راوى میگوید: از حضرت صادق علیه السلام از معناى:
وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً» «2»
و به پدر و مادر نیکى کنید.
پرسیدم که این احسان چیست؟ فرمود: نیکو معاشرت کردن با آنان، و سختگیرى نکردن در قضاى حاجت ایشان گرچه بى نیاز باشند، مگر خداوند در قرآن مجید نمىفرماید:
لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ» «3»
هرگز به [حقیقتِ] نیکى [به طور کامل] نمىرسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید.
سپس حضرت صادق درباره منع افّ از ایشان فرمودند:
اگر تو را ملول کردند و به شدت ناراحت کردند بر پیرى آنان ببخش و از گفتن افّ خوددارى کن، و اگر دست به روى تو بلند کردند و تو را کتک زدند آنان را طرد مکنو زمینه یأس و ناامیدى ایشان را فراهم منما، و بگو خداوند شما را مورد غفران و بخشش قرار دهد؛ که قول کریم غیر از این چیزى نیست و خفض جناح نسبت به آنان به این است که جز با نظر رحمت و مهربانى و رقّت به آنان منگرى و صدایت را بیش از آنان بلند ننمائى و دست بالاى دستشان برندارى، و بر آنان پیشى نگیرى!! «4»
سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله: ما حَقُّ الْوالِدِ عَلَى الْوَلَدِ؟ قالَ: لا یُسَمّیهِ بِاسْمِهِ، وَ لایَمْشى بَیْنَ یَدَیْهِ، وَلایَجْلِسُ قَبْلَهُ، وَلایَسْتَسِبُّ لَهُ. «5»
مردى از رسول خدا درباره حق پدر بر فرزند پرسید، حضرت فرمود: او را به اسم صدا نزند، و جلوتر از او حرکت نکند، و قبل از او ننشیند، و کارى نکند که مردم به پدرش نفرین کنند و ناسزا بگویند.
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
ثَلاثَةٌ لَمْ یَجْعَلِ اللّهُ تَعالى لِاحَدٍ مِنَ النّاسِ فیهِنَّ رُخْصَةً. بِرُّ الْوالِدَیْنِ بِرَّیْنِ کانا اوْ فاجِرَیْنِ، وَ الْوَفاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبِرِّ وَ الْفاجِرِ، وَ اداءُ الْأَمانَةِ لِلْبِرِّ وَ الْفاجِرِ. «6»
سه برنامه است که کسى مجاز در تخلّف از آن نیست: نیکى به پدر و مادر چه خوب باشند چه بد، وفاى به عهد نسبت به نیکوکار و بد کار، اداى امانت به خوب و بد.
حضرت سجّاد علیه السلام در باب حق پدر و مادر مىفرماید:
اما حق مادرت این است که بدانى تو را مدتى در رحم تحمل کرد به طورى کهکسى به این نحو کسى را تحمل نمىکند، و از میوه قلبش به تو عطا کرد به نحوى که احدى اینچنین به احدى عطا نمىنماید، با تمام وجودش براى تو وقت گذارى کرد، و اهمیت به گرسنگى خود نداد تا تو را سیر کرد، و تشنه ماند تا تو را سیراب نمود و پوشاندت در حالى که خودش برهنه ماند، و حرارت گرما را تحمل کرد تا بر تو سایه افکند. و از خواب چشم پوشید تا تو بخوابى، گرما و سرما را نشناخت تا تو راحت باشى، تو نمىتوانى این همه زحمت او را سپاسگزارى کنى مگر خداوند مهربان تو را کمک کند و به تو توفیق دهد.
اما حق پدرت: توجه داشته باش که اگر او نبود تو نبودى، پس هرگاه در خود توانائى، دانش، کمال یا هر چه یافتى اصل و اساس آن را که پدرت مىباشد از یاد مبر، خدا را به آن نعمتها سپاسگزار باش و قدر نعمتهاى او را بدان، و در این راه نیروئى و پناهگاهى جز خدا نیست. «7»
فَلْیَعْمَلِ الْعاقُّ ماشاء انْ یَعْمَلَ فَلَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ. «8»
آن که پدر و مادر از او ناراضى است هر چه مىخواهد انجام دهد که چنین آدمى هرگز وارد بهشت نمىشود.
مردى از قبیله بنى سلمه از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسید: پس از موت پدر و مادر چیزى از نیکى نسبت به آن دو بر عهده ما هست که انجام دهیم؟ فرمود: آرى، نماز و استغفار براى آنان، و اجراى تعهدشان و گرامیداشت دوستانشان، و صله رحم از جانب آنان. «9» راوى به حضرت رضا علیه السلام عرضه داشت:
ادْعُو لِوالِدَىَّ انْ کانا لایَعْرِفانِ الْحَقَّ؟ ادْعُ لَهُما، وَتَصَدَّقْ عَنْهُما، وَ انْ کانا حَیَّیْنِ لایَعْرِفانِ الْحَقَّ فَدارِهِما، فَانَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله قالَ: انَّ اللّهَ بَعَثَنِى بِالرَّحْمَةِ لا بِالْعُقُوقِ. «10»
به پدر و مادرم دعا کنم گرچه حق را نمىشناسند؟ فرمود: آرى، هم دعا کن و هم براى آنان صدقه بده، و اگر زنده هستند و در مدار حق نمىباشند با آنان به مدارا و رفق و نرمى برخورد کن که رسول الهى فرمود: خداوند مرا به رحمت مبعوث کرده نه به عقوق و نافرمانى.
مردى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله عرضه داشت:
یا رَسُولَ اللّهِ مَنْ ابَرُّ؟ قالَ: امُّکَ، قالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قالَ: امُّکَ، قالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قالَ:
امُّکَ، قالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قالَ: اباکَ. «11»
اى پیامبر خدا به که نیکى کنم؟ فرمود: مادرت، عرضه داشت سپس: که؟
فرمود: مادرت، پرسید: سپس که؟ فرمود: مادرت، پرسید: آنگاه به که نیکى کنم؟ فرمود پدرت.
انَّ رَجُلًا سألَ رَسُولَ اللّهِ ما حَقُّ الْوالِدَیْنِ عَلى وَلَدِهِما؟ قالَ: هُما جَنَّتُکَ وَ نارُکَ. «12»
مردى از رسول خدا پرسید: حق پدر و مادر بر فرزند چیست؟ فرمود: آن دو بهشت و جهنّم تو هستند.
یعنى احسان به آنان و رعایت حقوقشان علّت دخول در بهشت، و عدم رعایتاحترام و حقوق آنان باعث ورود به آتش جهنم است.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
مَنْ سَرَّهُ انْ یُمِدَّ لَهُ فِى عُمْرِهِ، وَ یُزادَ لَهُ فِى رِزْقهِ فَلْیَبَرَّ وَالِدَیْهِ، وَلْیَصِلْ رَحِمَهُ. «13»
هر کس طول عمر و زیادى رزق مىخواهد، به پدر و مادر نیکى کند و صله رحم بجاى آورد.
امام على علیه السلام مىفرماید:
بِرُّالْوالِدَیْنِ اکْبَرُ فَرِیضَةٍ. «14»
نیکى به پدر و مادر بزرگترین فریضه اسلامى است.
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
بَرُّوا آباءَکُمْ یَبَرَّکُمْ ابْناؤُکُمْ. «15»
به پدران نیکى کنید تا فرزندانتان به شما نیکى نمایند.
ابن مسعود از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسید:
اىُّ الْعَمَلِ احَبُّ الَى اللّهِ؟ قالَ: الصَّلاةُ عَلى وَقْتِها. قُلْتُ: ثُمَّ اىُّ؟ قالَ: بِرُّ الْوالِدَیْنِ. «16»
چه کارى نزد خداوند محبوبترین کار است؟ فرمود: نماز در وقت، گفتم: بعد از آن؟ فرمود: نیکى به پدر و مادر.
خواهر رضاعى رسول خدا علیه السلام خدمت آن حضرت مشرف شد، سپس برادر رضاعى حضرت آمد، ولى محبّتى که آن حضرت نسبت به خواهر ابراز داشت نسبت به برادر ابراز نکرد، عرضه داشتند: احترامى که به خواهر گذاشتى به برادر نگذاشتى؟ فرمود: این زن نسبت به پدرش نیکوکارتر از برادرش بود. «17» رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
رِضَا اللّهِ فِى رِضَا الْوالِدِ، وَسَخَطُ اللّهِ فِى سَخَطِ الْوالِدِ. «18»
رضاى خدا در رضاى پدر، و غضب خداوند در غضب و خشم پدر است.
جابر جعفى مىگوید: شنیدم مردى به حضرت صادق علیه السلام عرضه داشت:
انَّ لى ابَوَیْنِ مُخالِفَیْنِ، فَقالَ: بَرَّهُما کَما تَبَرُّ الْمُسْلِمینَ مِمَّنْ یَتَوَلّانا. «19»
براى من پدر و مادرى غیر شیعه هست، حضرت فرمود: همان گونه که مسلمانان نسبت به شیعیان ما نیکى مىکنند به آن دو نیکى کن.
حضرت رضا علیه السلام مىفرماید:
بِرُّ الْوالِدَیْنِ واجِبٌ وَ انْ کانا مُشْرِکَیْنِ، وَ لاطاعَةَ لَهُما فِى مَعْصِیَةِ الْخالِقِ. «20»
نیکى به پدر و مادر واجب است اگر چه هر دو مشرک باشند، ولى در معصیت خداوند از آنان پیروى کردن جایز نیست.
حضرت باقر علیه السلام مىفرماید:
انسان در زمان حیات پدر و مادر نسبت به آنان نیکوکار است ولى پس ازمرگشان بدهى آنان را نمىپردازد، و برایشان از حضرت حق طلب مغفرت نمىکند، پس خداوند عزّوجلّ او را جزء عاق شدگان ثبت مىکند، و گاهى انسان در زمان حیات پدر و مادرش عاق است چون مردند بدهى آنان را مىپردازد و براى هر دو طلب مغفرت مىکند، خداوند او را نیکوکار به پدر و مادر به حساب مىآورد. «12» رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
الْجَنَّةُ تَحْتَ اقْدامِ الْأُمِّهاتِ. «22»
بهشت زیر پاى مادران است.
از حضرت باقر علیه السلام روایت شده:
«موسى بن عمران به حضرت حق عرضه داشت: مرا سفارش کن. سه بار خطاب رسید: تو را به خودم سفارش مىکنم. عرضه داشت: مرا سفارش کن، خطاب رسید:
تو را به مادرت سفارش مىکنم. باز گفت: الهى! مرا وصیت کن، پاسخ شنید: تو را به مادرت وصیت مىکنم. باز گفت: مرا سفارش کن، خطاب رسید، تو را به پدرت سفارش مىنمایم». «32» راوى مىگوید: «با رسول خدا صلى الله علیه و آله بر کوهى بودیم که چشم انداز ما بیابان بود، ناگهان جوانى را دیدم مشغول گوسپند چرانى بود، از جوانى او تعجب کردم و گفتم:
یا رسول اللَّه! اگر جوانى او در راه خدا مىگذشت چه خوب بود! فرمود: چه مىدانى، شاید در قسمتى از راه خدا باشد. آنگاه رسول خدا او را خواست و فرمود:
اى جوان! آیا کسى تحت سرپرستى توست؟ عرضه داشت: آرى، فرمود: کیست؟
گفت: مادرم، فرمود: او را عنایت کن که بهشت زیر دو قدم اوست». «24» «جوانى قصد جبهه داشت، با مادر نزد رسول خدا آمد، نسبت به جبهه رفتن اعلام علاقه کرد، ولى مادرش او را منع مى کرد، فرمود: نزد مادرت بمان که همان ثواب جهاد براى تو خواهد بود». «25» البته نظیر این روایات روایات دیگرى هم هست، ولى باید توجه داشت این گونه روایات ناظر به زمانى است که ارتش اسلام از نظر نیرو تأمین باشد.
ابراهیم بن مهزم مىگوید:
«شبى با مادرم از نزد حضرت صادق علیه السلام به منزلم آمدم، بین من و مادرم گفتگوئى در گرفت و من با مادر سخن درشت و غلیظ گفتم. پس از نماز صبح خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم، فرمود: دیشب با مادرت درشت گوئى کردى، آیا نمىدانى که شکم او محل سکونت تو بود، و دامنش گهواره ات، و سینهاش ظرف نوشیدنیت؟ عرضه داشتم: چرا، فرمود: پس با او به درشتى سخن مگو». «26» حضرت سجّاد علیه السلام مىفرماید:
جاءَ رَجُلٌ الَى النَّبِىِّ صلى الله علیه و آله فَقالَ: یا رَسُولَ اللّهِ ما مِنْ عَمَلٍ قَبیحٍ الّا قَدْ عَمِلْتُهُ، فَهَلْ لِى مِنْ تَوْبَةٍ؟ فَقالَ لَهُ رَسُولُ اللّهِ: فَهَلْ مِنْ والِدَیْکَ احَدٌ حَىٌّ؟ قالَ: ابى، قالَ: فَاذْهَبْ فَبِرَّهُ. قالَ: فَلَمّا وَلّى قالَ: رَسُولُ اللّهِ لَوْ کانَتْ امُّهُ. «27»
مردى خدمت رسول اسلام مشرف شد و عرضه داشت: گناهى نبوده که انجام ندادهام، آیا بر من راه توبه باز است؟ فرمود: کدام یک از پدر و مادرت زنده هستند؟ عرضه داشت: پدرم، فرمود: برو به او نیکى کن. وقتى جوان ازخدمت حضرت رفت، فرمود: اى کاش مادرش در قید حیات بود!
رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید:
انَّ اکْبَرَ الْکَبائِرِ عِنْدَ اللّهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ: إشْراکٌ بِاللّهِ، وَ قَتْلُ النَّفْسِ الْمُؤْمِنَةِ بِغَیْرِ حَقٍّ، وَ الْفِرارُ یَوْمَ الزَّحْفِ فِى سَبیلِ اللّهِ وَ عُقُوقُ الْوالِدَیْنِ. «28»
بزرگترین گناهان کبیره در قیامت نزد خداوند: شرک به خدا، و کشتن مؤمن بدون ملاک شرعى، و فرار از جبهه در راه خدا، و عقوق پدر و مادر است.
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
الذُّنُوبُ الَّتى تُظْلِمُ الْهَواءَ عُقُوقُ الْوالِدَیْنِ. «29»
از گناهانى که هوا را تیره و تار مىکند، عقوق پدر و مادر است.
رسول اللّه صلى الله علیه و آله مىفرماید:
اثْنانِ یُعَجِّلُهُما اللّهُ فِى الدُّنْیا: الْبَغْىُ، وَ عُقُوقُ الْوالِدَیْنِ. «30»
دو چیز است که عقوبت آنها در دنیا از جانب خدا تأخیر ندارد: ستم و تجاوز، و عقوق والدین.
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
مَنْ نَظَرَ الى ابَوَیْهِ نَظَرَ ماقِتٍ وَ هُما ظالِمانِ لَهُ لَمْ یَقْبَلِ اللّهُ لَهُ صَلاةً. «31»
کسى که به پدر و مادر خشمگین نظر کند در حالى که هر دوى آنها به او ستم کرده باشند، خداوند نمازش را قبول نمىکند.
رسول اللّه صلى الله علیه و آله مىفرماید:
مَنْ احْزَنَ والِدَیْهِ فَقَدْ عَقَّهُما. «32»
کسى که پدر و مادر را غمگین کند به عقوق آن دو دچار شده است.
و نیز حضرت فرمود:
مِنْ حَقِّ الْوالِدِ عَلى وَلَدِهِ انْ یَخْشَعَ لَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ. «33»
از حق پدر بر فرزند این است که فرزند در برابر غضب پدر خشوع به خرج دهد.
امام صادق علیه السلام فرمود:
یَجِبُ لِلْوالِدَیْنِ عَلَى الْوَلَدِ ثَلاثَةُ اشْیاءَ: شُکْرُهُما عَلى کُلِّ حالٍ، وَ طاعَتُهُما فِیما یَأْمُرانِهِ وَ یَنْهَیانِهِ عَنْهُ فِى غَیْرِ مَعْصِیَةِ اللّهِ، وَ نَصیحَتُهُما فِى السِّرِّ وَ الْعَلانِیَةِ. «34»
سه چیز نسبت به پدران و مادران بر فرزندان واجب است: سپاس از آن دو در هر حال، و پیروى از امر و نهیشان در غیر معصیت حق، و خیرخواهى نسبت به هر دو در پنهان و آشکار.
«حضرت رسول صلى الله علیه و آله حاضر شد نزد جوانى در وقت وفات او، پس به او فرمود:
لا الهَ الَّا اللّهُ،
پس بسته شد زبان آن جوان و نتوانست بگوید و هر چه حضرت فرمود:
او نتوانست بگوید، پس حضرت فرمود به آن زنى که نزد سر آن جوان بود که آیا این جوان مادر دارد؟ عرض کرد: بلى، من مادر او هستم. فرمود: آیا تو خشمناکى بر او؟
گفت: بلى، و حال شش سال است که با او تکلّم نکردهام. حضرت فرمود: از اوراضى شو، آن زن گفت:
رَضِىَ اللّهُ عَنْهُ بِرِضاکَ یا رَسُولَ اللّهِ.
و چون این جمله را که مشعر بر رضایت او بود نسبت به پسرشگفت، زبان آن جوان باز شد. حضرت به او فرمود:
لا اله الَّا اللّهُ،
گفت:
لا الهِ الَّا اللّهُ.
حضرت فرمود: چه مىبینى؟ عرض کرد:
مىبینم مرد سیاهى بد منظر با جامههاى چرک و بوى گندیده و بد که نزد من آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته. حضرت فرمود: بگو:
یا مَنْ یَقبَلُ الْیَسیرَ، وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثیرِ، اقْبَلْ مِنِّى الْیَسیرَ، وَاعْفُ عَنِّى الْکَثیرَ، انَّکَ انْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.
اى آن که طاعت اندک را پذیرى و از گناه بسیار درگذرى، طاعت اندک مرا بپذیر و از گناه بسیارم درگذر که تو بسیار آمرزنده و مهربانى.
آن جوان این کلمات را گفت، آن وقت حضرت به او گفت: نگاه کن چه مىبینى؟
گفت: مىبینم مردى سفید رنگ، نیکو صورت، خوشبو، با جامههاى خوب نزد من آمده و آن سیاه پشت کرده و مىخواهد برود. حضرت فرمود: این کلمات را اعاده کن، حضرت فرمود: چه مىبینى؟ عرض کرد: دیگر آن سیاه را نمىبینم و آن شخص سفید نزد من است. پس در آن حال آن جوان وفات کرد.» «35» در برخى تفاسیر آمده است:
مردى مشغول طواف بود، در حالى که مادرش را براى طواف به دوش داشت، درآن هنگام رسول خدا را دید، عرضه داشت: آیا حق مادرم را با این کار انجام دادهام؟ فرمود: نه حتى جبران یکى از نالههاى او را به هنگام وضع حمل نمىکند. «36» آرى، آیات و روایاتى که از نظرتان گذشت، الهامات الهى و وحى آسمانى استکه به وسیله قرآن و امامان معصوم به عنوان حقوق پدر و مادر به فرزندان ارائه شده، این فرزندان هستند که باید این آیات و روایات را به کار بندند و نگذارند چیزى از این واقعیتها ازدستشان برود، و آن چنان مشتاقانه براى عمل به این دستورها بکوشند که نسبت به آنها احساس سنگینى و سختى نکنند.
[ «4» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ کَمَا شَرَّفْتَنَا بِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ کَمَا أَوْجَبْتَ لَنَا الْحَقَّ عَلَى الْخَلْقِ بِسَبَبِهِ «5» اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَهَابُهُمَا هَیْبَةَ السُّلْطَانِ الْعَسُوفِ وَ أَبَرُّهُمَا بِرَّ الْأُمِّ الرَّءُوفِ وَ اجْعَلْ طَاعَتِی لِوَالِدَیَّ وَ بِرِّی بِهِمَا أَقَرَّ لِعَیْنِی مِنْ رَقْدَةِ الْوَسْنَانِ وَ أَثْلَجَ لِصَدْرِی مِنْ شَرْبَةِ الظَّمْآنِ حَتَّى أُوثِرَ عَلَى هَوَایَ هَوَاهُمَا وَ أُقَدِّمَ عَلَى رِضَایَ رِضَاهُمَا وَ أَسْتَکْثِرَ بِرَّهُمَا بِی وَ إِنْ قَلَّ وَ أَسْتَقِلَّ بِرِّی بِهِمَا وَ إِنْ کَثُرَ «6» اللَّهُمَّ خَفِّضْ لَهُمَا صَوْتِی وَ أَطِبْ لَهُمَا کَلَامِی وَ أَلِنْ لَهُمَا عَرِیکَتِی وَ اعْطِفْ عَلَیْهِمَا قَلْبِی وَ صَیِّرْنِی بِهِمَا رَفِیقاً وَ عَلَیْهِمَا شَفِیقاً «7» اللَّهُمَّ اشْکُرْ لَهُمَا تَرْبِیَتِی وَ أَثِبْهُمَا عَلَى تَکْرِمَتِی وَ احْفَظْ لَهُمَا مَا حَفِظَاهُ مِنِّی فِی صِغَرِی]
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست؛ چنانکه ما را به وجود مبارکش شرافت دادى، و بر محمّد و آلش درود فرست؛ همان سان که به سبب حضرتش حقّى به سود ما برعهده مردم واجب فرمودى.
خدایا! چنانم قرار ده که از پدر و مادرم مانند ترسیدن از پادشاه ستمکار بترسم، و به هر دو همچون مادرى مهربان نیکى کنم، و اطاعت و نیکوکاریم را به آنان، در نظرم از خواب خواب آلوده شیرینتر، و براى سوز سینهام، از شربتگوارا، در ذایقه تشنه، خنکتر گردان تا خواسته هر دو را بر خواسته خود ترجیح دهم. و خشنودى آنها را بر خشنودى خود مقدّم دارم، و نیکوکارى ایشان را در حق خود، هر چند اندک باشد، زیاد شمارم، و نیکوکارى خود را درباره ایشان هر چند بسیار باشد، اندک به حساب آورم.
خدایا! صدایم را در محضر آنان آهسته، و گفتارم را پاکیزه و دلنشین، و خویم را نسبت به آنان نرم فرما، و دلم را به هر دو مهربان ساز، و مرا نسبت به هر دو اهل مدارا و نرمش و مهربان و دلسوز گردان.
خدایا! آنان را به پاس پرورش من پاداش ده، و در برابر گرامى داشت من جزا عنایت فرما، و هر چه را در کودکى من نسبت به من منظور داشتند، در حق آنان منظور دار.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- تفسیر نور الثقلین: 3/ 149، حدیث 131، ذیل آیه 23 سوره اسراء.
(2)- اسراء (17): 23.
(3)- آل عمران (3): 92.
(4)- تفسیر نور الثقلین: 3/ 148- 149، حدیث 129، ذیل آیه 23 سوره اسراء.
(5)- تفسیر نور الثقلین: 3/ 149، حدیث 133، ذیل آیه 23 سوره اسراء.
(6)- تفسیر نور الثقلین: 3/ 151، حدیث 141، ذیل آیه 23 سوره اسراء.
(7)- تفسیر نور الثقلین: 3/ 151، حدیث 142، ذیل آیه 23 سوره اسراء.
(8)- تفسیر نور الثقلین: 3/ 151، حدیث 145، ذیل آیه 23 سوره اسراء.
(9)- تفسیر نور الثقلین: 3/ 151، حدیث 146، ذیل آیه 23 سوره اسراء.
(10)- تفسیر نور الثقلین: 3/ 151، حدیث 147، ذیل آیه 23 سوره اسراء.
(11)- تفسیر نور الثقلین: 3/ 152، حدیث 148، ذیل آیه 23 سوره اسراء؛ الکافى: 2/ 159، حدیث 9؛ وسائل الشیعة: 21/ 491، باب 94، حدیث 27670.
(12)- سنن ابن ماجه: 2/ 1208، حدیث 3662؛ کنز العمال: 16/ 463، حدیث 45453.
(13)- مسند احمد بن حنبل: 3/ 266؛ العهود المحمدیة: 425؛ مسند ابن المبارک: 165، حدیث 200.
(14)- مستدرک الوسائل: 15/ 178، باب 68، حدیث 17924؛ غرر الحکم: 407، حدیث 9339.
(15)- الکافى: 5/ 554، حدیث 5؛ من لایحضره الفقیه: 4/ 21، حدیث 4985.
(16)- مسند احمد بن حنبل: 1/ 409؛ صحیح البخارى: 1/ 134.
(17)- الکافى: 2/ 161، حدیث 12؛ وسائل الشیعة: 21/ 488، باب 92، حدیث 27665.
(18)- الدر المنثور: 4/ 172؛ تفسیر البغوى: 3/ 111، ذیل آیه 23 و 25 سوره اسراء.
(19)- الکافى: 2/ 162، حدیث 14؛ وسائل الشیعة: 21/ 490، باب 93، حدیث 27668.
(20)- بحار الأنوار: 71/ 72، باب 2، حدیث 52؛ وسائل الشیعة: 16/ 155، باب 11، حدیث 21229.
(12)- بحار الأنوار: 79/ 65، باب 14، حدیث 9؛ مستدرک الوسائل: 2/ 112، باب 20، حدیث 1568.
(22)- مستدرک الوسائل: 15/ 180، باب 70، حدیث 17933.
(32)- بحار الأنوار: 71/ 67، باب 2، حدیث 36؛ الأمالى، شیخ صدوق: 511، حدیث 5.
(24)- کنز العمال: 4/ 607، حدیث 11760؛ مقارنة الادیان: 138.
(25)- بحار الأنوار: 71/ 59، باب 2، حدیث 20؛ الکافى: 2/ 163، حدیث 20.
(26)- بحار الأنوار: 47/ 72، باب 5، حدیث 32؛ بصائر الدرجات: 243، باب 11، حدیث 3.
(27)- بحار الأنوار: 71/ 82، باب 2، حدیث 89؛ مستدرک الوسائل: 15/ 179، باب 70، حدیث 17930.
(28)- السنن الکبرى، بیهقى: 4/ 89؛ مجمع الزوائد: 3/ 71؛ عمدة القارى: 22/ 84.
(29)- بحار الأنوار: 71/ 74، باب 2، حدیث 62؛ علل الشرایع: 2/ 584، باب 385، حدیث 27.
(30)- کشف الخفاء: 1/ 47، حدیث 103.
(31)- الکافى: 2/ 349، حدیث 5؛ وسائل الشیعة: 21/ 501، باب 104، حدیث 27696.
(32)- مستدرک الوسائل: 15/ 127، باب 14؛ حدیث 17744؛ نوادر الراوندى: 5.
(33)- کنز العمال: 16/ 473، حدیث 45512؛ الاحادیث الطوال: 19.
(34)- بحار الأنوار: 75/ 236، باب 23، حدیث 107؛ تحف العقول: 322.
(35)- بحار الأنوار: 78/ 232، باب 5، حدیث 7؛ الأمالى، شیخ طوسى: 65، حدیث 95.
(36)- تفسیر فى ظلال القرآن: 4/ 2222، ذیل آیه 23 سوره اسراء؛ تفسیر ابن کثیر: 3/ 38، ذیل آیه 23 سوره اسراء.