برخی از اصحاب صبح روز دوشنبه (روز شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله) گرد بستر آن حضرت جمع شدند . پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) فرمودند :
اتونی بدوات و قرطاس اکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده ابدا.
یعنی: قلم و کاغذ بیاورید تا نامه ای برای شما بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید
عمر گفت :
ان النبی غلبه الوجع و عندکم کتاب الله ، حسبنا کتاب الله (1)
یعنی: بیماری بر پیامبر غلبه کرده است – کنایه از اینکه نمی داند چه می گوید – و نزد شما کتاب خداست و کتاب خدا ما را بس است.
در روایت دیگر، در طبقات ابن سعد ، آمده است که ، در آن حال یکنفر از حاضران گفت:
ان نبی الله لیهجر (2)
یعنی: همانا پیامبر خدا هذیان می گوید !!!
آری ! گوینده سخن همان بود که گفت " حسبنا کتاب الله "
و این قضیّه به قدرى درد آور بود که وقتى ابن عبّاس به یاد آن می افتاد ، اشک چشمانش همانند دانه هاى مروارید از گونه هایش سرازیر می گشت. (3)
اعتراف عمر به این عمل ننگین (در مدارک اهل سنت)
عمر خود به این امر اعتراف کرده است . امام ابوالفضل احمد ابن ابی طاهر در کتاب تاریخ بغداد و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه 3/97 در شرح حال عمر :
یک روز طی مباحثه ای مفصل که میان ابن عباس و عمر در گرفت ، عمر گفت :
پیامبر تصمیم داشت که به هنگام بیماری اش ، تصریح به نام او ( علی ابن ابیطالب ) کند ، ولی من نگذاشتم. پیامبر(صلی الله علیه واله) آزرده گشتند.
دسته ای گفتند : دستور پیامبر را انجام دهید . پس از این گفتگو و مجادله ، دیگران خواستند که قلم و کاغذ بیاورند ، اما پیامبر فرمودند :
او بعد ماذا؟ (4)
یعنی: آیا پس از چه؟
بعد از این گستاخی عمر ، اگر قلم و کاغذ می آوردند و پیامبر وصیت نامه ای می نوشت که در آن اسم علی بود مخالفان می توانستند چند نفر بیاورند و آنها شهادت بدهند که پیامبر این وصیت نامه را در حال هذیان نوشته است .
در آن هنگام چون نزاعشان بالا گرفت ، پیامبر فرمودند :
قوموا عنی ، لا ینبغی عند نبی تنازع (5)
از نزد من برخیزید که در محضر پیامبر ، نزاع کردن شایسته نیست .
این سخنان و حرکات عمر آن قدر زشت و زننده بود که حتّى زنان پیامبر (صلی الله علیه و اله) نیز به همفکران عمر اعتراض کردند که با اهانت عمر و دفاع رسول ص مواجه شدند : زنان از پشت پرده صدا زدند : مگر سخن رسول گرامى صلی الله علیه و اله را نمی شنوید؟
عمر گفت : شما همانند دلباختگان یوسف هستید که به هنگام مریضى پیامبر ص اشگ شما جارى می شود ، و به وقت سلامتى حضرت ، برگردن او سوار می شوید .
رسول گرامى (صلی الله علیه واله ) فرمود : متعرّض آنان نشوید وآنها را به حال خود واگذارید ، زیرا آنان از شما بهتر هستند . (6)
نکات قابل توجه !
اولا: به حکم قران: پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله از روى هواى نفس سخن نمی گوید و تمام سخنان او بر مبناى وحى الهى است (آیه 3سوره نجم). فلذا محال است نعوذبالله ایشان هذیان بگویند !
ثانیا: پیامبر اکرم ص فرمودند مطلبی را می خواهند بنویسند که بعد از او هرگز مردم گمراه نشوند. ولی عمر مانع نوشتن این مطلب مهم شد. می دانیم که پیامبر اکرم ص وعده دروغ نمی دهند. یعنی اگر حقیقتا آن مطلب مورد نظر پیامبر اکرم ص نوشته می شد همانطور که ایشان وعده داده بودند مردم هرگز گمراه نمی شدند. پس باعث و بانی گمراهی مردم تا به امروز عمر بن خطاب می باشد !
ثالثا: عمر گفت: "حسبنا کتاب الله". در حالیکه بارها در خود قران به این مطلب اشاره شده است که همراه اطاعت از کلام الله (قران) باید از دستورات پیامبر اکرم ص نیز اطاعت کرد. و حتی خداوند کسانی را که می خواهند بین الله و رسول فرق اندازند و یکی را قبول کنند و دیگری را ترک کنند را کافران حقیقی شمارده است. (نساء/51)
اسناد:
1) صحیح بخاری باب کتابه العلم من کتاب العلم : 1/22 - صحیح البخاری ، ج 7 ص 9 ، کتاب المرضى باب قول المریض قوموا عنّى ؛ و ج 5 ص 137 کتاب المغازی ، باب مرض النبی - صلى اللّه علیه وسلم - ووفاته ؛ صحیح مسلم فى آخر کتاب الوصیّة ، ج 5 ، ص 76 - مسند احمد حنبل تحقیق احمد محمد شاکر ، حدیث 2992 - طبقات ابن سعد : 2/244 چاپ بیروت
2) طبقات ابن سعد 2/242 چاپ بیروت - صحیح بخاری ، باب جوائز الوفد من کتاب الجهاد 2/120 و باب اخراج الیهود من جزیره العرب 2/136 بدین لفظ آمده است :"فقالوا : هجر رسول الله صلی الله علیه و سلم " - صحیح مسلم ، باب من ترک الوصیه 5/76 و تاریخ طبری 3/193 بدین عبارت آمده است : ان رسول الله صلی الله علیه و سلم یهجر
3) عن ابنعبّاس قال : یوم الخمیس وما یوم الخمیس ، ثمّ جعل تسیل دموعه حتّى رأیت على خدّیه کأنّها نظام اللؤلؤ قال : قال رسول اللّه : ائتونى بالکتف والدواة ( او اللوح والدواة ) اکتب لکم کتاباً لن تضلّوا بعده أبداً فقالوا : إنّ رسول اللّه - صلى اللّه علیه وسلم - یهجر . صحیح مسلم ، ج 5 ، ص 76 کتاب الوصیّة باب ترک الوصیة لمن لیس عنده شیء ، صحیح البخارى ، ج 4 ص 31 ، کتاب الجهاد والسیر . .
4) طبقات ابن سعد : 2/242 چاپ بیروت
5) تاریخ ابی الفداء 1/15 - در صحیح بخاری باب کتابه العلم من کتاب العلم : 1/22 به این لفظ آمده است : " قال : قوموا عنی و لا ینبغی عندی التنازع "
(6) فقالت النسوة من وراء الستر : ألا تسمعون ما یقول رسول اللّه؟! قال عمر : فقلت إنّکنّ صواحبات یوسف ، إذا مرض رسول اللّه ، عصرتنّ أعینکنّ ، وإذا صحّ ، رکبتنّ عنقه! قال : فقال رسول اللَّه : دعوهنّ فإنهنّ خیر منکم الطبقات الکبرى لابن سعد ، ج2 ، ص 244 ، المعجم الأوسط للطبرانی ، ج 5 ص 288 ؛ مجمعالزوائد للهیثمى الشافعى ، ج 9 ص 34 ؛ کنز العمال ، ج 5 ص 644 ، ح 14133