رحمت و مهر حق به همه موجودات و به ویژه انسان، حقیقتى است که چون روز روشن و خورشید تابناک در برابر دید هر عاقل منصفى است و به نظر نمىرسد که نیازى به توضیح و تفصیل و شرح و بیان داشته باشد.
ولى از آنجا که گاهى دیو غفلت به انسان حمله مىکند و چشم او را از تماشاى حقایق فرو مىبندد و بیمارى خطرناک نسیان از حقایق را بر انسان چیره مىسازد، تذکر واقعیاتى که در زندگى آدمى نقش مثبت دارد خالى از فایده و سود عظیم نیست.
رحمت و مهر حق هم از جمله حقایقى است که ممکن است در معرض غفلت و فراموشى قرار گیرد و از این ناحیه ضربه غیر قابل جبرانى به انسان وارد گردد، به همین خاطر تذکر این حقیقت چه با زبان از باب تَواصَوْا بِالْحَقِ و چه با قلم امرى لازم و ضرورى به نظر مىرسد، باشد که با شنیدن رحمت و مهر و حق و جلوههاى تابناکش و با مطالعه این واقعیت جاوید و سرمد، که در رگ و پى همه عناصر موجودات چون چشمه آب شیرین جارى است، بیدارى به انسان دست دهد و از پى این بیدارى به شهر بینایى برسد و با رسیدن به شهر بینایى به تماشاى زیباترین مناظر معنوى و مظاهر ملکوتى که همانا جلوههاى رحمت او در افق وجود و حیات موجودات است موفق گردد و علاوه بر علاج بیمارى غفلت و مرض نسیان در میدان تأمین سعادت دنیا و آخرت قرار گیرد.
از معارف الهیه استفاده مىشود که شروع آفرینش بر پایه رحمت بوده، تا جایى که مىگویند مجموعه هستى و همه مخلوقات ظهور رحمت حقاند و تداوم حیاتشان- چه در مرحله مادى و چه در میدان هدایت و معنویت- به رحمت حضرت اوست.
آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست جلوه رحمت حق است و کتابهاى آسمانى و نبوت پیامبران و امامت امامان، مظاهر رحمت حضرت ارحم الراحمین است.
او بنابر آیات و روایات به دشمنان و مخالفان نیز براى زمینهسازى نجاتشان چشم محبت دارد و دوست دارد آنان هم چون دیگر بندگان به راه مستقیم آیند و به عبادت و اطاعت گردن نهند و به توبه واقعى موفق آیند.
محبت و مهر او در این زمینه تا جایى است که نقل شده:
«أوَّلْ ما خَلَقَ اللَّه القَلَم، أوَّل ما کَتَب القَلَم أنا التَّوّابُ أتُوبُ على مَنْ تابَ» «1».
توّابى او- که به معناى قبول کردن توبه اهل توبه است- عین رحمت و مهر او به تائبین است و این گنهکارانند که باید فرصت عظیم توبه را- که از مظاهر رحمت و مهر حضرت محبوب است- غنیمت بشمارند و خود را در معرض این نسیم ویژه ملکوتیّه قرار دهند.
رحمت و مهر حضرت او، بنا بر اعتقاد اهل دل و متخصصان علوم اسلامى و معارف الهیه داراى جلوه عام و جلوه خاص است، که از جلوه عامش تعبیر به رحمت رحمانیه و از جلوه خاصش تعبیر به رحمت رحیمیه مىشود، توضیح رحمت عام و رحمت خاص نیاز به کتابى به پهناى آفرینش و همه صفحات هستى دارد و در این دفتر مختصر از باب:
آب دریا را اگر نتوان کشید |
هم به قدر تشنگى باید چشید «2» |
|
مسائلى از جلوه رحمت عام و جلوه رحمت خاص به رشته تحریر آمده تا براى خوانندگان عزیز نشان اندکى از دریاى بىپایان مهر و رحمت حق باشد، شاید از این رهگذر دست دوستى به حضرت حق دهند و از شیطان و حزبش که دشمنان سرسخت انساناند دست بردارند و به راه مستقیم که همان راه پیامبران و صدیقان و صالحان و شهیدان است درآیند و عمر به ایمان و اخلاق و عمل صالح سپرى نمایند.
رحمت عام الهى
رحمت عام اقتضا دارد که انواع نعمتهاى مادى و رزق و روزى ظاهرى را بر پهن دشت زمین قرار دهد و هر کسى را با هر مسلک و موقعیتى بر سر این سفره عام بار دهد و او را در بهرهورى و سود جویى از آن برابر نیاز و حقى که دارد آزادى دهد ولى استفاده کردن از این سفره در صورتیکه مقدمهاى براى بندگى و عبادت و خدمت به خلق نباشد هیچ ارزش و اعتبارى به انسان نمىدهد.
قصر و کاخ، منزل و مسکن، پوشاک ابریشمى و حریر، لباسهاى گران و رنگارنگ، سفرههاى پر از غذاهاى لذیذ، مرکبهاى کم نظیر، فرشهاى زربافت، باغستان و گلستان، کارگاه و کارخانه و... در صورتى که فقط براى تأمین نیاز بدن و شهوت به کار گرفته شود، مفت و مجانىاش گران و کم و زیادش یکسان و وسعت و تنگىاش برابر و ابداً ملاک ارزش و اعتبار نیست.
ارزش واقعیت ها
تیمور گورکانى در اوج قدرت و عظمت و پادشاهى و سلطنتش با لُنگى که به کمر بسته بود و در آن زمان دویست دینار طلا ارزش داشت وارد حمام شد، از پیرمردى که در حمام مشغول شست و شوى خود بود پرسید: پدر جان قیمت و ارزش مرا مىدانى؟ پیرمرد با کمال شجاعت پاسخ داد: آرى؛ امیر تیمور گفت: ارزشم را بگو؛ پیرمرد گفت:
دویست دینار؛ تیمور گفت: پیرمرد! فقط لنگ من دویست دینار ارزش دارد؛ گفت: قربان ارزش شما را با لنگى که به کمر بستهاید حساب کردم!!
آرى؛ اگر انسان از ویژگىهاى انسانى تهى باشد و از صفات عالى اخلاقى بهرهاى نداشته باشد و محروم از ایمان و عمل صالح زندگى کند و به خلق خدا سودى نرساند با دارا بودن همه عناصر مادى و رزق و روزى ظاهرى تهیدست و فقیر و بدبخت است و ارزش و اعتبارى براى او نخواهد بود.
سفره عام سفرهاى نیست که کسى را از آن محروم کنند و در عطا کردنش نسبت به آن دریغ ورزند، این سفرهاى است که کافر و مؤمن، مشرک و مسلمان، مخلص و منافق مىتوانند از آن بهرهمند شوند، براى بنده کمال و ارزشى نیست که سر سفره عام پروردگار باشد چرا که خداوند از روى فضل خود همه را بر سر این سفره دعوت کرده، بار عام داده است.
کُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً «3».
هر یک از دو گروه دنیا طلب و آخرت خواه را در این دنیا از عطاى پروردگارت یارى دهیم وعطاى پروردگارت در این دنیا از کسى ممنوع شدنى نیست.
اى کریمى که از خزانه غیب |
گبر و ترسا وظیفهخور دارى |
|
دوستان را کجا کنى محروم |
تو که با دشمنان نظر دارى «4» |
|
گستره رحمت عام
عطاى مادى و رزق ظاهرى حق نه فقط به انسانهاى صالح و غیر صالح مىرسد، بلکه همه جنبندگان از آن نصیب و بهره دارند.
وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها.. «5».
و هیچ جنبدهاى در زمین نیست مگر اینکه روزىِ او برخداست.
گستره رحمت الهیه و مهر ربانیه، به گونهاى است که همه مخلوقات و موجودات در گستردگى و سعه آن قرار دارند و از همین باب است که هیچ مخلوقى را بىنصیب از راه رشد و تکامل مخصوص به خود رها نکرده است و در این زمینه به انسان عنایت ویژه شده است.
میلیاردها چرخ در جهان هستى با نظم و حسابى دقیق مىچرخد و انواع نعمتها را سر سفره انسان مىگذارد تا زمینه رشد و تعالى و تکامل انسان در پرتو عمل به خواستههاى حق فراهم آید.
اینکه انسان را رها نکرده و به خود وا نگذاشته است نشان از مهر گسترده و رحمت واسعه او به این موجود دارد.
در قرآن هشدار مىدهد که ما شما را به بازیگرى نیافریدهایم و علاوه بر این دنیا که براى شما خانه تکلیف و مسؤولیت است آخرتى هم قرار دادهایم تا نیکان به پاداش نیکى و عاصیان به عذاب عصیانشان برسند.
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ «6».
آیا پنداشتهاید که شما را بیهوده و عبث آفریدیم و اینکه به سوى ما بازگردانده نمىشوید؟
بىتردید خداى عالِم و دانا و حکیم و توانا هیچ موجودى را بىهدف نیافریده، به ویژه انسان را- که از او به عنوان گل سرسبد آفرینش تعبیر مىشود- از مشتى خاک آفریده و از روح خود در او دمیده تا این ظرف ذاتاً پاک، به دانش و دانایى و عبادت و بندگى «7» و احسن عمل «8» و نهایتاً به رحمت رحیمیه حق در دنیا و آخرت برسد.
حال اگر کسى محروم از دانش و عبادت و احسن عمل و در نتیجه محروم از رحمت حق شود و به خاک تیرهبختى و سیهروزى بنشیند، بلاى عظیم محرومیت را خود براى خود فراهم آورده و زمینه شقاوت ابدى را به دست خود بر ضد خود مهیا نموده است.
بحثى پیرامون رحمت
چون دو اسم شریف رحمن و رحیم از اسماى محیطه است که تمام دار تحقق در ظل این دو اسم شریف به اصل وجود و کمال آن رسیده و مىرسند و رحمت رحمانیه و رحیمیه شامل جمیع دار وجود است، حتى رحمت رحیمیّه که جمیع هدایت هادیان طریق توحید از جلوه آن مىباشد شامل همه هست، جز آنکه افرادى که از فطرت استقامت خارج شدهاند به سوء اختیار خود و به خواست خود، خود را از آن محروم نمودند، نه اینکه این رحمت شامل حال آنان نیست حتى در عالم آخرت که روز دروى کِشتههاى زشت و زیباست، آنانکه کِشتههاى زشت دارند خود قاصرند که از رحمت رحیمیه استفاده نمایند «9».
رحمت الهى به موسى و فرعون
افسوس که ما از قرآن تعلیم نمىگیریم و به این کتاب الهى نظر تدبّر و تعلّم نداریم و استفاده ما از این ذکر حکیم کم و ناچیز است، اکنون تفکر در آیه شریفه ذیل راههایى از معرفت و درهایى از امید و رجا را به قلب انسان مفتوح کند.
اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى* فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى «10».
هر دو به سوى فرعون بروید؛ زیرا او در برابر خدا سرکشى کرده است.
* پس با او سخنى نرم سخن گویید، امید است که هوشیار شود و آیین حق را بپذیرد یا بترسد و از سرکشى باز ایستد.
طغیان فرعون به جایى رسید که گفت:
... أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى «11».
... من پروردگار بزرگتر شما هستم.
و علوّ و فسادش بر پایهاى قرار گرفت که درباره او نازل شده:
... یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ... «21».
... پسرانشان را سر مىبرید و زنانشان را براى بیگارى گرفتن زنده مىگذاشت...
و به مجرّد خوابى که دید و کَهَنه و سَحَره به او خبر دادند که موسى بن عمران علیه السلام طلوع خواهد کرد، زنها را از مردها جدا کرد و بچههاى بىگناه را ذبح نمود و آن همه فساد مرتکب شد!!
خداى رحمان به رحمت رحیمیه خود در جمیع زمین نظر کرد و متواضعترین و کاملترین نوع بشر یعنى نبى عظیم الشأن و رسول عالى مقام مکرّمى مانند موسى بن عمران على نبیّنا و آله و علیه السلام را انتخاب فرمود و او را با دست تربیت خود تعلیم و تربیت نمود چنانکه مىفرماید:
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ «31».
چون به توانایى جسمى و عقلى خود رسید و رشد و کمال یافت، به او حکمت و دانش دادیم؛ و اینگونه نیکوکاران را پاداش مىدهیم.
و پشت او را به برادر بزرگوارى چون هارون قوى فرمود و هر دو بزرگوار را که از گلهاى سرسبد عالم انسانیت بودند انتخاب فرمود، چنانکه در قرآن مىفرماید:
وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ... «14».
و من تو را به پیامبرى برگزیدم...
و مىفرماید:
... وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَیْنِی «15».
با مراقبت کامل من پرورش یابى و ساخته شوى.
و مىفرماید:
وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی* اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتِی وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِی «16».
و تو را براى اجراى اهداف خود ساختم و انتخاب کردم.* تو و برادرت با معجزات من براى هدایت گمراهان بروید و درباره ذکر من که ابلاغ وحى است سستى نورزید.
و دیگر آیات شریفه که در این موضوع وارد شده است و از حوصله بیان خارج است و قلب عارف را خصوصاً از این دو کلمه شریفه وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَیْنِی، وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی نصیبى است که گفتنى نیست!
تو نیز اگر چشم دل باز کنى یک نغمه روحانى لطیفى مىشنوى که جمیع مسامع قلبت و سراسر وجودت از سرّ توحید پر مىشود.
و بالجمله با همه تشریفات خداى تعالى این همه را تهیه دید و موساى کلیم را به ورزشهاى روحانى ورزیده فرمود چنانکه مىفرماید:
... وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً... «17».
... و چنانکه باید امتحانت نمودیم...
و سالها او را در خدمت شعیب پیامبر- مرد راه هدایت و ورزیده عالم انسانیت- فرستاد، چنانکه مىفرماید:
... فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ یا مُوسى «18».
... پس سالیانى در میان اهل مدین ماندى، سپس اى موسى! بر اساس تقدیر الهى براى انتخاب شدن به مقام پیامبرى اینجا آمدى.
و پس از آن براى اختیار و افتتان بالاترى، او را در بیابان در طریق شام فرستاد و او راه را گم کرد و باران بر او فرو ریخت و تاریکى را بر او چیره فرمود و درد زایمان را بر همسرش عارض کرد و چون جمیع درهاى طبیعت به روى او بسته شد و قلب شریفش از کثرات منفجر گشت و به جبّلت فطرت صافیه به حق منقطع شد و سفر روحانى الهى در این بیابان ظلمانى بىپایان به آخر رسید، از سوى کوه طور آتشى دید.
... آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً... فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ «19».
... از جانب طور آتشى دید،...* چون نزد آن آمد، از جانب راست آن وادى در آن جایگاه مبارک از آن درخت ندا رسید که: اى موسى! یقیناً منم خدا پروردگار جهانیان.
پس از این همه امتحانات و تربیتهاى روحانى براى چه هدفى خداى تعالى او را آماده کرد و پرورش داد؟ براى دعوت و هدایت و ارشاد و نجات دادن یک طاغى یاغى که کوس أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى «20» مىکوفت و آن همه در زمین فساد مىکرد!!
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- أقوال الأئمه: 5/ 232.
(2)- مولوى، مثنوى معنوى.
(3)- اسراء (17): 20.
(4)- سعدى، گلستان.
(5)- هود (11): 6.
(6)- مؤمنون (23): 115.
(7)- «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» ذاریات (51): 56.
(8)- «الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ» ملک (67): 2.
(9)- آداب الصلاة: 236، با اندکى ویرایش.
(10)- طه (20): 43- 44.
(11)- نازعات (79): 24.
(21)- قصص (28): 4.
(31)- قصص (28): 14.
(14)- طه (20): 13.
(15)- طه (20): 39.
(16)- طه (20): 41- 42.
(17)- طه (20): 40.
(18)- طه (20): 40.
(19)- قصص (28): 29- 30.
(20)- نازعات (79): 24.