این مرد بزرگ از حکما و اولیاى الهى بود، سالها در نجف اشرف مدرسه آقا سید کاظم یزدى اقامت داشت و براى عاشقان علم، حکمت الهى و فلسفه و معقول مىگفت، قسمتى از حالات آن بزرگ مرد الهى را از زبان شاگرد حکیمش آقاى محمد تقى جعفرى عنایت کنید:
آن بزرگ به حالى که براى من اسفار همى گفت، اگر از او مى خواستندى از گفت امثله- اولین کتاب حوزه- نیز ابا نمى فرمودى!!
ایّام چهارشنبه را قبول کس نکردى و خود با خود همى گذراندى و مرا فرمود: که من روزگارى دراز به طالقان شبانى همى کردم، مگر روزى به بیابان آواى قرآن شنودم و حالى یافتم و گفتم: پروردگارا! تو نامه خویش با ما فرو فرستادى، من باید تا آخر عمر آن را در نیابم؟
و در وقت در آبادى شدم و حشم و غنم مردمان با آنان سپردم و به اصفهان شدم تحصیل را و پنج سال ببودم و آن گاه به نجف شدم و چندى به درس آخوند صاحب کفایه مى نشستم و همى دیدم که فایدتى از آن درس مرا متصور نیست و نیز شنیدم از حکیم متأله آقاى جعفرى که من بگاه تحصیل به حضرت آقا بزرگ، روزى دو مانده بود محرم سنه ارتحال وى، جرى عادت را به خدمت او شدم و شنیدم که مى گوید:
«بلند شوید بروید آقا، براى چه آمده اید آقا» و چون گفتم براى درس آمده ام گفت:
درس تمام شد، آقا پنداشتم که آن بزرگوار از سر این خیال که محرم درآمده است این سخن مىگوید و گفتم: هنوز حوزهها تعطیل نکردهاند که فرمود: مىدانم آقا من مسافرم من مسافرم، خر طالقان رفته پالانش باقى مانده، روح رفته جسدش مانده «لا اله الّا الله» و اشک از دیده ببارید به شدت و دریافتم که اخبار از ارتحال مى فرماید به حالى که مزاج او را ادنى انحرافى از صحبت نبود.
پس گفتم: با من سخنى فرمایید. گفت: آفرین آقا جان! حالا متوجه شدید حالا متوجه شدید و این بیت بر خواند:
تا رسد دستت به خود شو کارگر |
چون فتى از کار خواهى زد به سر |
|
و تهلیل برگرداند و نورانیتى سخت بر چهره او پدیدار آمد و برخاستم و دو روز بر نیامد که خبر ارتحال آن بزرگ بیاوردند وبا اسفها به مدرسه آقا سید کاظم شدیم که مقام او بود و شنیدم که سحرگاه عادت قدیم خویش را بربام برآمد و مناجاتى گفته و چون باز آمده است و دوگانه به درگاه یگانه گذاشته به حجره شده است و دیگر بر نیامده و از آن روى که پیوسته قبل از آفتاب باز از حجره برمىآمده است و به صحن مدرسه راهى مىرفته و امروز را بر نیامده است مضطرب گشتهاند و در حجره شده و دیدهاند که به حال مراقبه تکیه فرموده است و جان با جان آفرین باز داده و عالم از او یتیم مانده است و من به مشارکت مرحوم مبرور آقا سید محمد طالقانى رحمه اللّه متکفل غسل شدم و عطرى شدید به مغسل مى شنودم و آن پیکر پاک و نور تابناک به وادى السلام نهادیم.