سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این دانش دین است، پس نیک بنگرید که از چه کسی دین خود رامی گیرید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» جاذبه های دعوت پیامبر اعظم3

سیره حکومتی پیامبر

پیامبر در دوران قدرت و حاکمیت, سخت جاذبه آفرین بود. بسیاری در این دوران جذب شدند , چون که می دیدند با این که در اوج قدرت است, اما رفتاری بسیار نیک, مهربان, مردمی و فروتنانه دارد و بسان پایین تر فرد جامعه زندگی می کند!

مردم, نه شنیده و نه دیده بودند که چنین رفتاری داشته باشد. آنان از حکومت گران هر چه دیده و یا شنیده بودند, خود محوری, غرور, نادیده انگاری مردم, زورگویی, ستم, فاصله گیری از مردم, عیش و نوش, مال اندوزی و … بود و از حاکم انتظاری جز این گونه رفتارها را نداشتند; اما به یکباره دیدند حاکمی با همه نفوذ, جایگاه و محبوبیتی که در دلها دارد و یاران سخت فدایی و از جان گذشته و پشتیبانان استوار; اما این همه فروتنانه با مردم نشست و برخاست می کند و از هیمنه سازیها و قدرت نماییها, خود به رخ کشیدنها در وی خبری نیست, جذب او می شدند و حکومتی را که او بنیان گذارده بود, از خود می دانستند, زیرا که می دیدند این حکومت بسان دیگر حکومتها نیست که شماری اندک به همه چیز برسند و بار خود را ببندند و اکثر مردم در فقر و فاقه نگهداشته شوند. بلکه حکومتی است که بر دوش مستضعفان و پابرهنگان در حرکت است و برای رشد فکری و مادی مردمان عقب نگهداشته شده سازمان یافته است.

پیامبر, در مقام حاکم اسلامی ساده زندگی می کرد, بی آلایش, تا جایی که شگفتی همگان را بویژه کسانی که برای نخستین بار ایشان را می دیدند برمی انگیخت:

 

(صفوان, عن ابن مسکان, عن الحسن الصیقل قال: سمعت اباعبدالله یقول: مرّت امرأة بدویّة برسول الله(ص) و هو یأکل و هو جالس علی الحضیض, فقالت: یا محمد و الله انک لتأکل اکل العبد و تجلس جلوسه.

فقال لها رسول الله: و یحک ایّ عبد اعبد منی.)28

 

امام صادق(ع) فرمود: زنی بادیه نشین از کنار پیامبر می گذشت و ایشان روی زمین نشسته بود و غذا می خورد.

زن گفت: یا محمد! به خدا تو بسان بندگان غذا می خوری و بسان آنان روی زمین می نشینی.

پیامبر فرمود: وای بر تو, کدام بنده, بنده تر از من است.

پاره ای از برخوردهای حضرت در دوران حاکمیت, که سبب جذب مردمان به وی و آیین اسلام شده, به شرح زیر است:

1. پرهیز از رفتارهای فخرفروشانه و متکبرانه: رفتار پیامبر, در دوران قدرت, هیچ همانندی با رفتار امیران, فرمانروایان و پادشاهان آن روزگار نداشت. در این باب, نمونه های بسیاری را روایت گران تاریخ, روایت کرده اند.

واقدی می نویسد:

 

(قال فحدثنی الثَّوری, عن ایمن بن نائل, قال: سمعت قدامه بن عبدالله الکلابّی یقول:

رأیت رسول الله(ص) یرمی جمرة العقبة یوم النحر علی ناقة صهباء, لا ضرب و لا طرد و لا الیک الیک.)29

 

قدامه گوید: رسول خدا را دیدم که در روز عید قربان, رمی جمره می کرد, در حالی که بر شتر صهبا سوار بود. نه زدنی در کار بود و نه دور باش و دور بادی.

رسول خدا, همواره مردم را پرهیز می داد از این که با او رفتاری بسان رفتار رعایا با پادشاهان داشته باشند. و رفتار و برخوردهای خود را با مردم به گونه ای سامان می داد که مردم در صحبت با او راحت باشند و احساس نکنند در برابر پادشاه, یا فرمانروایی قرار دارند:

 

ابن جوزی بغدادی, در کتاب الوفا بأحوال المصطفی, می نویسد:

 

(اتی النبی(ص) رجل یکلّمه فارعد.

فقال: هوّن علیک فانی لست ملکاً. انما انا ابن امرأة من قریش تأکل القدید.)30

 

مردی به حضور رسول خدا رسید و از هیبت وی, به لرزه افتاد. پیامبر به او گفت: آرام باش, من پادشاه نیستم, من پسر زنی از قریش هستم که گوشت خشکیده می خورد.

نمونه دیگر, موضعی است که پیامبر در برابر رفتار مسلمانان گرفت:

 

(روی الصدوق, عن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب, عن احمد بن محمد الشعرانی, عن عبدالباقی, عن عمر بن سنان, عن حاجب بن سلیمان, عن وکیع بن الجرّاح, عن الاعمش, عن ابی ظبیان, عن ابی ذر, رحمة الله علیه, قال: رأیت سلمان و بلالا, یقبلان الی النبی(ص) اذا انکبّ سلمان عن قدم رسول الله(ص) یقبّلها, فزجره النبی عن ذلک, ثم قال له: یا سلمان لا تصنع بی ما تصنع الاعاجم بملوکها, انا عبدمن عبیدالله, آکل مما یأکل العبد و اقعد کما یقعد العبد.)31

 

ابوذر می گوید: سلمان و بلال را دیدم, به سوی پیامبر پیش رفتند که ناگاه, سلمان خود را روی پاهای پیامبر انداخت و آنها را بوسید. پیامبر او را از این کار بازداشت و به او فرمود: ای سلمان, با من رفتاری نداشته باش که ایرانیان و غیر نژاد عرب, با پادشاهان خود انجام می دهند. من, بنده ای از بندگان خدا هستم. می خورم از آن چه که می خورد عبد و می نشینم, همان گونه که می نشیند عبد.

2. عدالت خواهی: از عوامل مهم جذب افراد به پیامبر بود. به این مهم بسیاری از سیره نگاران توجه داشته و آن را از زبان شاهدان بازگو کرده اند.

قانون را در برابر همه رعایت می کرد. در پیاده کردن قانون و حدود الهی, همگان برای وی, یکسان بودند و ناگزیر باید به آن تن می دادند. در نزد وی, شریف و وضیع, ثروت مند و نادار, نزدیک و دور, سیاه و سفید, خویشاوند و غیر خویشاوند, عرب و عجم یکسان بودند.

 

(الناس کاسنان المشط).32

 

مردمان, بسان دندانه های شانه برابرند.

از این روی و روی همین اصل و اساس, دربرخورد با ام سلمه, که به شفاعت کنیزش در نزد پیامبر برخاسته بود, موضعی عادلانه و برابر با دیگران گرفت و قانون را درباره او اجرا کرد:

 

(عن ابی جعفر(ع) قال کان لامّ سلمه, زوج النبی(ص), امة, فسرقت من قوم. فاتی بها النبی(ص) فکلّمته امّ سلمه فیها فقال النبی(ص) یا امّ سلمه هذا حدّ من حدود الله لا یضیع. فقطعها رسول الله(ص).)33

 

امام محمد باقر(ع) فرمود: کنیز امّ سلمه, همسر رسول خدا, دزدی کرده بود. رسول خدا او را به نزد خود حاضر کرد, امّ سلمه به شفاعت برخاست. پیامبر فرمود: ای امّ سلمه! این حدّی است از حدود خداوند که ضایع نمی گردد. پس رسول خدا دست کنیز را قطع کرد.

پیامبر, تلاش می ورزید, جامعه را به گونه ای بسازد و مردمان را به گونه ای تربیت کند و به روح آنان آگاهی بدمد و توانی به آنان بدهد که حق ضعیف هیچ گاه در جامعه ای که او پی ریخته , پایمال نشود. زیرا آن بزرگوار, رشد و تعالی جامعه را بسته به ستاندن حق ضعیف از قوی می دانست:

(و روی عن النبی, صلی الله علیه و آله, انه قال: ان الله لا یقدّس امّة لیس فیهم من یأخذ للضعیف حقّه من القوی.)34

رسول خدا فرمود: خداوند امتی را پاک از گناه نمی کند که در بین شان کسی نباشد که حق ناتوان را از توانا بستاند.

حضرت امیر(ع) در عهدنامه مالک اشتر می فرماید:

 

(فانّی قد سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله, یقول فی غیر موطن: (لن تُقدَّس امّة لا یؤخذ للضعیف فیها حقّه من القوی غیر متتعتع.)35

 

من از رسول خدا(ص) بارها شنیدم که می فرمود: هرگز امتی را پاک از گناه نخوانند که در آن امت, بی آنکه بترسند و در گفتار در مانند, حق ناتوان را از توانا نستانند.

نگهداشت عدالت و پاس آن در دوران حاکمیت رسول خدا, تنها در حق مسلمانان نبود که غیر مسلمانان هم از عدالت محمدی بهره مند بودند و پیامبر به هیچ روی نمی گذاشت کسی در حق آنان ستم روا بدارد:

امام سجاد می فرماید:

 

(فأنه بلغنا انه قال: من ظلم معاهداً کنت خصمه.) 36

 

به ما رسیده است که رسول خدا فرمود: هر کس بر پیمان بسته ای, ستم روا بدارد, من طرف و دشمن او باشم.

3. شفاف سازی: رفتار حاکمان هرچه روشن تر و شفاف تر باشد, اعتماد و اطمینان مردم بیش تر خواهد بود. بسیاری از نارضایتیها, دشمنیها و دوری گزینیهای مردم از حکومت گران, ریشه در این اصل دارد. اصلی که بسیاری آن را نادیده می انگارند, یا از روی به حساب نیاوردن مردم, یا به سبب منافعی که در ابهام آلودگی رفتارها و کارکردهای خود دارند!

روش پیامبر, از آغاز تا انجام, این بود که مردم از ریز مسائل آگاه باشند و چرایی هر رفتاری برای آنان روشن باشد.

در جنگ و صلح, در آهنگ جنگ و چگونگی جنگیدن, آهنگ صلح و درباره بندهای صلح نامه, درباره چگونگی تقسیم غنائم و… اصحاب, همگی, در جریان بودند و پیامبر نمی گذاشت هیچ ابهامی در ذهنها وجود داشته باشد.

در جریان صلح حدیبیه, عمر به رسول خدا گفت:

 

(ای رسول خدا! مگر پیامبر خدا نیستی؟

گفت: چرا!

گفت: مگر ما مسلمان نیستیم؟

گفت: چرا

گفت: مگر اینان مشرک نیستند.

گفت: چرا

گفت: پس چرا در راه دین خود, تن به خواری دهیم؟

رسول خدا گفت: من بنده خدا و پیامبر اویم و هرگز امر وی را مخالفت نخواهم کرد و او هم هرگز مرا وانخواهد گذاشت.)37

 

یا در جریان حنین, گروه انصار و دیگران به رسول خدا درباره چگونگی تقسیم غنائم, خرده گرفتند و از آن حضرت گلایه کردند. حضرت وقتی چنین دید آنان را گرد آورده به روشنگری پرداخت:

 

(1. نوشته اند که: مردی از اصحاب گفت: ای رسول خدا! عیینة بن حصن و أقرع بن حابس را صد صد می دهی و جعیل بن سراقه ضمری را بی نصیب می گذاری؟

رسول خدا فرمود: به خدا قسم, جعیل بن سراقه بهتر است از آن که روی زمین از امثال عیینه و أقرع پر باشد.اما من از آن دو دلجویی کردم, تا اسلام آوردند. و جعیل را به اسلام اش حواله دادم.

2. مردی از بنی تمیم که او را ذوالخُوَ یصره می گفتند, در حالی که رسول خدا مشغول تقسیم غنائم بود, بر سر وی ایستاد و گفت: ای محمد! دیدم که امروز چه کردی.

رسول خدا گفت: آری, چگونه دیدی؟

گفت: ندیدم که عدالت کنی!

رسول خدا در خشم شد و گفت: وای بر تو, اگر عدالت نزدمن نباشد, نزد که خواهد بود؟

3. چون رسول خدا به مردی از قریش و دیگر قبائل عرب, بخششهایی فرمود و از این بابت به انصار چیزی نداد, حسان بن ثابت, به خشم آمد و قصیده ای در گله مندی از این کار رسول خدا گفت…

4. علاوه بر آن چه حسّان گفت, در میان انصار سخنان گله آمیز و نامناسبی گفته می شد و از کردار رسول خدا گله مند شده بودند و سعد بن عباده انصاری گله مندی و رنجیدگی آنان را به عرض رسول خدا رسانید و دستور یافت که انصار را در جایی فراهم سازد. و آن گاه رسول خدا به میان آنان آمد و برای آنان سخن گفت و چنان آنان را تحت تأثیر قرار داد که همگی گریستند و گفتند: ما به همین که رسول خدا همراه ما به مدینه بازگردد, خشنود و سرفرازیم.)38

 

4. مشارکت دادن مردم در حکومت: پیامبر در امور حکومتی از تجربه و دیدگاه یاران خود بهره می گرفت و در بسیاری از امور حکومتی از آنان نظرخواهی می کرد. بویژه در جنگ و رویارویی با دشمن نظر یاران را جویا می شد.

 

(روز دوشنبه هشتم ماه رمضان بود که رسول خدا از مدینه [برای تصرف کاروان قریش که از شام به مکه برمی گشت] بیرون رفت. لوا را به مصعب بن عمیر, رایت عقاب را به علی بن ابی طالب و رایت دیگر را به سعد بن معاذ داد… رسول خدا در منزل ذَفِران, فرود آمد و چون از حرکت قریش برای دفاع از کاروان خویش خبر یافته بود, اصحاب خود را نیز باخبر ساخت و با آنان مشورت کرد. برخی از صحابه, نظراتی ابراز داشتند تا این که مقداد بن عمرو, به پا خاست و گفت: ای رسول خدا! راهی را که خدا فرموده است, در پیش گیر که ما همراه توایم به خدا قسم آن چه را که بنی اسرائیل به موسی گفتند که: تو و پروردگارت بروید و نبرد کنید ما همین جا نشسته ایم, ما نخواهیم گفت, بلکه می گوییم تو و پروردگارت رهسپار باشید و نبرد کنید که ما هم همراه شما نبرد می کنیم.

به خدایی که تو را به حق فرستاده است, اگر ما را تا نواحی یمن ببری, تا همان جا راه تو را از دشمن هموار خواهیم ساخت.

رسول خدا, درباره وی دعای خیر گفت و باز از مردم نظر خواست. و قصد او انصار بود, چه هم جمعیت شان بیش تر بود و هم درعقبه با وی بیعت کرده بودند, تا وی را مانند فرزندان و زنان خود, یاری و نگهداری کنند.

سعد بن معاذ گفت: ای رسول خدا! گویا به ما نظر داری؟

حضرت گفت: آری.

سعد گفت: ما به تو ایمان آورده ایم و تو را تصدیق کرده ایم و به حقانیت آن چه آورده ای شهادت داده ایم و با تو پیمان بسته ایم که هر چه فرمایی بشنویم و اطاعت کنیم. به هر جا خواهی رهسپار شو که ما هم با تو همراهیم. اگر ما را امر کنی که به این دریا بریزیم و خود پیشرو ما باشی, همه همراه تو به دریا خواهیم ریخت و یک مرد از ما عقب نشینی نخواهد کرد و هیچ باکی نداریم که فردا با دشمن رو به رو شویم. چه ما در جنگ شکیبا و در فداکاری راستگوییم. باشد که خدا چشم تو را به دیدن جانبازی ما روشن کند. پس هم اکنون به نام خدا ما را رهسپار ساز.

رسول خدا از گفتار سعد شادمان گشت و گفت: بروید و خوشدل باشید که خدا یکی از دو دسته را به من وعده داده است.

به خدا قسم, هم اکنون گویی به کشتارگاه مردان قریش می نگرم.)39

 

5 دفاع از حقوق مردم: دفاع از حقوق مردم, در سرلوحه کار پیامبر بود. در نظامی که برپا داشته بود, حقوق مردم به بهترین وجه پاس داشته می شد. و همگان از این حیث, احساس امنیت می کردند. در این باره, نمونه هایی می توان ارائه داد که به دو نمونه بسنده می کنیم:

الف. (سمرة بن جندب, یک اصله درخت خرما در باغ یکی از انصار داشت. خانه مسکونی مرد انصاری که زن و بچه اش در آن جا به سر می بردند, همان دَمِ دَرِ باغ بود. سمره, گاهی می آمد و از نخله خود خبری می گرفت, یا از آن خرما می چید. و البته طبق قانون اسلام حق داشت که در آن خانه رفت و آمد نماید و به درخت خود رسیدگی کند.

سمره هر وقت که می خواست برود از درخت خود خبر بگیرد, بی اعتنا و سرزده داخل خانه می شد و ضمناً چشم چرانی می کرد.

صاحب خانه از او خواهش کرد که هر وقت می خواهد داخل شود, سرزده وارد نشود. او قبول نکرد.

ناچار صاحب خانه به رسول اکرم شکایت کرد و گفت: این مرد, سرزده داخل خانه من می شود. شما به او بگویید: بدون اطلاع و سرزده وارد نشود تا خانواده من قبلاً مطلع باشند و خود را از چشم چرانی او حفظ کنند. رسول اکرم, سمره را خواست و به او فرمود: فلانی از تو شکایت دارد, می گوید: تو بدون اطلاع وارد خانه او می شوی و قهراً خانواده او را در حالی می بینی که او دوست ندارد. بعد از این اجازه بگیر و بدون اطلاع و اجازه داخل نشو.

سمره تمکین نکرد.

پیامبر فرمود: پس درخت را بفروش.

سمره حاضر نشد.

رسول اکرم قیمت را بالا برد.

باز هم حاضر نشد.

بالاتر برد.

باز هم حاضر نشد.

فرمود: اگر این کار را بکنی در بهشت برای تو درختی خواهد بود.

باز هم تسلیم نشد.

پاها را در یک کفش کرده بود که نه از درخت خود صرف نظر می کنم, نه حاضرم هنگام ورود به باغ از صاحب باغ اجازه بگیرم.

در این وقت رسول اکرم فرمود: تو مرد زیان رسان و سخت گیری و در دین اسلام, زیان رساندن و تنگ گرفتن وجود ندارد.

بعد رو کرد به مرد انصاری و فرمود: برو درخت خرما را از زمین در آور و بینداز جلوی سمره.

رفتند و این کار را کردند.

آن گاه رسول اکرم به سمره فرمود: حالا برو درختت را هر جا که دلت می خواهد بکار.)40

ب. پیامبر نه تنها از حقی که افراد نسبت به یکدیگر داشتند, دفاع می کرد و آنان را به پاسداری از حق افراد فرا می خواند, همگان را از کوچک ترین سهل انگاری و بی اهمیتی نسبت به حق دیگران پرهیز می داد. اگر کسی نسبت به خود آن حضرت حقی داشت, با کمال دقت به نگهداشت آن همت می گمارد و به ادای آن می پرداخت:

(عن ابن عباس, قال: جاء رجل یطلب نبی الله بدین او بحقّ فتکلّم ببعض الکلام. فهمّ صحابةُ رسول الله به فقال رسول الله مه انّ صحاب الدّین له سلطان علی صاحبه, حتی یقضیه.)41

ابن عباس گفت: مردی نزد رسول خدا آمد, درخواست مالی را کرد که حضرت به وی بدهکار بود, یا حقی را. به گونه ناشایست با حضرت سخن گفت. اصحاب برآشفتند و آهنگ آن کردند که وی را ادب کنند.

حضرت فرمود: ساکت باشید طلبکار بر بدهکار سلطنت دارد, تا این که بدهکار بدهی خود را به وی بپردازد.

در روایت دیگر:

 

(عن ابی سعید الخُدریّ جاء اعرابی الی النبی(ص) یتقاضاه دیناً کان علیه. فاشتدّ علیه حتی قال له: اُحرِّج علیک الاقفیتنی.

فانتهره اصحابه و قالوا: و یحک تدری من تکلّم؟

قال: انی أطلب حقی

فقال النبی هلاّ مع صاحب الحق کنتم؟

ثم ارسل الی خولة بنت قیس. فقال لها: ان کان عندک تمر فأقرضینا حتی یأتینا تمرنا فنقضیک.

فقالت: نعم. بابی انت یا رسول الله.

قال: فأقرضته فقضی الاعرابیّ و اطعمه.

فقال: أوفیت. أوفی الله لک.

فقال: اولئک خیار النّاس. إنه لا قدِّسَت امّة لا یأخذ الضعیف فیها حقّه غیر متَعتَع.)42

 

ابی سعید خدری گفت: مرد بیابان نشینی نزد رسول خدا آمد, از آن حضرت خواست که بدهی خود را بپردازد. برخورد تندی با حضرت کرد. حتی گفت: عرصه را بر تو تنگ می گیرم و تو را از هر کاری باز می دارم, تا زمانی که بدهی خود را به من بپردازی.

اصحاب رسول خدا به سر مرد اعرابی داد کشیدند و او را سرزنش کردند و گفتند: وای بر تو می دانی با چه کسی سخن می گویی؟

مرد اعرابی گفت: من حق ام را طلب می کنم.

رسول خدا فرمود: چرا شما با صاحب حق نبودید؟

سپس حضرت فرستاد به دنبال خوله دختر قیس و به وی گفت: اگر در نزد تو خرما هست به ما قرض بده تا خرمای خودمان برسد, پس آن وقت, آن چه را از تو گرفته ایم پرداخت کنیم.

خویله گفت: بله. پدرم فدای تو بادا, ای رسول خدا.

گفت: خویله به پیامبر خرما قرض داد. پیامبر بدهی خود را به اعرابی پرداخت و به او غذا داد.

اعرابی گفت: دین خود را به کمال ادا کردی. خدا حق تو را به کمال بدهد.

رسول خدا فرمود: اینها برگزیده مردم اند. خداوند تبارک و تعالی پاک و منزه از گناه نمی گذارد امتی را که در آن حق ناتوان بدون ترس و لکنت و گرفتگی زبان گرفته نمی شود.

اخلاق و رفتار اجتماعی پیامبر:

همه کسانی که به تاریخ اسلام, سیره پیامبر, راهیابی اسلام به جای جای جهان آگاهی دارند و درباره چگونگی انقلاب (روح)ها و (روان)ها با نفحه اسلام و پیام نبوی به مطالعه و بررسی پرداخته اند, روی این نکته انگشت گذاشته اند که اخلاق پیامبر, سبب گسترش شگفت انگیز و روزافزون دعوت پیامبر شده است.

مهم تر از این, قرآن است که به روشنی اخلاق و رفتار پیامبر را عامل جذب مردمان و گرد آمدن پیرامون وی می شمارد:

 

(فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لا نفضّوا من حولک…)43

 

پس, به مهری از خداست که بر آنان نرم شدی. اگر درشت و دل سخت بودی از گردت می پراکندند.

پیامبر دارای خلق عظیم بود. این ویژگی را خداوند در قرآن برای رسول خود بیان می فرماید:

 

(و انک لعلی خلق عظیم)44

 

و این که تو ملکات اخلاقی بس بزرگی داری.

علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریفه می نویسد:

(کلمه خُلُق, به معنای ملکه نفسانی است که افعال بدنی, مطابق اقتضای آن ملکه به آسانی از آدمی سر می زند, حال, چه این که آن ملکه از فضائل باشد, مانند عفت, شجاعت و امثال آن, و چه از رذایل مانند حرص و جبن و امثال آن, ولی اگر مطلق ذکر شود, فضیلت و خلق نیکو از آن فهمیده می شود…

این آیه شریفه, هر چند فی نفسها, و به خودی خود, حسن خلق رسول خدا(ص) را می ستاید و آن را بزرگ می شمارد, لیکن با در نظر گرفتن خصوص سیاق, به خصوص اخلاق پسندیده اجتماعی اش نظر دارد. اخلاقی که مربوط به معاشرت است, از قبیل استواری به حق, صبر در مقابل آزار مردم و خطا کاریهای اراذل و عفو و اغماض از آنان, سخاوت , مدارا, تواضع و امثال اینها.)45

پیامبر همه ارزشهای والا را داشت. نماد انسان کامل بود. هر ویژگی زیبا و جاذبه آفرین را در حد کمال داشت. پیامبر در هر فضیلتی قله بود و قبله فضیلت خواهان:

 

(کان رسول الله احسن الناس خلقاً).

 

در برابر جاذبه های والای اخلاقی پیامبر, نه تنها دوستان که دشمنان هم, لب به ستایش گشوده اند قریشیان از همین ویژگیهای والای اخلاقی پیامبر نگران بودند; زیرا برخوردهای برخاسته از این ویژگیها را بسیار اثرگذار در مردم می دانستند.

سران قریش, با همه تلاشی که کردند این بعد از شخصیت پیامبر را کم رنگ جلوه بدهند و یا از اثرگذاری آن بکاهند, ره به جایی نبردند و نتیجه عکس گرفتند. حتی کسانی را که مأمور کردند به آن حضرت آزار برسانند در شعاع جاذبه پیامبر, روح شان دستخوش دگرگونی شد و راه حق را پیش گرفتند. هر چه در این راه هزینه هم کردند, از دست شان رفت و دچار خسران شدند. هر سنگ و تیری که به سوی حضرت پرتاب کردند, برگشت و پیشانی و قلب خودشان را شکافت و هر دامی گستراندند خود در آن گرفتار آمدند:

 

(…فکانت قریش جعلت مائة من الابل فیمن یأخذ نبی الله, فیردّه علیهم حین توجّه الی المدینه. فرکب بریدة فی سبعین راکباً من اهل بیته من بنی سهم, فتلقی النبی الله(ص).

فقال النبی: من انت؟

قال: انا بریدة

فالتفت الی ابی بکر: فقال: برد أمرنا و صلح.

ثم قال: و ممن انت؟

قال: من اسلم.

قال: سلمنا.

قال: ممن؟

قال: من بنی سهم.

قال: خرج سهمک.

فقال بریدة للنبی(ص): من انت؟

فقال: انا محمدبن عبدالله رسول الله.

فقال بریدة: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً عبده و رسوله.

فاسلم بریده و اسلم من کان معه جمیعاً

فلما اصبح قال بریدة للنبی لا تدخل المدینه الا و معک لواء. فحلّ عمامته ثم شدّها فی رمح ثم مشی بین یدیه.

فقال یا نبی الله! تنزل علیّ

فقال: ان ناقتی هذه مأمورة.

قال بریدة: الحمد لله أسلمت بنوسهم طائعین غیر مکرهین.)

 

[پس از آن پیامبر شبانه مکه را به قصد مدینه ترک کرد] سران قریش برای دستگیری آن حضرت و تحویل وی به آنان, صد شتر جایزه بریدند.

بریدة أسلمی, با هفتاد سوارکار از اهل بیتش از قبیله بنی سهم, به جست و جوی پیامبر برخاست.

تا این که در یکی از منزلهای بین راه با پیامبر برخورد کرد.

پیامبر از وی پرسید: کیستی؟

گفت: من بریدة.

پیامبر, به ابوبکر رو کرد و فرمود: کار ما آسان گشت و بهبود یافت.

پس فرمود: از کدام قبیله ای؟

گفت: از اسلم.

فرمود: از خطر نجات یافتیم.

فرمود: از کدام شاخه ای؟

گفت: از بنی سهم.

فرمود: تیرت از کمان خارج گردید.

بریده گفت: تو که هستی؟

فرمود: من محمد بن عبدالله, رسول خدا هستم.

بریده گفت: شهادت می دهم به یگانگی خدا و شهادت می دهم که محمد بنده و رسول اوست.

بریده اسلام آورد و هر آن کس که با او بود نیز ایمان آورد, همگی. پس چون شب را به صبح رسانید, بریده گفت: ای رسول خدا! به مدینه داخل نشوید, مگر این که پرچمی در حالی که شما به سوی مدینه در حرکت هستید به اهتزاز در بیاید. پس دستارش را گشود, آن را بر سر نیزه محکم گره زد و پیشاپیش رسول خدا به حرکت درآمد.

پس گفت: ای رسول خدا, بر من فرود می آیی؟

پیامبر فرمود: شتر من مأموریت دارد.

بریده گفت: سپاس خدای را که بنی سهم, با شوق و رغبت اسلام آوردند نه به اجبار و اکراه.)

اخلاق نیک و پرجاذبه پیامبر در بین اسیران هم دگرگونی آفرید و شماری از آنان را به اسلام کشاند که از آن جمله است: ولید بن ولید بن مغیره. واقدی در مغازی می نویسد:

(و الولید بن الولید بن مغیره, اسره عبدالله بن جحش. فقدم فی فدائه اخوه خالد بن ولید و هشام بن الولید. فتمنّع عبدالله بن جحش, حتی افتکّاه باربعة آلاف, فجعل هشام لا یرید أن یبلغ ذلک. یرید ثلاث آلاف. فقال خالد لهشام: إنه لیس بابن امّک: و الله لو ابی فیه الاکذا و کذا, لفعلت. ثم خرج به حتی بلغا به ذاالحلیفة فأفلت فأتی النبی, صلی الله علیه و سلم فأسلم.

فقیل له: ألا أسلمت قبل أن تفتدی؟

قال کرهت ان أسلم حتی أفتدی بمثل ما افتدی به قومی).46

و ولید بن ولید بن مغیره را در جنگ بدر, عبدالله جحش, اسیر کرد. برادران وی, خالد و هشام برای پرداخت فدیه او آمدند. عبدالله جحش از آزاد کردن او به کم تر از چهار هزار درهم خود داری کرد. این در حالی بود که هشام, بنا نداشت که بیش از سه هزار درهم, در ازای آزادی ولید بپردازد.

در این هنگام خالد به هشام گفت: او پسر مادر تو نیست. سوگند به خدا در برابر آزادی ولید هر مبلغی که بگوید می پردازم.

پس از پرداخت فدیه و آزادی ولید, از مدینه بیرون رفتند تا به ذوالحلیفه رسیدند. در این جا, ولید گریخت و به نزد رسول خدا آمد و اسلام آورد.

به او گفتند: مگر نمی شد پیش از آن که برای آزادی ات فدیه داده شود, مسلمان شوی؟

گفت: دوست نداشتم پیش از آن که به مقدار فدیه به قومم برای من پرداخت شود, اسلام بیاورم.

و در طبقات ابن سعد جمله ای افزون بر این دارد:

 

(… و لا تقول قریش انما اتبع محمداً فراراً من الفدی).47

 

و این که قریش نگوید ولید از آن روی گردن به پیروی از محمد نهاد که از فدیه فرار کند.

و نیز پسر سرسخت ترین دشمن پیامبر, عکرمة بن ابوجهل, جذب پیامبر شده و اسلام آورد:

 

(عکرمة بن ابی جهل, عدّه علماء العامة من الصحابة و قالوا انه کان شدیدالعداوة لرسول الله و هو احد الاربعة الذین اباح النبی دماء هم و امرالناس بقتلهم أینما وجدوهم و ان کانوا متعلقین بأستار الکعبة ففرّو و رکب البحر فاصابته عاصفة. فعاهد ربه أن یأتی رسول الله و یبایعه ان انجاه الله تعالی, فنجی و أتی و أسلم. فقام فاعتنقه.

و قال مرحباً بالراکب المهاجر و کان المسلمون یقولون: هذا ابن عدوّالله ابی جهل. فشکی ذلک الی النبی فمنعهم من ذلک ثم استعمله(ص) علی صدقات هوازن عام حجّ. ثم شهد المشاهد بعد النبی(ص) و قتل باجنادین أو یوم الیرموک.)48

 

شماری از علمای اهل سنت, عکرمة بن ابی جهل را از صحابه رسول خدا شمرده اند. و گفته اند: او, دشمنی بسیار شدیدی با رسول خدا داشته و یکی از چهار نفری است که پیامبر ریختن خون شان را مباح شمرد و امر کرد به اصحاب خود که هر جا به اینان دسترسی پیدا کردید, بکشیدشان, گرچه به پرده خانه خدا آویخته باشند. عکرمه فرار کرد و سوار بر کشتی شد و به سوی یمن به حرکت درآمد که دریا آشفته و طوفانی شد. در این هنگام با خدای خود عهد کرد که اگر نجات بیابد, به نزد رسول خدا بیاید و با آن حضرت بیعت کند. نجات یافت و به حضور رسول خدا رسید و اسلام آورد. پس پیامبر برخاست و وی را در آغوش گرفت و فرمود: خوش آمدی سوار مهاجر…

مسلمانان به او گفتند: این پسر دشمن خدا, ابی جهل است.

رسول خدا, آنان را از این گونه برخورد بازداشت.

سپس او را کارگزار خود در صدقات هوازن قرار داد. پس از رسول اکرم, در صحنه ها حضور داشت. در جنگ أجنادین, یا یرموک کشته شد.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 93/11/21 :: ساعت 12:13 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 139
>> بازدید دیروز: 348
>> مجموع بازدیدها: 1325877
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب