سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گفتگو با دانشمند در زباله دان، از گفتگوی با نادانان بر پشتیهای زربفات بهتر است . [امام کاظم علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» مسئله اسرار آمیز حیات

با جمع شدن اسباب و علل جهت پدید آمدن حیات بر صفحه خاک، مشیّت عاشقانه اش به ظهور این واقعیّت اسرارآمیز که تا ابد براى احدى روشن نخواهد شد تعلّق گرفت، و حیات که پرتوى از امر حضرت او و شعاعى از هستى اوست ماهیّات امکانیّه را گرفت و جنب و جوش موجودات زنده از هر طبقه و نوعى در روى زمین آغاز شد. کرسى موریسن که از دانشمندان بنام مغرب زمین است و قسمت هاى عمده کتاب پر ارزشش: «راز آفرینش انسان» با معارف الهیّه مطابقت دارد، محصول تحقیقات بزرگترین دانشمندان جهان علم را همراه با نظریّات خودش در باب حیات بدین صورت در کتابش آورده:
حیات جاودانى است، ازمنه و اعصار بى حساب و عصور طبقات الأرضى سپرى شده اند و حیات همچنان باقى است. قارّه ها از زیر آب درآمده و در آب فرو رفته اند و آثار حبات پا برجا مانده است. حیات، اعماق دریاها و سطح امواج و شنهاى ساحلى اقیانوسها را با جود خود فرا گرفته است. هر دفعه که دوره هاى یخ سپرى شده و قسمتى از سطح زمین را آزاد کرده است. حیات بالفور جاى آن را تصرّف نموده است. هر وقت دوره یخبندان فرا رسیده و منطقه قطبى پیش آمده است باز حیات در برابر پیشرفت ان مقاومت بخرج داده و همچنان برجاى مانده است.
کوهها از سطح پرچین و چروک زمین بیرون جسته، سطح کره را زلزله هاى هولناک درهم ریخته، قلل شامخه جبال رد طىّ میلیون ها سال به تدریج شسته شده و طبقه به طبقه از بین رفته است، قارّه هها را آب شسته و به درون دریاها فرو برده و رسوبات سرزمین هاى عقیق همچو کفنى سپید کف اقیانوسها را پوشیده است، با این حال حیات همچنان جاودانى و سرمد باقى مانده است. حیات، ذرّات خاک را به مصرف مى رساند و بنا به ناموس طبیعت هر روز شگفتى هاى تازه ایجاد مى کند، امّا هر ذرّه را که بکار برده است در مسیر خود باقى مى گذارد و مى گذرد.
صخره هاى سپید «دوور» که از طبقات گچ و آهک و سنگ چخماق تشکیل شده است تاریخ گویائى از داستان زندگانى حیوانات دریائى و نباتات بحرى و موجودات زنده ذرّه بینى قرون و اعصار متمادیه هستند. جنگل هاى سر سبز، ذغال سنگ و نفت وگاز یادگار و باقى مانده دوره فعّالیّت هاى ادوار گذشته زمین اند که حیات به وسیله آن نیروى آفتاب را اقتباس کرده و براى مصرف امروزى نوع بشر باقى گذاشته است! همین میراث هاى گرانبهاست که از حیث قیمت و ارزش ما فوق همه جواهرات عالم محسوب مى شود و بشر را به درجات ما فوق حیوانى ارتقاء داده است.
از کوره گداخته قشر زمین که در اوایل تکوین همه موادّ در آن ذوب مى شدو به صورت نیمسوز و خاکستر در مى آمد، حیات نیروى آفتاب رابه کار انداخته، ذرّات مرکّب آب را تجزیه کردو کربن را در اسید کربنیک ا اکسیژن جدانمود و از مجموع آنها نیروى سوخت را در سراسر سطح زمین ذخیره نمود; همین سوخت است که اساس اوّلیّه و آلاات و ادوات تمدّن بشر بوده، و این همه شگفتى ها در جهان پدید نیامده است مگر بر اثر آنکه حیات قواى منتشر از خورشید را جذب و نگهدارى کرده است.
حیات، بر اوضاع و احوال متغیّر آب و زمین و هوا غلبه کرده ودر هر گوشه دنیا، نبات یا حیوان ظاهر کرده است. حیات در اَشکال عدیده و مختلف خود از موجودات تک سلّولى تا ماهى ها و حشرات و پستانداران و مرغان هوا و از میکروب ها و انگلها و حیوانات ذرّه بینى تا نباتات و جانوران و ماموتها وانسان، در هر شکل و هیئتى باشد بر عناصر طبیعت چیره مى شود و آنها را وادار مى کند از ترکیبات اصلى خود خارج شوند و به وضع و ترکیب جدیدى درآیند. حیات، جانداران رنگارنگ و متنوّعى را از روى نمونه و قالب اجداد آنها به وجود مى آورد و به آنها قدرتى مى دهد که نسل هاى نامحدود دیگرى را تا ابد به همان اشکال و قواره هابوجود آورند. حیات، بى نهایت کثیر التّوالد است تا حدّى که خود از مازاد توالد خویش تغذیه مى کند، امّا در عین حال بر تعداد موالید، نظارت دقیق مى نماید تا مبادا مخلوقات آن بیش از ظرفیّت زمین شود. فى المثل، هرگاه در امر توالد ملخ جلوگیرى نشود در ظرف چند سال نسل نباتات و هر گونه رستنى را از زمین بر مى اندازد و طولى نمى کشد که زندگى حیوانى در بالاى سطح آب معدوم مى شود. حیات، پیکر تراش ماهرى است که شکل و هیئت موجودات زنده را طرّاحى مى کند، هنرمندى است که نقش هر برگ سبز یا تنه درختى را ترسیم مى کند و گل ها و میوه ها و جنگل ها و بال و پر مرغان بهشتى را به انواع رنگ ها مزیّن مى سازد.
حیات، رامشگرى است که نغمه سرائى عشق را به مرغان آموخته است و در آواى مطّرد و خوش آهنگ حشرات رمزى نهاده است که با هم راز و نیاز کنند. این همه صداها واصوات متعدّد که از حنجره حیات بر مى خیزد از قرقر غوکان در فصل بهار، و قدقد مادرانه ماکیان تا عره غرورآمیز شیر و و از همه بوق و کرناى فیل، همه و همه مظهرى از نوع احساسات و تأثّرات موجودات زنده است و از همه بالاتر صداى انسانى است که زیر و بم و تنوّع عجیب آن از اصوات سایر جانداران دلکش تر است.
به قول صائب:
سیاه مستى چشم از شرابخانه کیست *** عقیق چهره و لعل لب از خزانه کیست
ز خرمن که برون جسته است دانه خال *** غبار خط معنبر ز آستانه کیست
ز خواب ناز نظر وا نمى کند نرگس *** زبان سبزه نور رسته در فسانه کیست
نظر به خوشه پروین سیه نمى سازد *** دل رمیده مادر هواى دانه کیست
ز عشق نیست اثر در جهان نمى دانم *** که این هماى سعادت در آشیانه کیست
مى صبوح که در جام صبح ریخته است *** سیاه مستى شب از مى شبانه کیست
بهار، نسخه اى از پنجه نگارین است *** خزان میوه ده رنگ عاشقانه کیست
چگونه مست نگردد جهان ز گفتارش *** حریم سینه صائب شرابخانه کیست
حیات، تنها انسان را مسلّط بر انواع صداها ساخته و او را به استادى در جمع آورى الحان و ارتعاشات صدا بگزیده و در عین حال لوازم و مصالح کافى نیز دردسترس او نهاده است تا از این اصوات به صورتى خوش استفاده کند. حیات، مهندسى ز بر دست است که طرح پاى ملخ و مگس و عضلات ماهیچه و مفاصل و دستگاه خودکار قلب و سلسله الکتریکى اعصاب کلیّه جانوران و همچنین اعضاء دستگاه عجیب دَوَران دَم همه موجودات زنده را او کشیده است. حیات، کیمیاگرى افسونکار است که به میوه ها طعم و به ادویه بو و به گلها عطر مى بخشد!!
حیات موادّ جدیدى تدارک مى کند که طبیعت از تهیّه آن ها براى موازنه افعال خود و براى جلوگیرى از تهاجم مادّه حیات عاجز مانده بوده است. حیات به پروانه ها و کرمهاى شب تاب تشعشع و نورى عطا مى کند که رد عشقبازیهاى شبانه آنها به کار آیدوکیمیا گرى حیات متضمّن خیر و صلاح عالم هستى است، زیرا نه تنها به نیروى آفتاب اسید کاربونیک و آب را تبدیل به چوب و قند مى کند، بلکه در ضمن این فعل و انفعال، اکسیژن و زندگى بخش را براى تنفس جانداران تدارک مى کند.
حیات، مورّخى داناست که تاریخ پیدایش خود را ورق به ورق در طىّ ازمنه و اعصار نوشته است و سرگذشت خود را در دل سنگ هاى خارا نقش کرده است و فقط چشم و دل بینا مى خواهد که آن را درست بخواند و تفسیر کند. حیات، بارقه شعف و شوق زنده بودن را در وجود زندگان مى تاباند. برّه جوان با نشاط تمام مى رود و فریاد شوق بر مى آورد و خودش هم نمى داند براى چه این کار را مى کند. گونه طفل را افسونگر حیات رنگ مى کند و از چشم او برق تلألؤ مى ریزد و لبهاى نازک او ار با تبسّم مى گشاید. مادّه بدون حیات هرگز تبسّم نمى کند. حیات، بار حفظ و پرورش مخلوقات خود مادّه غذائى فراوان در بیضه فراهم مى کند و نوزاان را به قدر کافى تغذیه مى کند که زندگى و فعّالیت را آغاز نمایند. همچنین در سینه مادران حسّى نهفته و ناگفتنى پرورش مى دهد که براى نوزادان خود غذاى کافى تدارک نمایند. حیات، خود موجد حیات است، حوائج آنى نوزادان را با شیر رفع مى کند و احتیاجات آینده آنان را پیش بینى مى نماید. حیات عشق مادرى را به دنیا آورده است و حسّ خانه و خانواده و عشق به وطن را به مردان عطا نموده، و درراه همین عشق است که مردان مى جنگند نو جان فدا مى کنند. حیات بریا حفظ و حراست موجودات وسائل عدیده مى انگیزد. از جمله مخلوقات خود را در مواقع خطر با الوان مختلف مخفى مى کند، به آن ها یاد مى دهد که فرار کنند، پر مى دهد که پرواز نمایند، حسّ شامّه و سامعه و صره آنها را تقویت مى کند که گاهِ حمله یا دفاع آنها را یارى نماید، حیات گاهى به معصوم ترین حشرات صورتى کریه و وحشتناک عطا مى کند تا سایر جانوران از آن بترسند و به اوتعرّضى نکنند.
حکیم شفائى اصفهانى در نَعْت حضرت بارى تعالى که حیات و هستى و وجود و موجود پرتوى از عنایت او و شعاعى از مشیّت اوست، مى گوید:
اى نقاب ناز بر رخْ جاودان انداخته *** رستخیز لَنْ تَرانى در جهان انداخته
روى پوشیده به بازار تجلّى آمده *** هاى و هوئى در میان عاشقان انداخته
تا به اوّل پایه جاهت رسیده پیک وهم *** هر قدم در پشت سر صد لا مکان انداخته
در بیاض حمد تو اندیشه جادو قلم *** نانهاده نقطه اى کِلْک از بَنان انداخته
در هوایت مرغ دل بال تفکّر ریخته *** در رهت خنگ خرد نعل بیان انداخته
کبریایت قطره را هم چشم طوفان ساخته *** احتشامت پشّه بر پیل دمان انداخته
حکمتش داده مجرّد با هیولى آشتى *** طرح الفت در میان جسم و جان انداخته
آنچه بازوى جنون زیب گریبان ساخته *** از فروغ ماه در جیب کتان انداخته
برگزیده نوع انسان را زاجناس وجود *** گوشه چشمى به حال خاکیان انداخته
گل فشان آسمان کرده ز گلبرگ نجوم *** بر سر هم بوستان در بوستان انداخته
از پى سیرابى اعصاب از نهر دماغ *** منجمد آبى به جوى استخوان انداخته
از شهاب تیر تا سوزد شیاطین حدوث *** حکمتش شکل اثیر اندر کمان انداخته
عقل کل از حصر معلومات او عاجز شده *** با وجود آنکه صد جزو از میان انداخته
در ره باد صبا از سبزه مینا شکن *** در حریم باغ فرش پرنیان انداخته
روزىِ بى منّتِ هم کرده ناز و خاک را *** زاغ را لقمه ز پشّه در دهان انداخته
از سپاس خویشتن عِقد لالى ساخته *** چون حُلى در گردن تیغ زبان انداخته
قُلزُم زخّاز صُنعش در تلاطم آمده *** چون صدف ریزه فلک را بر کران انداخته
رخصت یک عطسه داده از دماغ کُن فَکان *** عقل و نفس و اِسْطَقِس و آسمان انداخته
آسمان ار در سَماع آورده از سر جوش خُم *** خاک را لا یعقل از رطعل گران انداخته
گلستان را کشور آباد ریاحین ساخته *** پس در او تاراج چنگیز خزان انداخته
گل صُداعى داشت از صوت و صداى عن لیب *** در صماخش زیبق شبنم از آن انداخته
غازه کارى کرده گل را از سر انگشت نسیم *** پیچ و تابى در قد سرو نوان انداخته
مادّه جز بر طبق قوانین و نظامات خود عملى انجام نمى دهد، ذرّات و اتومها تابع قوانین مربوط به قوّه جاذبه زمین و فعل و انفعالات شیمیائى و تأثیرات هوا و الکتریسته هستند. مادّه از خود قوّه ابتکار ندارد و فقط حیات است که هر لحظه نقش هاى تازه و موجودات بدیع به عرصه ظهور مى آورد. بدون وجود حیات عرصه پهناور زمین عبارت از بیابانى قَفْر و لم یزرع و دریایى مرده و بى فایده مى شد، مادّه بدون حیات جامد و بى جنبش و حرکت است و تنها خاصیّت آن این است که حیات رابه صورت جانداران مختلف متجلّى مى سازد و سلسله وجود زندگان را الى الأبد ادامه مى دهد. انسان هنوز نتوانسته است بفهمد که حیات عبارت از چیست؟ حیات نه وزن دارد و نه ابعاد و نه هیچ صورت هندسى; حیات داراى قدرت و نیروى زیاد است، زیرا ریشه هاى درختى که در حال رشد و توسعه است صخره هاى سخت را مى ترکاند، درخت عظیمى را به وجود مى آورد و آن را قرنهاى متمادى برخلاف اثرات جاذبه زمین سر پا نگاه مى دارد و هر روز هزارها خروار آب از زمین مى کشد و آن را به صورت برگ و میوه درختان در مى آورد. قدیمى ترین موجودات زنده د رروى زمین درختى است که پنج هزار سال از عمر آن گذشته و تازه این عمر طولانى به منزله لحظه اى در حیات زمین مى باشد. حیات با کوششى تزلزل ناپذیر به کالبد مادّه جان مى بخشد و در عین انجام انى امر خطیر هیچ گونه تبعیضى قائل نمى شود و نه به حال چیزى دلش مى سوزد و نه از انجام کارى احساس مسرّت و خوشحالى مى کنند، با این حال حیات اُسّ و اساس هر گونه شعور و قوّه مدرکه در این عالم است و تنها از راه حیات است که ما با فهم ناقص خود به صنع خداى بیچون پى مى بریم و اعمال او را ستایش مى کنیم; حیات وسیله و دست آویزى است که مقاصد «عقل کلّ» رابه موقع اجرا مى گذارد; حیات جاوید و سرمدى است.
آرى به قول حضرت زین العابدین علیه السّلام:
اِبْتَعَ بِقُدرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِداعاً، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلى مَشِیَّتِهِ اخْتِراعاً.
در حُسن رخ خوبان پیدا همه او دیدم *** در چشم نکو رویان زیبا همه او دیدم
در دیده هر عاشق او بود همه لایق *** و ندر نظر وامق، عذرا همه او دیدم
دلدار دل افکاران غمخوار جگر خواران *** یار ده بى یاران هر جا همه او دیدم
مطلوب دل درهم او یافتم از عالم *** مقصود من پر غم ز اشیا همه او دیدم
دیدم همه پیزش و پس جز دوست ندیدم کس *** او بود همه او بس تنها همه او دیدم
آرام دل غمگین جز دوست کسى مگزین *** فى الجمله همه او بین زیرا همه او دیدم
دیدم گل بستانها صحرا و بیابانها *** او بود گلستانها صحرا همه او دیدم
هان اى دل دیوانه بخرام به میخانه *** کاندر خم و پیمانه پیدا همه او دیدم
درمیکده و گلشن مینوش مىِ روشن *** میبوى گل و سوسن کاینها همه او دیدم
در میکده ساقى شو، مى درکش و باقى شو *** جویاى عراقى شو کو را همه دیدم
عجایب بدایع و اختراعات حضرت او ازشماره بیرون است، و قدرتى در آفرینش یافت نمى شود که بتواند به کمّیّت موجودات آگاه شود، این همه کتاب و کتابخانه که حاوى بسیارى از مسائل خلقت است جز قطره اى از دریاى قدرت او نیست، شما تنها به وضع آفرینش خود دقت کنید ببینید از عجایب صنع او در کارگاه وجود خود چه مى بینید. بر اساس حساب هائى که شده، هر نفر عادى قادر است که حدود ده میلیون خاطره را در مغر خود جاى دهد، به عبارت دیگر چنانچه مجموعه خاطرات نوشته شده را به صورت کتبى با قطع عادى منتشر نمائیم بطور متوسط خاطرات یک نفر عادى کتابخانه اى خواهد شد که در حدود چندین میلیون جلد کتاب در آن باشد. محفوظات اصلى یک ماشین حساب الکترونى بزرگ در حدود یک تا چهار میلیون مى باشد که براى هر یک از این محفوظات یک سیم حلقوى نازک مغناطیسى به کار مى رود.
جدیدترین دستگاهى که اختراع شده و درباره آن تبلغات زیادى صورت گرفته ماشینى است که توانسته اند با افزودن واحدهاى کمکى جدیدى به هسته مرکزى دستگاه، محفوظات آن را تا شاندزه میلیون واحد خبرى افزایش دهند.
این مغز الکترونى جدید با کلیّه وسایل در حدودد بیست تا بیست و پنج متر
مکعب حجم داشته و نسبت به دستگاههاى اوّلیّه که در سال 1964 ساخته شده و فقط قادر به حفظ 600 واحد بود بسیار پیشرفته به نظر مى رسد، امّا قدرت حافظه مغز با هیچیک از این مغزهاى الکترونى قابل مقایسه نیست، زیرا یک قطعه کوچک مغز که به اندازه انتهاى سنجاق باشد مى تواند خیلى بیش از هز یک از واحدهى الکترونى خبر کسب و نگاهدارى نماید; بطور متوسط ده میلیاد سلّول عصبى در مغز انسان وجوددارد که هر یک به تنهائى هزار واحد خبرى را نگاهدارى مى کند. آیا رحم یا نطفه و خون مى دانستند که این جنین که فعلاً در محیط تاریک زانو به بغل گرفته و خاموش نشسته، باید پس از مدّتى به جهان وسیعى قدم گذاشته به فعّالیّت هاى دامنه دار حیاتى بپردازد تا براى وى دستگاههاى حسّ و حرکت به وجود آورند؟ مگر قوانین نور و صوت را مى دانستند تا طبق احتیاج جنین دستگاه هاى عجیب بینائى و شنائى را بسازند؟! آیا رحم و نطفه و خون مى دانستند که ادامه زندگى این جنین در سایه دستگاه پخش خون صورت خواهد گرفت که این دستگاه دقیق خودکار را این طور مجهّز ساخته، صدها رگهاى ریز و درشت را مانند تار و پود پارچه در سراسر بدن بکشند و آنها را از حیث طول و قطر ظرفیّت متناسب و معتدل بسازند؟! آیا رحم و نطفه و خون اهمیّت مغز و قلب را مى دانستند تا هنگام استخوان بندى بدن، مغز را که مرکز فرماندهى این کشور است درمیان جعبه استخوانى سر، و قلب را در قفس سینه، از عقب به ستون فقرات و از طرفین به استخوان هاى دنده ها محدود و محفوظ نمایند؟
آیا رحم یا نطفه و خون، صدها استخوان را با انواع عضلات و اعصاب مربوطه شناخته و بالأخره از تمام دقایقى که در سازمان دقیق بدن لازم است چیزى فرو گذار نکرده، حتّى مژه ها را در کنار پلک ها و ناخن ها را بر انگشت ها مرتب و منظم نموده اند؟! «نشانه هاى معرفت» ص 79. دستگاه دَوَران خون از کاملترین و شگفت آمیزترین خطوط ارتباط حمل و نقل جهان است، طول رگ هاى ان از تمامى خطوط ارتباط حمل و نقل جهان است، طول رگ هاى آن از تمامى خطوط راه آهن دنیا که صد الى صد و پنجاه هزار کیلومتر تخمین زده اند زیادتر است. این دستگاه به طور خودکار در تمام شبانه روز بدون وقفه منظّماً در کار و فعّالیت است. براى نسج و بافته هاى بدن خونى را که احتیاج دارند آماده نموده و به مقدار خورند هر یک به مشترى هاى خود که سلّول هاى بدن هستند و تعداد آنها از صدها میلیارد متجاوزند مى رساند، ضایعه سلولها را رفع نموده، گلبول هاى سفید و قرمز خون را مى سازد و در هر ثانیه یک میلیون گلبول قرمز به جاى همین مقدار که از بین رفته اند تهیّه و آماده مى نماید. وقتى که رگهاى انتقال خون عیب کنند به تنهایى آنها را مرمّت تعمیر مى نمایند، هرگاه سوزن به انگشت فرو رود و رگ هاى موئى بسیار ریز را سوراخ کند فورى آن ها را جوش مى دهد.
هنگامى که بریدگى کوچکى در سطح پوست بدن به وجود آید، به سرعت یک قسم کلاف کرک دار از مادّه فیبرین «ماده شبیه آلبومین خون» ظاهر مى شود و گلبول هاى قرمز را درمیان مى گیرد و دلمه اى مى سازد که اگر آن دلمه مسدود کننده موجود نباشد بر اثر کوچک ترین زخم خونریزى شروع و عاقبت به مگر منتهى مى گردد. دستگاه دَوَران خون هر دقیقه پنج لیتر و شبانه روز بیش از هفت هزار لیتر خون توزیع مى کند. شریانها فقط لوله هاى ساده نیستند، بلکه رگهاى جاندارى هستند که داراى قابلیّت کشش بوده، موجب طپش و ضرابن قلب و نبض مى گردند . قلب خون را کم کم ترشّح و به شریان مى فرستد و شریانها جریان آنها را منظّم ساخته و جریان نبض را سبک ترى مى کنند تا در وسط راه جریان خون بهم متّصل، مانند جوى باریکى به طور ملایم وارد رگهاى موئى بشود و هنگام مرگ شریانها به واسطه قوّه کششى که دارند از خون تهى مى شوند.
دستگاه دَوَران خون دو کار انجام مى دهد: خون که وارد شریانها شد و براى رساندن غذال به سلّولها به جریان افتاد، بارـ یعنى مواد مختلفه اى که عبارتند از: اسیدهاى آمینه، که براى مرمّت یافته هاى بدن به کار مى آیند، قند که منبع نیرو و قوّت است; مواد معدنى دیگر مانند: ویتامین ها، هرمونها و اکسیژن ـ همراه خود مى برد. خونى که به طرف قلب به وسیله رگ هاى وریدى بر مى گردد در موقع بازگشت گازکربونیک، آب، رسوب سلّولهاى سوخته و خورده هاى تغییر و تبدیل پروتئین ها را با خود مى آورد.
حال ببینیم یک لقمه گوشتى که مى خوریم چه تغییر و تحوّلاتى در آن پیدا مى شود: در معده و روده هاى باریک، تخمیرهاى معدى پروتئین ها را به اسیدهاى آمینه تبدیل مى کنند، در جدار روده مویهاى خیلى ریز و کرک دار برآمده اى وجود دارد که در زیر میکروسکوپ شباهت به قالى پر پشم دارند. تعداد کرک هاى مزبور به پنج میلیون مى رسد و هر کدام به یک رگ موئى قائم اند. در جدار رگهاى موئى خلل و فرج هائى است که ذرّات خیلى ریز اسیدهاى آمینه را تصفیه مى نماید و شیره و جوهر گوشت داخل جریان خون مى شود و نخست با کبد یا جگر سیاه که دستگاه یا آزمایشگاه شیمیائى و منظّم کننده خونست برخورد مى کند.
کبد دائماً مقدار قند ضرورى خون را که براى تغذیه عضلات و همچنین اسیدهاى آمینه راکه براى ساختن و پرداختن یافته هاى بدن لازم است کنترل و رسیدگى مى نماید. اگر غذائى که خورده ایم در آن گوشت فراوان بوده، لذا خونى که وارد کبد مى شود اسیدهاى آمینه آن زیاد خواهد بود، کبد قسمتى از آنها را ذخیره مى کند و مقدارى از بین مى رود، سپس خون، مهیّا براى تغذیه سلولها مى گردد و در هر نقطه بدن مقدار خونى که طرف احتیاج سلّول است، مثلاً براى ساختن یک عضله یا مرمّت انگشتى که سوخته، به آن محل مى رساند. قندى که با چاى مى خوریم، همچنین نشاسته نان و سیب زمینى تقریباًهمین راه را مى پیمایند و در روده باریک تبدیل به گلوکز گشته وارد کبد مى شود، هرگاه مقدار گلوکز زیاد باشد کبد آن را مبدّل به گلى کوژن کرده و به این شکل ذخیره مى کند، موقعى که عضلات احتیاج به سوخت دارند آن گلى کوژن مجدّداً به گلوکز «قند انگور» تبدیل، و تدریجاً از کبد بیرون مى رود; هنگام عملیّات ورزشى کبد از گلوکز ذخیره دائمى خود که براى مدّت 12 تا 24 ساعت کفایت مى کند برداشت خواهد کرد. چربى ها نیز از جمله مواد سوخت بدن به شمار مى آیند، وقتى که از روده مى گذرند به اسیدهاى چرب مبدّل و وارد شیره غذائى مى شوند، هرگاه ذخیره گلى کوژن کبد و اتمام رسد، کبد مى تواند تا چند هفته نیروى سوخت بدن ار از ذخیره خود تأمین نماید. به طورى که ذکر شد، خون، بار یا مواد مختلفه با خود دارد که مخصوصأ ماده هاى پروتئین آن قابل توجه است، از پروتئین ها یکى «یُد» همراه دارد که براى غدّه هاى تیروئید، دیگرى داراى «فسفر» است که براى استخوآنهاو سوّمى «کلسیم» که براى استحکام و دوام دندآنها ضرورت دارند. در خون همیشه یک لیتر اکسیژن حلّ شده است که این گاز حیات بخش در خون با هموگلوبین ترکیب شده و رنگ سرخ قشنگ خون از این راه حاصل مى شود، هر چند این عمل در ریه ها انجام مى شود لکن عمل معکوس آن در سلّولها مى کند و گاز کربنیک خون را مى گیرد. قسمت شایان توجّه دستگاه دَوَران خون، شبکه وسیع رگهاى موئى است که لوله هاى ذرّه بین یریزى هستند که سر شریان و وریدها را بهم وصل مى نمایند، این رگها به حدّى ریز و باریک اند که گلبولهاى قرمز خون مجبورند در عبور از میان رگها ردیف شده به نوبت بگذرند، اینجاست که خون وظیفه اصلى خود را انجام مى دهد و به سلّولها غذا مى رساند و سلّولهاى ضایع شده را گرفته با خود مى برد. هر یک از سلّول ها در مسایع نمکدارى که متوالیاً تجدید مى شود زندگى مى کنندو آن مایع شو ربه منزله دایه و پرورش دهنده سلّولهاست که در میان آن شناورند.
خون و ریدى داراى رسوبهاى مختلفى است مانند: گاز کربونیک، آب، تفاله پروتئین هاى تغییر یافته، و دستگاه دوران خون این رسوبها یا دُردها را به کبد و کلیّه ها مى فرستد. کلیه یا قلوه ها دستگاه تقطیر و تصفیه اى است که از لوله هاى خیلى باریک تشکیل شده و طول لوله هاى آن در حدود یکصد کیلومتر مى شود; شکل آن شبیه لوبیاست و در شبانه روز قریب دویست لیتر خون صاف مى کند; موادّ مضرّه و ناپاک خون به ویژه اوره، آمونیاک و ته مانده هاى نهائى غذا را به پیشاب تبدیل مى نماید که دفع مى شود و 178 لیتر مایع صاف شده را به خون بر مى گرداند. کبد مقدار اسیدهاى آمینه و قند خون را کنترل مى کند، قلوه ها مواد معدنى خون را تعدیل مى نمایند. خونى که وارد کلیه ها مى شود ممکن است داراى املاح سدیم، منیزیوم و فسفات به مقدار زیادترى باشد، کلیه ها ملح هاى مذکور را تحت کنترل قرار مى دهند و مقدار هرکدام از آنها را محدود مى سازند، و هنگامى که خون کلیه ها را ترک مى کند به طور دقیق هر مقدار ملح معدنى که طرف احتیاج اعضاى بدن است و لزوماً باید آن املاح را داشته باشند همراه خود مى برد و به سلّول ها مى رساند.
در برابر گلبول قرمز، گلبول سفیدى در خون موجود است که وظیفه آنها مبارزه با عفوت و فساد خون است، بعضى از این گلبول ها به میکروبها حمله مى کنند و آنها را مى خورند.
در خون مادّه اى براى منعقد گشتن وجود دارد که هنوز دانشمندان و شیمیست ها نتوانسته اند به ماهیّت آن پى ببرند. به علاوه مادّه دیگرى در خون یافت مى شود که بسیار مهم است و آن مادّه نوع مخصوص خون هر شخسى ار معیّن و مقلوم مى سازد.
به طورى که مشروحاً ذکر شد ساختمان دستگاه دَوَران خون و شبکه هاى رگهاى موئى آن و همچنین مایع خون هر کدام عجیب و حیرت آمیز است و مواد مرکّبه خون هم کمتر از آنها اعجاب آمیز نیست. چون به دیده فراست به ساختمن و جریان کار مداومآن ماشین فعّال بنگریم ناگزیریم سر تعظیم به آستان خداوند و صانع ازلى فرود آورده، از روى بصیرت او را ستایش و ذات بى همتایش را پرستش نمائیم.
عارف نیشابورى به محضر آن یکتاى بى همتا عرضه مى دارد:
عقل در عشق تو سرگردان بماند *** جسم و جان در روى تو حیران بماند
ذرّه اى سر گشتگىّ عشق تو *** روز و شب در چرخ سرگردان بماند
چون ندید اندر دو عالم مجرمى *** آفتاب روى تو پنهان بماند
پا و سر گم کرد دل در راه تو *** چون سر زلف تو بى پایان بمااند
هرکه جُست آب حیات وصل تو *** جاودان در ظلمت هجران بماند
هر کسى کو وصل جوید بى طلب *** دایم اندر درد بى درمان بماند
ور کسى را با تو یک دم دست داد *** عمر او در هر دو عالم آن بماند
هر که را او وصل دادى بى نشان *** تا ابد این درد بى درمان بماند
هر که چون چوگان سرِ زلف تو دید *** همچو گوئى در خم چوگان بماند
حاصل عطّار از سوداى تو *** دیده اى گریان، دلى بریان بماند
راستى چه جهان شگفت انگیزى است; جهان آسمانها، جهان جمادات، جهان گیاها، جهان حیوانات، جهان انسان ها، و شگفت انگیزتر پدید آمدن آنهاست که مایه اش تنها و تنها مشیّت واراده اوست!!
اِبْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَى مَشِیَّتِهِ اخْتِرَاعاً.
چه نیکوست حداقّ، ملّت اسلام براى شناخت حضرت حقّ و دستورات حکیمانه آن محبوب یکتا به «قرآن مجید» و «نهج البلاغه» و «صحیفه سجّادیّه» و معارف اسلامى مراجعه کنند، که شناخت حضرت او «مایه سعادت» دنیا و آخرت، باعث شکوفائى استعدادهاى انسان و عامل بر پا شدن عدالت در تمام جوانب حیات است.
در احادیث نبویّه آمده است:
أعْرَفُکُمْ بِاللّهِ أعْلَمُکُمْ بِکِتابِهِ:
عارف ترین شما به اللّه، آگاه ترین شما به کتاب اوست.
شناسائى و معرفت حقّ اوّل، سه نحو متصوّر است:
1.معرفت ذات
2.معرفت صفات
3.معرفت افعال
درکتاب الهى; قرآن مجید از علم به ذات و علم به صفات و اسماء و علم به افعال الهیّه بحث و گفتگو مى شود و غایت خلقت انسانى و علّت غائى خلقتِ حقایق ملکوتى و موجودات واقع در مواطن غیب و سکّان ملأاعلى، معرفت حقّ و عرفان جمال و جلال وجود مطلق است، همان معرفتى که اصل الاصول علم اعلى به شمار رود.
«نهج البلاغه» و «صحیفه» و دعاها و معارف الهیّه همه و همه توضیح و تفسیرى بر آیات کتاب خداو مجموعاً به انضمام آثار عینى که در دایره وجود است نشانى از ذات و توضیحى از اسماء و تفسیرى از افعال آن وجود مقدّس و ذات اقدس است، و این همه براى برانگیختن عشق و معرفت در قلب انسان براى پیمودن راه او تا رسیدن به مقام وصال و منزل قرب و در افتادن در عرصه فنا و باقى شدن به بقاء اوست. امّا افسوس که در این زمان نود درصد از ملت اسلام چه رسد به غیر اسلامیان از حقایق الهیّه بى خبرند، و به جاى سفر هب سوى دوست در ماتم شکم و شهوت اند، از این وادى نور دورند، و جملگى مست و مغرورند، و نمى دانند منشأ این همه جنگ و نزاع و فساد وافساد، جدائى از اصل عالم و ریشه هستى یعنى حضرت اللّه است.
به قول شوریده نیشابورى:
چه مقصود است اگر عمرى دویدیم *** که از مقصود خود بویى ندیدیم
به هر ره کان کسى برّد بریدیم *** به هر پرکان کسى پرّد پریدیم
بسى دلتنگى و زارى نمودیم *** بسى خوارىّ و بى برگى کشیدیم
بسى در گفتگوى دوست بودیم *** بسى در جست و جویش ره بریدیم
گهى سجّاده و محراب جستیم *** گهى رندى و قلاّشى گزیدیم
به هر ره کان کسى گیرد گرفتیم *** به هر پر کان کسى پرّد پریدیم
چو عشق او جهان بفروخت برما *** به جان و دل غم عشقش خریدیم
مگر معشوق ما با ماست لیکن *** ز نور حضرت او ناپدیدیم
به دست ما بجز باد هوا نیست *** که چون بادى به عالم بر وزیدیم
در این حیرت همى بودیم عمرى *** درین محنت به خود بر مى تپیدیم
کنون رفتیم و عمر ما بسر شد *** کنون این راه را پایان ندیدیم
دریغا کز سگ کویش نشانى *** ندیدیم ار چه بسیارى دویدیم
بسى بر بوى او بودیم و بوئى *** به ما نرسید و ما از غم رسیدیم
چو مقصودى نبود از هر چه گفتیم *** میان خاک تاریک آرمیدیم
آنچه در سطور گذشته به نگارش آمد گوشه اى از مفهوم عالى:
اِبْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَى مَشِیَّتِهِ اخْتِرَاعاً
بود; اگر تمام مفهوم را بخواهیم بفهمیم باید قدرت تماشاى تمام جوانب ظاهر و باطن جهان هستى رابه ما عطا کنند; در غیر این صورت رسیدن به تمام مفهوم این جملات زیبا که صاحبش آگاه به تمام مفاهیمش بود امرى غیر ممکن است.
ثُمَّ سَلَکَ بِهِمْ طَرِیقَ إِرَادَتِهِ وَ بَعَثَهُمْ فِی سَبِیلِ مَحَبَّتِهِ، لاَ یَمْلِکُونَ تَأْخِیراً عَمَّا قَدَّمَهُمْ إِلَیْهِ وَ لاَ یَسْتَطِیعُونَ تَقَدُّماً إِلَى مَا أَخَّرَهُمْ عَنْهُ
«چون موجودات را پدید آورد همه آنها را در مسیر اراده خویش دلالت فرمود، و آنان را در راه عشق و محبّت خود قرار داد، به نحوى که از آنچه آنان را به سویش پیش تاخته کندى نتوانند، و بر آنچه به عقب رانده پیشى نگیرند».
عناصر و موجودات کیهانى اعمّ از منظومه ها وکهکشانها و سحابى ها و آنچه در آن دایره است به هدایت تکوینى در مسیر معیّن خود قرار گرفتند و قرار گرفتنشان در مسیر معیّن و اثرگیرى و اثردهى لازم و فعل و انفعالات با حساب دقیق، باعث پدید آمدن این نظام شگرف و آماده شدن پهنه هستى براى انواع موجودات زنده و غیر زنده شد.
قرآن مجید مى فرماید: قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى:
پروردگار ما آن وجود مقدّسى است که هر موجودى را لباس هستى پوشاند سپس هر یک را در مسیرى که لازمه وجود او بود هدایت فرمود. تکوّن انواع معادن که در راه زندگى و حیات موجودات زنده سهم بسزائى دارند متّکى به هدایت تکوینى و اراده ازلى حضرت حقّ و مشیّت حکیمانه آن ذات بى همتاست. مسئله شگفت انگیز گیاهان از دیگر مسائلى است که باید مورد توجّه قرار گیرد، که چه ارتباطى بین دانه نباتى و خاک و آب و هواست، و چه نیروئى است که دانه را تبدیل به درخت و گل و گیاه و این همه میوه هاى متنوّع و خشمزه و دارنده انواع ویتامین و مناسب با بدن مى نماید .پاسخ تمام این مسائل یک کلمه است و آن عنایت و رحمت و لطف و هدایت و دلالت حضرت اوست ورنه در دانه و خاک چه قدرتى و چه شعورى است که بتواند این همه نقش بدیع و صنع عجیب پدید آورد؟! محقّقان و پژوهشگران و دانشمندان بزرگ این رشته در زمینه هاى زیر در باب گیاهان و نباتات و درخشان چه بحث هاى جالب و چه تحقیقات حیرت انگیزى دارند، که همه و همه نشان دهنده اتّصال گیاهان به مسئله هدایت و رحمت حقّ است:
طرز ساختمان نباتات، طرز عمل وظائف الأعضائى نباتات، دخول مادّه، راههاى ورود، موادّى که داخل گیاه مى شوند، مکانیسم ورود آب، مکانیسم ورود اجسام محلول، مکانیسم ورود گازها، هدایت مادّه که از خارج آمده، هدایت مایعات، هدایت در زنبوریها، هدایت در دستگاههاى مختلف استوانه مرکزى، مصرف مادّه بى روح براى ساختمان پیکر گیاه، ترکیب نورى گلوسیدها، ترکیباتى که درپى ترکیب نورى صورت مى گیرند، تولید گلوسیدها، تولید پروتیدها، تولى لى پیدها، پدیده هاى از هم پاشیدگى، هدایت موادّى که از متابولیسم حاصل شده اند، انرژى نورانى، انرژى مکانیک، انرژى الکتریک، انرژى حرارتى.
این همه است که در پانزده قرن وجود مقدّس حضرت زین العابدین در سپاس و تعریف از عنایت حقّ بیان داشته:
میان باغ حرامست بى تو گردیدن *** که خار با تو مرا به که بى تو گل چیدن
و گر به جام برم بى تو دست در مجلس *** حرام صرف بود خاصه باده نوشیدن
خم دو زلف تو بر لاله حلقه بر حلقه *** به سنگ خاره در آموخت عشق ورزیدن
اگر جماعت چین صورت تو بُت بینند *** شوند جمله پشیمان ز بت پرستیدن
کساد نرخ شکر در جهان پدید آید *** دهان چون بازگشائى به وقت خندیدن
به جاى، خشک بمانند سروهاى چمن *** چو قامت تو ببینند در خرامیدن
منِ گداى که باشم که دم زنم ز لبت *** سعادتم چه بود خاک پات بوسیدن
به عشق و مستى و رسوائیم خوشت از آنک *** نکو نباشد با عشق زهد ورزیدن
نشاط زاهد از انواع طاعت است ورع *** صفاى عارف از ابروى نیکوان دیدن
عنایت تو چو با جان سعدى است چه باک *** چه غم به حشر خورد از گناه سنجیدن



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/6/19 :: ساعت 12:51 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 78
>> بازدید دیروز: 415
>> مجموع بازدیدها: 1326505
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب