سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صبح و شب در فراگیری دانش بودن، نزد خدا برتر از جهاد در راه خدای است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» انتظار فرج، برترین اعمال (2)

بسم الله الرحمن الرحیم‏ 

الحمد لله رب العالمین و الصلا و السلام على محمّد و اهل‏بیته الطاهرین صلوات الله علیهم اجمعین‏

جبرئیل علیه السلام گفت: یا رسول الله! من حال این آقا را در صحنه‏هاى مهیج دادگاه‏هاى قیامت مشاهده کردم. نوبت رسیدگى به اعمال رسید. قیامت هست و علم خدا هم نامحدود. دادگاه عالى الهى، پاک‏ترین دادگاه‏هاى جهان خلقت است؛ رشوه نمى‏گیرد. اعمال مى‏آیند و به نفع و یا به ضرر افراد شهادت مى‏دهند. عابد پانصد ساله را وارد این دادگاه مى‏کنند. نهى از منکر، انسانیت، فضیلت و آگاهى عابد، به نفع او عرض مى‏کنند: خدایا! خیلى پاک هستى، به مقتضاى رحمتت این بنده را وارد بهشت نما. خطاب به آن عابد مى‏رسد که: «أَدْخِلُوا عَبْدِى الْجَنَّهَ بِرَحْمَتِى‏»: رحمت من اقتضا مى‏کند که تو را به بهشت ببرم. هر چند سخن از ارزش عمل در بهشت است، ولى نسبت به این بنده سنجش اعمال لازم نیست، و او را به رحمت من وارد بهشت کنید. امّا این عابد سرش را بالا مى‏کند و مى‏گوید: نه، خدایا! من بهشت رحمتت را نمى‏خواهم، و «ادخلنى جنتک بعبادتک»: مرا به خاطر عبادتم در بهشتت داخل نما؛ چون من براى تو زحمت کشیدم و پانصد سال تو را عبادت کردم، و حالا مى‏خواهى این زحمات و عبادات من را به حساب نیاورى. من چون عبادتت کردم، حقم این است که به بهشتت بروم. خطاب رسید: قضات دادگاه! او را از بهشت برگردانید. قضات هم او را از بهشت بر مى‏گردانند. در دادگاه خطاب مى‏رسد که همه نعمت‏هایى که به او دادم، لحاظ کنید، و همه عبادت‏هایى را هم که او براى من کرده، حساب کنید. قضات هم اولین نعمت داده شده به او را مقایسه مى‏کنند، مى‏بینند اولین نعمت داده شده به او، نعمت چشم است؛ همان چشمى که براى دیدن اشیا است. آن‏ها تمام دیده‏ها، قوت‏ها، اعصاب، کر چشم، برنامه‏ها، روابط، کارها، نعمت‏ها، روشنایى و بینایى‏هاى دیده و چشم را حساب مى‏کنند و در پرونده مى‏آورند؛ چون مى‏خواهند نعمت‏هاى خدا را در برابر عبادات او حساب کنند. وقتى نعمت چشم را حساب مى‏کنند و انداز عظمت نعمت چشم معلوم مى‏شود، در دادگاه عدل الهى مى‏بینند مقدار عبادت پانصد ساله او در مقایسه با نعمت چشم به تنهایى کم مى‏آورد و این نعمت نسبت به عبادت کذایى برترى دارد. حالا دیگر نعمت‏ها، مثل: آفتاب، ماه، آب، سلامتى، گوش، زبان، بینى، مغز، دست، زیبایى، پوست، عمر، هوا و نباتات بماند، و فعلًا پانصد سال عبادت این فرد، در برابر یک نعمت چشم کم آورده است. عرض مى‏کنند: خدایا! چشم را به تنهایى حساب کردیم و این نعمت نسبت به عبادت این فرد برنده شد. خطاب مى‏رسد: پس او را به جهنم ببرید؛ چون بدهکار است و چیزى ندارد که با آن بدهى‏اش را تسویه کند، و این گونه، عبادات پانصد سال این فرد مؤمن در برابر یک نعمت چشم بر باد رفت، حالا او چه منتى بر خدا دارد که به پرودگار عالم بگوید: خدایا! به من خیلى نگاه کن و عنایت بیش‏ترى به من بنما؛ چون من در یک دوره بدى به تو مؤمن شدم. به راستى با ایمان به خداوندى که این نعمت‏هاى بى‏شمار را به او داده، او چه منتى بر خدا خواهد داشت؟ او باید نسبت به چنین خدایى مؤمن باشد و این ایمان، منت گذاشتن ندارد. عابد را به طرف جهنم مى‏برند و او شروع به گریه کردن مى‏کند. خطاب مى‏رسد: بنده من! چرا گریه مى‏کنى؟ عرض مى‏کند خدایا! من یک عبادت دیگر داشتم که این قضات آن را حساب نکردند. خطاب مى‏رسد آن عبادت چیست؟ مى‏گوید: خدایا! امید به فضل تو، و آن‏ها آن را حساب نکردند. من گمان نمى‏کردم تو اى خداى مهربان! مرا به جهنم ببرى. من بد کردم و سخن بدى گفتم. مرا به بهشت برگردانید. خطاب مى‏رسد: «ادْخُلْ جَنَّتِى بِرَحْمَتِى‏»: پس به واسطه رحمت من، به بهشت داخل شو. «1»

 

 

ادام بحث دربار سومین جنبه‏اى که باید عمل در قبولى بدرقه کند

أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ‏ «2»، طبق این آیه گفته شد، سومین جنبه‏اى که باید در روز قیامت عمل را در قبولى در پیشگاه خداوند بدرقه کند، خلوص عمل است. هر گاه فرد هم اعمال خالصش را با خودبینى مخلوط کرد و گفت: من بودم که براى تو عبادت کردم، همین سخن ارزش هم عبادت‏هاى او را از بین مى‏رود. حالا من مى‏پرسم، آیا همین که فردى تنها بگوید من به خدا عقیده دارم، و عملى در پى آن نباشد، و یا اگر عملى هست، در آن خلوص وجود نداشته باشد، چنین عقیده داشتنى به خدا درست است؟ و آیا در قرآن مجید و در افکار انبیا، ائمه علیهم السلام و عقلاى عالم، این رابط خالى دل و قلب براى داشتن اعتقاد کافى هست یا نه؟ جنایتکاران هر گناه، معصیت و جنایتى مى‏کنند، وقتى که آنان را امر به معروف مى‏کنند، مى‏گویند: برو قلبت را خوب کن. به راستى، خوبى قلب به چیست؟ اصلًا آیا او فقط این رابطه را قبول دارد؟ قبول داشتن این رابطه به تنهایى، عین این است که من دربار خودم بگویم آدم عاقل بیدارى هستم که عقیده دارد آب تشنگى را رفع مى‏نماید، اما آیا صاحب این عقیده وقتى تشنه شد، این عقید تنها، تشنگى او را بر مى‏دارد؟

هرگز نمى‏تواند چنین کند. براى همین این که فردى بگوید من آدم عاقل و بیدارى هستم که عقیده دارم عالم خدا دارد و تمام ایمان همین است، مثل این است که بگوید عقیده داشتن به این که آب تشنگى را رفع مى‏کند، تشنگى را رفع مى‏نماید.

 

تشبى انسان‏هاى بى‏ایمان به حیوانات‏

اگر ایمان باشد، پس آیا انسان مى‏تواند بگوید من خدا را قبول دارم و بقیه کارهایى را که خداوند دستور انجام آن را داده، انجام نمى‏دهم. خدا درآى اول سور جمعه، به این اندیشه غلط جواب داده:

یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ. «3»

قورباغه، در شب و در آب مرا تسبیح مى‏کند؛ الاغ وقتى صدا مى‏کند، در ضمن فریادش، مرا تسبیح مى‏کند. این آیه قرآن است. آدمى هم که عقید خالى به خدا دارد، مثل قورباغه و الاغ مى‏ماند و آن‏ها از این جهت با هم فرقى نمى‏کنند؛ چون آن‏ها هم عقیده به خدا دارند، در حالى که نه نماز مى‏خوانند، نه روزه مى‏گیرند و نه از کارهاى حرام دست بر مى‏دارند. آن‏ها بدون اجازه در زمین مردم مى‏روند و گندم و جوى آن‏ها را مى‏خورند، و اصلًا حساب نمى‏کنند که این اموال صاحب دارد و او به این خوردن‏ها راضى نیست. نصف شب اسب، قاطر، الاغ، شتر و قورباغه در زمین‏هاى مردم مى‏روند و علف‏ها را مى‏خورند و خدا را هم قبول دارند. آدمى هم که به تنهایى خدا را قبول دارد، از این نظر با قورباغه و الاغ فرقى نمى‏کند.

إِلَّا الَّذینَ آمَنُوا «4»، ایمان؛ یعنى عقیده قلبى، و این کلاس، اول انسانیت است و بدرقه‏کنند آن أبدى مى‏باشد. وَ عَمِلُوا الصَّالِحات‏ «5»، در کنار عقیده به خدا، باید عمل صالح باشد؛ یعنى علاوه بر این که باید در عمل، ایمان داشته باشید، باید امر و نهى الهى هم بر این عمل حکومت کند، و أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ‏، این که باید این عمل را براى خداوند خالص و مخلص انجام بدهد.

مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ‏ «6»، آیه‏ مى‏گوید: مَنْ عَمِلَ صالِحاً، و نمى‏گوید: «نه من عمل اعتقاداً»، مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏، مرد یا زن فرقى نمى‏کند، وَ هُوَ مُؤْمِنَ‏، ولى دین داشته باشد، فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً. إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ‏ «7»، آیه از جانب خداوند متعال مى‏گوید، ما از بشر عقید خالى را نمى‏توانیم بخریم، بلکه ما عقیده‏اى را مى‏خواهیم که به دنبال آن عقیده، هر وقت به او گفتیم: جنگ است و جانت را مى‏خواهم، او جانش را بدهد، و هر وقت به او گفتیم، پولت را در راه خودمان مى‏خواهیم، او هیچ دریغى از پولش نکند، من خداوند، چنین آدمى را در بازار قیامت خریدارى مى‏کنم.

 

مؤمن واقعى‏

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا «8»، این آیه از آیات عجیب قرآن است؛ چون با کلمه و حرف «انما» شروع شده است. إِنَّمَا؛ یعنى راه فقط منحصر به همین یکى است، و دیگر، دومى ندارد که پیغمبر صلى الله علیه وآله آن دومى را نشان بدهد و عقل هم سومى را نشان بدهد. إِنَّمَا؛ یعنى یک راه فقط است، و اگر غیر از این راه، به هر راه دیگرى بروى، باطل است و تو را به هدف نمى‏رساند. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ‏، مؤمن واقعى کسى است که از اول، از کسانى باشد که‏ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، و از درون با خدا و با پیغمبر صلى الله علیه وآله رابطه داشته باشد، ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا، و اگر او را بخوابانند و گوشت او را با قیچى جدا کنند، شک در پیغمبر صلى الله علیه وآله نکند، و الا الان کسى که در خانه‏اش هم امکانات رفاهى برایش فراهم است و هیچ مشکلى هم ندارد، اگر بگوید: الهى! صد هزار مرتبه شکر، خیلى مهم نیست؛ بلکه شاکر آن مردى است که در بارگا ابن‏زیاد وقتى ابن‏زیاد به او گفت: از عقیده به على دست بردار، جواب داد: دست بر نمى‏دارم. ابن‏زیاد به او گفت: تمام مفصل‏هاى دست و پایت را زنده زنده قطع مى‏کنم. او جواب داد: قطع کن، و مأموران ابن‏زیاد شروع به قطع کردن مفصل‏هاى دست و پاى او کردند. وقتى گوشت را هم برداشتند، ابن‏زیاد باز به او گفت: از على دست بردار. او هم بار دیگر جواب داد: هر کارى مى‏خواهى بکن، خون، جان، عقل و وجود من، یعنى على. «9»

ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا، یعنى شک نیاورند. ما از زبان سعدى مى‏خوانیم و شرح حال ما نیست؛ بلکه این حال انبیا و ائمه علیهم السلام است:

به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست‏

به غنیمت شمر اى دوست! دم عیسى صبح تا دل مرده مگر زنده کنى کاین دم ازوست‏

نه فلک راست مسلم، نه ملک را حاصل آنچه در سر سویداى بنى‏آدم ازوست‏

به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست‏

زخم خونینم اگر به نشود، به باشد خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست‏

پادشاهى و گدایى بر ما یکسانست که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست‏

سعدیا گر بکند سیل فنا خان عمر دل قوى دار که بنیاد بقا محکم ازوست‏ «10»

وحدت کرمانشاهى‏ «11» هم در وصف این حال چنین سروده است:

زاهد تو و رب أرنى این چه تمناست با دیده خودبین نتوان دید خدا را

از درد منالید که مردان ره حق با درد بسازند و نخواهند دوا را

در حضرت جانان سخن از خویش مگویید قدرى نبود در بر خورشید سها را

وحدت که بود زنده خضروار مگر خورد از چشمه حیوان فنا آب بقا را

 

خوب شدن قلب، تنها با انعکاس شعاع نور الهى‏

مؤمن واقعى کسى است که عقیده به حق و به رسولش دارد و اگر قطعه قطعه بشود، شکى در این عقیده به وجود نمى‏آید. وَ جاهَدُوا «12»؛ یعنى آنان باید عقیده را تبدیل به انرژى بکنند. کاربرد این جمله: «برو قلبت را خوب کن»، فقط براى دل‏خوشى دادن جنایتکاران به خود است. خوب شدن قلب، تنها به انعکاس شعاع نور الهى است.

یکى از دانشمندان بزرگ شاگرد خود را در خواب دید و از او پرسید: با تو چه کردند؟ گفت: وضع حالم از این زنجیر گران آتشى که بر گردنم هست و قرآن مجید از آن خبر داده: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ‏ «13»، روشن است و این هم مسیرى است که دارند مرا در آن به طرف جهنم مى‏کشند. مى‏دانى چرا؟ براى این که من سالى یک مرتبه شراب مى‏خوردم. از همان سال اولى که من شراب خوردم، آن شراب داخل خونم شد و خونم هم نجس گردید، و خون نجس با شرابى که مورد رضایت خدا نبود، در قلبم رفت. خدا هم که دیگر درِ این خانه نجس وارد نشد، و براى همین که آن خدا واقعى در قلب من نبود، من را دارند به سمت جهنم مى‏برند، و الا اگر خدا واقعى در دل باشد، خداوند چنین دلى را در آتش خود نمى‏سوزاند.

دلم را بهر عشقت خانه کردم به دست خود دلم دیوانه کردم‏

مگر عشقت خلیل بت‏شکن بود که او را وارد بت‏خانه کردم‏

تو ماندى و خدا در خانه دل دلم چون کعبه محرم خانه کردم‏

ز نور عشق تو چون آتش طور گرفتم یک قبس گیرانه کردم‏

نهال عشقم از نور خدا بود به شاخ آتشینش لانه کردم‏

 

نشانه‏هاى دینداران واقعى‏

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا «14» باید عقیده به خدا را با جانشان و مالشان به انرژى عملى تبدیل کنند، وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فى سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ‏. «15» حساب کسانى که مى‏گویند: برو قلبت را خوب کن، در جمله آخر آیه، به‏ وسیله خود خدا روشن شده: مردمى که با خداوند و پیغمبر صلى الله علیه وآله پیوند بدون تردید دارند، و تا شب مرگ هم انرژى‏ها را به خدمت آن عقیده در مى‏آورند، و مالشان را هم در راه او مصرف مى‏کنند، یا رسول الله! اگر چنین کسانى به تو گفتند، ما دین داریم، أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ‏. اگر آن‏ها این علامات را نداشتند، دروغ مى‏گویند و دین ندارند.

 

ایمان حقیقى به خدا

در خیابان امیرکبیر تهران، مغازه‏هایى هست که مدیر و سرمایه‏داران آن مغازه‏ها، هندى هستند که شاید تاکنون آن‏ها را بارها مشاهده کرده باشید، این هندى‏ها حتى در تابستان، با چند متر پارچه ضخیم و با یک کلاه ضخیم بر سر و با موهاى بافته شده ریشى که از اولى که مو در صورت در آورده تا شب مرگ هیچ‏گاه کوتاه نمى‏شود، مشغول کاسبى هستند. اگر یک میلیون صد تومانى نقد را در کیف بگذارى و به مغاز این هندى‏ها ببرى و به آن‏ها بگویى این پول را آوردم به تو بدهم تا همین امروز بروى این عمامه را بردارى و این صورتت را هم بتراشى، مى‏گوید: آیین‏گاوپرستى به من اجازه نمى‏دهد که من چنین کارى را انجام دهم. آیا ما به آن اندازه‏اى که او با گاو رابطه دارد، با خدا رابطه داریم؟ او مى‏گوید: من معبودم گاو است و خواسته‏هاى برنام گاوپرستى در افکار علماى ما منعکس است و آن‏ها به ما گفته‏اند: از وقتى که در اجتماع مى‏آیى، باید عمامه به سرت بسته باشد و موهاى بدنت را هم تا شب مرگ کوتاه نکنى؛ یعنى تا آن وقتى که جنازه‏ات را آتش زدیم، و اگر دنیا را به من بدهید، من کارى خلاف آیینم نمى‏کنم؛ چون گاو رضایت ندارد. من مى‏پرسم آیا خدا به این بى‏عفتى‏هاى مسلمان‏ها رضایت مى‏دهد، و آیا این ایمان است؟ بلکه ایمان همان است که در این آیه آمده:

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فى سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ‏ «16»

معناى انتظار فرج‏

انتظار فرج؛ یعنى عقیده به خدا، انبیا و ائمه داشتن، و به مرحله عمل در آوردن آن عقیده، تا نتیجه‏ حاصل شود، نه به معناى این که دستت را بلند کنى و بگویى: «عجل على ظهورک یا صاحب الزمان.» ما انتظار داریم حضرت بیاید، و حضرت هم وقتى آمد، از تو انتظار دارد که رفتار، اخلاق و زندگى‏ات مورد رضایتش باشد. کسى که مى‏گوید: من منتظر امام زمان هستم، گره‏هاى زیادى را باید تا رسیدن امام باز بکند، و الا این که انتظار فرج تنها به آرزو و خیال باشد، دروغ است، و «فرج» به آرزو درست نمى‏شود. «فرج»؛ یعنى آماده شدن و گشودن گره. شما اگر به کتاب‏هاى لغت عربى مراجعه کنید، «فرج» در لغت عربى، به معناى گشودن، باز شدن و رفع مانع کردن است. راوى به امام مى‏گوید: چرا امام زمان نمى‏آید؟ آقا مى‏گوید: انبیا علیهم السلام که آمدند، آن‏ها را که کشتید، و ما که آمدیم، ما را هم که مى‏کشید. او هم که بیاید، او را هم مثل ما مى‏کشید. گره زیاد است. گره‏ها باید باز شود. پس انتظار فرج، به معناى آرزوى تنها نیست؛ چون رسو ل خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم مى‏گوید: «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِى انْتِظَارُ الْفَرَجِ‏» «17»: عملى در شیعیان ما والاتر، بهتر و ریشه‏دارتر از انتظارِ گشایش کار نیست. فقط مى‏گوید: این عمل عالى است. من حالا باید بروم گره‏هایى را که باز کردن آن‏ها گشایش واقعى در نتیج کار مى‏آورد، باز کنم.

خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم‏

بر حرف معاصى خط عذرى نکشیدیم پهلوى کبایر حسناتى ننوشتیم‏

افسوس بر این عمر گرانمایه که بگذشت ما از سر تقصیر و خطا در نگذشتیم‏

پیرى و جوانى پى هم چو شب و روزند ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم‏

ما را عجب ار پشت و پناهى بود آن روز کامروز کسى را نه پناهیم و نه پشتیم‏

گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم‏

سعدى مگر از خرمن اقبال بزرگان یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم‏ «18» سعدى‏

 

آوردن بهترین هدیه براى یوسف علیه السلام‏

در تمام کشور مصر اعلام کردند، عزیز مصر از دنیا رفته و یوسف علیه السلام به جاى او عزیز کشور شده است. یوسف علیه السلام عده‏اى رفیق بزرگوار داشت. آن‏ها همه با خود حساب کردند که بلند شوند و هدیه‏اى براى یوسف علیه السلام ببرند. هر دوستى آمد، شخصیت یوسف را پیش خودش حساب کرد و مناسب با قیافه و شخصیت حساب شده در ذهنش از او هدیه‏اى تهیه کرد. ولى یوسف علیه السلام هر چه منتظر شد، دید عزیزترین رفیقش هنوز به دیدنش نیامده است. او هر روز صبح در بارگاه نظر مى‏کرد و از پیش خودش سؤال مى‏نمود، چرا او هنوز به دیدن من نیامده؟ همه آمدند و رفتند تا این که روز آخر عزیزترین رفیقش آمد. ولى یوسف علیه السلام دید دست رفیقش خالى است و هدیه‏اى با خود ندارد و از این کار او تعجّب کرد. او که رو به روى یوسف علیه السلام روى تخت نشسته بود، به او گفت: اى عزیز پروردگار! هر چه در این بازارهاى مصر گشتم که مطابق با شخصیت شما بتوانم هدیه‏اى بیاورم، چیزى که در خور لیاقتت باشد، پیدا نکردم. بعد در جیب خود دست برد و آینه‏اى در آورد و آن را مقابل یوسف علیه السلام نگاه داشت و گفت: عزیز من! چیزى که لیاقتت را داشته باشد، نداشتم که براى تو بیاورم، پس خودت را براى خودت هدیه آوردم؛ چون اگر صد قسمت زیبایى در عالم وجود داشت، خدا نود و نه تاى آن را در ساختن جمال یوسف علیه السلام به کار برد و یک دانه آن را در هم عالم پخش کرد که از آن یک دانه هم یوسف بهره مى‏برد. او به یوسف علیه السلام گفت: قربانت در آینه، خودت را نگاه کن، من جمال خودت را براى تو هدیه آوردم. «19»

وقتى در قیامت وارد شدى، فقط خدا را باید داشته باشى تا قبولت کنند.

 

بهترین راه براى شناخت خدا

کسى که مى‏خواهد به خدا شناخت داشته باشد، فقط یک راه دارد که در روایتى بیان شده: یک نفر به درِ خانه عائشه آمد و درب را زد و گفت: با پیغمبر صلى الله علیه وآله کار دارم. عایشه گفت: پیغمبر صلى الله علیه وآله از دنیا رفته است. گفت: دلم مى‏خواست او مرا نصیحت کند، ولى حالا که ایشان از دنیا رفته، از تو تقاضا دارم پیغمبرصلى الله علیه وآله را براى من تعریف کنى. عایشه فکر کرد و بعد به این سایل گفت: اگر مى‏خواهى پیغمبرصلى الله علیه وآله را بشناسى، فقط یک راه دارد، و آن این است که بروى قرآن خدا را بردارى و از اول تا آخر آن را بخوانى، همه را که فهمیدى، پیغمبرصلى الله علیه وآله یعنى همان قرآن. «20»

در قیامت اگر مسلمان به معناى قرآن نباشد، قبولش نمى‏کنند. کسى باید منتظر امام باشد که چشم، گوش، زبان، دوستى، ازدواج، تربیت فرزند، اقتصاد و خرج کردن او همه به شکل قرآن باشد که وقتى حضرت ظاهر شد، بتواند در آغوش پسر زهرا علیها السلام قرار بگیرد. معناى انتظار فرج این است.

 

عظمت شیخ مفید

شیخ مفید مرد اصیل شیعه و این انسان بى‏نظیر، شبى که از دنیا رفت، روز بعد او را دفن کردند، و وقتى که مى‏خواستند بر قبرش فاتحه بخوانند، دیدند پارچ سبز رنگى بر روى قبرش افتاده است. پارچه را برداشتند و دیدند بر روى آن نوشته: اى شیخ عزیز! مرگ تو بر آل‏پیغمبر صلى الله علیه وآله خیلى گران تمام شد. زیر این‏ نوشته، نام حجه ابن الحسن العسکرى نوشته شده بود. امام زمان علیه السلام در مرگ این مرد با واقعیت انسانى؛ یعنى شیخ مفید رحمه الله، خیلى گریه کرد و در گریه‏هایش گفت: یادم نمى‏رود، هر وقت در مجلس درس مى‏دیدم که بر روى کرسى درس نشسته‏اى و دارى احکام خدا را براى مردم بیان مى‏کنى، شاد مى‏شدم. «21»

البته، امام زمان علیه السلام آن موقع هم از دیده‏ها غایب بود و زندگانى پنهانى و مخفیانه داشت، ولى هر روز در مجلس درس شیخ مفید شرکت مى‏کرد. این‏ها در دنیا چه کسى بودند، و ما نسبت به آنان چقدر تا به حال ضرر کرده‏ایم.

 

احترام گذاشتن على علیه السلام به مردان خدا

تیرهاى چوبى سقف مغازه‏اى شکسته بود و صاحبش براى ترمیم آن سقف پول نداشت و براى تأمین پول آن خرمافروشى مى‏کرد. علیعلیه السلام، گوهر دوم عالم خلقت، هر وقت خسته مى‏شد، در این مغازه مى‏آمد و مى‏گفت: میثم جان! آمدم تو را ملاقات کنم، خسته شده‏ام.

شما چه مردان عالى‏قدرى بودید که على علیه السلام وقتى شما را مى‏دید، غم و غصه‏اش برطرف مى‏شد.

قبیله‏اى در زمان على علیه السلام به نام قبیل بنى‏شاکر «22» بودند، عدد این‏ها به هزار نفر نمى‏رسید.

امیرمؤمنان علیه السلام روزى بر روى منبر به مردم فرمود: و الله قسم! اگر عدد قبیله بنى‏شاکر به هزار نفر مى‏رسید، تا روز قیامت، آن طورى که باید خدا در زمین عبادت بشود، عبادت مى‏شد. «23»

این قبیله آن قدر با ارزش بودند. حالا در کشور شیعه، میلیون‏ها نفر جمعیت شاید صبح حاضر نیستند بلند شوند و بگویند: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ‏ «24» مردم از خدا بدشان مى‏آید، و اگر بدشان نمى‏آمد، آثار اعمال آن‏ها این نبود.

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 90/11/13 :: ساعت 10:15 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 15
>> بازدید دیروز: 201
>> مجموع بازدیدها: 1326928
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب