سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جان ها چون با یکدیگر سازگار باشند، الفت خواهند گرفت . [امام علی علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» پدر پارک ساعی و درختان ولیعصر که بود؟

آنهایی که در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران تحصیل کرده اند، در محوطه سرسبز دانشکده مزار مردی را می شناسند که پایه گذار جنگلداری علمی در ایران است. «مهندس کریم ساعی» که روزگاری در دانشکده کشاورزی تحصیل می کرد، حالا در پناه سایه درختان کهنسال دانشکده آرمیده است. مردی که اولین مدیر جنگلبانی کشور بود و برای اولین بار آماری از مساحت جنگلهای کل کشور را تهیه کرد. یادگارهای زنده اش هنوز وجود دارند : پارک ساعی و درختان تناور خیابان ولیعصر تهران به ابتکار و طراحی او ایجاد شدند.
p76695734993253034584
ساعی در سال 1289 در مشهد متولد شد. تحصیلات دانشگاهی خود را در مدرس? عالی (دانشکده) فلاحت دانشگاه تهران (واقع در کرج) گذراند و در سال 1310 با درج? مهندسی فارغ‌التحصیل شد. با قبولی در چهارمین دوره اعزام محصلان به خارج از کشور برای مدت دو سال به مونپلیه در انستیتو اگرونومیک فرانسه رفت و با درجه ممتاز فارغ التحصیل شد. موفقیت های تحصیلی او باعث شد تا مجله علمی تخصصی در فرانسه، او را به عنوان یکی از چهره‌های شاخص علم جنگل در آن سالها معرفی کند. پس از آن فوق لیسانس خود در رشته آمار جنگل را در سال 1316 ازدانشگاه برکلی کالیفرنیا گرفت و به کشور بازگشت.
وقتی در 1317 «دایره جنگل» به عنوان اولین نهاد مدیریت جنگل ها در کشور راه اندازی شد، ساعی تصدی آن را برعهده گرفت و بر اثر اقدامات او یک سال بعد این نهاد کوچک به «اداره جنگلبانی» و بعدها به «اداره کل جنگلها» ارتقاء یافت. در همان سالها او و همکارانش قوانین و مقررات جنگل را تدوین کردند و به تصویب مجلس آن زمان رساندند.
اما ریاست او بر این اداره کل دوام چندانی نداشت و برخی از سودجویان که قوانین و مقررات جنگل منافع اقتصادی شان را به خطر انداخته بود، با استفاده از نفوذ برخی افراد پرونده شکایتی از ساعی را به دیوان کیفری بردند و او را از کار برکنار کردند. با این حال ساعی خانه نشین نشد و پیشنهاد کرد تا در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران رشته جنگل ایجاد شود و خود نیز به عنوان استاد در این دانشکده مشغول به کار شد.
ساعی موفق شد تا در سال 1325 برای اولین بار مساحتی از جنگل های ایران را تخمین بزند. پس از آن در سال 1327 جلد اول و در سال 1329 جلد دوم کتاب «جنگل شناسی» را منتشر کرد که با نشر این کتاب اساس اطلاعات علمی جنگلبانان کشور پی ریزی شد.
با تأسیس بنگاه جنگلها در سال 1328 او با سمت رئیس هیأت مدیره و مدیر عامل این بنگاه، مشغول فعالیت شد.
در پانزدهم آذرماه 1328 نشری? مخصوص کارکنان بنگاه جنگل‌ها را با عنوان خبرنام? بنگاه جنگل‌ها منتشر کرد که اولین نشری? ایرانی در زمین? منابع طبیعی بود. این نشریه پس از سالیان دراز هنوز هم با نام فصلنامه جنگل و مرتع به حیات خود ادامه داده است.
مسئولیت های ساعی باعث شده بود تا او دائماً برای تحقیق و پژوهش در سفر باشد و در یکی از همین سفرها نیز از دنیا رفت. وفات او در چهارم دی ماه 1331 هنگام بازگشت از شیراز به تهران و بر اثر سانح? سقوط هواپیما اتفاق افتاد. گویی خود می دانست که به دلیل سفرهای پی در پی عمری کوتاه دارد و در42 سالگی وصیت کرده بود تا او را در دانشکد? منابع طبیعی دانشگاه تهران به خاک بسپارند.
مرگ زود هنگام مهندس کریم ساعی باعث تأسف فراوان همکاران، شاگردان و مجامع علمی کشور شد و ضایعه درگذشتش در مطبوعات و محافل کشورهای دیگر نیز بازتاب داشت...
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 91/2/18 :: ساعت 8:35 صبح )
»» نقدی بر فرقه ی بهاییت از آغاز تا دوره ی معاصر

قریب یکصد و هفتادسال قبل ایران سرزمین پاکان شاهد  ادعای دروغین وبی اساس  یکی دیگر از مکذّبین و سوءاستفاده کنندگان از احساسات و عواطف بسیط جامعه بشری بود.در کتاب «دید»از کتب مقدس هندوان آمده:«در آخر الزمان ملکی ظهور خواهد کرد که پیشوای مردم و مقتدای آنها خواهد بود و نامش منــــصــور است وبر تمام اهل عالم چیره خواهد شد وتمام انسانهای مؤمن و کافر را می شناسد.»(بشارات العهدین ص245) وما نیز با این نام حضرت را در دعای زیارت عاشوراءمی نامیم.
در کتاب «جاماسب »شاگرد زرتشت آمده:«.. مردی ظهور خواهد کرد که بر دین جدش می باشد و زمین را پراز عدل وداد خواهد کرد و از شدت عدالت او گرگ و میش با هم دریک ظرف تناول خواهند کرد.»(بشارات العهدین ص258). نظیر همین تعابیر در کتاب «زند»نیز موجود می باشد.(همان مصدر ص238)
در کتاب آسمانی «تورات»متعلق به امت یهود آمده است:«در باره ی نسل اسماعیل نیز شنیدم و من نیز مبارک و خجسته می دانم واز نسل آن پیامبر دوازده امام و سید بزرگوار می آیند و آنها را امتی بزرگ قرار می دهم.» (کتاب التکوین -20: 17) در قرآن کریم نیز آیات و روایات فراوانی دال بر این موضوع وجود دارد(سو ره مبارکه:انبیاء-آیه شریفه :105)(سو ره مبارکه :نور-آیه شریفه :55) (سو ره مبارکه:قصص-آیه شریفه :5) (سو ره مبارکه :توبه-آیه شریفه :33). در کتب برادران شریف اهل سنت نیز اشارات زیادی شده است که ازبا ب اختصار به چند کتاب اشاره می شود :( تفسیرابن کثیر دمشقی ج2-ص45///ج3-ص401)(تفسیر قرطبی ج8-ص111)(الدر المنثور  سیوطی ج7-ص483-484)(روح المعانی آلوسی-ج7-ص111///ج12-ص14///ج13-ص171)(المنار المنیف محمد ابن ابی بکر ایوب الزرعی-ج1-ص155)(فتح الباری ابن حجر العسقلانی-ج7-ص169)(ابن حجر هیثمی الصواعق المحرقه-ج2-ص480)(الفتوحات الاسلامیه-احمد زینی دحلان ج2-ص299-300)(التاج الجامع للاصول-شیخ منصور علی ناصف-ج5-ص341-360)(نور الابصار محمد شبلنجی-ص189)و........که ذکر همه ی آنها در حوصله ی این مقال نمی گنجد. این اسناد و کتب گواه و شاهدی بر ظهور سیدی مطهر از ذریه ی  غضنفر و از احفاد ابی قاسم طوبی و سقر و نسل ابی شبیر و شبر حضرت صاحب العصر و القدر می باشند.

نکته ای که در بحث و گفتگوی محترمانه با اتباع فرقه ی معدود  بهاییت  به ذهن هر انسان ساده اندیشی خطور می کند آن است که :کدام کتاب آسمانی و الهی مژ ده و بشارت به ظهور "بهاءالله "داده است؟ "قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین. بدون تردید در کتب عهد عتیق موجود نمی باشد .وشاید درآینده با کمک بنی اسراییل زمان در این کتب ارجمند دستبردی شود و آیاتی مفتریه ساخته شود که جای تعجب نیز نمی باشد  چون محصول خود شان می باشد.
جالب است کج فهمی و عدم درایت مبررین این فرقه را در فهم بعضی از آیات کریمه الهی اشاراتی داشته باشم.

1 - سوءبرداشت از کریمه 5 از سوره مبارکه "سجده": 
بسیار تلاش نمودند تا بتوانند آیه ی شریفه پنجم از سوره مبارکه سجده را سند قرآنی در بشارت به ظهور پیامبر !!خود قرار دهند?  یدبّر الأمر من السماءإلی الأرض ثم یعرج إلیه فی یوم کان مقداره ألف سنه مما تعدّون ?صد ق الله العلی العظیم
 "او امر عالم را (نظام اکمل و احسن )از آسمان تا زمین تدبیر می کند سپس روزی که مقدارش به حساب شمابندگان هزار سال است باز به سو ی او بر میگردد(ترجمه ی مرحوم الهی قمشه ای).
 فرقه بهاییت معتقد است با شهادت امام حسن عسکری علیه السلام به سال 259 قمری با استناد به این کریمه عدد1259حاصل می گردد که به زعم آنها سال ظهور طلعت باب است . چرا با این همه غفلت دوران ولایت امام زمان علیه السلام را نادیده انگاشتید؟ حال آنکه این موضوع چنانکه پیشتر اشاره شد بر کسی جز جناب بهاءالله پوشیده نیست و بشارت به ظهور کسی دادید که در هیچ کتاب آسمانی و معتبر ارضی  وجودش  قابل اثبات نیست . البته نگارنده در سطور بعدی وجودش را ثابت خواهد کرد.
در کتب تعلیمی فرقه ی بهاییت در شرح و بررسی کریمه 105و106از سوره مبارکه "انبیاء"که مژده به ارث بردن زمین توسط عباد صالح خداست آورده اند:«از امام باقر علیه السلام نقل شده است مقصود از بندگان در این آیه همان یاران مهدی موعود است و دلیل درستی این روایت اتفاق عامه و خاصه از فرق شیعی و سنی است».(گلگشتی در قرآن مجید ص60-چاپ:کانادا)

چگونه است در کتب سماوی بطور مباشر و غیر مباشر به ظهور حضرت در آخر الزمان اشاره شده و لی فرقه بهاییت معتقد است تدبیر و تنظیم عرش الهی بوسیله محمد بن عبدالله و یازده وصی او کامل شد و حال آنکه در دیگر کتب آورده اند : پیغمبر گفت:  اگر نماند از دنیا مگر یک روز خدای آن روز را چنان درازش گرداند تا برانگیزد مردی صالح از اهل بیتم  وآن مرد از اولاد فاطمه سلام الله علیها است . ( مسند احمد حنبل ج1ص376 //ص430  //ص 99) (المستدرک علی الصحیحین  ج 4-ص 557
کدام مفسر و عالم علوم قرآن از صدر اسلام تا کنون از این آیه کریمه برداشت بشارت به ظهور داشته که وی چنین برداشت نمود .؟؟؟!!! نگارنده این مقال که خداوند او را  توفیق مطالعه هفتادو نه دوره از کتب ارجمند تفسیری  شیعه وسنی داده  تا کنون به چنین موضوعی برخورد نکرد.
 
2- سوءاستفاده از واژه ی"خاتَم"و اراده باطل از این سخن حق .
در کریمه ی چهل از سوره مبارکه ی احزاب این واژه شریف آمده در فرهنگهای لغت عربی مانند لسان العرب ابن منظور آمده است : "ختَم یختِم ختماً و ختاماً و الختَم و الخاتِم و الخاتَم و الخاتام : من الحلی کأنّه اوّل وهله خُتم به : به معنی :از زیبایی است گویا آن نخستین مرتبه چیزی است که بدان نیز پایان یافته است  ( لسان العرب ابن منظور ماده ختم ) این معنی را قوامیس ذیل نیز آورده اند:
  ( العین  خلیل بن احمد //النوادر ابوزید انصاری //جمهره اللغه ابن درید //تهذیب اللغه-ازهری //الصحاح جوهری //اساس البلاغه زمخشری // القاموس المحیط فیروز آبادی //تاج العروس ---زبیدی //مفردات القرآن  راغب اصفهانی ) و بسیاری از کتب لغت عربی و تفسیری که این معنی را تایید نمودند . با این معنی فرقه بهاییت که معتقد است این واژه اسم فاعل نیست و معنی پایان بخشی از آن اراده نمی شود نه تنها اثبات ظهور نیست بلکه اثبات ختم نبوت است چون معتقدیم پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم  اول و آخر نبوت است و سایر انبیاء و رسل از نور وجودی ایشان بهره مندند .
 در صورتی که این معنی را نپذیرند و این واژه را به معنی مهر و انگشتر بدانند بازهم چنانکه بر جامعه بشری و مناسبات انسانی و اجتماعی حاکم است مهر را در پایان و ختم هر قرار داد و قانون می زنند
و سطو ر و مطالب بعد از آن فاقد هر گونه اعتبار است .
 چگونه است خط دهندگان فرقه بهاییت این آیات الهی را در قرآن نمی بینند :
?إنَّ الدین  عند الله الاسلام ?(آل عمران : 19) ?رضیت لکم الاسلام دینا ?(مائده : 3) ? من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الآخره من الخاسرین ?( آل عمران : 85) ?الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت  علیکم نعمتی  ?(مائده :5)
صد ق الله العلی العظیم.ُ


 عوام فریبی  در نزد فرقه بهاییت


1 -  سوره مبارکه بقره آیه شریفه 113 به اختلافات دو گروه یهود و نصاری اشاره دارد:
 ? و قالت الیهود لیست النصری علی شیءو قالت النصری لیست الیهود علی شیءو هم یتلون الکتاب?
 صدق الله العلی العظیم.
این دو گروه در حالی که صاحب شریعت الهی  می باشند یکدیگر را  تحقیر می نمودند . فرقه بهاییت معتقد است:
« بدیهی است حل این اختلافات و بیان حقیقت مسائل بایستی در این جهان شود تا شاید سبب هدایت شود . این کیفیت در ظهور اعظم الهی و نزول آیات محکمه شریعت بهایی به تمام معنی تحقق یافت ».
 ( گلگشتی در قرآن مجید ص139-چاپ:کانادا). و گفته اند حل این مشکلات در قرآن به قیوم قیامت موکول شد در حالی که در شریعت بهایی حل شد .
 جناب بهاء!
 پیروان شما شاهد جنگهای جهانی اول و دوم و سوزاندن سه میلیون یهود در کوره های آدم سوزی نبودند ؟ و همین امروز شاهد هتاکی و بی حرمتی یهود و نصاری نسبت به هم نمی باشند . در یک اندیشه عقلانی این اختلاف موجود چگونه در فرقه بهاییت حل شده و کشور غاصب اسرائیل که به لحاظات مختلف مورد توجه این فرقه است قادر به حل مشکلات فیمابین نمی باشد؟ چگونه همین رژیم غاصب از تفکرات شما استفاده نمی کند ؟ پس همان پیش بینی  قرآنی صحیح می باشد.

2- عرفان در نزد فرقه بهاییت :  
«برای شناخت آن مراحل شما را به مطالعه کتاب "هفت وادی "نازله از قلم حضرت بهاءالله  توصیه می کنیم :  
وادی اول : طلب       
 دوم : عشق        
 سوم : معرفت        
 چهارم : توحید         
 پنجم :  استغناء          
 ششم : حیرت       
 هفتم : فناء فی الله ».

 جناب بهاء !
 اگر قریب 170سال قبل این موضوعات در دیدگاه شما بکر و جدید وبااستعانت حق با قلم شما نازل گردید بهتر است بدانید و به اتباع خود بگویید 1200سال قبل از ولادت خودتان عرفاء و حکماء اسلام شکل کاملتر آنرا بیان نمودند که ازباب اختصار نام چند تن از این بزرگان را که هرگز مانند .......ادعایی ننمودند یاد آور می شوم :
 رابعه عدویه  سفیان ثوری  فضیل عیاض  معروف کرخی  با یزید بسطامی  سری سقطی  سهل بن عبدالله تستری  جنید بغدادی  شبلی  ابونصر سراج - ابوعلی دقاق -  شیخ ابوالحسن خرقانی  شیخ ابوسعید ابوالخیر  خواجه عبدالله انصاری  امام محمد غزالی  احمد غزالی  شیخ احمد جام  سنایی غزنوی  عبدالقادر گیلانی  شیخ شهاب الدین سهروردی  ابوحفص  سهروردی  شیخ عطار - ابن عربی
 صدر الدین قونیوی  مولوی  حافظ  سعدی  محمود شبستری  صفی الدین اردبیلی علاءالدوله سمنانی --اوحدی -  عماد فقیه  سیدقاسم انوار-  جامی  شمس الدین لاهیجی و عثمان هجویری و...........

3- نوروزدر نزد بهاییان است؟؟؟!!!!
 در کتاب "اقدس "آمده :« یا قلم الاعلی قل یا ملأالانشاء ....وجعلنا النیروز عیداً لکم بعد اکما لها» ( اقدس ص 15-بند 43)
 قطعاً ایرانیان پاک سرشت و فرخ نهاد و صاحب بیش از 7000سال تمدن و فرهنگ می دانند چنانکه تمام ایران شناسان فرهیخته همچون پروفسور گوستاولوون و پروفسور آرتور کریستن سن و ریچارد و...نیک میدانند نوروز و رسوم وآداب وابسته به آن قبل از ظهور بسیاری از ادیان الهی وحتی دین
 مبین اسلام در ایران  اجراء می شد و اینک نیزمی شود و در آینده نیز خواهد شد.
 آیا نوروز متعلق به تمام جهانیان است یا متعلق به پارسی زبانان خوش گفتار؟  آیات و احکام یک دین متعلق به بشریت است یا یک قوم خاص ؟؟.اسلام نیز با آشنایی کامل از نوروز  واین سنت حسنه ایرانی آنرا تصدیق نمود وبدان سفارش نمود .این موضوع چه ارتباطی با اقدس دارد جای بسی اندیشه است .و اگر قرار باشد این آیه الهی باشد باید برای تمام آداب و سنن کشورهای جهان آیه آید و در آن صورت اقدس وکتب مشابه آن باید چند صد جلد باشد و این از خصایص کتب الهی دور به نظر می رسد .واعلم
 
4- ایرادات ادبی "اقدس":
 اشکالات صرفی و نحوی و زبان شناسی و بلاغی  در کتاب "اقدس "که در دیدگاه آنان منزل الهی  است
 بسیاردیده می شود .چگونه تاکنون ابناءالبشر حتی یک اشتباه قابل اثبات از قرآن مطرح ننموده اند ولی هرکسی تنها با مطالعه یک دوره زبان وادبیات عربی متوجه بسیط ترین اشکالات مذکور در این کتاب خواهد شد . اگر آسمانی است چگونه این همه اشکال وجود دارد ؟! آیا نعوذ بالله من الشیطان وشبهه دانش خداوند به هنگام نزول این کتاب دچار نوسان می شده؟؟؟؟!!!!  بنا براین خلاف این مدعی به سهولت ثابت است.
 
5- زبان "اقدس":
 در قرآن کریم بیان شده: ?وماأرسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبّین لهم? صد ق الله العلی العظیم.
 (ابراهیم :4)
خداوند می فرماید:هر پیامبری را با زبان قوم خود فرستادیم..
  آقا میرزا حسینعلی خــــــــــان نـــــــوری مازندرانی از توابع مازندران-که افتخار علوی بودن و اولین نژاد ایرانی در محبت وعشق به اهل البیت علیهم السلام را دارند-می بایست کتاب منزلش یا به لهجه مازندرانی باشد یا به زبان فارسی .ولی چنانکه مشهود است به زبان عربی می باشد. نیک می دانیم تورات به زبان (عبری )و انجیل به زبان (سریانی ) و قرآن به زبان (عربی) و اقدس به زبان (عربی)!!!!!!!شاید شما نیز مانند نگارنده ی این مقال گمان کنید "مردم مازندران وبه دیگر تعبیر ایرانیان پارسی گوی در169 سال قبل عربی صحبت می نمودند و دوباره ایرانی گشتند؟؟!!!!!!!!!و یا باید و به ناچار به بطلان این کتاب و.. ..معتقد باشیم.

6- رد نبوت بهاءاز زبان فرزندش:
 عبد البهاء غصن اکبر بهاءالله به میرزا حسن نامی اطلاع داده است:«ما داعیه نداریم ما که دعوی نبوت و امامت و رسالت نکرده ایم چه سؤالی وچه جوابی ؟من بنده ای از بندگان جمال مبارکم. ودر راه محبت در بین بشر خدمت می کنم .آقای میرزا حسن اگر سؤ الی دارد علماءوفقهاءو حکماءدر عالم بسیارند مشکل غامضه و مطالب معضله حل می کنند وما که دعوی علم و دانش نکرده ایم وبه ما چه کار دارد؟»(خاطرات نه ساله /ص107). نوشته های عبد البهاء ویارانش تناقض دارد و آنانکه سخن او و پدرش را وحی میدانند حکم دلسوزان مشفق تر از مادر دارند.


  ادعای شگفت انگیز "خدا بودن(الوهیت)"جناب بهاءالله در کتب فرقه ی بهاییت:
قبل از بیان این بخش  استعاذه میکنم و گویم :اعوذبالله من الشیطان الرجیم و شبهه
 1-میرزا حسینعلی خان نوری معروف به "بهاءالله"در کتاب "بدیع"گفته:"«اننی انا الله لا اله الا انا کما قال النقطه (میرزا علی محمد الشیرازی)من قبل و بعینه یقول  من یأتی من بعد» .
بدون تردید من خدا هستم و خدایی جزمن نمی باشد چنانکه میرزا علی محمد شیرازی هم گفت خداست و بعد از این افرادی مدعی این مقام خواهند شد.!!!!!!!! ( بدیع ص154)
 2-عباس افندی  در کتاب "تاریخ صدر الصدور  گفته:«مقام حضرت اعلی میرزا علی محمد الو هیت شهودی و مقام جمال اقدس و اقدم (میرزا حسینعلی)احدیت ذات هویت وجودی ورتبه این عبد (عباس افندی)عبودیت حقیقی وهیچ تفسیر و تاویلی ندارد.!!!!!!!!!! (تاریخ صدر الصدور ص207)
 3-جمال مبارک (میرزا حسینعلی) در قصیده ورقاییه می گوید:«کل الالوه من رشح امری تالهت کل الربوب من طفح حکمی تربت» همه خدایان از اثر من به خدایی می رسند وتمام پروردگاران از ریزش حکم من به مقام ربوبیت رسیدند.!!!!!!!!(مکاتیب ج2-ص254/255)
 4-یکی از بهاییان از عبد البهاء پرسید:مقصود ا زمالک دنیا در انجیل چیست؟ پاسخ داد:مالک دنیا جمال مبارک (میرزا حسینعلی) است. .!!!!!!!!(مکاتیب ج3-ص404)
 5- عباس افندی وخواهرش (ورقه علیا)بهاییان را به پرستش وبندگی وستایش بهاءالله تشویق می کردند و عبودیت اغنام در برابر بهاءرا می ستو دند و بهاییان را "بندگان جمال مبارک ابهی و بندگان صادق جمال مبارک "خطاب می کردند.!!!!!!!!(مکاتیب ج2-ص56/ص12//14//33//37)
 6-« اسجدوا الله ربکم العلی الاعلی الذی کان فی جبروت البقاء باسم البهاءوفی ملکوت السماء بالعلی مذکورا.»
 در برابر پروردگار علی اعلی سجده کنید که در جبروت بقا آسمانها با نام بهاء است ودر ملکوت اسما بانام علی خوانده می شود.!!!!!!!(مبین ص167)
 
هویت جناب بهاءالله با استفاده از کتب فرقه ی بهاییت:
 1-صفت ونعت " عِلّیه " از آن دولت ایران و صفت"فخیمه"از آن دولت بریطانیا و صفت و
 نعت "بهیه"از آن دولت روسیه بود. با پناهندگی جناب بهاء به سفارت روس قول داد دینش را به پاس داشت خدمات آنها به وی "بهایی" نامد .و دخترش را "بهیه "نامید.و آواره مینویسد :طاهره اولین کسی بود که میرزا حسینعلی خان را "بهاء"لقب داد.(کواکب ج1-ص257//271//272)
 2- مورخان بهایی معتقدند: لقب "بهاءالله"از روی قرعه در دشت بدشت انتخاب گردید.!!!(ظهور الحق ص110-)(کتاب حضرت بهاءالله-ص39)
 3-شوقی افندی می گوید:هدف ما در تلاشهای روس بهیه و انگلیس فخیمه ایجاد دین و مذهب نبود.(کتاب خصایل اهل بهاء ص91)(نظر اجمالی ص115)
 4-بهاء مشوق معاشرت بهاییان با تمام ادیان با روح و ریحان است الا درباره ی مسلک خود که هیچ بهایی حق تحری حقیقت را ندارد.
 بنده مخلص جناب میرزا حسینعلی (بهاءالله)و آقای عبد البهاء که در عوامفریبی دست اسلافش را بسته گوی سبقت را از ایشان ربود افتخار کشور انگلستان بود ودر ازای خدمات صادقانه اش!!مورد توجه دولت انگلیس قرار گرفت و مفتخر به لقب "سر عبد البهاء" گردید. (کواکب ج2-ص296)
 5-سخن تاریخی بهاءپیامبر ادب و عرفان!!!!
 هرکس بهاءرا منکر شود سزاوار است از مادرش وضع خود را بپرسد و هرکس دشمن او با شد قطعا شیطان در بستر و رختخواب مادر ش رفته است(گنج شایان  -ص78//79)(مائده آسمانی ج4-ص355)
 جناب بهاء!
 عزت قلمم را بیش از آن می دانم که ادامه دهم و شرمنده ی خواننده ی محترم این مقال گردم.شما که با وحی ارتباط داشتید نپرسیدید "ادب نبوت چیست؟؟"
 
یک حرکت خزنده و فریبنده در فرقه ی بهاییت:
بهاییان  در یک حرکت خزنده و حالتی حق به جانب قصد انتخاب دوست برای "بهاءالله"دارند وبا تعابیر خدعه آمیز "اعراض از آیات الهی ظلم است و معرضین به علت انکار آیات دلهایشان  مختوم
  و گوش هایشان نا شنوا است و هرگز راه هدایت را نخواهند یافت". جملات  در ظاهر زیباست وبدون ایراد . اما نیت آنها در زیر نهفته است  و می گویند یهودیان کتب بسیاری را در رد عیسی بن مریم علیهما السلام و عیسویان آثار زیادی را در رد پیامبر اسلام نگاشتند و مسلمین نیز دیباجه هایی در رد بهاییت به زیور طبع رساندند.
 به هوش باشیم :
 اولا: میان پیامبران هیچ اختلافی نیست و هرچه هست متعلق به افراد کم دانش و متعصب آنهاست. وبه فرموده خداوند در سوره  مبارکه "بقره"لا نفرق بین احد منهم.
 ثانیا:شما نخست "نبوت "بهاءالله رابا کتب آسمانی  ثابت کنید  سپس وارد این تظلم و دادخواهی شوید.و بقول عامه:اول برادری را به اثبات برسان بعد ادعای ارث نما.
 ثالثا:هیچ پیامبری  رسول قبل از خود را رد نکرده و پیامبر بعد از خود را نیز معرفی نمود و در ختم رسل بودن پیامبر عظیم الشأن اسلام و ختم اوصیاءبودن حضرت صاحب العصر و الزمان نه تنها شکی نیست که مجال برای بحث نمی ماند.و ازبا ب یاد آوری  به چند کتاب دگر باره مراجعت می نماییم .
 1-در جزءدوم از کتاب پنجم (سفر خامس)تورات  آمده:
 «نابی أقیم لاهیم مقارب اجئهیم کاموخا ایلا وشیما عون»ترجمه عربی آن:نبیّا  أقیم لهم من وسط اخوتهم مثلک به فلیؤمنوا.یعنی :از میان خودتان پیامبری برای آنها انتخاب شده مانند خودت پس به او ایمان آورید.(افحام الیهود سموأل المغربی  ج1-ص113-تحقیق د. شرقاوی)
 2-در کتاب مقدس "کتاب دانیال" ص1567-فصل 12 بند 31///و کتاب اشعیای نبی  -باب 59- کتاب حیقوق نبی  -فصل 2 بند 3 /// وهمان کتاب ص1220 فصل 11 بند 101  اشاره مستقیم به ظهور امام زمان سلام الله علیه در آخر الزمان دارند.
 3- در کتاب مقدس "انجیل"(متی)باب 25- ص60-بندهای 31/33/////// در کتاب مقدس "انجیل"(لوقا)
 باب 12- ص154-بندهای 35/37////// در کتاب مقدس "انجیل"(مرقس)باب 13- بندهای 32/37///////
در کتاب مقدس "انجیل"(یوحنا)باب 5- -بندهای 26/28 نیز به ظهور آقا صاحب الامر در آخر الزمان اشاره دارند.
  4- در کتاب "زند بهمن یسن" ص19 و جاماسب نامه ص25 و بشارت ظهور  ص20نیز با چنین مفاهیمی برخورد می کنیم.
 در مکتب ارجمند اهل البیت علیهم السلام نیز 148 روایت پیرامون ذریه امام حسین بودن و 147 روایت در فرزند امام حسن عسکری بودن و 39 روایت در اقتدای حضرت عیسی بن مریم پیامبر محبت به وجود نازنین امام زمان  در زمان ظهور موجود می باشد.
 این کتب موجود است و فنا وری اطلاعات نیز پیشرفته است . حال نوبت شماست که جناب "بهاءالله"را در کتب پیشین ثابت کنید.ولن تفعلوا.
نگارنده قصد تبیین تاریخ پنهان را داشته و بنا بر تعالیم زیبای قرآنی "لا اکراه فی الدین "نیت دعوت نداشته و رجای واثق دارد که با مطالعه وکنکاش رهِ گم کرده ی خویش را  بیابید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 91/2/17 :: ساعت 11:8 صبح )
»» حقیقت بسط و فیض‏

بسط به معناى گسترش و شادمانى است و قبض به معناى فشردگى و گرفتگى در عمل است. مراد از بسط و قبض وجود و ماهیّت است که هر زوج ترکیبى، ذات وجودیش از خدا و به منزله صورت اوست. اما کلمه بسط را بر قبض مقدّم نمود چون اعضاى بدن به حساب اصل خلقت گسترده و فعّال است.

در این بخش ستایش امام درباره ساختمان حرکتى و سکونى وجود انسان است.

که اشاره پرمعنایى به ابزارهاى سازنده حیات آدمى دارد که آفریدگار در پیکر او نهاده است.

 

ترکیب بدن و ابزار عمل آن‏

این ابزار مهم عبارت است از: عضلات و استخوان و غضروف و گوشت و پوست و دستگاه عصبى و هر آنچه که در حرکت و تلاش آدمى و انسجام کارهایش براى رسیدن به هدف زندگى مؤثّر است.

حضرت على علیه السلام در وصف آفرینش حضرت آدم علیه السلام فرمود:

ثُمَّ نَفَخَ فیها مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ انساناً ذا أَذْهانٍ یُجِیلُها وَفِکَرٍ یَتَصَرَّفُ بِها، وَجَوارِحَ یَخْتَدِمُها وَأَدَواتٍ یُقَلِّبُها. وَمَعْرِفَةٍ یَفْرُقُ بِها بَیْنَ الحَقِّ وَالباطِلِ. «1»

سپس از دَم خود بر آن ماده شکل گرفته دمید، تا به صورت انسانى زنده درآمد، داراى اذهان و افکارى که در جهت نظام حیاتش به کار بَرَد و اعضایى که به خدمت گیرد و ابزارى که به وسیله آنها زندگى را بچرخاند و معرفتش داد تا بین حق و باطل تمیز دهد.

خداوند دو نیروى حرکت و احساس را در انسان قرار داد. اما حرکت بدنى او ناشى از نیروى خوراک و جریان خون اوست. و کارهاى احساسى او ناشى از انگیزه‏هاى قلبى و باطنى اوست که با کمک روح، وجود انسان زندگى و هدایت پیدا مى‏کند.

امام صادق علیه السلام به مفضّل مى‏آموزد:

فَکِّرْ یا مُفَضَّل! فى أَعْضاءِ البَدَنِ أَجْمَعَ وَتَدْبِیرِ کُلٍّ مِنْها لِلإرَبِ فَالْیَدانِ لِلعَلاجِ، وَالرِجْلانِ للسَّعى وَالعینان للإهْتداء والفمُ للاغتذاء والمَعْدَةُ لِلْهَضْمِ وَالکَبَدُ لِلتَّخْلِیص وَالمَنَافِذُ لِتَنْفِیذِ الفُضُول وَالأَوْعِیةُ لِحَمْلِها وَالفَرْجُ لإقامَةِ النَسْلِ وَکذلک جَمیعُ الأَعضاء إذا تَأَمَّلْتَها وَأَعْمَلْتَ فِکْرَکَ فِیها وَنَظَرَکَ وَجَدْتَ کُلَّ شَى‏ء مِنْها قَدْ قُدِّرَ لشى‏ء عَلى صَوابٍ وَحِکْمَةٍ.

قالَ المُفَضَّلُ: فَقُلْتُ: یا مولاى! إنَّ قَوْماً یَزْعُمُونَ أنَّ هذا مِنْ فِعْلِ الطَبیعةِ، فقال: سَلْهُمْ عَنْ هذِهِ الطَبیعةِ أَهِىَ شَى‏ءٌ لَهُ عِلْمٌ وَقُدْرَةٌ عَلى‏ مِثْلِ هذِهِ الأَفْعالِ أَمْ لَیْسَتْ کَذلک؟ فَإنْ أوْجَبُوا لَها العِلْمَ وَالقُدْرَةَ فَما یَمْنَعُهُم مِنْ اثباتِ الخالِقِ؟ فإنّ هذه صَنْعَتُه وَانْ زَعَمُوا أَنَّها تَفْعَلُ هذا الافعالَ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلا عَمْدٍ وکانَ فِى افعالها ما قَد تَراهُ مِنَ الصَّوابِ وَالحِکْمَة عَلِمَ أنَّ هذا الفَعْلَ الحکیمَ وَأَنَّ الذى سَمُّوه طبیعةً هُوَ سُنَّةٌ فى خَلقِهِ الجاریة على ما أجْراها علیه. «2»

اى مفضل! در تمام اعضاى بدن آدمى و تدابیر نهفته در آن، اندیشه کن.

دست‏ها براى کار کردن، پاها براى تلاش کردن، دیدگان براى راه یافتن و دهان براى خوردن و معده براى تحلیل غذا و کبد براى تصفیه نمودن و روزنه‏هاى خروجى بدن براى دفع زباله‏هاى جسم و ظرف‏هایى براى حمل‏ آنهاست و آلت تناسلى را براى حفظ نسل آفریده است. اگر در کار تمام عضوهاى بدن نیک بنگرى مى‏یابى که هر چیزى از سر حکمت و استوارى پدید آمده است.

مفضّل مى‏گوید: گفتم مولایم، برخى مى‏پندارند که این همه کار طبیعت است.

فرمود: از آنان بپرس که آیا طبیعت نسبت به این افعال علم و قدرت دارد یا ندارد؟

اگر علم و قدرت را براى طبیعت ثابت کردند. پس چرا اثبات خالق را با این همه صنعت و تدبیرش انکار مى‏کنند.

و اگر مى‏گویند که: بدون علم و قدرت این اعمال حکیمانه و با تدبیر را انجام داده است. معلوم مى‏شود که کار آفریننده‏اى حکیم است. و آنچه او را طبیعت مى‏شمارند همان سنّت الهى در آفرینش اشیاست که برابر فرمان و حکمت او جریان دارد.

 

تلاش انسان‏ها

در مکتب اهل بیت:، انسان داراى سرشت خاکى و ملکوتى است و داراى تمایلات و استعدادها و کشش‏هاست. اما ماهیّت خاص خود را باید در سایه کوشش و اراده شخصى بسازد.

خداوند فرمود:

وَأَن لَّیْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَى‏* وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى‏» «3»

و این که براى انسان جز آنچه تلاش کرده [هیچ نصیب و بهره‏اى‏] نیست،* و این که تلاش او به زودى دیده خواهد شد.

همه تمایلات و استعدادها زمینه هستند و گرنه خود اوست که باید از استعداد خویش بهره گیرد و ماهیّت خویش را بسازد.

اما تعبیر حقیقى امام، کنایه از آزادى انسان در میدان عمل است و توانایى او بر انجام دادن هر کارى است. و این نظر ردّ دیدگاه جبر و تفویض اشاعره و معتزله است که در برابر دیدگاه اهل بیت: است.

امام صادق علیه السلام به «امر بین الامرین» تعبیر فرمود:

لاجَبْرَ وَ لاتَفْویضَ وَلکن أَمْرٌ بین أَمْرین. «4»

انسان در عمل، نه مجبور است و نه مختار محض بلکه عمل انسان بین اختیار و جبر است.

امیر مؤمنان على علیه السلام در شرح آیه:

وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى‏ وَأَقْنَى‏» «5»

و اوست که شما را توانگر کرد و سرمایه قابل ذخیره بخشید.

مى‏فرماید:

اغْنى‏ کُلُّ إنسان بمعیشةٍ وأرضاه بِکَسْبِ یَدِهِ. «6»

خداوند هر انسانى را با دادن ابزارهاى زندگى و مایه‏هاى زیست از دیگران بى‏نیاز کرد و به آنچه دستاوردش بود خشنود ساخت.

امام على علیه السلام از قول رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:

روح قدسى براى مقرّبان از اولیاست که با آن همه چیزها را مى‏دانند. روح‏ ایمان روحى است که محصول آن عبادت و بندگى است. روح قوّه براى جهاد و کارزار با دشمن و امر معاش و زندگى است. روح شهوت براى طعام و نوشیدنى و ازدواج ولذّت و تمتّع؛ و روح بدن براى حرکت و فعل است. پنج روح براى انبیا و ائمّه، چهار روح براى اصحاب یمین و سه روح براى اصحاب شمال که کفّار و منافقانند. «7» سپاس خدایى که اندام کردارها را در ما برجا و استوار گردانید، یعنى در بدن ما چشم، گوش، زبان، دست، شکم، شهوت و پا قرار داد، تا با این وسایل زندگى کرده، نیازمندى‏هاى خود را برطرف کنیم و بر حلّ مشکلات فائق آییم.

حمد خدایى که ما را با انواع روزى‏هاى پاک و حلال پرورش داد و به بخشش و عطاى خود توانگرمان ساخت واز نعمت خویش به ما سرمایه مادّى و معنوى عنایت فرمود!

پس از آن ما را به وسیله انبیا و ائمّه علیهم السلام و قرآن و عقل و فطرت و وجدان امر به عبادت و اطاعت فرمود تا طاعت و بندگى و پیروى ما را از دستور بیازماید و ما را نهى کرد تا مقدار توجّه ما را در امر تقوا و شکر، آزمایش نماید و این آزمایش و آزمودن نه به خاطر این است که مجهولى بر وى معلوم شود، بلکه براى این است که راه رشد و کمال به روى ما باز گردد.

 

شکر نعمت‏

امام صادق علیه السلام در باب شکر مى‏فرماید:

شُکْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنابُ الْمَحارِمِ. «8»

شکر نعمتْ دورى گزیدن از محرّمات الهیه است.

پس هر کس از محرّمات خداوند دورى کند در آزمایش وابتلایش به شکر سرافراز شده است.

 [ «22» وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی دَلَّنَا عَلَى التَّوْبَةِ الَّتِی لَمْ نُفِدْهَا إِلَّا مِنْ فَضْلِهِ فَلَوْ لَمْ نَعْتَدِدْ مِنْ فَضْلِهِ إِلَّا بِهَا لَقَدْ حَسُنَ بَلَاؤُهُ عِنْدَنَا و جَلَّ إِحْسَانُهُ إِلَیْنَا وَجَسُمَ فَضْلُهُ عَلَیْنَا «23» فَمَا هَکَذَا کَانَتْ سُنَّتُهُ فِی التَّوْبَةِ لِمَنْ کَانَ قَبْلَنَا لَقَدْ وَضَعَ عَنَّا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَلَمْ یُکَلِّفْنَا إِلَّا وُسْعاً و لَمْ یُجَشِّمْنَا إِلَّا یُسْراً و لَمْ یَدَعْ لِأَحَدٍ مِنَّا حُجَّةً و لَا عُذْراً «24» فَالْهَالِکُ مِنَّا مَنْ هَلَکَ عَلَیْهِ و السَّعِیدُ مِنَّا مَنْ رَغِبَ إِلَیْهِ‏]

و سپاس مخصوص خداست که ما را به بازگشت و توبه از گناه، راهنمایى کرد؛ توبه‏اى که آن را جز از طریق احسانش به دست نیاوردیم و اگر از فضل و احسان بى شمارش، غیر این عنایت را که عبارت از بخشیدن نعمت توبه و بازگشت است، به حساب نیاوریم، محققاً آزمایشش درباره ما نیکو و احسانش در حقّ ما بزرگ و بخشش او بر ما عظیم است.

روش وجود مقدسش در برنامه توبه درباره کسانى که پیش از ما بودند، چنین نبود؛ آنچه را در عرصه‏گاه توبه، در طاقت و توان ما نبوده، از دوش جان ما برداشته و جز به اندازه قدرت و وسعمان به ما تکلیف نفرموده، در میان آن همه تکالیف سخت، ما را جز به تکالیف آسان و انداشته و در این زمینه، براى هیچ یک از ما دلیل و بهانه‏اى باقى نگذاشته است؛ بنابراین هلاک شونده از ما، کسى است که در میدان مخالفت با او هلاک گردد و سعادتمند از ما کسى است‏ که به سوى او میل و رغبت نماید.

 

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- نهج البلاغه: خطبه 1.

(2)- بحار الأنوار: 3/ 67، باب 4، خبر مشهور به توحید مفضل.

(3)- نجم (53): 39- 40.

(4)- بحار الأنوار: 5/ 17، باب 1، حدیث 27؛ الکافى: 1/ 160، حدیث 13؛ عدة الدَّاعى: 325.

(5)- نجم (53): 48.

(6)- بحار الأنوار: 100/ 6، باب 1، حدیث 20؛ معانى الأخبار: 215، حدیث 1؛ وسائل الشیعة: 17/ 40، باب 9، حدیث 21929.

(7)- بحار الأنوار: 66/ 179، باب 33، حدیث 3؛ الکافى: 2/ 282، حدیث 16.

(8)- الکافى: 2/ 95، باب الشکر، حدیث 10؛ بحار الأنوار: 68/ 40، باب 61، حدیث 29.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 91/2/13 :: ساعت 9:45 صبح )
»» حقیقت نفس‏

نفس، حقیقتى است که وجود انسان، قائم به اوست. نفس، کارگردان و مدبّر کارگاه وجود و اصل و ریشه آدمى است.

ما از واقعیّت این موجود پر بها بى‏اطلاعیم و باید گفت: آگاهى به او هم چون آگاهى به ذات موجودات، غیر ممکن است.

ولى مى‏دانیم که موجودیت ما بسته به اوست و بدون او بدن جایى براى زندگى و حیات ندارد.

اعضا و جوارح نسبت به نفس، هم چون بندگان نسبت به مولا هستند. اعضا و جوارح بدون نفس استقلال ندارند و بدون او منشأ کار و عمل نمى‏توانند باشند.

کلمه من که بر زبان تمام انسان‏ها، در همه امور جارى است، عبارت از نفس است. فلاسفه الهى با تکیه به وحى معتقدند که دیدن و شنیدن، گفتن و خواندن، راه رفتن و سایر حرکات فقط کار نفس است و چشم و گوش و زبان و دست و پا، کارگران و ابزار اویند.

نفس در وجود انسان تابلوى تمام غرائز و صفحه تمام امیال و منبع همه خواسته‏هاست.

این امیال و غرائز، این خواسته‏ها و طلب‏ها، این شهوات و احساسات، به‏ تناسب این که انسان باید در دنیا مى‏زیست و در دنیا به تکامل واقعى مى‏رسید به انسان عنایت شده است.

انسان بدون غرائز و امیال و منهاى شهوات و خواسته‏ها، امکان ادامه حیات نداشت.

هریک از غرائز و امیال و خواسته‏هاى خدا دادى، بجاى خود صحیح و عنایتش نتیجه عدل و حکمت خداست.

قرآن و روایات از تمام امیال و غرائز طبیعى، تحت عنوان نعمت‏هاى پرارزش الهى یاد کرده و از انسان خواسته است این نعمت‏ها را در راه رشد و کمال و در راه بدست آوردن قرب حق و از یاد عشق به مولا مصرف کند، در غیر این صورت به هلاکت خواهد رسید.

به قول عطار آن عارف یگانه:

در دلم تا برق عشق او بجست‏

 

رونق بازار عشق من شکست‏

چون مرا مى‏دید دل برخاسته‏

 

دل زمن بر بود در جانم نشست‏

خنجر خون‏ریز او خونم بریخت‏

 

ناوک مژگان او جانم بخست‏

آتش عشقش زغیرت در دلم‏

 

تاختن آورد هم چون شیر مست‏

بانگ بر من زد که اى ناحق شناس‏

 

دل به ما ده چند باشى بت‏پرست‏

گر سر هستى ما دارى تمام‏

 

در ره ما نیست گردان هرچه هست‏

هر که او در هستى ما نیست شد

 

دایم از ننگ وجود خویش رست‏ «1»

     

انسان بدون قرار دادن نفس در خط نورانى خواسته‏هاى خدا و بدون تزکیه این منبع واقعیت‏ها و بدون پیراستنش از آلودگى‏ها و بدون آراستنش به اخلاق الهى به‏ جایى نخواهد رسید.

شما نمى‏توانید در بعثت انبیا و امامت امامان و عرفان عارفان و حکمت حکیمان و نصیحت ناصحان و سوز دل سوختگان، هدفى و مقصدى جز تزکیه نفس انسان بیابید.

اى طالبان سعادت و اى مسافران سراى آخرت! بیایید دست رد به سینه این همه داعیان راه حق نزنیم، بیایید دعوت دل سوزانه این بندگان شایسته حق را قبول کرده و آیینه نفس را براى انعکاس حقایق در مقابل آنان قرار دهیم!!

انسان از روزى که دیده باز مى‏کند و گوشش با صداها آشنا مى‏شود، با محسوسات سرو کار پیدا مى‏کند مدّت‏ها تصوّر مى‏کند، جهان همان است که مى‏بیند و صدا هم همان صداهایى است که مى‏شنود؛ نفس و تمام غرائز و امیال و خواسته‏هایش با محسوسات خو گرفته و آن چنان با مظاهر مادى نزدیک مى‏گردد که گویى با ظاهر طبیعت متّحد مى‏شود!!

چون به جهان تکلیف و مسؤولیت نزدیک شود، باید او را با عالم غیب، با حساب و کتاب، با مسئله مرگ و برزخ و قیامت، با نبوّت و امامت، با حلال و حرام، با واجب و واجبات، با مسائل عالى اخلاقى و اجتماعى و خانوادگى، با حقوق حق و حقوق خلق و هر چه حق است، آشنا کرد و از او خواست به آزادى بى‏قید و شرط غرائز و امیال نفسانى خاتمه داده و از اولین دقائق تکلیف، به تمام خواسته‏هاى نفسانى‏اش برابر با خواسته‏هاى حق پاسخ دهد.

برخوردها و اختلافات انسان با خدا و انبیا و امامان و کتب آسمانى و به تعبیر دیگر عزّت و ذلّت و سعادت و شقاوت انسان از همین‏جا شروع مى‏شود!

در اینجاست، که انسان موظف است به حقایق دیگر غیر از آنچه محسوس است روى کند و از بسیارى برنامه‏ها دست بردارد، خویش را از بسیارى مسائل دور داشته‏ و به حقایقى بلند آراسته کند و این برنامه براى انسان، کار ساده و آسانى نیست.

انسان براى آراسته شدنش به مسائل الهى نیاز به یک جهاد گسترده و عظیم با نفس و امیال و غرائز نفس که فقط با محسوسات خو گرفته‏اند دارد و در صورت آغاز این جهاد، در ابتداى راه سعادت و سلامت قرار گرفته و در صورت ادامه راه، به رشد و کمال الهى خواهد رسید و نتیجه این جهاد، انطباق تمام خواسته‏هاى نفس با خواسته‏هاى خداست. اما در این نقطه اگر راه خودسرى پیش بگیرد و حاضر نشود ظاهر دنیا را رها کند و آماده روى آوردن به عالم الهى و شؤون آن نشود، برده نفس گشته و به اسارت غرائز و امیال درخواهد آمد و کشش محسوسات و عوامل شهوات، غرائز و امیال را از حدود طبیعى خارج کرده و عاقبت انسان را دچار هواى نفس- که همان طغیان غرائز و امیال است- خواهد نمود!!

اینجاست که انسان در تمام برنامه‏هایش خارج از خواسته الهى عمل خواهد کرد و همین‏جا ابتداى راه سقوط و ذلّت است و ادامه این راه منجر به هلاکت و شقاوت ابدى انسان خواهد گشت. به همین خاطر باید گفت: نفس، منبع تمام پاکى‏ها، یا منبع تمام آلودگى‏هاست؛ در صورت انطباق خطوط نفس که همان تمایلات و غرائز است با خواسته‏هاى الهى، منبع پاکى‏ها و در صورت تجاوز از حدود الهى ظرف تمام رذایل و ناپاکى‏هاست.

 

آراى ملّا صدرا در مسئله نفس‏

صدرالمتألّهین، آن پیر وارسته، درباره نفس مى‏فرماید:

1- انسان با شناخت نفس به مسائل بسیارى آگاه مى‏شود و به این نتیجه مى‏رسد که آگاهى بر نفس سبب آگاهى بر امور دیگر است و هرکس نفس را شناخت، به شناخت دیگر حقایق راه پیدا کرده و هرکس جاهل به نفس بماند، به همه چیز جاهل مانده است!

2- نفس انسان، ظرف تمام موجودات خلقت است، هرکس به نفس آگاه شد بدون شک به موقعیّت موجودات آگاه شده، به همین خاطر خداوند مى‏فرماید:

[أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَکافِرُونَ‏] «2».

آیا در [خلوت‏] درون خود نیندیشیده‏اند؟ [که‏] خدا آسمان‏ها و زمین و آنچه را میان آن‏هاست، جز به حقّ و راستى و براى مدتى معین نیافریده است و همانا بسیارى از مردم به دیدار [قیامت و محاسبه اعمال به وسیله‏] پروردگارشان کافرند.

این آیه هشدار مى‏دهد: اگر مردم در نفسشان اندیشه کنند و آن را بشناسند، با شناخت نفس، حقایق موجودات- چه فانى آن‏ها چه برقرار و باقى آن‏ها- را خواهند شناخت و به حقیقت آسمان‏ها و زمین اطلاع پیدا خواهند کرد و به انکار روز قیامت که روز لقاى حق است برنخواهند خاست!

و نیز در قرآن مجید مى‏فرماید:

[سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِیدٌ] «3».

به زودى نشانه‏هاى خود را در کرانه‏ها و اطراف جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا براى آنان روشن شود که بى‏تردید او حق است. آیا کافى نیست که پروردگارت [با ظاهر کردن حقایق و دلایل‏] بر همه چیز گواه‏ است [که تنها او آفریننده و بى‏نیاز است و غیر او مخلوق و از هر جهت نیازمند به اوست.].

و نیز فرموده:

[وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ* وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ‏] «4».

در زمین براى اهل یقین نشانه‏هایى [بر توحید، ربوبیت و قدرت خدا] است.

* و [نیز] در وجود شما [نشانه‏هایى است‏] آیا نمى‏بینید؟

3- هرکس نفسش را بشناسد، جهان را شناخته و هرکس جهان را بشناسد گویى خدا را دیده، چون خالق و آفریننده آسمان‏ها و زمین اوست؛ با دیدن خانه، صاحب خانه دیده شده.

با این مشاهده که علّتش چشم باطن و دیده دل است، انسان از صف کافران- که خداوند آنان را به خودشان واگذار کرده و به خاطر جهلشان در مقام توبیخ آن‏ها برآمده- خارج گشته و از خطر انحطاطى که آن نابکاران بر اثر کورى باطن دچار شده‏اند رهیده و چه انحطاطى خطرناک‏تر از این که انسان در خانه خلقت باشد و صاحب خانه را نبیند؟!

خداوند بزرگ درباره این تیره روزان و از خود بى‏خبران فرموده است:

[ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً] «5».

من ابلیس و نسلش را در آفرینش آسمان‏ها و [در پدید آوردن‏]، زمین و در آفرینش خودشان شاهد و گواه نگرفتم [تا یاریم دهند] و من گمراه کنندگان را یار و مددکار خود نگرفته‏ام.

کنایه از این که اینان نه آفریده‏ها را مى‏شناسند و نه از نفس خود مطّلع‏اند، بلکه مردمى کور وبى‏خبر وبى‏خردند. علاوه بر این گمراه‏کنندگان دیگران هم هستند!

4- انسان با شناخت نفس، جهان روحانى و بقاى آن و با شناخت جسم، جهان جسمانى و فناى آن را خواهد شناخت و از این راه به پستى و ناچیزى ظواهر از بین رفتنى و شرف و عظمت واقعیت‏ها ابدى و نیکى‏هاى پایدار، مطّلع خواهد شد، چنانچه قرآن مجید مى‏فرماید:

[الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلًا] «6».

مال و فرزندان، آرایش و زیور زندگى دنیا هستند، ولى اعمال شایسته پایدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ امید داشتن به آن‏ها نیکوتر است.

5- کسى که نفس را بشناسد، به شناخت دشمنانى که علیه فضایل انسانى در این منبع مخفى هستند نایل خواهد شد؛ آن دشمنانى که عاقبت، نفس را به دشمنى با انسان مى‏کشانند و از او براى انسان بدترین دشمن مى‏سازند، چنان که پیامبر بزرگ صلى الله علیه و آله فرمود:

أَعْدى‏ عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتى بَیْنَ جَنْبَیْکَ‏ «7».

دشمن‏ترین دشمنانت نفسى است که بین دو پهلوى تو است.

و آن حضرت دائم ازخطر نفس به خداوند پناه مى‏برد و به پیشگاه او عرضه مى‏داشت:

اللّهُمَّ الْهِمْنى رُشْدى وَاعِذْنى مِنْ شَرِّ نَفْسى وَلا تَکِلْنى إِلى‏ نَفْسى طَرْفَةَ عَیْنٍ فَاهْلِکُ‏ «8».

بار خدایا! راه به رشد رسیدن را به من بنمایان و مرا از شرّ نفسم پناه بده و یک لحظه کارگردانى زندگى مرا به نفسم وامگذار، که هلاک خواهم شد.

کسى که دشمنان پنهان و حیله‏هاى آنان را بشناسد و بداند چگونه مى‏شود که در درون نفس دشمن پیدا مى‏کند، به وجهى نیکوتر درصدد احتراز از دشمنان برآمده و به جهادى بزرگ علیه آنان برخواهد خاست و از این راه، مستحق وعده‏هایى که خداوند به مجاهدان داده، خواهد شد.

اما کسى که دشمن را نشناسد، باید آن را به صورت یک عامل خیر ببیند، عاملى که بالاترین خطرش جلوه دادن باطل به صورت حق است و به تعبیر دیگر باید هواى نفس را به عنوان عقل و قوه فکر ببیند و تمام برنامه‏هاى باطل خود را حق فرض کرده و راهنمایى هوى را زندگى و خردمندى به حساب بیاورد و آن را بپرستد، به خیال این که خداپرستى مى‏کند، چنانچه قرآن مى‏فرماید:

[أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا] «9».

آیا کسى که هواى [نفسش‏] را معبود خود گرفته، دیدى؟ آیا تو مى‏توانى کارساز ونگهبان او باشى [که او را به میل خود به راه راست هدایت کنى؟].

و در جاى دیگر مى‏فرماید:

[فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ‏] «10».

نفس [طغیان گرش‏]، کشتن برادرش را در نظرش سهل و آسان جلوه داد، پس او را کشت و از زیانکاران شد.

پبامبر بزرگ صلى الله علیه و آله فرمود:

ما عُبِدَ تَحْتَ السَّماء الهٌ أَبْغَضُ إِلَى اللّهِ تَعالى‏ مِنَ الْهَوى‏ «11»، ثُمَّ تَلا [أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ‏] «12»

. معبودى در زمین نزد خدا مبغوض‏تر از هوى نبوده، سپس این آیه را تلاوت کرد: آیا کسى که هواى [نفسش‏] را معبود خود گرفته دیدى؟

6- کسى که موقعیّت نفس را شناخت، با تدبیر نسبت به او کیفیت و کارگردانیش را نیز خواهد شناخت و کسى که نفس و جنودش را به نیکوترین وجه کارگردانى کند، نسبت به اوضاع زندگى و مسئله حکومت نیکو کارگردانى بود. این زمان است که مستحق مقام خلافة اللهى در زمین مى‏گردد، آن خلافتى که بارها در قرآن مجید به آن اشاره شده است.

7- هرکس نفس را بشناسد، عیبى را در کسى نمى‏بیند مگر آن را در نفس خود ببیند، یا به صورت آشکار، یا به صورت مایه پنهان، مانند آتش در سنگ و وقتى عین عیبى که در دیگرى است در خود دید، از غیبت، عیب‏جویى، طعنه زدن، خود دیدن، فخر فروشى پرهیز خواهد کرد و کسى که نفس خود را معیب دید، سزاوار است بجاى عیب‏جویى از دیگران، در مقام اصلاح خود برآید، چنانچه رسول اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:

طوبى‏ لِمَن شَغِلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیوْبِ غَیْرِهِ‏ «13».

خدا رحمت کند کسى را که با مشغول شدن به اصلاح عیب خود، از عیب دیگران غافل باشد.

8- کسى که نفس را شناخت خدا را شناخته و روایت شده که نزول کتاب خدا براى همین منظور بوده، در هر صورت نفس را بشناس تا خدا را بشناسى‏ «14».

عطّار آن عارف معارف، براى رهایى انسان از زندان تن چنین سروده:

الا اى یوسف قدسى برآى از چاه ظلمانى‏

 

به مصر عالم جان شو که مرد عالم جانى‏

به کنعان بى‏تو واشوقا همى گویند پیوسته‏

 

تو گه دل بسته چاهى و گه در بند زندانى‏

تو خوش بنشسته با گرگى و خون آلوده پیرهن‏

 

برادر برده از تهمت به پیش پیر کنعانى‏

برو پیراهنى بفرست از معنى سوى کنعان‏

 

که تا صد دیده در یک دم شود زان نور نورانى‏

برو بند قفس بشکن که بازان را قفس نبود

 

تو در بند قفس ماندى چه باز دست سلطانى‏

تو آخر با چنین جایى چرا بنشستى از غفلت‏

 

زهى حسرت که خواهد دید جانت زین تن آسانى‏

     

هزاران چشم مى‏بایدکه بر کار تو خون گرید

 

تو خود را با دو روزه عمر هم‏چون گل چه خندانى‏

طریق توست راه شرع و دین در زیر تو مرکب‏

 

به مرکب باز استادى چرا مرکب نمیرانى‏

چو تو چیزى نمى‏دانى که باشد دستگیر تو

 

چو آتش بر خروشى تو گرت گویند نادانى‏

     

 

چو تو در بند هر چیزى خدا را بنده چون باشى‏

 

که تو در بند هر چیزى که باشى بنده آنى‏

اگر کوهى اگر کاهى نخواهى ماند در دنیا

 

پس از اندیشه‏هاى بد دل و جان را چه رنجانى‏

برو راه ریاضت گیر تا کى پرورى خود را

 

که بردى آبروى خویش تا وابسته نانى‏

دلا تا کى درآویزى گهر از گردن خوکان‏

 

برو انگشت بر لب نه که در انگشت رحمانى‏

خداوندا به حق آن که میدارى‏

 

تو او را دوست درعالم‏

که این شوریده خاطر را نجاتى ده زحیرانى‏

   

 

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- عطار نیشابورى.

(2)- روم (30): 8.

(3)- فصّلت (41): 53.

(4)- ذاریات (51): 20- 21.

(5)- کهف (18): 51.

(6)- کهف (18): 46.

(7)- عدة الداعى: 314؛ بحار الأنوار: 67/ 64، باب 45، حدیث 1.

(8)- کنزالعمال: 2/ 194، خبر 3713؛ النهایة فى غریب الحدیث: 5/ 221.

(9)- فرقان (25): 43.

(10)- مائده (5): 30.

(11)- تفسیر القرطبى: 16/ 167.

(12)- فرقان (25): 43.

(13)- بحار الأنوار: 78/ 268.

(14)- اسرار الآیات: 131.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 91/2/13 :: ساعت 9:44 صبح )
»» امام خمینی:نگذارید این انقلاب بدست نااهلان بیافتد.

پلیس برزیل پیشتر گفته بود که یک کارمند سفارت ایران در روز 26 فروردین (14 آوریل) در یک استخر عمومی مختلط در برازیلیا به حدود ده دختر نوجوان 9 تا 15 ساله که مشغول شنا بودند تعرض کرده است. خبرگزاری ها و روزنامه های بین المللی نوشته اند او درحالی که وانمود می کرد در حال شنا است، در زیر آب به دختران نزدیک می شد و «اندام خصوصی» بدن آنان را لمس می کرد.
بنا به گزارش ها رفتار این مرد خشم دختران آزار دیده و والدین آن ها را برانگیخت و آنطور که روزنامه آمریکایی وال استریت جورنال پیشتر گفت برخی از والدین دور او جمع شده و در حای که عده ای قصد حمله به او را داشتند، شماری دیگر سعی می کردند مانع آسیب رسیدن به او شوند.
پس از این درگیری ها، پلیس او را بازداشت و به مرکز پلیس منتقل کرد و نهایتا پس از آن که متوجه شد او یک دیپلمات است بنا به مقررات مصونیت قضایی سیاسی او را تحویل سفارت ایران در برزیل داد. طبق این مقررات دیپلمات ها در کشور میزبان مصونیت قضایی دارند و تنها در کشور خود می توانند مجازات شوند.
رسانه های برزیل نام این فرد را «حکمت الله قربانی» معرفی کرده اند و روزنامه برزیلی «اوگلوبو» گفته است که او بیش از 50 سال سن دارد و سومین نفر در سلسله مراتب سفارت ایران در برزیل است.
وال استریت جورنال به نقل از مسئولان استخر گفت که کارت عضویت حکمت الله قربانی باطل شده است.
رفتاری که در بیانیه وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی محصول یک «تفاوت فرهنگی» خوانده شده و همچنین آزادی او، خشم خانواده های برزیلی که می گویند دخترانشان مورد تعرض قرار گرفته اند را برانگیخته است بطوری که خواستار ملاقات با مقامات کشورشان و رسیدگی به موضوع شده اند.  یک مقام پلیس این کشور نیز گفته است:‌ «سرزدن چنین رفتاری از یک دیپلمات تعجب آور است.


از این توجیه رامین مهمانپرست که بگذریم، جای یک سوال باقی است: این مرد دیپلمات «مؤمن و مسلمان و مورد تایید دولت و حراست و وزارت اطلاعات و نماینده فرهنگ اسلامی ایرانی» در استخر مختلط شهر برازیلیا و آن هم در بین دختران چه غلطی میکرده؟ چرا کسی که طبق اعتقاداتش «نگاه به نامحرم» را (آن هم در لباس) «حرام» می داند، در استخری حاضر می شود که دختران «عریان» هم در آن شنا می کنند؟ گیریم که این دیپلمات هیچ رفتار ناپسندی هم نسبت به دختران در استخر انجام نداده باشد، اما این آدم اهل «شرعیات» در استخر مختلط چه می کند؟ مگر طبق اعتقادات خود و دینش، دیدن بدن عریان زنان و دختران «نامحرم» گناه نیست؟

 

 


رامین مهمانپرست به عنوان سخنگوی وزارت امور خارجه به جای پذیرش این اشتباه و معذرت خواهی، به استراتژی «عذر بدتر از گناه» روی می آورد و به جای اینکه جواب بدهد اصولاً این «مؤمن و مسلمان» در استخر مختلط و در بین دختران چه می کرده، چنان توجیه ابلهانه ای در مقابل دوربین می تراشد که حتی نادان ترین افراد را هم به خنده وا می دارد

 

 

 

وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در بیانیه ای که روز پنجشنبه صادر کرد اتهام صادر شده علیه دیپلمات ایرانی در برزیل را رد کرد. این بیانیه اتهامات صادر شده مبنی بر این که کارمند سفارت جمهوری اسلامی ایران در برزیل مرتکب تخلف جنسی شده را «کذب و بی اساس» و محصول سوء تفاهم و تفاوت فرهنگی» خوانده است



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 91/2/10 :: ساعت 12:41 عصر )
»» داستان جوان گناهکار

«ملا فتح‏اللَّه کاشانى» در تفسیر منهج الصادقین، و «آیت اللَّه کلباسى» در کتاب انیس اللیل نقل کرده‏اند:

در زمان «مالک دینار» جوانى از زمره اهل معصیت و طغیان از دنیا رفت. مردم به خاطر آلودگى او جنازه‏اش را تجهیز نکردند، بلکه در مکان پستى و محلّ پر از زباله‏اى انداختند و رفتند.

شبانه در عالم رؤیا از جانب حق تعالى به مالک دینار گفتند: بدن بنده ما را بردار و پس از غسل و کفن در گورستان صالحان و پاکان دفن کن. عرضه داشت: او از گروه فاسقان و بدکاران است، چگونه و با چه وسیله مقرّب درگاه احدیّت شد؟

جواب آمد: در وقت جان دادن با چشم گریان گفت:

یا مَنْ لَهُ الدُّنیا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنیا وَ الآخرَةُ.

اى که دنیا و آخرت از اوست، رحم کن به کسى که نه دنیا دارد نه آخرت.

مالک، کدام دردمند به درگاه ما آمد که دردش را درمان نکردیم؟ و کدام حاجتمند به پیشگاه ما نالید که حاجتش را برنیاوردیم؟» .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 91/2/9 :: ساعت 10:16 صبح )
»» داستان دعاى مستجاب‏

 

در زمان «منصور بن عمار» که از زمره عارفان و اهل حال بود ثروتمندى مجلس معصیتى آراست، چهار درهم براى خرید وسائل پذیرایى به غلامش داد و او را روانه بازار کرد.

غلام در راهى که به سوى بازار مى‏رفت به مجلس منصور بن عمار گذشت، گفت: بایستم و گوش فرا دهم که منصور بن عمار چه مى‏گوید؟ شنید منصور براى فردى تهى‏دست از مجلسیان خود چیزى طلب مى‏کند و مى‏گوید: کیست که چهار درهم انفاق کند تا چهار دعا در حق او کنم؟ غلام پیش خود گفت: چیزى بهتر از این نیست که چهار درهم را به جاى خرید طعام و شراب براى اهل معصیت به او دهم تا در حق من چهار دعا کند.

چهار درهم را به منصور پرداخت و گفت: چهار دعا در حق من کن. منصور گفت: به چه امورى نسبت به تو دعا کنم؟ دعایت را بیان کن. گفت: اول: دعا کن که خدا مرا از اسارت بندگى و بردگى نسبت به اربابم آزاد کند. دوم آن که: خواجه مرا توفیق توبه عطا فرماید. سوم آن که: عوض این چهار درهم انفاق شده را به من عطا کند. چهارم آن که: مرا و خواجه‏ام و اهل مجلس خواجه‏ام را مورد آمرزش قرار دهد.

منصور، چهار دعا کرد و غلام با دست تهى به سوى خواجه بازگشت.

خواجه گفت: کجا بودى؟ غلام گفت: اى خواجه، چهار درهم دادم و چهار دعا خریدم. خواجه گفت: چهار دعا کدام است؟ غلام گفت: دعاى اول این که: از قید بردگى آزاد شوم. خواجه گفت: تو در راه خدا آزادى. دوم آن که: تو اى خواجه توفیق توبه از گناه یابى. خواجه گفت: توبه کردم. سوم آن که: خدا عوض چهار درهم را به من عطا فرماید. خواجه چهار درهم به او داد. چهارم آن که: خداى مهربان من و تو و اهل مجلس را بیامرزد. خواجه گفت: آنچه بر عهده من بود بجا آوردم، آمرزش من و تو و اهل مجلس از عهده من بیرون است. خواجه شبانه در عالم رؤیا صداى هاتفى را از جانب حق شنید که: اى بنده، تو با این فقر و مسکنت به وظیفه خود رفتار کردى، حاشا به کرم ما که با وجود کرم بى‏پایان به وظیفه خود عمل نکنیم، ما تو را و غلامت و تمام اهل مجلس را آمرزیدیم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 91/2/9 :: ساعت 10:15 صبح )
»» ورود بر خداى کریم‏

مردى حکیم از گذرگاهى عبور مى‏کرد. دید گروهى مى‏خواهند جوانى را به خاطر گناه و فساد از منطقه بیرون کنند و زنى از پى او سخت گریه مى‏کند.

پرسیدم: این زن کیست؟ گفتند: مادر اوست. دلم رحم آمد، از او نزد جمع شفاعت کردم و گفتم: این بار او را ببخشید، اگر به گناه و فساد بازگشت بر شماست‏ که او را از شهر بیرون کنید.

حکیم مى‏گوید: پس از مدتى به آن ناحیه بازگشتم، در آنجا از پشت در صداى ناله شنیدم، گفتم شاید آن جوان را به خاطر ادامه گناه بیرون کردند و مادر از فراق او ناله مى‏زند. در زدم، مادر در را باز کرد، از حال جوان جویا شدم. گفت: از دنیا رفت ولى چگونه از دنیا رفتنى؟ وقتى اجلش نزدیک شد گفت: مادر همسایگان را از مردن من آگاه مکن، من آنان را آزرده‏ام و آنان مرا به گناه شماتت و سرزنش کرده‏اند، دوست ندارم کنار جنازه من حاضر شوند، خودت عهده‏دار تجهیز من شو و این انگشتر را که مدتى است خریده‏ام و بر آن‏ «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» نقش است با من دفن کن و کنار قبرم نزد خدا شفاعت کن که مرا بیامرزد و از گناهانم درگذرد. به وصیتش عمل کردم، وقتى از دفنش برمى‏گشتم گویى شنیدم: مادر برو آسوده باش، من بر خداى کریم وارد شدم‏



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 91/2/9 :: ساعت 10:14 صبح )
»» توبه به دنبال توبه‏

عطار» در منطق الطیر مى‏گوید:

«مردى پس از گناه روى گناه و کثرت معصیت توفیق توبه یافت. پس از توبه بر اثر غلبه هواى نفس دچار معصیت شد، بار دیگر توبه کرد ولى توبه خود را شکست و گرفتار گناه شد تا جایى که به عقوبت و جریمه و مکافات و کیفر بعضى از گناهانش مبتلا شد و به این حقیقت آگاهى پیدا کرد که عمرش را به بى‏حاصلى تباه کرده و نزدیک به رحلت شده به خیال توبه افتاد، ولى از خجالت و شرمسارى روى توبه نداشت و چون دانه گندم روى تابه سرخ شده از آتش در سوز و گداز بود، تا وقت‏ سحر از منادى غیبى شنید:

 اى گنهکار،

 خداى مهربان مى‏فرماید:

 چون اول توبه کردى تو را بخشیدم، وقتى توبه شکستى در حالى که مى‏توانستم از تو انتقام بگیرم مهلتت دادم تا توبه کردى و توبه‏ات را پذیرفتم تا بار سوم که توبه شکستى و خود را در معصیت غرق کردى؛ اکنون اگر به خیال توبه هستى توبه کن که توبه‏ات را مى‏پذیرم» .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 91/2/9 :: ساعت 10:14 صبح )
»» دعاى راه گم کرده را پاسخ مى‏دهند

«عطار» در منطق الطیر روایت مى‏کند:

«شبى حضرت روح الامین در سدرة المنتهى قرار داشت، شنید از جانب خداى مهربان نداى لبیک مى‏آید، ولى ندانست این لبیک در جواب کیست. خواست شایسته شنیدن لبیک را بشناسد، در تمام آسمان و زمین کسى را نیافت. ملاحظه کرد از پیشگاه حضرت حق پیاپى جواب لبیک مى‏رسد.

دوباره نظر کرد اثرى از چنان بنده‏اى که سزاوار مقام جواب باشد نیافت، عرضه داشت: الهى، مرا به سوى بنده‏اى که پاسخ ناله‏اش را مى‏دهى راهنمایى کن.

خطاب رسید: به خاک روم نظر انداز. نظر کرد دید بت پرستى در بتخانه روم در حالى که چون ابر بهار مى‏گرید بتش را صدا مى‏زند.

جبرئیل از مشاهده این واقعه در جوش و خروش آمد، عرضه داشت: حجاب از برابرم برگیر، که چگونه است که بت پرستى بت خود را ستایش مى‏کند و او را به زارى مى‏خواند و تو از روى لطف و رحمت جوابش را مى‏گویى، خطاب رسید:

بنده‏ام دلش سیاه شده به این خاطر راه را گم کرده، ولى چون مرا از کیفیت راز و نیازش خوش آمد جواب مى‏گویم و به پاسخش لبیک مى‏سرایم تا به این وسیله راه را پیدا کند. در آن هنگام زبان او به خواندن خداى مهربان گشوده شد!!» .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 91/2/9 :: ساعت 10:13 صبح )
<      1   2   3      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 5
>> بازدید دیروز: 317
>> مجموع بازدیدها: 1325395
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب