امام علىعلیه السلام از دوران جوانى خود با مسئله نفاق و منافقان درگیر بوده است و براى حمایت از پیامبر خداصلى الله علیه وآله، همواره دشمنان و منافقان را زیر نظر داشت . در جنگ احد بار سنگین خیانت و عقبنشینى منافقان را با بدنى مجروح و خسته تحمل کرد و در جنگ تبوک ، در چهره یک جانشین با صلابت براى رسول اکرمصلى الله علیه وآله ، منافقان مدینه و پیرامون آن را ناامید و نقشههاى آنان را خنثا کرد. امام که خطاب قرآنى واغلظ علیهم (124) را بارها به گوش شنیده و در عمل پیامبر مشاهده کرده بود، در دوران خلافت خود نیز بدان شیوه عمل کرد . او بىهیچ پروایى معاویه سردسته منافقان (125) را برکنار کرد و پس از اتمام حجت بر او ، به جنگ وى شتافت و پیش از آن ناکثین و حامیان منافق (126) آنان را درهم کوبید. امام در دوران حکومت خود ، سیاست را به صداقت آمیخت؛ کارگزاران نادرست و غیر صالح را نه از سر تجاهل و مداهنه باقى گذارد و نه به قصد فریب و خدعه ، لحظهاى با آنان دوستى کرد . حتى با خوارج نیز دورویى نکرد و به رغم آن که مىتوانست به ظاهر و به زبان ، توبه مطلوب آنان را به زبان بیاورد و خود را از شرارت آنان آسوده نگه دارد ، اما براى حفظ عصمت ولایت و عزت حکومت علوى از گناه ناکرده معذرت نخواست و تحمل توهینها و سختىها را تاوان حفظ کیان امامت کرد. (127) امامعلیه السلام با صراحت اصلاحات خود را اعلان کرد و پیش از بیعت و پس از آن ، برنامه یکسان خود را بازگفت. او نه از روى خودرأیى و بىسیاستى، بلکه براى حفظ صداقت ، به مشاور امین خود ابن عباس و اندرز سیاسى مغیرة بن شعبه گوش نداد و از همان آغاز و بهصراحت معاویه را برکنار کرد تا جلوهاى از حکومت صادقانه ـ و نه منافقانه ـ را به نمایش گذارد . (128) اما این همه بدان معنا نیست که امام علىعلیه السلام در دوران حکومت کوتاه خود از منافقان و فتنه آنان غافل شد و مردم را متوجه دسیسههاى آنان نکرد . امام با سخنرانىها و موضعگیرى خود ، خطاب قرآنى جاهد الکفار والمنافقین واغلظ علیهم (129) را پیش رو نهاد و با منافقان سیاسى و دینى برخوردى افشاگرانه کرد.
امام علىعلیه السلام در دوران خلافتش با دو دسته عالمان منافق و سیاستمداران دورو روبرو بود و هر دو دسته را افشا کرد و از مردم خواست که آنان را بشناسند و همان گونه که قرآن از مسلمانان خواسته، با آنان دوستى نورزند (130) ؛ آنان را دشمن قطعى و حتمى خود بدانند (131) ؛ همواره از آنان مانند شىء نجس و پلید، اعراض و اجتناب کنند (132) و با امر به معروف و نهى از منکر، بینى منافقان را به خاک بمالند (133) . خطبه بلند حضرت در بیان ویژگىهاى منافقان، شامل چنین تحذیر و هشدارى است (134) ، و تمثیل منافق به درخت «حنظل» براى شناساندن منافق و ویژگىهاى او به مردم است: «مثل منافق، مانند درخت حنظل است که برگهایش سرسبز ولى طعم آن تلخ است . (135) » در سخنى جامعهشناسانه ، وجود منافقان عالمنما را گوشزد مىکند و مىفرماید : شما در عصرى هستید که گوینده به حق، اندک و زبان به راستى ناگشاده و ملازم حق خوار است . اهل آن همگى سازشکار و جوانشان تندخو و پیرشان گنهکار و عالمشان منافق و نزدیکشان ، بیرون روندهاند. کهتر ایشان ، مهترشان را بزرگ نمىدارد و توانگرشان از فقیرشان دستگیرى نمىکند . (136) » از نظر تاریخى مىتوان مصداقهایى همچون ابوموسى اشعرى و عبدالله بن عمر را در نظر آورد و برخورد منافقانه ابن عمر را در بیعت نکردن و خیانت ابوموسى اشعرى را در یارى نرساندن به امام در جنگ جمل به یاد آورد (137) امام در نامهاش به محمد بن ابى بکر، هنگامى که او را به جانب مصر روانه مىکند، از همین منافقان برحذرش مىدارد و آن را بر هشدار پیامبر مبتنى مىکند که فرمود: «من بر امتم از مؤمن و مشرک نمىترسم؛ چه، مؤمن را خداوند با ایمانش باز مىدارد و مشرک را خدا به سبب شرکش قلع و قمع مىکند . بلکه من از آن که در درون منافق و به زبان عالم مىنماید، مىترسم . آنچه [نیکو] مىدانید، مىگوید و آنچه منکر مىدانید ، مىکند. (138) » امام همچنین در وصیتش به کمیل که افزون بر کمالات اخلاقى و عرفانى، مدتى ولایت « هیت » را در شمال غربى انبار به عهده داشت (139) ، فرمان مىدهد از منافقان بپرهیزد و با خائنان مصاحبت نکند (140) نیز به فردى از شیعیانش مىفرماید : «بکوش تا زیر بار احسان منافقى نروى. (141) » این همه تحذیر و هشدار تنها براى جلوگیرى از تبعیت کورکورانه از منافقان و مصاحبت همیشگى با آنان است؛ وگرنه گرفتن دانشها و حکمتهاى عاریتى عالم منافق، روا و بلکه مطلوب است . امام در سخن والایى ، حکمت را گمشده مؤمن مىداند و او را به این گمشده سزاوارتر . الحکمة ضالة کل مؤمن فخذوها ولو من أفواه المنافقین
و البته حکمتآموزى، با قراردادن منافق به عنوان معلم رسمى، فرق مىکند. در تعلم رسمى و مصاحبت همیشگى ، بخشى از روحیات و اخلاق و آداب آموزگار به جوینده علم انتقال مىیابد و حتى اگر در ظاهر چنین ننماید ، غیر مستقیم و پنهانى به روح انسان نفوذ مىکند. از این رو از معلم منافق باید حذر کرد. اما سخنان گاه و بیگاه و تکگویىها چنین خطرى ایجاد نمىکند و مشمول قاعده پذیرش حق از هرکسى مىگردد و مصداق حدیث انظر إلى ما قال ولا تنظر إلى من قال. (142) در زمینه نفاق سیاسى نیز مىتوان نمونههاى تاریخى بسیارى آورد . حضرت علىعلیه السلام افزون بر ابتلا به منافقان آشکارى چون معاویه و طلحه و زبیر و حامیان آنان، به منافقان پنهان، چون شبث بن ربعى (143) ، عمرو بن حریث (144) و ابو برده (145) و از همه منافقتر، اشعث بن قیس، در داخل سپاه خود گرفتار بود . اشعث از سران قبیله کنده یمن و از منافقان روزگار و رأس نفاق در زمانه خود بود . پس از اسلام آوردنش ، مرتد شد و چون سپاه خلیفه اول، محاصرهاش کرد، پس از فدا کردن هشتصد نفر از قبیلهاش، براى خود و ده نفر دیگر از خانوادهاش، امان گرفت، و از این رو نزد زنان قبیلهاش، به «عرف النار» که کنایه از خیانتکار است، ملقب گشت .
او در سپاه علىعلیه السلام به عنوان سردار قبیله کنده جاى گرفت و در واپسین روزهاى جنگ صفین ، منافقانه و مرموزانه ، سپاه امام را از جنگ با معاویه دلسرد کرد و به بهانه دفاع از کوفه و صلحطلبى معاویه ، سپاه على را به عقبنشینى خواند. او خود با خوارج نهروان همراه نشد ، اما دست فتنهانگیز وى براى تاریخ باز شده است . برخى منشأ همه فتنههاى دوره حکومت امام على را اشعث مىدانند (146) و از این رو او را با عبدالله بن ابى سلول سرکرده منافقان مدینه در زمان حضرت رسولصلى الله علیه وآله مىسنجند. امام علىعلیه السلام به نفاق او آشکارا تصریح و او را بر فراز منبر کوفه افشا کرد. (147) خطاب حضرت در برابر اعتراضى است که اشعث در میان خطبه به ایشان کرد، و استدلال حضرت را به زیان ایشان خواند. حضرت پس از نگاهى از سر بىاعتنایى به او پاسخ داد: تو چه مىدانى که چه چیز به زیان من و چه چیز به سود من است؟ لعنت خدا و لعنت لعنتکنندگان بر تو باد ، اى بافنده پسر بافنده ، اى منافق پسر کافر!
به خدا سوگند که تو یک بار در کفر و یک بار در اسلام اسیر شدى و در هیچکدام مال و حسب و نسبت باعث رهایىات نشد . بىگمان مردى که شمشیر [مرگ] را به سوى قومش بکشاند و مرگ را به سوى ایشان براند ، سزاوار است که نزدیکان ، دشمنش بدارند و دوران ، از او ایمنى نیابند .
.1 قرآن کریم.
.2 اقبال الاعمال، سیدبن طاووس (ت 664 ه .ق)، تحقیق جواد قیومى، چاپ اول، مکتبالاعلام الاسلامى، قم / 1414 ه . ق.
.3 امالى طوسى، شیخ طوسى (ت 460 ه . ق)، تحقیق قسمالدراسات الاسلامیة، مؤسسه بعثت، چاپ اول، نشر و چاپ دارالثقافة، قم / 1414 ه . ق.
.4 تاریخ یعقوبى، احمدبن ابو یعقوب (ت 284 ه .ق)، دار صادر، بیروت، نشر مؤسسه فرهنگ اهل بیتعلیه السلام، قم.
.5 تحفالعقول عن آل الرسولصلى الله علیه وآله، ابن شعبه حرانى (ت قرن 4 ه .ق)، تحقیق علىاکبر غفارى، چاپ دوم، جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم / 1363 ه . ش.
.6 تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعه ورام)، ابوالحسین ورامبن ابى فراس (ت 605 ه .ق)، بیروت، دارالتعارف و دار صعب.
.7 جعفریات (اشعثیات)، ابوالحسن محمدبن محمدبن اشعث کوفى (ت قرن چهارم ه . ق) تهران، مکتبه نینوا، (همراه با
.8 قربالاسناد چاپ شده است).
.9 خصال، شیخ صدوق (ت 381 ه .ق)، تحقیق علىاکبر غفارى، جماعة المدرسین فىالحوزة العلمیة، قم.
.10 دستور معالم الحکم، قاضى قضاعى (ت قرن 6 ه .ق) چاپ اول، دارالکتاب العربى، بیروت /1401 ه . ق.
.11 دعائم الاسلام، قاضى نعمان مغربى (ت 363 ه .ق)، تحقیق آصفبن علىاصغر فیضى، دارالمعارف، قاهره /1383 ه . ق.
.12 شرح نهجالبلاغة، ابن ابىالحدید (ت 656 ه .ق)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ اول، کتابخانه آیتالله نجفى مرعشى، نشر دار احیاء الکتب العربیة، 1378 ه .ق.
.13 شرح الاخبار فى فضائل الائمة الاطهار، قاضى نعمان مغربى (ت 363 ه .ق)، تحقیق سید محمدرضا حسینى جلالى، مؤسسه نشر اسلامى، قم. .14 عیونالحکم والمواعظ، علىبن محمد اللیثى الواسطى (ت قرن 6 ه . ق)، شیخ حسین حسنى بیرجندى، چاپ اول، دارالحدیث، قم / 1376 ه .ش.
.15 غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد آمدى تمیمى (ت 550 ه .ق)، تحقیق میر سید جلالالدین محدث ارموى، چاپ سوم، دانشگاه تهران، 1360 ه .ش.
.16 العین، خلیل فراهیدى (ت 175 ه . ش)، تحقیق دکتر مهدى مخزومى، چاپ دوم، دارالهجرة، ایران /1409 ه . ق.
.17 غریب الحدیث، ابو عبید قاسمبن سلام هروى (ت 224 ه .ق)، دارالکتاب العربى، چاپ اول، 1384 ه . ق.
.18 فتوح، ابن اعثم کوفى (ت 314 ه .ق)، تحقیق على شیرى، دارالارضوان، چاپ اول، بیروت /1411 ه . ق
.19 قصص الانبیاء، ابوالحسین سعیدبن عبدالله راوندى معروف به قطبالدین راوندى (ت 573ه .ق)، تحقیق غلامرضا عرفانیان، چاپ اول، آستان قدس رضوى، مشهد /1409ه . ق.
.20 العلم والحکمة فىالکتاب والسنة، محمد الریشهرى، معاصر، دارالحدیث، قم / 137ه . ق.
.21 کافى، کلینى (ت 329ه .ق)، تحقیق علىاکبر غفارى، چاپ دوم، دارالکتب الاسلامیه، تهران / 1389ه .ق.
.22 محاسن، احمدبن خالد برقى (ت 274ه .ق)، تحقیق سید جلالالدین محدث ارموى، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
.23 مصباح الشریعة، منسوب به امام صادقعلیه السلام (ت148ه .ق)، مؤسسه اعلمى، بیروت / 1400 ه . ق.
.24 مشکاةالانوار، ابوالفضل على طبرسى (ت قرن 7 ه .ق)، تحقیق مهدى هوشمند، چاپ اول، دارالحدیث، قم / 1418 ه .ق.
.25 لسان العرب، علامه ابن منظور (ت 711 ه .ق)، چاپ اول، بیروت، دار احیاءالتراث العربى .
.26 معجم مقائیس اللغة، ابوحسین احمدبن فارس (متولد 395ه .ق)، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، چاپ دوم، مکتبه و مطبعه حلبى، مصر / 1389 ه . ق.
.27 مختار الصحاح، محمدبن ابىبکربن عبدالقادر (ت 711 ه .ق)، تحقیق احمد شمسالدین، دارالکتب العلمیه، بیروت / 1415 ه .ق.
.28 میزان الحکمة، محمد الریشهرى، معاصر، تحقیق و نشر دارالحدیث، چاپ اول، ویرایش و تنقیح دوم، قم / 1416ه .ق.
.29 المیزان فى تفسیر القرآن، علامه محمدحسین طباطبایى (ت 1402 ه .ق)، نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
.30 مسند احمدبن حنبل، (دوره 6 جلدى)، امام احمدبن حنبل (ت241 ه . ق) چاپ دار صادر، بیروت.
.31 معجم کبیر، سلیمانبن احمد طبرانى (ت 360 ه .ق)، تحقیق حمدى عبدالمجید سلفى، چاپ دوم، قاهره، احیاء التراث العربى، مکتبه ابن تیمیة.
.32 موسوعة الامام علىعلیه السلام فىالکتاب والسنة والتاریخ، محمد الریشهرى، معاصر، با همکارى محمدکاظم طباطبایى و محمود طباطبایىنژاد، چاپ اول، دارالحدیث، قم / 1421ه .ق.
.33 نثر الدر، ابوسعید منصور آبى (ت 421 ه . ق)، تحقیق محمدعلى قرنة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، (بىتا).
.34 موسوعه نضرة النعیم، گروه نویسندگان به اشراف صالح حمید و عبدالرحمان ملوح، معاصر، چاپ اول، عربستان سعودى، جده / 1418 ه .ق.
.35 وسائل الشیعة، شیخ حر عاملى (ت 1104 ه . ق)، تحقیق ربانى شیرازى، بیروت، دار احیاء التراث العربى.
.36 نورالثقلین، شیخ عبد علىبن جمعه عروسى حویزى (ت 1112 ه . ق)، مؤسسه اسماعیلیان، قم / 1412 ه .ق.
.37 بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى (ت 1110 ه .ق)، تحقیق و نشر: دار احیاءالتراث، چاپ اول، بیروت / 1412 ه . ق.
.38 چهل حدیث، امام خمینىرحمه الله (ت 1368 ه .ش)، مرکز نشر فرهنگى رجاء، چاپ اول، چاپ گلشن، تهران / 1368 ه . ش.
.39 نهجالبلاغة، ابوالحسن سید رضى (ت 406 ه . ق)، تحقیق سید کاظم محمدى و محمد دشتى، چاپ سوم، انتشارات امام علىعلیه السلام، قم / 1369 ه . ش.
1) بقره ، آل عمران ، نساء ، مائدة ، انفال ، توبه ، عنکبوت ، احزاب ، فتح ، حدید ، حشر و تحریم .
2) غرر الحکم ، حدیث 735: النفاق ستین الأخلاق.
3) غرر الحکم، حدیث . 4540
4) ما أقبح بالانسان ظاهرا موافقا وباطنا منافقا (غررالحکم، حدیث 9559). ما أقبح بالانسان أن یکون ذا وجهین (غررالحکم، حدیث 9663) .
5) غرر الحکم، حدیث . 4540
6) تحف العقول ، ص . 115
7) دستور معالم الحکم، ص 60؛ عیون الحکم والمواعظ، ص 79، ح . 1926
8) فایاکم والتلون فی دین الله ، فإن جماعة فیما تکرهون .. .. (نهج البلاغه ، خطبه 176) .
9) العین، ج 5 ،ص 177؛ الصحاح، ج 4، ص 1560؛ القاموس المحیط، ج 3، ص 286؛ تاج العروس، ج 13، ص .463
10) معجم مقاییس اللغة ، ج 5، ص 454 و . 455
11) لسان العرب ، ج 10 ص 359 ؛ تاج العروس، ج 13، ص . 463
12) علامه طباطبایى مىگوید: نفاق در عرف قرآن اظهار ایمان و ابطان کفر است. (تفسیر المیزان، ج 19، ص 278)
13) بنگرید به گفته ابوعبید و ابن انبارى در: لسان العرب ، ج 10، ص 359 ، و تاج العروس، ج 13، ص . 463
14) بحار الانوار، ج 68 ،ص 241 ـ .309
15) بحار الانوار، ج 68 ،ص .265
16) علامه مجلسى، نخستین روایت باب نفاق را در بحار الانوار که به گونهاى تفسیر عنوان باب است، به روایتى از امام رضا اختصاص داده که ناظر به همین معناى مشهور است .
17) بحار الانوار، ج 72 ، ص .108
18) بحار الانوار، ج 72 ، ص .271
19) و ماهم بمؤمنین. (بقره، آیه 8)
20) جامع العلوم والحکم، ص 375، به نقل از نضرة النعیم ، ج 10 ، ص .5605
21) ر.ک: بحار الانوار، ج 68، ص 275؛ معانى الاخبار، ص 395، ح .51
22) دلیل این همزاد بودن را علامه طباطبایىرحمه الله در تفسیر المیزان بیان کردهاند . بنگرید به: المیزان ، ج 19، ص .287
23) امام خمینى، چهل حدیث، شرح حدیث نهم، ص .135
24) غرر الحکم، ح .3309
25) مذبذبین بین ذلک لا الى هؤلاء ولا الى هؤلاء. (سوره نساء، آیه 143) نیز بنگرید به سوره توبه، آیه . 110
26) ر.ک: سوره بقره، آیه 9؛ سوره نساء، آیه .142
27) غرر الحکم، حدیث . 1289
28) غرر الحکم، حدیث 6855 و ح .154 حدیث دوم لفظ کل را ندارد .
29) تحف العقول ، ص . 212
30) غرر الحکم، حدیث 6288 و . 6289
31) غرر الحکم، حدیث . 1785
32) براى آگاهى بیشتر از چند و چون رابطه علم و ایمان، بنگرید به، رى شهرى، محمد، العلم والحکمة فی الکتاب والسنة، بخش اول و نیز مدخل کتاب.
33) غرر الحکم، حدیث . 10130
34) غرر الحکم، حدیث . 10129
35) غرر الحکم، حدیث .10067
36) ر.ک: میزان الحکمة ، عنوان 161: الدنیا،ابواب 1221،1222، 1225؛ غررالحکم، حدیث 3518 : إن الدنیا لمفسدة الدین ومسلبة الیقین وإنها لرأس الفتن واصل المحن .
37) غرر الحکم، حدیث . 10405
38) نثر الدر، ج 1 ، ص . 289
39) خصال، ج 1، ص 69، ح 104؛ مشکاةالانوار، ص .135
40) غرر الحکم، حدیث . 9644
41) بحار الأنوار، ج 78 ، ص 56 ، ح . 119
42) غرر الحکم، حدیث 1282 و 7234 و . 10957
43) ر.ک: میزان الحکمة، عنوان 473: اللسان ، باب . 3564
44) نهج البلاغه، خطبه . 176
45) غرر الحکم، حدیث . 4222
46) غرر الحکم، حدیث . 1578
47) غرر الحکم، حدیث . 1853
48) بحار الانوار، ج 35 ، ص .340
49) غرر الحکم، حدیث . 1576
50) النفس الأمارةالمسولة بالسوء تتملق تملق المنافق وتتصنع بشیمة الصدیق الموافق. غررالحکم، حدیث .2106
51) ر.ک: تبیان، ج 1، ص . 54
52) غرر الحکم، حدیث 6244 ؛ جاحظ، مائة کلمة، ص 51، ح . 68
53) ر.ک: بقره، آیه . 13
54) غرر الحکم، حدیث . 2008
55) سوره مجادله، آیه . 19
56) نهج البلاغة، خطبه 194؛ غرر الحکم، حدیث 11042 و . 2627
57) سوره منافقون، آیه .4
58) کافى، ج 1، ص 63، ح .1
59) سوره محمد، آیه .30
60) بحار الأنوار، ج 71 ، ص 283 ، ح . 33
61) نهج البلاغه، حکمت .26
62) شرح ابن ابى الحدید، ج 20 ،ص 280 ،ح . 218
63) مسند احمد بنحنبل، ج 4، ص 288؛ سنن دارمى، ج 2، ص . 246
64) اقبال الأعمال، ج 3 ، ص . 299
65) علم و حکمت در قرآن و حدیث، ج 1، ص 160 ـ . 163
66) بحار الأنوار، ج70 ، ص 59 و . 39
67) محاسن برقى، ج 1 ، ص 226 ، ح 150؛ کافى ، ج 2 ، ص 54 ،ح .4 شیخ حر عاملى این حدیث را با احادیث همخانوادهاش، در باب نهم از ابواب صفات قاضى آورده و از آن براى حل احادیث متعارض سود جسته است.(وسائلالشیعه ، ج18، ص78، ح10)
68) تنبیه الخواطر، ج 2، ص 117 ؛ تاریخ یعقوبى، ج 2، ص . 208
69) غرر الحکم، حدیث . 3551
70) من أنعم الله علیه بنعمة فعرفها بقلبه ، فقد أدى شکرها . (کافى، ج 2، ص 96، ح 15) نیز گفته خدا به موسىعلیه السلام : یا موسى شکرتنی حق شکری حین علمت أن ذلک منی . (راوندى، قصص الأنبیاء، ص 161، ح 178)
71) غرر الحکم، حدیث 5661 و . 5662
72) کافى، ج 2، ص 46، ح . 1
73) غرر الحکم، حدیث . 1176
74) مصباح الشریعه، ص 140، باب 66؛ بحار الانوار، ج 70، ص 394، ح .1
75) سوره توبه، آیه .98
76) للمتکلف ثلاث علامات : یتملق إذا حضر ویغتاب إذا غاب ویشمت بالمصیبة . (نور الثقلین، ج 4 ، ص 473، ح 97)
77) غرر الحکم، ح .7083
78) الغیبة جهد العاجز. (نهج البلاغة، حکمت 461)
79) غرر الحکم: حدیث . 899
80) حاطب بن ابى بلتعه کسى بود که خبر لشکرکشى پیامبر(ص) را به مکه، در نامهاى نوشت و پنهانى براى مشرکان مکه ارسال کرد. خداوند پیامبر(ص) را از این امر آگاه و ایشان هم امام على را مأمور دستگیرى پیک و گرفتن نامه کرد.
81) غرر الحکم، حدیث . 969
82) همان، حدیث . 10132
83) دعائم الإسلام، ج 1، ص . 245
84) سوره صف، آیه . 2
85) سوره صف، آیه .3
86) پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در وصیتش به امام علىعلیه السلام مى فرماید: «باطنت مانند ظاهرت باشد و اینگونه نباشد که ظاهرت نیکو و باطنت زشت باشد، و گرنه از منافقان خواهى بود.» (خصال، ج 2،ص 544 ، ح 19)
87) خصال، ج 2، ص .614
88) امام على: «النفاق أخو الشرک.» (غررالحکم، حدیث 483)
89) امام على: «اعلموا أن یسیر الریاء شرک.» (تحف العقول، ص 151)
90) غرر الحکم، حدیث 3214 و . 3309
91) وإذا قاموا إلى الصلاة قاموا کسالى یراؤون الناس ولا یذکرون الله إلا قلیلا.
92) کافى، ج 2، ص 501، ح . 2
93) جعفریات، ص 234، ابن اعثم، فتوح، ج 4، ص . 272
94) امام على: «عهد الى رسول الله أن لا یحبنى الا مؤمن ولا یبغضنى الا منافق.» (سنن نسایى، ج 8، ص 117؛ کنز الفوائد، ج 2، ص 83)
95) نهج البلاغه، حکمت .45 نیز بنگرید به: بحار الانوار، ج 33، ص 284 و ج 35، ص 316 و ج ، 39 ص 291، باب .87
96) شرح الاخبار، ج 1، ص 153، ح .95 برقى در محاسن، حدیثى را نقل مىکند که اشاره به کاربرد این روش در هر عصر دارد. حدیث چنین است: محمد بن علی أو غیره رفعه قال قلت لأبی عبد الله أکان حذیفة بن الیمان یعرف المنافقین؟ فقال: رجل کان یعرف اثنی عشر رجلا و أنت تعرف اثنی عشر ألف رجل إن الله تبارک و تعالى یقول: «لتعرفنهم فی لحن القول» فهل تدری ما لحن القول؟ قلت: لا والله قال: بغض علیبنأبیطالب و رب الکعبة.(محاسن، ج 1، ص 168، ح 132)
97) شرح الاخبار، ج 1، ص 153، ح 96.؛ ابن شهر آشوب در مناقب این مطلب را اینگونه تأیید مىکند : «ابن عقدة و ابن جریر بالإسناد عن الخدری و جابر الأنصاری و جماعة من المفسرین فی قوله ـ تعالى ـ و لتعرفنهم فی لحن القول ببغضهم علیبنأبیطالب.» (ج 3، ص8، ح35)
98) کافى، ج 2، ص 46، ح . 3
99) کافى، ج 2، ص 658، ح .4
100) سوره بقره، آیه 10: فی قلوبهم مرض. نیز سوره توبه، آیه . 125
101) میزان الحکمة، ج 4، عنوان «نفاق» ، باب «علة النفاق» ص 3338؛ جاحظ، مائة کلمه، ج 4، ص 33 : نفاق المرء ذلة .
102) الغیبة جهد العاجز. (نهج البلاغة، حکمت 461)
103) النفاق مبنى على المین.» (غررالحکم، حدیث 1156)
104) الکذب یودی إلى النفاق.» (غرر الحکم، حدیث 1181)
105) لا یکذب الکاذب الا من مهانة نفسه.» (میزان الحکمة، ج 3 ، عنوان الکذب ، باب علة الکذب، ص2676، حدیث 17427)
106) قال أمیر المؤمنین ع: «إیاکم و المراء و الخصومة فإنهما یمرضان القلوب على الإخوان و ینبت علیهما النفاق.» (کافى، ج 2، ص 300، ح 1)
107) کافى، ج 2، باب «صفة النفاق و المنافق»، ص .393
108) بحار الانوار، ج 78، ص 10، ح .67
109) النفاق یفسد الإیمان (غرر الحکم: حدیث 741) .
110) الإیمان برئ من النفاق (غرر الحکم: حدیث 1244).
111) عیون الحکم والمواعظ، ص 57، ح . 1469
112) امالى طوسى، ص 625، ح .1291 مشابه این سخن در نهجالبلاغه (حکمت 79) نیز آمده است .
113) خصال، ص 38، ح . 16
114) غرر الحکم، حدیث . 2694
115) همان، حدیث . 8136
116) نهج البلاغة، خطبه . 176
117) سوره اسراء، آیه 82: وننزل من القرآن ما هو شفاء ورحمة للمؤمنین. و سوره یونس ، آیه 57: یا أیها الناس قد جاءتکم موعظة من ربکم وشفاء لما فی الصدور وهدى ورحمة للمؤمنین . و نیز سوره فصلت ، آیه . 44
118) ر.ک: میزان الحکمة، ج 3، باب «القرآن أحسن الحدیث» ص .2518
119) ر.ک: بحار الانوار، ج 95، ص 287، ح .4
120) قرآن به این معنا اشاره کرده است؛ بنگرید به: سوره اسراء، آیه 82 و سوره توبه، آیه 125 و نیز روایت نبوى : اکثر منافقی امتی قراؤها. (مصباحالشریعه، ص 373)
121) ر.ک: تنبیه الخواطر، ج 2، ص . 236
122) ر.ک: میزان الحکمه ، ج4، باب «حق التلاوة»، ص . 2525
123) همان، ج4، باب «من یلعنه القرآن» ، ص . 2529
124) یا أیها النبى جاهد الکفار والمنافقین واغلظ علیهم. (سوره توبه، آیه 73؛ سوره تحریم، آیه 9).
125) بنگرید به: خطابهاى امام به معاویه در جریان جنگ تبلیغاتى پیش از واقعه صفین. (بحارالانوار، ج 32 ، ص 612 و ج 33، ص 87)
126) امام پس از غلبه بر ناکثین، خطاب به شورشگران بصره فرمود: «فیکم ختم النفاق.» (بحار الانوار، ج32 ،ص 226، ح 176)
127) ر.ک: موسوعة الامام على فى الکتاب والسنة والتاریخ، ج 7، فصل نخست.
128) ر.ک: همان، ج 4 ، مدخل و فصل الاصلاحات العلویه.
129) یا أیها النبى جاهد الکفار والمنافقین واغلظ علیهم. (سوره توبه، آیه 73؛ سوره تحریم، آیه 9)
130) فلا تتخذوا منهم أولیاء. (سوره نساء ، آیه 89 و 140)
131) هم العدو فاحذرهم. (سوره منافقون، آیه 4)
132) فأعرضوا عنهم ، إنهم رجس. (سوره توبه، آیه 95)
133) خصال، ص 232، ح .74
134) احذرکم أهل النفاق فإنهم الضالون المضلون. (نهج البلاغه، خطبه 194)
135) غرر الحکم، حدیث . 9878
136) غرر الحکم، حدیث 3857؛ نهج البلاغه، خطبه .230
137) طبرانى، معجم کبیر، ج 19، ص 388، ح 910؛ کافى، ج 1، ص 397، ح . 1
138) نهج البلاغه ، نامه . 27
139) موسوعة الامام على فى الکتاب و السنة و التاریخ، ج 12، ص .272
140) بحار الانوار، ج 77، ص 271 ،ح 1 و ج 78، ص 9، ح .16
141) بحار الانوار، ج 75، ص 384، ح .7
142) غرر الحکم، حدیث 5048 و 10189؛ جاحظ، مائة کلمه، ص 27 ، ح .11
143) بحار الانوار ، ج 33، ص .384
144) همان .
145) همان، ج 32، ص .353
146) شرح نهج البلاغه، ج 2 ، ص 279، به نقل از موسوعة الامام على فى الکتاب و السنة و التاریخ، ج 12، ص . 53
147) نهجالبلاغه، خطبه .210