به نظر میرسد نخستین دانشمند از دانشمندان و مؤلفین اسلامى که بحث تجسم عمل را برابر آیات قرآن و روایات مطرح کرده، و گفتههاى منکرین را دفع نموده شیخ فلاسفه و رئیس حکما و مقتداى عارفان دانشمند بزرگ جناب شیخ بهاءالدین محمد عاملى معروف به شیخ بهائى است.
این انسان عالم و آگاه به معارف فرموده «1»: تجسم اعمال در نشأهُ اخرویه در احادیث زیادى که خاصه و عامه روایت کردهاند وارد شده است.
و نیز بعضى از صاحبدلان فرموده اند «2»: مارها و عقربها و بلکه آتشهائى که در قیامت ظاهر میشدند عین همان اعمال زشت و اخلاق پست و عقاید باطل هستند، که در این نشأه دنیا دراین صورتها ظاهر شده و این چادرها را به سرکشیده اند، چنان که روح و ریحان و حورى و میوهها همان اخلاق پاکیزه و اعمال صالحه و اعتقادات حقه میباشند که در این جهان دراین شکل آشکار گردیده و با این اسمها نامیده شده اند، زیرا که حقیقت واحده با اختلاف مواطن صورتهاى مختلفه مییابد، و درهر جائى با زیورى آراسته شده، و در هر نشئهاى با طرزى پیراسته گردد.
سپس این مرد بزرگ میگوید: اهل تحقیق گفتهاند که اسم فاعل لمحیطة در آیه شریفه:
یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ: «3»
کافران و مجرمان و منکران و مشرکان شتاب و عجله درآوردن عذاب را از تو میخواهند درحالى که مسلماً دوزخ بر کافران احاطه دارد.
به معناى آینده و استقبال نیست تا به طورى که مفسرین از اهل ظاهر گفته اند: معنا این باشد که دوزخ در آینده در نشأة آخرت آنان را احاطه خواهد کرد، بلکه به معناى حقیقى خود که زمان حال است میباشد زیرا که اخلاق و اعمال و اعتقادات زشت ایشان در همین نشأ دنیا آنان را احاطه کرده و وجودشان را فراگرفته است، و اینها همان دوزخ هستند که در آینده به صورت آتش و عقربها و مارها آشکار خواهد شد.
با همین حقیقت آیه شریفه:
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً: «4»
آنان که اموال یتیمان را از روى ظلم و ستم میخورند، جزاین نیست که در شکمهاى خود آتشى را میخورند.
بسنج و قیاس کن، مقصود این نیست که مردم پاداش اعمال خود را که ماهیتاً غیراز اعمال است مییابند، بلکه این است که خود اعمال را مییابند که با صورت آخرتى آشکار شده و به شکل دوزخ و عذابهایش رخ نموده است و آیه شریفه:
فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ: «5»
پس امروز به هیچ کس ستم نمیشود و پاداش داده نمیشوید جز اعمالى را که هموراه انجام میدادید.
و در احادیث نبویه که شمارهاش زیاد است آمده:
«الذى یشرب فى آنیة الذهب والفضة انما یجر جرفى جوفه نارجهنم:» «6»
کسى که در ظرف طلا و نقره میآشامد، همانا به اندرون خود آتش دوزخ فرو میریزد.
و فرموده:
«الظلم ظلمات یوم القیامة:» «7»
ستمگرى، تاریکیهاى روز قیامت است.
و فرموده:
«الجنة قیعان وانّ غراسها سبحان الله و بحمده:» «8»
بهشت دشتهاى بزرگى است و کِشت آن سبحان الله و بحمده است.
در آیه مورد تفسیر دربخش:
کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ: «9»
باید گفت باتوجه به همه مطالب گذشته در رابطه با معناى عمل و تجسم آن در قیامت معناى آیه کریمه این است که: اهل ایمان که عمل صالح انجام دادهاند در بهشت اعمال صالح گذشته خود را که در دنیا انجام دادهاند میبینند که با حقیقت خودظهور نموده و به صورت لذتى ابدى و سرورى دائمى و نعمتها و رزقهاى همیشگى نمایان گردیده است، و در عین حال شباهت خود را هم به اعمال دنیوى گذشته محفوظ داشته چنان که میفرماید:
وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً.
و به عبارت دیگر میبینند که مواد خوراکى و نعمتهاى پاک و حلالى که براساس خواسته خدا از سفره جهان گرفتند و ساختمان بدن را ساختند، سپس آن بدن پاک و پاکیزه را در اعمال صالح برپایه نیت پاک که عبارت بود از طاعت رب و خدمت به خلق هزینه نمودند و به نقطه قبولى حق رسید تبدیل به بهشت و همه نعمتهاى آن شده است پس با سرور و خوشحالى میگویند: این همان است که از پیش یعنى در دنیا روزى ما شده بود، و درآن جایگاه عنبرسرشت است که رزق و روزى، و انواع میوهها و نعمتهاى گوناگون که شباهت به روزى گذشته آنان دارد به آنان عنایت میشود.
در تأیید مطالب بالا باید به این دو آیه شریفه استناد کرد:
إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ (13) وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ: «10»
یقیناً نیکوکاران در بهشتى هستند و مسلماً بدکاران در دوزخى قرار دارند.
این بهشت ناشناخته «نعیم بدون الف ولام معرفه» و این دوزخ ناشناخته «جحیم بدون الف ولام معرفه» که بنابر ترکیب ادبى آیه و مفهوم آن هم اکنون مردمان درآنها هستند چه چیزند و درکجا قرار دارند؟ ظاهراً هیچ پاسخى به این پرسش بهتر از این نمیتوان یافت که این بهشت و دوزخ در هر کجا که مردم هستند، میروند، میآیند، عمل میکنند، نیکى مینمایند، بدى و زشتى انجام میدهند میباشند، و همین اعمال نیک و بد ما نعمتهاى بهشت و عذابهاى دوزخاند.
چیزى که هست این اعمال زیبا و زشت ما که نسبت به عالم آخرت که عین حقیقت است چون خواب و رؤیائى بیش نیست، وقتى تأویل و تحقق و ظهور مییابند مانند رؤیاى صددرصد صادقانهاى که تعبیرش در خارج از خواب و در عالم بیدارى وقوع یافته باشد درشکل نعمتهاى بهشتى و یا به صورت نکبتهاى دوزخى پدیدار میگردند و این بهشت ناشناخته در دنیا و دوزخ نکره تغییر یافته و بهشت آخرتى و دوزخ حقیقى ابدى میگردند.
روى این حساب بهترین نمونه در این دنیا براى اثبات تجسم اعمال همین تأویل و تحقق و ظهور واقعى رؤیاها در بیدارى است، که باید اذعان و اعتراف کرد برگشت اعمال دنیوى به مواد آخرتى مانند برگشت موجودات رؤیائى به موجودات زمان بیدارى است، چنان که در ابتداى سوره یوسف آمده که به پدر بزرگوارش گفت:
یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی ساجِدِینَ: «11»
پدرم در رؤیا یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که به من در حال کرنش هستند.
آیه با صراحت میفهماند که: یازده ستاره و خورشید وماه صورت رؤیائى برادران و پدرومادر یوسف هستند و یک حقیقت در دو نشأه دو صورت پیدا کرده است، در رؤیا به صورت ستارگان و خورشید و ماه، در بیدارى به صورت برادران و پدرومادر یوسف.
سالها گذشت و آنچه که در رؤیا وقوع یافته بود در بیدارى هم وقوع یافت و حقیقت کرنش ستارگان و خورشید و ماه تغییر صورت داد و به شکل حقیقى کرنش برادران و پدرومادر درآمد چنان که خداى مهربان میفرماید:
وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ یا أَبَتِ هذا تَأْوِیلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّی حَقًّا: «12»
همه براى او کرنشکنان افتادند، یوسف گفت: پدرم این است ظهورعینى رؤیاى پیشین من که پروردگارم آن را ثابت و حق گردانید.
باز مؤید این حقیقت که برگشت اعمال دنیوى به آخرتى مانند برگشت موجودات رؤیائى به موجودات زمان بیدارى است آیات و روایات زیادى است که میگویند: حقیقت زندگى و زندگى حقیقى زندگى آخرتى است و زندگى دنیوى در برابر آن بازیچه و رؤیائى بیش نیست:
وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ: «131»
این زندگى جز سرگرمى و بازیچهاى نیست و بیتردید اگر بدانند البته خانه آخرت زندگى واقعى و حقیقى است.
از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است:
«الناس ینام فاذا ماتوا انتبهوا:» «14»
مردم خوابند، آنگاه که مردند بیدار میشوند.
و از حضرت سجاد (ع) روایت شده است:
«الدنیا سنات والآخرة یقظة ونحن بینهما اضغاث احلام:» «15»
دنیا خوابهاى سبکى است و آخرت بیدارى است و ما در این میان مشتى رؤیاهاى پریشانیم.
در هرصورت آیه مورد تفسیر در قسمت:
کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً.
دلالت صریح برتجسم اعمال دارد و این که جزاى خوبان و پاداش نیکان همان اعمال صالح آنان و اعتقادات حقه ایشان است که در قیامت عیناً به صورت بهشت و نعمتهایش ظهور میکند، و کیفر پلیدان و مجرمان و کافران هم عیناً اعمال زشت خود آنان است که به صورت دوزخ نمایان میشود.
علامه بزرگ مرحوم شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء در کتاب باارزش الفردوس الاعلى «16» درباره تجسم اعمال براساس آیات و روایات بدون این که هم چون برخى از فلاسفه اسلامى گرفتار تأویل و توجیه آیات گردد یا تقدیرى براى آیات در نظر بگیرد، محکم و استوار میفرماید:
نه فقط این صورتهاى محسوس برگشت و عودت مینمایند، بلکه حتى حقیقت و جوهر اعمال و صفات و ملکات و هرعمل خیروشر برتو عود نموده درپیش تو میایستند، سخن چینى عقربى است که نیشت میزند، و بدگوئى مارى است خبیث که تو را میگزد، و غیبت کردن گوشت میتهاى است که آن را میخورى و هر جنایت که اعضا و دست و زبانت انجام میدهد چنین است، و مانند این است هر عمل نیک و احسان و عبادتى که آن را به صورت زیبائى میبینى و مییابى.
وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً: «17»
در قیامت آنچه را که در دنیا انجام دادهاند حاضر مییابند.
إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ: «18»
جزاین نیست، آنچه را همواره انجام میدادید همان را پاداش خود مییابید.
به طورى که برخى از مفسران خیال کردهاند در این گونه آیات نه حذفى است نه تقدیرى که گفته شود جزاى عمل را حاضر میبینند، یا جزاى آنچه را انجام دادهاند مییابند، بلکه آنچه را به عنوان جزا مییابند خود عمل است، چنان که در حدیث آمده: خداى عزوجل در قیامت به بندگان میفرماید:
«اعمالک ردت الیکم:» «19»
اعمالتان به شما برگردانیده شده ولى با جوهر و حقیقت آنها، وهرچه دراین دنیا هست مجازات و حقیقت آنجاست، این است معناى آنچه شنیدهاى و یا میشنوى که اعمال تجسم مییابند.
جبرئیل در موعظهاى به پیامبراسلام گفت:
«واعمل ماشئت فانک ملاقیه:» «20»
آنچه را خواهى انجام ده، بیتردید آن را دیدار خواهى کرد.
از امیرالمؤمین (ع) روایت شده:
«ما من احد اودع قلبا سروراً الاوخلق الله له من ذلک السرور لطفا، فاذا نزلت به نائبة جرى الیها کالماء فى انحداره حتى یطردها عنه کما تطرد غریبة الابل:» «21»
هرکس به دلى شادى رساند خداوند از آن شادى لطفى میآفریند، هرگاه مصیبتى به او رسد مانند آبى که در سرازیرى روان باشد به سوى آن مصیبت روان میگردد تا آن را از وى براند همان گونه که شتر بیگانه رانده میشود.
در پایان این بحث قرآنى لازم است به این نکته توجه داده شود که: اگر کسى بگوید: «لفظ جزاء و مشتقات» آن در آیات کریمه قرآن مانند: جَزاءً وِفاقاً (26) جَزاءً مِنْ رَبِّکَ
زیاد آمده که دلالت میکند جزاى عمل غیراز خود عمل است، درپاسخ باید گفته شود: چون عمل دنیوى به صورت دنیویاش به عامل نمیرسد بلکه باطن و حقیقت عمل پس از آن که خود را بروز میدهد و تغییر شکل داده به او میرسد لذا صحیح است که گفته شود عین عمل به او رسید، منتها به صورت بهشت یا دوزخ، و نیز صحیح است گفته شود: جزاى عمل خود را با عین عمل یافت یا این که عمل خود را به عنوان جزا دریافت کرد.
اگر درآیات کریمه قرآنیه آمده: بهشت جزاى نیکان و دوزخ کیفر بدان است به این معنا نیست که ماهیت جزا و کیفر باعمل دو ماهیت است بلکه جزا همان اعمال انجام گرفته در دنیاست که در آخرت به صورت بهشت یا دوزخ ظهور میکند و در حقیقت مصالح بهشت و جهنم و مواد ساختمان هردو اعمال و صفات و اخلاقیات و عقاید انسان است دراین زمینه صدها روایت استوار و محکم وارد شده که از باب نمونه به بخشى از آنها اشاره میشود:
پیامبر اسلام میفرماید:
«لما اسرى بى الى السماء دخلت الجنة فرأیت فیها قیعاناً بقعا من مسک و رأیت فیها ملائکة یبنون لبنة من ذهب ولبنة من فضة و ربما امسکوا، فقلت لهم مابالکم ربما امسکتم؟ فقالوا حتى تجئینا النفقة، قلت وما نفققکم؟ قالوا قول المؤمن: سبحان الله والحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر فاذا قالهن بنینا و اذا سکت و امسک امسکنا:» «22»
«علیک بالصلاة فان آخر ما اوصى به رسول الله و حث علیه الصلاة».
آیا حورعین از مخلوق دنیاست یا مخلوق بهشت فرمود: چه کار با این دارى برتوباد به نماز، زیرا آخرین چیزى که پیامبر به آن سفارش فرمود و برآن ترغیب کرد نماز بود.
در حدیث آمده:
«ان موسى اوحى الله تعالى الیه ان قم فى ظلمة اللیل اجعل قبرک روضة من ریاض الجنة:» «23»
خداى متعال به موسى وحى فرستاد که: در تاریکى شب برخیز تا قبرت را باغى از باغستانهاى بهشت گردانم.
با توجه به آیات قرآن و روایات متین و استوار این معنى براى ما روشن میشود که دنیا مزرعه آخرت و انسان دراین مزرعه زارع، و حبه و دانه او عقاید و اعمال اوست، آنچه را در این مزرعه بیفشاند بدون تردید آن را همراه با نمو و رشد و بقاء و دوام درآخرت درو میکند.
از رسول اسلام روایت شده است:
«الدنیا مزرعة الآخرة:» «24»
دنیا کشتزار آخرت است.
و نیز آن حضرت فرمود: هنگامى که مرا به معراج بردند ابراهیم خلیل نزد من آمد و گفت: امتت را فرمان ده که از کشت بهشت زیاد بکارند چون زمینش با وسعت و خاکش نیک است گفتم: کشت بهشت چیست؟ گفت: «لاحول ولاقوة الابالله» «25» و نیز آن حضرت فرمود:
«اربى الربا الکذب:» «26»
رباترین ربا دروغ است.
یعنى دروغ از تمامى گناهان بیشتر بزرگ میشود و زیادتر میروید.
اگر دنیا و آخرت را جهان واحد ممتّدى در نظر بگیریم و آن را به زندگى کنونى تشبیه نمائیم خواهیم دید که آن جهان بزرگ یعنى آخرت مانند این جهان کوچک داراى چهار فصل است.
نخست همین زندگى ناپایدار کنونى است که بجاى فصل پائیز است، زیرا که هنگام شخم کردن و بذرافشاندن و آبیارى کردن با انجام دادن اعمال است.
بخش دوم آن که عالم برزخ است و انسانها باکفن سپید به خواب سنگین مرگ فرو میروند به جاى فصل زمستان جهان بزرگ و فصل برف آن است.
قسمت سوم که موقع بعث و زنده شدن و سراز خاک بیرون آوردن است بهار آن است که افراد انسان با اعمال خود مانند گلهاى رنگارنگ ویا خارهاى خوفناک از قبرها بیرن میآیند.
بخش آخرهم که مردم اعمال خویش را دریافت میدارند و با آنها زندگى نوینى را آغاز میکنند یا در فردوس برین یا دوزخ سوزان به منزله تابستان است. «27» جلال الدین رومى در کتاب مثنوى در دفتر سوم زیرعنوان جواب حمزه مرخلق را در رابطه با تجسم عمل میگوید:
اى دریده پوستین یوسفان
گرگ برخیزى ازاین خواب گران گشته گرگان یک به یک خوهاى تو جمیدرانند ازغضب اعضاى تو خون نخسبد بعدمرگت در قصاص جتومگو که مُردم و یابم خلاص این قصاص نقد، حیلت سازى است پیش زخم آن قصاص این بازى است زین لعب خوانده است دنیا را خدا کین جزا لعب است پیش آن جزا و در دفتر چهارم زیرعنوان ادوار و منازل خلقت درباره تجسم اعمال در قیامت میفرماید: چون به امرتوست اینجا این صفات
پس درامر توست آنجا آن جزاست ججچون زدستت زخم برمظلوم رفت جآن درختى گشت ازآن ز قوم رست جچون زخشم آتش تودر دلها زدى مایه نار جهنم آمدى جآتشت اینجا چوآدم سوز بود جآنچه از وى زاد مرد افروز بود آتش تو قصد مردم میکند جنار کزوى زاد و بر مردم زند آن سخنهاى چومار و کژدمت مار و کژدم گشت و میگیرد دُمت اولیا را داشتى در انتظار انتظار رستخیزت گشت یار وعده فردا وپس فرداى تو انتظار حشرت آمد واى تو منتظرمانى درآن روز دراز درحساب و آفتاب جانگداز خشم تو تخم سعیر دوزخ است جهین بکش این دوزخت راکین فخاست
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- اربعین، ص 255 توضیح حدیث، 40.
(2)- اربعین، ص 256 و 257.
(3)- عنکبوت، آیه 54.
(4)- نساء، آیه 10.
(5)- یس، آیه 56.
(6)- تبدل نیرو به ماده، 143.
(7)- تبدل نیرو به ماده، 143.
(8)- تبدل نیرو به ماده، 143.
(9)- بقره، آیه 25.
(10)- انفطار، آیات 14- 13.
(11)- یوسف، آیه 4.
(12)- یوسف، آیه 100.
(13)- عنکبوت، آیه 64.
(14)- نورالابصار، ص 74.
(15)- ارشاد القلوب، 108.
(16)- ص 269.
(17)- کهف، آیه 49.
(18)- طور، آیه 16.
(19)- شرح دعاى عدیله، سبزوارى، ص 170.
(20)- وسایل، ج 1، ص 14؛ وافى کتاب صلاة، ص 21.
(21)- نهج البلاغه، حکمت 257.
(22)- ارشاد القلوب، 111.
(23)- سفینة البحار، ج 2، ص 46.
(24)- مجموعه ورام، 183.
(25)- سفینة البحار، ج 2، ص 312.
(26)- من لایحضره الفقیه، ح 579.
(27)- این قسمت و بخشى از قسمت هاى قبل در رابطه با عمل و تجسم آن از کتاب تبدل نیرو به ماده با اندکى تصرف درعبارات و اضافه کردن بخشى از مباحث به وسیله خود استفاده گردیده است.