از مهمترین مسائل درباره معرفة الله، معرفت مساله توحید، و یگانگی ذات پاک اوست، در واقع توحید تنها یکی از اصول دین نیست، بلکه روح و خمیر مایه تمام عقاید اسلامی است، و با صراحت می توان گفت:اصول و فروع اسلام در توحید شکل می گیرد، همه جا سخن از توحید و یگانگی است، وحدت ذات پاک و توحید صفات و افعال خدا و در تفسیری دیگر وحدت دعوت انبیاء، وحدت دین و آیین الهی، وحدت قبله و کتاب آسمانی ما، وحدت احکام و قوانین الهی درباره تمام افراد بشر، و بالاخره وحدت صفوف مسلمین، و نیز وحدت یوم المعاد.
به همین دلیل قرآن مجید هر گونه انحراف از توحید الهی و گرایش به شرک را، گناهی نابخشودنی می شمرد: ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء و من یشرک بالله فقد افتری اثما عظیما ، خداوند (هرگز) شرک را نمی بخشد، و پایین تر از آن را برای هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می بخشد، و آن کس که برای خدا همتایی قرار دهد گناه بزرگی مرتکب شده است » . (1)
و لقد اوحی الیک و الی الذین من قبلک لئن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین ، به تو و همه پیامبران پیشین وحی شده که اگر مشرک شوی تمام اعمالت تباه می گردد، و از زیانکاران خواهی بود» . (2)
شاخه های توحید
ما معتقدیم:توحید شاخه های زیادی دارد که از همه مهمتر شاخه های چهار گانه زیر است:
الف:توحید ذات
یعنی ذات پاک او یگانه است و هیچ شبیه و نظیر و مانندی ندارد.
ب:توحید صفات
یعنی صفات علم و قدرت و ازلیت و ابدیت و...همه در ذات او جمع است و عین ذات یگانه اوست.نه مانند مخلوقات که صفات آنها از یکدیگر جدا، و از ذات آنها نیز جداست، البته عینیت ذات خداوند با صفات او نیاز به دقت و ظرافت فکری دارد.
ج:توحید افعال
یعنی هر فعل و حرکت و هر اثری که در جهان هستی است همه از اراده و مشیت خدا سرچشمه می گیرد: الله خالق کل شی ء و هو علی کل شی ء وکیل ، خداوند آفریننده همه چیز، و حافظ و ناظر بر همه اشیاست » . (3)
له مقالید السموات و الارض ، کلیدهای آسمانها و زمین از آن اوست (و در دست قدرت او می باشد) » . (4) آری «لا مؤثر فی الوجود الا الله ، هیچ مؤثری در جهان هستی، جز ذات پاک خداوند وجود ندارد» .
ولی این سخن به آن معنی نیست که ما در اعمال خود مجبوریم، بلکه به عکس ما در اراده و تصمیم گیریهای خود آزاد هستیم انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا ، ما او (انسان) را هدایت کردیم (و راه را به او نشان دادیم) خواه شاکر باشد (و بپذیرد) یا کفران کند (و سر باز زند) . (5)
و ان لیس للانسان الا ما سعی ، و برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست » . (6)
این آیات قرآنی با صراحت نشان می دهد که انسان دارای آزادی اراده است، ولی چون آزادی اراده و قدرت بر انجام کارها را خداوند به ما داده است، اعمال ما مستند به اوست بی آنکه از مسؤولیت ما در برابر کارهایمان بکاهد-دقت کنید.
آری او اراده کرده است که ما اعمال خود را با آزادی انجام دهیم تا از این طریق ما را آزمایش کند و در طریق تکامل پیش ببرد، چرا که تنها با آزادی اراده و پیمودن راه اطاعت خدا با اختیار، تکامل انسانها صورت می گیرد، زیرا اعمال جبری و خارج از اختیار نه دلیل خوبی کسی است و نه نشانه بدی او!
اصولا اگر ما در اعمالمان مجبور بودیم، نه بعثت انبیاء و نازل شدن کتب آسمانی مفهوم داشت، و نه تکالیف دینی و تعلیم و تربیت، همچنین پاداش و کیفر الهی نیز نامفهوم و خالی از محتوا می شد. این همان چیزی است که ما از مکتب ائمه اهل بیت-علیهم السلام-نیز آموخته ایم که به ما فرموده اند:نه جبر مطلق صحیح است و نه تفویض و واگذاری مطلق، بلکه چیزی در میان این دو است: «لا جبر و لا تفویض و لکن امر بین امرین » . (7)
د:توحید عبادت
یعنی، عبادت مخصوص خداست و هیچ معبودی جز ذات پاک او وجود ندارد، این شاخه توحید از مهمترین شاخه های آن محسوب می شود، و پیامبران الهی بیشتر روی آن تکیه کرده اند: و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء...و ذلک دین القیمة ، به آنها (پیامبران) جز این دستوری داده نشد که تنها خدا را بپرستند، و دین خود را برای او خالص کنند و از شرک به توحید باز گردند...و این است آیین پایدار الهی » ! (8)
برای پیمودن مراحل تکامل اخلاق و عرفان، توحید از این هم عمیقتر می شود و به جایی می رسد که انسان باید تنها به خدا دل ببندد، در همه جا او را بطلبد و جز به او نیندیشد و چیزی او را از خدا به خود مشغول نسازد: «کلما شغلک عن الله فهو صنمک، هر چیز تو را به خود مشغول سازد و از خدا دور کند، بت توست » .
ما معتقدیم:شاخه های توحید منحصر به این چهار شاخه نیست، بلکه توحید مالکیت (یعنی همه چیز از آن خداست) لله ما فی السموات و ما فی الارض (9) و توحید حاکمیت یعنی قانون تنها قانون خداست و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون (10) همه از شاخه های توحید است.
7- توحید افعالی و معجزات پیامبران
اصل توحید افعالی این حقیقت را تاکید می کند که خارق عادات عظیم و معجزاتی که از پیامبران الهی صادر می شده همه به «اذن الله » بوده است، چنانکه قرآن مجید درباره حضرت مسیح (ع) می گوید: و تبرئ الاکمه و الابرص باذنی و اذ تخرج الموتی باذنی ، کور مادر زاد و مبتلا به بیماری (غیر قابل علاج) پیسی را به اذن من شفا می دادی!و مردگان را به فرمان من زنده می کردی!» (11)
و درباره یکی از وزرای سلیمان می فرماید: قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی ، کسی که دانشی از کتاب آسمانی نزد او بود گفت:پیش از آن که چشم بر هم زنی، من آن را (تخت ملکه سبا را) نزد تو خواهم آورد و هنگامی که (سلیمان) آن را نزد خود ثابت و مستقر دید، گفت:این از فضل (و اراده) پروردگار من است » . (12)
بنابر این نسبت دادن شفای بیماران غیر قابل علاج و زنده کردن مردگان به حضرت مسیح (ع) ، به اذن و فرمان خدا، که صریحا در قرآن آمده، عین توحید است.
پی نوشتها:
1- سوره نساء، آیه 48.
2- سوره زمر، آیه 65.
3- سوره زمر، آیه 62.
4- سوره شوری، آیه 12.
5- سوره انسان، آیه 3.
6- سوره نجم، آیه 39.
7- اصول کافی، جلد اول، صفحه 160 (باب الجبر و القدر و الامر بین الامرین) .
8- سوره بینه، آیه 5.
9- سوره بقره، آیه 284.
10- سوره مائده، آیه 44.
11- سوره مائده، آیه 110.
12- سوره نمل، آیه 40