سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، عبادت پیشه پاکیزه را دوست دارد. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» حکیم بزرگ حاج ملا هادى سبزوارى‏

عارف عاشق، حکیم بزرگ حاج ملا هادى سبزوارى‏

حاجى سبزوارى از حکما و فقها و عرفاى اسلامى بود، در حق آن بزرگ مرد الهى مى‏توان گفت:

او از اولیاى الهى و انسانى خود ساخته و مردى در میان بزرگان اسلامى کم‏نظیر است.

من قسمتى از احوالات آن عارف عاشق را مستقیماً از نبیره او آقاى اسرارى که از علماى مهم سبزوارند به وقتى که در سبزوار براى تبلیغ رفته بودم و همانجا قسمت عمده‏اى از جلد اول عرفان را نوشتم در دو جلسه شنیدم که آن را براى عزیزان نقل مى‏کنم و قسمت‏هاى دیگر را از کتاب «ریحانة الادب»، «تاریخ حکما و عرفاى متأخر صدرالمتألهین» و مقدمه مجموع رسایل حکیم بازگو مى‏کنم.

آقاى اسرارى مى‏گوید:

چون واجب الحج شد، فرزند چهار ساله خود ملا محمد را نزد اقوام گذاشت و با همسر خود عازم حج شد.

در بازگشت از سفر حج، همسر مهربانش از دنیا مى‏رود، حاجى به تنهایى از راه آب به بندرعباس مى‏آید و از آنجا وارد شهر کرمان مى‏شود.

از آنجا که لباس و عمامه‏اش همانند دهاتى‏هاى سبزوار بود، کسى آن چراغ فروزان را باور نمى‏کرد که از رجال شایسته علمى و از اولیاى خداست.

با وضعى که داشت وارد مدرسه معصومیه کرمان شد و از خادم آنجا درخواست حجره‏اى کرد که چند شبى را در آنجا بماند، سپس به سبزوار حرکت کند.

خادم عرضه داشت: واقف این مدرسه، حجره‏ها را وقف بر طالبان علم نموده و ماندن کاسب یا فرد معمولى در این مدرسه جایز نیست، مگر این که شما با من عهد کنى چند روزى که در اینجا هستى در امور نظافت مدرسه و طلاب به من کمک دهى!!

حاجى جواب مثبت مى‏دهد و براى تأدیب نفس به کمک خادم جهت امور طلاب و نظافت مدرسه اقدام مى‏کند.

حاجى در آن مدرسه قصد مى‏کند تا ریشه‏کن شدن هواى نفس به کار خادمى ادامه دهد، از این جهت عزم بر ماندن مى‏نماید.

مدّتى که مى‏گذرد خادم از او مى‏پرسد: عیال دارى؟ مى‏گوید: نه، مى‏پرسد اگر وسیله ازدواج برایت فراهم باشد ازدواج مى‏کنى؟ حاجى پاسخ مثبت مى‏دهد، خادم مدرسه مى‏گوید: دخترى دارم اگر میل داشته باشى با او ازدواج کن، حاجى بدون چون و چرا با دختر خادم ازدواج مى‏کند، خدمت حاجى در آن مدرسه نزدیک به سه سال طول مى‏کشد!

در آن زمان عالم و پیشواى روحانى کرمان آقا سید جواد امام جمعه شیرازى بود.

این امام جمعه از دانشمندان و علماى جامع علوم عقلى و نقلى عصر خود به شمار مى‏رفت که علاوه بر مقامات علمى و واجدیت مراتب معقول و منقول پیشوایى وارسته و روشن ضمیر و دانشمندى متقى و صاحب ورع بود.

یک روز حاج سید جواد مشغول گفتن منظومه حکمت حاجى براى شاگردان بود، در حالى که حاجى در کار نظافت و جاروکشى مدرسه بود. سید در حال درس به نکته‏اى مهم از مسائل عالى حکمت رسید، آن چنان که باید مسئله بیان نشد، پس از اتمام درس در حالى که سید به طرف منزل مى‏رفت حاجى در طریق منزل با بیانى وافى نکته را شرح داد، سید ابتدا اعتنایى نکرد، ولى وقتى به منزل رفت و در آن نکته غور کرد، بیان حاجى را بهترین بیان دید. خادم منزل را دنبال کمک خادم مدرسه فرستاد، ولى حاجى از ترس شناخته شدن با همسر کرمانى از خادم مدرسه که پدرزنش بود خداحافظى کرده و رفته بود، پس از چند سال دو طلبه کرمانى براى تکمیل تحصیل حکمت به سبزوار آمدند، چون وارد مدرسه شدند و حکیم سبزوارى را در محل درس حکمت دیدند بهت زده شدند که آه آن فردى که سه سال در مدرسه به عنوان شاگرد خادم خدمت مى‏کرد این مرد بود. حاجى از تغییر چهره آن دو قضیه را یافت، آنان را خواست و وضع خود را در کرمان به عنوان امانت و سرْ اعلام کرد و راضى نشد آن دو نفر طلبه داستان کرمان را بازگو کنند!!

عشق تو سراسر همه سوز و همه دردست‏

 

وین شیوه به اندازه مردى است که مردست‏

آن کس که درین صرف نکردست همه عمر

 

بیچاره ندانم که همه عمر چه کردست‏

زاهد چه عجب گر کند از عشق تو پرهیز

 

کس لذت این باده چه داند که نخوردست‏

عاشق که نه گرمست چو شمع از سر سوزى‏

 

گر آتش محض است به جان تو که سر دست‏

بس شب که بر آن در بن خاکى زضعیفى‏

 

بنشستم و پنداشت رقیب تو که گردست‏

     

اشکى که بود سرخ چو رخسار تو داریم‏

 

ما را زتو تشریف نه تنها رخ زرد است‏

گر هست کمال از دو جهان فرد عجب نیست‏

 

این نیز کمالى است که آزاده و فردست‏

     

 

شرح حال حاجى را دو فرزندش آقا محمد اسماعیل و آقا عبدالقیوم و عیال کرمانیش چنین بازگو کرده‏اند:

مرحوم حاجى هر شب در زمستان و تابستان و بهار و پاییز ثلث آخر شب را بیدار بودند و در تاریکى عبادت مى‏نمودند تا اول طلوع آفتاب. دو ساعت از روز گذشته به مدرسه تشریف مى‏بردند و چهار ساعت تمام در مدرسه بودند، بعد به خانه مراجعت کرده ناهار مى‏خوردند، ناهار ایشان معمولًا یک قرص نان بود که معمولًا یک سیر بیشتر از آن نمى‏خوردند، یک کاسه دوغ کمرنگ که خودشان در وصف آن مى‏فرمودند دوغ آسمان گون، یعنى دوغى که از کمى ماست به رنگ کبود آسمانى باشد.

شب بعد از سه ساعت عبادت در تاریکى شام میل مى‏کردند، شام آن جناب مقدارى برنج و اسفناج بود، بعد از کمى راه رفتن در یک بستر ناراحتى که غالباً تشک نداشت مى‏خوابیدند و متکاى غیر نرمى از پنبه یا پشم زیر سر مى‏گذاشتند.

لباس مرحوم حاجى چند سال یک عباى سیاه مازندرانى بود و یک قباى قدک سبز رنگى که به قدرى آن را شسته بودند که آرنج‏هاى قبا پاره شده و چندین وصله برداشته بود.

در زمستان قباى برک شکرى رنگ و شلوار برک مى‏پوشیدند، کتابخانه‏اى نداشتند، کتاب ایشان منحصر به چند جلد کتاب بود!

معاشش از این راه بود: یک روز از قنات عمید آباد داشتند و یک شبانه روز در قنات قصبه و باغى که در بیرون پشت ارک واقع است که سالى چهل تومان فایده و حاصل باغ‏ بود و از دو قنات مذکور نیز سى خروار غله و ده بار پنبه عاید مى‏گردید.

قسمتى از این دخل را با کمال قناعت صرف معاش مى‏فرمودند و ما بقى را به فقرا ایثار و انفاق مى‏نمودند.

هر سال در عشر آخر صفر سه شب روضه خوانى مى‏کردند و یک نفر روضه‏خوان کریه الصوتى که در سبزوار بود و کمتر او را دعوت مى‏کردند دعوت مى‏نمودند و شبى پنج قران به روضه خوان مى‏دادند و نان و آبگوشت به فقرایى که شل و کور و عاجز بودند مى‏خورانیدند و نفرى یک قران به آن‏ها مبذول مى‏داشتند و خمس و زکات مال خود را هر سال به دست خود به سادات و ارباب استحقاق مى‏رسانیدند و در این موقع جنس خود را وزن مى‏کردند و نقد خود را مى‏شمردند.

همه بزرگان دین بالاتفاق، آن بزرگوار را به اتصاف به ورع حقیقى و ترفع از دنیا و دنیاوى وصف کرده‏اند و فى الحقیقة هم سخن به راست گفته‏اند.

بدین گفته از کیوان قزوینى بنگرید:

اولًا مى‏گویم: هیچ کس اسباب قطبیت را مانند حاج ملّا هادى نداشت، از علم و حکمت و زهد بى‏پایان، او از راه علم دخلى ننموده و معاشش منحصر به اجاره ملک موروثى‏اش بود.

و امتیازهاى تاریخى او آن بود که با توفر و تسهل اسباب ریاست، ترک هرگونه ریاستى نمود، حتى پیش نمازى نکرد و به مهمانى نرفت و با رؤساى بلدش هم بزم نشد تا از آن‏ها پیش افتد و در صدرنشینى و سفره چینى و مجموعه غذا گذاردن و برداشتن و غلیان و دعا کردن روضه خوان و دست بوسیدن عوام رعونتى ظاهر سازد.

یک زندگى ساده بى‏آلایش بى‏خودنمایى نمود که امتیاز براى خود قائل نشد و هیچ استفاده از توجهات کامله مردم به خودش ننمود و ثروتى نیندوخت و اولادش را متجّملًا بار نیاورد و آن‏ها را عادت به رعیتى نداد.

آن جناب داراى کراماتى بود که آن کرامات معلول مبارزه‏هاى جانانه او با هواى نفس و ریاضات و عبادات آن بزرگوار بود.

آخوند همدانى که از مشایخ اجازه این افتاده مسکین است، براى این فقیر نقل کرد، زمانى که نزد آیت اللّه حاج شیخ عبدالنبى نورى تلمذ داشتم فرمودند، در ایام جوانى که در مدرسه مروى درس مى‏خواندم علاقه عجیبى به علم کیمیا پیدا کردم، در پستوى حجره کتب مربوطه را گرد آورده و سرگرم مطالعه در آن دانش بودم، پس از چندى قافله‏اى از نور مازندران براى رفتن به مشهد به تهران آمد، از اهل قافله خواهش کردم مرا هم با خود ببرند، اهل قافله پذیرفتند، در مسیر راه خرجى خود را برآورد کردم دیدم چند قران کم خواهم آورد. چون به سبزوار رسیدیم اطراق کردیم، چند نفر از اهل قافله در شهر سبزوار مصمم به دیدن حاجى شدند، من هم همراه آنان رفتم، به وقت خداحافظى حاجى مرا نگاه داشت، کمبود خرجى مرا مرحمت کرده سپس فرمود: از آنچه مى‏خوانى دست بردار که بهترین کیمیا دانش امام صادق علیه السلام است!!

حکیم متأله آقا سید کاظم عصار مى‏گوید:

از کسانى که درک محضر حاجى کرده بودند و ما محضر آنان را دریافتیم و اگر تعیین نمى‏داشتى نقل نمى‏کردمى که روزى فقیرى به حضرت آن بزرگوار شد و خواستار مقدارى سرکه گردید و حاجى با آن که سخن کوتاه مى‏گفت به بلندى فرمود که نداریم و فقیر گفت:

به فلان گوشه زیر زمین سرکه‏اى هست و حاجى فرمود که درویش! از چشم تو پرده‏اى برگرفته‏اند که چنین مى‏کنى، پرده‏ها هست که باید برگیرندش!!

ناصر قاجار که از متکبران دوران و داراى اخلاق فرعونى بود مى‏گوید:

به هر شهرى که وارد شدم صغیر و کبیر، عالم و عامى از من استقبال کردند، تا در شهر سبزوار که معلوم شد همه افراد هر طبقه وظیفه لازم خود را معمول داشته و فقط حاجى ملّا هادى که استقبال سهل است به دیدن شاه هم نیامده است به علّت این که او شاه و وزیر نمى‏شناسد.

من این اخلاق را پسندیدم گفتم: اگر او شاه نمى‏شناسد، شاه او را مى‏شناسد.

یک روز در حدود وقت ناهار، فقط با یک نفر پیشخدمت که اسباب زحمت اهل علم نباشد و در آنجا ناهارى صرف کرده باشم رفته و پس از پاره‏اى از مذاکرات متفرقه گفتم: از شما خواهش دارم که مرا خدمتى محول فرمایید که آن را انجام دهم.

حاجى اظهار غنا و بى‏حاجتى کرد، اصرار کردم مفید فایده نبود، گفتم: شنیده‏ام شما یک زمین زراعتى دارید، خواهش مى‏کنم که مالیات آن را ندهید. آن را نیز با عذر موجهى رد نمود. عرضه داشتم: بفرمایید ناهارى بیاورند تا خدمت شما صرف کنم، بدون این که از محل خود حرکت کند، خادم خویش را امر به ناهار آوردن کرده، خادم در دم یک طبق چوبینه با نمک و دوغ و چند دانه قاشق و چند قرص نان پیش دست ما گذاشت.

حاجى نخست آن قرص نان‏ها را با کمال ادب بوسیده و بر رو و پیشانى گذاشته و شکرها از ته دل به جا آورد، سپس آن‏ها را ریز کرده در میان دوغ ریخت و یک قاشق هم پیش من گذاشت و فرمود: بخور که نان حلال است و زراعت و جفت کارى آن دسترنج خودم است، من یک قاشق خوردم، دیدم خوردن آن ناهار از عهده من بیرون است!!

ناصر قاجار پس از رفتن پانصد تومان به خدمت حاجى فرستاد که حاجى از قبول آن پول ابا کرد و فرمود: نصف آن را به فقرا و بقیه را به سایر مستحقان برسانید!!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 93/2/21 :: ساعت 8:48 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 361
>> بازدید دیروز: 351
>> مجموع بازدیدها: 1327846
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب