سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غریب، کسی است که دوستی ندارد . [امام علی علیه السلام ـ در وصیّت خویش به امام حسن علیه السلام ـ]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» افشاگرى شجاعانه طِرِمّاح علیه باطل‏

پس از حادثه جمل که در بیابان‏هاى بصره بین سپاه حضرت على علیه السلام و آتش افروزان داخلى اتفاق افتاد و در پى آن طلحه و زبیر کشته شدند و عاقبت پیروزى نصیب حق شد، پسر ابو سفیان که نمونه کاملى از عناد و نفاق و پلیدى و کفر بود و در برابر امیرمؤمنان شورش داشت، نامه‏اى خطاب به امام على علیه السلام به مضمون زیر نوشت:

اى پسر ابوطالب! به راهى رفتى که به زیان توست و آنچه را که به سود تو بود رها کردى و با کتاب و سنت رفتار صحیحى نداشتى و کار را به جایى رساندى که با صحابه پیامبر، طلحه و زبیر آن چنان کردى، به خدا قسم تیرى به سویت پرتاب کنم که نه آب آن را فرو نشاند و نه باد برطرف سازد، چون تیر برسد به هدف اصابت کند و چون در هدف قرار گیرد به خوبى کارگر افتد و چون کارگر شود شعله‏ور گردد، فریفته یاران و لشکریان خود مباش و آماده جنگ شو، من با سپاهى در برابر قرار گیرم که تاب دیدارش را ندارى!

چون این نامه به جناب مولا رسید، در پاسخش چنین نوشت: این نامه‏اى است از بنده خدا على بن ابى طالب برادر رسول خدا و پسر عم و جانشین و غسل دهنده و کفن کننده او و ادا کننده قرضش و داماد و پدر فرزندانش حسن و حسین که براى معاویه مى‏فرستد.

اى معاویه! من همانم که در جنگ بدر خویشان بت‏پرست و جانى تو را به دیار عدم فرستادم و عمو و دایى و جد مادرى و برادرت را به قتل رساندم، با آن شمشیر که آن‏ها را کشتم و هم اکنون در دست من است، امروز هم مانند روزى که پیامبر آن را به دستم داد قوى دل و نیرومندم و با یارى خدا هم آغوش پیروزى.

به خدا قسم! من مانند شما هیچ‏گاه پرستش بت نکردم و چیزى را از اسلام و کسى را بر پیامبر خدا محمّد صلى الله علیه و آله برتر ندانستم و شمشیرى جز آن که پیغمبر به من داد انتخاب نکردم، پس نیک بیندیش و هر چه خواهى کن، من به خوبى مى‏دانم که شیطان بر تو چیره گشته و دستخوش نادانى و سرکشى شده‏اى، درود بر آن کس که از حقیقت پیروى کند و در اندیشه عواقب وخیم باشد.

حضرت مُهر فرمود و به یکى از یاران خود به نام طرمّاح تسلیم کرد که رهسپار شام شود و آن را شخصاً به دست معاویه دهد.

طرماح بن عدى قوى هیکل و بلند بالا و سخنور بود، از پیشگاه حضرت امیرمؤمنان علیه السلام رخصت طلبید و بر شتر خود سوار شد، آن گاه راه شام را پیش گرفت و با سرعت بر آمد تا وارد شام شد و یک راست به ملاقات معاویه رفت.

دربان از وى پرسید: کیستى و کجایى و که را مى‏خواهى؟ طرماح گفت: با یاران نزدیک معاویه ابوالاعور اسلمى و ابوهریره و عمرو عاص و مروان حکم کار دارم.

دربان گفت: اینان در باب الخضرا مى‏باشند، طرماح براى دیدار آن‏ها به باب الخضرا رفت، چون نامبردگان طرماح را با هیکل درشت و اندام بلند دیدند با خود گفتند: خوب است که این مرد را طلبیده لحظه‏اى را به گفتگو و مزاح و تفریح بگذرانیم، همین که طرماح به نزدیک آن‏ها رسید، پرسیدند: اى اعرابى! آیا از آسمان‏ها خبرى نزد تو هست که به اطلاع ما برسانى؟

طرماح گفت: آرى، بى‏خبر نیستم، خداوند حاکم بر آسمان است و فرشته مرگ در هوا و امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیه السلام از قفا مى‏آید، پس اى مردم بدبخت! منتظر بلایى باشید که هم اکنون بر سرتان فرود مى‏آید.

گفتند: از کجا مى‏آیى؟ گفت: از نزد آزاد مردى پاک و پاکیزه سرشت، نیکو خصال و با ایمان.

گفتند: با که کار دارى؟ گفت: مى‏خواهم با این بدگهرى که شما او را پیشواى خود مى‏دانید ملاقات کنم.

حضار دانستند که وى فرستاده امیرمؤمنان علیه السلام است، از این رو گفتند: اى اعرابى! امیر ما معاویه با اطرافیان خود سرگرم مشورت در امور مملکت است و امروز نمى‏توانى به حضور او باریابى.

گفت: خاک بر سر او کنند، او را با رسیدگى به امور مسلمانان چه کار؟ در آن وقت حضار، نامه‏اى به معاویه نوشتند که قاصدى سخنور و حاضر جواب از کوفه آمده و از طرف على بن ابیطالب حامل پیامى است براى تو، به هوش باش که در جواب او چه خواهى گفت؟ آن گاه طرماح را از شتر فرود آوردند و در مجلس خود جاى دادند تا از معاویه خبر برسد.

چون نامه به معاویه رسید و از موضوع مطلع شد، فرزندش یزید را خواست و دستور داد مجلسى را بیاراید و آنچه لازمه شوکت و حشمت دربار یک سلطان مقتدر است فراهم کند.

یزید بن معاویه صدایى گوش خراش داشت و روى بینى و چهره‏اش علامت زخمى بود، چون مجلس آراسته گردید، طرماح را بار دادند تا به مجلس در آید.

چون به در کاخ رسید و دید تمام کارکنان لباس سیاه به تن کرده‏اند گفت: این‏ها کیستند که مثل موکّلین جهنم در تنگناى راه دوزخ مى‏باشند؟ و چون چشمش به یزید افتاد، گویى او را شناخت، به همین جهت گفت: این تیره بخت، گردن کلفت بینى بریده کیست؟

کارکنان کاخ گفتند: اى اعرابى! ساکت باش، این یزید شاهزاده ماست.

گفت: یزید کیست؟ خداوند روزى او را زیاد نگرداند و امید او را از همه جا قطع کند، اى واى که او و پدرش روزى مطرود اسلام بودند، ولى امروز بر تخت سلطنت نشسته‏اند.

چون یزید این سخنان را از طرماح شنید، چنان در خشم شد که خواست او را به قتل برساند، ولى چون از پدرش معاویه اجازه نداشت خشم خود را فرو خورد و گفت: اى اعرابى! حاجت خود را بگو. معاویه به من دستور داده حاجت تو را برآورم.

گفت: حاجت من این است که معاویه از منصب خود دست بردارد و خلافت را به کسى که شایسته آن است واگذار کند.

یزید گفت: این حرف‏ها سودى ندارد، حاجت خود را بگو، گفت: حاجت من آن است که معاویه را ملاقات کنم و پیام امیرالمؤمنین على علیه السلام را به او ابلاغ کنم.

ناچار او را به مجلس معاویه درآوردند، طرماح با نعلین وارد مجلس شد و کنار در نشست، گفتند: نعلین خود را از پا بیرون آور، گفت: مگر اینجا سرزمین مقدس است که مانند موسى نعلین از پا درآورم!!

سپس رو به معاویه کرد و گفت: اى امیر گناهکار اسلام! عمروعاص که سمت مشاورت معاویه را داشت گفت: اى اعرابى! معاویه را امیر گناهکار و بزهکار خواندى و امیرالمؤمنین نگفتى؟

گفت: مادرت به عزایت بنشیند، مؤمنان ما هستیم، چه کسى معاویه را امیر ما نموده؟!

معاویه با خونسردى مخصوص به خود گفت: اى اعرابى! چه پیامى براى من آورده‏اى؟

گفت: نامه مختومى از جانب امام معصومى آورده‏ام، گفت: آن را به من بده، گفت:

نمى‏خواهم قدم روى فرش‏هاى تو بگذارم، معاویه گفت: به وزیر من عمرو عاص تسلیم‏ کن تا به دست من بدهد، گفت: نه نه نمى‏دهم؛ زیرا او وزیر پادشاه ظالم خائن است.

گفت: به فرزندم یزید بسپار تا به من تسلیم کند، گفت: ما که از شیطان خشنود نیستیم چگونه مى‏توانیم به فرزندش دلخوش باشیم.

معاویه گفت: غلام خاص من پهلوى تو ایستاده است، نامه را به او بده تا به من برساند، گفت: این غلام را با پول حرام خریده‏اى و به کار حرام واداشته‏اى، به او هم نمى‏دهم.

معاویه سرگردان شده گفت: پس چگونه این نامه باید به دست من برسد؟

گفت: باید از جاى خویش برخیزى و بدون رنجش با دست خود از من بگیرى؛ زیرا این نامه مردى کریم و از آقایى دانا و دانشمندى بردبار است که نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است.

معاویه ناچار از جاى برخاست و نامه را از وى گرفت و خواند، سپس طرماح را مخاطب ساخت و گفت: على را در چه حالى وداع نمودى؟

گفت: در حالى که مانند ماه شب چهارده بود و یارانش هم چون ستارگان فروزان اطرافش را گرفته بودند، یارانى که هرگاه آنان را به کارى فرمان دهد بر یکدیگر پیشى گیرند و چنانچه از چیزى نهى کند همگى دورى کنند.

اى معاویه! على مردى دلاور و سرورى برومند است، با هر سپاهى که روبرو شود آن را درهم شکند و طومارش را در هم پیچد و با هر دلیرى که مواجه گردد او را به خاک هلاک افکند و به دیار نیستى فرستد و اگر دشمنى ببیند طعمه شمشیر آبدار خویش سازد، معاویه گفت: حسن و حسین فرزندان على در چه حالى بودند؟

گفت: آن‏ها دو جوان پاکیزه و پاک‏سرشت، نیکو خصلت و سالم و دو آقاى پاک دامن و دانا و دانشمند عاقل هستند که سعى در اصلاح امور دنیا و آخرت مسلمانان دارند.

معاویه سر به زیر انداخت و لحظه‏اى به فکر فرو رفت و گفت: اى اعرابى! راستى تو مرد سخنورى هستى، گفت: اى معاویه! اگر به حضور امیرالمؤمنین علیه السلام شرفیاب شوى، سخنوران زبان آور خیلى بهتر از من خواهى دید و مردانى مى‏بینى که در پیشانى آن‏ها آثار سجود نمایان است، در عین حال همین که آتش جنگ شعله‏ور شود، خویش را در آن آتش اندازند و سخت قوى دل باشند، شب‏ها تا صبح نمازگزارند و روزها روزه بدارند و هیچگاه در راه خدا مورد ملامت واقع نمى‏شوند، اى معاویه! اگر آن‏ها را ببینى در گرداب مرگ فرو روى و راه نجات نیابى آرى، اى معاویه:

حرف حق گفتن و بر دار شدن پیشه ماست‏

 

این شرابى است که بى‏واهمه در شیشه ماست‏

تا که پروانه آن شمع شب افروز شدیم‏

 

ساختن چاره ما سوختن اندیشه ماست‏

دل ما با دل او الفت دیرین دارد

 

آن که با سنگ بسازد به جهان شیشه ماست‏

ساعتى نیست که فارغ زخیالت باشیم‏

 

روى و موى تو شب و روز در اندیشه ماست‏

مکن اندیشه زدل سنگى اغیار اى دل‏

 

کانچه بر سنگ اثر بخش بود تیشه ماست‏

رنجى این جان و سر ما و حقیقت گویى‏

 

حرف حق گفتن و بر دار شدن پیشه ماست‏

     

 

در این هنگام عمروعاص آهسته به معاویه گفت: اگر این مرد عرب را مورد نوازش و عطا قرار دهى، بلند نظرى تو را به بهترین وجه شرح خواهد داد.

معاویه گفت: اى اعرابى! اگر چیزى به تو بدهم از من قبول مى‏کنى؟ گفت: من که مى‏خواهم جان تو را از کالبدت درآورم چگونه عطاى تو را نگیرم، معاویه دستور داد ده‏ هزار درهم به او بدهند و گفت: اگر کم است بگو تا افزون کنم.

گفت: دستور بده بیشتر بدهند؛ زیرا که تو از مال پدرت نمى‏دهى، معاویه گفت: ده هزار درهم دیگر بر آن افزودند.

طرماح گفت: اى معاویه! دستور ده تا ده هزار درهم دیگر اضافه کنند تا سى هزار درهم گردد؛ زیرا که خداوند یک و یکتاست و یک را دوست مى‏دارد.

معاویه دستور داد چنین کنند، ولى طرماح هر چه انتظار کشید از درهم خبرى نشد، از این رو گفت: اى پادشاه! با این مقامى که دارى مرا مسخره مى‏کنى؟ گفت: چطور؟ گفت:

براى این که گفتى عطایى به من بدهند که نه تو و نه من آن را نمى‏بینیم، تو گویى بادى بود از فراز کوهى وزید.

معاویه دستور داد عطاى او را حاضر کردند و به وى تسلیم نمودند و سپس ساکت نشست، در این وقت عمروعاص گفت: اى اعرابى! جایزه امیرالمؤمنین را چگونه مى‏بینى؟

طرماح گفت: این مال مسلمانان است و مربوط به معاویه نیست و از خزینه الهى است که نصیب یکى از بندگان خدا شده است. در این موقع معاویه گفت: این مرد عرب، دینار را در نظر من تاریک ساخت، آن گاه کاتب را طلبید و جواب نامه حضرت را دستور داد چنین بنویسد:

لشگرى از شام به جنگ تو مى‏فرستم که ابتداى آن کوفه و انتهایش به ساحل دریا برسد، هزار شتر با این لشگر خواهم فرستاد که بار آن‏ها خردل و به عدد هر خردلى هزار مرد جنگجو باشد.

طرماح گفت: اى معاویه! على را به جنگ تهدید مى‏کنى؟ آیا مرغابى را به آب مى‏ترسانى؟ به خدا قسم امیرمؤمنان خروس بزرگى دارد که تمام این دانه‏ها را که گفتى به آسانى برمى‏چیند و در چینه دان انباشته کند، معاویه گفت: به خدا قسم راست مى‏گوید، او مالک اشتر است.

سرانجام طرماح جواب نامه را گرفت و پول‏ها را برداشت و به جانب کوفه شتافت، بعد از رفتن او معاویه به اطرافیان خود گفت: اگر من آنچه را دارم به شما بدهم یک دهم خدمتى را که این عرب بیابانى به على نمود نخواهید کرد.

عمروعاص گفت: آرى، اگر آن فضیلت و نسبتى که على با پیغمبر دارد تو هم مى‏داشتى ما به مراتب بیش از این عرب براى تو فداکارى مى‏نمودیم.

معاویه گفت: خداوند دهن تو را بشکند و لب‏هایت را پاره کند، به خدا قسم این حرف تو براى من گران‏تر از سخنان آن عرب است و از شنیدن آن دنیا بر من تنگ شد.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 93/2/15 :: ساعت 4:7 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 96
>> بازدید دیروز: 201
>> مجموع بازدیدها: 1327009
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب