سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تقوای خداوند، اساس هر حکمتی است . [امام علی علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» اوج بندگى‏ پیامبر صلى الله علیه و آله‏

ابوبصیر از حضرت امام صادق علیه السلام روایت مى‏کند: رسول خدا صلى الله علیه و آله همواره مانند عبد و بنده غذا مى‏خورد و مانند عبد و بنده روى زمین مى‏نشست و دانا به این حقیقت بود که عبد و بنده است‏ «1».

 

درمان و علاج همیشگى‏ 

حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: زنى بدوى و بیابان نشین بر رسول خدا صلى الله علیه و آله گذشت در حالى که حضرت روى خاک زمین نشسته، غذا مى‏خورد! [خطاب به پیامبر صلى الله علیه و آله‏]: اى محمّد! به خدا قسم مانند عبد و بنده غذا مى‏خورى و مانند عبد و بنده مى‏نشینى؟!

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: واى بر تو! چه بنده‏اى بنده‏تر از من است؟ زن گفت:

لقمه‏اى از غذایت را به من بده! حضرت لقمه‏اى به او داد، زن گفت: نه، به خدا سوگند [قبول نمى‏کنم‏] مگر آنکه لقمه‏اى که در دهان دارى به من عطا کنى! حضرت لقمه دهانش را بیرون آورده، و به او داد، او هم لقمه را خورد. امام صادق علیه السلام مى‏فرماید آن زن تا از دنیا رفت دردى به او نرسید «2».

 

احترام ویژه به بزرگ زاده‏

حاتم طایى از بزرگان عرب و مردى بسیار با سخاوت و بلند نظر و با مردم مهربان بود.

او روزى یک شتر طبخ مى‏کرد تا هر کس از هر کجا برسد از سفره کریمانه‏اش بهره‏مند شود. این کار را از صمیم قلب و نیتى خالصانه انجام مى‏داد. حاتم پیش از آنکه محضر نورانى و پربرکت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را درک کند از دنیا رفت.

پس از او ریاست قبیله و عشیره‏اش به فرزندش، عدى رسید. عدى در بذل و بخشش و سخاوت آیینه پدر بود.

مى‏گویند: روزى شخصى از او صد درهم خواست، گفت: به خدا سوگند! این مقدار درهم بسیار ناچیز است تا بیشتر نخواهى نمى‏پردازم!

وقتى شاعرى به او گفت: تو را مدح گفته‏ام، گفت: صبر کن آنچه مى‏خواهى به تو بپردازم سپس مدیحه را بخوان.

سال نهم هجرت، پیامبر صلى الله علیه و آله گروهى را به سرپرستى امیرمؤمنان علیه السلام به قبیله طى فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند. آنان بدون تحقیق از فرستادگان پیامبر صلى الله علیه و آله که براى چه هدفى آمده‏اند با مؤمنان جنگیدند و در آن جنگ شکست خوردند.

بسیارى از افراد قبیله همراه با غنائم قابل توجهى به اسارت در آمدند.

عدى که کیش نصرانى داشت به شام گریخت ولى خواهرش به نام سَفّانه اسیر شد.

پیامبر صلى الله علیه و آله براى تعیین تکلیف اسیران به مسجد آمد. دختر حاتم از جاى برخاسته، گفت: یا رسول اللّه! پدرم از دنیا رفته، سرپرستم که برادر من است به شام گریخته، بر من به آزادى من منت گذار. حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمان داد لباس قابل توجهى به او دادند و وى را با احترام به شام فرستاد.

عدى از دیدن خواهر با آن همه عزت و احترام شگفت زده شد. جریان کار را از او جویا گردید، خواهر هنگامى که برخورد کریمانه پیامبر صلى الله علیه و آله را به عدى گفت، عدى پرسید: تکلیف ما با او چیست؟ پاسخ داد: صلاح در این است که هرچه زودتر نزد او بروى، اگر پیامبر باشد، افتخار، در ایمان آوردن به اوست و اگر پادشاه باشد به عزت مى‏رسى.

عدى به سرعت حرکت کرد و در مدینه در میان مسجد، خود را به پیامبر صلى الله علیه و آله معرفى نمود، حضرت او را به خانه دعوت کرد.

در هنگام عبور به سوى خانه پیرزنى به پیامبر صلى الله علیه و آله رسیده، حاجت خود را اظهار داشت و با زیاده‏گویى و پُر حرفى پیامبر صلى الله علیه و آله را ایستاده نگاه داشت، پیامبر صلى الله علیه و آله هم با کمال حوصله و بردبارى به همه سخنان او گوش داد! عدى نزد خود گفت: این راه و رسم پادشاهان نیست که با حاجتمندى به این صورت برخورد کنند.

هنگامى که به خانه رسیدند، حضرت عدى را روى گلیم نشانید و خود در برابرش روى زمین نشست، عدى گفت: براى من ناگوار است که من روى گلیم بنشینم و شما روى زمین باشید، حضرت فرمود: تو میهمان مایى! سپس فرمود: از اینکه مؤمن به اسلام نمى‏شوى آیا به خاطر فقر و تهى دستى ما و دشمنان فراوان ماست؟ بى‏تردید دنیا این گونه نمى‏ماند. عدى با کمال‏ رغبت ایمان آورد، و پس از پیامبر صلى الله علیه و آله از اهل بیت علیهم السلام‏ دفاع کرد و تا پایان عمر ثابت قدم ماند.

او در جنگ جمل و صفین و نهروان در رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام براى خدا شمشیر زد، در جنگ جمل یک چشم خود را از دست داد و سه فرزندش (طریف و طارف و طرفه) در نبرد جبهه حق علیه باطل به شرف شهادت رسیدند «3».

 

بردبارى شگفت انگیز

انس بن مالک مى‏گوید: مردى بیابانى به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله آمده، رداى پیامبر را با دست گرفت و چنان کشید که کناره ردا بر گردن مبارک رسول خدا نقش انداخت، سپس گفت: فرمان بده از مال خدا که نزد توست به من ببخشند! حضرت به او توجه فرمود و تبسّم کرد و فرمان داد آنچه را لازم دارد به او ببخشند!! «4»

 

نرمى و مداراى با امت‏

وجود مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله هرگاه یکى از برادران دینى را سه روز نمى‏دید احوالش را مى‏پرسید، چنانچه در منطقه نبود به او دعا مى‏کرد و اگر بود به دیدارش مى‏شتافت و اگر بیمار بود عیادتش مى‏کرد «5».

 

احترام به میهمان‏

روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله به خانه‏اش در آمد که به دنبال آن خانه پر از جمعیت شد، جریر بن عبداللّه جا براى نشستن پیدا نکرد، به ناچار بیرون خانه نشست.

پیامبر صلى الله علیه و آله وقتى او را دید پیراهن خود را برداشته، به هم پیچید و به سوى او انداخت و فرمود: روى آن بنشین، جریر پیراهن را گرفت، بر صورت گذاشت و آن را بوسید.

و نیز سلمان مى‏گوید: بر پیامبر وارد شدم در حالى که بر بالشى تکیه داشت، بالش را براى من انداخته، فرمود: اى سلمان! هیچ مسلمانى بر برادر مسلمانش وارد نمى‏شود در حالى که به خاطر بزرگداشت او بالش براى او مى‏گذارد مگر اینکه خدا او را مورد آمرزش قرار دهد «6».

 

احترام بیشتر به خاطر نیکى بیشتر

حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: خواهرى رضاعى براى پیامبر صلى الله علیه و آله نزد آن بزرگوار آمد، چون او را دید خوشحال شد و عبایش را براى او انداخت و وى را بر عبایش نشانید سپس به گفت و شنود به او رو کرد و در چهره‏اش تبسم مى‏فرمود.

وى پس از پایان دیدار برخاست و از نزد حضرت رفت سپس برادر او آمد ولى پیامبر صلى الله علیه و آله رفتارى دیگر با او داشت، به پیامبر صلى الله علیه و آله گفتند: اى رسول خدا! چرا رفتارى که با خواهر داشتى با برادر او نداشتى؟ فرمود: احترام بیشترى که به خواهر گذاشتم به خاطر این بود که خواهر بیش از برادرش به‏ پدرش نیکى مى‏کرد «7».

 

گذشت و عفو از دشمنان‏

هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله با دوازده هزار نیروى مسلح بدون اینکه مردم مکّه از ورودش به مکه آگاه شوند آن ناحیه باعظمت را فتح کرد چنان با مردم با مهربانى و بردبارى رفتار کرد که تاریخ را به شگفتى انداخت! براى یک نفر قابل باور نبود که سردارى پیروز با طرف شکست خورده خود این گونه رفتار کند!!

مردم مکه در مسجد الحرام به صف ایستاده بودند تا رهبر اسلام و مسلمانان که از قدرت نظامى شگرفى برخوردار شده بود، از درون کعبه درآید و حکم لازم را نسبت به مردم مکه که سیزده سال انواع آزارها را به او روا داشته بودند به آن دوازده هزار سپاه تا دندان مسلح اعلام کند.

چون از درون کعبه پس از شکستن بت‏ها درآمد به اهل مکه خطاب کرد:

هان اى مردم! بد عشیره و همسایگانى براى من بودید، مرا از این دیار راندید و پس از آن در تعقیب من لشکر کشیدید و بر من تاختید و ناجوانمردانه هجوم آوردید، از آزردن من و اذیت و تبعید و کشتن دوستانم و یارانم فروگذار نکردید، عمویم حمزه را کشتید. شما که در حق من که فرستاده خدا بودم چنین کردید بى‏تردید برایم حق قصاص و انتقام است و برابر این حق باید مردانتان کشته شوند و زن و فرزندانتان اسیر گردند و خانه‏هایتان خراب شود و اموالتان نصیب نیروى فاتح گردد ولى من حکم و نظر نسبت به شما را به خودتان وا مى‏گذارم! شما چه مى‏گویید و چه گمان مى‏برید؟

مَاذَا تَقُولُونَ؟ وَمَاذَا تَظُنُّونَ؟

سهیل بن عمرو به نمایندگى از همه مردم مکه گفت:

نَقُولُ خَیراً وَنَظُنُّ خَیراً؟ أخٌ کَرِیمٌ وَابنُ أخٍ کَریمٍ؟ وَقَد قَدَرتَ‏

. سخن به خیر مى‏گوییم و گمان به خیر مى‏بریم، تو برادر بزرگوار و کریم و فرزند برادر بزرگوار و کریمى و اکنون بر ما قدرت یافته‏اى.

پیامبر بزرگوار اسلام صلى الله علیه و آله را از این سخن رقّتى در قلب حاصل شد و اشک در دیده‏اش نشست. مردم مکه چون حال او را دیدند بانگ به زارى و گریه برداشتند، آنگاه پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:

فَإنّى أقُولُ کَما قَال أخِى یُوسُفُ:

«... لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» «8». «9» من همان را مى‏گویم که برادرم یوسف گفت: امروز گناهى بر شما نیست، خدا شما را مى‏آمرزد و او مهربان‏ترین مهربانان است.

 

بخششى کریمانه‏

سهل بن سعد ساعدى مى‏گوید: جبّه‏اى از پشم سیاه و سپید براى پیامبر بزرگوار اسلام دوختم که حضرت از دیدن آن به شگفت آمد و با دست مبارکش آن را لمس کرده، فرمود: نیکو جبّه‏اى است. مردى اعرابى که آنجا حاضر بود گفت: این جبّه را به من عطا کن! حضرت بى‏درنگ آن را از تن‏ مبارک برداشت و به او بخشید «10».

مواسات با برادر دینى‏

ابوسعید خرگوشى در کتاب شرف النبى مى‏نویسد: یکى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله در حال نیازمندى ازدواج کرد و از آن حضرت چیزى خواست، پیامبر صلى الله علیه و آله به خانه عایشه رفت و فرمود: چیزى داریم که این صحابى را با آن مواسات کنیم؟ عایشه گفت: در خانه ما زنبیلى است که مقدارى آرد داخل آن است، پیامبر صلى الله علیه و آله آن زنبیل را با آرد به آن صحابى داد در حالى که براى خود چیزى نداشتند «11».

 

گذشت از مردى بد زبان‏

کعب بن زهیر، بت پرستى بود که تا زمان فتح مکه بر آیین جاهلیت قدمى ثابت داشت و از کارهاى بسیار زشت و ناروایش هجو و بدگویى از رسول خدا صلى الله علیه و آله به زبان شعر بود.

او بدگویى و سخن به زشتى گفتن را درباره رسول اسلام صلى الله علیه و آله به جایى رسانید که پیامبر بزرگ در فتح مکه خون او و چند مشرک دیگر را که در شرک‏ورزى تعصّبى شدید داشتند و جنایات هولناکى را بر ضد دین و پیامبر صلى الله علیه و آله مرتکب شده بودند مهدور نموده، مسلمانان را موظف به کشتن آنان کرد.

کعب بن زهیر هنگامى که دانست رسول خدا صلى الله علیه و آله خونش را هدر ساخته و به هر جا بگریزد از شمشیر مسلمانان در امان نخواهد بود، با توانایى‏ بالایى که در سرودن شعر داشت قصیده‏اى در مدح پیامبر صلى الله علیه و آله گفت و روانه مدینه شد.

هنگامى که به مدینه رسید خود را به ابوبکر معرفى کرد و از او ملتمسانه خواست که او را نزد پیامبر صلى الله علیه و آله ببرد شاید حضرت رحمة للعالمین از او گذشت کند.

ابوبکر درخواست او را پذیرفت و وى را در حالى که صورتش را به دامن عمامه‏اش پوشانیده بود تا کسى او را نشناسد و پیش از ایمان آوردن خونش را بریزد نزد پیامبر صلى الله علیه و آله برد و گفت: یا رسول اللّه! مردى است عرب و مى‏خواهد به شرط اسلام با تو بیعت کند. پیامبر صلى الله علیه و آله دست پیش برد و کعب با اسلام آوردن بیعت کرد و گفت:

بِأَبى أَنْتَ وَأُمِّى یا رَسُولَ اللّهِ، هذا مَقامُ العائذِ بِکَ، أَنا کَعَبُ بنُ زُهَیْرِ

. پدر و مادرم فدایت باد اى رسول خدا! این جایگاه پناهنده به توست، من کعب بن زهیر هستم.

و قصیده‏اى را که در مدح پیامبر صلى الله علیه و آله سروده بود بى‏درنگ خواند، چون به پایان قصیده رسید حضرت بُردى یمانى به او جایزه داد و اسلامش را پذیرفت و از او گذشت کرد «12».

 

رفتارى شگفت آور با رئیس منافقان‏

عبداللّه بن ابَى که ریاست منافقان مدینه را به عهده داشت خود و یارانش از هیچ گونه آزارى نسبت به پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان فروگذارى نکردند و پیوسته بر ضد اسلام و مسلمانان به نفع دشمنان جاسوسى و خبرچینى‏ مى‏کردند و بر نفاق خود آن چنان اصرار و پافشارى مى‏ورزیدند که بارها آیاتى در قرآن مجید درباره وضع ناهنجار آنان و محرومیتشان از رحمت حق و کیفیت عذابشان در قیامت نازل شد ولى آن بى‏خبران غافل و بى‏دردان جاهل، دست از نفاق برنداشتند و تن به توبه و انابه ندادند.

عبداللّه بن ابى پس از بازگشت رسول خدا صلى الله علیه و آله از تبوک در دهه سوم ماه شوال به سختى بیمار شد و در مسیر مرگ قرار گرفت.

بر پایه‏ «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ» «13»، فرزندش، مؤمنى صادق و مسلمانى پاک دل و جوانى شایسته و لایق و مورد محبت پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان بود.

او از باب‏ «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» «14» به عنوان فریضه دینى و تکلیف ایمانى همه روزه به عیادت پدر مى‏آمد و به جان به او خدمت مى‏کرد و به پرستارى‏اش چون پروانه به دور شمع، دور وجود پدر مى‏گشت.

این فرزند فرزانه از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله درخواست کرد تا از پدرش عیادت کند مبادا آنکه از عیادت نکردن پیامبر صلى الله علیه و آله از پدرش به منزلت و مرتبه خانوادگى‏اش زیان رساند و لکه ننگى و خفّت و عارى بر دامن اهلش بنشیند!

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله حفظ منزلت آن پسر را که از مؤمنان حقیقى بود لازم شمرده، براى عیادت بر بالین پدرش حاضر شدند!

حضرت با کمال محبت و از روى دلسوزى به عبداللّه بن ابى فرمودند:

چندان که تو را از دوستى و رابطه با یهودیان معاند و جهودان نابکار منع کردم نپذیرفتى، آیا اکنون وقت آن رسیده که ریشه مهر و محبت دشمنان خدا را از صفحه دل برکنى یا مى‏خواهى بر همان عقیده سخیف و محبت باطل‏ و رابطه شیطانى خیمه از دنیا بیرون زنى و به سوى آخرت رهسپار گردى؟

در پاسخ پیامبر صلى الله علیه و آله گفت: اسعد بن زراره دشمن جهودان و خصم یهودان بود و هنگام مردن این دشمنى و خصومت سودى براى او نداشت! سپس گفت: اکنون وقت سرزنش و ملامت من نیست، اینک من در ورطه مرگ قرار دارم، از تو مى‏خواهم که بر جنازه‏ام حاضر شوى و بر من نماز گذارى و پیراهنت را به من عطا کنى تا مرا با آن دفن کنند.

پیامبر صلى الله علیه و آله با کمال بزرگوارى و کرامت از دو پیراهنى که به تن داشتند پیراهن زبرین را به او عطا کردند. عبداللّه گفت: آن پیراهن را مى‏خواهم که با بدن مبارکت تماس داشته. پیامبر صلى الله علیه و آله درخواستش را اجابت فرمود و پیراهن زیرین خود را به او بخشید.

رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از مرگ او به فرزندش تسلیت گفت و بر جنازه‏اش حاضر شد و بر او نماز خواند و در پاسخ اعتراض مردم فرمود: پیراهن و نماز و استغفار من سودى براى او ندارد.

از پى این کرامت و خوش رویى و نرمى و بزرگوارى و فتوّت و جوانمردى رسول خدا صلى الله علیه و آله، هزار تن از قبیله خزرج به شرف مسلمانى سرافراز شدند و به دست پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله ایمان آوردند «15».

 

پی نوشت ها:

(1)- المحاسن: 2/ 456، باب 51، حدیث 386؛ بحار الأنوار: 16/ 225، باب 9، حدیث 29.

(2)- المحاسن: 2/ 457، باب 51، حدیث 388؛ بحار الأنوار: 16/ 225، باب 9، حدیث 31.

(3)- طبقات، ابن سعد: 1؛ السیرة النبویة: 4؛ البدایة والنهایة: 5 و تاریخ الطبرى.

(4)- مکارم الأخلاق: 17؛ بحار الأنوار: 16/ 230، باب 9، حدیث 35.

(5)- مکارم الأخلاق: 19؛ بحار الأنوار: 16/ 233، باب 9، حدیث 35.

(6)- مکارم الأخلاق: 21؛ بحار الأنوار: 16/ 235، باب 9، حدیث 35.

(7)- الزهد: 34، باب 5، حدیث 88؛ بحار الأنوار: 16/ 281، حدیث 126.

(8)- یوسف (12): 92.

(9)- الکافى: 4/ 225، باب أن اللّه حرم مکة حین خلق السموات والأرض، حدیث 3؛ ناسخ التواریخ: 433، حالات پیامبر.

(10)- ناسخ التواریخ: 2/ 584، حالات پیامبر.

(11)- شرف النبى: 69.

(12)- ناسخ التواریخ: 3/ 79، حالات پیامبر صلى الله علیه و آله.

(13)- انعام (6): 95.

(14)- بقره (2): 83.

(15)- ناسخ التواریخ: 3/ 234، حالات پیامبر صلى الله علیه و آله.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 90/11/15 :: ساعت 12:7 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 168
>> بازدید دیروز: 221
>> مجموع بازدیدها: 1327302
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب