سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کار نیک را به جاى آرید و چیزى از آن را خرد مشمارید که خرد آن بزرگمقدار است و اندک آن بسیار ، و کسى از شما نگوید دیگرى در انجام کار نیک از من سزاوارتر است که به خدا سوگند ، بود که چنین شود ، چه نیک و بد را مردمانى است ، هر کدام را وانهادید اهل آن ، کار را به انجام خواهد رسانید . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» مقام شیخ محمد جواد انصاری همدانی از نگاه دیگران

پیدا کردن استاد اخلاق

یکی از شاگردان آیت الله انصاری در این‌باره چنین نقل می‌کند:
« زمانی که به قم آمدم آتشی از عشق الهی در درون خود احساس می‌کردم در کتابی به نام مفتاح‌الجنان به دعای « ناد علیاً مظهر العجائب... » برخورد کردم و شبانه روز این دعا را بر زبان جاری می‌کردم و همواره‌ از خدا می‌خواستم که دست مرا در دست ولی کامل قرار دهد تا اینکه در حدود سن بیست سالگی در یک کتاب خطی در مورد ختم سوره مبارکه یس به مطلبی برخورد نمودم که برای برآوردن حوائج مفید است به مدت چهل روز این سوره مبارکه را در وقت خاصی که ذکر شده بود با حضور قلب و اخلاص کامل می‌خواندم، در روز چهلم از مدرسه فیضیه که در آنجا حجره داشتم به طرف دارالشفاء نزد حاج میرزا حسن مصطفوی که در آنجا در حجره ساکن بودند رفتم تا برایم یک مباحثه «کفایه» بگذارد از ایشان درخواست یک بحث کفایه کردم ایشان شروع به موعظه کردند که کفایه ‌الان در فصل تابستان که حوزه تعطیل است به چه دردت می‌خورد بهتر است در این ایام فراغت به دنبال کسب مسائل معنوی باشی، من گفتم: اگر کسی را می‌شناسی که به من معرفی کنی به سخنت ادامه بده ولی اگر نمی‌شناسی آتش درون مرا شعله‌ورتر نکن، ولی ایشان توجهی نکردند و به سخنان خود ادامه دادند و من ناراحت شدم و سخن ایشان را قطع کردم بعد جناب حاج میرزا حسن فرمود:
علت اینکه من در این رابطه با شما صحبت کردم این بود که قبل از اینکه شما بیایید من داخل حجره خوابیده بودم و در عالم رؤیا أئمه معصومین(علیهم‌السلام) را دیدم که دور تا دور حجره نشسته و این آیه را تلاوت می‌کنند:
« یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی. روم/ 19 » که ناگهان دیدم شما از درب حجره وارد شدید و آن بزرگواران اشاره به شما کردند و فرمودند:
« یخرج الحی من المصیب » که شما در این وقت درب زدی و من از خواب بیدار شدم دانستم که شما دنبال گمشده‌ای هستی، اما آن ولیّ کاملی که شما به دنبالش هستی در همدان است به نام آیت الله انصاری همدانی. »

از دوستان همدانی آدرس گرفتم ابتدا می‌خواستم به مشهد مقدس بروم ولی استخاره بد آمد، وقتی برای همدان استخاره زدم این آیه شریفه درآمد:

« سبحان الذی أسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا ... إسری/1 » فهمیدم که بسیار خوب است پس با چند نفر از دوستان طلبه از جمله شهید محراب آیت الله مدنی رهسپار همدان شدیم از آنجا به سمت مسجد پیغمبر که ایشان نماز ظهر و عصر را در آنجا اقامه می‌کردند رفتیم و نماز خود را به ایشان اقتدا کردیم. در نماز متوجه شدم که ایشان انسان عادی نیست و گویی مشافهتاً با خداوند تکلم می‌کند بعد از نماز با ایشان به منزلشان رهسپار شدیم. ایشان وقتی حرکت می‌کرد گویی مظهر حبّ الله حرکت می‌کرد و یکپارچه آتش عشق الهی بود.
چند روزی در خدمتش بودیم که متوجه شدم ایشان دوستی دارد به نام حاج ملا آقاجان که ده روز دیگر قرار است به همدان بیاید دوستان من به قم مراجعت کردند ولی من که تازه مقصود خود را یافته بودم منتظر آمدن آن مرد الهی شدم وقتی حاج ملا آقاجان آمدند، در منزل آیت الله انصاری برای چند روزی به منبر رفتند.
 بعد از چند روز قرار شد آیت الله انصاری به اتفاق حاج ملا آقاجان به زنجان بروند من با اصرار زیاد تمنا کردم که در این سفر مرا همراه خود ببرند، و به اتفاق سه نفری به زنجان رفتیم
 من و آیت الله انصاری که بیست سال از من بزرگتر و مجتهد مسلم بود یک حجره در یکی از مدارس علمیه زنجان گرفتیم و حاج ملا آقاجان به منزلش رفتند در این مدت من از انفاس گرم آیت الله انصاری بسیار بهره‌ها بردم در یکی از روزها که من و آیت الله انصاری و حاج ملا آقاجان سه نفری به سمت یکی از روستاها می‌رفتیم به بالای یکی از تپه‌ها که رسیدیم حاج ملا آقاجان رو به آیت الله انصاری کردند و فرمودند:

اکنون مأموریت من با شما تمام شد اکنون ادامه راه با خودت است و سپس اضافه کردند که اکنون فرزند دو ساله‌ات محمد در همدان از پشت بام افتاد و در دم جان داد ولی وظیفه تو تسلیم کامل است و اگر از این مسأله ناراحت شوی از مقامت سقوط می‌کنی و اکنون میل با خودت است می‌توانی برگردی و می‌توانی به سمت روستا با ما همراه باشی.

 که بعد از این مسافرت آیت الله انصاری به همدان برگشتند.

 ملاقات ایشان با آیت الله سیدعلی قاضی(ره)

جناب استاد کریم محمود حقیقی نقل می‌کردند که:
آنچه از ملاقات آیت الله نجابت با آیت الله انصاری دست داده ‌بنده از آیت الله نجابت پرسیدم فرمودند:
 من در خدمت آیت الله قاضی بودم و در ایام طلبگی در نجف، و زیر نظر ایشان، روزی که چندان هم به رحلت آن بزرگوار نمانده بود پرسیدم آقا ما بعد از شما به که مراجعه کنیم؟

 فرمودند: تنها کسی را که می‌شناسم مردی است در همدان به نام آیت الله شیخ محمد جواد انصاری، سپس فرمودند: او تنها کسی است که مستقیماً توحید را از خدا گرفته است.

 سپس فرمودند:

 وقتی او به نجف آمده بود و می‌خواست به دیدن من بیاید من همانطور که در اطاق نشسته بودم دیدم او قصد منزل ما را کرده ‌است و به راه افتاده‌ است و با او شخصی همراه بود که من ملاقات آن شخص همراه را در آن روز کراهت داشتم و گفتم: برگرد برگرد، و آنها هم برگشتند و دیگر هم او را ندیدم.

 آیت الله نجابت افزودند: وقتی آیت الله قاضی رحلت کردند چند روز بعد من به عزم دیدار آقای انصاری از نجف به همدان آمدم وقتی آن بزرگوار را یافتم، ایشان تا مدتی استنکاف می‌کرد با اصرار من ایشان پرده را، کنار زدند و فرمودند:

تا این تاریخ هیچکس مرا نمی‌شناخت ولی خداوند نخواست که بیش از این پنهان بمانم

آیت الله نجابت فرمودند که: من داستان آمدن ایشان را به نجف و علت عدم دیدارشان را با آقای قاضی پرسیدم، فرمودند:

من چند روزی که در نجف بودم روزی با فلانی می‌خواستم به خدمت ایشان بروم در راه که می‌رفتم از قلبم صدایی شنیدم که: برگرد برگرد و من هم برگشتم و دیگر هم ایشان را ملاقات نکردم

 گفتم: این قضیه را آقای قاضی هم به من گفته‌اند، آقای انصاری آن روز دانستند که عدم ملاقات مربوط به فرد همراه بوده ‌است.
باری آقای نجابت حدود یک ماه آنجا می‌ماند و اضافه کردند که آقای انصاری فرمودند: برو و به درسهایت بپرداز و من به نجف برگشتم و عجیب این بود که در بین طلاب شایعه شده ‌بود که من به چهله نشینی نشسته بودم.

 

 سیّدی که طیّ‌الأرض و علم کیمیا داشت

جناب حجة الاسلام و المسلمین سید شهاب‌الدین صفوی به نقل از آقای بیات و جناب دکتر علی انصاری نقل می‌کردند که:
در خدمت آقا، آیت الله انصاری نشسته بودیم که یک سیّد مازندرانی که یکی از اقطاب سلسله دراویش بود با دفتری بزرگ خدمت آقا رسیدند این سید دارای محاسن سفید بلند و چهره بسیار نورانی بودند و این نورانیت، در اثر ترک خوردن غذای حیوانی بود حتی در منزل آقا درخواست کردند که در غذای ایشان از روغن حیوانی استفاده نکنند بعد به آقا عرض کردند: من زحمت زیادی کشیده‌ام تا طیّ‌الأرض را به دست آورده‌ام و تا الان به هیچکس تعلیم نداده‌ام ولی امروز به خدمت شما رسیده‌ام تا این کمال را به شما یاد بدهم
 آیت الله انصاری فرمودند:

من نیازی به طی‌الأرض ندارم

 سید اصرار می‌کردند و مرحوم انصاری استنکاف. بعد سید فرمود: پس اجازه بدهید علم کیمیا را به شما تعلیم دهم و من طریقه طیّ‌الأرض و علم کیمیا را در این دفتر نوشته‌ام،

 آقا فرمود: ما بهترش را داریم، سید با تعجب پرسید: شما بهترش را دارید!؟ آقا فرمود:

بله ما توحید را داریم که ما را از دیگر چیزها بی‌نیاز کرده ‌است و بعد آقا افزود « برنامه دین و انجام عبادات برای آدم کردن و رسیدن به مقام توحید است نه برای بدست آوردن این امور ».

خلاف طریقت بود کاولیا
تمنّا کنند از خدا جز خدا
گر از دوست چشمت به احسان اوست
تو در بند خویشی نه در بند دوست

 

علم جفر یا معرفت خدا

حضرت آیت الله انصاری نه تنها خود چنین بود بلکه شاگردانش نیز به جز علم توحید، نظری به غیرالله نداشتند حضرت آیت الله نجابت می‌فرمود:
 چنان از علم توحید محظوظ بودیم که به علوم مادون علم توحید هیچ رغبت نداشتیم ( چونکه صد آمد نود هم پیش ماست ) می‌فرمود:
 روزی در نجف اشرف در معیّت عده‌ای از رفقا از جمله مرحوم شهید آیت الله دستغیب(ره) پس از زیارت از درب حرم مطهّر حضرت امیر(ع) خارج می‌شدیم که دیدیم پیرمردی با محاسن سفید و عمامه و عبا و قبا و نعلین سفید گوشه‌ای نشسته و با فرد مکلاّیی در حال جرّ و بحث بر سر مثنوی مولوی می‌باشد.
پیرمرد از مثنوی حمایت می‌کرد و آن فرد به آن اهانت می‌نمود، فرمودند:
آمدیم و به کناری نشستیم و یکی از دوستان را فرستادیم که از وی دعوت کند در جمع ما حاضر شود پس از چند لحظه آن دوست محترم به همراه پیرمرد بازگشت، به وی احترام کردیم و از احوالش استنطاق نمودیم گفت:
 من در جوانی زحمات و ریاضات شرعیّه زیادی را متحمل شدم تا اینکه روزی حضرت صادق(ع) را در عالم مکاشفه دیدم که فرمودند:

« هر چه می‌خواهی بگو که تو نزد ما حاجت روا هستی »

گفت: عرض کردم آقا دو چیز از شما تقاضا دارم یکی ممرّی برای معاش و دیگری اینکه عالم به علم جفر شوم. حضرت فرمودند: آنچه خواستی به تو دادیم و سپس گفت حال پیر شده‌ام و تقدیرم بالا رفته و قرار است فردا بعد از ظهر بمیرم. می‌خواستم علم جفرم را به فرد صالحی بدهم، به شرط آنکه امورات کفن و دفن مرا متقبل شود.
مرحوم آیت الله نجابت فرمود: من قبول نکردم متعاقباً پیر مرد همان صحبت را با مرحوم شهید دستغیب(ره) کرد و آن مرحوم نیز از قبولش اباء نمود به همین منوال به یکی دو نفر از همراهان پیشنهاد نمود ولی کسی قبول نکرد سپس تأملی بنمود و گفت پس شما فرد لایقی را به من معرفی کنید، مرحوم استاد می‌فرمود:
 من و مرحوم شهید دستغیب فرزند یکی از بزرگان را که پدرش حق استادی بر هر دوی ما داشت معرفی نمودیم پیرمرد پس از لحظه‌ای تأمل در حالیکه با انگشتانش شمارشی کرد گفت این فرد، سید، جوان و بزرگزاده است ولی کمی بداخلاق است (خصوصیات او را کاملاً بیان نمود) و من جفرم را به او نمی‌دهم اگر ممکن است فرد دیگری را معرفی کنید.
 مرحوم نجابت می‌فرمود بالاخره یکی از سادات مجتهد و متقی نجفی که دارای سن و سال قابل توجهی بود به او پیشنهاد شد پیرمرد این بار نیز مانند قبل مکثی نمود و گفت این فرد سید است و بزرگ و بزرگزاده می‌باشد من حاضرم جفرم را به او بدهم بعد یکی از دوستان او را به خانه سید مورد نظر هدایت کرد و فردا بعد از ظهر که بعضی از دوستان قضیه را دنبال کرده‌ بودند معلوم شد آن پیرمرد در خانه همان سید دار فانی را وداع گفته است.
 مرحوم استاد نجابت بعد از نقل این حادثه تأملی فرمودند و گفتند:
« تعجب از این جاست آن پیرمرد که دستش به دامن حضرت امام صادق(ع) رسید و آن حضرت به وی فرمودند: هر چه می‌خواهی بگو چرا از آن حضرت بالاتر از جفر را نخواست و معرفت خداوند تعالی را طلب ننمود! »

 مقام فنا و شهادت آیت الله دستغیب(ره)

جناب حاج آقا محمدرضا گل‌آرایش پدرمحترم دو شهید، می‌فرمودند:
 اینجانب به اتفاق شهید آیت الله دستغیب(ره) و آیت الله نجابت در حدود سال 1335 هجری شمسی به همدان خدمت آیت الله انصاری رفتیم در یکی از روزها که خدمت آن عارف ربّانی نشسته بودیم شهید دستغیب(ره) از آیت الله انصاری درخواست نمود که او را در رسیدن به مقام فنا یاری کند و در این موضوع هم اصرار فراوان داشت بعد آیت الله دستغیب(ره) جهت کاری از اطاق بیرون رفتند، آیت الله انصاری به ما رو کرد و فرمود:

« این سید برای رسیدن به مقام فنا خیلی اصرار می‌کند ولی نمی‌داند که مقام فنای او باعث شهادت و کشته شدنش به وسیله دشمنان اسلام می‌شود. »

در جلسه‌ای دیگر صریحاً به خود آیت الله دستغیب(ره) چنین می‌گوید:

« شما به مقام فنا می‌رسی ولی بعد از اینکه به دست دشمنان اسلام به شهادت برسی. »

 و خبر شهادت آیت الله دستغیب(ره) از جمله اخباری بود که قبل از انقلاب اسلامی ایران بین همه شاگردانش پخش بود. جناب حاج‌ آقا اسلامیه نقل می‌کردند که من این خبر را از حاج مؤمن شنیدم و وقتی جریان را به آیت آلله نجابت گفتم، ایشان فرمودند:
 من خودم بودم که آیت الله انصاری صریحاً خبر از به شهادت رسیدن آیت الله دستغیب(ره) را دادند.

 اهل بیت(ع)، یگانه مجرای رسیدن به معرفت الله

حضرت آیت الله حاج صدرالدین حائری شیرازی نقل می‌کردند که: من و شهید دستغیب همراه آیت الله انصاری از مسجد به سمت منزلشان می‌آمدیم، وقتی به درب خانه رسیدیم، آقای دستغیب به من رو کرد و فرمود: ما که زمان أنبیاء و أئمه هدی(ع) را درک نکرده‌ایم و آنها را ندیده‌ایم اما وقتی این مرد را آدم می‌بیند می‌فهمد که آنها چقدر بالا بوده‌اند.
بارها شهید آیت الله دستغیب به آیت الله نجابت می‌فرمودند که:

اگر ما با آیت الله انصاری آشنا نمی‌شدیم از توحید چیزی درک نمی‌کردیم

حتی آیت‌الله دستغیب می‌فرمودند:
لذایذی که از سخنان حضرت خاتم الأنبیاء و حضرات معصومین(ع) به وسیله ایشان نصیب بنده می‌شود، از دیگر کسی نصیب نشده و بهره‌های روحانی و علمی آن مقدار که از ایشان استفاده نمودم، از دیگری استفاده ننموده‌ام.
لذا آیت الله دستغیب در اثر مصاحبت ایشان به تمام معنا یگانگی خداوند علیّ اعلی را یافته و مدارج عالیه‌ای را در معرفت الله و توحید طی کرده بود.


 بهشت و بی توجهی به نعمتها

جناب حاج حسن شرکت نقل می‌کردند که: مدتها از خدای تعالی خواستم که مقام آیت الله انصاری را در عالم رؤیا به من نشان دهد تا اینکه یک شب در عالم رؤیا ایشان را دیدم که در حالت قنوت در نماز می‌باشد.

و نیز حاج احمد انصاری می‌فرمود: دوست داشتم مقام معنوی پدرم را در خواب ببینم یک شب در عالم رؤیا دیدم باغستانی بسیار وسیع که انواع درختان انبوه و فراوان دور تا دور آن را فرا گرفته و انواع و اقسام نعمتهای الهی موجود است با آن وصفهایی که در قرآن شریف است و در وسط آن باغ دیدم که پدرم بر روی سجاده‌ای به نماز مشغول هستند و در حالت قنوت می‌باشند از دربان آن باغ پرسیدم این باغ چیست؟ جواب داد:
 مگر نمی‌بینی بهشت است و این از برای پدرت می‌باشد از زمانی که آمده مشغول نماز است و ابداً توجهی به این نعمتها ندوخته است.

گر از دوست چشمت به احسان اوست
تو دربند خویشی نه در بند دوست

البته این عجیب نیست، زیرا در حدیث میهمانی اهل بهشت آمده است که:

« اهل بهشت بعد از قرآن خواندن استدعای استماع کلام حضرت پروردگار را می نمایند، تفضل می شود و از لذت استماع مدت های مدید بی هوش می شوند و بعد که به هوش می آیند استدعای زیارت جمال خدای تعالی را می نمایند. نوری تجلی می نماید که از تجلی آن نور بی هوش می شوند، آن مقدار در آن بی هوشی می مانند که حورالعین شکایت می کنند و می گویند: خدایا تو ما را برای اینان خلق کردی و اینان ما را واگذارده اند. خداوند به آن ها رحم می کند و بهشتیان را به هوش می آورد؛ اما بهشتیان بار دیگر از خدا تقاضای همان تجلیات که لذت آن را چشیده اند، می کنند. »


 طواف ملائک

از زبان خانم فاطمه انصاری دختر آن بزرگوار نیز خاطره ای بشنویم:
« یک شب پدرم منزل ما مهمان بود. من خوابیده بودم. بعد یک دفعه احساس کردم اتاق شلوغه و همهمه ای بلند شد، نگاه کردم دیدم یک گوشه سقف اتاق باز شده و آسمان پیداست و یک عالمه ملک که همه سبزپوش و خیلی زیبا بودند، آمدند و رفتند دور رختخواب پدر و یک همهمه ای بود. انگار همه ذکر می گفتند و در همان حال صدایی شنیدم که می گفت: نباید این را فاش کنی.
 خیس عرق شده بودم، می خواستم بلند شوم ولی نتوانستم. انگار به زمین چسبیده بودم و شاید این حالت حدود پنج دقیقه ای طول کشید بعد بلند شدم و رفتنم دنبال پدر. ایشان دو سه دفعه در شب برای تجدید وضو بلند می شد، پشت سرشان آمدم بیرون و گفتم این چی بود؟ چه خبر بود؟ فرمود: هیس! و من تا مرحوم پدرم زنده بود نتوانستم چیزی بگویم انگار خودشان تصرف کرده بودند! »



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/11/21 :: ساعت 4:53 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 9
>> بازدید دیروز: 132
>> مجموع بازدیدها: 1331265
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
کنج دل🩶
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب