«1» رَبِّ أَفْحَمَتْنِی ذُنُوبِی وَ انْقَطَعَتْ مَقَالَتِی فَلَا حُجَّةَ لِی فَأَنَا الْأَسِیرُ بِبَلِیَّتِی الْمُرْتَهَنُ بِعَمَلِی الْمُتَرَدِّدُ فِی خَطِیئَتِی الْمُتَحَیِّرُ عَنْ قَصْدِی الْمُنْقَطَعُ بِی «2» قَدْ أَوْقَفْتُ نَفْسِی مَوْقِفَ الْأَذِلَّاءِ الْمُذْنِبِینَ مَوْقِفَ الْأَشْقِیَاءِ الْمُتَجَرِّینَ عَلَیْکَ الْمُسْتَخِفِّینَ بِوَعْدِکَ «3» سُبْحَانَکَ! أَیَّ جُرْأَةٍ اجْتَرَأْتُ عَلَیْکَ! وَ أَیَّ تَغْرِیرٍ غَرَّرْتُ بِنَفْسِی!
پروردگارا! گناهم مرا از گفتار باز داشته، و رشته سخنم به خاطر شدّت شرمندگى از هم گسیخته، بهانه و عذرى و دلیل و برهانى برایم نیست. به بلا و مصیبتم که گناهان من است اسیرم، در گرو کردارم رفتهام، سرگردان خطاهاى خود هستم، در اراده و آهنگم نسبت به امور سرگردانم، با تمام وجود درماندهام، خود را در جایگاه خواران گنهکار واداشتهام؛ جایگاه تیره بختانى که بر تو جرى شدهاند، و وعدهات را سبک شمردهاند.
منزّه و پاکى. با چه جرأت نسبت به روى گردانى از دستورهایت دلیر شدم؟! و با کدام عامل هلاکت، خود را به نابودى انداختم؟!
گناه یا نافرمانى از قانون الهى و دینى، موجب عقوبت و کیفر در عالم دنیا و عالم آخرت مىشود که با توجّه به این بحث، وضعیّت گناهکار در دنیا و آخرت روشن مىگردد.
عقاب دنیوى گنهکاران
بعضى از گناهان در همین دنیا موجب کیفر شده و در نابود کردن شخص گنهکار شتاب مىکنند که در تفسیر حدیث ذیل به آن پرداخته مىشود:
امام سجّاد علیه السلام در این باره مىفرماید:
وَالذُّنُوبُ الّتى تُعَجِّلُ الْفَناءَ: قَطیعَةُ الرَّحِمِ، وَ الْیَمینُ الفاجِرَةُ وَ الْأقْوالُ الْکاذِبَةُ وَ الزِّنا وَ سَدُّ طَریقِ الْمُسْلِمینَ وَ ادِّعاءُ الْامامَةِ بِغَیْرِ حَقٍّ. «1»
گناهانى که در نابودى افراد شتاب مىکند، قطع رحم، سخنان دروغ و زنا و سدّ راه مسلمانان کردن، و ادعاى امامت و رهبرى به ناحق است.
قطع رحم
قطع رحم از گناهانى است که باعث کوتاهى عمر مىشود. و اگر نگاهى به آشنایان و یا فامیل و نزدیکان خود کنید، افراد زیادى را خواهید دید که در اثر قطع رحم عمرشان کوتاه شده است یا در اثر صله رحم و رسیدگى به حال خویشان و اقوام خود، عمرى دراز و پربرکت کردهاند.
یکى از اصحاب، به امام صادق علیه السلام عرض مىکند:
برادران و عموزادگانم خانه را بر من تنگ کردهاند و از همه خانه، یک اطاق براى من گذاشتهاند و من اگر در این باره اقدام کنم مىتوانم خانه را از آنها بگیرم.
امام علیه السلام فرمود:
اصْبِرْ فَانَّ اللَّهَ سَیَعْجَلُ لَکَ فَرَجاً، قالَ: فَانْصَرَفْتُ وَ وَقَعَ الْوَباءُ فى سَنَةِ احْدَى وَ ثَلاثینَ و مَائَةٍ فَماتُوا وَ اللَّهِ کُلُّهُمْ فَما بَقِىَ مِنْهُمْ احَدٌ قالَ: فَخَرَجْتُ، فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَیْهِ، قالَ: ما حالُ اهْلِ بَیْتِکَ؟ قالَ: قُلْتُ: قَدْ ماتُوا وَ اللَّهِ کُلُّهُمْ فَما بَقِىَ مِنْهُمْ احَدٌ، فَقالُ: هُوَ بِما صَنَعُوا بِکَ وَ بِعُقُوبَتِهِمْ ایَّاکَ وَ قَطْعِ رَحِمِهِمْ بُتِرُوا أَتُحِبُّ انَّهُم ضَیَّقُوا عَلَیْکَ، قالَ: قُلْتُ: إِى وَاللَّهِ. «2»
صبر کن خداوند براى تو گشایشى فراهم خواهد آورد. راوى گوید: من خوددارى کردم تا در سال صد و سى و یک وبائى آمد که به خدا قسم همه هلاک شدند و یک نفر از آنها باقى نماند.
پس از این جریان به نزد امام صادق علیه السلام رفتم، همین که مرا دید، فرمود: حال اهل خانهات چطور است؟ عرض کردم: به خدا همه آنها مردند و یک نفر از ایشان باقى نماند. فرمود: این به واسطه آن رفتارى بود که با تو کردند و آزارى که به تو رساندند و قطع رحم کردند. آیا دلت مىخواست که زنده باشند و بر تو تنگ گیرند، عرض کردم: آرى، به خدا سوگند.
قسم و گفتار دروغ
یکى دیگر از گناهانى که باعث کوتاهى عمر مىشود، قسم دروغ است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در این باره مىفرماید:
مَنْ حَلَفَ عَلى یَمینٍ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ کاذِبٌ فَقَدْ بارَزَ اللَّهَ بِالْمُحارَبَةِ وَ انَّ الْیَمینَ الْکاذِبَةَ تَذَرُ الدِّیارَ بَلاقِعَ مِنْ اهْلِها وَ تُورِثُ الْفَقْرَ فِى الْعَقِبِ. «3»
کسى که به دروغ قسم بخورد و بداند که دروغ است به جنگ خدا رفته و همان قسم دروغ، خانهها را بىصاحب و بىخانمان گرداند، و موجب فقر فرزندان گردد.
در زمان امام مجتبى علیه السلام مردى به دروغ مدّعى شد که من هزار درهم از حسن بن على علیه السلام طلب دارم، حضرت با آن مرد براى محاکمه نزد شریح قاضى رفتند، شریح رو به امام حسن علیه السلام کرد و گفت: شما قسم مىخورى که بدهکار نیستى؟ حضرت فرمود:
انْ حَلَفَ خَصْمى اعْطِیهِ، فَقالَ شُرَیْحٌ، لِلرَّجُلِ قُلْ: بِاللَّهِ الَّذى لا الهَ الَّا هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ، فَقالَ الْحَسنُ علیه السلام: لا اریدُ مِثْلَ هذا، لکِنَ قُلْ: بِاللَّهِ انَّ لَکَ عَلَىَّ هذا وَخُذِ الْأَلْفَ، فَقالَ الرَّجُلُ ذلِکَ وَ اخَذَ الدَّنانیرُ، فَلَمَّا قامَ خَرَّ الى الْارْضِ وَ ماتَ. «4»
اگر این مرد قسم بخورد من پول را به او مىدهم شریح رو به آن مرد کرده گفت: بگو! به خداى یگانه که داناى نهان و آشکار است قسم مىخورم؛ حضرت فرمود: نه، نمىخواهم اینطور قسم بخورى، بلکه بگو! به خدا من این مبلغ را از تو طلب دارم و به دنبال آن هزار درهم را بگیر.
مرد همانگونه قسم خورد و پول را گرفت ولى به محض آنکه از جا برخاست، به رو افتاد و مُرد.
عقوبت دنیوى زنا
زنا از گناهانى است که روایات، بیانگر عقوبت دنیوى این عصیان و گناه است.
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
اذا ظَهَرَ الزِّنا مِنْ بَعْدى کَثُرَ مَوْتُ الْفُجْأَةِ. «5»
هر گاه پس از من زنا شایع شود مرگ ناگهانى بسیار گردد.
و نیز مىفرماید:
یا مَعْشَرَ الْمُسْلِمینَ! إِیّاکُمْ وَ الزِّنا فَإِنَّ فِیهِ سِتَّ خِصالٍ: ثَلاثٌ فِى الدُّنْیا وَ ثَلاثٌ فِى الْآخِرَةِ، فَأَمَّا الَّتى فِى الدُّنْیا فَإِنَّهُ یُذْهِبُ بِالْبَهاءِ وَ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ یَنْقُصُ الْعُمْرَ وَ أَمَّا الَّتى فِى الآخِرَةِ فَإِنَّه یُوجِبُ سَخَطَ الرَّبِّ وَ سُوءَ الْحِسابِ وَ الْخُلُودَ فِى النَّارِ. «6»
اى گروه مسلمانان! از زنا پرهیز کنید که در آخرت شش خصلت و اثر سوء وجود دارد: سه در دنیا و سه در آخرت، اما آن سه که در دنیا است: جمال و زیبایى را مىبرد و پریشانى و تنگدستى مىآورد و عمر را کوتاه مىکند، و اما آن سه که در آخرت است: موجب خشم خدا و بدى حساب و همیشگى در آتش دوزخ گردد.
حکایت موسى علیه السلام و بلعم باعورا
در تاریخ آمده که: زنا موجب نابودى جمع زیادى گردیده است. یکى از وقایع تاریخ داستان موسى علیه السلام و بلعم است که نوشتهاند:
وقتى موسى علیه السلام در وادى تیه از دنیا رفت، یوشع بن نون وصى او بنى اسرائیل را به همراه خود برداشت و براى فتح شهرهاى شام (یا شهر اریحا) حرکت کرد، و چون به آنجا رسید و شهر را محاصره کرد، حاکم شهر، بلعم باعورا که در اثر عبادت مستجاب الدعوه بود خواست و به او گفت: باید بروى و بر یوشع و لشگریانش نفرین کنى. بلعم برخواست و بر الاغ خود سوار شد و به راه افتاد، ولى الاغ اطاعت نکرده و بالاخره آن حیوان را زیر ضربات شلاق کشت و خود پیاده براى نفرین رفت، ولى جریانى دید که نتوانست نفرین کند و بالاخره نزد حاکم آمد، گفت: راهى براى نفرین بر اینها نیست، اما براى نابود ساختن اینها راه دیگرى را به شما نشان مىدهم و آن راه این است که زنان زناکار و فواحش را زینت کنید و به عنوان خرید و فروش میان آنها بفرستید و راه دلربائى را به آنان بیاموزید و آنها را تعلیم کنید که اگر کسى از لشگریان یوشع خواست با آنها در آویزد از او ممانعت نکنند.
دستور بلعم را اجرا کردند و در نتیجه رفت و آمد زنان زناکار، لشگریان یوشع با زنان درآمیختند و به نوشته مورّخان در نتیجه شیوع این عمل در میان لشگریان، مرض طاعون در آنها پیدا شد و در فاصله چند روز هفتاد یا نود هزار نفر آنها مردند. «7»
سدّ طریق مسلمانان
راهزنى از آن دسته فسادهاى روى زمین است که در حکم محاربه و مبارزه با خدا و پیامبر اوست و خداوند براى چنین کسانى کیفر سخت مقرّر فرموده است:
مِنْ أَجْلِ ذَ لِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِى إِسْرَ ءِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسَا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِى الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَلَقَدْ جَآءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیّنتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مّنْهُم بَعْدَ ذَ لِکَ فِى الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ* إِنَّمَا جَزَ ؤُاْ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِى الْأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مّنْ خِلفٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الْأَرْضِ ذَ لِکَ لَهُمْ خِزْىٌ فِى الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِى الْأَخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ» «8»
به این سبب بر بنىاسرائیل لازم و مقرّر کردیم که هر کس انسانى را جز براى حق، [قصاص] یا بدون آنکه فسادى در زمین کرده باشد، بکشد، چنان است که همه انسانها را کشته، و هر کس انسانى را از مرگ برهاند و زنده بدارد، گویى همه انسانها را زنده داشته است. و یقیناً پیامبران دلایل روشنى براى بنىاسرائیل آوردند، سپس بسیارى از آنان بعد از آن در روى زمین به [تجاوز از حدود حقّ و فساد و] زیادهروى برخاستند.* کیفر آنان که با خدا و پیامبرش مىجنگند، و در زمین به فساد و تباهى مىکوشند، فقط این است که کشته شوند، یا به دارشان آویزند، یا دست راست و پاى چپشان بریده شود، یا از وطن خود تبعیدشان کنند. این براى آنان رسوایى و خوارى در دنیاست، و براى آنان در آخرت عذابى بزرگ است.
کیفرهایى که در آیه فوق آمده، حق اللّه است و از جانب حکومت یا مردم قابل عفو و تبدیل نیست، عقوبت باید همراه با عدالت باشد چون فسادها و خصوصیّات مفسدان متفاوت است. کیفر راهزنى و سرقت، قطع دست و پاست و کیفر قتل و راهزنى و سرقت مسلّحانه قطع دست و پا و دار آویختن است.
در شأن نزول آیه فوق آمده است که:
گروهى از مشرکان مکّه به مدینه آمده، مسلمان شدند ولى چون بیمار بودند به فرمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به منطقه خوش آب و هوایى در بیرون مدینه رفته و اجازه یافتند از شیر شترهاى زکات بهره ببرند و چون سالم شدند، آنان سه نفر چوپانهاى مسلمان را گرفته دست و پایشان را بریدند و چشمانشان را کور کرده، شتران را به غارت بردند و از اسلام هم دست کشیدند. رسول خدا صلى الله علیه و آله دستور داد آنان را دستگیر کنند و همان فسادهایى را که درباره چوپانان مرتکب شده بودند بر سر خودشان بیاورند. پس آیه فوق نازل شد و حضرت حکم محارب و قطع را برگزید. «9»
جان کسى که در زمین فساد مىکند و یا براى جان مردم ارزشى قائل نیست، بىارزش است. تجاوز به حقوق یک فرد، تهدید امنیّت جامعه است و کسى که مسلمانان را تهدید کند و به روى آنها اسلحه بکشد هر چند قتل و غارتى صورت نگیرد، باز هم مفسد در زمین است و توبه او در حق اللّه اثر ندارد نه حق النّاس و رضایت صاحبان حق باقى است. حتى هر گونه داد و ستد و بهرهگیرى از اموال او هم نامشروع است.
محمد بن حسن صفّار به امام حسن عسگرى علیه السلام نوشت:
رَجُلٌ إِشْتَرى مِنْ رَجُلٍ ضَیْعَةً أَوْ خادِماً بِمالٍ اخَذَهُ مِنْ قَطْعِ الطَّرِیقِ أَوْ مِنْ سَرِقَةٍ هَلْ یَحِلُّ لَهُ ما یَدْخُلُ عَلَیْهِ مِنْ ثَمَرَةِ هَذِهِ الضَّیْعَةِ أَوْ یَحِلُّ لَهُ أَنْ یَطَأَ هذا الْفَرْجَ الّذى اشْتَراهُ مِنْ السَّرِقَةِ أَوْ مِنْ قَطْعِ الطَّرِیقِ. فَوَقَّعَ عَلَیْهِ السَّلامُ: لا خَیْرَ فى شَىءٍ، أَصْلُهُ حَرامٌ وَ لایَحِلُّ اسْتِعْمالُهُ. «10»
شخصى از مردى ملک کشتزارى یا خدمتکارى را با مالى که از راهزنى یا دزدى گرفته، مىخرد، آیا میوه و محصول آن کشاورزى و آمیزش با آن کنیز حلال است یا نه؟ حضرت نوشتند: هیچ خیرى در آن نیست؛ اصلش حرام و استفاده از آن هم حلال نیست.
مدّعیان باطل امامت
دانشمندان در تعریف امامت به طور جامع و حقیقى گفتهاند:
امامت یعنى پیشوایى و زمامدارى کلّى و کامل در تمام امور دینى و دنیوى.
خداوند منّان در قرآن مجید، امامت را منصب و مقامى بلند مرتبه و خطیر قرار داده است و خطاب بر پیامبر خویش حضرت ابراهیم علیه السلام مىفرماید:
وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَ هِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنّى جَاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرّیَّتِى قَالَ لَایَنَالُ عَهْدِى الظلِمِینَ» «11»
و [یاد کنید] هنگامى که ابراهیم را پروردگارش به امورى [دشوار و سخت] آزمایش کرد، پس او همه را به طور کامل به انجام رسانید، پروردگارش [به خاطر شایستگى ولیاقت او] فرمود: من تو را براى همه مردم پیشوا و امام قرار دادم. ابراهیم گفت: و از دودمانم [نیز پیشوایانى برگزین].
[پروردگار] فرمود: پیمان من [که امامت و پیشوایى است] به ستمکاران نمىرسد.
در برخى از آیات آن مرد الهى در ردیف اخیار و صالحان و قانتان و صدّیقان و صابران و وفا کنندگان برشمرده شده است؛ زیرا در عرصه آزمایشهاى سختى قرار گرفت و سربلند و موفّق بیرون آمد. حضرت ابراهیم علیه السلام در هر آزمایشى که موفّق مىشد به مقامى مىرسید. در مرحله نخست عبداللّه شد سپس به مقام نبى اللّه و پس از آن رسول اللّه و خلیل اللّه و در نهایت به مقام امامت و رهبرى مردم منصوب گردید.
سپس مقام امامت را براى نسل خود هم درخواست کرد ولى پاسخ شنید که: این مقام، عهدى الهى است که به انسان شایسته عطا مىشود.
آیه فوق مقام امامت را «عهد» و پیمان معرّفى کرده است. ا گر کسى به عهد خداوند وفادار بماند و اطاعت نماید، خداوند هم قول یارى و پیروزى را وفا خواهد کرد.
و نیز این آیه از جمله آیاتى است که پشتوانه فکرى و اعتقادى شیعه مىباشد که امام باید معصوم باشد و مقام امامت به ظالم و منافق نخواهد رسید. و با انتخاب مردم یا شورا و قیام مسلّحانه به دست نمىآید.
و نیز تا شخصى به مرتبه یقین نرسد و با حقایق و عوامل غیب متّصل نگردد و تا با چشم دل، ملکوت و باطن عالم هستى را مشاهده نکند، به مقام امامت و ولایت راه نمىیابد. در صورتى شخص سزاوار دریافت مقام امامت است که در برابر حوادث دشوار صبر و بردبارى کند و از عهده امتحانات الهى برآید. بر نفس خویش مسلّط باشد و گرد گناه نگردد. در انجام وظیفه و عمل به دستورهاى خداوند با استقامت و پایدار باشد.
امام على علیه السلام در نامهاى بسیار خیرخواهانه و شفّاف به معاویه، حجّت در امامت جامعه را بر او تمام مىکند و مىفرماید:
فَإِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِأَمْرِ هَذَا الْأُمَّةِ قَدِیمًا وَ حَدیثاً؛ أَقْرَبُها مِنَ الرَّسُولِ وَ أَعْلَمُها بِالْکِتابِ وَ أَفْقَهُها فِى الدِّینِ؛ أَوَّلُهُمْ إِسْلاماً وَ أَفْضَلُهُمْ جِهاداً وَ أَشَدُّهُمْ بِما تَحْمِلُهُ الرَّعِیَّةُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ اضْطِلاعاً. «12»
شایستهترین مردم به امر حکومت کسى است که از همه مردم به رسول خدا نزدیکتر باشد، به کتاب خدا داناتر و در دین فقیهتر باشد. در قبول اسلام بر دیگران سبقت داشته باشد، جهادش در راه خدا بهتر باشد. در انجام وظایف پیشوایى از همه نیرومندتر باشد.
متأسّفانه برخى آدمهاى بىمایه و حسود با دسیسهها و تبلیغات دروغین بر مردم چیره شدند و با ادّعاى خلافت و رهبرى جامعه اسلامى، بسیار به دین اسلام ضربه زده و سبب تفرقه واختلاف در بین مسلمانان شدند. این مدّعیان گروهى را هم به دنبال خود گمراه نمودند و به عذاب جاویدان آخرت گرفتار کردند.
روایاتى درباره مدّعیان دروغین امامت
رسول اللّه صلى الله علیه و آله مىفرماید:
قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِى الْإِسْلامِ أَطاعَتْ إِماماً جائِراً لَیْسَ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ إنْ کانَتْ الرَّعِیَّةُ فى أَعْمالِها بَرَّةً تَقِیَّةً ... «13»
خداوند عز و جل فرموده است: هر مردمى از امّت اسلام که از پیشواى ستمگرى که از سوى خداوند متعال نیست؛ فرمان برد عذاب خواهم کرد. هر چند آنان در کارهایشان نیکوکار و پرهیزکار باشند.
امام باقر علیه السلام درباره آیه:
وَ یَوْمَ الْقِیمَةِ تَرَى الَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ أَلَیْسَ فِى جَهَنَّمَ مَثْوًى لّلْمُتَکَبّرِینَ» «14»
و روز قیامت کسانى را که بر خدا دروغ بستند مىبینى که صورتهایشان سیاه است؛ آیا در دوزخ جایگاهى براى متکبّران نیست؟
قالَ: مَنْ قالَ: إِنِّى إِمامٌ وَ لَیْسَ بِإِمامٍ ... «15»
فرمود: در روز قیامت آنانى را که به خدا دروغ بستهاند سیه روى مىبینى؛ مراد کسى است که بگوید من امام هستم، در حالى که امام نیست.
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
ثَلاثَةٌ لایُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لایُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ:
مَنِ ادَّعَى إِمامَةً مِنَ اللَّهِ لَیْسَتْ لَهُ، وَ مَنْ جَحَد إِماماً مِنَ اللَّهِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَ لَهُما فِى الْإِسْلامِ نَصِیباً. «16»
سه نفرند که خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمىگوید و به صداقت آنان مهر تأیید نمىزند و عذابى دردناک دارند:
هر که به دروغ ادّعاى امامت از جانب خدا کند و هر که امام از جانب خدا را انکار کند و هر که بپندارد که این دو فرد از اسلام بهرهاى دارند.
و نیز فرمود:
مَنِ ادَّعَى الْامامَةَ وَ لَیْسَ مِنْ أَهْلِها فَهُوَ کافِرٌ. «17»
هر که ادّعاى امامت کند در حالى که شایستگى آن را ندارد، کافر است.
و نیز فرمود:
مَنْ خَرَجَ یَدْعُو النَّاسَ وَ فِیهمْ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ فَهُوَ ضالٌّ مُبْتَدِعٌ. «18»
هر که قیام کند و مردم را به اطاعت خویش دعوت نماید؛ با اینکه در میان آنان برتر از او هست، چنین شخصى گمراه و بدعت گذار است.
در تاریخ اسلام بعضى در کنار ائمه اطهار علیهم السلام ادّعاى مقام امامت و ولایت نمودند و اکنون هم ادامه دارد؛ براى خویش مذهب و فرقه ساختند و گروهى از مردم نادان و ساده لوح را از دین خدا خارج کردهاند، و به صف باطل و نفاق پیوستند.
جعفر کذّاب، مدّعى دروغین امامت
یکى از کسانى که ادّعاى به ناحق امامت نمود، جعفر بن على النقى برادر امام حسن عسکرى علیه السلام است. او مردى فاسد و عیّاش و دروغگو بود. پس از شهادت امام حسن عسکرى علیه السلام به دروغ ادّعاى امامت نمود و در این برنامه بسیار آشکارا اصرار مىکرد و گروهى از مردم را هم به گمراهى و هلاکت کشاند. او در سال 271 به سن چهل و پنج سالگى در سامرا درگذشت.
حضرت حجة بن الحسن علیه السلام در پاسخ نامه پرسشهاى اسحاق بن یعقوب فرمودند:
اما درباره عمویم جعفر و فرزندانش، امر آنها همانند امر برادران یوسف است. «19» ابوخالد کابلى مىگوید: به حضرت امام سجّاد علیه السلام عرض کردم: امام بعد از شما کیست؟ فرمود:
فرزندم محمد که دانش را مىشکافد. پس از او فرزندش جعفر است که نام او نزد ساکنان آسمان صادق است. عرض کردم: چرا نام او صادق است؟ فرمود:
زیرا پنجمین فرزندش به نام جعفر به دروغ ادّعاى امامت نماید، او در نزد خدا جعفر کذّاب است که بر خدا دروغ مىبندد در این وقت اشکهاى امام جارى شده و فرمود: گویا مىبینم همان جعفر کذّاب خلیفه ستمگر زمان را وادار به جستجوى ولىّ خدا و امام غائب که خدا حافظ اوست، مىکند. پس همانطور شد که فرموده بود. «20» حضرت حجة ابن الحسن علیه السلام در برخى قضایا که جعفر با ادّعاى خود حکم مىکرد، ظاهر شده و او را رسوا مىساخت، وقتى که امام حسن عسکرى علیه السلام رحلت فرمود، یارانش در خانه آن حضرت گرد آمدند تا بر ایشان نماز بخوانند ناگهان دیدند نوجوانى نورانى آمد و دامن جعفر را گرفت و او را از کنار پدرش دور کرد و خود بر جنازه پدرش نمازش خواند و جعفر کذّاب مات و مبهوت مانده بود و قدرت سخن گفتن نداشت وقتى نماز بر پدرش پایان یافت از میان مردم ناپدید گشت. «21»
رسوایى دنیوى بعضى گناهان
بعضى از گناهان باعث پردهدرى شده و شخص گناهکار در همین دنیا رسوا مىشود.
امام سجّاد علیه السلام مىفرماید:
الذُّنُوبُ الَّتى تَهْتِکُ الْعِصَمَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ اللَعِبُ بِالْقِمارِ وَ تَعاطى ما یُضْحِکُ النَّاسَ مِنَ اللَّغْوِ وَ الْمِزاحِ وَ ذِکْرُ عُیُوبِ النَّاسِ وَ مُجالَسَةِ اهْلِ الرَّیْبِ. «22»
آن گناهانى که پردهها را مىدرد عبارت است از: نوشیدن شراب، قماربازى، ردّ و بدل کردن سخنان بیهوده و شوخى براى خنداندن مردم، ذکر عیبهاى مردم، همنشینى با مردمان بدنام.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 70/ 375، باب 138، حدیث 12؛ معانى الاخبار: 271، حدیث 2؛ وسائل الشیعة: 16/ 282، باب 41، حدیث 21556.
(2)- بحار الأنوار: 71/ 133، باب 3، حدیث 103؛ الکافى: 2/ 342، حدیث 3.
(3)- بحار الأنوار: 101/ 283، باب 6، حدیث 24؛ أعلام الدین: 402.
(4)- بحار الأنوار: 43/ 327، باب 15، ذیل حدیث 6؛ المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 7.
(5)- بحار الأنوار: 70/ 369، باب 138، حدیث 3؛ الکافى: 2/ 374، حدیث 2.
(6)- الخصال: 1/ 320، حدیث 2؛ روضة الواعظین: 2/ 462.
(7)- الکامل، ابن اثیر: 1/ 68- 70؛ مروج الذهب: 1/ 30.
(8)- مائده (5): 32- 33.
(9)- الکافى: 7/ 245، حدیث 1؛ تفسیر العیاشى: 1/ 314، حدیث 90.
(10)- الکافى: 5/ 125، حدیث 8؛ وسائل الشیعة: 17/ 86، باب 3، حدیث 22048.
(11)- بقره (2): 124.
(12)- بحار الأنوار: 32/ 429، باب 11، حدیث 390؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید: 3/ 210.
(13)- بحار الأنوار: 25/ 110، باب 3، حدیث 1؛ ثواب الاعمال: 206.
(14)- زمر (39): 60.
(15)- الکافى: 1/ 372، حدیث 1؛ بحار الأنوار: 25/ 111، باب 3، حدیث 6.
(16)- الکافى: 1/ 373، حدیث 4؛ بحار الأنوار: 25/ 113، باب 3، حدیث 10.
(17)- الکافى: 1/ 372، حدیث 2؛ بحار الأنوار: 25/ 112، باب 3، حدیث 7.
(18)- بحار الأنوار: 25/ 115، باب 3، حدیث 18؛ غیبة النعمانى: 115.
(19)- بحار الأنوار: 50/ 227، باب 6، حدیث 1؛ الخرائج و الجرائح: 3/ 1113.
(20)- بحار الأنوار: 50/ 227، باب 6، حدیث 2؛ الخرائج و الجرائح: 1/ 268.
(21)- بحار الأنوار: 50/ 332، باب 5، حدیث 5؛ الخرائج و الجرائح: 3/ 1102.
(22)- بحار الأنوار: 70/ 375، باب 138، حدیث 12؛ معانى الاخبار: 271، حدیث 2؛ عدة الداعى: 213