سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، منشأ هرگونه خیری است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» یا مهدی ادرکنی

 

 آقا دردت به جونم، آقا بلات بجونم، آقا دوای دردم، آقا دورت بگردم،

 آقا ماه منیرم، آقا برات بمیرم

  

 قالَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ(علیه السلام):
«قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّیعَةِ وَ حُمَقاؤُهُمْ، وَ مَنْ دینُهُ جَناحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ.»
حضرت مهدى(علیه السلام) به محمّد بن على بن هلال کرخى فرموده اند: نادانان و کم خردان شیعه و کسانى که بال پشه از دیندارى آنان محکمتر است، ما را آزردند.

 

 قالَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ(علیه السلام):
«إِنّى أَمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ کَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ.»
وجود من براى اهل زمین، سبب امان و آسایش است، همچنان که ستارگان سبب امان آسماناند.

آقا جون! بچه هامون جوون شدند، جوونامون پیر شدند، پیرهامون از دنیا رفتند، اما روی تو را ندیدند



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 85/7/11 :: ساعت 1:6 عصر )
»» چکاوک

کجای این جنگل شب پنهون میشی خورشیدکم
پشتِ کدوم سَد سکوت پر میکشی چکاوکم
چرا بمن شک میکنی منکه منم برای تو
لبریزم ازعشق تو و سرشارم ازهوای تو
دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو
پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقمو
*  *
  *
گریه نمی کنم نرو، آه نمی کشم بشین
حرف نمیزنم بمون، بُغض نمی کنم ببین
*  *  *
سفرنکن خورشیدکم ترک نکن منو نرو
نبودنت مرگ منه راهیهء این سفرنشو
نزار که عشق منو تو اینجا به آخربرسه
بری تو و مرگ من از رفتنه تو سربرسه
*  *
  *
گریه نمی کنم نرو، آه نمی کشم بشین
حرف نمیزنم بمون، بُغض نمی کنم ببین
*  *
  *
نوازشم کن و ببین عشق میریزه از صدام
صدام کن و ببین که باز غنچه میدن ترانه هام
اگرچه من بچشم تو کمم قدیمی ام گُمم
آتشفشان عشقمو دریای پُرازتلاطُمم
*  *
  *
گریه نمی کنم نرو، آه نمی کشم بشین
حرف نمیزنم بمون، بُغض نمی کنم ببین


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 85/7/11 :: ساعت 12:24 عصر )
»» جلسات درسی و تربیتی آیت الله قاضی

نحوه تشکیل جلسات

علامه طباطبائی فرمودند: مرحوم قاضی همیشه در ایام زیارتی، از نجف اشرف به کربلا مشرف می شد، هیچگاه کسی ندید که او سوار ماشین شود و از این سرّ احدی مطلع نشد؛ جز یک نفر از کسبه بازار ساعت ( بازار بزرگ) که به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضی را در مشهد دیده بود و از ایشان اصلاح امر گذرنامه خود را خواسته بود و ایشان هم اصلاح کرده بودند؛
آن مرد چون به نجف آمد افشا کرد که من آقای قاضی را در مشهد دیدم. مرحوم قاضی خیلی عصبانی شدند و گفتند: « همه می دانند که من در نجف بوده ام و مسافرتی نکرده ام. »

مرحوم علامه طهرانی می فرماید: این داستان را سابقاً برای بنده، دوست معظم حقیر،  حجة الاسلام سید محمد رضا خلخالی (ره) اینطور نقل کرد: « چون آن مرد کاسب از مشهد مقدس به نجف اشرف مراجعت کرده به رفقای خود گفت: گذرنامه من دچار اشکال بود و در شهربانی درست نمی شد و من برای مراجعت، به آقای قاضی متوسل شدم و گذرنامه را به ایشان دادم و ایشان گفتند: فردا برو شهربانی و گذرنامه ات را بگیر!
من فردای آن روز به شهربانی مراجعه کردم، شهربانی گذرنامه مرا اصلاح کرده و حاضر نموده بود؛ گرفتم و به نجف برگشتم.دوستان آن مرد گفتند: آقای قاضی در نجف بودند و مسافرت نکرده اند. آن مرد خودش نزد مرحوم قاضی آمد و داستان خود را مفصلاً برای آقای قاضی گفت و مرحوم قاضی انکار کرده و گفت: همه مردم نجف می دانند که من مسافرت نکرده ام. آن مرد نزد فضلای آن عصر نجف اشرف چون آقای حاج سید علی خلخالی و نظائر هم آمد و داستان را گفت. آنها به نزد مرحوم قاضی آمده و قضیه را بازگو کردند و مرحوم قاضی انکار کرد و آنها با اصرار و ابرام بسیار، مرحوم قاضی را وادار کردند که برای آنها یک جلسه اخلاقی تربیت داده و درس اخلاق برای آنها بگوید. در آن زمان، مرحوم قاضی بسیار گمنام بوده و از حالات او احدی خبر نداشت؛ و بالأخره قول داد برای آنها یک جلسه درس اخلاق معین کند و جلسه ترتیب داده شد ... »

موضوع جلسات

ایشان معمولاً دو جلسه در دو زمان داشتند. یکی نشست قبل از ظهر بود که دو سه ساعت مانده به ظهر می رفتند خدمت ایشان که آن نشست، اختصاصی نبوده و احیاناً افراد متفرقه هم می آمدند و یکی هم جلسه قبل از غروب بوده، یک ساعت، یک ساعت و نیم مانده به غروب و مختص شاگردان خاصه شان بود. آقای قوچانی می فرمودند: در طول این چهارده سال هر دو جلسه را ملتزم بودم و جلسه عصر بسیار پربار بود و ملحق می شد به نماز مغرب و عشاء. نماز را در خدمتشان می خواندیم و بعد متفرق می شدیم. آن موقع تعداد این شاگردان حدوداً چهارده پانزده نفر بودند. از جمله: مرحوم علامه طباطبائی، آشیخ علی اکبر مرندی، آیت الله بهجت، مرحوم شیخ تقی نوری که خیلی پربار و پخته بودند. جناب آقای سُها نقل می کردند: از جناب حاج شیخ محمد حسین خراسانی شنیدم که به سالیانی دراز ملازم آن بزرگوار بوده است که: « مرحوم آقا (قاضی) شبها جلسه اخلاق داشتند و چراغ روشن نمی کردند و به همان تاریکی بعضی از علماء نجف که اهل باطن بودند به آن مجلس حاضر می شدند و غالباً صحبت در «معرفة النفس» بود و تهذیب اخلاق و صحبت عرفان هم می فرمودند ولکن بیشتر در همان معرفت ذات انسان و خودشناسی بود و اگر ناشناسی وارد می شد صحبت را تغییر می دادند و در اطراف زیارت سیدالشهداء علیه السلام صحبت می فرمودند و می فرمودند که استعدادات مختلف است، هر حرفی را به هر کسی نمی شود گفت. »

ایشان اجازه نمی داد که جلساتش را ضبط کنند. آیت الله سید عباس کاشانی می گوید: « آن موقع تازه ضبط صوت آمده بود. بعضی از کسبه از این وسایل داشتند و دادند به طلبه ای که می رفت درس آقا تا بیانات ایشان را ضبط کند. وقتی آقای قاضی ملتفت شدند، به آن طلبه فرمودند: با کمال شرمندگی و اعتذار فعلاً منت بر من بگذارید و سر درس دیگری بروید.»

روش تربیتی

رویه مرحوم استاد، آقای قاضی نیز طبق رویه استاد بزرگ آخوند ملا حسینقلی همدانی(ره)، همان طریق معرفت نفس بوده است و برای نفی خواطر در وهله اول، توجه به نفس را دستور می داده اند؛ بدین طریق که سالک برای نفی خواطر باید مقدار نیم ساعت یا بیشتر را در هر شبانه روز معین نموده و در آن وقت توجه به نفس خود بنماید. در اثر این توجه رفته رفته تقویت پیدا نموده، و خواطر از او نفی خواهد شد و رفته رفته معرفت نفس برای او حا صل شده و به وطن مقصود خواهد رسید، ان شاء الله. اکثر افرادی که موفق به نفی خواطر شده و توانسته اند ذهن خود را پاک و صاف نموده و از خواطر مصفا کنند و بالاخره سلطان معرفت برای آنان طلوع نموده است در یکی از این دو حال بوده است: اول در حین تلاوت قرآن مجید و التفات به خواننده آن، که چه کسی در حقیقت قاری قرآن است و در آن وقت بر آنان منکشف می شده است که قاری قرآن خداست جل جلاله. دوم از راه توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام، زیرا آن حضرت را برای رفع حجاب و موانع طریق نسبت به سالکین راه خدا، عنایتی عظیم است.

در رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم آمده است که:« ... با حربه « ذکر» نفی خاطر کند. یعنی برای آنکه خاطری در ذهنش خطور کند، متذکر به ذکر خدا و توجه به خدا یا اسمی از اسماء الله کند و بدین وسیله با وجود این ذکر دیگر مجالی برای خاطر نخواهد بود؛ و بنابراین نفی خواطر خود به تبع «ذکر» خواهد بود و سالک همیشه ذاکرات و به تبع « ذکر»، ذهنش را از خواطر خالی است. طریقه مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی و شاگردان او و مرحوم حاج میرزا علی آقا قاضی ـ رضوان الله علیهم ـ همین طریق بوده است ... »

آقای سید محمد حسن قاضی می گوید: « روش ایشان در معرفت نفس بود همان عبارت من عرف نفسه فقد عرف ربه و از آیت الله سید عبدالکریم کشمیری نیز آمده که دستور العمل هایشان در معرفت نفس و رب مؤثر بود، مراقبه و ذکر یونسیه در سجده و تسبیحات اربعه بعد از هر نماز و خواندن سوره قدر در شب جمعه صد بار از سفارشات ایشان بود. می گفتند: مسجد سهله که می گویند شب های چهارشنبه بروید، جمعه بروید. »برای تربیت شاگردان هم از روش اربعینی یا چله هم دستور خوراکی و حیوانی استفاده می کرد، و هم معاشرت با استاد و شرکت در جلساتش را مؤثر می دانست. او بین الطلوعین به وادی السلام می رفت و شاگردان را هم به این کار توصیه می کرد.

جلسات متعدد

جناب آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی نقل می کردند: « یکی از اعاظم علما در نجف مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد رضا آل یاسین بود؛ وی نقل می نمود که مرحوم آقا سید علی قاضی مجالس متعددی به صورت طبقه طبقه بر اساس حال و مقام سالکین بر پا نموده بود که می توان با نامهای «مجالس عام»، «مجلس خاص»، «مجلس خاص الخاص» و «مجلس اهل الخاص» و ... مشخص نمود.

جلسات منحصر به فرد

مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد رضا آل یاسین نقل میکند:« روزی به یکی از مجالس خاص که به خواص معمولی از تلامذه ایشان تعلق داشت راه یافتم. وقتی از منزل ایشان بیرون آمدم همین را بگویم که عبا را روی سر و صورتم کشیدم و راه افتادم و مالک اشکهای چشمانم نبودم و بی اختیار گریه می کردم به هر کجا و به هر کس که نگاه می کردم بدم می آمد و در اثر انقطاع موقت که از عوالم دنیوی برایم حاصل شده بود طاقت ماندن در دنیا و زندگی با مردم دنیا از من سلب شده بود؛ صد حیف که بعدها نتوانستم در آن مجالس نورانی حاضر شوم. »

در مناجات شعبانیه آمده است:« ...الهی هب لی کمال الانقطاع إلیک و أنر أبصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک.... » جلسات کلاس خصوصی، آن قدر پر بار بود که وقتی عصر از خدمتشان مرخص می شدیم تا فردا که دوباره برویم منگ بودیم و جلسات تأثیر فوق العاده ای برای ما داشت. »از مرحوم عارف واصل آیت الله سید هاشم رضوی کشمیری از تلامذه آقای قاضی نقل شده که فرمود: « ما وقتی محضر آقای قاضی می رفتیم چنان انبساط روحی و بشاشت و ابتهاج به ما دست می داد که تمام مشکلات و سختیها و ناملایمات زندگی روزمره را از جان و تن ما می زدود. »

ویژگی شاگردان

شاگردان آقای قاضی عموماً مجتهد بودند. یعنی محضرش عرصه سیمرغی بود که هر کبوتر دست آموزی را بدان راه نبود، او برای جولانگه وادی عشق و توحید، مرد جنگی می طلبید که: یکی مرد جنگی به از صد هزار
شاگردان ایشان هر کدام کسانی بودند که دریایی در سینه پنهان داشتند و فقط باید کسی می آمد و در این دریا می دمید و طوفانیش می کرد و با عصای موسایی اش از آن دریای بیکران راهی می گشود تا بی کران آسمان و او کسی نبود جز قاضی و عصای موسایی اش همان نفس و نفحات مسیحایی اش بود.

آشنایی با شاگردان ایشان و مجذوب شدنشان، برای هر کدام حکایتی جداگانه دارد که در بخش شاگردان به آن می پردازیم ولی هر چه بود، او صید عقابان تیز پرواز را خوب بلد بود و آن ها که دلشان به دنبال بهانه ای بود برای یافتن، به عبارتی و اشارتی، به آستانش سر می سپردند. آقای قاضی شاگردانش را بچه های خود می دانست و می فرمود: بچه های من این ها هستند.

دو ویژگی اصلی شاگردان آقای قاضی، که عموماً در همه آن ها دیده می شود یکی این بود که به پیروی از استاد، آن ها هم نماز جماعت اقامه نمی کردند و امام جماعت نمی شدند و دیگر این که عموماً از خود مکتوبی به جای نگذاشته اند با این که همگی انسان های بزرگ و صاحب مقامی بودند.

آقای قاضی بسیاری از دست نوشته ها یشان را از بین می بردند و هرگز نمی گذاردند که جلساتشان ضبط شود. و شاگردانشان همچون علامه و.... هم که هر کدام فرید عصر خود بودند، کمتر مکتوبی از آن ها بجای مانده و اگر هم مانده باشد، عموماً نوشته های عرفانی که در باب سیر و سلوک و کشف و شهودات معنوی شان باشد، نیست.

توجه به شاگردان

و آن قدر با آن ها مهربان و بی تکلف بود که وقتی فهمید شاگردش آیت الله کشمیری خرما نمی خورد و خرمای دری دوست دارد، به در منزلش می رود و برایش از آن نوع خرما می برد.
حجت الاسلام حاج آقا مروی می گوید:آیت الله سید عبدالکریم کشمیری می فرمود: « روزی آقای قاضی خرمایی تعارف کرد بخورم عرض کردم: آقا! من خرما میل ندارم. فرمود: از این نوع میل ندارید یا نوع دیگر میل دارید؟ عرض کردم: «خرمای دری» را سخت دوست دارم. پس از مدتی دیدم ایشان با همان لباس عربی بلند آمده منزل ما و دو جیب اش را پر از آن نوع خرما کرده و آورده است! »

علاقه شاگرد به ایشان

آیت الله حسن زاده آملی می فرمودند:« باری، استاد ما نسبت به استاد خود مرحوم قاضی علاقه و شیفتگی فراوانی داشت و حقاً در مقابل او خود را کوچک می دید؛  در چهره مرحوم قاضی یک دنیا عظمت و ابهت و اسرار و توحید و ملکات و مقامات می جست. من یک روز به ایشان[ یعنی علامه طباطبائی] عطر تعارف کردم، ایشان عطر را به دست گرفته و تأملی کردند و گفتند: دو سال است که استاد ما مرحوم قاضی رحلت کرده اند؛ و من تا به حال عطر نزده ام! و تا همین زمان اخیر نیز هر وقت بنده به ایشان عطری داده ام؛ دَرِ آن را می بستند و در جیبشان می گذاردند. و من ندیدم که ایشان استعمال عطر کنند، با اینکه از زمان رحلت استادشان سی و شش سال است که می گذرد...»

تربیت توحیدی

آقای قاضی از خلوت و جلوت شاگردان خود آگاه بودند و بر احوالات آن ها محیط بودند و گاهی از مکتومات آن ها خبر می دادند. با این حال همه شاگردان تا این حد خبر نداشتند که زیر نگاه نافذ استاد هستند و در اواخر عمر بود که اسراری را برای آقای قوچانی فاش کردند و آن گاه ایشان می فرمودند: « آقای قاضی در دو سال آخر مطالبی را برای من گفتند و من نمی توانستم آن ها را برای کس دیگری نقل کنم و ما همین قدر متوجه شدیم که ایشان از تمام حرکات سکنات 24 ساعته ما آگاه بودند و کنترل می کردند. » و این تربیت توحیدی اوست. این که استاد با وجود احاطه و قدرتش، هرگز شاگرد را از این سرّ با خبر نسازد و در عوض آن قدر حضور خدا را برایش پر رنگ کند که شاگرد آنچه می کند و آنچه نمی کند تنها برای خدا باشد و به این درک و شهود برسد که در لحظه لحظه زندگی تنها خداست برترین دیده بان ها: و هو الرقیب ...
کوه، سمبل عظمت جمادات است و « قاضی کوهی بود از عظمت و مقام توحید». رسیدن به توحید یعنی دل از غیر برداشتن، یعنی باور این حقیقت که بجز خدا همه چیز هالک و فانی است و آنچه هست، نیستی هست نما است و در عالم یکی بیش نیست و آن خدا است. و او برای خدا می بیند و با خدا می بیند و به خدا می بیند و نگاه توحیدی او در امتداد نگاه اربابان قلوب حضرت علی(ع) است که می فرمایند:  « ما رایت شیئاً إلا رأیت الله معه و قبله و فیه:ندیدم چیزی را مگر آنکه خدا را با آن، قبل از آن و در آن، دیدم. »

شاگردان او هم در همین مسلک تربیت می شوند و کسی که جمال و زیبایی خدا را چشید و غایت هدفش نیز او شد، دیگر به زیباترین مخلوقات او توجه نمی کند و می رسد به جایی که نفس فرشتگان زیبای الهی هم او را ملول می کند و از آن ها براحتی می گذرد.

سخن درباره عالمی است فقیه و عارفی است عظیم که از بحر عشق و معرفت، گوهرها در کف داشت و تنها شاگردان او بودند که توانستند در نور چنین گوهرهایی مست و حیران شوند. هر چند آنها هم هر کدام به قدر سعه وجودی خود بهره ها بردند و خود آقای قاضی به شاگردانش می فرمود: « به شما هم کامل نداده ام ».

آیت الله سید عبدالکریم کشمیری در این باره می فرمود: زمانی چند نفر به قصد استفاده از آقای قاضی به محضرشان آمدند ولی بعد از مدتی آن جلسه را ترک کردند؛
علامه طباطبائی عرض کردند: آقا! مثل اینکه چیزهای که می خواستند شما به آنها ندادید و آنها هم رفتند؟ آقای قاضی فرمود: « من مسائل زیادی دارم که به شما هم نداده ام چه برسد به اینکه به این تازه واردها بدهم! » علامه طباطبایی می گوید: « مرحوم قاضی به آن دسته از شاگردان خود که اعتماد داشت، در مقوله های توحید تکلم می کرد و با هر کدام به مقتضای استعداد و حالات و رفتار افراد مختلف می گفت بعضی زودتر رشد می کردند و بعضی این طور نبودند و رشدشان تأخیر می افتاد و بعضی شاگردها پس از 12- 10 سال رفت و آمد از توحید چیزی سر در نمی آوردند. »

مرحوم قاضی راستی، عجیب مردی بود و با هر یک از شاگردان به مقتضای استعداد و حالات او رفتار می کرد.

مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی می فرمود: « آقای قاضی دستورات ذکر عجیب و بسیار متفاوتی از دیگران به من می داد؛ چنانکه بسیاری از اوقات اربعین پشت اربعین و اربعین در اربعین به من می داد. »

ناقل این مطلب می فرمود: آقای قاضی با توجه به ظرفیت و مقتضای باطنی سالکان دستورالعمل می داد، نسبت به برخی افراد ذکر و اربعین بسیار و به برخی دیگر دستور تفکر و مراقبه خاص می داد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 85/7/11 :: ساعت 12:22 عصر )
»» اللّهم...

اللّهم...

اللّهم اغفرلی الذنوب الّتی تهتک العصم
اللّهم اغفرلی الذنوب الّتی تنزل النقم
اللّهم اغفرلی الذنوب الّتی تغیّر النعم
اللّهم اغفرلی الذنوب الّتی تحبس الدعاء
اللّهم اغفرلی الذنوب الّتی تنزل البلاء
اللّهم...

آمین!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 85/7/11 :: ساعت 11:57 صبح )
»» سیره معنوی عارف کامل آیت الله سید علی قاضی

احترام به امام خمینی (ره)

آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی (ره) می فرمودند: « در نجف اشرف با مرحوم قاضی جلساتی داشتیم و غالباً افراد با هماهنگی وارد جلسه می شدند و همدیگر را هم می شناختیم.در یک جلسه ناگهان دیدم که سیّد جوانی وارد شد، مرحوم قاضی بحث را قطع کردند و احترام زیادی به این سیّد جوان نمودند و به آن سید جوان فرمودند:« آقا سیّد روح الله! در مقابل سلطان جور و دولت ظالم باید ایستاد، باید مقاومت کرد، باید با جهل مبارزه کرد. »

این در حالی بود که هنوز زمزمه ای از انقلاب امام نبود!  مرحوم آیت الله قوچانی فرموده بودند که ما خیلی آن روز تعجب کردیم ولی بعد از سالهای زیاد، پس از انقلاب، فهمیدیم که مرحوم قاضی آن روز از چه جهت آن حرفها را زد و نسبت به امام احترام کرد.

از وادی السلام فهمیده ام!

از مرحوم آیت الله سید علی آقا قاضی(ره)، افراد بسیاری از تلامذه ایشان نقل کردند که ایشان بسیار در وادی السلام نجف برای زیارت اهل قبور می رفت و زیارتش دو و سه و چهار ساعت به طول می انجامید و در گوشه ای می نشست به حال سکوت؛ شاگردها خسته می شده و بر می گشتند و با خود می گفتند:استاد چه عوالمی دارد که اینطور به حال سکوت می ماند و خسته نمی شود.

عالمی بود در طهران، بسیار بزرگوار و متقی و حقاً مرد خوبی بود؛ مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی(ره)، ایشان از شاگردان سلسه اول مرحوم قاضی در قسمت اخلاق و عرفان بوده اند. از قول ایشان نقل شد که: من مدتها میدیدم که مرحوم قاضی دو، سه ساعت در وادی السلام می نشینند. با خود گفتم: انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحه ای روح مردگان را شاد کند؛ کارهای لازم تر هم هست که باید به آنها پرداخت.این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم، حتی به صمیمی ترین رفیق خود از شاگردان استاد.
مدت ها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش می رفتم، تا آنکه از نجف اشرف عازم بر مراجعت به ایران شدم ولیکن در مصلحت بودن این سفر تردید داشتم؛ این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود می خواستم بخوابم، در آن اطاقی که بودم در طاقچه پایین پای من کتاب بود، کتابهای علمی و دینی؛ در وقت خواب طبعاً پای من به سوی کتابها کشیده می شد. با خود گفتم برخیزم و جای خواب خود را تغییر دهم، یا نه لازم نیست؛ چون کتابها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، این هتک احترام به کتاب نیست.در این تردید و گفتگوی با خود بالأخره بنا بر آن گذاشتم که هتک نیست و خوابیدم. صبح که به محضر استاد مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم، فرمودند: علیکم السلام، صلاح نیست شما به ایران بروید و پا دراز کردن به سوی کتابها هم هتک احترام است. بی اختیار هول زده گفتم: آقا! شما از کجا فهمیده اید، از کجا فهمیده اید؟! فرمود: از وادی السلام فهمیده ام! »

اجازه استخاره از ولیّ اکبر(ع)

آقا محمد حسن قاضی از آیت الله محمد تقی آملی نقل فرموده که: « در دورانی که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم، روزی به حجره مرحوم آقای قاضی که در مدرسه هندی بود رفتم. وقتی آقای قاضی تشریف آوردند عرض کردم:من خیلی در اینجا انتظار شما را کشیدم، چرا که به استخاره نیاز دارم.
ایشان جواب فرمودند: طلبه علم چندین سال در نجف اشرف باشد ولی نتواند برای خودش یک استخاره نماید؟!

آقای آملی می گفت: خیلی خجالت کشیدم و با حال جدل عرض کردم من به یک اجازه استخاره از ولیّ اکبر نیاز دارم « تلویحاً به درخواست قبلی ام و اصرار برای تشرف که بارها از ایشان داشتم » . ایشان پاسخ فرمود:همان اذن عامی که برای موالی شان صادر فرموده اند برای ما کافی است و نیازی به کسب اجازه خاص نیست.

به هر حال، بعد از اصرار و الحاح شدید اینجانب، ایشان ورد مخصوص برای این منظور به من تعلیم فرمود و خلاصه اینکه قرائت « آیه نور» به عدد اصحاب بدر هر شب قبل از خواب با شرائط خاص، طهارت، دوری از زنان و امور دیگر در شبهای معدود و محدود.پس من برای اجرای این دستور به مسجد سهله رفتم و ملازم آنجا شدم و شبها برای انجام آن ورد قیام می کردم و در یکی از این شبها همین که شروع کردم به خواندن ورد، احساس کردم که مثل اینکه کسی دستش را روی دوشم نهاده، من به سوی او متوجه شدم ـ من در این هنگام در مقام منسوب به امام مهدی علیه السلام بودم ـ پس آن شخص گفت: برای تشرف آماده باش!

آقا شیخ محمد تقی آملی می گفت: همین که این کلمه به گوشم خورد، رعب و ترس تمام وجودم را گرفت و از فرط اضطراب نزدیک بود قلبم از حرکت بایستد، پس شروع کردم به التماس و توسل از او که مرا عفو فرماید و ایشان نیز قبول فرمود. بعد از این ماجرا، من فوراً به نجف اشرف رفتم و آقای قاضی را ملاقات نمودم و زمانی که با ایشان مواجه شدم ـ بدون هیچ کلامی ـ اولین فرمایش ایشان این بود که: اگر آمادگی تشرف را نداری پس چرا این همه الحاح و اصرار می کنی؟!

هدیه ثواب تفسیر المیزان

علامه طباطبائی فرمودند: « ... آقای ادیب ( نام ایشان آقای شیخ محمد علی ارتقائی ملقب به ادیب العلماء است... ) که از شاگردان برادر من آقا سید محمد حسن بود و چون روح مرحوم قاضی (ره) را حاضر کرده بود و از رفتار من سؤال کرده بود، فرموده بود:روش او بسیار پسندیده است؛ فقط عیبی که دارد آن است که پدرش از او ناراضی است و می گوید: در ثواب تفسیری که نوشته است مرا سهیم نکرده است!

چون این مطلب را برادرم از تبریز به من نوشت، من با خود گفتم: من برای خودم در این تفسیر ثوابی نمی دیدم، تا آنکه آن را هدیه به پدرم کنم. خداوندا، اگر تو برای این تفسیر ثوابی مقدر فرموده ای، همه آن را به والدین من عنایت کن. و ما همه را به آنها اهداء می کنیم! پس از یکی دو روز کاغذ دیگری از برادرم آمد، و در آن نوشته بود که: چون روح مرحوم قاضی را احضار کرد، مرحوم قاضی فرموده بودند: اینک پدر از سید محمد حسین راضی شده و به واسطه شرکت در ثواب بسیار مسرور است. و از این اهداء ثواب هم هیچ کس خبر نداشت!

به فکر تهذیب نفس باش!

آیت الله ابراهیم امینی از استادشان علامه طباطبائی، نقل کرده اند: هنگامی که از تبریز به قصد ادامه تحصیل علوم اسلامی به سوی نجف اشرف حرکت کردم، از وضع نجف بی اطلاع بودم، نمی دانستم کجا بروم و چه بکنم. در بین راه همواره به فکر بودم که چه درسی بخوانم، پیش چه استادی تلمذ نمایم و چه راه و روشی را انتخاب کنم که مرضی خدا باشد.
وقتی به نجف اشرف رسیدم، لدی الورود رو کردم به قبه و بارگاه امیرالمؤمنین علیه السلام و عرض کردم: « یا علی! من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شده ام ولی نمی دانم چه روشی را پیش گیرم و چه برنامه ای را انتخاب کنم، از شما می خواهم که در آنچه صلاح است مرا راهنمایی کنید. » منزلی اجاره کردم و در آن ساکن شدم. در همان روزهای اول، قبل از اینکه در جلسه درسی شرکت کرده باشم در منزل نشسته بودم و به آینده خودم فکر می کردم. ناگاه درب خانه را زدند، درب را باز کردم دیدم یکی از علمای بزرگ است، سلام کرد و داخل منزل شد. در اتاق نشست و خیر مقدم گفت. چهره ای داشت بسیار جذاب و نورانی، با کمال صفا و صمیمیت به گفتگو نشست و با من انس گرفت، در ضمن صحبت اشعاری برایم خواند و سخنانی بدین مضمون برایم گفت: « کسی که به قصد تحصیل به نجف می آید خوب است علاوه بر تحصیل، به فکر تهذیب و تکمیل نفس خویش نیز باشد و از نفس خود غافل نماند. » این را فرمود و حرکت کرد. من در آن مجلس شیفته اخلاق و رفتار اسلامی او شدم. سخنان کوتاه و با نفوذ آن عالم ربانی چنان در دل من اثر کرد که برنامه آینده ام را شناختم. تا مدتی که در نجف بودم محضر آن عالم با تقوی را رها نکردم و در درس اخلاقش شرکت می کردم و از محضرش استفاده می نمودم. آن دانشمند بزرگ کسی نبود جز آیت الله سید علی قاضی (ره). »

وسواس در عبادات ممنوع!

مرحوم آقای حاج سید هاشم رضوی هندی از تلامذه مرحوم آقای قاضی، می فرمود: روزی یکی را به محضر آقای قاضی آوردند که مثلاً آقا از دستش بگیرد و راهنمایی اش نماید.
مرحوم آقای قاضی فرموده بودند: « به این آقا بگوئید که نماز را در اول وقت بخواند. » بعد معلوم شد که آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخیر می انداخت.

احراق و قطع ریشه طمع!

علامه طباطبایی نقل می کردند:روزی با استاد خود مرحوم قاضی این رازی  را در میان نهادم و استفسار و التماس چاره ای نمودم فرمود: به وسیله اتخاذ طریقه احراق می توان این مسأله را حل نموده و این معظله را گشود و آن بدین طریق است که باید سالک به حقیقت ادراک کند که خداوند متعال وجود او را وجودی طماع قرار داده است و هر چه بخواهد قطع طمع کند چون سرشت او با طمع است لذا منتج به نتیجه ای نخواهد شد و قطع طمع از او ناچار مستلزم طمع دیگری است و به داعیه طمعی بالاتر و عالی تر از آن مرحله دانی قطع طمع نموده است.
 بنابراین چون عاجز شد از قطع طمع و خود را زبون یافت طبعاً امر خود را به خدا سپرده و از نیت قطع طمع دست برمی دارد، این عجز و بیچارگی، ریشه طمع را از نهاد او سوزانیده و او را پاک و پاکیزه می گرداند.
علت اینکه این طریقه را احراق نامند، برای آنست که یکباره خرمن هستی ها و نیّت ها و غصه ها و مشکلات را می سوزاند و از ریشه و بن قطع میکند و اثری از آن در وجود سالک باقی نمی گذارد در مواردی از طریقه احراقیه استفاده شده است ... یکی از مواردی که در قران مجید از آن استفاده شده است عبارتست از کلمه استرجاع "انا لله و انا الیه راجعون" اگر انسان متذکر شود که خود او و هر چه از تعلقات و مایملک اوست، ملک مطلق خداست، یک روز داده و یک روز می گیرد و کسی را در آن حق دخالتی نیست، وقتیکه انسان به خوبی ادراک کرد که از اول مالک نبوده است و عنوان ملکیت برای او مجازی بوده و بدون جهت خود را مالک، تخیل مینموده است البته در صورت فقدان متأثر نخواهد شد و توجه به این نکته ناگهان راه را بر او هموار خواهد نمود.

طمع در معنویت و سلوک

آیت الله سعادت پرور می فرمود:« از مرحوم آقای قاضی پرسیدند: این چگونه است که سالک هر چه پیش می رود دوست دارد آثار و نتایج اعمالش را از مکاشفات و واردات قلبیه ببیند و آیا این در نیّت و انگیزه و اخلاص سالک اثر سویی نمی گذارد؟
مرحوم آقای قاضی در جواب فرموده بود: « خداوند متعال به خاطر اینکه ما از سیر وسلوک منقطع نشویم و همیشه شور و حال انجام اعمال و افعال را داشته باشیم، ما را در این باره «طماع» آفریده است.

مرحوم علامه طباطبائی در تبیین نظر استادشان می فرمود: « چون این طمع و حرص درباره خودش می باشد اشکال و ایرادی ندارد. »

پول با برکت

آیت الله سید عباس حسینی کاشانی می فرمود: « در ایامی که نجف اشرف بودیم دوستی داشتم که در امرار معاش دچار سختی و فشار بسیاری شده بود؛ روزی به محضر آقای قاضی رفت و عرض کرد: آقا! خداوند سبحان به من تمام چیزهای خوب را داده است جز اینکه سخت در فقر و فاقه هستم و فشار بسیاری را از این لحاظ تحمل می کنم، اگر ممکن است چاره ای برای این مشکل من بنمائید. مرحوم آقای قاضی پس از گوش دادن به حرفهای این شخص دستش را در جیبش برد و یک مشت فلوس ( پول خرد عراقی) را از جیب خود در آورد و به وی داد و فرمود: بدون اینکه به مقدار این پول دقت کنی از آن استفاده نما.

دوست ما نقل کرد که تا مدتهای مدید بدون اینکه از مقدار آن پول آگاه باشم، هر جا که نیازی به پول پیدا می کردم از آن استفاده می نمودم تا اینکه روزی وسوسه شدم و با خود گفتم مگر این پول چقدر است که تمامی ندارد؛ برای همین دست در جیب بردم و به شمارش آن پرداختم دیدم جز چند فلس ناچیز، چیز دیگری نیست! ولی طولی نکشید همین پول ناچیز، برکتش از بین رفت و دوباره به فقر و فلاکت افتادم. دوباره به محضر آقای قاضی رفتم و قبل از اینکه من چیزی بگویم فرمود: ها! چکار کردی؟ پولها را شمردی؟  بار دیگر مقداری فلوس به من داد و فرمود:دیگر آنها را مشمر! آیت الله کاشانی فرمودند: تا زمانی که دوستم در قید حیات بود از آن پول با برکت استفاده می کرد بدون اینکه در آن کاستی پیدا شود! »

دعای ولیّ خدا

آیت الله سید عباس حسینی کاشانی نقل می کرد: « روزی در محضر آقای قاضی نشسته بودیم که ناگهان شخصی با عجله و ناراحتی بسیار خود را به مجلس آقای قاضی رسانید و با نگرانی بسیار گفت: همسرم در حال احتضار است و نزدیک است بمیرد، اگر او بمیرد من هیچ کس را ندارم؛ خواهش می کنم دعایی بفرمایید حالش خوب شود و از مرگ نجات پیدا کند.
 آقای قاضی پس از گوش دادن به حرفهای آن شخص به آرامی فرمود: « چرا با حالت جنب به اینجا آمده ای! برو غسل کن دوباره به اینجا بیا تا دعا کنم.»مرد عرب در حالی که از تعجب حیرت زده شده بود با عجله بلند شد و به منزلش رفت و پس از مدتی بازگشت و در مقابل آقای قاضی مودبانه نشست. مرحوم قاضی دو انگشت سبابه اش را به دو شقیقه پیشانی آن مرد گذاشت و به قرائت دعا مشغول شد و در این مدت مدام اشک چشمان آقای قاضی بر محاسن سفیدش می ریخت؛طولی نکشید دعا تمام شد و مرد عرب به منزلش رفت. من دیگر او را ندیدم تا اینکه چند روز بعد در صحن حرم مطهر او را ملاقات کردم و از نتیجه دعا پرسیدم. او گفت: وقتی به منزل بازگشتم دیدم همسرم سالم و تندرست بیدار شده و از خطر مرگ رهایی یافته و مشغول امورات منزل است!

 آداب قرائت قرآن

آیت الله شیخ محمد تقی آملی(ره) می فرمود: من در بحث فقه آیت الله سید علی آقا قاضی شرکت می کردم. روزی از ایشان سؤال کردم ـ آن روز هوا بسیار سرد بود ـ که ما می خوانیم و می شنویم که عده ای موقع قرائت قرآن کریم جلویشان آفاق باز می شود و غیب و اسرار برای آنها تجلی می کند... و در حالی که ما قرآن می خوانیم و چنین اثری نمی بینیم؟!
 مرحوم قاضی مدت کوتاهی به چهره من نظر کرد سپس فرمود: « بلی! آنها قرآن کریم را تلاوت می کنند و با شرائط ویژه، رو به قبله می ایستند... سرشان پوشیده نیست، کلام الله را با هر دو دستشان بلند می کنند، و با تمام وجودشان به آنچه تلاوت می کنند توجه دارند و می فهمند جلوی چه کسی ایستاده اند!
اما تو قرآن را قرائت می کنی در حالی که تاچانه ات زیر کرسی رفته ای؟! و قرآن را روی زمین می گذاری در آن می نگری ...؟! » آیت الله شیخ محمد تقی آملی می گفت: بلی، من همین طور قرآن می خواندم و زیاد به قرائت آن می پرداختم، مثل اینکه مرحوم قاضی با من بود و مراقب و ناظر وقت قرائتم بوده است. بعد از این ماجرا با تمام وجودم به سویش شتافتم و ملازم جلسه هایش شدم ...»

قرآن خواندن در پیشگاه خدا!

روزی آقای قاضی یکی از شاگردانش را می بیند که روز به روز رنگش زرد و لاغرتر می شود. از ایشان می پرسد که چکار می کنی که این طور می شوی؟
جواب می دهد هر شب یک ختم قرآن می کنم و تقریباً خواب ندارم. ایشان می فرماید: از امشب فکر کن من در مقابلت نشسته ام و بخوان. آن شخص فردا آمد و گفت: بیشتر از یک جزء نتوانستم بخوانم. بعد از چند روز می فرماید که : خیال کن در مقابل امام زمان می خوانی یا پیغمبر- ص -  یا علی علیه السلام. ، فردا آمد و گفت: « هر چه کردم نتوانستم بیش از یک حزب بخوانم »، و بعد از چند روز می فرماید که:« خیال کن در مقابل خدا می خوانی » ، می گویند آن جوان از اول قرآن شروع نموده بود و در ایاک نعبد و ایاک نستعین مانده بود و همان شب از دنیا رفت.

تحول جوان فاسق

آیت الله فاطمی نیا می فرمودند: در نجف اشرف شخصی بود به نام قاسم که به فسق و فجور شهرت داشت ولی با تمام این اوصاف ارادت و محبت خاصی نسبت به مرحوم قاضی داشت... ایشان هم وی را مشفقانه نصیحت می کرد ولی متأسفانه او به حرفها عنایت نداشت ... تا اینکه یکبار به ایشان فرمود: « امشب حتماً برای خواندن نماز شب بیدار شو. »قاسم گفت: « آقا! من اولاً تا دیروقت در قهوه خانه بسر می برم و دیگر نمی توانم نیمه های شب بلند شوم، ثانیاً من اصلاً نماز نمی خوانم و شما به من سفارش نماز شب می کنید، مرحوم قاضی به وی فرمودند: « نگران نباش! هر ساعتی که نیت کنی تو را از خواب بیدار خواهم کرد... »

قاسم در ساعت معهود با حالتی عجیب از خواب بیدار می شود، و به قصد گرفتن وضو به حیات منزل می رود و وقتی چشمش به آب می افتد انقلاب و تحول عجیبی در او بوجود می آید... و همین قاسم که به فسق و فجور معروف بود از عباد و زهاد نجف می گردد و کار او به جایی می رسد که مردم، باقیمانده چای وی را بعنوان شفا می خوردند.

فتح باب برای آقای قوچانی

آقای قاضی به شاگردش آقای قوچانی فرموده بودند که: « اواخر عمر تنها می شوی و در آن تنهایی به مقصد می رسی. » و همین طور هم می شود و ایشان اواخر عمر خود را در عتبات به تنهایی سپری می کنند و البته هیچ کس از عوالم ملکوتی اش خبر دار نمی شود.
آقای سید محمد حسن قاضی در این باره می فرمایند:« من بعد از این که آمدم به ایران یکی دو سال قبل از انقلاب سفری داشتم به نجف. ایشان را دیدم، گفتم: آشیخ عباس چطوری، گفتند که زن و بچه ام رفته اند ایران. پرسیدم: شما چرا مانده اید؟ شما هم بروید ایران. گفت: من این جا منتظرم. گفتم منتظر چی هستی؟ گفت: آقای قاضی به من وعده داده که در اواخر عمرت تنها می شوی، به مقاماتی می رسی، چیزهایی خواهی فهمید، به چیزهایی می رسی. خوب یادم هست در خیابان با هم راه می رفتیم که این جریان را نقل کردند که من منتظرم و دو سه سال بعد از انقلاب مرحوم شدند. »

جانشین مرحوم قاضی

آیت الله شیخ محمد حسن معزّی تهرانی نقل کرد که : کسی از مرحوم آقا میرزا علی قاضی سؤال نمود که پس از خود چه کسی را جانشین خود قرار می دهید؟ ایشان فرموده بود: « این سفره ای بود که برچیده شد، حال اگر کسی را می خواهید، آقا سید محمد حسین طباطبائی تبریزی فرد شایسته ای است. »

* توضیح: البته این امر با وصیّ قرار دادن مرحوم آیت الله شیخ عباس هاتف قوچانی از جانب آقای قاضی منافاتی ندارد؛ چنانکه از این قضیه و دیگر قرائن معلوم بود که مرحوم علامه طباطبائی شایسته ترین فرد برای نیابت مقام آقای قاضی است ولی به جهت انتقال ایشان به تبریز و سپس قم باید کس دیگری در نجف باقی می ماند و تربیت نفوس مستعده را در آن دیار قدسی ادامه می داد و آن شخص مطابق وصیت آقای قاضی مرحوم هاتف قوچانی بود.

دستگیری پس از وفات

مهر و محبت و توجه آقای قاضی به شاگردان خود فقط منحصر به زمان حیاتشان نبود. بلکه اولیاء بعد از رحلت شان سیطره و احاطه کامل تری پیدا می کنند، چرا که از این زندان تنگ، جسمشان نیز رها شده است. علامه طباطبایی می فرمودند:« پس از ارتحال مرحوم قاضی، روزی مشغول نماز بودم اما تحت الحنکم را ( که گشودن آن مستحب است ) باز نکرده بودم، ناگاه دیدم آقای قاضی تشریف آوردند و در همان حال که من به نماز ایستاده بودم تحت الحنکم را باز کردند و رفتند! »

از آیت الله نجابت نیز نقل شده است: « در ایام نوروز با چند تن از دوستان به زیارت مرقد آیت الله قاضی می رفتیم. یکی از ما خطاب به روح آن جناب عرض کرد: نوروز است و ما از شما عیدی می خواهیم. ناگهان در همان بیداری مشاهده کردیم که جسم آیت الله قاضی با عمامه و عبا و ابریقی از گلاب بیرون آمد و بر کف دست ما از آن گلاب ریخت و فرمود: « من از خدا خواسته ام جسمم در برزخ در اختیار خودم باشد. »

از استاد فاطمی نیا نقل شده که فرموده اند: « هنوز هم مرحوم قاضی به خانه شاگرد شاگردان خود می آید و به آنان دستورات سلوکی می دهد. »

ادامه دارد....



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 85/7/10 :: ساعت 9:5 صبح )
»» 30 طاعت برای 30 شب ماه پر برکت ضیافت ا ﷲ

1

خداوندا  در این ماه مبارک نفسم را به کوره التجا سوزان وایمانم را به تو در گرم وسرد روزگار به باران رحمتت سخت گردان!

2

الهی   دلم راکه از تپش سرشار است با مهربانی ات پر بار کن تا از تعلق دنیا ببُرَد و به دستهء عاشقان حقیقیت  بپیوندد!

3

خداوندا  در فرات شفا بخش صبر  لبم را رسان تا سیراب گردم ودر جوش وخروش بندگی تسلیم تر به تو باشم!

4

الهی  از درخت لحظه ها ونفس هایم برگ های گناهان عیان وموهوم ما را بریزان تا نسیم رحمتت بیشتر بر ما وزد!

5

خداوندا  توانم ده تا نامت را به اندازه ای ستارگان بر لب رانم تا از آن فیض نورت بر پنجره ام بتابد ودلم روشن گردد!

6

الهی   امت محمد (ص) را از این خواب غفلت و اختلاف بیدار کن به یک دیگر انها را مهربان کنتا برای صلیبی ها و باداران شان آن قوم پی غم بر ها خون  یکدیگر خود را نریزند و نفرت کشت نکنند!

7

خداوندا  فرصتم ده تا نماز مهر را یاد بگیرم میخواهم به آیه عشق نیست کنم آداب گذار و اقامه در خانه های آفرینش را بیاموزم!

8

الهی   توبه و نماز و دعا هایم را قبول فرما انچنانکه هستم  گواه دلم تو هستی تو که از دلم  با خبری جای برای اهریمن نیست!

9

خداوندا  طاعات دوستان مرا که بنده گان خوب تواند و امت رسول اله مبارک قبول فرما به دل های شان دل ببخش و به نفس هایشان دم عشق!

10

الهی   یابنده ام ؛ترا دارم از تو داراترینم من  ؛ مرا همچنان دارا  نگهدار!

11

خداوندا هر حیرتم را درمقابل تمام خلقت هایت چون دعا قبول فرما و هر نفس را که سپاس گزار پیدایش من به دست توست چون التجای پذیرا شو!

12

الهی  تو چاره ساز هر مشکلی ؛ ز گمراهی نجاتم داده ای  من مسافر راه تسلیمم ومیدانم که هر سفر  به کوی تو می انجامد

13

خداوندا تو آیینهء دلم را از غبار تردید دور کن و با باران پاک از آسمان رحمتت شستشو ده!

14

الهی   مرا از جمع مکاران که کاری به جز ا ز پیروی شیطان ندارند دور نگهدار و امروز و فردایم را نجات بده!

 15

خداوند  تو چشمان حریفان دین پاک و بی ریا اسلام محمد (ص) را روشن گردان که دیگر تیغ ، توپ ،زهر و تهمت بر ما نفرستند!

16

الهی   طراوت باطنی به ما عطا فرما تا ریشهء درخت عبادت و ارادتم به تو از آسمان تا خاک سبز و بهارینه باشد!

17

خداوندا تمام شیشه های شنیدن را به گوش من از هر سنگ از دهان ابله گان محفوظ نگهدار!

18

الهی  تمام وسعت تنهایی مرادر این راه کوتهء عمرم پر از آب و هوای عنبر امید ها گردان و معنبر کن مشامم را!

19

خداوندا  لبان تشنه دریای خونم را رسان به آب پاک چشمه سار کوثر پرهیز  دستان تهی ام پر از دعا گردان !

20

الهی   تحمل نا ملایمتی  های زندگی را بر من آسان گردان قلبم گواهی میدهد که ما راضی به رضایت تو هستیم ما را از این محوطه به کویر منطق و تردید بیرون مران !

21

خداوندا  چراغ ایمان را از برابر چشمانم هیچگاه دور مکن اگر دیدگانم باز و یا بسته اند بگذار تنها نور نامت پرتو افشان نگاه بنده ات باشد!

22

الهی  از اندیشه و مخیله ام حسادت ، تکبر و فخر فروشی این و یا آن بودن را بسوزان  تا انسان شوم که انسان شدن انسان پسند توست!

23

خداوندا در نا توانی استادم عاجز ترم گردان تا ز خاکساری به چکاد رحمت تو برسم!

24

 الهی   به من توان آنرا بده تا دربرابر تهمت ، سخن چینی ، ریا و مکر ایستادگی کنم و بر زبانم سخن حقیقیت و ایمان ورد گردد!

25

خداوندا  بگذار کبوتر های دعا هایم را همیشه وتنها در حریم کریمت پر بزنند تا آخرین پرواز

که آغاز ساختن آشیانهء ابدی است !

26

الهی  پرهیز روزه داران  که مهمان تواند به سفرهء پرفیضت قبول فرما و تقوا و عبادت شان را به معرفت برسان تا از خلقت و خالق آگاه شوند!

27

خداوندا به من شجاعت عرفانی عطا کن ! تا با چشمان  و گوش و هوش باز ترا پرستش کنم اول خود را بشناسم و معرف تو باشم

28

الهی  قلمم راهمیشه از رنگ صداقت و امانت   مشبوح کن تا سخنانم را که از خزانهءتو وام

 گرفته ام بر کاعذ  نوشته واصف کمال و جمال  تو باشم

  29

خداوندا  نام قریب ترین  رسولت حضرت محمد مصطفی (ص) که در دلم نقش بسته است و از روی او ترا شناختم در زندگی ومرگ و بعد از زندگی عجین تار و پود و استخوانم گردان و دیدارش در خلد برین بر مت مهیا فرما

30

الهی  هیچگاه شک را که حاصل کار شیطان است در وجودم راه مده  مرا در پناه خود دور از گزند بی هویتی نگهدار!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 85/7/10 :: ساعت 8:57 صبح )
»» گاوهای معتاد؟؟؟؟؟///

مزرعه داران رومانیایی برای سود بیشتر دست به کاری بسیار عجیب زدند. 
       
  پنج مزرعه دار اهل رومانی به اتهام تغذیه گاوهایشان با گیاه ماری جوانا راهی دادگاه شدند.
این پنج نفر متهمند برای آنکه گاوهایشان شیر بیشتری بدهند ، همراه علوفه معمولی مقداری گیاه مار جوانا نیز به آنان می‌داده اند.
ماجرا زمانی برای افراد پلیس رو شد که مقدار زیاد این گیاه در مزرعه این افراد کشف گردید.
مزرعه داران که بین ۵۷ تا ۸۲ سال سن دارند ادعا می کنند که نمی دانسته اند که این کار جرم محسوب می شده و نباید به گاوهایشان از این گیاه مخدر می داده اند و حتی عنوان می کنند که گاوها مزه این گیاه را بسیار دوست داشته اند.
هنوز مشخص نیست که شیر های فروخته شده توسط این افراد، مردم را دچار مسمومیت کرده است یا خیر اما تلاش برای جمع آوری شیرهای فروخته شده آغاز شده است.
ظاهرا گاوها پس از قطع تغذیه با ماری جوانا به دستور پلیس ، شیر بسیار کمی می‌دهند و بی قرارند.
 


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 85/7/10 :: ساعت 8:48 صبح )
»» وای چه دختر نازی.زیبایی یعنی این

دوستانی که دنبال دختران زیبا روی می گردید. حالشو ببرید؟



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 85/7/10 :: ساعت 8:31 صبح )
»» یکی از کاربردهای کلاه سربازی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

قابل توجه سربازان محترم اسراییلی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 85/7/10 :: ساعت 8:25 صبح )
»» آقایان و خانومهای بد اخلاق در خانه یاد بگیرند؟؟؟؟

پدر عشق بسوزه که چه کارها نمی کند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 85/7/10 :: ساعت 8:9 صبح )
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 93
>> بازدید دیروز: 351
>> مجموع بازدیدها: 1327578
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب