سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبّتت به چیزی، کور و کر می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» نفاق و منافقان در نگاه امام موحدان‏علیه السلام 1

نکوهش و هشدار

بیمارى اخلاقى، نفاق، درد همیشگى انسان‏ها و ملت‏ها بوده است و منافق خارى خلیده در جان گروه‏ها و اجتماعات بشرى. زشتى این بیمارى و اثرهاى زیانبارش در جوامع بشرى و بیش از آن در روان و جان مبتلاى به آن، منشأ نکوهش آن در قرآن و سیره معصومان‏علیه السلام شده است.

پرداختن به نفاق و منافقان در دوازده سوره قرآنى (1) ، افزون بر سوره ویژه آنان ، مى‏تواند خطر این خوى زشت انسانى را به ما بنمایاند ؛ به‏خصوص اگر شیوه اجمال‏گویى و رازگویى قرآن را در نظر آوریم. هم از این رو مذمت‏ها و هشدارهاى معلم قرآن (پیامبر) و مؤول آن (امام على) در این‏باره، افزون‏تر از بسیارى عیب‏هاى اخلاقى است. این هشدارها هم متوجه خود منافقان و انسان‏هایى است که در معرض ابتلاى به آنند و هم خطاب به جامعه‏اى که وجود چنین منافقانى آن را آزار مى‏دهد، و گاه از آن غافل است .

امام على‏علیه السلام نفاق را ننگ خصلت‏هاخوانده است (2) ؛ یعنى هر خصلت زیبایى بر اثر اتصاف به آن به زشتى مى‏گراید، و اگر مانند صداقت و خوشرویى باشد، نابود مى‏گردد. چه، خوشرویى دورو و صداقت دروغین، معنایى نداشته ننگ اخلاقى محسوب مى‏شود . امام على در نکوهش نفاق به این بسنده نکرده، مى‏فرماید : شر الأخلاق الکذب والنفاق (3) ؛ «بدترین خوى‏ها ، دروغگویى و دورویى است .» آن امام گرامى، دورویى و ظاهرسازى را براى انسان بسیار زشت مى‏داند (4) و فرمان به اجتناب از آن مى‏دهد: تجنبوا البخل والنفاق فهما من أذم الأخلاق (5) ؛ «از بخل و نفاق دورى کنید که آن دو از نکوهیده‏ترین خوى‏هایند .»

نفاق‏پیشگى را مبغوض خداوند مى‏داند و مى‏آگاهاند: واعلموا أن الله ـ عزوجل ـ یبغض من عباده التلون (6) ؛ «بدانید که خداى ـ عز و جل ـ از چندرنگى بندگانش نفرت دارد .»

ناگفته نماند که این تلون و چندرنگى، در دین و عقیده، بسى زشت‏تر و خطرناک‏تر است. از این رو امام على‏علیه السلام به صراحت از آن نهى مى‏کنند: احذر التلون فى الدین (7) ؛ «از چندرنگى در دین بپرهیز.» زیرا به حتم دورویى و نفاق ، موجب تفرقه و شکاف در جامعه مى‏گردد و منافقان را از جامعه کنار مى‏زند (8) و مانع بهروزى آنان و پیروزى امت اسلامى مى‏گردد. شاهد این ادعا جنگ احد و نیز تاریخ همه انبیاى الهى و مصلحان اجتماعى است .

نفاق در لغت و اصطلاح

ماده «ن ، ف ، ق» در لغت عرب براى دو معناى اصلى و چند معناى فرعى به کار رفته است. دو معناى اصلى آن، یکى «تمام و فنا شدن» و دیگرى «پوشیده و پنهان داشتن» است. از معناى نخست ، استعمال‏هاى «نفقت الدابة» به معناى تمام شدن عمر چهارپا و «نفق نفقة القوم» به معناى تمام شدن زاد و توشه است. در معناى دوم، واژه‏هاى «نفق» به معناى تونل و راه زیرزمینى و «نافقاء» در برابر «قاصعاء» به معناى یکى از دو سوراخ لانه موش صحرایى به کار رفته‏اند. (9) برخى نیز احتمال داده‏اند که این دو معنا، به یک دیگر بازگشته، یک ریشه دارند. (10) به گفته ابن منظور در لسان العرب و فیروز آبادى در تاج العروس، عرب ماده و هیئت‏هاى گوناگون «نفق» را براى انسان به کار نمى‏برد (11) و تنها پس از کاربرد قرآنى آن ، معناى این واژه در زبان عرب توسعه یافت . قرآن با استخدام این لفظ براى کسى که کفر خود را پوشیده مى‏دارد و اظهار ایمان مى‏نماید (12) ، به یکى از وجوه پنهان روح و بیمارى‏هاى نهان انسان اشاره کرد. به گفته بسیارى از لغویان و مؤلفان غریب الحدیث، این استخدام با معناى لغوى نفاق تناسب دارد و بر اساس این تشبیه ساخته شده است که منافق نیز داخل «نفق» یا «نافقاء» مى‏شود تا خود را پنهان بدارد و اگر بتواند بگریزد. (13) پیامبرصلى الله علیه وآله و مسلمانان صدر اسلام با فهم همین معنا، این واژه و مفهوم قرآنى را بر کسى تطبیق مى‏کردند که به‏ظاهر ، ادعاى مسلمانى، و در باطن با کافران سر و سرى داشت، و در درون و نهان شکاک و مردد و گاه کافر مطلق بود و در برون مسلمان مى‏نمود . با رواج این استعمال و کاربرد آن در دیگر مصداق‏ها، همچون انسان خیانتکار ، ریاکار و کسى که حضور و غیبتش یکى نیست ، توسعه معنایى نفاق افزون‏تر گشت؛ تا آن جا که بر حسب نظر برخى، قابلیت تقسیم به دو دسته کلى، یعنى نفاق اکبر و اصغر یافت که ما در این‏جا آن را نفاق سیاسى و نفاق اجتماعى و یا نفاق اعتقادى در برابر نفاق عملى مى‏نامیم. توجه به این گستره معنایى، در سیر بحث و فهم احادیث و نیز در جاى خود دیدن و نهادن دستورات گوناگون دینى در برخورد با منافقان ، تأثیرى بسزا دارد .

گونه‏هاى نفاق

محدث بزرگ شیعه، علامه مجلسى، منافق را همچون مسلمان و مؤمن داراى گونه هاى متفاوتى مى‏داند. ایشان در معناى اسلام و ایمان به پیروى از روایات (14) ، اسلام را همان شهادتین زبانى و اقرار ظاهرى مى‏داند؛ اما ایمان را برتر و نیازمند اعتقاد قلبى و عمل خارجى دانسته، تسلیم درونى را ستون اصلى خیمه ایمان مى‏شمرد. (15) منافق را نیز کسى مى داند که اظهار اسلام مى‏کند و در باطن کافر است و اعتقاد قلبى و تسلیم درونى ندارد. وى این معنا را مشهور مى‏داند (16) و ریا و اظهار دوستى دروغین و نیکو نمودن و بد بودن و ظاهرسازى و صالح نبودن را از گونه‏هاى دیگر نفاق مى‏شمرد. (17) در جایى دیگر، نفاق نوع اول را ویژه دوران صدر اسلام، و منافقان دوره هاى متأخر و معاصر را از نوع دوم مى‏داند. (18) این نظر، پذیرفتنى است؛ زیرا قرآن نیز منافقان را مؤمن نمى داند (19) و همان گونه که گذشت، منافق از دیدگاه وحى ـ که درون را به‏عیان مى‏بیند ـ کافرى بیش نیست که در لباس اسلام درآمده است.

در میان اهل سنت نیز این تلقى وجود دارد. ابن رجب حنبلى مى‏گوید : نفاق از نظر شرعى دو گونه است:

یکى نفاق اکبر و آن این است که انسان به‏ظاهر خود را مؤمن به خدا و فرشتگان و کتاب‏ها و پیامبران و روز قیامت نشان دهد و در باطن مخالف همه یا بخشى از آن باشد و این همان نفاق صدر اسلام است که قرآن به نکوهش اهلش پرداخته و آنان را کافر دانسته و خبر از دوزخى بودنشان داده است .

دوم نفاق اصغر یا نفاق عملى است و آن این است که انسان به‏ظاهر کارى کند و قصدش چیز دیگرى باشد. (20) منظور از معناى دوم، ظاهرسازى و ریاکارى است؛ زیرا ریا ارائه عمل و تظاهر به عبادت و سلوک است، بدون اعتقاد درونى؛ اگرچه ممکن است ریاکار به اصل خدا و معاد و نبوت، ایمان و اقرار داشته باشد . از این رو مى‏توانیم این نفاق را نفاق عملى ـ در مقابل نفاق اعتقادى نوع اول ـ بدانیم و چنین منافقى را از سلک مؤمنان به شمار آوریم؛ اگر چه از پایین‏ترین آنان. زیرا ایمان نیز درجات و مراتبى دارد که در برخى از آنها، اعتقاد و تسلیم قلبى محض کافى است (21) . حال اگر در معناى نخست دقیق شویم و به انگیزه‏هاى منافقان صدر اسلام ـ که کافرانى مسلمان‏نما بودند ـ بنگریم، به این نکته مى‏رسیم که اظهار ایمان به خدا و رسول و قرآن تنها یک سپر سیاسى براى زندگى در جامعه دینى مدینه بوده است . به عبارت دیگر ماهیت این برخورد منافقانه ، تفاوتى با سایر نفاق‏ها و جاسوسى‏هاى سیاسى در دیگر جوامع ندارد، ولى از آن‏جا که در جامعه مدینه ، دین حاکم است و سیاست و مدنیت با ایمان و ولایت آمیخته است ، سیاستمداران منافق همراهى سیاسى ظاهرى را در اظهار ایمان و قبول پایه‏هاى دینى حکومت مى‏دیدند و گرنه همچون سایر منافقان سیاست‏پیشه و جاسوسان حرفه‏اى، هیچ تمایلى به اداى فرایض دینى و اطاعت اوامر رهبرى از خود نشان نمى‏دادند . نتیجه این که اصل همراهى با جامعه و فرهنگ سیاسى حکومت، الزام مى‏کرد که منافقان چهره‏سازى اعتقادى و عملى کنند و پرده نفاق بر بى‏ایمانى خویش بیندازند. به حتم این نفاق سیاسى که تا عمیق‏ترین اعتقادات قلبى و درونى راه پیدا مى‏کند و در برابر برترین موجود عالم، یعنى رسول خدا مى‏ایستد، بدترین و زشت‏ترین نوع نفاق است که متأسفانه با اسلام همزاد بوده و آثار مخرب آن در دوره حکومت و زندگى امام على‏علیه السلام بسى عیان‏تر است. (22) بدین روى برخى انواع نفاق را مراتب نفاق تعبیر گفته و برحسب شدت و ضعف ناشى از متعلق و یا کسى که با آن برخورد منافقانه مى‏شود ، تقسیم کرده‏اند .

امام خمینى‏رحمه الله در کتاب اربعین خود مى‏فرماید : و نیز نفاق به حسب متعلق، فساد آن فرق دارد؛ زیرا گاهى نفاق کند در دین خدا و گاهى در ملکات حسنه و فضایل اخلاق و گاهى در اعمال صالحه و مناسک الهیه و گاهى در امور عادیه و متعارفات عرفیه، و همین‏طور گاهى نفاق کند با رسول‏الله‏صلى الله علیه وآله و ائمه هدى‏علیه السلام و گاهى با اولیا و علما و مؤمنین و گاهى با مسلمانان و یا سایر بندگان خدا از ملل دیگر . البته اینها که ذکر شد در زشتى و وقاحت و قباحت فرق دارند؛ اگرچه تمام آنها در اصل خباثت و زشتى شرکت دارند و شاخ و برگ یک شجره خبیثه هستند . (23) نفاق، به واقع یک صفت و ویژگى روحى ـ روانى است که برحسب شدت و ضعف آن و مقتضیات زمان، گاه منافق را براى جلب منافع مادى و زودگذر دنیوى ، به ستایش و چاپلوسى و ابراز محبت و دوستى دروغین با خلق خدا وا مى‏دارد؛ حال آن که دل در گرو اموال و جاه و مقام مردم نهاده است، نه ویژگى‏هاى انسانى آنها. گاه نیز به صورت برخورد منافقانه با پیامبر و اعتقادات اصلى دین ظهور مى‏کند، و گاه براى جاى گرفتن در صف مؤمنان به ریاکارى و تظاهر و اعمال و عبادات است، و حتى در مرتبه شدید آن، به صورت امر به عبادت و دعوت به طاعت رخ مى‏نماید که امام على آن را شدیدترین نوع نفاق خوانده است (24) . توجه به دو گونه اصلى نفاق ، یعنى نفاق اعتقادى ـ سیاسى و اخلاقى ـ اجتماعى ، شدت و ضعف تحذیرها و هشدارها را توجیه مى‏کند .

ویژگى‏هاى منافقان

اگرچه ویژگى‏هاى منافقان نیز برحسب گونه‏هاى آنان قابل تقسیم است، ویژگى‏هاى مشترک نیز دارند. مبناى تقسیم و جداسازى ویژگى‏ها مناسبت هر ویژگى و فراوانى آن در گروهى از منافقان است .

.1 ویژگى‏هاى منافقان اعتقادى ـ سیاسى

1ـ.1 شک و تردید

مهم‏ترین ویژگى این نوع از منافقان، شک و تردید درونى و قلبى آنان است . چنین انسانى چون نتوانسته است به علم و یقین نایل آید و خود را از نظر فکرى و روحى قانع سازد، در وادى حیرت و تردید باقى مى‏ماند (25) . او به تصور این که دیگران را فریفته است، خود را فریب داده است. (26) بر این اساس حضرت على‏علیه السلام به پیروى از قرآن مى‏فرماید : المنافق مکور مضر مرتاب؛ (27) «منافق، نیرنگباز و و زیانبار و مردد است.» در کلامى دیگر، این ویژگى را میان همه منافقان، مشترک مى‏داند: کل منافق مریب. (28)

1ـ.2 عبرت‏نگرفتن

لازمه حرکت اندیشمندانه انسان، عبور از وادى شک است که یقین بسیط را به یقین مرکب و عمیق‏تر مبدل مى‏سازد . اما عبور از این وادى ، شوق و انگیزه و حق مدارى مى‏خواهد که منافق از همه اینها محروم است . منافق خود نمى‏خواهد و نمى‏طلبد و نمى‏پذیرد و از این رو در شک مى‏ماند . منافق نه درست مى‏نگرد تا عبرت بگیرد و نه درست مى‏اندیشد . هرگاه چرخ گردون او را برکشد، به جاى بهره‏گیرى از فرصت مغتنم، سر به طغیان مى‏گذارد ، و هرگاه گرفتارى‏ها و بلایا بدو روى آورند، به جاى تنبه و هوشیارى، زبان به شکوه و ناله مى‏گشاید . ... منافق چون بنگرد ، سرگرم و سر به هوا است و چون سکوت کند ، با غفلت و بى‏خبرى است و چون سخن بگوید ، لغو و بیهوده بگوید و چون بى‏نیاز شود ، سرکشى کند و چون به‏سختى افتد ، زبونى نماید . زود ناخشنود و دیر خشنودى مى‏شود ، [نعمت‏] اندک او را بر خدا خشمناک کند، و فراوانش خشنودش نسازد . نیت شر بسیار دارد و برخى را جامه عمل مى‏پوشاند و بر آنچه نتوانسته افسوس مى‏خورد که چرا نکرده است؟! (29) اگر این سخن را با توصیف مؤمن و شیوه و ویژگى‏هاى او مقایسه کنیم ـ که «چون بنگرد عبرت گیرد و چون سکوت کند بیندیشد و چون سخن گوید ذکر گوید و چون بى‏نیاز شود شکر کند و چون به سختى افتد ، بشکیبد ؛ زودخشنود و دیرخشم است»ـ به‏آسانى فهمیده مى‏شود که عبرت نگرفتن و نیندیشیدن و یاوه بافتن ، چگونه بر دورى منافق از مسیر تکامل مى‏افزاید و او را در وادى حیرت و سرگردانى باقى مى‏گذارد . آرى پرگویى و بیهوده‏بافى، فرصتى به ذکر و تفکر نمى‏دهد و میل به شرارت و طغیان ، آرامش روحى منافق را سلب مى‏کند، و اگر بر این همه، ناخشنودى و ناخرسندى او را از هستى و خداوندگار هستى بیفزاییم، چه مجالى براى عبرت و هدایت، براى او باقى مى‏ماند؟

1ـ.3 علم بى‏عمل

منافق حتى اگر خود را به زیور دانش بیاراید و اندوخته‏اى فراچنگ آورد و در شمار فرهیختگان نیز درآید، باز در تنگناى خودساخته‏اش گرفتار است و بى‏آن‏که به هدف نزدیک گردد ، بار خود را سنگین‏تر ساخته است ؛ زیرا او جایگاه علم و دانش را نشناخته است و به جاى آن که با نور علم ، درون خویش را روشن سازد، تنها زبان خود را به معدودى الفاظ و اصطلاحات گشوده است . او در زبان و گفتار ، عالم مى‏نماید و در عمل و کردار ، جاهل است؛ داناى زبانى و نادان رفتارى . امام همام ، على‏علیه السلام مى‏فرماید : علم المنافق فی لسانه ، علم المؤمن فی عمله؛ (30) «دانش منافق در زبان او است ؛ دانش مؤمن در کردارش.»

در حقیقت ، آنچه منافق دارد چیزى جز پوسته علم و نمایشى از آن نیست ؛ زیرا اگر علم او حقیقى و واقعى بود ، از ایمان جدا نبود، که به گفته والاى همو : الإیمان والعلم أخوان توأمان ، ورفیقان لا یفترقان (31) ؛ «ایمان و علم ، برادران همزادند و دو رفیق‏اند که از هم جدا نمى‏شوند.»

بنابراین، از آن‏جا که منافق دانا از ایمان تهى است ، به قاعده ملازمه ، دانشى نیز ندارد . (32)

1ـ.4 پارسایى دروغین

همان گونه که منافق ، تنها از علم ، اصطلاحات و پوسته آن را فرا گرفته و آن را تنها به زبان مى‏آورد، ورع و تقواى او نیز در مرحله ادعا و حرف مى‏ایستد و به جوارح و جوانح و عملش سرایت نمى‏کند . به گفته شیواى امام على‏علیه السلام «پارسایى منافق ، جز در زبان او نموار نمى‏شود.» (33) حال آن‏که ورع مؤمن در عملش آشکار است. (34) وقتى ورع ، برخاسته از دین، و تابعى از آن باشد، روشن است که منافق دین ندارد . امام به این نکته هم تصریح کرده است : ورع الرجل على قدر دینه؛ (35) «ورع مرد به اندازه دین او است .»

1ـ.5 دنیا طلبى

دنیاطلبى با چهره‏ها و نمودهاى گوناگون، همواره و همه‏جا آفت دین و دیندارى است . این معنا آن‏چنان مسلم و مبرهن است که نیازى به استدلال ندارد و شواهد و آیات و روایات چنان فراوانند که انتخاب یکى از میان آن همه، دشوار مى‏نماید؛ (36) اما آنچه به بحث منافق و ویژگى او مربوط است ، دنیاطلبى به بهانه امور اخروى است که زشت‏ترین و زیانبارترین و خطرناک‏ترین گونه دنیاطلبى است.

مولاى متقیان از این خصلت منافقان خبر داده و ما را از درغلتیدن به دام آن برحذر داشته است : کار آخرت را وسیله دنیاطلبى، و دنیاى زودگذر را بر آخرت ترجیح مده که این ، خصلت منافقان و خوى بى‏دینان است . (37) این دسته از منافقان، از آن رو که دین را به بازى مى‏گیرند، و گروهى را فاسد و گروهى را به دین و دیندارى بدبین مى‏کنند از بقیه زیانبارترند . این گرگان در لباس میش که زبان‏هایى شیرین‏تر از عسل و دل‏هایى تلخ‏تر از گیاه حنظل دارند، به خیال خدعه و نیرنگ با خدا و خلق خدا ، براى دنیا در دین تفقه مى‏کنند و براى عمل نکردن مى‏آموزند و سخن از آخرت را وسیله‏اى براى رسیدن به دنیا مى‏کنند، و از این رو دیرتر از منافقان دیگر کشف و رسوا مى‏شوند و از پس سال‏ها مراقبت دائمى و دقت کافى ، از پرده برون مى‏افتند . نگرانى امام‏علیه السلام نیز به همین رو بود که فرمود:

إن أخوف ما أخاف علیکم إذا تفقه لغیر الدین وتعلم لغیر العمل وطلبت الدنیا بعمل الآخرة؛ (38) «ترسناک‏ترین چیزى که بر شما مى‏ترسم ، آن است که براى غیر دین تفقه شود و براى جز عمل آموخته گردد و دنیا با عمل آخرت طلب شود .»

على‏علیه السلام خود به شرارت این دسته از عالمان مبتلا بود و طعم تلخ فریبکارى آنان و فریب‏خوردن جاهلان را چشیده بود و از این درد جانکاه مى‏نالید: دو انسان دنیایى پشتم را شکستند: انسانى به‏زبان دانا و به‏عمل فاسق، و انسانى‏نابخرد ولى عابد. آن یک با زبان‏آورى از رسیدن به فسقش جلو مى‏گیرد و این یک با عبادت خود از جهلش. پس، از فاسق عالم و جاهل عابد بپرهیزید که این دو، هر مفتونى را فتنه‏اند و من خود از پیامبر خدا شنیدم که مى‏گفت: اى على،هلاکت امت من به دست هر منافق زبان آور است. (39)

1ـ .6 نگه نداشتن زبان

زبان با همه کوچکى‏اش، معیار ارزش انسان، این موجود پیچیده هستى است. به فرموده امام على‏علیه السلام انسان بدون آن، مجسمه‏اى و یا جنبنده‏اى بیش نیست (40) و در کنار عقل و خرد ، جوهره انسان را شکل مى‏دهد (41) و وسیله سنجش انسان و خرد او است. (42) از این رو سنگینى آن ، وزن انسان را افزون مى‏کند و سبکى آن از قدر و منزلتش مى‏کاهد . لغزش زبان ، لغزش انسان است و زیبایى آن ، زیبایى گوینده. این تأثیر عمیق و نقش مهم زبان، است که موجب صدور فرمان‏هاى شدید و فراگیرى از ائمه دین‏علیه السلام در مورد حفظ و حتى حبس زبان شده است. (43) پیشوایان دین از ما خواسته‏اند که زبان را نیز چونان بقیه اعضا، به فرمان عقل دین خود درآوریم و پیش از هر کار اندیشه کنیم و جلوتر از هرعضو ، مغر را قرار دهیم که اگر چنین کنیم عقل را بها داده، دین خود را حفظ کرده‏ایم؛ و گرنه بر اساس آنچه از امام على نقل شده است به جرگه سفها پیوسته، در میان منافقان جاى مى‏گیریم . زبان مؤمن در پشت قلب او است و قلب منافق در پشت زبانش؛ زیرا مؤمن هرگاه اراده سخن کند در درون بدان مى‏اندیشد ، پس اگر نیکو باشد ، آشکارش مى‏کند و اگر بد باشد ، پوشیده‏اش مى‏دارد. و[لى‏] بى‏گمان منافق هرچه بر زبانش بیاید مى‏گوید؛ بى‏آن‏که بداند چه به سود او است و چه به زیانش . (44)

.2 ویژگى‏هاى منافقان اجتماعى ـ اخلاقى

همان گونه که پیش‏تر گفته شد، ویژگى‏هاى منافقان را بى‏آن‏که آهنگ تمایز کامل و خط کشى هندسى داشته باشیم، به حسب افراد، تقسیم کردیم. در این‏جا خاطرنشان مى‏کنیم که شخصیت پیچیده انسان، امکان تفکیک کامل و روشن صفات در هم فرو رفته او را نمى‏دهد. از این رو تنها ملاک تقسیم ویژگى‏ها و اختصاص هردسته به تعدادى از آنها، شیوع و فراوانى بیش‏تر آن در هر دسته است .

اینک از منافقانى سخن خواهیم گفت که شک و تردید آنان نه در اعتقادات ظاهرى که در توحید واقعى است و از این رو در معاشرت‏ها و رفتارهاى اخلاقى ـ اجتماعى خود، به شرک خفى و ریا گرفتار آمده‏اند.

2ـ.1 آراستگى دروغین

انسان منافق، تنها در اندیشه حفظ خویش و نشان دادن چهره‏اى مقبول از خود است . او باید چنین باشد؛ زیرا در صورت کشف باطن و حقیقت او ، نه کسى با او دوستى مى‏کند و نه محبت کسى را جلب مى‏کند . او باید چنان ظاهر را بیاراید و خود را آراسته به سجایاى اخلاقى نشان دهد که دیده‏ها از ظاهر او به باطنش نپردازند. از آن رو او به‏دروغ و نیرنگ متوسل مى‏شود تا زیورهاى بدلى بر روح خود بیاویزد و به جاى پیراستن جان، عیان را بیاراید. سخن امام على‏علیه السلام در همین باب است : بالکذب یتزین اهل النفاق؛ (45) «منافقان به دروغ ، خود را مى‏آرایند .» و المنافق قوله جمیل و فعله الداء الدخیل؛ (46) «منافق ، گفتارش زیبا و کردارش بیمارى درون است .» منافق زیبا مى‏نماید و زیبا مى‏گوید تا بیمارى درونى خویش را بپوشاند و هدف خود را مخفى نگاه دارد، و تا آن‏جا که بتواند در دل‏ها نفوذ کند و انسان‏ها را بفریبد و به کام خود برسد . زیبا و شیوا سخن گفتن در همه جامعه‏ها و براى همه انسان‏ها جذاب بوده و شگرد همیشگى رهبران و افراد سودجو است . این ویژگى، شباهت بسیارى به خصلت دیگر منافقان، یعنى چاپلوسى و تملق دارد.

2ـ.2 چاپلوسى

منافقان در روابط اجتماعى خود بدون آن که به ضوابط اخلاقى پایبند باشند و تنها براى کسب منفعت آنى و زودگذر دنیایى، خود را به قطب‏هاى قدرت در جامعه نزدیک مى‏کنند و با به کار بستن شیوه‏هاى غیر اخلاقى ـ از دروغ و ریا گرفته تا تملق و ثنا خود را در دل صاحبان مال و مقام جاى مى‏دهند . اینان که راه نفوذ در دیگر انسان‏ها را آموخته و نقطه ضعف و قوت هرکسى را پیدا کرده‏اند، با ستایش‏ها و تملق نابجا ، دامى پنهان مى‏گسترند و شکار خود را صید مى‏کنند . با گستاخى و بى‏شرمى داد سخن مى‏دهند، و ناکرده را کرده و ناگفته را گفته جلوه مى‏دهند و خود و ممدوح خود را به شقاوت مى‏اندازند. امام على‏علیه السلام این ویژگى ترکیبى منافق را چنین بیان کرده است : «منافق، بى‏شرم، کودن ، چاپلوس و تیره‏بخت است .» (47) گفتنى است که سرکرده منافقان مدینه، عبدالله بن ابى سلول نیز با همین شیوه قصد اغفال على را ـ به خیال خود ـ مى‏کند؛ اما با کلام کوبنده حضرت روبه‏رو مى‏گردد «اى عبد الله ، تقوا پیشه کن نه نفاق که منافق بدترین آفریده خدا است.» (48) شاید حدیث دیگر امام‏علیه السلام نیز ناظر به همین ویژگى باشد؛ آن جا که مى‏فرماید : المنافق لسانه یسر وقلبه یضر؛ (49) «زبان منافق شادمان مى‏کند و دلش زیان مى‏رساند .» در حدیث دیگرى که نفس اماره را به منافق تشبیه کرده است ، وجه شبه آن دو را تملق نام مى‏برد. (50)

2ـ.3 چندرنگى

از آن‏جا که منافق در زندگى و اعتقادات خود، مردد و مذبذب است و وابستگى عقیدتى به هیچ مکتبى ندارد ، در زندگى روزمره و معاشرت اجتماعى خود نیز ثابت و استوار نیست و همواره به رنگ‏هاى محیط، گروه، دوستان و آشنایان درمى‏آید . اگر روزى ، توانگرى و گشاده‏دستى و خرج و انفاق در راه و کار مخصوصى ، رواج یابد ، او را از توانگران و سخاوتمندان مى‏بینم و اگر روزگارى ، درویشى و صوفیگرى سکه رایج بازار فخر فروشان گردد ، او را با کشکول گدایى مشاهده مى‏کنیم . این تلون و رنگ به رنگى به منافق امکان زیستن و ایمنى مى‏دهد ؛ زیرا شناخته نمى‏شود و همرنگى با محیط ، او را یکى از اجزاى حقیقى و درست کار پیرامونش نشان مى‏دهد . او به‏واقع بى‏رنگ و بى‏چهره است و هرلحظه و هرجا به مقتضاى حال رنگ عوض مى‏کند. نه عقد قلبى دارد که بر آن بایستد و نه جوهره‏اى که با رنگ خود نمایان شود. منافق با این کار از دنیاى خود محافظت مى‏کند؛ چهره ساختگى‏اش را پوششى براى درون نازیبایش مى‏سازد؛ اظهار خیر مى‏کند، اما در باطن جز شر و زشتى ندارد. (51) برخلاف شخص تقیه‏کننده که باطنى نیکو و سیرتى زیبا دارد، اما در تنگناى زمانه و فشار روزگار، خود را بد سرشت و زشت نشان مى‏دهد تا در نهان دین خود را حفظ کند. منافق با جماعت، همرنگ است و اگر بمیرد ، بر خاکستر و یا خاک کردنش میان هندو و مسلمان نزاع درمى‏گیرد . هیچ کس او را دشمن خود نمى‏پندارد و او نیز دشمنى‏اش را بروز نمى‏دهد. او مبنایى براى رعایت امور اخلاقى ندارد و به فرموده امام على : عادة المنافقین تهزیع الأخلاق؛ (52) «به تغییر همواره خلق و خوى خود، عادت کرده است.»

2ـ.4 آسان‏گیرى بر خود و سخت‏گیرى بر مردم

اگرچه منافق با چاپلوسى و زبان‏بازى ، خود را نزدیک و صمیمى نشان مى‏دهد و ادعاى محبت و علاقه دارد، در درون نه دوستدار است ، نه عیب‏پوش؛ بلکه کوچک‏ترین عیب‏ها را دیده و براى وقتى مناسب، ذخیره کرده است . او تنها با زبان به مردم احترام مى‏گزارد و به تحسین و تکریم ظاهرى آنها مى‏پردازد؛ اما در پس این ظاهرسازى، مردم را نادان و حتى سفیه مى‏داند (53) ، و در عوض خود را صالح و مصلح و بى‏عیب و نقص مى‏بیند . امام على‏علیه السلام در همین باره مى‏فرماید : المنافق لنفسه مداهن وعلى الناس طاعن؛ (54) «منافق نسبت به خود مسامحه روا مى‏دارد و بر مردم خرده مى‏گیرد.»

ویژگى عملکرد منافقان

امام همام ، على بن ابى‏طالب‏علیه السلام در خطبه مشهور خود که بسیارى از ویژگى‏هاى منافقان را آشکار مى‏کند، بیش‏تر به نوع عملکرد و شیوه‏هاى کارى آنان نظر دارد. امام در این خطبه ، روانکاوى ژرف منافقان را با نحوه عملکرد آنان در اجتماع ، به هم مى‏آمیزد و چنان شخصیت آنان را ترسیم مى‏کند که مى‏توان از آن، الگوى روانشناسى منافقان را رسم کرد: شما را از منافقان برحذر مى‏دارم؛ زیرا آنان مردمانى گمراهند و گمراه کننده. خود لغزیده‏اند و دیگران را مى‏لغزانند. به رنگ‏هاى گوناگون و حالت‏هاى مختلف درمى‏آیند . با هر وسیله و از هر طریقى آهنگ [فریب و گمراهى‏] شما مى‏کنند و در هر کمین‏گاهى به کمین شما مى‏نشینند.

دل‏هایشان بیمار است و ظاهرشان آراسته و پاک. مخفیانه عمل مى‏کنند و چون خزنده‏اى زهرناک آهسته مى‏خزند و بى‏خبر زهر خود را مى‏ریزند. شرح و بیانشان دارو است و گفتارشان شفا؛ اما کردارشان درد بى‏درمان. به رفاه و آسایش مردم حسادت مى‏ورزند و به آتش بلا و گرفتارى دامن مى‏زنند و نومید مى‏کنند. در هر راهى، به خاک هلاکت افکنده‏اى و براى نفوذ در هر دلى، وسیله‏اى، و براى هر غم و اندوهى، اشک‏هایى [دروغین‏] دارند. به هم مدح و ستایش وام مى‏دهند و از یک‏دیگر انتظار پاداش [و ستایش متقابل‏] دارند. اگر چیزى بخواهند، پافشارى مى‏کنند و اگر سرزنش کنند پرده‏درى مى‏نمایند و اگر داورى کنند زیاده‏روى مى‏کنند . در مقابل هر حقى باطلى در بغل دارند و در برابر هر راستى، خمیده‏اى و براى هر زنده‏اى، قاتلى و براى هر درى، کلیدى و براى هر شبى، چراغى. چشم نداشتن و بى‏نیازى را دستاویز طمع قرار مى‏دهند، تا از این راه بازار خود را گرم کنند و کالاهایشان را تبلیغ نمایند . مى‏گویند و شبهه مى‏پراکنند. وصف مى‏کنند و حقیقت را وارونه جلوه مى‏دهند. راه [ورود به مسیر باطل‏] را آسان مى‏کنند و تنگه [آن را] کج و دشوار رو مى‏سازند [تا افراد به‏آسانى به باطل در آیند و در پیچ و خم آن سرگردان و بیرون شدنشان دشوار شود.] اینان دار و دسته شیطان و زبانه‏هاى انبوه آتشند. «آنان گروه شیطانند و بدانید که گروه شیطان همان زیانکارانند . (55) » (56) منافق گاه قدمى پیش مى‏گذارد و نه تنها خود را مؤمن که دانشمند متعهد و دوستدار نشر و پخش دانش و دین مى‏نماید و با جعل حدیث و نقل آن، در متدینان و حتى در دین رخنه مى‏کند . این گروه در دوره گرایش مسلمانان به حدیث، بیش‏ترین سوء استفاده‏ها را کردند؛ تا جایى که محدثان درست‏اندیش، به نقد و تصفیه روایات همت گماردند. سلیم بن قیس از نخستین کسانى است که به وجود این شگرد منافقانه و احادیث مخالف و ساختگى پى برد و براى حل آن، به خدمت امام على‏علیه السلام رسید. امام در کلامى مفصل او را از دسیسه منافقان آگاه کرد و با تقسیم محدثان به چهار گروه، منافقان را گروه نخست آنان شمرد: حدیث از چهار دسته ـ که پنجمى ندارد ـ به تو مى‏رسد: مرد منافقى که اظهار ایمان مى‏کند و خود را مسلمان نشان مى‏دهد و هیچ ابایى از دروغ‏بستن بر پیامبر خداصلى الله علیه وآله ندارد و آن را گناه نمى‏داند و اگر مردم مى‏دانستند که او منافق و دروغگو است، از او نمى‏پذیرفتند و تصدیقش نمى‏کردند. ولى او را از صحابه حضرت رسول مى‏پندارند و مى‏گویند او پیامبرصلى الله علیه وآله را دیده و از او شنیده است. مردم از او حدیث مى‏گیرند و به حال او آگاه نیستند. در حالى که خداوند از منافقان خبر داده و آنان را توصیف کرده و فرموده است : «هنگامى که آنان را مى‏بینى، از شمایلشان خشنود مى‏شوى و چون سخن گویند، به گفتارشان، گوش مى‏دهى.» (57) این منافقان پس از پیامبر باقى ماندند و با دروغ و تزویر و تهمت، به زمامداران گمراه و دعوت‏کنندگان به آتش ،نزدیک شدند و آنان نیز ولایت کارها را به آنان سپردند و برگرده مردمان سوارشان کردند، و با کمک آنان دنیا را خوردند. مردم با پادشاهان و دنیا هستند؛ مگر کسى که خداوند او را حفظ کند. (58)

راه‏هاى شناخت نفاق و منافقان

بخش پیشین، بیان ویژگى‏هاى منافقان را بر عهده داشت و شناخت ویژگى‏ها، خود به شناسایى دارنده آنها کمک مى‏کند؛ به شرط آن که ظاهر شود و از پرده برون افتد . در این فصل به ویژگى‏ها و نشانه‏هاى آشکار منافقان مى‏پردازیم ؛ علامت‏هایى که هر یک از آنها مى‏تواند حقیقت درونى انسان‏هاى مؤمن‏نما و کفرگرا را به ما بنمایاند .

.1 لحن گفتار

نخستین راه شناخت منافقان، دقت در سخنان ایشان است ؛ یعنى همان خصیصه زبان‏آورى که بزرگ‏ترین پوشش و پناه منافق است . چه، هر سلاحى که بسیار به کار گرفته شود ، طرز کارش معلوم و اسرارش آشکار خواهد شد و سرانجام در آن‏جا که سلاح از کار مى‏افتد و یا خطا مى‏کند ، راه رخنه به درون آن کشف مى‏شود .

امام على‏علیه السلام در ارائه این راه نقشى ممتاز دارد و افزون بر ارائه، مستند قرآنى آن را نیز نشان داده است: خداوند چهار چیز را در کتابش تصدیق کرده است... مرد در زیر زبانش نهفته است ؛ چون سخن بگوید ، آشکار شود . پس خداوند متعال نازل فرمود : «و بى‏گمان آنان را از لحن گفتارشان مى‏شناسى (59) (60) منافق هر چند خوددار و راز نگه دار باشد، سرانجام بر اثر فشارهاى درونى، راز خود را بیرون مى‏افکند و با نیش و کنایه‏هایش خود را افشا مى‏کند. او مى‏کوشد با تعبیرات موذیانه هم آزار برساند و هم موضع مخالف خود را پنهان کند؛ غافل از آن که نیتش از سخنش هویدا است و مصداق این قاعده کلى است که: ما أضمر أحد شیئا الا ظهر فى فلتات لسانه؛ (61) «هیچ کس چیزى را پنهان نکرد، مگر آن که در لغزش‏هاى زبانش و خطوط چهره‏اش پدیدار شد.»

امام على‏علیه السلام در سخن بلند دیگرى بر این راهکار صحه مى‏گذارد: على لسان المؤمن نور یسطع وعلى لسان المنافق شیطان ینطق؛ (62) «بر زبان مؤمن نورى است که مى‏درخشد و بر زبان منافق، شیطانى است که سخن مى‏گوید .» شاید گفته شود که این راهکار، ارجاع به یک معیار مشخص و معین نیست و نمى‏توان آن را تحت ضابطه و قاعده درآورد ؛ زیرا حواس ما به درک «لحن القول» ، «نور ساطع» و «شیطان ناطق» راهى ندارند و ممکن است در تشخیص به خطا رویم و یکى را به جاى دیگرى بگیریم .

پاسخ اجمالى این است که ابزارهاى شناخت متعددند و دل یکى از آنها است . معرفت شهودى و فطرى قلب زمینه خطاب نبوى و تعلیم محمدى را فراهم مى‏آورد: استفت قلبک وان أفتوک الناس؛ (63) «از دلت بپرس؛ اگر چه مردم بر[خلاف‏] آن فتوایت دهند .» امام على‏علیه السلام در دعاى شعبانیه مى‏فرماید : و أنر أبصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک حتى تخرق أبصار القلوب حجب النور؛ «دیده دل‏هایمان را با نور نظرش به تو ، روشنى بخش تا دیده دل حجاب‏هاى نور را نیز بدرد.» (64) این معنا که دل مانند سر، دو چشم و دو گوش دارد، از دیدگاه روایات مسلم است؛ (65) اما گردش و چرخش شیطان‏ها در پیرامون دل آدمى، او را از این طریق شهود و نظر به ملکوت محروم مى‏کند. (66) به مدد این وسیله و راهکار، مى‏توان از عملکرد منافقان در زمینه تحریف معارف دینى و دخالت در فرهنگ مذهبى جلو گرفت و مهم‏ترین اثر تخریبى آنان را مانع شد . از این رو حضرت براى شناسایى حدیث‏هایى که به وسیله منافقان، ساخته و پرداخته مى‏شد، به همین طریقه اشاره کرده، مى‏فرمایند : «بر هرحقى ، حقیقتى و بر هر صوابى نورى است؛ پس موافق کتاب را بگیرید و مخالفش را واگذارید.» (67) دستیابى به این تشخیص و مجهز شدن به این سلاح، به جامعه امکان مى‏دهد تا منافقان خرد و کلان را بشناسد و از میان خود براند . این طریقه و نشانه، گرچه تنها راه شناخت منافقان نیست، مهم‏ترین آنها است. از این رو امام على‏علیه السلام آن را بر دیگر نشانه‏هاى منافق مقدم داشته و فرموده است :

للمنافق ثلاث علامات : یخالف لسانه قلبه وقوله فعله وسریرته علانیته؛ (68) «منافق را سه نشانه است : زبانش با دلش، گفتارش با کردارش، و درونش با نمودش، یکسان نیست .»



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 87/5/3 :: ساعت 10:33 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 140
>> بازدید دیروز: 196
>> مجموع بازدیدها: 1325213
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب