هیچ باغبانی را سرزنش نمیکنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است، چون باغ بیدیوار از آسیب مصون نیست و میوه و محصولی برای باغبان نمیماند. هیچکس هم با نام (آزادی) دیوار خانه خود را برنمیدارد و شبها در حیاطش را باز نمیگذارد، چون خطر رخنه دزد، جدی است.
هیچ صاحب گنج و گوهری هم جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض دید رهگذاران نمیگذارد تا بدرخشد، جلوه کند و چشم و دل برباید، چون خود جواهر، ربوده میشود.
هرچه که قیمتیتر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر میرود. هر چه که نفیستر باشد، بیم ربودن و غارتش بیشترو مواظبتش لازمتر.
اگر در شیشه عطر را باز بگذاری، عطرش میپرد.
اگر رشته مرواریدت را در کمد و صندوق نگذاری و در آن را نبندی گم میشود.
گوهر عفاف را به بهای چند نامه و نگاه و لبخند نفروشند.
زن به خاطر لطافتی که دارد، نباید در دستهای خشن کامجویان دیو سیرت که نقاب مهربانی و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آنکه گل عصمتش را چیدند او را دور اندازند، یا زیر پایشان له کنند.
زن به خاطر عصمتی که دارد و میراث دار پاکی مریم است، نباید بازیچه هوس و آلوده به ویروس گناه گردد.
گوهر عفاف و پاکی، کم ارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست.
دزدان ایمان و غارتگران شرف نیز فراوانند.
اگر در مقابل پنجره ی خانهات، توری نزنی، از نیش پشهها و مزاحمت مگسها در امان نخواهی بود.
وقتی راه پشهها را میبندی، خود را (مصون) ساختهای نه (محدود) و زندانی.
وقتی در خانه را میبندی، یا پشت پنجره اتاقت پرده میآویزی، خانه خود را از ورود بیگانه و نگاههای مزاحم در پناه قرار دادهای، نه که خود را در قید و بند و حصار افکنده باشی.
اگر برای ایمنی از خطرها و آسودگی از مزاحمان، خود را بپوشانی، نه کسی ایراد میگیرد، و نه اگر هم ایراد بگیرد، اعتنا میکنی. چرا که سخنش را بیمنطق و ناآگاهانه میدانی و میبینی.
اینکه (دل باید پاک باشد) بهانهای برای گریز جاهلانه از همین مصونیت است و آویختن به شاخه (لاقید)، و گر نه از دل پاک هم نباید جز نگاه و رفتار پاک برخیزد.
ظاهر، آینه باطن است و... (از کوزه همان برون تراود که در اوست.)
زن، به خاطر ارزش و کرامتی که دارد باید محفوظ بماند و خود را حراج نکند.
دربازار سوداگران شهوت ،سادگی و خامی است که کسی خود را در معرض دید و تماشای نگاههای مسموم و چشمهای ناپاک قرار دهد و به دلبری و جلوهگری بپردازد و خیال کند بیمار دلان و رهزنان عفاف رابه وسوسه نمیاندازد و از زهر گناهها و نیش پشههای شهوت در امان میماند!
بعضی از (نگاه)ها، ویروس (گناه) منتشر میکند، و بعضی از چهرهها حشره مزاحمت جمع میکند.
خراب کردن همه دیوارها و برداشتن همه پردهها و بازگذاشتن همه پنجرهها، نشانه تیرهاندیشی است، نه روشنفکری! علامت جاهلیت است نه تمدن!
میگویی نه؟ به طومار کسانی نگاه کن که پس از رسوایی و بیآبرویی، با دو دست پشیمانی بر سر غفلت خویش میزنند و بر جهالت خود لعنت میفرستند.
کسی که از (جماعت رسوا) نگریزد (رسوای جماعت) میشود! |
آن که ایمان را به لقمهای نان میفروشد.
آن که یوسف زیبایی را با چند سکه قلب عوض میکند.
آن که (کودک عفاف) را جلوی صدها گرگ گرسنه میبرد و به تماشا میگذارد، روزی هم (پشت دیوار ندامت) اشک حسرت بر دامن پشیمانی خواهد ریخت.
از اول جامه عفاف، سفید و شفاف است، نباید گذاشت چرکابه گناه بر آن بپاشد.
از اول باید مواظب بود که این کاسه چینی نشکند و این جام بلورین ترک بر ندارد.
از اول نباید به پای بیگانه، اجازه ورود به مزرعه نجابت داد که بوتههای نورس عصمت را لگدمال کند.
ولی ... گریه بیحاصل است و بیثمر، وقتی که شاخه شکست و گل چیده شد!!