سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکیم ده خصلت دارد : پارسایی، عدل، فهم، گذشت، نیکی، بیداری، خودنگهداری، تذکر، هشیاری، نیک خویی و میانه روی . [لقمان حکیم]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» گوشه ای از خشونت های عمر


پژوهشگران در تحلیل شخصیت خلیفه دوم و اثبات خشونت بی حد و حصر عمر به موارد ذیل استناد کرده اند:


نمونه اول)

او نخستین کسی بود که شلاق (دره) در دست گرفت. (1)


نمونه دوم)

شخصی به عمر گفت: مردم از تو خشمگین اند! مردم از تو خشمگین اند! مردم از تو متنفرند!  عمر پرسید: برای چه؟ آن مرد گفت از زبان و عصای تو ! (2)


نمونه سوم)

عایشه فرزند عثمان بر این اعتقاد بود که تندی عمر- دیگران را از انتقاد به او بازداشته است. (3)


نمونه چهارم)

یک بار غلام زبیر بعد از نماز عصر به نماز ایستاد. در همان لحظه متوجه شد که عمر با دره (شلاق) خود به طرف او می آید. بلافاصله از آنجا فرار کرد. (4)  


نمونه پنجم)

ابن عباس میگوید: من برای پرسیدن یک سوال از عمر دو سال صبر کردم. مانع من از پرسش ترس از عمر بود.  (5)


نمونه ششم)

خشونت عمر به حدی رسید که ابن عباس در عصر وی. جرات ابراز حکم شرعی ارث را نداشت. وقتی بعد از مرگ عمر بر خلاف نظر وی در زمینه ارث سخن گفت و به او اعتراض شد که چرا در زمان عمر نمیگفتی. جواب داد: به خدا قسم از او میترسیدم. (6)  


نمونه هفتم)

آورده اند که شخصی نزد عم آمد و پرسید: معنای آیه الجوار الکُنّس چیست؟ عمر با چوب دست زد و عمامه او را انداخت..! (7)  


نمونه هشتم)

از عبدالرحمن بن یزید چنین روایت شده است: شخصی درباره کلمه وأبّاً از عمر سوال کرد. عمر نیز با تازیانه سراغ او رفت. (8)  


نمونه نهم)

روایت شده است که شخصی به خلیفه گفت: من شدیدترین آیه را در قران می دانم. عمر با تازیانه بر سر او کوبید و گفت: به تو چه مربوط که در قران تحقیق می کنی ! (9)


نمونه دهم)

ابوهریره می گوید: در دوران زمامداری عمر هیچ فردی نبود که حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نقل کند, مگر آنکه خون از پشتش جاری می گردید. (10)


نمونه یازدهم)

روزى در راه دید که عده اى به دنبال ابى بن کعب افتاده اند. درّه (تازیانه) کشید که بر سر او فرود آورد.

ابى گفت : یا امیرالمؤ منین ! از خدا بترس . عمر گفت : این جمعیت چیست که دنبالت افتاده اند، اى پسر کعب ؟ نمى دانى این عمل ، تو را مفتون مى کند و آنها را خوار مى نماید. (11)


نمونه دوازدهم)

درّه او مانند تازیانه عذاب بود که بزرگان صحابه از آن وحشت داشتند، تا جایى که گفته اند:  وحشتناکتر از شمشیر حجاج بن یوسف بود. (12)


نمونه سیزدهم)

صاحب کتاب حیاة الصحابه می گوید: عمر نسبت به زنان خشنونت بیشتری داشت. زنان از او می ترسیدند. و ما در اینجا گوشه ای از این خشونت ها را بیان می کنیم:

طبرى به سلسله سند از سعیدبن مسیّب نقل مى کند که گفت : وقتى ابوبکر مرد ، عایشه با جمعى از زنان براى او نوحه سرائى به راه انداخت . عمر خطاب به خانه او آمد و آنها را از گریستن بر ابوبکر منع کرد، ولى زنان اعتنایى نکردند و سرگرم کار خود بودند.

عمر به هشام بن ولید گفت : به درون خانه برو و دختر ابو قحافه را خارج نما. وقتى عایشه این حرف را از عمر شنید، به هشام گفت : من نمى گذارم وارد خانه من بشوى ، ولى عمر گفت : داخل شو، من به تو اجازه مى دهم . هشام نیز داخل شد و امّ فروه خواهر ابوبکر را نزد عمر آورد. عمر دُرّه را به دست گرفت و او را مضروب ساخت ! زنان نوحه گر نیز وقتى این (خشونت ) را دیدند، متفرق شدند!! (13)


نمونه چهاردهم)

به گزارش عبدالرزاق صنعانی, ابراهیم نخعی می گوید: عمر در صفوف زنان می گشت, ناگهان بوی عطر از آنان به مشامش رسید, در آن حال گفت: اگر می دانستم این بو از کیست با او چه و چه می کردم...

زنی که در آنجا خود را معطر کرده بود, از ترس بول کرد! (14)


نمونه پانزدهم)

سیمای خلیفه چنان ترسناک بود که زن حامله ای از (ترس) دیدن او سقط جنین کرد. این حادثه زمانی رخ داد که خلیفه به دنبال زنی فرستاد تا در جلسه دادگاه حاضر شود. آن زن در بین راه از شدت خشونت عمر و ترس از او, فرزند خود را سقط کرد! (15)


نمونه شانزدهم)

عمر زنی را در پوششی دید که دیدن آن به شگفت آمد. در مورد او سوال کرد. گفتند: آن زن, کنیز فلانی است. عمر چندین ضربه با تازیانه اش به او زد. در حالی که می گفت: ای زن پست! آیا خود را شبیه زنان آزاد می گردانی! (16)


نمونه هفدهم)

به طور قطع بهترین راه شناخت عمر مراجعه به کلام امیرالمؤ منین علیه السلام است. آنجا که مولا علی علیه السلام در خطبه شقشقیه راجع به واگذارى خلافت از جانب ابوبکر به عمر سخن مى گوید، مى فرماید:  

ابوبکر آن را در موردى جنجال برانگیز قرار داد. سخنانش تند و تماس با وى سخت ، ولغزشهایش بسیار، وعذر خواستن از آن فراوان بود! همچون کسى که بر شترى سرکش سوار است که اگر مهارش را محکم نگاهدارد، بینى حیوان پاره مى شود و چنانچه آن را رها کند به رو در مى افتد. به خدا قسم ! مردم در زمان او دچار خبط و خطا و تلون و اعتراض شدند.


اسناد:

(1) طبری: تاریخ الامم و الملوک ج 4 ص 209

(2) تاریخ المدینه المنوره ج2 ص858

(3) ابی سعید منصور بن الحسین: نثر الدر ج4 ص34

(4) المعرفه و التاریخ ج1 ص364-365

(5) ابن جوزی :تاریخ عمر بن الخطاب ص 126

(6) ابن حزم اندلسی: المحلی ج8 ص279-280

(7) سنن دارمی ج1ص54

(8) الدرالمنثور ج6ص317

(9) الدر المنثور ج2ص227

(10) تاریخ ابن عساکر ج3ص11

(11) الغدیر للامینی ج 6 / 271، الکامل ج 2 / 369، فتوح البلدان للبلاذرى ص 286

(12) الطبقات لابن سعد ج 3 / 282

(13) کتاب حیاة الصحابه  ج3ص260

(14) المصنف ج4ص343 و-344

 

(15) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید1/183, تاریخ عمر بن خطاب ص125

(16) عبقریة عمر ص130



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 92/4/23 :: ساعت 11:56 صبح )
»» نسب عمر از کتب شیعه

مجلسی از بعضی از اصحاب, از محمد بن شهر آشوب و غیر او مطلبی را نقل کرده که مطابق با حدیث منقول از حضرت صادق علیه السلام است و آن  حدیث چنین است که مجلسی فرموده: در کتاب عقدالدرر از یکی از اصحاب دیدم که روایت کرده به اسنادش از علی بن ابراهیم بن هاشم از پدرش از حسن بن محبوب از ابن زیات از حضرت صادق علیه السلام که آن حضرت فرمود: صهاک کنیز عبدالمطلب بود و صاحب کفل, شترچران و از اهل حبشه. این کنیز به نکاح مایل بود, نفیل جد عمر او را خواست و عاشق او شد, در چراگاه شتران با صهاک نزدیکی کرد. صهاک به دختری به نام حنتمه باردار شد. چون حنتمه را زایید از اهل و نزدیکان ترسید, او را در پارچه ای پشمین پیچید و بین حشم داران مکه انداخت. هشام بن مغیرة بن ولید او را پیدا کرد و به منزلش برد و تربیت کرد و او را حنتمه نام گذاشت.

و اخلاق عرب بود که هر کس یتیمی را بزرگ می کرد او را به فرزندی می گرفت. چون حنتمه بزرگ شد خطاب به او نظر انداخت و میل کرد و ارا از هشام خواستگار شد و با او تزویج کرد و عمر از او متولد. پس خطاب پدر و جد مادری و دایی عمر است و حنتمه مادر و خواهر و عمه اوست و در این معنی شعری به حضرت صادق علیه السلام نسبت داده شده است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 92/4/23 :: ساعت 11:55 صبح )
»» ابنه ای بودن عمر از کتب اهل سنت: \کان سیدنا عمر مابونا !\

ابن سعد در بحث استخلاف عمر می گوید:

قال: أخبرنا إسحاق بن یوسف الأزرق و محمد بن عبد الله الأنصاری و هوذة بن خلیفة قالوا: أخبرنا ابن عون عن محمد بن سیرین قال: قال عمر بن الخطاب: ما بقی فی شی‏ء من أمر الجاهلیة إلا أنی لست أبالی إلى أی الناس نکحت و أیهم أنکحت.

یعنی: عمر میگوید:از احوال وامور جاهلیت چیزی در من باقی نماند الا اینکه هنوز برای من فرق نمی کند که کسی مرا بکند یا من کسی را بکنم. (1)

بخاری در صحیح خود چاپ هند می گوید:

کان سیدنا عمر مأبونا ًو یتداوی بماء الرجال

یعنی آقای ما عمر ابنه ای بود و با آب مردان خود را مداوا می کرد .

ابن حجر عسقلانی در فتح الباری شرح بخاری چاپ بولاق برای توجیه این مطلب می گوید: ماء الرجال نبت ینبت فی الیمن. یعنی ماءالرجال گیاهی است که در یمن می روید !

و جواب ابن حجر را یکی از بزرگان چه خوب داده است که:ماءالرجال نبت,ینبت بین الصلب و الترائب. و همچنین سیوطی در کتاب تصحیح لغة ابنة چاپ بولاق, و ابن اثیر جزری در اغلاط القاموس به این مطلب تصریح کرده اند.

همچنین احمد بن محمد السیاری در التنزیل و التحریف می گوید: شخصی بر امام صادق علیه السلام وارد شد. و گفت: سلام بر تو ای امیرالمومنین !

 امام صادق علیه السلام ایستادند و فرمودند: همانا این اسم تنها مختص مولا امیرالمونین علی بن ابیطالب علیه السلام و هیچ کس صلاحیت آن را ندارد. و کسی راضی نمی شود  او را امیرالمونین علیه السلام خطاب کنند مگر اینکه مابون باشد! و اگر ابنه ای نباشد به آن مبتلا می شود. و این قول خداوند است که میفرماید:

إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً (نساء/117) یعنی: نمى‏خوانند جز خدا مگر منفعلها (مادگانی) را، و نمى‏خوانند مگر شیطان بیفائده را. (2)

این در حالی است که در بسیاری از روایات آمده مردم ابوبکر , عمر و عثمان را "امیرالمومنین" می نامیدند. و ایشان نیز هیچگاه به این مساله اعتراض نکردند و بلکه از این لقب راضی نیز بودند !


اسناد:

(1) طبقات الکبری ج3ص289چاپ بیروت سال 1377ه ق 1957میلادی

(2) مستدرک الوسائل ج10ص400, بحارالانوار 37/331



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 92/4/23 :: ساعت 11:55 صبح )
»» نسب عمر از طریق اهل سنت

در کتاب شاخه طوبی صفحه 1 عالم جلیل القدر شیخ یوسف بحرانی و محمد بن السایب کلبی و ابی مخنف لوط بن یحیی ازدی در کتاب صلاة در معرفت صحابه و کتاب التنقیح در نسب صریح روایت کرده اند از عبدالله بن سیابه که او گفت: نکاح شبه از اقسام نکاح حلال است و متولد از شبهه و زنا نجیبتر است از ولد فراش و گاه در بعضی نسبتها کراماتی اتفاق می افتد که مناسب حال و سزاوار شان اوست از ارتباط نسبت بعضی به بعض و عرب فخر می کرد اگر این قسم نسبت در خودشان یا در چهارپایان ایشان بود. شاعری در تعریف شتر خود گفت: ...

بعد از آن گفته: نفیل از حبشه بنده کلب بن لوی بن غالب قریشی بوده است. بعد از مردن کلب عبدالمطلب او را متصرف شد. و صهاک کنیزی بود که از حبشه برای آن جناب فرستاده اند. روزها نفیل را به چراندن شتران و صهاک را به چراندن گوسفندان به صحرا می فرستاد و در چراگاه میان ایشان  تفرقه می انداخت. روزی اتفاق افتاد که این دو در چراگاهی جمع شدند. نفیل عاشق صهاک شد. و عبدالمطلب زیر جامه پوستی بر پای صهاک کرده بود. و بر آن قفلی زده بود و کلید آن را با خود نگاه می داشت. چون نفیل اظهار میل و خواهش جماع کرد, صهاک گفت: راه این کار مسدود است با این لباس پوست که پوشیده ام و این قفل که بر آن است. نفیل گفت: به جهت آن حیله کنم. پس قدری روغن گوسفند گرفت و آن پوست و اطراف آن را نرم کرد و آن را پایین کشید که تا زانو رسید پس با او جماع کرد. و به خطاب حمل برداشت. چون صهاک زایید از ترس جناب عبدالمطلب آن را در مزبله انداخت و زن یهودیه نانوایی او را برداشت و تربیت کرد. چون بزرگ شد شغل هیزم کنی پیش گرفت. از این جهت او را حطاب (با حاء بی نقطه) می گفتند. و در زبانها به غلط خطاب شد. و صهاک در نهان گاه گاه او را سرکشی می کرد. روزی در نزد او کج شد بود. کفل او نمایان شد.

خطاب برخاست و نداست که او کیست. و با او جماع کردو حامله شد به حنتمه! او را نیز بعد از زاییدن به مزبله انداخت و هشام بن مغیرة بن ولید آنرا برداشت و تربیت کرد و از این جهت در نسب به او نسبت می دهند. چون بزرگ شد خطاب در خانه هشام تردد می کرد, حنتمه را دید, در نظرش مرغوب افتاد و خواستگار شد. هشام حنتمه را به او تزویج کرد و از او عمر متولد شد. پس خطاب والد عمر است به جهت اینکه از نطفه او حنتمه او را زایید و جد اوست چرا از زنای او با صهاک حنتمه متولد شد. و چون حنتمه و خطاب از یک مادرند, پس خطاب دایی و جد مادری و پدر اوست. و حنتمه مادر اوست که او را زایید و خواهر او چون عمر و حنتمه از یک پدرند و عمه او زیرا که حنتمه و حطاب از یک مادرند که صهاک باشد. این است ملخص کلام کلبی و ابو مخنف را در این مقام کلام طویلی است که از ذکر آن می گذریم.

 
و نیز از کتاب مثالب محمد بن السایب نقل شده که بعد از زنای نفیل با صهاک عبدالعزیز بن ریاح نیز با وی مواقعه کرده و خطاب منتسب به این دو نفر است. ابن حجاج شاعر گوید:

من جده خاله و والده ... و امه اخته و عمته

اجدر ان یبغض الوصی و ان... ینکر یوم الغدیر بیعته

 

ترجمه: کسی که جد مادری او دایی و پدر او هم هست و مادرش خواهر او و عمه او هم هست. چنین نسبی سزاست که وصی پیامبر ص را دشمن دارد و بیعت خود را با او در روز غدیر منکر شود.

و همچنین در جلد سوم شرح نهج البلاغه صفحه 50 مرحوم خویی  آمده است که علامه حلی در کشف الحق گفته است: کلبی از رجال اهل سنت است که در کتاب مثالب گفته است: صهاک کنیزی حبشی متعلق به هاشم بن عبدمناف بوده است که نفیل پسر هاشم با او نزدیکی کرده و پس از او عبدالعزی پسر ریاح با او نزدیکی کرد, سپس صهاک پسری زایید به نام نفیل که عمر بن خطاب است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 92/4/23 :: ساعت 11:54 صبح )
»» شناخت کلی از عمر

عمر بن خطاب بن نفیل از قبیله قریش بود. او در سال 13 ( عام الفیل ) در مکه به دنیا آمد. کنیه‌اش ابوحفص و مادرش، حنتمه بود. تا پیش از مسلمان شدن ظاهری، از دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به شمار می‌رفت.

بنا بر برخی روایات، هنگامی که عمر از سوی سران قریش مامور کشتن رسول خدا شد، متوجه شد که خواهر و شوهرخواهرش مسلمان شده‌اند. از این رو خشمگین به خانه آنها رفت و خواهر خود را به شدت کتک زد. اندکی بعد با آیات قرآن آشنا شد و در سال ششم بعثت به ظاهر اسلام آورد.

عمر اندکی پیش از رسول خدا به مدینه هجرت کرد. به اقرار کتب اهل سنت وی بارها پیامبر اکرم صلی الله علیه واله را اذیت و موجبات ناراحتی ایشان را فراهم کرد. هنگام شهادت خاتم الانبیا، مانع نوشتن وصیت‌نامه شد و گفت: تب بر رسول خدا چیره شده و هذیان می‌گوید! از این رو، مایه حسرت بسیاری از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شد که چرا مسلمانان از آن وصیت مهم محروم شدند.

عمر در سقیفه بنی ساعده حضور داشت و بیشترین نقش را در برگزیدن ابوبکر و بیعت مردم با او ایفا کرد. ابوبکر نیز در هنگام مرگ، وصیت کرد که عمر پس از وی خلیفه شود. از این رو عمر در سال 13 هجری، پس از مرگ ابوبکر، به خلافت دست یافت و لقب امیرالمؤمنین را برای خود برگزید. عمر ده سال و شش ماه خلافت کرد و در این مدت به تاسیس دیوان و دفتر برای حکومت همت گماشت و مقررات حکومتی بسیاری وضع کرد. بسیاری از سرزمین‌های اسلامی (مانند عراق، فلسطین، شام، مصر و بخش‌های بسیاری از ایران ) در دوران خلافت او فتح شد.

یکی از اقدامات نادرست وی، طبقه‌‌بندی اصحاب رسول خدا جهت دریافت حقوق و مزایا بود؛ به طوری که در سال اّخر زندگی خود با مشاهده اختلاف طبقاتی شدید بین مسلمانان گفت:اگر سال دیگر زنده باشم، بیت المال را به روش پیامبر به طور مساوی بین مردم تقسیم می‌کنم.

مورخان عمر را مردی بلندقد، سرخ‌رو و تندخو توصیف کرده‌اند که در مواردی به رسول خدا نیز اعتراض می‌نموده است؛ از جمله در واقعه صلح حدیبیه و متعه حج.

حفصه، دخترش، یکی از همسران رسول خدا بود.

عمر در 9 ربیع الاول سال 23 هجری، در 55 سالگی بر اثر ضربه شمشیر ابولولو از دنیا رفت و در خانه رسول خدا، در کنار مرقد پیامبر به خاک سپرده شد.


(اسدالغابه، ج 4، ص 145، الکامل، ج 2، ص 209 تا 219 و 9 تا 19، معجم رجال الحدیث، ج 13، ص 31.)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 92/4/23 :: ساعت 11:53 صبح )
»» توهین های عایشه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله

احترام به رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و رعایت ادب در مقابل آن حضرت، بلکه در مقابل بزرگان، مسأله‏اى است که هر انسان عاقلى آن را مى‏فهمد و نیاز به تعلیم ندارد. اما متاسفانه در زندگانی عایشه می بینیم که بارها به پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله توهین و بی احترامی کرده است. به عنوان مثال: روزى پیغمبر صلّى اللّه علیه وآله بر عایشه غضبناک شد و از چشم ایشان افتاد. در آن حال عایشه به پیغمبر گفت : تو هستى که گمان مى کنند پیغمبرى ؟!!! (1)


بلندکردن صدا بر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله

نعمان بن بشیر مى‏گوید: ابوبکر اجازه خواست که بر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وارد شود. صداى عایشه را شنید که بلند است. چون داخل شد خواست او را بزند و گفت: چرا بر سر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فریاد مى‏زنى؟ پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مانع از کتک خوردن عایشه شد. ابوبکر با غضب خارج شد. (2)

همچنین انس مى‏گوید که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله 9 زن داشت... هر که نوبتش بود در آن شب همه زنها آنجا جمع مى‏شدند یک شب که نوبت عایشه بود زینب وارد شد. پیامبر دستش را به سوى او دراز کرد. عایشه گفت: این زینب است! (یعنى شبى که نوبت من است چرا به زنى دیگر دست مى‏زنى!) حضرت دست باز داشت. گفتگوى آن دو (پیامبر و عایشه) بالا گرفت و صدا بلند شد. ابوبکر از آنجا گذشت و صداى آن دو را شنید سپس وارد شد و سخن تندى به عایشه گفت و (در ضمن آن) گفت: آیا اینگونه (با پیامبر) رفتار مى‏کنى؟! (3)


پادرازی به سمت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله

عایشه مى‏گوید: من در مقابل رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دراز مى‏کشیدم (یعنى آنگاه که آن حضرت به نماز شب مشغول بود) هرگاه به سجده مى‏رفت پایم را فشار مى‏داد من آن را جمع مى‏کردم و چون برمى‏خاست دراز مى‏کردم. (4)

سؤال ما این است که آیا این از مصادیق رعایت ادب است که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در حال نماز باشد و عایشه پایش را به طرفش دراز کند به طورى که اگر او پایش را جمع نمى‏کرد نمى‏شد سجده کند؟ آیا محل دیگرى نبود که دراز بکشد؟


عایشه: یا رسول الله عدالت پیشه کن !

همچنین روزی عائشه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله گفت:

یا رسول الله عدالت پیشه کن !

این سخن این قدر توهین و بی احترامی بزرگی بود که حتی ابوبکر که خود از بزرگترین دشمنان اهل بیت علیهم السلام محسوب می شد پس از این ماجرا عائشه (دختر خود را) سیلی می زند! (5)

جالب اینجاست که تنها دو نفر جرات کردند که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله اینگونه توهین کنند. یکی عائشه و دیگری ذوالثدیة. ذوالثدیة از خوارج بود و در جنگ نهروان امیرالمومنین علیه السلام او را به درک واصل کرد.

ذوالثدیة نیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه واله چنین گفت:

به خدا قسم که عادل نیستی (والله ماتعدل)

پیامبر اکرم صلی الله علیه واله در جواب او گفتند:

پس چه کسی عادل است اگر من را عادل نمی دانی؟ (یحک فمن یعدل اذا لم اعدل) (6)

هر دو (عائشه و ذوالثدیة) با مولا علی علیه السلام جنگیدند و با بغض مولا علی علیه السلام مردند. و هردوی آنها دو فتنه عظیم را به راه انداختند= جمل و نهروان.


اسناد:

(1) این روایت در کتاب آداب نکاح ، جلد دوم احیاء العلوم غزالى ، صفحه 35، و در باب 94 کتاب مکاشفة القلوب صفحه 238 آمده است

(2) سنن أبى داود، ج 4، ص 300، کتاب الأدب، باب ما جاء فی المزاح.

(3) صحیح مسلم، ج 2، ص 1084، کتاب الرضاع، باب 13، ح 46.

(4) صحیح بخارى 1/107 و 137 کتاب الصلاة بابهاى: «الصلاة على الفراش» و «التطوع خلف المرأة»، و ج 2، ص 81، کتاب الجمعة، باب إستعانة الید فی الصلاة...، باب ما یجوز من العمل فی الصلاة. سنن أبى داود، ج 1، ص 189، کتاب الصلاة، باب من قال المرأة لاتقطع الصلاة، ح 712 و 713. سنن نسائى، ج 1، ص 126، کتاب الطهارة، باب 120، ح 167 و 168.

(5) تفسیر القرطبی 18/202 - کنزالعمال 7/294 - الطبقات ابن سعد 8/161 - فتح القدیر شوکانی 5/255

(6) تاریخ الطبری 4/76 - الاصابة 2/44ح1666 - صحیح بخاری 3/1321 - صحیح مسلم 2/744



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 92/4/23 :: ساعت 11:46 صبح )
»» خشم پیامبر اکرم بر عایشه

حفصه و عایشه برای آزار و اذیت رسول گرامی اسلام اتفاق کرده بودند. (1) به همین جهت  ایه نازل شد که "اگر شما [همسران پیامبر] از کار خود توبه کنید [به نفع شماست‏، زیرا] دلهایتان از حق منحرف گشته‏؛ و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهید، [کارى از پیش نخواهید برد] زیرا خداوند یاور اوست و همچنین جبرئیل و صالح‏ مؤمنان، و فرشتگان بعد از آنان پشتیبان اویند" (2)

عایشه و حفصه آنقدر رسول خدا را آزار می دادند که تمام آنروز را خشمگین سپری میکرد. (3)

عمربن خطاب به دخترش حفصه گفت: تو میدانی که رسول خدا تو را دوست ندارد. (4)

اینکه بخاری به این مساله اعتراف میکند بیانگر آنست که خبر آزار رساندن آن دو به پیامبر میان مردم شایع و متواتر شده بود.

همچنین عایشه و حفصه در زمان بیماری رسول خدا صلی الله علیه و اله با او مخالفت کرده و هر کدام خواستند تا پدر خود را برای امامت نماز جماعت دعوت کنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به آن دو فرمودند: شما چون زنان فتنه گر اطراف یوسف علیه السلام هستید. (5)

و نیز روزی پیغمبر خد با علی قدم زنان گفتگو می کرد و سخنان پنهانی آن دو مدتی به طول انجامید. عایشه که بی خبر به دنبالشان افتاده بود. خود را غفلتاً در میان آن دو انداخت و گفت: چه موضوع مهمی است که شما دو نفر را تا به این حد به خود مشغول داشته و مدت زمانی وقت گرفته است؟
می گویند رسول خدا صلی الله علیه و اله از این برخورد ناگهانی
عایشه در آن روز سخت خشمگین شده است. (6)

---------------

1)صحیح بخاری ج 6 ص 69

2)سوره تحریم ایه 4 و 5 و در مورد شان نزول ر. ک تفسیر ثعلبی ذیل همین ایه - تفسیر ابن کثیر ج 4 ص 634 - صحیح بخاری ج 3 ص 163

3)صحیح بخاری ج6 ص69 - طبقات ابن سعد ج8 ص56

4)صحیح مسلم ج4 ص188

5)تاریخ طبری ج2 ص 439 - سیره ابن هشام ج4 ص301

6)صحیح ترمذی ج2 ص200 -تاریخ خطیب ج7 ص402 - کنزالعمال ج6 ص159 - اسدالغابه ج4 ص27



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 92/4/16 :: ساعت 9:34 صبح )
»» تردید عایشه در نبوت پیامبر

حدثنا الحسن بن عمر بن شقیق بن أسماء الجرمی البصری حدثنا سلمة بن الفضل عن محمد بن إسحاق عن یحیى بن عباد بن عبد الله بن الزبیر عن أبیه عن عائشة أنها قالت: وکان متاعی فیه خف وکان على جمل ناج وکان متاع صفیة فیه ثقل وکان على جمل ثقال بطیء یتبطأ بالرکب. فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم: حولوا متاع عائشة على جمل صفیة وحولوا متاع صفیة على جمل عائشة حتى یمضی الرکب. قالت عائشة: فلما رأیت ذلک قلت یا لعباد الله غلبتنا هذه الیهودیة على رسول الله. قالت: فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم: یا أم عبد الله إن متاعک کان فیه خف وکان متاع صفیة فیه ثقل فأبطأ بالرکب فحولنا متاعها على بعیرک وحولنا متاعک على بعیرها.

قالت: فقلت: ألست تزعم أنک رسول الله؟ قالت: فتبسم قال: أو فی شک أنت یا أم عبد الله؟ قالت: قلت: ألست تزعم أنک رسول الله؟ أفهلا عدلت؟ وسمعنی أبو بکر وکان فیه غرب أی حدة فأقبل علی فلطم وجهی. فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم: مهلا یا أبا بکر. فقال: یا رسول الله أما سمعت ما قالت؟ فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم: إن الغیرى لا تبصر أسفل الوادی من أعلاه.


عبد الله بن زبیر از عائشه نقل مى‌کند که گفت: (در سفر حجة‌ الوداع) توشه من سبکتر و شترم نیز تندرو بود؛ ولى توشه صفیه سنگین‌تر و شترش نیز کندروتر بود و سبب شده بود که کاروان آرام حرکت کند، رسول خدا (ص) فرمود: توشه عائشه را بر شتر صفیه و توشه صفیه را بر شتر عائشه بار کنید، تا کاروان تندتر حرکت کند. عائشه مى‌گوید: وقتى این چنین دیدم گفتم: اى واى این زن یهودى پیش پیامبر از ما عزیزتر شد؟ رسول خدا فرمود: اى ام عبد الله (کنیه عائشه) توشه تو سبک و توشه صفیه سنگین است، این سبب شده است که کاروان به آرامى حرکت کند و ما توشه او را بر شتر تو و توشه تو را بر شتر او بار کردیم.

عائشه مى‌گوید که من گفتم: آیا تو نیستى که خیال مى‌کنى که پیامبر خدا هستی؟ رسول خدا تبسم کرد و فرمود: آیا در این مسأله تردید داری؟ عائشه مى‌گوید: دو باره گفتم: آیا تو نیستى که خیال مى‌کنى رسول خدا هستی! پس چرا عدالت را رعایت نمى‌کنى؟ ابوبکر که بسیار تندخو بود، جلو آمد و به صورتم سیلى زد، رسول خدا فرمود: صبر کن اى ابوبکر!. ابوبکر گفت: اى پیامبر خدا مگر نشنیدى که او چه گفت؟ رسول خدا فرمود: زنان وقتى غیرتشان به جوش مى‌آید، ته دره را از بالاى آن تشخیص نمى‌دهند.


پی نوشت:به نظر شما آیا امکان دارد که یک مومن با پیامبر خودش که ماینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی است اینگونه صحبت کند و شک در رعایت کردن عدالت او بکند؟؟؟


رجوع کنید به :

مسند أبی یعلی، ج8، ص129، ح4670، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.

 المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج8، ص188، ح1599، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولى، السعودیة - 1419هـ؛

السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج3، ص313، ناشر: دار المعرفة - بیروت – 1400؛

إحیاء علوم الدین، ج2، ص418، ناشر: دار االمعرفة – بیروت.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 92/4/16 :: ساعت 9:31 صبح )
»» امتناع عایشه از بردن نام پیامبر

وقالت له مرة فی کلام غضبت عنده: أنت الذی تزعم أنک نبی؟ فتبسم رسول اللّه صلى الله علیه وسلم حلماً وکرماً، وکان رسول اللّه صلى الله علیه وسلم یقول لعائشة رضی اللّه عنها: إنی لأعرف غضبک من رضاک قالت: وکیف تعرف ذلک؟ قال:إنْ رضیت قلت: لا وإله محمد وإذا غضبت قلت: لا وإله إبراهیم قالت: صدقت إنما أهجر اسمک.


یکبار عائشه که خشمگین شده بود خطاب به رسول خدا گفت: تو کسى هستى که خیال مى‌کنى پیامبر خدا هستی؟ رسول خدا به خاطر بردبارى و کرمى که داشت در جواب او تبسمّ کرد. رسول خدا به عائشه مى‌گفت: من ناراحتى تو را از رضایتت تشخیص مى‌دهم، عائشه گفت: چگونه؟ رسول خدا فرمود: وقتى راضى هستى مى‌گویی: نه قسم به خداى محمد؛اما وقتى خشمگین هستى مى‌گویی: نه قسم به خداى ابراهیم، عائشه گفت: راست گفتی، این است و جز این نیست که من از بردن نام تو دورى مى‌کنم.


قوت القلوب فی معاملة المحبوب ووصف طریق المرید إلى مقام التوحید، ج2، ص418، تحقیق: د.عاصم إبراهیم الکیالی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/لبنان، الطبعة: الثانیة، 1426هـ -2005 م.

صحیح مسلم، ج2 ،ص 468، کتاب فضایل الصحابه، باب 13، حدیث شماره2439.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 92/4/16 :: ساعت 9:30 صبح )
»» فریاد زدن عایشه بر سر پیامبر

حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ حَدَّثَنَا یُونُسُ حَدَّثَنَا الْعِیزَارُ بْنُ حُرَیْثٍ قَالَ قَالَ النُّعْمَانُ بْنُ بَشِیرٍ قَالَ اسْتَأْذَنَ أَبُو بَکْرٍ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ عَالِیًا وَهِیَ تَقُولُ وَاللَّهِ لَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ عَلِیًّا أَحَبُّ إِلَیْکَ مِنْ أَبِی وَمِنِّی مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا فَاسْتَأْذَنَ أَبُو بَکْرٍ فَدَخَلَ فَأَهْوَى إِلَیْهَا فَقَالَ یَا بِنْتَ فُلَانَةَ أَلَا أَسْمَعُکِ تَرْفَعِینَ صَوْتَکِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.


نعمان بن بشیر نقل کرده است که در یکى از روزها، «ابو بکر» براى تشرّف به حضور رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله اجازه مى‏خواست که همزمان صداى «عایشه» را شنید که فریاد مى‏زند! به خدا سوگند! اینک متوجه شدم که على (علیه السّلام) از پدر من و از خود من در نزد تو محبوبتر است- و این جمله را دو بار یا سه بار تکرار کرد-.

ابو بکر، پس از اذن ورود داخل منزل شد و به «عایشه» حمله برده و گفت: اى دختر فلانه! مبادا بشنوم که صدایت را با فریاد بلند کرده و بر سر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله داد مى‏زنى!


پی نوشت:ایا نص قران نیست که کسانی که صدایشان را بر پیامبر بلند کنند تمامی اعمالشان حبط ونابود میشود؟؟؟

آیا ام المومنین باید اینچنین ایات قران را زیر پا بگذارد و به آن بی توجه باشد ؟؟؟

آیا حتی یک زن عادی اینچنین بر سر شوهرش فریاد میزند ؟چه رسد به اینکه شوهر او رسول مکرم اسلام باشد ؟؟؟


ر.ک به مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص275، ح18444، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

شرح مشکل الآثار، ج13، ص334، تحقیق شعیب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1408هـ - 1987م؛

معجم الصحابة، ج3، ص144، تحقیق: صلاح بن سالم المصراتی، ناشر: مکتبة الغرباء الأثریة - المدینة المنورة، الطبعة: الأولى، 1418هـ؛

المعتصر من المختصر من مشکل الآثار، ج2، ص355، ناشر: عالم الکتب / مکتبة المتنبی / مکتبة سعد الدین - بیروت / القاهرة / دمشق؛

فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج1، ص168، ناشر: المکتبة التجاریة الکبری - مصر، الطبعة: الأولى، 1356هـ.

خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص126، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مکتبة المعلا - الکویت الطبعة: الأولى، 1406 هـ. البته روایت نسایی یک اضافه هم دارد  اینکه ابوبکر به طرف عایشه امد تا به صورت او سیلی بزند به خاطر این کارش...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 92/4/16 :: ساعت 9:29 صبح )
<   <<   6   7   8      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 348
>> بازدید دیروز: 274
>> مجموع بازدیدها: 1326360
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب