه خیر وبرکت محروم باشد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/3/31 :: ساعت 9:15 صبح )
   1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 123
>> بازدید دیروز: 317
>> مجموع بازدیدها: 1325513
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب