سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شگفت است از رشگ بران که غافلند از تندرستى مردمان . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» غریبانه ترین غروب!

غریبانه ترین غروب، غروب پرتوآفرین مردانی است که در دشت وسیع هستی طلوع می کنند و بی آن که دیگران به عظمت وجود ایشان پی برند، بساط نور خویش جمع کرده و به دیار ابدی می شتابند.

 

غروب، برای کسانی که تن به حرارت خورشید ساییده و دیده در اشعه آن گرفته اند، همواره غم انگیز است. اما برای کسانی که چون خفاش در پس سیاهی خودخواهی، چشم انتظار هجرت خورشیدند، شادی آفرین است.

 

در آن غروب، این خورشید بود که غمناک ترین شیوه رفتن را در تاریخ ثبت می کرد. چه این که مردمان بر او جز رسم بی وفایی روا نداشتند. او با این که می رفت تا از مدار زمینیان خارج شده، طواف عرش آغاز کند، باز در غم فرشیان می سوخت.

 

در آن غروب، هیچ نشانی از جنبش، حیات و زندگی نبود، زمان نیز از بیهودگی مردم خسته شده و توان حرکت نداشت و در انتظار سکوتی ابدی بود. مردم نیز با لب های خشکیده و چهره های غم بار و غبارگرفته، هر یک در پی آن بودند تا پیش از غروب آفتاب، خود را به خانه رسانند. تا شاید طلوعی دیگر را نظاره گر باشند. چشم انداز دیدگان، جز سکوتی مرگبار نبود، گویی مردمان از همدیگر با اضطراب و وحشت فرار می کنند، در پنهانی قدم می زدند. همه در این اندیشه بودند که سخنان آن پیر در این اواخر بوی غروب می داد.

 

کلام او با قبل بسیار متفاوت بود، دیگر از آن ملامت ها خبری نبود، آن طوفان های سهمگین به نسیمی آرام مبدل شده بود که تنها نوازشگر یتیم بچگان کوفه بود و بس.

 

گویا همین هفته قبل بود که در میانه روز مردم را جمع کرده بر فراز منبری از سنگ خطبه ای ایراد کرد.

 

او را می دیدی با این که بیش از شصت پاییز از عمرش گذشته بود، ولی همچنان با طراوت و سرسبز روح بلند او قله نشین کوه معرفت بود.

 

بیان رسای او آبشار بلندی را می ماند که همچنان جمعیت را می شکافت و به پهنه دل ها فرود می آمد و خبر از واقعه ای دردناک می داد...

 

... بعد از سفارش مردم به تقوا با آه سردی که از عمق جان کشید، نسیم آسا گوشه ای از پرده اسرار باطن را کنار زده چنین فرمود: «کجا هستید برادران من! همان ها که سواره به راه می افتادند و در راه حق قدم برمی دارند، کجاست عمار؟ در حالی که اشک در چشمانش حلقه می زد ادامه داد، کجاست ابن تیهان؟ و کجاست ذوالشهادتین (1) ؟ و کجایند کسانی که پیمان جانبازی بستند و سرهای آن ها برای ستمگران فرستاده شد؟!» به اینجا که رسید بغض گلوی او را فشرد. اشک از دیدگانش جاری شد. دستان مبارک به محاسن شریف زد و بسیار گریست. آن گاه در حالی که سخن گفتن برای او بسیار سخت بود ادامه داد: «آه برادرانم آنانی که قرآن تلاوت می کردند و به کار می بستند، در فرایض دقت می کردند و به پا می داشتند، سنت ها را زنده می کردند و بدعت ها را از بین می برند، دعوت به جهاد را می پذیرفتند و به رهبر خود اطمینان داشتند و صمیمانه از او پیروی می کردند.» در این هنگام بود که مردم به همدیگر نگاهی کردند و سر به زیر انداخته شرمساری خود را پنهان می نمودند.

 

سپس با صدای بلند فریاد زد: «بندگان خدا جهاد... جهاد.... آگاه باشید من امروز لشگر به سوی اردوگاه حرکت می دهم، آن کس که اراده کرده به سوی خدا کوچ کند همراه ما خارج شود.» (2)

 

با اتمام کلام او، مردم پراکنده شده، عده ای رفتند تا آماده کارزار شوند و عده ای همچنان سر بر زانوی تامل داشتند، آنان با شنیدن این سخنان چیز دیگری یافتند و آن هم غروب و کوچ بود. کوچی که آن پیر سال ها در انتظارش روزشماری می کرد، از آن زمانی که مرادش به دیدار حق شتافت و او که تنها در میان دنیاپرستان، ضامن حیات نهالی بود که آن پیرمراد غرس کرده بود. تا آن هنگام که یادگار آن باغبان نخستین را به فراق و سوگ نشست و همواره تنها مرهم همه این زخم ها بقای آن نهال بود.

 

او که سیمای نورانی اش سرشار از آثار جراحت جنگ هاست، زیر لب می گوید: «.. بار الها! از بس نصیحت کردم و اندرز دادم آنان را خسته و ناراحت ساختم، آنان نیز مرا خسته کردند، من آنان را ملول، آنان نیز مرا رنجیده خاطر ساختند. به جای اینها افرادی بهتر به من مرحمت کن و به جای من بدتر از من بر آن ها مسلط کن. خداوندا! دل های آنان را آب کن. همان طوری که نمک در آب حل می شود...» (3)

 

اما دریغ که زمانه گوش مردم را کر و چشمشان را کور کرده بود. چه رنج ها که نمی برد آن زمانی که بهانه جویی تنها جوابی بود که می شنید. هنوز گوش جان، زمزمه های همراه با سوز او را فراموش نکرده است که فرمود: «شگفتا! شگفتا! به خدا سوگند این حقیقت دل را می میراند و غم و اندوه می آفریند که آن ها در مسیر باطل خود چنین متحدند و شما در راه حق این چنین پراکنده و متفرق؟! روی شما زشت باد و همواره غم و غصه قرینتان باد... هرگاه در ایام تابستان فرمان حرکت به سوی دشمن دادم گفتید: اندکی ما را مهلت ده تا سوز گرما فرو نشیند و اگر در سرمای زمستان این دستور را به شما دادم گفتید: اکنون هوا بسیار سرد است، بگذار سوز سرما آرام گیرد! همه این ها بهانه برای فرار از سرما و گرما بود! شما که از سرما و گرما وحشت دارید و فرار می کنید به خدا سوگند از شمشیر بیش تر فرار خواهید کرد ای کسانی که به مردان می مانید ولی مرد نیستید... چقدر دوست داشتم که هرگز شما را نمی دیدم و نمی شناختم... خدا شما را بکشد که این قدر خون به دل من کردید و سینه مرا مملو از خشم نمودید و کاسه های غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید.» (4)

 

این لحظات سنگین به یاد می آورد که روزهایی را این کوه استقامت و صبر زبان به شکوه و نفرین گشوده فرمود: «نفرین بر شما! از بس شما را سرزنش کردم خسته شدم (5) چه دردی دارید؟ دوای شما چیست؟ طب شما کدام است؟» (6)

 

با این همه، طبیبی دلسوز بود و در هر فرصت مناسب مردم را از آشوب ها برحذر داشته و می فرمود: «... فتنه هایی هست همچون پاره های شب که هیچ کس نمی تواند در برابر آن بپا خیزد...» (7) اما هر چه او بیش تر می گفت; آنان کمتر گوش می دادند. تا زمانی که بی توجهی آنان را می دید از روی خشم می فرمود: «شما را چه می شود؟ مگر لال هستید؟ چرا سخن نمی گویید؟» (8)

 

زمان، آن چنان مبهوت حادثه بود که گویی فراموش کرده بود بگذرد، همه جا خاموش بود و بی صدا، تاریک بود و وحشتناک و پر اضطراب. همه در خواب بودند و ظلمت تنها چراغ روشن، در خانه دختر می سوخت، و دختر را هم بی خوابی پدر بی تاب کرده بود. پدر را می دید که همواره بیرون می رود و به آسمان نظر می افکند، دست به محاسن می کشد و کلماتی را زمزمه می کند. هر لحظه که می گذشت نورانیت سیمای او برافروخته تر می شد، کم کم زردی چهره با سرخی اضطراب درهم می آمیخت و نشان از پایان انتظار می داد. کم کم خود را آماده می کرد تا برای آخرین بار، در بین خاکیان پذیرای افلاکیان باشد که «انا انزلناه فی لیلة القدر...»

 

لیلة القدر از فراز جایگاه بلند خود به جهان رخ نمود تا سال جدیدی را در زندگی اسلام به مردم اعلام کند.

 

«گردش سپهر به شیوه رفتار نخستین خود بازگشت تا با روان و خرد و عاطفه، برای زادروز دیگری از زایش روشنایی، به همه بشر تحیت و خجسته باد گوید.

 

هنوز آن روز مبارک از ماه رمضان، گونه خود را به رنگ شفق گلگون نکرده بود و هنوز تیرگی «غسق » را در صحنه افق خود به مشایعت نرفته بود و بالاخره، هنوز شب آن روز، سحر لیلة القدر را نزائیده بود» (9) که...

 

او با قدم هایی کوتاه ولی مطمئن راه خانه تا مسجد را پیمود، خوب می دانست که آخرین لحظات فراق است که سپری می شود، و ماندگار.

 

زحمت صحبت با خاکیان تا چندی دیگر به عیش وصال افلاکیان می انجامد. قدم های او به رفتن، زبانش به ذکر، دل در شوق دیدار یار بود، تا این که به مسجد رسید، مسجد تاریک بود و خاموش. عده ای در نماز و عده ای هم در خواب آرام گرفته بودند. قدم از صحن به شبستان مسجد نهاد، خفتگان بودند که یکی پس از دیگری با ترنم «الصلاة » او بیدار می شدند...

 

در میان تاریکی چشمانی ناپاک و خون گرفته، نگاه او را ربود، غریبه ای غبارآلود، اما، نه، غریبه غریبه هم نبود، قبلا او را زیاد دیده بود...

 

تا این که وارد محراب شد. مشغول نافله شد، آن شب نمازگزاران بیش از همیشه بودند; چرا که ندای اذان او به همه خانه های کوفه سرکشیده بود.

 

مردم یکی پس از دیگری مهیای نماز شدند، صف ها مرتب شد، آن غریبه به زحمت خود را در صف اول پشت سر امام جای داد...

 

... و اینک مردم در میانه محراب شاهد شق القمری دوباره بودند...

 

گرچه از جهش برق شمشیر تا فرود تقدیر، دیری نپایید، ولی روزگارانی دراز در مقابل آن، چشم بر هم زدنی بیش نبود.

 

در آن هنگامه بود که زمان جامد شد، و فیض وجود از حرکت ایستاد، قلب ها از ضجه و فریاد لبریز گشت، گوش ها غرق در شیون، گویی محشر کبری به پا شده بود. نفس های قطع شده با بی تابی به هم می آمیخت. گویی همه فریاد شده بودند و تنها او بود که می رفت تا برای همیشه سکوت کند و جهانی را از فیض حضور خود محروم سازد. اما پیش از آن، چشمان خون آلود خود را نیمه باز به سوی آسمان گشود و زمزمه کرد:

 

«بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله

 

فزت و رب الکعبه » و سپس در جوار جاویدان یار برای همیشه آرمید و...

 

پی نوشت ها:

 

1. منظور حضرت خزیمة بن ثابت انصاری بود.

 

2الی 8. نهج البلاغه، خطبه 181 / خطبه 25 / خطبه 27/ خطبه 34/ خطبه 29 / خطبه 102 / خطبه 119

 

9. عبدالفتاح عبدالمقصود، الامام علی (ع)، ص 320



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 90/5/29 :: ساعت 2:29 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 463
>> بازدید دیروز: 529
>> مجموع بازدیدها: 1328477
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب