بعضى از گناهان باعث پردهدرى شده و شخص گناهکار در همین دنیا رسوا مىشود.
امام سجّاد علیه السلام مىفرماید:
الذُّنُوبُ الَّتى تَهْتِکُ الْعِصَمَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ اللَعِبُ بِالْقِمارِ وَ تَعاطى ما یُضْحِکُ النَّاسَ مِنَ اللَّغْوِ وَ الْمِزاحِ وَ ذِکْرُ عُیُوبِ النَّاسِ وَ مُجالَسَةِ اهْلِ الرَّیْبِ. «1»
آن گناهانى که پردهها را مىدرد عبارت است از: نوشیدن شراب، قماربازى، ردّ و بدل کردن سخنان بیهوده و شوخى براى خنداندن مردم، ذکر عیبهاى مردم، همنشینى با مردمان بدنام.
شراب خوارى
امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند عز و جل به پیغمبر خود وحى کرد:
چهار خصلت در جعفر بن ابى طالب مورد تقدیر و سپاس من است: رسول خدا صلى الله علیه و آله جعفر را خواست و موضوع وحى را به او گزارش داد، جعفر عرض کرد:
ما شَرِبْتُ خَمْراً قَطُّ لِانّى عَلِمْتُ انّى انْ شَرِبْتُها زالَ عَقْلى وَ ما کَذَبْتُ قَطُّ لِانَّ الْکَذِبَ یَنْقُصُ المُرُوَّةَ، وَ ما زَنَیْتُ قَطُّ لِانّى خِفْتُ أَنّى اذا عَمِلْتُ عُمِلَ بى، وَ ما عَبَدْتُ صَنَماً قَطُّ لِانّى عَلِمْتُ انَّهُ لایَضُرُّ وَ لایَنْفَعُ. «2»
من هیچ گاه شراب ننوشیدم چون مىدانستم اگر آن را بنوشم عقلم زائل مىگردد و هرگز دروغ نگفتم؛ زیرا دروغ نقص مردانگى است و هرگز زنا نکردم؛ زیرا ترسیدم که همان عمل با من بشود (و دیگران با نوامیس من زنا کنند) و هیچ گاه بتى را نپرستیدم؛ زیرا دانستم که زیان و سودى ندارند و نمىرسانند.
قمار
قمار، یکى از گناهانى است که موجب دریدن پردهها مىگردد و عامل خطرناکى براى بیدار کردن و تحریک حس انتقامجویى و دشمنى است.
که خداوند متعال در این باره مىفرماید:
إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطنُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَ وَةَ وَالْبَغْضَآءَ فِى الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَوةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ» «3»
مسلماً شیطان مىخواهد با شراب و قمار، میان شما دشمنى و کینه [سخت] اندازد، و از یاد خدا و نماز بازتان دارد؛ آیا شما [از این امور با همه زیانها وخطراتى که دارد] خوددارى خواهید کرد؟
مطالعاتى که درباره علل وقوع پارهاى از جرائم به عمل مىآید و همچنین اعترافاتى که از طرف مجرمان در بازپرسىها صورت مىگیرد نشان مىدهد که اغلب دزدها و جیببرهاى حرفهاى و چاقوکشان و افراد فاسد، تربیت شده و مولود همین مراکز و لانههاى فساد و قمار مىباشند.
سخنان شوخى و بیهوده
یکى از چیزهایى که موجب دریدن پردهها مىگردد، بیان سخنان بیهوده و شوخى براى خنداندن مردم است.
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در عقوبت این گناه مىفرماید:
انَّ الرَّجُلَ لَیَتَکَلَّمُ بِکَلِمَةٍ فَیَضْحَکَ بِها جُلَساؤُهُ یَهوى بِها ابْعَدُ مِنَ الثُّرَیا. «4»
گاهى انسان سخنى مىگوید تا همنشینان خود را بخنداند ولى همان سخن او را (از نظر هلاکت و بدبختى) به جایى دورتر از ثریّا ساقط مىکند.
و در سفارشى به اباذر رحمه الله درباره سخنان بیهوده براى خنداندن دیگران چنین مىفرماید:
انَّ الرَّجُلَ لَیَتَکَلَّمُ بِالْکَلِمَةِ فِى الْمَجْلِسِ لِیُضْحِکَهُمْ بِها فَیُهوى فى جَهَنَّمَ ما بَیْنَ السَّماءِ وَ الْارْضِ. «5»
گاهى مردى سخنى مىگوید تا اهل مجلس را بخنداند پس به سبب آن به فاصله آسمان و زمین در دوزخ فرومىرود.
حکایت تمسخر حکم بن ابى العاص
حکم بن ابى العاص (پدر مروان که فرزندانش بعدها به خلافت رسیدند) از دشمنان سرسخت رسول خدا صلى الله علیه و آله در مکّه بوده و بسیار آن حضرت را مىآزرد و از همین جهت او و پسرش مروان را از مدینه به طائف تبعید کرد و از جمله اذیّتهاى وى نسبت به آن حضرت، این بود که هر گاه رسول خدا صلى الله علیه و آله در کوچههاى مکّه راه مىرفت و حکم بن ابى العاص آن بزرگوار را مىدید. پشت سر آن حضرت مىآمد و از روى مسخره راه رفتن و حرکات آن حضرت را تقلید مىکرد و به این وسیله دشمنان اسلام و مشرکان را مىخنداند.
بالأخره روزى رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله روى خود را برگرداند و همچنان که وى مشغول تقلید رفتار آن حضرت بود، به او فرمود:
«کُنْ ذلکَ»
یعنى «همچنین باش»، از آن پس تا وقتى که مرگش رسید، بدنش به حال رعشه باقى بود و همیشه حالت ارتعاش داشت. «6»
عقوبت عیب جویى
یکى دیگر از گناهانى که پرده درى کرده و انسان را رسوا مىکند، عیبجویى از دیگران است.
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در این باره مىفرماید:
یا مَعْشَرَ مَنْ اسْلَمَ بِلِسانِهِ وَ لَمْیَخْلُصِ الْایمانَ الى قَلْبِهِ لاتَذُمُّوا الْمُسْلِمِینَ وَ لاتَتَبَّعُوا عَوراتِهِمْ فَانَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْراتِهِمْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ یَفْضَحْهُ وَ لَوْ فى بَیْتِهِ. «7»
اى مردمى که به زبان اسلام آورده ولى ایمان در دلشان نرسیده! مسلمانان را نکوهش نکنید و از عیبهاى آنان جستجو نکنید، که هر کس عیوب مسلمانان را جستجو کند خداوند عیبهاى او را دنبال کند و هر که را خداوند عیبش را دنبال کند رسوایش نماید، اگرچه در خانهاش باشد.
همنشینى با افراد ناباب
یکى دیگر از گناهانى که عاقبتى جز رسوایى براى انسان ندارد، همنشینى با افراد ناباب است.
امام على علیه السلام در این زمینه مىفرماید:
مَنْ وَقَفَ نَفْسَهُ مَوْقِفَ التُّهْمَةِ فَلایَلُومَنَّ مَنْ اساءَ بِهِ الظَّنَ. «8»
کسى که خود را در جایگاه تهمت قرار دهد اگر مورد سوءظن کسى واقع شد او را سرزنش نکند.
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
مَنْ جالَسَ اهْلَ الرَّیْبِ فَهُوَ مُریبٌ. «9»
کسى که با مردم متهم مجالست کند متهم گردد.
آرى، گناه، پردههاى اجتماعى انسان را مىدرد و پردههاى انسانى که باعث کمال و امتیاز انسان از حیوان مىباشد را پاره مىکند و فضایل انسانى را به یک سو افکنده و او را به صورت حیوانى در مىآورد.
البته این جزء کوچکى از انواع و اقسام گناهان بود که غیر از عذاب اخروى، عقوبت دنیوى آن را گنهکار در این دنیا مىبیند.
عقاب اخروى گناهکاران
روایات ائمه معصومین علیهم السلام درباره انذار مردم از عقابهاى اخروى گناهان، بسیار زیاد است که به برخى از آن احادیث اشاره مىشود.
کیفر ظلم به اجیر
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مىفرماید:
مَنْ اظْلَمَ اجیراً أَجْرَهُ احْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ ریحَ الْجَنَّةِ وَ انَّ ریحَها لَتُوجَدُ مِنْ مَسیرَةِ خَمْسِمِأَئةِ عامٍ. «10»
کسى که در دستمزد کسى که براى او کار مىکند ظلم نماید، خداوند عمل او را تباه و بوى بهشت را بر او حرام مىسازد با این که بوى بهشت از فاصله پانصد سال راه به مشام مىرسد.
کیفر زنا
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در عقوبت زنا مىفرماید:
مَنْ زَنَى بِإِمْرَأَةِ یَهُودِیَّةٍ اوْ نَصْرانِیَّةٍ اوْ مَجُوسِیَّةٍ اوْ مُسْلِمَةٍ، حُرَّةً اوْ امَةً اوْ مَنْ کانَتْ مِنَ النَّاسِ فَتَحَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَیْهِ فى قَبْرِه ثَلاثِمائَةِ الْفِ بابٍ مِنَ النَّارِ تَخْرُجُ عَلَیْهِ مِنْها حَیَّاتٌ وَ عَقارِبُ وَ شُهُبٌ مِنْ نارٍ فَهُوَ یَحْتَرِقُ الى یَوْمِ الْقِیامَةِ یَتَأَذَّى النَّاسُ مِنْ نَتَنِ فَرْجِهِ فَیُعْرَفُ بِهِ الى یَوْمِ الْقِیامَةِ حَتَّى یُؤمَرَ بِهِ الَى النَّارِ فَیَتَأَذَّى بِهِ اهْلُ الْجَمْعِ مَعَ ما هُمْ فِیهِ مِنْ شِدَّةِ الْعَذابِ، لِانَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْمَحارِمَ وَ ما احَدٌ اغْیَرَ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ غَیْرَتِهِ انَّهُ حَرَّمَ الْفَواحِشَ وَ حَدَّ الْحُدُودَ. «11»
کسى که با زن یهودى یا نصرانى یا مجوسى یا مسلمان، خواه آزاد باشد یا برده، یا با هر زن دیگرى زنا کند، خداوند سیصد هزار درب از دربهاى آتش دوزخ را در قبر او مىگشاید که از آن دربها، مارها و عقربها و گدازههاى آتش به قبر او روى مىآورند و تا روز قیامت در آتش خواهد سوخت و مردم از بوى گند شرمگاه او در رنج و عذابند و او به این بوى بد شناخته مىشود، تا این که روز قیامت فرمان رسد که او را در آتش درافکنند و دوزخیان با همه شکنجهها و عذابى که بر آنان مقرّر است از (بوى بد او) در رنج و عذابند، چرا که خداوند کارهاى ناپسند را حرام کرده و هیچ کس غیورتر از خدا نیست و از غیرت اوست که کارهاى زشت را حرام کرده و حدود الهى را مقرّر فرموده است.
کیفر مصافحه و شوخى با زن نامحرم
پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله درباره مصافحه با زن نامحرم مىفرماید:
مَنْ صافَحَ امْرَأَةً حَراماً جَاءَ یَوْمَ الْقِیامَةِ مَغْلُولًا ثُمَّ یُؤمَرُ بِهِ الَى النَّارِ. «12»
هر کس با زن نامحرم دست دهد، روز قیامت در حالى که دستهایش در زنجیر است وارد مىشود و فرمان ورود او به دوزخ صادر مىگردد.
و در ادامه حدیث مىفرماید:
مَنْ فاکَهَ امْرَأَةً لایَمْلِکُها حُبِسَ بِکُلِّ کَلِمَةٍ کَلَّمَها فِى الدُّنْیا الْفَ عامٍ فِى النَّارِ. «13»
هر کس با زن نامحرمى شوخى کند، براى هر کلمهاى که در دنیا به او گفته است هزار سال او را در دوزخ زندانى کنند.
کیفر سیلى زدن به مسلمان
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مىفرماید:
مَنْ لَطَمَ خَدَّ مُسْلِمٍ لَطْمَةً بَدَّدَ اللَّهُ عِظامَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثُمَّ سَلَّطَ عَلَیْهِ النَّارَ وَ حَشَرَهُ مَغْلُولًا حَتَّى یَدْخُلَ النَّارَ. «14»
کسى که به صورت مسلمانى سیلى بزند، خداوند در روز قیامت استخوانهاى او را در هم خرد مىکند و آتش دوزخ را بر او مسلّط سازد، و در حالى که به زنجیر کشیده شده به محشر درآید تا رهسپار آتش جهنّم شود.
کیفر سخن چینى
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله درباره کیفر اخروى سخن چینى بین دو نفر، مىفرماید:
مَنْ مَشى فى نَمیمَةٍ بَیْنَ اثْنَیْنِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ فى قَبْرِهِ ناراً تُحْرِقُهُ الى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ اذا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ تِنِّینًا اسْوَدَ یَنْهَشُ لَحْمَهُ حَتَّى یَدْخُلَ النَّارَ. «15»
کسى که میان دو نفر به سخن چینى بپردازد، خداوند در گور، آتشى را بر او مسلّط مىکند که تا روز قیامت او را بسوزاند و چون از گور برانگیخته شود، خداوند تا زمانى که وارد دوزخ گردد، اژدهایى بر او چیره سازد تا گوشت بدن او را بگزد.
کیفر شرب خمر
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله درباره کیفر اخروى شرب خمر مىفرماید:
مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ فِى الدُّنْیا سَقاهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْ سَمِّ الأفاعى وَ مِنْ سَمِّ الْعَقارِبِ شَرْبَةً یَتَساقَطُ لَحْمُ وَجْهِهِ فى الآناءِ قَبْلَ انْ یَشْرَبَها فَاذا شَرِبَها تَفَسَّخَ لَحْمُهُ وَ جِلْدُهُ کَالجیفَةِ یَتَأَذَّى بِهِ اهْلُ الْجَمْعِ حَتَّى یُؤْمَرَ بِهِ الى النَّارِ. «16»
کسى که در این دنیا شراب بخورد، خداوند جامى از زهر افعىها، مارها، و عقربها براى او مهیّا مىسازد و پیش از آنکه بیاشامد (از شدّت زهرآگینى) گوشت صورتش در جام مىریزد، و پس از آشامیدن، گوشت و پوست او بسان مردار از هم پاشیده و متلاشى مىگردد و همه اهل محشر از همنشینى با او در عذابند تا زمانى که او را رهسپار دوزخ سازند.
عقاب برخى زنان در حدیث معراج
امام على علیه السلام، حدیث معراج پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله را چنین بیان مىکند:
«من و فاطمه بر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شدیم، پس ایشان را در حالى که سخت مىگریست یافتیم، من عرض کردم: پدر و مادرم فدایت یا رسول اللّه! چه باعث شده که شما این چنین گریه مىکنید؟
در پاسخ فرمود: اى على! شبى که مرا به آسمان بردند (یعنى معراج) زنانى از امّتم را در عذابى شدید دیدم و آن وضع براى من سخت گران آمده و گریهام از جهت عذاب سخت آنان است که به چشم خویش وضعشان را دیدم:
زنى را دیدم که به مویش در دوزخ، معلّق و آویخته بودند که مغز سر او مىجوشید، زن دیگرى را دیدم که به زبانش در جهنّم آویزان بود و آتش در حلقوم او مىریختند، زن دیگرى را مشاهده کردم که او را به پستانهایش آویخته بودند، و دیگرى را دیدم که گوشت بدن خویش را مىخورد و آتش در زیر او شعله مىکشید، و زنى دیگر را دیدم که پاهایش را به دستهایش زنجیر کرده بودند و مارها و عقربها بر او مسلّط بودند، و زنى را دیدم کر و کور و لال که در تابوتى از آتش است و مخ او از بینیش خارج مىشود و همه بدنش قطعه قطعه است و خوره و پیسى گرفته است.
و زن دیگر را مشاهده کردم که در تنورى از آتش به پاهایش آویزان است،
و زنى را دیدم که گوشت بدنش را از پس و پیش با قیچى آتشین مىبرند، و دیگرى را دیدم صورت و دستهایش آتش گرفته و مشغول خوردن رودههاى خویش است، و زنى را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن حمار است و هزار هزار نوع او را عذاب مىکنند.
و زنى را به صورت سگ دیدم که از عقب به شکم او آتش مىریزند و از دهانش بیرون مىریزد و فرشتگان با گرزهاى آتشین بر سر و پیکر او مىزنند.
پس فاطمه علیها السلام به پدرش عرض کرد: اى حبیب من! و اى نور دیدگانم! به من بگو که اینان چه کرده بودند و رفتارشان چه بود که به این عقوبت گرفتار شدند.
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
اى دختر عزیزم! اما زنى که به موى سرش آویزان در آتش بود، آن فردى بود که موى سر خویش را از نامحرمان نمىپوشانید؛ و اما آن زنى که به زبانش آویخته بود او کسى بود که با زبان، شوهر خویش را آزار مىداد؛ و آن که به پستانش آویزان بود، شوهردارى بود که از آمیزش با شوى خود امتناع داشت؛ و آن که به پاهایش آویزان در دوزخ بود کسى بود که بدون اجازه همسر خود از خانه بیرون مىرفت.
و اما زنى که گوشت بدن خویش را مىخورد آن بود که خود را براى نامحرمان زینت مىکرد؛ و اما آن که دست و پایش را به هم زنجیر کرده بودند و مارها و عقربها بر او مسلّط بودند زنى بود که درست وضو نمىساخت و لباسش را از آلودگى به نجس تطهیر نمىکرد و غسل جنابت و حیض به جاى نمىآورد و خود را نظیف نمىساخت و به نماز اهمیّت نمىداد.
و اما آن کر و کور و لال زنى بود که از غیر شوهر خویش داراى فرزند مىشد و به شوهر خود نسبت مىداد؛ و آن که گوشت بدنش را با قیچىها مىبرید زنى بود که خود را در اختیار مردان اجنبى مىگذاشت؛ و اما آن زنى که سر و رویش آتش گرفته بود و مشغول خوردن رودههاى خود بود آن کسى بود که دلّالى جنسى به حرام مىکرد؛ و اما آن که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود آن زنى بود که سخن چینى به دروغ مىنمود؛ و امّا آن که چهرهاش رخسار سگ بود و آتش در برابر او مىریختند و از دماغش بیرون مىآمد آن زن آوازه خوان و نوحهگر و حسود بود. «17»
هر کس چو من از هجر رخ یار بنالد |
از یار کجا در بر اغیار بنالد |
|
بلبل کند افغان به کنار گلى امّا |
دلباخته از دورى دلدار بنالد |
|
دل یاد چو از شاهد بازارى خود کرد |
باید به سر کوچه و بازار بنالد |
|
طالب که به ناچار جدا گشت ز مطلوب |
آن لحظه به آن واقعه ناچار بنالد |
|
از فرقت معشوق دل عاشق صادق |
بسیار به یاد آرد و بسیار بنالد |
|
صیّاد مکن منع من از ناله و افغان |
باید که چو من مرغ گرفتار بنالد |
|
یکبار چو دل یاد کند از غم آن جان |
جا دارد از این غصّه دوصدبار بنالد |
|
آن کس که بنالد ز غم یار وفادار |
کى از ستم خصم جفا کار بنالد |
|
اینسان که بود ناله مرا دور نباشد |
از ناله من گر در و دیوار بنالد |
|
با یاد رخ و طرّه جانان دل رنجى |
در روز ز غمهاى شب تار بنالد |
|
(رنجى)
«4» مَوْلَایَ ارْحَمْ کَبْوَتِی لِحُرِّ وَجْهِی وَ زَلَّةَ قَدَمِی وَ عُدْ بِحِلْمِکَ عَلَى جَهْلِی وَ بِإِحْسَانِکَ عَلَى إِسَآءَتِی فَأَنَا الْمُقِرُّ بِذَنْبِی الْمُعْتَرِفُ بِخَطِیئَتِی وَ هَذِهِ یَدِی وَ نَاصِیَتِی أَسْتَکِینُ بِالْقَوَدِ مِنْ نَفْسِی ارْحَمْ شَیْبَتِی وَ نَفَادَ أَیَّامِی وَ اقْتِرَابَ أَجَلِی وَ ضَعْفِی وَ مَسْکَنَتِی وَ قِلَّةَ حِیلَتِی]
سقوط و به رو در افتادنم، و لغزش گامم را رحمت آر، و به نادانیم با بردباریت و به بدکرداریم با احسانت به من بازگرد. من به گناهم اقرار دارم و به خطایم اعتراف مىکنم. این دست و سر من است که براى قصاص از نفسم آن را به زارى تسلیم مىکنم. به پیرى و به پایان رسیدن روزگارم، و نزدیک شدن مرگم و ناتوانى و بیچارگىام، و کمى تدبیرم رحم کن.
جز حدیث تو من نمىدانم |
خامشى از سخن نمىدانم |
|
در کمند غم تو پا بستم |
وز مىاشتیاق تو مستم |
|
دیده ما اگر چه بى نورست |
لیک نزدیک بین هر دورست |
|
ساکن است او مگر تو بشتابى |
درنیابد مگر تو دریابى |
|
گرچه ما خود نه مرد عشق توییم |
لیک جویاى درد عشق توییم |
|
طالبان را ره طلب بگشاى |
راه مقصود را به ما بنماى |
|
دل و دنیاى خویش در کویت |
همه دادم به دیدن رویت |
|
(فخرالدین عراقى)
«5» مَوْلَایَ وَ ارْحَمْنِی إِذَا انْقَطَعَ مِنَ الدُّنْیَا أَثَرِی وَ امَّحَى مِنَ الْمَخْلُوقِینَ ذِکْرِی وَ کُنْتُ مِنَ الْمَنْسِیِّینَ کَمَنْ قَدْ نُسِیَ «6» مَوْلَایَ وَ ارْحَمْنِی عِنْدَ تَغَیُّرِ صُورَتِی وَ حَالِی إِذَا بَلِیَ! جِسْمِی وَ تَفَرَّقَتْ أَعْضَائِی وَ تَقَطَّعَتْ أَوْصَالِی یَا غَفْلَتِی عَمَّا یُرَادُ بِی «7» مَوْلَایَ وَ ارْحَمْنِی فِی حَشْرِی وَ نَشْرِی وَ اجْعَلْ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ مَعَ أَوْلِیَائِکَ مَوْقِفِی وَ فِی أَحِبَّائِکَ مَصْدَرِی وَ فِی جِوَارِکَ مَسْکَنِی یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ.
مولاى من! هنگامى که اثر و نشانم از دنیا قطع شد و زیر خاک رفتم، و یادم از خاطر آفریدهها محو شد، و هم چون کسى که فراموش شده، در زمره فراموش شدگان قرار گرفتم، به من رحمت آر.
مولاى من! هنگامى که چهره و حالم دگرگون شود و بدنم بپوسد و اعضایم از هم بپاشند و پراکنده شوند، و پیوندهایم بگسلد، بر من ترحّم فرما.
اى واى بر بىخبرى من نسبت به آنچه که در برزخ و قیامت و کنار میزان و صراط از من خواسته مىشود!
مولاى من! مرا در برانگیختن و زنده شدنم رحم کن، و در آن روز جایگاهم را با اولیایت، و محل برآمدن و حرکتم را در میان عاشقانت، و مسکنم را در جوارت قرار ده اى پروردگار جهانیان!.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 70/ 375، باب 138، حدیث 12؛ معانى الاخبار: 271، حدیث 2؛ عدة الداعى: 213.
(2)- بحار الأنوار: 22/ 272، باب 5، حدیث 16؛ من لایحضره الفقیه: 4/ 397، حدیث 5847.
(3)- مائده (5): 91.
(4)- مجموعة ورّام: 1/ 111.
(5)- أعلام الدین: 201؛ وسائل الشیعة: 12/ 251، باب 140، حدیث 16228.
(6)- اسد الغابة: 2/ 34.
(7)- بحار الأنوار: 72/ 218، باب 65، حدیث 21؛ الکافى: 2/ 354، حدیث 2.
(8)- بحار الأنوار: 71/ 187، باب 13، حدیث 7؛ تحف العقول: 368.
(9)- بحار الأنوار: 71/ 197، باب 14، ذیل حدیث 31؛ صفات الشیعة: 9، حدیث 16.
(10)- بحار الأنوار: 73/ 332، باب 67، حدیث 1؛ من لایحضره الفقیه: 4/ 11، حدیث 4968.
(11)- بحار الأنوار: 73/ 361، باب 67، حدیث 1؛ ثواب الأعمال: 282؛ أعلام الدین: 412.
(12)- بحار الأنوار: 73/ 363، باب 67، حدیث 30؛ ثواب الأعمال: 282.
(13)- بحار الأنوار: 73/ 363، باب 67، حدیث 30؛ ثواب الأعمال: 282.
(14)- ثواب الأعمال: 284؛ أعلام الدین: 414.
(15)- ثواب الأعمال: 284؛ وسائل الشیعة: 12/ 308، باب 164، حدیث 16374.
(16)- بحار الأنوار: 73/ 364، باب 67، حدیث 30؛ ثواب الأعمال: 285.
(17)- بحار الأنوار: 18/ 351، باب 3، حدیث 61؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام: 2/ 10، باب 30، حدیث 24.