بنا بر لوح عهدی قرار بود تا پس از درگذشت بهاالله ابتدا عباس و سپس محمد علی زمامدار بهائیان باشند لکن پس از مرگ پدر میان فرزندان( مدعیان وحدت عالم انسانی ) جدائی افتاد و محمد علی افندی با دو برادر دیگرش و دو تن از زنان میرزا حسینعلی و خواهرانش و پسر عموها بر عبدالبهاء شوریدند و با اینکه در لوح عهدی سفارش شده بود که اختلاف و نزاع نیفتد و احترام و دوستی برادران و بستگان دیگر مراعات شود و ناسزا و افترا موقوف گردد با اینحال چون دو دستگی بالا گرفت عباس افندی برادرش را ناقض اکبر و مریدانش را ناقضین خواند و پیروان خود را ثابتین نام نهاد.محمد علی نیز به تلافی، عباس افندی را رئیس المشرکین گفته ابلیس لعین لقب داد. بار دیگر عباس افندی برادر و مریدانش را به القاب پشه و سوسک و کرم خاکی و خفاش و جغد و کلاغ و روباه و گرگ و ... !! و باقی درندگان مفتخر ساخت و خویشتن را بلبل و طاووس نامید. میرزا محمد علی هم برای تکمیل باغ وحش خانوادگی جناب ابن البها را گوساله و الاغ دوپا ؟!؟ خوانده خود را غضفرالله ( شیر خدا ) لقب داد ( مدرک این مطالب در کتب مکاتیب و توقیعات مبارکه شوقی وگنجینه حدود و احکام ذکر شده است). عباس افندی بر خلاف وصیت بهاالله مبنی بر جانشینی محمد علی بعد از خودش اقدام به تعیین نمودن جانشین بعد از خود نمود و شوقی افندی را بعنوان جانشین انتخاب نمود و حتی بعنوان یک رهبر آسمانی جانشینان بعد از شوقی را پس از او سلسله اولیاء امر در نسل او و فرزند ذکور و بکر او تعیین کرد ( ص11 تا 16 الواح وصایا ).
جالب اینجاست که بر خلاف پیشگوئی او شوقی افندی عقیم بود و سلسله اولیاء امر از نسل او و فرزند ذکور و بکر او به ته چاه خیالات فرو رفت و هیچ خبری از آنها نشد و بهائیت با شکست بزرگی روبرو شد و دروغ پردازیهای این قدرت طلبان بیش از پیش آشکار گردید. حال بیت العدل بهائیان بدون ولی امرالله به گفته خود رهبران آنها فاقد مشروعیت است. اما ...