در فرهنگ ملی و اسلامی ما، حجاب جایگاه والایی دارد. پوشش اسلامی، مرز خودی و منطقه ممنوعه برای بیگانه است.حیا و حجاب زن تدبیری است که او با الهامی فطری، برای ارج نهادن به خود و جایگاهش به کار می بندد. پوشش نشان دهنده حالت های روحی، ایمانی و شخصیت افراد است. حجاب موجب خشنودی خداوند می شود؛ زیرا زن باحجاب خویش، جلال خود را حفظ می کند و به راستی جمال و جلال زن در حجاب اوست. حجاب وسیله ای برای گسستن بندهای اسارت نفس و رهایی از آن شمرده می شود.
اینک در عصری قرار گرفته ایم که در فرهنگ غرب، عصر برهنگی و آزادی جنسی نام گرفته است. غربیان و غرب باوران، بی حجابی را جزئی از حقوق زنان به شمار می آورند. استعمارگران و سرمایه داران، دست دردست هم با انتخاب بهترین و کاربردی ترین ابزار یعنی زن، انسان ها را از اوج مقام انسانیت به حضیض ذلت می کشانند. اجرای توطئه کشف حجاب به دست رضاخان پهلوی در ایران هم، یکی از گام های بلند دشمنان اخلاق و دین، و در راستای استحاله فرهنگی مسلمانان بود.
با نگاهی به تاریخ ایران، به نوعی پوشش وحجاب در میان اقوام و سلسله های ایرانی بر می خوریم. از زنان ایران باستان شمار اندکی تندیس به جای مانده است. نقش برجسته ای در دست است که ملکه ای را در پیراهن و شلواری کامل نشان می دهد. همچنین نقش زنی دیده می شود که موهایش را با کلاهی مخصوص پوشانده است. زن ایران باستان به حجاب اهمیت می داده؛ البته در دوره های مختلف، شکل و نوع آن فرق می کرده است. در میان زنان طبقات بالا و درباری، پوشش بیشتری دیده می شده و زنان طبقات پایین و روستاییان چون در امر تأمین نیازهای خانواده نقش به سزایی داشتند، پوشش کمتری را رعایت می کردند.
در اروپای قدیم، حجاب و پوشش در میان زنان وجود داشت. در آیین مسیحیت، به حجاب توجه می شد و مردم به دستورات تورات و انجیل عمل می کردند. در یکی از آیاتی که به حجاب اشاره می کند چنین آمده است: «هر زنی که سر برهنه دعا یا ندبه کند، خود را رسوا می سازد... . زن می باید پوشش بر سرداشته باشد. ... آیا شایسته است زن ناپوشیده دعای خدا بکند».
بیشتر نویسندگان یونانی، از حجاب صحبت کرده اند. زن های شهر تب، حجاب خاصی داشته اند. دختران اسپارتی پس از شوهر کردن حجاب می گرفتند و زنان اسپارتی را می پوشاندند. در کیش آریایی نیز زنان محترم باحجاب بودند.
در آستانه عصر جدید، رنسانس اروپا، عرف ها، سنت ها و قوانین حاکم بر جوامع غربی را مورد نقادی وسیع و همه جانبه قرار داد. آغاز عصر صنعت موجب شد تا کارگران به کارخانه ها جذب گردند و در نتیجه همین امر، مهاجرت های گسترده ای از روستاها به شهرها صورت گرفت و روابط خانوادگی و بنیان خانواده به اختلال افتاد.
رشد فزاینده صنعت، کارگر با مزد کم، مواد اولیه فراوان و ارزان که از کشورهای مستعمره به اروپا، به ویژه انگلیس سرازیر می شد، تولید کارخانه ها را بالا برده، بازارهای داخلی را انباشته کرد. از این رو، سرمایه داران سلطه گر به دنبال بازارهای جدید، به فکر صادر کردن این کالاها به مستعمراتشان شدند و برای دست یابی به هدف و سلطه بر مستعمرات، بهترین راه، از بین بردن مبانی دینی و فکری و نابودی ارزش های ملی و مذهبی ملت ها بود که ایران هم از این هجوم در امان نماند.
عصر صفویه را می توان نقطه شروع ارتباط و نفوذ فرهنگ اروپایی ها به ایران دانست. ظهور صفویه، تقریبا با شروع تحولات در اروپا و انقلاب فرانسه و رنسانس هم زمان بود که نخستین جرقه های ضد فرهنگی و ضد ارزشی در این دوران به چشم می خورد.
روابط خارجی ایران با دولت های غربی، یکی از تحولات عصر صفویه بود. برای مثال، کشور انگلستان کالاهای تجملی و مصرفی و منسوجات به ایران صادر می کرد. این کشور به آرامی با سیاست، سعی در نزدیک شدن به حکومت ایران را داشت و با فرستادن هدایا و دادن امتیازات، در پی جلب رضایت و توجه طبقه حاکم در ایران بود و راه را برای بسط نفوذ و سلطه و جای گزین کردن فرهنگ غرب باز می نمود.
پوشش در ایران، بعد از قبول اسلام دچار تحولاتی شد. ورود اسلام به ایران، با سلسله ساسانی هم زمان بود. در دوره ساسانیان، وضع عمومی زنان مانند قرون پیش بود؛ یعنی غیر از زنان وابسته به طبقه اشراف و حاکمان که کمتر در بین مردم ظاهر می شدند و با حجاب بودند، دیگر طبقات اجتماعی بی پرده وکم حجاب در اجتماع حضور داشتند.
با ورود فرهنگ اسلامی به ایران، پوشش زنان نیز تغییر کرد. تاریخ نویسان به نوعی چادر که در دوره ساسانی زنان از آن استفاده می کردند، اشاره کرده اند. همچنین زنان در سلسله های طاهریان، صفاریان و سامانیان، از گونه ای چادر سراسری که تمامی بدن آنان را می پوشاند برای حجاب خود بهره می گرفتند.
نخستین حرکت بی حجابی در ایران، در عهد ناصرالدین شاه قاجار و از سوی فرقه های گمراه که ساخته و پرداخته استعمار بودند، آغاز شد. بابیه و بهائیت که در قید و بند دین و تکالیف دینی نبودند، به عنوان پیشروان عملی کشف حجاب و به صحنه کشاندن زنان بدون حجاب و پوشش به شمار می آمدند.
به روایت تاریخ، در منطقه ای به نام بدشت در نزدیکی دامغان، با اعلام قیامت از سوی بابیه و برداشته شدن همه تکالیف شرعی و مباح شمردن هر عملی، حجاب نیز به عنوان یکی از اصول شرعی، کنار گذاشته شد و زنی به نام زرین تاج (قرة العین) که از پیروان باب بود، در آن اجتماع بی حجاب و پوشش حاضر شد و جزء نخستین پذیرفتگان منسوخ شدن شریعت به شمار آمد.
توصیف استعماری جهانگردان، تاریخ نویسان و مستشاران خارجی از زن و حجاب عهد قاجار جالب و قابل توجه است. سفیر ژاپن در ایرانِ زمان ناصرالدین شاه در سفرنامه خود آورده است: «زن ها چادری به سر می کردند که از سر تا پایشان را می پوشاند.... در چند ماهی که ما آن جا بودیم، هرگز زنی رویش را به ما ننمود و نتوانستیم صورت زن ها را بی حجاب و چادر ببینیم».
چارلز ویلس، نارضایتی خود را در سفرنامه اش چنین بیان می کند: «زن های ایران زمین همیشه در چادرهای سیاه مستور پیچیده اند و شخص خارجی را ممکن نمی شود که صورت آنها را ببیند.... لهذا انسان را ممکن نمی شود که در چنین مملکتی اظهار عشق نماید». خارجیانی که در ایران به سر می بردند، از نحوه حجاب و پوشش و لباس زنان ایرانی متنفّر بودند و آن را نوعی مانع و سد در مقابل خودکامگی ها می دیدند.
سابقه کشف حجاب آن هم به صورت فکری، به شصت ـ هفتاد سال قبل از کودتای رضاخان باز می گردد؛ یعنی به طور دقیق، سابقه کشف حجاب به اوایل دوره قاجار و رویارویی مستقیم با کشورهای غربی باز می گردد. برای مثال، می توان از سفرنامه ابوالحسن ایلچی به اروپا یاد کرد که در آن، به صراحت به رابطه آزاد زن و مرد و حضور آزاد زنان در مجامع مردان در غرب بدون حجاب، و آرزوی نویسنده برای رسیدن ایران به چنین وضعیتی اشاره شده است.
وقایع نگاران، از سفر رضاشاه به ترکیه به عنوان نقطه عطفی در حکومت پهلوی اول و عامل اساسی جلب توجه وی به موضوع کشف حجاب یاد می کنند. در ترکیه، مقامات این کشور مرتبا درگوش رضاشاه زمزمه می کردند که لازم است در ایران نیز مانند ترکیه کشف حجاب صورت پذیرد. پس از بازگشت از سفر، رضاخان در تدارک کشف حجاب برآمد.
رضاشاه در تجلیل خود از کشف حجاب در ترکیه می گوید: «اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقی و پیشرفت مردم ماست. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد». سفر ترکیه چنان رضاشاه را شیدا کرده بود که می گفت: «از وقتی به ترکیه رفتم و زن های آنان را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کار می کنند، دیگر از هر چه زن چادری بدم آمده است. به علاوه، یکی از علل بزرگ عقب افتادن مملکت ما از قافله تمدن دنیا، همین است که نیمی از بدن ملت ما به کلی فلج مانده است».
استعمار از طریق عوامل داخلی خود، حدود یک قرن تلاش کرد تا با شیوه های مختلف، زن ایرانی را از پرده عصمت و عفت بیرون آورد. این تلاش ها به ویژه در زمان رضاشاه شدت یافت. سرانجام در هفدهم دی ماه 1314، قانون اجباری کشف حجاب به طور رسمی و علنی اعلام و از آمد و شُد و حضور زنان در محافل و مجامع عمومی جلوگیری شد. به دستور شاه، جشن فارغ التحصیلی در دانشسرای دختران برگزار شد. در این جشن، تمام معلمان، دانش آموختگان و نیز زنان دعوت شده، می بایست بدون حجاب حضور می یافتند. همسر ودختران شاه نیز برای نخستین بار، رسمی و آشکارا بی حجاب در مراسم شرکت کردند. مطبوعات و مجلات نیز عمل شاه را نقطه عطفی در تاریخ زنان دانستند و آن را یک اقدام بزرگ تاریخی نامیدند.
هنگامی که رضاخان پهلوی اعلام کشف حجاب کرد و مأموران او با اجبار، چادر و روسری بانوان را می کشیدند و می دریدند، علما و مردم، درگوشه و کنار کشور با شیوه های مختلف اعتراض می کردند. از جمله، جمعیت بسیاری در اعتراض به هیئت حاکمه، در حرم حضرت رضا علیه السلام و در مسجدگوهرشاد متحصّن شدند. در آنجا، روحانی مبارز مرحوم بهلول با سخنرانی خود، به شدت به اقدامات شوم رضاخان اعتراض کرد. در پی فرمان رضاخان مبنی بر حمله و تیراندازی به تحصن کنندگان، تعدادی کشته ومجروح، و بسیاری از علمای مشهد، زندانی و تبعید شدند.
انسان در فرهنگ اسلامی و جهان بینی توحیدی، موجودی است که معنویت، کمالِ مطلوب و غایت و نهایت زندگی اوست. معنویت، کمالی است که با مراقبت و تلاش و دقت در به کارگیری و بهره وری به اندازه از همه مواهب جسمی و روحی، برای انسان به دست می آید. در فرهنگ اسلامی حجاب به منزله حریم تلقی می شود؛ یعنی مانند دژی عمل می کند که تن را از دستبرد محفوظ می دارد و کرامت او را حفظ می کند.
در فرهنگ اسلامی، انسان خود را شریف تر از آن می داند که به جسمش شناخته شود و تنها در فکر بدن نمایی، خودآرایی و آرایش باشد. انسان اسلام، کمال خود را در آن نمی بیند که تن خویش را چون کالایی تزیین کند و به راه اندازد و بفروشد. در فرهنگ اسلامی، اصل حجاب و پوشش، پاسداری از کرامت و شأن انسان، به ویژه زنان می باشد.
هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله تزکیه نفس و تقوا به دست می آید. هدف وفلسفه وجوب حجاب، تزکیه نفس، طهارت، عفت و پاک دامنی در بین افراد جامعه و ایجاد صلاح و پیش گیری از فساد است؛ چنان که در قرآن کریم به این مسئله چنین اشاره شده است: «ای پیغمبر! به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را به چادرهای خود فرو پوشند که این کار برای اینکه آنها به عفت و آزادگی شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوسرانان) آزار نبینند، برای آنان بسیار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است».
در فرهنگ اسلامی، درباره پوشش مادی و معنوی، واژه هایی مانند لباس، ستر، حجاب، ثوب، کساءِ و غیره به کار رفته است. افزون بر این واژه های عام، از واژه های خاصی که بیان کننده نوع ویژه ای از پوشش هستند نیز استفاده شده است. برای مثال، خمار و جلباب، از جمله پوشش های بانوان است که در قرآن و احادیث، زنان به استفاده از آنها توصیه شده اند. پوشش اسلامی، شامل هر نوع حجاب و پوششی است که بین انسان و گناه یا زمینه و مقدمات آن مانع و فاصله ایجاد کند که این، حجاب و پوشش های ظاهری و پوشش های روحی و معنوی را در برمی گیرد.
ظاهر افراد و آرایش لباس و صورت آنها، در عین حال که به فرد و انتخاب و سلیقه او بستگی دارد، به دلیل تأثیری که در بینندگان می گذارد، بُعدی اجتماعی می یابد. تأثیر رنگ ها در چشم و نگاه بیننده، امری علمی و انکارناپذیر است. آراستگی یا ژولیدگی، بر روحیه و روابط افراد جامعه اثر دارد. بنابراین، زمانی که زنان در جامعه ظاهر می شوند، باید حدودی را در پوشش، اندازه، نوع، و رنگ لباس خود مراعات کنند تا سلامت جسم و روح خود و دیگران را تأمین نمایند.
حضرت فاطمه علیهاالسلام مظهر عفاف و تقوا و سرمشق و سرور تمامی زنان مسلمان است. درتاریخ نقل شده که وقتی ایشان می خواست به بیرون از منزل و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله برود، از پوشش های خاصی، مانند جلباب (چادر) و برقع (روپوش صورت) استفاده می کرد. افزون بر این، یکی از حوادثی که بیانگر حجاب والای حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در بیرون منزل و در روبه رو شدن با نامحرم است، آمدن ایشان به مسجد برای دفاع از قضیه فدک می باشد. در تاریخ حجاب حضرت فاطمه علیهاالسلام را این گونه توصیف کرده اند: حضرت زهرا علیهاالسلام هنگام خروج از منزل، مقنعه را محکم بر سر بستند و جلباب و چادر را، به گونه ای که تمام بدن آن حضرت را می پوشاند و گوشه های آن به زمین می رسید، به تن کردند و به همراه گروهی از نزدیکان و زنان قوم خود، به سوی مسجد رفتند.
بهترین گزینه حجاب اسلامی در عصر حاضر که در قرآن و سیره زنان اهل بیت، به ویژه فاطمه زهرا علیهاالسلام ریشه دارد، چادر است. چادر، بیش از هر لباسی حجم و حرکت بدن را می پوشاند و بزرگواری و فروتنی زن را در برابر احکام اسلام و ارزش های اخلاقی آشکار می سازد. چادر، بیشترین بار فرهنگی حیا و عفاف را با خود به همراه دارد و بیش از هر پوششی دست رد بر سینه نامحرم می زند؛ چادر مشکی، نگاه شکن است.
حجاب و پوششی که در قرآن به آن اشاره شده، حجابی است نظیر چادر که تمام بدن را می پوشاند. در آیه 53 سوره احزاب چنین آمده: «خود را با چادرهایشان بپوشانند» که منظور از آن، همان «جلباب» است. مفسران و اهل لغت، معانی مختلفی را برای جلباب ذکر کرده اند. ابن عباس می گوید: جلباب ردایی است که سراسر بدن را از بالا تا پایین می پوشاند. مرحوم علامه طباطبایی نیز جلباب را لباسی می داند که همه بدن را می پوشاند و این همان حجاب برتر است که مصداق آن در زمان حال، چادر یا عبا می باشد.
پوششی که اسلام آن را حکم شرعی می داند، عملی ظاهری و گسسته از پایه ها و فرهنگ اسلام نیست؛ بلکه حجاب بر پایه های مستحکمی استوار است که زنان به طور طبیعی به سوی آن متمایل می شوند.
ایمان به خداو آخرت، از مهم ترین پایه های حجاب است. اعتقاد به علم و حکمت خداوند و حکیمانه بودن احکام وضع شده، پذیرش حکم الهی حجاب را برای بانوان آسان می کند.
آگاهی و شناخت سیمای زن، حقیقت حجاب و نیز فلسفه و آثار آن، از دیگر پایه های مستحکم پوشش دینی است. آگاهی، به عمل، معنا و ارزش و دوام می بخشد.
پرهیزکاری، یکی دیگر از پایه های حجاب اسلامی است. تقوای آدمی، ضامن اجرای احکام خداست. پوشیدگی زن، نشانه تقوای اوست.
پوشش، ارتباط بنیادی با عفاف داشته و نمی شود کسی طرفدار حیا و عفاف باشد، ولی با اصل پوشش مخالفت کند. عفاف، روح حجاب است و پوشش اسلامی، کامل ترین گونه رعایت عفاف شمرده می شود. حجاب و پوشش زن، به منزله حاجب و مانعی در مقابل افراد بیمار دلی است که قصد نفوذ و تصرف در حریم دیگران را دارند. نیز باید بدانیم که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی های عمومی انسان است. پس هر چه حجاب و پوشش ظاهری بهتر و بیشتر باشد، در تقویت روحیه عفت تأثیر بیشتری می گذارد و در مقابل، هر چه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد، حجاب ظاهری هم تحت تأثیر قرار می گیرد.
مقام معظم رهبری درباره جایگاه واقعی زنان می فرماید: «زن در جهان امروز مظلوم واقع شده است و یکی از ابعاد این مظلومیت این است که با تبلیغات فریب کارانه، زن ها را تشویق کرده که بدون پوشش در منظر دید ظاهر شوند و با این کار، او را تا حد یک کالای مصرفی پایین آورده و به یک وسیله التذادی تبدیل کند. حجاب زن و وجود یک محدودیت در رابطه زن و مرد، حکم قرآنی است. مربوط به چند خبر واحد و حدیث نیست که بشود خدشه ای در آن وارد کرد. وقتی قرآن، قرار شد پیاده بشود، بایدحجاب رعایت شود. حجابی که اسلام قرار داده است، برای حفظ ارزش هاست. هرچه را که خدا دستور فرموده است، چه برای زن و چه برای مرد، برای این است که آن ارزش های واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطه شیاطین و دست های فاسد استعمارگران و عمّال آنان پایمال شوند، زنده بمانند».
مقام رهبری در توصیه هایی به زنان در مورد عدم تقلید و مدگرایی چنین می فرماید: «عده ای از چادر فرار می کنند، به خاطر این که هجوم تبلیغاتی غرب دامن گیرشان نشود؛ اما به آن حجاب واقعی بدون چادر هم رو نمی آورند، چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار می دهد. تصور نکنید اگر ما فورا چادر را کنار گذاشتیم، دست از سر ما برمی دارند. آنها به این چیزها قانع نیستند، بلکه می خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان در اینجا، مثل زمان شاه که زن اصلاً حجاب و پوشش نداشت، عمل شود».
مقام معظم رهبری درباره شأن واقعی زنان می فرماید: «زن می تواند در کسب کمالات معنوی به جایی برسد که اولیای الهی رسیدند. زنان جامعه باید پیرو زنان نمونه اسلام باشند و میل خود را به مصرف گرایی ها و تجملات بیش از حد کاهش دهند».
حضرت علی علیه السلام فرموده اند: روزی به اتفاق فاطمه علیهاالسلام به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله شرفیاب شدم، در حالی که آن حضرت به شدت می گریست. عرض کردم: پدر و مادرم فدایت باد چرا گریه می کنید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «علی جان! شبی که به معراج رفتم، زنانی از امتم را دیدم که به شدت عذاب می شدند. برای شدت عذاب آنان می گریم». سپس کیفیت عذاب هر یک را برای ما تشریح فرمود. آن گاه حضرت فاطمه علیهاالسلام عرضه داشت: ای محبوب من و نور چشمانم! مرا از گناه این زنان آگاه گردان و پیامبر به تفصیل به چند مورد از این گناهان اشاره فرمودند؛ مانند زنی که مویش را از نامحرمان نمی پوشاند، زنی که بدنش را برای دیگران آرایش می کرد، زنی که خویش را به دیگران و نامحرمان عرضه می داشت و... .
فرهنگ پوشش و حجاب، مصرف پوشاک، زیورآلات، و کالاهای تجملی را کاهش می دهد و بر درآمد خانواده اثر مستقیم دارد. در مواردی، حتی این مد گرایی و چشم هم چشمی ها در میان زنان، به اختلاف و مشکلات خانوادگی و حتی طلاق می انجامد. زنان با روی آوردن به فرهنگ خودآرایی و بی حجابی، در واقع به مصرف کننده ای سیری ناپذیر تبدیل می شوند که توسعه و رونق بازار مصرف و پر شدن جیب سرمایه داران داخلی و خارجی را به دنبال دارد. در این صورت، وجود زن به وسیله ای برای ترویج و تبلیغ کالاهای مختلف تبدیل می شود و از این رو، زن مظلوم ترین قربانی سرمایه داری غرب و در عین حال برنده ترین سلاح دست همین سرمایه داری است.
بی حجابی در ایران و دیگر سرزمین های اسلامی، ابعاد عمیق تری دارد. ممکن است بی حجابی و آزادی مفرط زنان در غرب را از عوارض انقلاب صنعتی ارزیابی کنیم و آن را ناشی از سیاست اقتصادی بدانیم که سردمداران غرب برای استفاده از کار ارزان، چنین فاجعه ای را به بار آورند؛ ولی در کشورهای اسلامی، موضوع چیز دیگری است. نخستین قدمی که استعمارگران در مستعمره خود برمی دارند، تهاجم فرهنگی برای نابودی فرهنگ ملت ستمدیده است تا فرهنگ وارداتی و بیگانه را جای گزین آن سازند. فرهنگ برهنگی و آزادی جنسی، از مشخصه های فرهنگ غرب است که به صورت های مختلف به جوامع تزریق می کنند. یکی از نخستین مواردی که مورد تهاجم فرهنگی قرار می گیرد، حجاب و پوشش است که بارزترین نشانه فرهنگی و نماد ملی به شمار می آید.
کارکرد حجاب در بُعد خانوادگی، اختصاص یافتن لذت های غریزی به محیط خانواده و در محدوده ازدواج مشروع است؛ برعکس، بی حجابی باعث سستی ریشه های نهاد خانواده می شود. در جامعه ای که برهنگی بر آن حاکم است، هر زن و مردی همواره در حال مقایسه به سر می برد؛ مقایسه آنچه دارد با آنچه ندارد و چیزی که ریشه خانواده را می سوزاند، این است که این مقایسه، آتش هوس را در زن و مرد دامن می زند. در این صورت، روابط زناشویی و همسرداری به سردی می گراید و افراد مجرد هم، به مسئله ازدواج بی میل شده، به راحتی تن به زندگی مشترک نمی دهند.
اسلام که زن را گوهر گران بهای هستی می داند، حجاب را همچون صدف، بهترین وسیله برای حفظ و ثبات شخصیت او معرفی کرده است. اسلام مقام زن را در جامعه بالا برده و برای پیشرفت و سعادت او، خدمات شایان وقابل توجهی انجام می دهد. حجب و حیا که از ویژگی های فطری زن است، تدبیر نیکوی آفرینش برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد به شمار می آید. زنان مسلمان در پرتو پوشش و حجاب اسلامی، نقش سازنده خود را ایفا نموده، ثابت می کند زن مسلمان کالای تبلیغاتی نیست.
پیشینه حجاب و پوشش انسان، به اندازه تاریخ آفرینش اوست. پوشش و لباس هر کس، پرچم کشور وجود اوست؛ پرچمی که او بر در خانه وجودش برافراشته و با آن اعلام می دارد که از کدام فرهنگ پیروی می کند. چنان که هر ملتی با وفاداری و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هویت ملی و سیاسی خویش ابراز می کند، هر انسانی نیز مادام که به یک سلسله ارزش ها و بینش ها معتقد و دل بسته باشد، لباس متناسب با آن ارزش ها و بینش ها را از تن به در نخواهد کرد. حجاب اسلامی، پرچمی است که زنان مسلمان بر تارک وجود خویش برافراشته اند و نشان دهنده استقلال و آزادی آنان از بند شیطان های درونی و بیرونی است.
ارتباط آزاد زنان و مردان و برداشتن قیودی مانند حجاب، نه تنها فساد جنسی را کاهش نمی دهد، بلکه به گواهی آمار، در کشورهای غربی و آفریقایی، این اختلاط بی حد و مرز به معضل و بحران تبدیل شده است. برداشتن قید و بندها، عشق واقعی را می میراند و هرزگی، بی بندوباری و تنوع طلبی را در افراد افزایش می دهد و سبب انحرافات مختلف جنسی می شود.
زن با حجاب اسلامی، به تهذیب و تزکیه نفس و ملکات نفسانی پرداخته و قرب الهی را فراهم می سازد. زن در پناه حجاب به ارزش های واقعی و تکامل معنوی خود می رسد. پوشش اسلامی زن، به منزله حفاظ ظاهر و باطن، او را از افراد نامحرم در امان می دارد و کارکردهای مثبتی برای او به همراه دارد. کلام زیبای سرور پرهیزکاران، حضرت علی علیه السلام بیانگر این ادعاست: «حجاب، زن ها را پاینده تر، سالم تر و پاکیزه تر نگاه می دارد».
بدحجابی، بی حجابی و جلوه گری زنان در برابر مردان بیگانه، عوامل فراوانی دارد. یکی از ریشه های بی حجابی را باید در خصلت پیروی از هوای نفس برخی زنان جست وجو کرد. آنها جز به شیک پوشی، خودنمایی، لذت خواهی و خوش گذرانی نمی اندیشند. رفتار چنین زنانی، ماهیت فرهنگی دارد. آنها به حاکمیت فرهنگ هوس بر زندگی خود اعتقاد دارند و آن را جزء اخلاق خود ساخته اند. زنی که از چنین روحیه و اعمالی برخوردار است، باید بداند ریشه اعمال او، نفس اماره و وسوسه های شیطان است. او هدف از آفرینش خود را گم کرده و به پوچی و خط قرمز فقر معنوی راه یافته است. تنها راه نجات چنین زنی، بازگشت به ارزش های دینی و تقوای الهی است.
انسان، موفقیت طلب است و همواره می خواهد در میان مردم جایگاهی در خور داشته باشد. موفقیت های حقیقی، در اثر علم آموزی و به دست آوردن فضیلت های اخلاقی به دست می آید. البته برخی زنان که فاقد این ارزش ها هستند، با نمایش زیبایی ها، جاذبه های طبیعی و ساختگی زنانه خود، سعی در جلب توجه دیگران می کنند تا به کمبودهای باطنی خود پاسخ دهند. بی حجابی، زن را صاحب فضیلت نمی کند، بلکه از او عروسکی می سازد که دست به دست یا چشم به چشمش می کنند. ارزش زن بالاتر از آن است که خود را چراگاه چشم های گرسنه نامحرمان سازد.
بی حجابی، فقر فرهنگ دینی است. فرمان های الهی و از جمله حجاب اسلامی، از سوی خدای متعالی به بشر ابلاغ گردیده و عمل به آنها، جز در پرتو ایمان به پروردگار عالم که ریشه اصلی عمل است، میسر نخواهد بود. یکی از سفارش های دینی، توصیه به حیا است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد». پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله هم در مورد حیا می فرماید: «خدا، حیا و پوشیدگی بندگانش را دوست دارد». ضعف حیا در برخی از زنان و دختران غالبا از دوستان ناباب، فیلم های مبتذل، جهل به ارزش والای عفت و حیا، و فرهنگ اقوام و خانواده، به ویژه از روحیه مادر و پدر سرچشمه می گیرد. حضور با پوشش های نامناسب و زننده دختران پیش از سنین تکلیف در جامعه نیز یکی از عوامل بی پروایی به شمار می آید.
خانواده، جامعه ای کوچک است و مدیریت آن با همه محدودیت، بسیار ظریف و دشوار به نظر می رسد. فرهنگ خانواده، تأثیر فراوانی در تعلیم و تربیت و آینده فرزندان دارد. خانواده هایی که از آموزه های دینی فاصله می گیرند، به یک فرهنگ برزخیِ بین اسلام و خواسته های نفسانی خود می رسند. بسیاری از عقاید آنها رنگ مذهبی و دینی ندارد. کسانی که در این خانواده ها رشد می کنند، دین را زبانی می پذیرند و با کمترین سختی و تضاد با تمایلاتشان، به راحتی از آن چشم پوشی می کنند. پوشش دینی در خانواده های شبه مذهبی مناسب نیست و فرزندان در چنین خانواده هایی، با فرهنگ تسامح به دین عادت می کنند که از تربیت والدین سرچشمه می گیرد. آنها دین و احکام مربوط به آن را در حاشیه زندگی خود، آن هم بسیار کم رنگ قرار می دهند.
آن گونه که از شواهد لغوی، حدیثی و تاریخی به دست می آید، رنگ حجاب قرآنی (خمار و جلباب) مشکی بوده است. افزون بر این، در کلمات دانشمندان اسلامی و روان شناسان، شواهدی وجود دارد که تأیید کننده تأمین حجاب و پوشش بیشتر زنان، با حجاب های رنگ مشکی است. در روان شناسی رنگ ها در مورد رنگ سیاه چنین آمده: سیاه به معنای «نه» بوده و نقطه مقابل «بله»، یعنی رنگ سفید است. رنگ مشکی بر عکس رنگ سفید، رنگی است صامت و غیرفعال وبیننده را تحریک نمی کند. چنین ویژگی هایی در رنگ مشکیِ حجاب بانوان در مقابل نامحرم، با فلسفه و حکمت حجاب که همان پوشیدگی بدن در مقابل نامحرم و عدم تحریک جنسی اوست، بسیار سازگار می نماید. رنگ مشکی، نگاه شکن است و از جلب توجه و خیرگی چشم ها می کاهد.
حجاب اسلامی، به معنای زندانی کردن زن و بستن دست او نیست تا مخالف آزادی باشد. پوشش دینی، کلید آزادی زن و جامعه از اسارت های نفسانی بوده، نتیجه بی حجابی، فرورفتن در کام اسارت هاست؛ زیرا بی حجابی، همواره با مد گرایی همراه است و زنان مدگرا، پیوسته در اسارت مدسازان به سرمی برند. لجام گسیختگی های جنسی که غرب به اسم آزادی به زن داده، نه تنها او را اسیر لباس ها، مدها و ظاهرسازی ها می کند، که عقل و هوش و بینش او را سلب کرده، او را به اسیری با معلولیت های فرهنگی مبدل می سازد. اگر حجاب محدودیت است، بی حجابی اسارت است. حجاب، محدودیت ارزشی است که زن و جامعه او را از مفاسد زیادی حفظ می کند.
احکام تشریعی اسلام، متناسب با ویژگی های تکوینی و به منظور تأمین مصالح و دفع مفاسدی است که افراد را تهدید می کند. تفاوت مرد و زن در بسیاری از احکام تشریعی از جمله حجاب نیز، از تفاوت های تکوینی آنها سرچشمه می گیرد. دین مقدس اسلام برای حفاظت مردان از مفاسد ناشی از محرک های شهوت انگیز، به آنها در کنترل و مراقبت از چشم در برخورد با نامحرم هشدار و در مقابل، به دلیل لطافت و حساسیت زنان، برای مراقبت و مصون ماندن، آنها را به حجاب و پوشش در مقابل نامحرمان فرمان داده است.