سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدی های برادران را فراموش کن، تا دوستی شانرا پایدار کنی . [امام علی علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام در آیات و روایات3

30 کرامت و تصرف تکوینی

 

حضرت مریم به اذن پروردگار درخت خرمای خشکیده را جنباند و بلافاصله درخت میوه دار شد و خرمای تازه آورد و مریم از آن تناول نمود: «وَ هُزِّی اِلَیکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیکِ رُطَبا جَنِیّا».(142) شاخه این نخل را به سوی خود تکان ده، رطب تازه بر تو فرو ریزد.

 

حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز دارای کرامات و معجزه های بسیاری بود که نشان از تصرف تکوینی آن بانو داشت؛ مانند چرخش سنگ آسیاب(143)؛ و گردش گهواره(144) و آماده شدن غذا(145) بدون آنکه دست انسانی در کار باشد.

 

اباذر نقل می کند: «رسول خدا مرا فرستاد تا علی علیه السلام را خدمت ایشان دعوت کنم، چون به خانه علی علیه السلام رفتم و صدا زدم کسی جواب مرا نداد، امّا دیدم سنگ آسیاب خود به خود می چرخد و گندم را آرد می نماید و هیچ کس نیز در کنار آن نیست، پس بازگشتم و خدمت رسول اللّه صلی الله علیه و آله عرض کردم چیزی دیدم که نمی فهمم! من در شگفتم که سنگ آسیاب در خانه علی علیه السلام می چرخد و هیچ کس نیز با آن نبود تا بچرخاند.

 

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر آینه خداوند قلب دختر مرا پر از یقین و وجودش را پر از ایمان نموده است و خداوند از ضعف او خبر دارد؛ لذا به او کمک می کند و کفایت کارهایش را می نماید. آیا تو نمی دانی که خداوند فرشتگانی دارد که کمک کار آل محمّد صلی الله علیه و آله هستند؟!»(146)

 

31 دریافت غذای بهشتی

 

از کرامات حضرت مریم(س) این بود که غذای بهشتی از جانب خداوند دریافت می کرد: «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکَرِیَّا المِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقا قَالَ یَا مَرْیَمُ أنّی لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّه ِ یَرزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ»(147).

 

فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز در موارد متعددی غذاهای بهشتی دریافت نمود(148). در احادیث آمده است که در یکی از روزهای سخت زندگی که گرسنگی بر خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله فشار آورد فاطمه علیهاالسلام وضو گرفت و دست به دعا برداشت و پس از خواندن دو رکعت نماز از خداوند درخواست مائده ای از آسمان نمود. ناگهان ظرفی از غذا و طعام بهشتی نازل شد که بوی عطر آن، منزل علی علیه السلام را معطر ساخت.

 

امام علی علیه السلام پرسید: انّی لک هذا؟

 

حضرت پاسخ داد: هو من عند اللّه .

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که خبردار شد فرمود: حمد و ستایش خداوندی را که دختری به من عطا فرمود مانند حضرت مریم که «هرگاه زکریای پیغمبر در محراب عبادت او حاضر می شد، پیش او خوردنی می یافت. می گفت: اینها از کجاست؟

 

مریم جواب می داد: از جانب خدا»(149).

 

این ماجرا را زمخشری در کشاف نقل کرده است.

 

32 ایجاد شگفتی در پیامبر

 

حضرت زکریا چون وارد محراب حضرت مریم گردید، مشاهده نمود که غذای زمستانی در تابستان و غذای تابستانی در زمستان نزد مریم است؛ از این واقعه به شگفت آمد، لذا پرسش نمود. «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکَرِیَّا المِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقا قَالَ یَا مَرْیَمُ أنّی لَکِ هَذَا...»(150).

 

فاطمه علیهاالسلام نیز کرامات بسیاری داشت و یا گفتار و رفتاری از آن بانو اظهار می شد که پیامبر صلی الله علیه و آله (151) یا علی علیه السلام (152) و گاهی اصحابی چون سلمان و اباذر(153) را به شگفتی وا می داشت.

 

33 مکرمت امیدبخش

 

حضرت زکریا علیه السلام با مشاهده مائده بهشتی نزد حضرت مریم و شنیدن جمله آن زن که فرمود: «یَرزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ»(154) امیدوار شد و با خود اندیشید حال که چنین است، رزق یک فرزند از جانب خدا به وی نیز ممکن خواهد بود؛ لذا در سن پیری با این امید درخواست فرزند نمود(155).

 

زهرا علیهاالسلام نیز دارای کرامات و توجهات خاص الهی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله ، علی علیه السلام و به ویژه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند سلمان، اباذر و مقداد را امیدوار می نمود و به آنان دلگرمی می بخشید.

 

34 مصائب و سختیها

 

مصائب و سختیها در مسیر کمال عامل مؤثری بوده، در تقرب به خداوند نقش روشنی دارد، لذا خداوند تمام اولیاء خود را به مصائب و سختیهای خاص مبتلا می نماید. امام صادق علیه السلام از قول علی علیه السلام فرمود: «انّ أشدّ الناس بلاء النبیّون ثم الوصیّون ثم الأمثل فالأمثل...»(156).

 

حضرت مریم متحمل مصائب و بلاهای زیادی شد. سخت ترین آنها عبارت بود از دوری از مادر و پدر در تمام دوران زندگی، خدمتگزاری بیت المقدس از کودکی، تهمت و سوء ظن مردم در عین پاکی، بارداری و زایمان در تنهایی و غربت، نداشتن محل استراحت و غذا و پناه بردن به کنار درخت خرما، نگهداری کودک بدون پدر با آن برخوردها و نگاههای بد مردم.

 

امّا مصائب و سختیهای فاطمه علیهاالسلام از دوران کودکی حد و حصری نداشت. در بطن مادر تنهایی و نگرانی و حزن مادر را درک می نمود(157) و چون چشم به دنیا گشود، شاهد اذیت و آزار پدر بود(158). چندی نگذشت که خود را در کنار پدر در شعب ابی طالب متحمل سختیها دید و غم و رنج پدر را با خود تقسیم می نمود و در بیم و هراس پدر از مکه هجرت نمود. رنجهای پدر در مدینه به ویژه جنگ احد(159) را به عنوان نزدیک ترین زن به پدر بر خود هموار نمود تا نوبت به وفات پدر بزرگوارش رسید. وفات پیامبر صلی الله علیه و آله با حزن، گریه، مصائب، رنجهای طاقت فرسا و قتل فرزندش محسن شروع شد و به آرزوی مرگ و شهادت آن بانو انجامید.

 

35 قذف و نسبت ناروا

 

مردم نادان حضرت مریم را قذف نمودند و نسبتهای ناروایی به ایشان دادند. این قذف به رغم آگاهی آنان به پاکی خاندان و شرافت حضرت مریم بود: «قَالُوا یَا مَریَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئا فَرِیّا. یَا اُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ اَبُوکِ سَوءٍ وَ مَا کَانَت اُمُّکِ بَغِیّا»(160).

 

ای مریم به راستی کار بسیار ناپسندی مرتکب شده ای، ای خواهر هارون! پدر تو مرد بدی نبود و مادرت نیز بدکار نبود.

 

امام صادق علیه السلام نیز در روایتی طولانی درباره هفت گناه کبیره که در قرآن آمده و هر هفت مورد را برخی از نادانهای امت اسلامی نسبت به اهل بیت علیهم السلام مرتکب شدند می فرماید: «... امّا قذف محصنه همان است که برخی بر سر منابر فاطمه زهرا علیهاالسلام را قذف نمودند و نسبتهای نادرستی به ایشان دادند...»(161).

 

36 آرزوی مرگ

 

حضرت مریم از شدت حزن و ترس از تکذیب مردم و افترا آرزوی مرگ نمود و از خداوند آن را درخواست کرد و فرمود: «یَا لَیْتَنِی مِتُّ قبلَ هَذَا»(162).

 

حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز از شدت حزن و رنج آرزوی مرگ نمود و از خداوند درخواست کرد هر چه زودتر مرگش را برساند: «الهی عجّل وفاتی سریعا». پروردگار نیز دعای او را اجابت نمود(163).

 

37 سکوت و تحریم سخن

 

حضرت مریم به امر پروردگار در مواجهه با اهانت مردم نادان و مغرض روزه سکوت گرفت و سخن گفتن با آنان را تحریم نمود: «فَلَنْ اُکَلِّمَ الیَومَ اِنسِیّا»(164).

 

فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز پس از شنیدن اهانت برخی از منبر پیامبر صلی الله علیه و آله در مسجد آن حضرت و اهانت برخی دیگر در آستانه مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و تکذیب دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، نسبت به آن دو سکوت اختیار نمود و آنان را از گفت و گو با خود تحریم نمود و فرمود هرگز با آنان سخن نخواهم گفت: «فلن اکلم من رأس کلمة»(165).

 

38 غسل صدیقه به دست صدیق

 

حضرت مریم(س) پس از فوت به وسیله عیسی علیه السلام غسل داده شد. حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز به دست حضرت علی علیه السلام غسل داده و کفن و دفن شد. مفضل از اصحاب بزرگ امام صادق نقل می کند که از آن حضرت پرسیدم چه کسی فاطمه زهرا علیهاالسلام را غسل داد؟ فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام .

 

مفضل می گوید من این مطلب برایم بزرگ آمد و تعجب کردم؛ لذا حضرت فرمود: گویا از آنچه به تو گفتم دلتنگ شدی؟

 

عرض کردم: آری چنین است فدایت شوم.

 

حضرت فرمود: دلتنگ مباش؛ زیرا فاطمه علیهاالسلام صدیقه بود و جز صدیق نباید او را غسل دهد، مگر نمی دانی که مریم را جز عیسی کسی غسل نداد(166).

 

39 اشتیاق به بهشت

 

در روایات آمده است که فاطمه زهرا علیهاالسلام و حضرت مریم دو زن از چهار زن بهشتی هستند(167) که بهشت مشتاق آنان است: «اشتاق الجنّة الی اربع من النساء: مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم زوجة فرعون و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمّد.»(168)

 

40 بهشت جایگاه ابدی

 

آیات قرآن و عصمت و سیره حضرت زهرا علیهاالسلام و مریم(س) در این دنیا که روایات و تاریخ ثبت کرده، به خوبی جایگاه ابدی آن دو را نشان می دهد. افزون بر اینکه روایات اسلامی فراوانی وجود دارد که به صراحت، بهشتی بودن آنان را بیان می کند. روشنی مطلب به حدی است که آن را جزء ضروریات دین قرار می دهد. در روایات آمده است که اولین زن، بلکه اولین شخصی که وارد بهشت می شود حضرت زهرا علیهاالسلام است و بعد از آن جناب نوبت ورود زنان مقدس دیگری چون حضرت مریم(س) می رسد(169).

 

نتیجه گیری

 

نکات زیر را می توان به عنوان مهم ترین نتایج تحقیق در مقاله حاضر بیان کرد:

 

1 خداوند، مقدس اصیل است و اشخاص و اشیاء بر حسب انتساب خاص و تجلی خداوند در آنها و متجلی شدن خداوند به وسیله آنان از قداست نسبی برخوردار می باشند.

 

2 حضرت مریم نزد همه مسیحیها با تمام اختلافاتی که میان آنها وجود دارد مقدس است و هیچ امری در دین مسیح نتوانسته قداست آن حضرت را بپوشاند.

 

3 قرآن مبانی تقدس مریم(س) را صفات و ویژگیهایی در آن بانو بیان داشته است.

 

4 تمام صفات حضرت مریم(س) که مبنای تقدس آن حضرت بود، به طریق اولی در حضرت زهرا علیهاالسلام وجود داشت. افزون بر اینکه فاطمه زهرا علیهاالسلام از صفات دیگری نیز برخوردار بود که به تنهایی می تواند منشأ تقدس باشد.

 

5 عقده ها و کینه ها و جاه طلبیهای برخی از افراد در صدر اسلام باعث شد جریان قداست پوشی فاطمه زهرا علیهاالسلام بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله آغاز شود و جهل و تعصب آن را استمرار بخشید.

 

6 کتمان قداست زهرا علیهاالسلام نه تنها ظلم به آن حضرت بود، بلکه موجب ستم به اسلام و بشریت گردید و لوای اسلام در احترام کردن و تکریم زن و جایگاه والای زن در این آیین از مسلمانان گرفته شد. این در حالی است که در عالم غربِ مدعی مسیحیت بسیاری از کوتاهیها نسبت به زن با شعار و لوای تقدس مریم پوشش داده شده است.

 

منابع و مآخذ

 

1 ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، 1962 م.

 

2 ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالحمید آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363ش.

 

3 ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم انتشارات علامه، بی تا.

 

4 ابن کثیر ابوالفداء اسماعیل، قصص الانبیاء، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1402ق.

 

5 اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّه، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1401ق.

 

6 امینی، عبد الحسین احمد، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، بیروت، دارالکتاب العربی، 1403ق.

 

7 بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.

 

8 بی آزار شیرازی، عبدالکریم، مجموعه مقالات چهارمین کنفرانس علوم قرآن، قم، دارالقرآن الکریم 1373ش.

 

9 تستری، نور اللّه ، احقاق الحق، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا.

 

10 خمینی، روح اللّه ، چهل حدیث، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجا، 1368ش.

 

11 دشتی، محمّد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه علیهاالسلام ، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1379ش.

 

12 راغب اصفهانی، ابی القاسم الحسین، المفردات فی ترتیب القرآن، تهران، کتابفروشی مرتضوی، 1362ش.

 

13 سلمانپور، محمّد جواد، علی علیه السلام قرآن ناطق، تهران، نشر عابد، 1380ش.

 

14 صدوق، ابو جعفر محمّد بن علی، علل الشرایع، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1385ق.

 

15 صدوق، ابو جعفر محمّد بن علی، کتاب الخصال، قم، جامعة المدرسین فی الحوزة العلمیه، 1362ش.

 

16 طباطبائی، محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1392ق.

 

17 طبرسی، ابی علی، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیه، بی تا، 5 ج.

 

18 طبری، ابو جعفر محمّد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق.

 

19 طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تهران، المکتبة المرتضوی، 1362ش.

 

20 کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت، بی تا، 4 ج.

 

21 فعال عراقی، حسین، داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، تهران، سبحان، 1378ش.

 

22 قزوینی، محمّد کاظم، فاطمة الزهراء من المهد الی اللحد، ترجمه دکتر حسن فریدونی، آفاق، 1404ق.

 

23 مجلسی، محمّد باقر، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.

 

24 نجمی، محمّد صادق، سیری در صحیحین، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1359ش.

 

 

 

1 بحارالأنوار، ج 43، ص 48، 49 و 77؛ ج 14، ص 201.

 

2 همان، ج 43، ص 77.

 

3 همان، ج 43، ص 49-48؛ ج 14، ص 197 و 206.

 

4 فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 488.

 

5 الغدیر، ج 2، ص 61؛ مناقب، ج 4، ص 24.

 

6 فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 638.

 

7 فاطمه، ص 649.

 

8 مجموعه سخنرانیها و مقالات قرآنی، ص 82.

 

9 تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 159.

 

10 قصص الأنبیاء، ص 376.

 

11 آل عمران / 33.

 

12 الخصال، ج 1، ص 225.

 

13 البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 278-277.

 

14 احزاب / 33.

 

15 ابراهیم / 24.

 

16 نور / 36.

 

17 الغدیر، ج 3، ص 107.

 

18 شوری / 23.

 

19 الغدیر، ج 3، ص 31.

 

20 همان، ج 3، ص 350.

 

21 توبه / 119.

 

22 الغدیر، ج 2، ص 306.

 

23 واقعه / 11-10.

 

24 الغدیر، ج 2، ص 211.

 

25 فاتحة الکتاب / 6.

 

26 قصص قرآن در المیزان، ج 2، ص 407.

 

27 آل عمران / 35.

 

28 قصص الأنبیاء، ص 352.

 

29 تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 159.

 

30 المیزان، ج 3، ص 184.

 

31 علل الشرایع، ص 124.

 

32 قصص الأنبیاء، ص 352.

 

33 آل عمران / 35.

 

34 تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 159.

 

35 بحارالأنوار، ج 14، ص 194.

 

36 آل عمران / 37.

 

37 ضحی / 8.

 

38 بحارالأنوار، ج 43، ص 49.

 

39 البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 473.

 

40 فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 439.

 

41 الخصال، ج 1، ص 206.

 

42 بحارالأنوار، ج 43، ص 53.

 

43 همان، ج 43، ص 28.

 

44 همان، ج 43، ص 4.

 

45 همان، ج 43، ص 2.

 

46 المیزان، ج 3، ص 183؛ اصول کافی، ج 2، ص 484؛ بحارالأنوار، ج 14، ص 199.

 

47 بحارالأنوار، ج 43، ص 5-4.

 

48 همان، ج 43، ص 43.

 

49 همان، ج 43، ص 3.

 

50 آل عمران / 36.

 

51 بحارالأنوار، ج 43، ص 10؛ علل الشرایع، ص 178.

 

52 بحارالأنوار، ج 43، ص 13؛ علل الشرایع، ص 179.

 

53 الغدیر، ج 2، ص 295.

 

54 آل عمران / 37.

 

55 المیزان، ج 3، ص 173.

 

56 مفردات راغب، ص 44؛ مجمع البحرین، ج 5، ص 258.

 

57 مفردات راغب، ص 212.

 

58 همان، ص 326؛ مجمع البحرین، ج 3، ص 469.

 

59 فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 553.

 

60 زخرف / 28.

 

61 قصص قرآن، ص 232.

 

62 آل عمران / 36.

 

63 آل عمران / 37.

 

64 نور / 36.

 

65 المیزان، ج 3، ص 174.

 

66 آل عمران / 379.

 

67 بحارالأنوار، ج 43، ص 12؛ علل الشرایع، ص 181.

 

68 علل الشرایع، ص 182؛ کشف الغمه، ج 2، ص 25؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 81 .

 

69 بحارالأنوار، ج 14، ص 204.

 

70 همان، ج 14، ص 192.

 

71 البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 133.

 

72 بحارالأنوار، ج 43، ص 16.

 

73 همان، ج 43، ص 18.

 

74 بنگرید به: فاطمه زهرا، از تولّد تا شهادت، ص 33-31.

 

75 تحریم / 12.

 

76 بحارالأنوار، ج 43، ص 64.

 

77 کشف الغمه، ج 2، ص 40؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 158.

 

78 المیزان، ج 19، ص 346؛ مجمع البیان، ج 5، ص 320.

 

79 تاریخ ابن خلدون، ص 161.

 

80 مائده / 75.

 

81 الغدیر، ج 2، ص 312.

 

82 علل الشرایع، ص 184.

 

83 نساء / 68.

 

84 تحریم / 12.

 

85 بحارالأنوار، ج 43، ص 13.

 

86 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، ص 212؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 158.

 

87 بحارالأنوار، ج 2، ص 3.

 

88 بنگرید به: علی قرآن ناطق، ص 86.

 

89 بحارالأنوار، ج 43، ص 8 .

 

90 آل عمران / 42.

 

91 احزاب / 33.

 

92 (خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، زمخشری در تفسیر کشاف، ج 1، ص 193، فخر رازی در تفسیر، ج 2، ص 70، ابن اثیر در اسد الغابه، ج 2، ص 12، سبط ابن جوزی در کتاب تذکرة الائمه، امام واحدی در اسباب النزول، ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه، ص 7، سیوطی در الدر المنثور، ج 5، ص 198، طبری در ذخائر العقبی، ص 21، قرطبی در الجامع لاحکام القرآن، ج 14، ص 182، ابن عربی در احکام القرآن، ج 2، ص 166، ابن عبد البر در الاستیعاب، ج 2، ص 460، بیهقی در السنن الکبری، ج 2، ص 149، حاکم نیشابوری در المستدرک، ج 2، ص 416، امام احمد حنبل در مسند، ج 1، ص 331، نسائی در خصائص، ص 4، طبری در تفسیر، ج 22، ص 5، خوارزمی در مناقب، ص 35، هیثمی در مجمع الزوائد، ج 9، ص 166 و ابن حجر در صواعق المحرقه، ص 85) به نقل از: فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، ص 90.

 

93 تاریخ ابن خلدون، ص 434.

 

94 بحارالأنوار، ج 43، ص 15.

 

95 (قندوزی در ینابیع الموده، ص 260، محمّد صالح کشفی در مناقب، امرتسوی در ارجح المطالب، حافظ ابوبکر شافعی در تاریخ بغداد، ج 13، ص 331، ابن عساکر در تاریخ کبیر، ج 1، ص 319، حافظ سیوطی و رافعی در التدوین، طبری در ذخائر العقبی، و صفوری در نزهة المجالس، ص 227)، به نقل از: فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 121.

 

96 ینابیع الموده، ص 260.

 

97 بحارالانوار، ج 14، ص 197؛ قصص الانبیاء، ص 353.

 

98 تحریم / 12.

 

99 بحارالأنوار، ج 43، ص 20؛ الغدیر، ج 2، ص 61.

 

100 (حاکم در المستدرک، ج 3، ص 152، خطیب بغدادی در تاریخ خود، ج 3، ص 54، محب الدین طبری در ذخایر العقبی، ص 48، صدر الحفاظ کنجی شافعی در الکفایه، ص 222، سیوطی در إحیاء المیت، ص 257، متقی هندی در کنزالعمال، ج 6، ص 219 و 112 و شبلنجی در نورالأبصار، ص 45) به نقل از: الغدیر، ج 2، ص 62.

 

101 الغدیر، ج 3، ص 175.

 

102 تحریم / 11.

 

103 الغدیر، ج 2، ص 61.

 

104 آل عمران / 45.

 

105 بحارالأنوار، ج 43، ص 48.

 

106 همان.

 

107 همان، ج 14، ص 207. البته درباره بارداری حضرت مریم(س) روایت معتبری داریم که چون به وسیله نفحه روح القدس حمل برداشت نُه ساعت طول کشید هر ساعتی به اندازه یک ماه.

 

108 مریم / 31-29.

 

109 بحارالأنوار، ج 14، ص 207.

 

110 احقاف / 15.

 

111 اصول کافی، ج 2، ص 365؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 172.

 

112 انعام / 85-84.

 

113 بحارالأنوار، ج 43، ص 37.

 

114 فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 82.

 

115 این روایت را خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، ج 1، ص 316، خوارزمی در مناقب، ص 229، محب الدین طبری، حموینی، ذهبی، ابن حجر مکی، متقی هندی، زرقانی و قندوزی از اهل سنت نقل کرده اند. (بنگرید به: فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 83).

 

116 تحریم / 12.

 

117 آل عمران / 43.

 

118 تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 160.

 

119 علل الشرایع، ص 182.

 

120 بحارالأنوار، ج 43، ص 76 و 84.

 

121 فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 221.

 

122 ارشاد دیلمی، ج 1، ص 270.

 

123 آل عمران / 191.

 

124 بحارالأنوار، ج 43، ص 35.

 

125 آل عمران / 35.

 

126 فرهنگ سخنان فاطمه، ص 83.

 

127 آل عمران / 43.

 

128 آل عمران / 42.

 

129 المیزان، ج 3، ص 188.

 

130 بنگرید به: بحارالأنوار، ج 43، ص 22، 24، 26، 36، 37، 49 و 78.

 

131 بحارالأنوار، ج 43، ص 49.

 

132 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 15، ص 197.

 

133 آل عمران / 45.

 

134 مریم / 19.

 

135 آل عمران / 42.

 

136 بنگرید به: الغدیر، ج 5، ص 49؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 78.

 

137 بنگرید: به علی قرآن ناطق، ص 86.

 

138 مریم / 24.

 

139 المیزان، ج 14، ص 43.

 

140 بحارالأنوار، ج 14، ص 209.

 

141 اصول کافی، ج 1، ص 346؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 79.

 

142 مریم / 25.

 

143 بحارالأنوار، ج 43، ص 29.

 

144 همان، ج 43، ص 45.

 

145 همان، ج 43، ص 30.

 

146 همان، ج 43، ص 29.

 

147 آل عمران / 37.

 

148 بحارالأنوار، ج 43، ص 27، 29، 31 و 77.

 

149 همان، ج 35، ص 251؛ فرهنگ سخنان فاطمه، ص 261.

 

150 آل عمران / 37.

 

151 بحارالأنوار، ج 43، ص 91.

 

152 همان، ج 43، ص 74، 60 و 31.

 

153 همان، ج 43، ص 46-45.

 

154 آل عمران / 37.

 

155 المیزان، ج 3، ص 174.

 

156 شرح چهل حدیث، ص 203.

 

157 بحارالأنوار، 43، ص 2.

 

158 صحیح بخاری، ج 1 و 5 به نقل از: سیری در صحیحین، ص 324.

 

159 صحیح بخاری، ج 1، 4 و 5 به نقل از: سیری در صحیحین، ص 325.

 

160 مریم / 28-27.

 

161 الخصال، ص 364.

 

162 مریم / 23.

 

163 بحارالأنوار، ج 43، ص 177؛ احقاق الحق، ج 19، ص 16؛ فرهنگ سخنان فاطمه، ص 177.

 

164 مریم / 26.

 

165 تاریخ طبری، ج 3، ص 236؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 134 و ج 2، ص 19؛ الغدیر، ج 7، ص 226 و 229؛ فرهنگ سخنان فاطمه، ص 248.

 

166 اصول کافی، ج 1، ص 459؛ علل الشرایع، ص 184.

 

167 الخصال، ص 206 و 235.

 

168 بحارالأنوار، ج 43، ص 53.

 

169 همان، ج 43، ص 52.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/2/4 :: ساعت 12:44 عصر )
»» جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام در آیات و روایات2

11 زیبایی ظاهری

 

امام باقر علیه السلام درباره حضرت مریم می فرماید: «او زیباترین زنان بود؛ اجمل النساء.»(69)

 

در روایت دیگر نقل شده است که در قیامت زنانی که به خاطر زیبایی خود دچار فتنه شده اند و آن زیبایی را بهانه قرار می دهند، حضرت مریم را حاضر می کنند و از آنان می پرسند آیا شما از حضرت مریم زیباتر بودید؟!(70) در واقع زیبایی آن حضرت حجتی برای سایر زنان است.

 

از حضرت فاطمه علیهاالسلام در قرآن به کوکب دُرّی یاد شده است(71) و طبق روایات از شدت درخشندگی چهره، آن حضرت را زهرا نامیده اند(72). پیامبر صلی الله علیه و آله درباره خلقت ایشان فرمودند: «فاطمه حوراء انسیه خلق شده است»(73)؛ یعنی او حوریه ای است به صورت انسان. از مجموع روایات به دست می آید که بانوی دو عالم، از چهره درخشنده و نورانی و پر تلألؤ بهره مند بودند.

 

او آن چنان زیبا بود که گویی ماه شب چهارده است و پنداری که گردن وی از سپیدی مانند تُنگ بلوری می ماند، همواره متبسم بود و زمانی که تبسم می نمود دندانهایش مانند لؤلؤ منظم مشاهده می شد(74).

 

12 قلب پر از ایمان و یقین

 

حضرت مریم قلبی پر از ایمان و یقین به خداوند داشت. به همین سبب نیز خداوند درباره ایشان می فرماید: «صَدَّقَت بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ»(75). روشن است کسی که وحی الهی به پیامبران و تمام وعد و وعید و اوامر و نواهی خداوند و تمام کتب آسمانی را تصدیق می کند، قلبی پر از ایمان و یقین دارد.

 

وجود مطهر حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام از هر نوع شرک خالی بود و قلبی که پاک و مطهر از هر نوع آلودگی و دنسی باشد پر از ایمان و یقین است. به طور خاص درباره ایمان و یقین فاطمه زهرا علیهاالسلام روایات متعددی به دست ما رسیده است. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: «یا سلمان إنّ ابنتی فاطمة ملأ اللّه قلبها و جوارحها ایمانا الی مشاشها تفرغت لطاعة اللّه .»(76)

 

تأمل و دقت در خطبه زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه در دفاع از فدک(77)، منزلت ایمان آن حضرت را روشن می سازد.

 

13 نیل به آخرین درجه کمال

 

حضرت مریم(س) و حضرت فاطمه علیهاالسلام هر دو به نهایت کمال ممکن دست یافته بودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مردان زیادی به نهایت کمال رسیدند، امّا از زنان فقط حضرت آسیه دختر مزاحم همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و حضرت فاطمه علیهاالسلام به نهایت کمال رسیدند.»(78)

 

14 مقام ولایت الهی

 

حضرت مریم چنان عبادت پروردگار نمود که خداوند به او ولایت بخشید. از همین رو در باب پیامبری او اختلاف است و جمعی از مسلمانان او را از پیامبران دانسته اند(79).

 

فاطمه زهرا نیز ولیة اللّه بود و مقام ولایت به او اعطا شده بود و پدرش رسول اکرم صلی الله علیه و آله همسرش علی علیه السلام و فرزندانش و خود آن حضرت به آن مقام مفتخر بودند.

 

15 صدیقه و هم رتبه با انبیاء

 

حضرت مریم صدیقه بود: «وَ اُمُّهُ صِدِّیقَة»(80). حضرت زهرا نیز صدیقه بود، لذا یکی از اسامی آن بانو صدیقه است. به طرق متعددِ اهل سنت از عایشه نقل شده که گفت: «ما رأیتُ أصدق لهجة من فاطمه.»

 

پیامبر صلی الله علیه و آله در روایتی فرمود: «... ای علی علیه السلام ، همسری صدیقه مانند دختر من به تو داده شد که من چنین همسری ندارم.»(81)

 

امام صادق علیه السلام فرمود: «فاطمه را علی علیه السلام غسل داد، چون صدیقه را کسی جز صدیق غسل نمی دهد.»(82)

 

معانی متعددی برای صدیقه ذکر کرده اند:

 

1 بسیار راستگو؛ 2 کسی که فراوان راست می گوید؛ 3 کسی که در راستگویی کامل است؛ 4 کسی که هرگز دروغ نگفته است؛ 5 آن که سخن خود را باعمل خویش تصدیق می کند؛ 6 کسی که آنچه خدا به او فرموده و به انبیاء خود امر نموده تصدیق می کند و در وحی الهی هیچ گاه دچار تردید نمی شود.

 

از آیات و روایات به روشنی به دست می آید مرتبه صدیقین در ردیف مراتب انبیاء و شهدا می باشد: «وَ مَنْ یُطِعِ اللّه َ وَ الرَّسُول فَاولئِکَ مَعَ الَّذِینَ اَنعَمَ اللّه ُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ اولئِکَ رَفِیقا»(83).

 

16 کمال علم و آگاهی

 

حضرت مریم از علم و آگاهی بالایی برخوردار بود. قرآن درباره ایشان می فرماید: «وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ»(84). پر واضح است که تصدیق تمام کلمات خداوند و تعالیم وحیانی و کتب انبیاء الهی فرع بر علم و آگاهی داشتن به آنهاست و گر نه تصدیق بدون علم تصدیق نیست، بلکه جهل است.

 

حضرت زهرا علیهاالسلام نیز در علم و آگاهی به کمال رسیده بود. امام باقر علیه السلام در وجه تسمیه آن حضرت به فاطمه می فرماید: هر آینه من (خداوند) شیر را به وسیله علم در وجود تو (فاطمه) قطع نمودم؛ «... انّی فطمتک بالعلم.»(85)

 

علاوه بر گواهی سخنان حضرت فاطمه علیهاالسلام به خصوص خطبه طولانی در مسجد مدینه(86)، میزان علم آن حضرت از پاسخگویی به پرسشهای زنان(87) و از تبادل افکار با علی علیه السلام و ازمصحف فاطمه(88) به دست می آید.

 

عمار یاسر درباره آگاهی و علم بی نهایت آن حضرت نقل می کند: «روزی حضرت فاطمه علیهاالسلام خطاب به حضرت امیر علیه السلام فرمود: علی جان نزدیک بیا تا اطلاع دهم شما را از آنچه در گذشته اتفاق افتاد و آنچه در حالِ به وقوع پیوستن است و آنچه در آینده رخ خواهد داد.»(89)

 

17 عصمت و تطهیر

 

خداوند هم حضرت مریم(س) و هم حضرت فاطمه علیهاالسلام را تطهیر نمود. قرآن درباره حضرت مریم می فرماید: «وَ اِذ قَالَتِ المَلائِکَةُ یَا مَریَمُ إنَّ اللّه َ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ»(90).

 

از اسامی حضرت زهرا علیهاالسلام یکی طاهر است و روشن ترین و بهترین سخن درباره تطهیر فاطمه علیهاالسلام قول خداوند متعال است که فرمود: «اِنَّما یُرِیدُ اللّه ُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهلَ البَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا»(91).

 

بدون هیچ تردیدی فاطمه زهرا یکی از اهل بیت و از مصادیق قطعی آیه یاد شده است. بیش از بیست نفر از بزرگان محدث و مفسر از اهل سنت اعتراف کرده اند که فاطمه زهرا علیهاالسلام جزء اهل بیت در آیه مزبور می باشد(92).

 

18 پاکی از خون زنانه

 

پیامبر صلی الله علیه و آله در نامه ای که به نجاشی می نویسد از مریم با صفت طیبه بتول یاد می کند(93). طبق سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله ، مریم مانند فاطمه علیهاالسلام بتول بود: «عن علی علیه السلام أن النبی صلی الله علیه و آله سئل ما البتول؟ فانا سمعناک یا رسول اللّه تقول: إن مریم بتول و فاطمة بتول، فقال: البتول لم تر حمرة قطّ، ای لم تحض، فانّ الحیض مکروه فی بنات الأنبیاء»(94).

 

از رسول خدا درباره کلمه بتول سؤال شد که ای رسول خدا، شما فرموده اید: مریم بتول است و فاطمه نیز بتول است، فرمودند: بتول کسی است که هرگز خون ندیده؛ زیرا خونریزی ماهیانه در دختران انبیاء ناپسند است.

 

در باره فاطمه زهرا علیهاالسلام احادیث صحیحی بر این معنی تصریح می کند. دانشمندان بزرگ اهل سنّت نیز به این ویژگی حضرت فاطمه اقرار کرده اند(95).

 

قندوزی در ینابیع الموده از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که فاطمه بتول نامیده شد؛ زیرا خدای متعال حیض و نفاس را از وی دور فرمود(96). البته پاک بودن از حیض و نفاس در خصوص فاطمه زهرا علیهاالسلام امری قطعی است، امّا درباره مریم(س) روایات متفاوت است. در برخی روایات آمده است که ایشان هنگام عادت ماهانه از مسجد بیرون می رفتند(97). در این صورت بتول درباره ایشان به معنای بریدن از دنیا و ناپاکیها خواهد بود.

 

19 پاکدامنی و عفت

 

قرآن درباره حضرت مریم یادآوری می کند: «مَرْیَمُ ابْنَتِ عِمْرَانَ الَّتِی أَحصَنَتْ فَرْجَهَا»(98). این عبارت به عفت و پاکدامنی آن حضرت اشاره دارد.

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز به همین معنی درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام تصریح می کند: «عن الرضا عن آبائه علیهم السلام قال: قال النبی صلی الله علیه و آله : أنّ فاطمة أحصنت فرجها فحرّم اللّه ذرّیتها علی النار.»(99)

 

محدّثان و دانشمندان متعددی از اهل سنت این عبارت را درباره حضرت زهرا علیهاالسلام از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل کرده اند و به نهایت پاکدامنی و عفت آن بانو اعتراف کرده اند(100). علامه امینی شانزده نفر از بزرگان اهل سنت را نام می برد که حدیث مزبور را در کتب خود نقل کرده و بر آن صحه گذاشته اند(101).

 

20 فرزند پاک؛ نتیجه پاکدامنی

 

قرآن در باره حضرت مریم می فرماید: «مَریَمُ ابْنَتِ عِمْرَان الَّتِی اَحصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ منْ رُوحِنَا»(102). خداوند به دنبال پاکدامنی حضرت مریم، روح خود را در او دمید و نتیجه آن پدید آمدن حضرت عیسی علیه السلام بود.

 

خداوند امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را نیز به دنبال پاکدامنی حضرت زهرا علیهاالسلام به آن بانوی مقدس عطا فرمود. حسان این مطلب را به شعر کشیده و گفته است:

 

و إن مریمٌ أحصنت فرجها و جاءت بعیسی کبدر الدجی

فقد أحصنت فاطم بعدها و جاءت بسبطی نبیّ الهدی(103)

 

21 بشارت خداوند به فرزند

 

خداوند، حضرت مریم را به عیسی (کلمة اللّه ) بشارت داد و فرمود: «إنَّ اللّه َ یُبَشِّرُکَ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ المَسِیحُ عِیسَی ابنُ مَریَمَ»(104).

 

فاطمه زهرا علیهاالسلام به حسن و حسین علیهماالسلام دو کلمه باقیه و از کلمات تامه خداوند بشارت داده شدند(105). در حدیث نبوی آمده است که در هنگام ولادت هر یک از دو سرور جوانان بهشت، پیامبر صلی الله علیه و آله به فاطمه زهرا علیهاالسلام بشارت داد و پیشاپیش تبریک گفت که از او امامی متولد می شود که اهل بهشت از وی سود خواهند برد(106).

 

22 سفارش خدا به احسان به مادر

 

حضرت مریم بعد از شش ماه بارداری حضرت عیسی علیه السلام را به دنیا آورد(107) و ایشان به اذن الهی در گهواره کودکی سخن گفت: «قَال إنِّی عَبدُ اللّه ِ... وَ جَعَلَنِی مُبَارَکا أینَ مَا کُنْتُ وَ اَوصَانِی... وَ بَرّا بِوَالِدَتِی...»(108)؛ یعنی... من عبد اللّه هستم و خداوند مرا هر کجا که باشم مبارک قرار داده و مرا به... و احسان و نیکی به مادرم توصیه کرده است.

 

حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز بعد از شش ماه بارداری حضرت حسین علیه السلام را به دنیا آورد(109) و قبل از آنکه حسین علیه السلام فرزندی به نام عبد اللّه داشته باشد به جهت کمال و اوج عبودیت خدا کنیه ابا عبد اللّه را به وی دادند و آیه شریفه: «وَ وَصَّینَا الانسَانَ بِوَالِدَیهِ اِحسَانا»(110) در شأن او و مادر مقدسش نازل گردید(111).

 

23 واسطه الحاق نسل به انبیاء

 

از آنجا که حضرت مریم شوهر نداشت واسطه الحاق حضرت عیسی علیه السلام به نسل انبیاء بود. قرآن می فرماید: «... وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَیمَانَ وَ اَیُّوبَ وَ یوسُفَ وَ مُوسی وَ هَارُونَ وَ کَذَلِکَ نَجْزِی المُحْسِنِینَ. وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَی وَ عِیسی...»(112)؛ یعنی از اولاد ابراهیم، داوود، سلیمان و... عیسی... بود.

 

حضرت زهرا علیهاالسلام نیز واسطه الحاق و انتساب نسلش به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و انبیاء بود(113). امام موسی بن جعفر علیه السلام در مناظره با هارون الرشید می فرماید: «خداوند حضرت عیسی را از طریق مریم(س) به نسل انبیاء ملحق نمود و به همین گونه ما را از طریق مادرمان فاطمه علیهاالسلام به نبی اکرم صلی الله علیه و آله ملحق نموده است.»(114)

 

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که خداوند متعال نسل هر پیامبری را در صلب خود آن پیامبر قرار داد و حال آنکه نسل مرا در صلب علی علیه السلام قرار داد(115).

 

24 عبادت و قنوت

 

قرآن در باره حضرت مریم می فرماید: «وَ کَانَتْ مِنَ القَانِتِینَ»(116) و «یَا مَریَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ»(117). طبق دلالت آیات یاد شده آن حضرت دارای دوام طاعت، نماز، طول قیام و دعا بود. ابن خلدون می نویسد مریم چنان در عبادت پای فشرد که به او مَثَل می زنند(118).

 

عبادت و مداومت حضرت زهرا علیهاالسلام در طول عمر کوتاهشان بر قیام، نماز و دعا زبانزد است. امام حسن علیه السلام در این باره می فرماید: «مادرم فاطمه علیهاالسلام را دیدم که در شب جمعه ای در محراب عبادت ایستاده بود و مرتب در حال رکوع و سجود بود تا سپیده صبح آشکار شد و می شنیدم که مردان و زنان مؤمن را دعا می فرمود...»(119).

 

حسن بصری گوید: در این امت عابدتر از فاطمه زهرا علیهاالسلام پیدا نمی شود، آن قدر در عبادت بر سرپا می ایستادند تا پایشان ورم می کرد(120).

 

ابن فهد حلی در کتاب خود آورده است که صدیقه طاهره در نماز از ترس خدا نفس نفس می زد(121). از همه گویاتر اینکه دغدغه حضرت علیهاالسلام در شب عروسی، عبادت و قنوت پروردگار بود. امام علی علیه السلام می گوید در شب عروسی فاطمه را نگران و گریان دیدم، پرسیدم: چرا ناراحتی!؟

 

حضرت زهرا علیهاالسلام پاسخ داد: پیرامون حال و امر خویش فکر کردم که هنگام مرگ و سرازیر شدن به قبر چگونه خواهد بود. امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت. پس تو را به خدا سوگند بیا تا به نماز بایستیم و با هم در این شب خدا را عبادت کنیم(122).

 

قیام، عبادت و قنوت فاطمه علیهاالسلام به حدی بود که بنا به فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله آیه شریفه: «الَّذِینَ یَذکُرُونَ اللّه َ قِیَاما وَ قُعُودا...»(123) در شأن ایشان نازل شد(124).

 

25 خدمتگزار خدا

 

حضرت مریم به دلیل نذر مادرش خدمتگزار خداوند و خانه او بود: «اِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرا»(125).

 

فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز با عرفان، آگاهی و عشق، خدمتگزار خداوند بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روزی از دخترش پرسید: «فاطمه! چه درخواست و حاجتی داری؟ هم اکنون فرشته وحی در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده تا هر چه بخواهی تحقق پذیرد.

 

فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: لذتی که از خدمت خدا می برم مرا از خواهش کردن از او باز داشته است، حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبای والای خداوند باشم»(126).

 

26 حضور عبادی در جمع مردان

 

خداوند به حضرت مریم امر نمود که: «وَارکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ»(127). لازمه اجرای این دستور، حضور در اجتماع مردان نمازگزار بود و مریم این دستور را امتثال نمود و با راهبان در معبد به نماز و رکوع پرداخت.

 

فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز برای انجام رسالت الهی و تحقق اهداف پیامبر صلی الله علیه و آله و دفاع از حق و امامت علی علیه السلام ، با حضور در برخی اجتماعات مردان به وظایف الهی خود پرداخت.

 

27 برگزیدگی و برتری بر زنان

 

حضرت مریم برتر از زنان زمانش بود، امّا فاطمه زهرا علیهاالسلام برترین زنان از اولین تا آخرین است. خداوند درباره حضرت مریم می فرماید: «اِنَّ اللّه َ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفَاکِ عَلی نِساء العَالَمِینَ»(128). درباره اصطفای اول در آیه فوق گفته اند گزینش برای تطهیر و رسالت الهی و اصطفای دوم که همراه با حرف «علی» است گزینش و برتری دادن بر زنان می باشد(129).

 

درباره برتری فاطمه زهرا علیهاالسلام بر تمام زنان جهان از اولین تا آخرین ایشان روایات متعددی وجود دارد(130). روایتی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله رسیده که فرمود: «مریم سیده نساء عالم خود بود، امّا فاطمه سیده نساء عالمین از اولین تا آخرین است و به تحقیق چون او در محرابش به عبادت می ایستد، هفتاد هزار فرشته مقرب به او سلام می دهند و با همان ندایی که به مریم می دادند خطاب به فاطمه ندا می دهند که ای فاطمه! خدا تو را برگزید و تطهیر نمود و تو را بر زنان عالمین برتری داد(131).

 

ابن ابی الحدید از دانشمندان اهل سنت می گوید: سخن پیامبر که فرمود فاطمه علیهاالسلام برترین زن عالم است نص و قطعی است(132).

 

28 محدّثه و نزول فرشتگان

 

مریم محدّثه بود و فرشتگان و جبرئیل بر او نازل می شدند و با او سخن می گفتند: «اِذْ قَالَتِ المَلائِکَةُ یَا مَریَمُ اِنَّ اللّه َ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنه...»(133)؛ یعنی یاد آر زمانی که فرشتگان به مریم گفتند: ای مریم خداوند تو را به کلمه ای از جانب خود بشارت می دهد... و یا «... قَالَ اِنَّمَا اَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لاِءهَب لَکِ غُلاما زَکِیّا...»(134) و «یَا مَریَمُ اِنَّ اللّه َ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفَاکِ عَلی نِسَاءِ العَالَمِینَ»(135).

 

فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز محدّثه بود؛ چون فرشتگان و جبرئیل بر او نازل شده، با او سخن می گفتند. در این باره روایات بسیار و متواتر معنوی وجود دارد و بزرگان اهل سنت با نقل روایات بر صحت مطلب اعتراف کرده اند(136).

 

از جمله روایات اینکه امام صادق علیه السلام می فرماید: «به این جهت فاطمه زهرا علیهاالسلام را محدّثه نامیده اند که فرشتگان از آسمان بر ایشان نازل می شدند و همانند مریم به او ندا می دادند که ای فاطمه اِنَّ اللّه َ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفَاکِ عَلی نِسَاءِ العَالَمِینَ یا فاطمةُ اقنتی لربّک و اسجُدی و ارکَعی مع الراکعینَ». مصحف فاطمه حاصل گفت و گوی فرشته مقرب با آن حضرت بود(137).

 

29 تسلی و رفع حزن به وسیله جبرئیل و فرشتگان

 

حضرت مریم پس از باردار شدن و تنهایی و خوف از زبان مردم، دچار حزن و اندوه گردید. در این حال ندایی آمد که ای مریم اندوهگین مباش، «فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا ألاّ تَحزَنِی...»(138). برخی از مفسران ندا دهنده را حضرت مسیح که در بطن مریم بود دانسته اند(139) و برخی گفته اند فرشته یا جبرئیل ندا داد(140).

 

حضرت زهرا پس از وفات پدر دچار حزن و اندوه شدیدی شد. خداوند متعال برای کاستن حزن و اندوه آن بانو و تسلی دادن به وی فرشتگان و جبرئیل را بر وی نازل می نمود تا به او تسلی دهند و از حزن او بکاهند(141): «... و کان جبرئیل یأتیها فیحسن عزاءها علی ابیها و یطیب نفسها و یخبرها عن أبیها و مکانه...»



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/2/4 :: ساعت 12:42 عصر )
»» جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام در آیات و روایات1

مقدّمه

 

خداوند متعال دارای تقدس اصیل و ذاتی است و برخی از اشخاص و اشیاء به میزان انتساب خاص به خداوند متعال و تجلی خداوند در آنها و تجلی خدایی آنها از قداست نسبی برخوردارند. از میان مردان، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و از میان زنان، فاطمه زهرا علیهاالسلام دارای بالاترین تقدس بعد از خداوند متعال می باشند. رفتار و گفتار رمزآلود پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نسبت به فاطمه زهرا علیهاالسلام و آیات قرآنی که به کنایه از آن حضرت یاد کرده و یا در شأن ایشان نازل شده و کلمات معصومین علیهم السلام به روشنی تقدس بانوی اسلام را بیان می کند. مقایسه میان حضرت زهرا علیهاالسلام و حضرت مریم(س) نیز روشن می نماید که اگر حضرت مریم(س) به خاطر صفاتی که در قرآن آمده مقدس بود، فاطمه زهرا علیهاالسلام به طریق اولی مقدس تر است. قرآن نزدیک به بیست ویژگی برای حضرت مریم بیان کرده و روایات اسلامی آنها را به نزدیک چهل ویژگی رسانده است. در قرآن، روایات و تاریخ اسلامی همین چهل ویژگی در رتبه بالاتر و شدت بیشتر برای فاطمه علیهاالسلام ثبت شده است.

 

در مقاله حاضر، چهل ویژگی در حضرت مریم(س) طبق آیات و روایات اسلامی برشمرده شده و با بیان آیات و روایات و اقوال تاریخی نشان داده شده که آن ویژگیها در حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز وجود داشته است.

 

بدون تردید هر گام در شناخت فاطمه زهرا علیهاالسلام گام ما را در تبعیت و الگوپذیری از آن بانوی مقدس استوارتر می سازد و خدمتی به اسلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام می باشد که مزد آن تسهیل و تسریع در عبور از پل صراط است. متأسفانه صاحبان حقدها و کینه ها در صدر اسلام با انگیزه خنثی سازی مبارزات فاطمه زهرا علیهاالسلام در دفاع از رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامت حضرت علی علیه السلام به قداست پوشی فاطمه زهرا علیهاالسلام دست زدند. آنان نه تنها قداست فاطمه علیهاالسلام را منتشر نکردند، بلکه کتمان هم کردند. آن کینه ها در بستر جهل و تعصب در عالم اسلام جاری شد و تقدس پوشی استمرار پیدا کرد و تا آنجا پیش رفت که عقاید بدعت آمیزی مانند شرک بودن زیارت قبور و احترام مؤمن بعد از مرگ وارد اسلام شد و بسیاری از آثار مقدس اسلامی در سرزمین اسلام از میان رفت.

 

مخاطب اصلی مقاله حاضر، نخست آن دسته از مسلمانان است که هنوز تقدس فاطمه زهرا علیهاالسلام را درک نکرده اند و ثانیا کسانی که پس از درک قداست آن بانو، مطامع سیاسی، جناحی یا هوس روشنفکرنمایی آنان باعث شده که قداست آن بانو را فراموش کنند یا قداست حضرت زهرا علیهاالسلام را به پشت پرده تعدد قرائات دین برانند. ثالثا مقاله به کسانی نظر دارد که تشنه آگاهی از جایگاه زن در آیین اسلام می باشند.

 

جواز مقایسه میان مریم(س) و فاطمه علیهاالسلام

 

یکی از بهترین روشهای شناخت بزرگان، مقایسه و مقارنه میان شخصیت، نظریات، رفتار و گفتار آنان و دوستان و دشمنان ایشان می باشد. امّا این سؤال مطرح است که آیا مقایسه میان حضرت مریم(س) و حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام جایز و بایسته است؟

 

پاسخ این سؤال مثبت است، چون در طول تاریخ به مناسبتهای مختلف معصومین علیهم السلام و اولیاء میان آن دو بانوی برگزیده مقایسه به عمل آورده اند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله اولین شخصی است که بارها با مقایسه فاطمه علیهاالسلام با مریم(س) عظمت و برتری فاطمه علیهاالسلام بر مریم(س) را به مسلمانان، بلکه بشریت تفهیم می نمود(1). بعد از آن جناب خود حضرت زهرا است که از پدر گرامیشان سؤال می کنند: «ای پدر آیا من بهترم یا مریم؟! رسول خدا جواب می دهد: تو در میان قوم و امت اسلامی بهترین هستی و مریم در میان قوم خود»؛ «یا أبه أنا خیر أم مریم؟ فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : أنت فی قومک و مریم فی قومه»(2).

 

در کلمات امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام بیشترین مقایسه میان مریم(س) و فاطمه زهرا علیهاالسلام به چشم می خورد(3). از بزرگان صدر اسلام جناب ام سلمه که در مسجد پیامبر پس از اهانت ابوبکر به دفاع از زهرا علیهاالسلام می پردازد و می فرماید: «فاطمه بهترین و برگزیده زنان و مادر جوانان اهل بهشت و عدیله و نظیر مریم است»(4). باز حسان بن ثابت که در شعر مقایسه کرده و گفته است:

 

و ان مریم أحصنت فرجها و جائت بعیسی کبدر الدجی

فقد أحصنت فاطمة بعدها و جاءت بسبطی نبی الهدی(5)

 

هی البتول الطهر و العذراء کمریم الطّهر و لا سواء

 

او بتول، طاهر و عذراء است؛ مانند مریم طاهره، ولی این دو یکسان نیستند(6).

 

شاعری دیگر چنین سروده است:

 

إن قیل حواء قلت: فاطم فخرها أو قیل مریم قلت: فاطمة افضل

 

اگر گفته شود حوا، گویم فاطمه افتخار وی است و اگر گفته شود مریم، گویم فاطمه برتر از اوست.

 

أفهل لحواء والد کمحمّدٍ؟ أم هل لمریم مثل فاطمة اَشْبُلُ

 

آیا حوا را پدری مانند محمّد صلی الله علیه و آله می باشد؟ و آیا برای مریم مانند فاطمه، شیربچگانی است.

 

کلّ لها حین الولادة حالة منها عقول ذوی البصائر تذهل

 

برای هر یک از آنان به هنگام تولّد حالتی است که از آن حالت عقول صاحبان خرد می روند(7).

 

جناب دکتر بی آزار شیرازی در مقاله ای میان آن دو زن به طور موجز، سیزده مورد مقایسه به عمل آورده است(8).

 

شایستگی بیشتر فاطمه علیهاالسلام برای تقدس

 

بیشتر اوصافی که قرآن و روایات برای حضرت مریم(س) برشمرده اند به طریق اولی در فاطمه زهرا علیهاالسلام وجود داشت که در ضمن مقایسه آن دو بانو خواهد آمد. در رفتار و گفتار شگفت و رمزآلود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در باره فاطمه زهرا علیهاالسلام پیام مهمی برای مسلمانان و جامعه بشری نهفته است. آن پیام عبارت است از اعلام بالاترین تقدس برای فاطمه علیهاالسلام و معیار قرار دادن آن حضرت در سنجش ایمان قلبی و دینداری مسلمانان. قرآن با تعبیر شگفت «نسائنا» (زنان ما) از فاطمه زهرا علیهاالسلام در آیه مباهله بیان می کند که فاطمه علیهاالسلام تجلی اوصاف نیک زنان بهشتی بوده، تقدس همه آنها در او جمع است.

 

با این همه بسی جای تأسف است که عده ای از مسلمانان در صدر اسلام با آگاهی از تقدس آن بانو در مقابل ثمنی بخس، نه تنها قداست فاطمه زهرا علیهاالسلام را به بشریت اعلام و تثبیت نکردند، بلکه آن را کتمان نمودند. آنان برای حفظ حکومت غاصبانه مهم ترین مانع یعنی فاطمه علیهاالسلام را ترور شخصیت و شخص نمودند و از طرف دیگر برای عقده گشایی ها و بالا بردن عایشه نگذاشتند قدر آن بانوی مقدس شناخته و معهود گردد.

 

متأسفانه آنان با آن کتمان و ترور نه تنها به اسلام جفا کردند، بلکه بر بشریت ظلم روا داشتند؛ زیرا اگر امروز فاطمه علیهاالسلام همانند مریم(س) در میان تمام مسلمانان به عنوان فاطمه مقدس مشهور و معهود بود، بالاترین نماد و دلیل مبنی بر احترام اسلام به زن در اختیار مسلمانان بود. آنان مهم ترین معیار سنجش دینداری و تقرب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را از مسلمانان گرفتند.

 

بسی مایه تعجب است که امروز هیچ مسیحی نیست که مریم را به عنوان مقدس نشناسد و نام نبرد، امّا با کمال تأسف نگارنده با یک افسر مصری در کنار خانه کعبه در سال 1376 ملاقات و گفت و گو نمود و معلوم گردید او اصلاً فاطمه زهرا علیهاالسلام را نمی شناسد و نمی داند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین دختری داشته است؟!

 

در میان پیروان مسیح نیز اختلاف و شکافی عمیق پدید آمده است. پروتستانها اختلافات فراوانی با کاتولیکها دارند و حتی میان آنها نزاعهای خونین در گرفت که هنوز ادامه دارد. لوتر به عنوان رهبر پروتستانها که با تقدس زدایی از کلیسا و کشیشها مبارزه خود را علیه کاتولیکها شروع نمود، هرگز در صدد برنیامد که تقدس حضرت مریم یا حضرت مسیح را نفی کند، بلکه در بالاترین حد به تقدس حضرت مریم اعتراف دارد و تأکید می کند. با تمام اختلافاتی که در میان مسیحیها وجود دارد روی تقدس مریم اتفاق نظر دارند، لذا چه کاتولیک و چه پروتستان در گرفتاریها ندا می دهد: ای مریم مقدس. این در حالی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام برای مقدس بودن شایسته تر و سزاوارتر است، امّا متأسفانه برخی بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله از سر غرض یا جهل بعد از غصب خلافت و خانه نشین کردن علی علیه السلام به تقدس زدایی از فاطمه علیهاالسلام اقدام کردند.

 

تأسف آورتر اینکه امروزه برخی از روشنفکران مسلمان حتی شیعی، با تقلید از لوتر، به گمان خود به دنبال نهضت اصلاح دینی و پروتستانتیسم اسلامی هستند، امّا هرگز حد لوتر را نگه نداشته، اعتقادی به تقدس فاطمه زهرا علیهاالسلام از خود نشان نمی دهند.

 

مقایسه فاطمه مقدس علیهاالسلام با مریم مقدس(س)

 

1 شرافت خانوادگی

 

مریم از خاندان ماثان از فرزندان حضرت داوود علیه السلام بود و عمران پدر مریم، بزرگ این خاندان پیش از عهد هیرودوس(9) و از خانواده نبوت و دیانت بود(10).

 

در شرافت خانوادگی حضرت مریم همین بس که حضرت عیسی علیه السلام از پیامبران بزرگ و ولیده آن خانواده است. خداوند سوره مریم را به نام این خانواده نام نهاده و چندین بار از این خانواده سخن گفته است. در آیه «اِنَّ اللّه َ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحا وَ آلَ اِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَی العَالَمِینَ»(11) این خانواده را یکی از چهار خانواده برگزیده معرفی کرده است.

 

در بیان شرافت خانوادگی حضرت فاطمه نیز سخن بسیار و امری روشن برای مسلمانان است. طبق روایت امام رضا علیه السلام (12) و روایات(13) دیگر، آل ابراهیم در آیه یاد شده خانواده پیامبر اکرم از چهار خانواده برگزیده است.

 

افزون بر اینکه بدون هیچ تردیدی خداوند در آیه تطهیر(14) از اهل بیت رسول به صراحت یاد کرده است و در سوره ابراهیم با تعبیر شجره مبارکه(15) و بیوت در آیه «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّه ُ أَنْ تُرفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالغُدُوِّ وَ الآصَالِ»(16) به خانواده حضرت فاطمه اشاره کرده است. خداوند سوره دهر یا هل أتی را در باره اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله نازل فرموده است(17). از همه مهم تر اینکه خداوند اجر رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را عشق به خاندان محمّد (قربی) قرار داده و فرموده است: «قُل لاَ أَسْأَ لُکُمْ عَلَیهِ اَجْرا إلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبی»(18).

 

صاحب الغدیر نُه روایت از طریق اهل سنت با اسناد آن آورده است که در آیه یاد شده مراد از قربی، اهل بیت رسول اکرم است(19). در روایات حتّی به طرق اهل سنّت آمده است که آل محمّد همان صادقون(20) در آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه َ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»(21) و سابقون(22) در آیه شریفه «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِکَ المُقَرَّبُونَ»(23) و صراط مستقیم(24) در آیه «اِهْدِنَا الصِّرَاطَ المُسْتَقِیمَ»(25) می باشند. بدون تردید شرف هر خانواده به شرافت پدر، مادر و فرزندان است که در ادامه به بحث در این باره می پردازیم.

 

2 پدر

 

عمران پدر حضرت مریم بود که قبل از تولّد حضرت مریم درگذشت(26). نام او در قرآن آمده است: «اِذ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ»(27). طبق گزارش ابن اسحاق، نسب او با چهارده واسطه به حضرت داوود علیه السلام می رسد و او را صاحب صلاه بنی اسرائیل خوانده اند(28). او از بندگان مؤمن و پاک خداوند بود. مورخان او را از روحانیون و کاهنان بزرگ زمان خود معرفی کرده اند(29)، امّا با توجّه به وحی الهی به عمران، بر طبق دلالت روایت امام صادق علیه السلام و تصریح امام باقر علیه السلام ، از پیامبران قوم خود بوده است(30).

 

امّا پدر فاطمه زهرا علیهاالسلام محمّد بن عبد اللّه صلی الله علیه و آله ، برترین پیامبران الهی(31) و خاتم آنان بود.

 

3 مادر

 

مادر حضرت مریم حنه همسر عمران از زنان عبادتگر زمان خود بود(32). خداوند متعال در قرآن از او به بزرگی یاد کرده است: «اِذ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ...»(33) حدود سی سال(34) صاحب فرزند نمی شد، تا اینکه با قلبی شکسته از خداوند درخواست نمود و آن گاه با لطف الهی(35) باردار شد. او به شکرانه این نعمت با نیّت خالص نذر نمود که فرزند عزیز خود را معتکف و خدمتگزار بیت المقدس قرار دهد: «اِنّی نَذَرتُ لَکَ مَا فِی بَطْنی مُحَرَّرا» او نذر خود را ادا کرد. شرف ایشان وقتی معلوم می شود که خداوند اعلام داشت که نذر او را به نیکی قبول کرده است: «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ»(36).

 

امّا مادر فاطمه زهرا علیهاالسلام حضرت خدیجه سلام اللّه علیه است. قرآن به کنایه از آن حضرت یاد می کند: «وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَاَغْنَی»(37). مرحوم مجلسی طبق روایات می گوید که این آیه شریفه به حضرت خدیجه اشاره دارد(38). ابن عبّاس در تفسیر این آیه می فرماید: «خداوند پیامبر را فقیر یافت و مردم می گفتند پیامبر مالی ندارد؛ پس خداوند با مال خدیجه وی را غنی و بی نیاز گرداند.»(39)

 

در شرافت حضرت خدیجه همین بس که او اولین زنی بود که اسلام آورد و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را تصدیق نمود و تا آخرین لحظه در کنار رسول اکرم صلی الله علیه و آله ماند و برای ایشان کمک کار و دلسوز و مهربان بود. پیامبر فرمود: «دین اسلام به وسیله دو عامل استوار شد؛ یکی شمشیر علی علیه السلام و دیگر مال خدیجه علیهاالسلام .»(40) او تمام اموال خود را وقف اسلام و اهداف پیامبر صلی الله علیه و آله نمود.

 

در روایات آمده است که او یکی از چهار زن برگزیده(41) و بهشت مشتاق اوست(42). او بعد از مرگ، همدم مریم و آسیه خواهد بود(43).

 

آن حضرت این شرف را داشت که نطفه آخرین دخترش فاطمه علیهاالسلام از مائده بهشتی(44) باشد و در هنگام حزن و نگرانی نسبت به رسول اکرم صلی الله علیه و آله در زمان بارداری، فرزندش فاطمه علیهاالسلام از باطن او با او سخن گوید و به او دلداری دهد(45).

 

4 آگاهانیدن پدر به پاکی فرزند قبل از ولادت

 

خداوند قبل از انعقاد نطفه و ولادت حضرت مریم از طریق بشارت ولادت فرزندش عیسی علیه السلام خبر داد که فرزندی سالم و مبارک به او هدیه خواهد کرد؛ پسری که به اذن پروردگار بیماران را شفا خواهد داد و مردگان را زنده خواهد کرد و او را رسول خود قرار خواهد داد(46).

 

امّا ولادت حضرت فاطمه علیهاالسلام به طور مستقیم به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در معراج و در زمین و حتّی چگونگی شکل گیری او از طعام بهشتی خبر داده شد(47).

 

خداوند قبل از ولادت فاطمه علیهاالسلام به پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داد که شکم خدیجه ظرف امامت است. پیامبر به مناسبتی به فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: «إنّ بطن أمّک کان للإمامة وعاء»؛ یعنی شکم مادر تو ظرف امامت بود(48).

 

5 قابله و پرستار هنگام تولد

 

هنگام ولادت، قابله حضرت مریم و پرستار مادرش همسر حضرت زکریا به نام الیزابت بود، امّا قابله فاطمه زهرا علیهاالسلام چهار زن بهشتی به نام حضرت حوا، آسیه، کلثوم خواهر موسی و حضرت مریم بودند(49).

 

6 نامگذاری آسمانی

 

نامگذاری حضرت مریم توسط مادر ایشان صورت گرفت: «اِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَم»(50) و مریم به معنای عابد یا خدمتگزار است.

 

امّا اسم فاطمه علیهاالسلام از جانب خداوند متعال تعیین گردید. امام صادق علیه السلام می فرماید: «برای فاطمه نزد خداوند نُه اسم است. آنها عبارت اند از: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهرا.»(51)

 

امام باقر علیه السلام در روایت دیگر می فرماید: «هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام ولادت یافت خداوند متعال به فرشته ای وحی نمود تا این نام (فاطمه) را بر زبان محمّد صلی الله علیه و آله جاری نماید؛ لذا حضرت او را فاطمه نام نهاد.»(52)

 

از اهل سنّت قسطلانی، زرقانی، غسانی، خطیب بغدادی و حافظ دمشقی با نقل روایت اعتراف کرده اند که اسم فاطمه از طرف خداوند بوده است(53).

 

7 رویش نیکو و مبارک

 

خداوند درباره حضرت مریم فرمود: «وَ اَنبَتَها نَباتا حَسَنا»(54). مراد این است که به مریم و فرزند او رشد و پاکیزگی داده شد و به او و هر یک از ذریه و شاخه ای که از تنه درخت وجودی او می رویَد، حیاتی افاضه شد که آمیخته با نفس شیطان و پلیدی و نفسانیات و وسوسه های او نباشد، خلاصه آنکه حیاتی طیب و طاهر و مستمر به او و فرزندش افاضه گردید(55) و نسل پاک او هنوز استمرار دارد و حضرت عیسی علیه السلام در حال حیات طیب است.

 

فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز مبارکه؛ یعنی خیر، سعادت و فزونی، نافع و مقدس(56) و زکیه؛ یعنی نمو و زیادتی(57) و کوثر یا خیر کثیر، کثیر الخیر و کثیر النسل(58) است.

 

خداوند به او و نسلش پاکی، برکت، کثرت و استمرار بخشید و عمر فرزندش حضرت بقیة اللّه را به استمرار عمر عیسی علیه السلام قرار داد. حضرت زهرا علیهاالسلام پس از شهادت، دو پسر و دو دختر بر جای گذاشت و به رغم واقعه کربلا که از امام حسن علیه السلام هفت فرزند و از زینب کبری یک فرزند و از امام حسین علیه السلام جز امام سجاد بقیه شهید شدند وام کلثوم نیز فرزندی نداشت و نیز به رغم واقعه حره(59)، واقعه زید بن علی بن الحسین که در مقابل هشام بن عبد الملک ایستاد و سرانجام تمام همراهان او که بیشتر آنها از ذریه فاطمه علیهاالسلام بودند شهید شدند و واقعه فخ که جنگ یکی از نوادگان امام حسن علیه السلام با بنی العباس بود و تمام آنان کشته شدند، نسل فاطمه علیهاالسلام به طور گسترده ادامه یافت و اسلام ناب به دست آنها تا امروز استمرار پیدا کرد و بالاخره امام عصر روحی و ارواح العالمین لمقدمه الفداء که از نهمین نسل فاطمه زهرا علیهاالسلام است، ثمره انماء و رویاندن پاک الهی می باشد و امروز کلمه باقیه علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام است «وَ جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ»(60)، تا حکومت الهی و مورد خواست خدا را برپا نماید.

 

8 کفیل و سرپرست

 

پدر مریم قبل از تولّد او وفات یافت و مادرش او را نذر معبد نمود و چون نمی توانست سرپرستی و کفالت او را برعهده گیرد وی را به معبد سپرد. درباره کفالت او میان راهبان معبد اختلاف شد و بر اساس قرعه کفالت او بر عهده حضرت زکریای پیامبر که شوهر خاله او بود(61) قرار گرفت: «وَ کَفَّلَهَا زَکَرِیّا»(62).

 

امّا کفیل و مربی فاطمه زهرا علیهاالسلام پدرشان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مربی، معلم و هادی تمام مردم بود و تا چندین سال حضرت خدیجه، مادر آن بانو در کنارشان بود.

 

9 محل تربیت

 

محل تربیت حضرت مریم مسجد و محراب بود: «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا المِحْرَابَ»(63). محل تربیت حضرت فاطمه علیهاالسلام ، بیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در جوار خانه کعبه در مکه و در مدینه خانه آن حضرت در جوار مسجد و خانه رسول اکرم بود. خداوند از تربیتگاه و خانه او در قرآن به نیکی یاد کرده و فرموده است: «فِی بُیُوتٍ اَذِنَ اللّه ُ أنْ تُرفَعَ وَ یُذکَرَ فِیهَا اسْمُهُ...»(64).

 

10 صاحب محراب

 

محراب جایی ویژه عبادت است؛ حال چه در مسجد باشد و چه در خانه(65). حضرت مریم دارای محرابی بود که در آن به عبادت خداوند و ستیز با پلیدی و شیطان مشغول بود: «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا المِحْرَابَ»(66).

 

حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز دارای محرابی بود که پیامبر و ائمه بارها از آن سخن گفتند. امام صادق علیه السلام می فرماید: «اذ قامت فی محرابها زهر نورها لأهل السماء.»(67)

 

امام حسن علیه السلام در روایتی از محراب مادر چنین یاد می کند: «رأیت أمّی فاطمة قامت فی محرابها لیلة جمعتها.»(68)

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/2/4 :: ساعت 12:41 عصر )
»» شرایط شفاعت شونده

بر اساس تحلیل نظرات علامه طباطبایی، شفاعت تنها درباره اصحاب یمین صورت می پذیرد. پرسشی که هم اکنون فرا روی ماست درباره شرط یا شرایطی است که موجب برخورداری گروهی از اصحاب یمین از شفاعت شفیعان می شود. خدای متعال هنگام توصیف فرشتگان، ضمن تعظیم و بزرگداشت مقام ایشان درباره شفاعتی که از سوی فرشتگان درباره برخی ها صورت می پذیرد اظهار می دارد که «آنها تنها درباره کسی که مورد رضایت باشد شفاعت می نمایند.[17]» علامه طباطبایی معتقد است از آنجایی که «ارتضاء» در آیه یاد شده مقید به هیچ قیدی نشده و خداوند معلوم نساخته است که این افراد چه اعمالی دارند و نشانه های آنها را ذکر نکرده است پس می توان گفت مراد از «مرتضی» بودن آنها آن است که خدای متعال دین آنها را پذیرفته باشد و ایشان دین مورد پسند خدا را داشه باشند. به عبارت دیگر، خدا دین آنها را پسندیده است و کاری به اعمال آنها ندارد. (طباطبایی، ج1، ص 259-258) بر اساس این آیه شفاعت بر محور رضایت حق است و «مرتضی» بودن یا از نظر دین و معتقدات فرد است و یا بر حسب اعمال و رفتار او. اما اگر کسی اعمالش مورد رضایت حق باشد دیگر نیازی به شفاعت مصطلح که رافع عذاب جهنم است ندارد، زیرا تنها حسنات و اعمال خیر مرتضای حق هستند. از این رو «مرتضی» در آیه یاد شده هرگز نمی تواند در باب اعمال باشد. اگر فردی از اصحاب یمین دین خدا پسند داشته باشد، گرچه گاهی مرتکب کبائر شده است ولیکن به جهت خدا پسند بودن دین او، احیاناً مورد شفاعت قرار می گیرد. (رک: جوادی آملی، نسیم، ج 4، ص 258-257) در آیه ای دیگر کسانی که قبلاً از خدای متعال عهدی گرفته اند مالک شفاعت شمرده شده اند. چنین کسانی بر خلاف سایر مجرمان به سوی جهنم سوق داده نمی شوند[18]. مطابقه آیه اخیر ممکن است مجرمی از شفاعت بهره مند شود و از عذاب جهنم نجات یابد. از نظر قرآن کریم آتش جهنم برای دو گروه مقرر گردیده است: کسی که نه ایمان آورده و نه عمل صالح کرده است و آن که با وجود ایمان اعمال خیر و صالحی انجام نداده است. گروه دوم با آنکه اهل ایمان هستند ولی مجرم بشمار می آیند[19] (طباطبایی، ج 1، ص 259). بنابراین مومنینی که دارای عمل صالح نیستند گر چه دین حق دارند ولی شایسته جهنم هستند مگر آنکه شفاعتی شامل حال آنها شود و به برکت ایمان و اعتقاد از آتش نجات یابند.
اما آیا همه اصحاب یمین مشمول شفاعت می شوند؟ علامه طباطبایی در این باره اظهار می دارد که اصحاب یمین کسانی اند که از شفاعت بهره مند می شوند. آنهایی که از نظر دین و اعتقادات مرضی خدا هستند، خواه اعمالشان نیز مورد پسند خدا باشد و یا نه، اگر اصحاب یمین مرتکب گناه صغیره شده باشد، بدون نیاز به شفاعت خدا آنها را می آمرزد ولی اگر برخی از اصحاب یمین گناه کبیره کرده باشند و این گناهان قبل از قیامت با توبه و حسنات دیگر از بین نرفته باشد شفاعت آن گناهان را مرتفع می نماید (همان، ص 258-257). لذا می توان گفت در صورتی که اصحاب یمین تا روز قیامت هنوز در گروی اعمال خود باشند در قیامت دیر یا زود مشمول شفاعت می شوند. به نظر برخی از بزرگان تمام کسانی که به خدا ایمان داشته و با رسول اکرم و اهل بیت او دشمنی نداشته باشند مشمول شفاعت می شوند. البته برخی افراد به خاطر سوابق نیکشان زودتر از این رحمت الهی بهره مند می شوند و برخی دیرتر. ولی سرانجام دریچه رحمت الهی بر آنان گشوده می شود. (سبحانی، ص 397)
اما با اینحال تعالیم دینی گاه موانعی را بر می شمارد که برای همیشه فرد را از شفاعت محروم می سازد. چنانچه مؤمنین و پیامبر هرگز حق آمرزش خواهی و استغفار برای مشرکین را ندارند (توبه، 113) و گاه هم با شدت می فرماید اگر شما بر فرض برای کفار و منافقین هفتاد بار آمرزش بخواهید خدا آنها را نخواهد بخشید (توبه، 80) و گاه نیز پس از اشاره به این مطلب می فرماید خدا هرگز فاسقان را هدایت نمی کند (منافقون، 6) برخی با تأمل در آیات و روایات و نصوص دینی، گروههایی را که هرگز مورد شفاعت قرار نمی گیرند چنین برشمرده اند: کافر و مشرک؛ ستمگر؛ دشمن خاندان رسالت؛ کسی که فرزندان رسول اکرم ص را آزار کند؛ منکر شفاعت؛ خائن؛ زناکار؛ آن که به نماز اهمیت نمی دهد و ... (سبحانی، ص 404- 397). آنچه در مورد برخی از این گروهها قابل بررسی است آن است که آیا این افراد با وجود چنین صفاتی باز هم از اصحاب یمین به شمار می آیند؟ یا آنکه وجود برخی از این صفات در فردی خاص چون کفر و شرک حکایت از این دارد که وی از اصحاب شمال است؟ به عبارت دیگر، آیا همه این گروهها تخصصاً از شفاعت محروم شده اند یا تخصیصاً ؟ از طرف دیگر تعالیم دینی برخی از کارهایی را که موجب می شود انسان زودتر و بیشتر و کاملتر مورد شفاعت قرار گیرد معرفی می نماید. (همان، ص 411-404) این گونه نصوص به خوبی تأیید می کند که هم زمان شفاعت در مورد افراد گوناگون متفاوت است و هم آنکه شفاعت مراتبی دارد که وضعیت فردی هر کس تعیین کننده نوع، زمان و مرتبه شفاعتی است که به او تعلق می گیرد. 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/2/4 :: ساعت 12:32 عصر )
»» شفاعت در قران وسنت

یکی از عقاید مسلم اسلامی، شفاعت شافعان در روز قیامت است که به اذن الهی انجام می یابد. شفاعت در مورد افرادی صورت می گیرد که پیوند خود را بکلی با دین خدای متعال قطع نکرده و قابلیت آن را دارند که، با وجود آلودگی به برخی گناهان، به برکت شفاعت شافعان بار دیگر مشمول رحمت حق شوند. عقیده به شفاعت از قرآن و سنت گرفته شده که ذیلا به آنها اشاره می کنیم:

الف - شفاعت در قرآن:

آیات قرآن حاکی از وجود اصل شفاعت در روز رستاخیز بوده و این کتاب شریف به اصل شفاعت، و منوط بودن آن به اذن و رضای خداوند، تصریح دارد: (و لا یشفعون الا لمن ارتضی) (انبیاء / 28): شافعین جز در حق کسانی که خدا می پسندد، شفاعت نمی کنند. در آیه دیگر می فرماید: (ما من شفید الا من بعد اذنه) (یونس / 2). بنابر این اصل شفاعت (البته با اذن و رضای خداوند) از نظر قرآن، امری قطعی و واقعیتی مسلم است.

حال ببینیم شفاعت کنندگان چه کسانی هستند؟

از برخی آیات استفاده می شود که فرشتگان از شافعانند چنانکه می فرماید: (و کم من ملک فی السموات لا تغنی شعاعتهم شیئا الا من بعد ان یاذن الله لمن یشاء و یرضی) (نجم / 26): چه بسیار فرشتگانی در آسمانها هستند که شفاعت آنان جز پس از اذن خداوند، در مورد آن کس که مشیت و رضایت الهی به (رستگاری وی) تعلق گیرد، سود نمی بخشد.

مفسران در تفسیر آیه (عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا) (اسراء / 79): امید است که پروردگارت تو را به مقام پسندیده ای برساند، می گویند مقصود از مقام محمود، همان مقام شفاعت برای پیامبر اسلام است.

ب - شفاعت در روایات:

گذشته از قرآن، در کتب حدیث نیز روایات بسیاری درباره شفاعت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم نقل شده است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1 . پیامبر می فرماید: «انما شفاعتی لاهل الکبائر من امتی »: شفاعت من مخصوص مرتکبان کبایر از امتم می باشد. ظاهرا علت اینکه شفاعت را مخصوص مرتکبان کبایر دانسته این است که خداوند صراحتا در قرآن وعده داده که هر گاه انسانها از گناهان کبیره اجتناب ورزند، آنها را خواهد بخشید(نساء / 31) و دیگر نیازی به شفاعت و امثال آن نیست.

2 . نیز می فرماید:«اعطیت خمساو اعطیت الشفاعة، فادخرتها لامتی فهی لمن لا یشرک بالله ». از جانب خداوند پنج موهبت به من اعطا شده، و (از آن جمله) به من شفاعت داده شده، که آن را برای امتم ذخیره کرده ام.شفاعت من در حق کسانی خواهد بود که به خداوند شرک نمی ورزند.

طالبان آگاهی از هویت شافعان روز محشر غیر از پیامبر (مانند ائمه معصومین و دانشمندان و شهداء) و نیز فاعت شوندگان آنها بایستی به کتابهای عقاید و کلام و حدیث رجوع کنند.

ضمنا، باید توجه داشت که اعتقاد به شفاعت - همچون اعتقاد به قبولی توبه - نباید مایه تجری افراد بر گناه شود، بلکه باید آن را روزنه امیدی شمرده و اصطلاح ، آب را از سرگذشته می پندارند و در نتیجه هیچگاه به فکر بازگشت به طریق صحیح نمی افتند.

از بیان گدشته همچنین روشن می شود که اثر بارز شفاعت، بخشودگی برخی از گنهکاران است، و بنابر این تاثیر آن منحصر به ترفیع درجه شفاعت شوندگان، که برخی از فرق اسلامی (مانند معتزله) گفته اند، نیست.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/2/4 :: ساعت 12:31 عصر )
»» شرط تاثیر شفاعت

بر اساس تحلیل نظرات علامه طباطبایی، شفاعت تنها درباره اصحاب یمین صورت می پذیرد. پرسشی که هم اکنون فرا روی ماست درباره شرط یا شرایطی است که موجب برخورداری گروهی از اصحاب یمین از شفاعت شفیعان می شود. خدای متعال هنگام توصیف فرشتگان، ضمن تعظیم و بزرگداشت مقام ایشان درباره شفاعتی که از سوی فرشتگان درباره برخی ها صورت می پذیرد اظهار می دارد که «آنها تنها درباره کسی که مورد رضایت باشد شفاعت می نمایند.[17]» علامه طباطبایی معتقد است از آنجایی که «ارتضاء» در آیه یاد شده مقید به هیچ قیدی نشده و خداوند معلوم نساخته است که این افراد چه اعمالی دارند و نشانه های آنها را ذکر نکرده است پس می توان گفت مراد از «مرتضی» بودن آنها آن است که خدای متعال دین آنها را پذیرفته باشد و ایشان دین مورد پسند خدا را داشه باشند. به عبارت دیگر، خدا دین آنها را پسندیده است و کاری به اعمال آنها ندارد. (طباطبایی، ج1، ص 259-258) بر اساس این آیه شفاعت بر محور رضایت حق است و «مرتضی» بودن یا از نظر دین و معتقدات فرد است و یا بر حسب اعمال و رفتار او. اما اگر کسی اعمالش مورد رضایت حق باشد دیگر نیازی به شفاعت مصطلح که رافع عذاب جهنم است ندارد، زیرا تنها حسنات و اعمال خیر مرتضای حق هستند. از این رو «مرتضی» در آیه یاد شده هرگز نمی تواند در باب اعمال باشد. اگر فردی از اصحاب یمین دین خدا پسند داشته باشد، گرچه گاهی مرتکب کبائر شده است ولیکن به جهت خدا پسند بودن دین او، احیاناً مورد شفاعت قرار می گیرد. (رک: جوادی آملی، نسیم، ج 4، ص 258-257) در آیه ای دیگر کسانی که قبلاً از خدای متعال عهدی گرفته اند مالک شفاعت شمرده شده اند. چنین کسانی بر خلاف سایر مجرمان به سوی جهنم سوق داده نمی شوند[18]. مطابقه آیه اخیر ممکن است مجرمی از شفاعت بهره مند شود و از عذاب جهنم نجات یابد. از نظر قرآن کریم آتش جهنم برای دو گروه مقرر گردیده است: کسی که نه ایمان آورده و نه عمل صالح کرده است و آن که با وجود ایمان اعمال خیر و صالحی انجام نداده است. گروه دوم با آنکه اهل ایمان هستند ولی مجرم بشمار می آیند[19] (طباطبایی، ج 1، ص 259). بنابراین مومنینی که دارای عمل صالح نیستند گر چه دین حق دارند ولی شایسته جهنم هستند مگر آنکه شفاعتی شامل حال آنها شود و به برکت ایمان و اعتقاد از آتش نجات یابند.
اما آیا همه اصحاب یمین مشمول شفاعت می شوند؟ علامه طباطبایی در این باره اظهار می دارد که اصحاب یمین کسانی اند که از شفاعت بهره مند می شوند. آنهایی که از نظر دین و اعتقادات مرضی خدا هستند، خواه اعمالشان نیز مورد پسند خدا باشد و یا نه، اگر اصحاب یمین مرتکب گناه صغیره شده باشد، بدون نیاز به شفاعت خدا آنها را می آمرزد ولی اگر برخی از اصحاب یمین گناه کبیره کرده باشند و این گناهان قبل از قیامت با توبه و حسنات دیگر از بین نرفته باشد شفاعت آن گناهان را مرتفع می نماید (همان، ص 258-257). لذا می توان گفت در صورتی که اصحاب یمین تا روز قیامت هنوز در گروی اعمال خود باشند در قیامت دیر یا زود مشمول شفاعت می شوند. به نظر برخی از بزرگان تمام کسانی که به خدا ایمان داشته و با رسول اکرم و اهل بیت او دشمنی نداشته باشند مشمول شفاعت می شوند. البته برخی افراد به خاطر سوابق نیکشان زودتر از این رحمت الهی بهره مند می شوند و برخی دیرتر. ولی سرانجام دریچه رحمت الهی بر آنان گشوده می شود. (سبحانی، ص 397)
اما با اینحال تعالیم دینی گاه موانعی را بر می شمارد که برای همیشه فرد را از شفاعت محروم می سازد. چنانچه مؤمنین و پیامبر هرگز حق آمرزش خواهی و استغفار برای مشرکین را ندارند (توبه، 113) و گاه هم با شدت می فرماید اگر شما بر فرض برای کفار و منافقین هفتاد بار آمرزش بخواهید خدا آنها را نخواهد بخشید (توبه، 80) و گاه نیز پس از اشاره به این مطلب می فرماید خدا هرگز فاسقان را هدایت نمی کند (منافقون، 6) برخی با تأمل در آیات و روایات و نصوص دینی، گروههایی را که هرگز مورد شفاعت قرار نمی گیرند چنین برشمرده اند: کافر و مشرک؛ ستمگر؛ دشمن خاندان رسالت؛ کسی که فرزندان رسول اکرم ص را آزار کند؛ منکر شفاعت؛ خائن؛ زناکار؛ آن که به نماز اهمیت نمی دهد و ... (سبحانی، ص 404- 397). آنچه در مورد برخی از این گروهها قابل بررسی است آن است که آیا این افراد با وجود چنین صفاتی باز هم از اصحاب یمین به شمار می آیند؟ یا آنکه وجود برخی از این صفات در فردی خاص چون کفر و شرک حکایت از این دارد که وی از اصحاب شمال است؟ به عبارت دیگر، آیا همه این گروهها تخصصاً از شفاعت محروم شده اند یا تخصیصاً ؟ از طرف دیگر تعالیم دینی برخی از کارهایی را که موجب می شود انسان زودتر و بیشتر و کاملتر مورد شفاعت قرار گیرد معرفی می نماید. (همان، ص 411-404) این گونه نصوص به خوبی تأیید می کند که هم زمان شفاعت در مورد افراد گوناگون متفاوت است و هم آنکه شفاعت مراتبی دارد که وضعیت فردی هر کس تعیین کننده نوع، زمان و مرتبه شفاعتی است که به او تعلق می گیرد. 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/2/4 :: ساعت 12:29 عصر )
»» شرایط برخورداری از شفاعت

شفاعت، به مفهوم درست آن، یک موضوع قرآنی و حدیثی است. به همین سبب است که پیروان اسلام، با الهام از قرآن بر شفاعت پیامبر گرامی اتفاق نظر دارند،(13) گرچه در چگونگی آن، دیدگاهها متفاوت است. رهروان مذهب اهل بیت نیز، بر این باورند که افزون بر پیامبر گرامی، دیگر پیام آوران خدا،(14) فرشتگان،(15) و امامان معصوم نیز به اذن خدا، شفاعت می کنند و شفاعت آنان، هم در قلمرو افزودن پاداش شایستگان و توبه کاران، و هم برای نجات و رهایی از کیفر و عذاب سودمند است، اما با این شرایط:
الف این شفاعت، به اذن خدا و در قلمرو رضایت و خشنودی او باشد، و بس؛
ب این شفاعت تنها شامل حال کسانی می شود که در زندگی خود، پس از لغزش و قانون شکنی به خود آیند و در اندیشه بازگشت به سوی خدا و مقررات او، تلاشی خستگی ناپذیر برای جبران خطاها و گناهان خود آغاز کنند، و نیز در اندیشه و عمل، خود را هم سنخ با شفاعت کنندگان گردانند؛
ج این شفاعت تنها شامل حال کسانی می شود که لغزشهاشان از حق کشی و کشتار و دیگر گناهان جبران ناپذیر سر برنیاورد و به گونه ای ویرانگر نباشد که آنان را از شفاعت محروم سازد.(16)
حضرت امام صادق علیه السلام به یاران خود نوشت:
«مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَنْفَعَهُ شَفاعَةُ الشّافِعِین عِنْدَاللّه، فَلْیَطْلُبْ إِلَی اللّه اَنْ یَرْضی عَنه». (17)
«هر کس شادمان می گردد که شفاعت شفاعت گران راستین، شامل حال او گردد، باید با اندیشه و منش شایسته خود، خشنودی خدا را بجوید».و
علامه طبرسی در تفسیر گران سنگ خویش، به هنگام تفسیر یکی از آیات مربوط به شفاعت(18) که جنبه ای از شفاعت یا برداشت تخدیری و تحریف شده و ابزاری از مذهب را نفی می کند در این مورد چنین می نویسد:
مفسران برآنند که برخی از خودپسندان یهود، بر این پندار بودند که ما، فرزندان پیام آوران خدا هستیم و هرگونه بیندیشیم و رفتار کنیم، سرانجام پدرانمان ما را شفاعت خواهند کرد؛ به همین جهت، این آیه مبارکه، در مقام نفی این پندار منحط و ویرانگر آنان و ردّ شفاعت مورد نظر آنهاست.
خدای تعالی بدین وسیله امید کاذب و برداشت تخدیری و ویرانگر آنان و دیگر برتری جویان و قانون گریزان را از شفاعت، مردود اعلام می کند، وگرنه موضوع شفاعت به مفهوم درست و اساسی آن، یک حقیقت قرآنی و روایی است، و همه پیروان اسلام بر شفاعت پیامبر گرامی اتفاق نظر دارند، گرچه در چگونگی آن، دیدگاهها متفاوت است.
آن گاه می افزاید:
ما بر این باوریم که پیامبر گرامی به اذن خدا، شفاعت می کند و شفاعت آن حضرت برای نجات و رهایی از عذاب، تردیدناپذیر است. اما این شفاعت شامل حال کسانی می شود که گناهانشان به گونه ای نباشد که آنان را از شفاعت محروم سازد.(19)
برخی بر این باورند که شفاعت تنها در قلمرو افزودن پاداش شایستگان و توبه کاران است، نه رهایی گناهکاران؛ اما به گونه ای که از آیات و روایات دریافت می گردد، شفاعت، هم در قلمرو افزودن پاداش شایستگان و توبه کاران خواهد بود، و هم در قلمرو رهایی گناهکاران.
وی در بخش دیگری می افزاید: همچنین به باور ما، شفاعت، یک اصل قرآنی و اسلامی است؛ همان گونه که به اذن خدا و فرمان او، یک حق تردیدناپذیر برای پیامبر است، یاران راستین و برگزیده آن حضرت یعنی امامان نور و در درجات پایین تر خودساختگان و تربیت یافتگان راستین، یا ایمان داران درست اندیش و پرواپیشه و صالحان و مصلحان حقیقی نیز به اذن خدا از این مقام برخوردارند، و خدا به دست آنان، بسیاری را از عذاب و کیفر عملکردشان رهایی می بخشد، تا حکمت و حق شناسی خود را به نمایش نهد، و از خوبیها و خوبان، عدالت و عدالت پیشگان روزگاران، آزادی و آزادگی و راستی و راستگویان آن گونه که باید تجلیل گردد.
وَ هِیَ ثابِتَةٌ عِنْدَنا للنَّبِیّ وَ لاَِصْحابِهِ الْمُنْتَجَبینَ وَ لاَِئِمَّةِ مِنْ اَهْلِ بَیْتِهِ الطّاهرینَ وَ لِصالِحِ الْمُؤْمِنینَ وَ یُنَجِّی اللّهُ تَعالی بِشَفاعَتِهِمْ کَثیراً مِنَ الْخاطِئینَ. (20)
نزد ما پیروان اهل بیت، ثابت و قطعی است که پیامبر خدا و یاران برگزیده او مانند ابوذر، سلمان، عمار، یاسر و ... و امامان و پیشوایان از اهل بیت او و مؤمنان شایسته کردار، در نزد خدا حق شفاعت دارند، و خدا با شفاعت آن بندگان بارگاه خود، بسیاری از خطاکاران و لغزشکاران را نجات می دهد.
علامه طبرسی در بخش دیگری می افزاید:
این دیدگاه را علاوه بر انبوهی از آیات و روایات، این حدیث که مورد قبول همگان است تأیید می کند؛ که پیامبر گرامی فرمود:
«اِدَّخَرْتُ شَفاعَتِی لاِءَهْلِ الْکَبائِرِ مِنْ اُمَّتِی ... .»(21)
من شفاعت خویش را برای کسانی از امت ذخیره ساخته ام که در راه زندگی، ناخواسته به گناهان کبیره در غلتیده اند، اما پس از آگاهی و به خود آمدن، با همه وجود به جبران و اصلاح برخاسته اند.
نیز آن حضرت فرمود:
اِنِّی اَشْفَعُ فَأُشفَّعَ وَ یَشْفَعُ عَلِیٌّ فیُشَفَّعُ وَ اَهل بَیْتی یَشْفَعُونَ فیُشفّعون وَ اَنَّ اَدْنی الْمُؤمنینَ لَیَشْفَعُ فِی اَرْبَعینَ مِنْ اِخْوانِهِ ... .
روز رستاخیز که فرارسد، من شفاعت می کنم و به خواست خدا و اذن او، پذیرفته می شود؛ و امیرمؤمنان شفاعت می کند و مورد قبول قرار می گیرد؛ سپس خاندان من به اذن خدا شفاعت می کنند، و شفاعت آنان نیز پذیرفته می شود؛ از پی آنان نوبت به ایمان داران و شایستگان راستین می رسد، که شفاعت می کنند و شفاعت آنان در درجه پایین تری پذیرفته می شود؛ و کمترین شفاعتی که یک انسان با ایمان می کند، آن است که شماری گناهکار و لغزشکار (چهل نفر) را با شرایطی، از آتش نجات می بخشد.
علامه می افزاید: نیز از این آیه شریفه که دریغ و حسرت کافران را در روز رستاخیز از این جهت که شفاعت کننده ای ندارند، ترسیم می کند می توان دریافت که اصل شفاعت به مفهوم سازنده آن، درست و خردمندانه و قرآنی است که می فرماید:
فَما لَنا مِنْ شافِعینَ وَ لا صَدیقٍ حَمیمٍ (22)
پس برای ما، نه شفاعت کنندگانی است و نه دوستی پر مهر و دلسوز.
علامه قزوینی ضمن بحثی تحت عنوان «قرآن و موضوع شفاعت»(23) می نویسد:
پس از ترسیم برخی از روایات درست و معتبر در شکوه معنوی فاطمه علیها السلام و شفاعت او که از نظرتان گذشت اینک با نگارنده باش و با بهت و حیرت، به برخی پندارها و بدعتها و بافته های بی اساس و فریبنده بنگر که چگونه با آیات قرآن و روایات رسیده از پیامبر که اصل شفاعت دوستان ویژه خدا را با شرایط و قیودی مطرح می کند به مخالفت برخاسته، و در افراط کاری خویش تا جایی پیش رفته اند که شفاعت پیامبر را نیز نفی می کنند.
این کج اندیشان می پندارند با این شیوه منحط خویش از یکتاپرستی و توحیدگرایی دفاع می کنند؛ چنانکه گویی اصل شفاعت که یک اصل قرآنی و اسلامی است با توحیدگرایی ناسازگار، و یا پذیرش آن، بسان دعوت به شرک و ارتجاع است.
وی سپس تعدادی از آیات قرآنی در موضوع شفاعت را یادآور شده، می افزاید:
اینها نمونه هایی روشن از آیات قرآن است که به روشنی، به درستیِ شفاعت به اذن خدا صراحت دارد و شفاعت را برای شفاعت کنندگان اثبات می کند.
آن گاه می افزاید:
آیاتی که آمد به شفاعت نمودن دوستان خاص خدا تصریح می کند؛ اما آیا آنان در این جهان نیز می توانند شفاعت کنند یا نه؟ ساکت است. برای روشن شدن این بحث، باید به آیات دیگری نظر افکنیم که این موضوع را به روشنی بیان می کند و ثابت می نماید که آنان در این سرا نیز از جانب خدا به این مقام مفتخر شده، و به آنان حق شفاعت، دعا برای دیگران، و طلب آمرزش و بخشایش از خدا ارزانی شده است.
برای نمونه:
1 «وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحیماً.(24)
«و اگر هنگامی که مرتکب گناه شدند، نزد تو آمده بودند و از خدا آمرزش خواسته بودند و پیامبر برایشان آمرزش خواسته بود، به یقین خدا را توبه پذیر و پرمهر می یافتند».
این آیه، به روشنی بیانگر این حقیقت است که گناهکاران آن گاه که با ندامت و توبه به پیشگاه پیامبر بروند، و برای آمرزش خواهی از بارگاه خدا به او توسل جویند، و پیامبر برای آمرزش آنان اقدام کند و از خدا بخواهد، آن گاه است که خدا را توبه پذیر و پرمهر خواهند یافت و مورد بخشایش قرار خواهند گرفت.
اینک سخن این است که اگر به راستی شفاعت خواهی از پیامبر، شرک گرایی و شریک تراشیدن برای خداست، در این صورت هرگز نمی باید چنین کسانی خدا را توبه پذیر و پرمهر بیابند؛ چرا که خدای بزرگ طبق وعده اش در قرآن، هر آن کس را که به او شرک ورزد هرگز مورد بخشایش قرار نخواهد داد.
2 قرآن در ترسیم سرگذشت فرزندان یعقوب می فرماید:
یا اَبانا استَغْفِرْلَنا ذُنُوبَنَا اِنّا کُنّا خاطِئینَ (25)
گفتند: هان ای پدر! برای گناهان ما آمرزش بخواه که ما خطاکارانیم.
و پاسخ حضرت یعقوب در این مورد تفکرانگیز است که فرمود:
سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبّی (26)
به زودی برای شما از بارگاه پروردگارم آمرزش خواهم خواست.
این آیات بیانگر درخواست صریح فرزندان یعقوب از آن حضرت است که برای آنان طلب آمرزش کند؛ چرا که آنان خطاکارند و او نیز پاسخ می دهد که به زودی چنین خواهد کرد.
وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ اِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ (27)
و برای آنان دعا کن، چرا که دعای تو، مایه آرامش آنهاست.
د شرایط و ویژگیهای مسئولیت ساز
درست است که شفاعت یک موضوع مذهبی است و از دیدگاه قرآن و روایات، پیامبر و پیشوایان معصوم و حتی انسانهای پاک منش و رشد یافته، می توانند کسانی را در این سرا و سرای آخرت مورد شفاعت قرار دهند، اما با قیود و شرایطی سازنده و رشدبخش، نه بدون قید و شرط.
به همین سبب، آیات و روایاتِ بیانگرِ شفاعت، هم شرایط و ویژگیهای مترقی و مسئولیت سازی را در شفاعت کننده لازم می شمارند، و هم در شفاعت شونده، و هم در لغزشها و گناهانی که می توانند مورد شفاعت قرار گیرند.
این شرایط و ویژگیها در محورهای سه گانه بالا، نشان دهنده نکات بسیاری است، از جمله نشانگر این حقیقت است که باور داشتن موضوع شفاعت به مفهوم درست و قرآنی آن، به این معنا نیست که اعتقاد به گره گشایی امامان معصوم و طلب شفاعت یا توسل به آنان، نوعی از «آنیمیسم» یا پرستش ارواح یا قائل شدن قدرت مطلقه و عجیب و غریب برای ارواح انسانی باشد، بلکه تنها به این مفهوم است که برخی از شایسته ترین و وارسته ترین و شکوفاترین بندگان خدا، با شرایط و ویژگیهایی مشخص و مقرر از سوی خدا، دارای قدرتی محدود و معلوم هستند، و تنها به اذن خدا و فرمان او می توانند کسانی را که ذات بی همتای او بر شفاعت شدن آنان خشنود است، شفاعت نمایند و بس.
با این بیان هنگامی که ما به شفاعت و توسل، با این نگرش و این شرایط می نگریم، دیگر نه تنها چنین مفاهیمی، موانع رشد و اوج و توحید و اخلاص نخواهند بود، و نه تنها نوعی از «آنیمیسم» نیست، بلکه هر کدام نوعی از حق گرایی و حق پذیری و جلوه ای از جلوه های خداشناسی و فرمانبرداری از یکتا آفریدگار هستی خواهد بود؛ چرا که ما شفاعت و شفاعت کننده و وسیله را، به دستور پدیدآورنده و تدبیرگر توانای هستی، و به اذن و شرایط مقرر از سوی او، در راه انجام فرمان او، برای رسیدن به خشنودی او جسته ایم و بس.
از این رو اعلام می کنیم که به باور ما تنها خداست که خواسته های انسان را بر می آورد، بیماران را شفا و نابینایان را بهبودی و بینایی می بخشد، دعاها و نیایشها را می شنود و نه جز او؛ اما اگر ذات بی همتای او، نماینده و وسیله و واسطه و شفاعت گری نیز بر اساس حکمتها قرار داد، و گوشه ای از کارها را به آنها سپرد تا به قدرت و فرمان او بسان این همه اسباب طبیعی و علل شناخته و ناشناخته برخی کارها را انجام دهند، و به بندگان نیز فرمان داد که به سوی آنان بروند و با ایجاد همرنگی و سنخیت با آنان، آنها را واسطه فیض و وسیله تقرب به بارگاه او و یا شفاعت گر خود قرار دهند، در این صورت دیگر این توسل و شفاعت، نه تنها نوعی آنیمیسم نخواهد بود، که عین حق گرایی و از جلوه های خداشناسی و یکتاپرستی خالص است؛ چرا که این واسطه های فیض (شفاعت گران) با همه شکوه و عظمت خود، بسان میلیونها اسباب و علل طبیعی و فراطبیعی، برگزیده و فرمانبردار و کارگزار خدا هستند، و خود کاره ای نیستند تا قدرت عجیب و غریبی برای آنان قائل گردیم.
افزون بر این، این وسیله جویی و شفاعت خواهی نیز در قلمرو شرایط و مقررات خداست، و نه خارج از آن؛(28) چرا که قرآن می فرماید:
یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا اِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ اِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ اَنَّ لَهُمْ ما فی الاَْرْضِ جَمیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِیَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذاب یَوْمَ الْقِیامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ. یُریدُونَ اَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقیمٌ (29)
ای کسانی که ایمان آورده اید! پروای خدا پیشه سازید و برای تقرب معنوی به سوی او، وسیله ای خداپسندانه و شایسته بجویید؛ و در راه او جهاد و فداکاری خالصانه کنید؛ باشد که رستگار گردید. بی تردید کسانی که کفر ورزیدند، اگر هر آنچه در زمین است از آنِ آنان باشد و همانندش را نیز با آن داشته باشند و بکوشند تا به وسیله آن، خویشتن را از عذاب سهمگین روز رستاخیز برهانند، از آنان پذیرفته نخواهد شد، و عذابی دردناک خواهند داشت. می خواهند از آتش شعله ور و پرشراره دوزخ درآیند، در حالی که هرگز از آن بیرون آمدنی نخواهند بود، و برایشان عذابی پایدار خواهد بود.
از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آورده اند که فرمود:
نَحْنُ سَفینَةُ النِّجاةِ، وَ مَنْ حادَّ عَنّا هَلَکَ، فَمَنْ کانَتْ لَهُ اِلَی اللّهِ حاجَةً فَلْیَسْأَلْ بِنا اَهْلَ الْبَیْتِ ... . (30)
ما خاندان رسالت، کشتی نجات هستیم؛ هر کس به ما نزدیک شود از نگون ساری دنیا و آخرت نجات خواهد یافت و هر کس از ما دوری جوید و سر ناسازگاری داشته باشد، نابود می گردد؛ از این رو هر کس خواسته ای از بارگاه خدا دارد می تواند به ما خاندان وحی توسل جوید و به وسیله ما بخواهد.
پی نوشت:
13- چرا که قرآن به صراحت این مقام والای پیامبر را گوشزد می کند و می فرماید: «وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلاّ لِیُطاعَ بِاِذْنِ اللّهِ وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُم الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحیماً»؛ «و ما هیچ پیام آوری را نفرستادیم جز برای این که به فرمان خدا، مردم از او فرمانبرداری کنند؛ و اگر آنان هنگامی که بر خویشتن ستم نمودند، نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر نیز برای آنان آمرزش می خواست، بی گمان خدا را بسیار توبه پذیر و مهربان می یافتند.» سوره نساء (4) آیه 64.
بدین سان آیه شریفه نشانگر آن است که در سایه دعا و آمرزش خواهی پیامبر برای گناهکاران و شفاعت آن حضرت از آنان، آنها مورد آمرزش قرار می گیرند.
14. سوره یوسف (12) آیات 98 و 99.
15. سوره غافر (40) آیه 7.
16. برای نمونه، به این آیات روشنگر و هشدار دهنده بنگرید، که قرآن در گزارشی از آینده و سرای آخرت، ضمن تصریح به موضوع شفاعت، از مفهوم تحریف شده و تخدیری و عوامانه آن هشدار می دهد:
کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ * إِلاّ أَصْحابَ الْیَمینِ * فِی جَنّاتٍ یَتَساءَلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِینَ * ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ * قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ * وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ * وَ کُنّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ * وَ کُنّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ * حَتّی أَتانَا الْیَقِینُ * فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشّافِعِینَ»؛ «هر کس در گرو دستاورد خویش است، جز سعادتمندانی که با ایمان و عمل شایسته، خود را رهانیده اند. آنان در میان بوستانهای بهشت هستند، و از یکدیگر در مورد سرنوشت گناهکاران می پرسند؛ و به دوزخیان می گویند: چه چیز شما را در آتش شعله ور دوزخ درآورد؟ آنان می گویند: ما از نمازگزاران نبودیم؛ و بینوایان را غذا نمی دادیم، و با هرزه درایان هرزه درایی می نمودیم، و روز رستاخیز را دروغ می شمردیم، تا آن گاه که مرگ به سراغ ما آمد. از این رو شفاعت شفاعت گران به حال آنان سودی نمی بخشد.» سوره مدثر (74) آیات 38 48.
17. بحار، ج 3، ص 304 (چاپ قدیم).
18.وَ اتَّقُوا یَوْمَاً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ»؛ «و از روزی پروا کنید که نه هیچ کس چیزی از کیفر گناهان را از کسی برطرف می سازد، نه شفاعتی از او پذیرفته می شود، نه از او بدل و جایگزینی می گیرند؛ و نه یاری خواهند شد.» سوره بقره آیه 48.
19. ر.ک: سوره مدثر (74) آیات 38 48.
20. ترجمه مجمع البیان، علی کرمی، ج 1، ص 237.
21.از امام کاظم از تفسیر این آیه پرسیدند که: چگونه برای کسانی که به گناهان بزرگ دست زده اند، شفاعت ممکن است؟ آن حضرت فرمود: هر انسان با ایمان و درست اندیشی که خواسته یا ناخواسته به گناه آلوده شود، پس از آن مرحله که به خود آمد، به طور طبیعی از کار خود پشیمان می شود و به اندیشه بازگشت و توبه و جبران و اصلاح می افتد. آن گاه افزود: از پیامبر آورده اند که فرمود: ندامت و پشیمانی از آنچه پیش آمده، توبه و بازگشت به سوی خداست ... روشن است که اگر کسی از کار زشت خود پشیمان نگردد، از ایمان واقعی بی بهره است و شفاعت برای چنین کسی نخواهد بود؛ چرا که کار او ستم و بیداد است، و خدا هم هشدار می دهد که: در روز قیامت، برای ستمکاران، نه خویشاوند دل سوزی خواهد بود، و نه شفاعتگری که از او فرمان برده شود و به کار آید؛ «مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطَاعُ» سوره غافر (40) آیه 18. ر.ک: تفسیر برهان، ج 3، ص 57.
22.سوره شعراء (26) آیات 100 101.
23.ر.ک: فاطمة الزهراء من المهد الی اللّحد، قزوینی، مکتبة بصیرتی، قم، 1414 ه.ق، ص 548 550.
24.سوره نساء (4) آیه 64.
25.سوره یوسف (12) آیه 97.
26.سوره یوسف (12) آیه 98.
27.سوره توبه (9) آیه 103.
28.در صورتی که پیروان «آنیمیسم» یا پرستش گران ارواح انسانی، یا کسانی که قدرت عجیب و غریبی برای ارواح انسانی قائل هستند، از اساس چیزی جز این می پندارند. به بیان دیگر، قائل شدن قدرت عجیب برای ارواح انسانی، نه حقیقت خارجی دارد و نه دلیل و برهان خردپسند دینی، بلکه در درجه نخست، پنداری است ساخته و پرداخته ذهن خود آنان. افزون بر این، آنان این قدرت عجیب را برای ارواح انسانی قائل هستند، نه حتی برای ارواح مشخص و معلومی که به خاطر تقرب و نزدیکی معنوی به سرچشمه هستی، رنگ معنوی خدا را گرفته باشند و تنها خشنودی او را بجویند، و آن گاه به إذن و فرمان او، با شرایط و قیودی شفاعت کنند.
29.سوره مائده (5) آیات 35 37.
30.فرائد السمطین، ج 1، ص 36.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/2/4 :: ساعت 12:28 عصر )
»» فاطمه زهرا علیها السلام سر لیلة القدر2

 کوثر آفرینش (فاطمه علیهاالسلام و فضایل الهی انسانی)

چنان که از مباحث مطرح شده فضایل، سجایا و مکارم اخلاقی و مقامات علمی و عملی صدیقه طاهره علیهاالسلام به نحو اجمال تبیین شد و روش بحث نیز بهره وری از آیات و احادیث بود، در این فصل نیز دست کم به دو نکته مهم پرداخته می شود:

 الف. خطبه ها، ادعیه، نیایش ها و روایات حضرت زهرا علیهاالسلام حکایت از عمق اندیشه، بصیرت دینی و معرفت اسلامی، جامعیت دین شناختی، روحیه عرفانی، انس و ارتباط با خدا و معنویت گرایی اصیل، ژرف اندیشی در عرصه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی آن حضرت دارند و کافی است نیم نگاهی به مجموعه معارف فاطمی داشته باشیم تا صلاحیت علمی و عملی حضرتش را در اسوه قرار گرفتن برای همه انسان ها در همه عصرها و نسل ها متوجه شویم که این خود بحث مستقلی می طلبد.

 ب. توجه به برخی آیات و احادیث نبوی و مجموعه سخنانی ارزشمند از امامان معصوم علیهم السلام در تبیین اوصاف و فضایل فاطمی که در این فصل مورد توجه واقع خواهند شد تا گوشه هایی از شخصیت نورانی حضرتش و رقیقه ای از حقیقت وجودی فاطمه زهرا علیهاالسلام روشن گردد:

 1. فاطمه علیهاالسلام کوثر اعطا شده از سوی خدای سبحان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امّت ختمیّه است که سوره کوثر در شأن و شخصیت آن حضرت نازل شده: «اِءنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ.»(کوثر: 1)(73)

 2. فاطمه علیهاالسلام کلمة اللّه است: «فَتَلَقّی آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ.» (بقره: 37)(74)

 3. فاطمه علیهاالسلام مایه شادی دل و سرور نفس رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، قرّه عین و اشک چشم در مقام شوق در پرتو نگاه رحمانی و عامل آرامش و آسایش جان رسول خدا صلی الله علیه و آله است که فرمود: «تَسُرُّ بها(75) تَقَرُّ بها عینی»(76) و «یَطمئنُّ بها قلبی.»(77)

 4. فاطمه علیهاالسلام از مقرّبان و السّابقون(78) و اصحاب یمین(79) و ابرار(80) است. ویژگی های علمی و عملی، ایمانی و رفتاری اصحاب یمین و ابرار از زیرمجموعه های مقرّبان خواهد بود و فاطمه زهرا علیهاالسلام چون از مصادیق مقرّبان الهی است، همه آن ها را به نحو اتم و اکمل دارا می باشد.(81)

 5. فاطمه علیهاالسلام شخصیتی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در وصفش فرمود: «اُمّ ابیها و فداها ابوها»(82) و بر دست او بوسه می زد و هماره هنگامی که فاطمه علیهاالسلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد می شد، برای او بلند می شد و به سوی او می رفت؛ «قام الیها»(83) و در هنگام هجرت، مسافرت و جهاد، آخرین منزلی که ترک می کرد منزل فاطمه علیهاالسلام بود و اولین منزلی که بدان وارد می شد منزل فاطمه زهرا علیهاالسلام بود(84) که این غیر از ارتباط پدر و فرزندی و انس عاطفی، حکایت از امتیاز وجودی و برتری سیده نساء عالمین می نماید که به تعبیری:

 این محبت از محبت ها جداست

حبّ محبوبِ خدا حبّ خداست.

6. فاطمه علیهاالسلام از حیث مرتبه وجودی و نسبت حقیقی با خدا و رسولش، به مقام و منزلتی رسید که فانی فی الله شد و مظهری از اسماء جمال و جلال الهی گشت، به گونه ای که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: خشنودی فاطمه، خشنودی من و غضب او، غضب من است.(85)

 7. فاطمه علیهاالسلام شخصیتی است که پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله در اوصاف و فضایل او تعابیری به کار برده اند که هر کدام از آن تعابیر آیتی بر مرتبه ای از مراتب شخصیتی حضرت زهرا علیهاالسلام است. در اینجا، تنها به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

 اولین شخصی که در بهشت بر من وارد می شود فاطمه است.(86)

 همانا خداوند از رضایت تو راضی، و از خشم تو خشمگین می شود.(87)

 دخترم فاطمه حوریه ای است که صفات جسمی زنانه ندارد.(88)

 فاطمه سرور زنان در روز قیامت است.(89)

 او سیده زنان اهل بهشت است.(90)

 فاطمه بخشی از وجود من است.(91)

 ای فاطمه! آیا خشنود نیستی که سرور زنان جهانیان و سرور زنان این امّت و سرور زنان اهل ایمان هستی؟(92)

 از سوی دیگر، اوصاف و اسماء فاطمه زهرا علیهاالسلام هر کدام ناظر بر مرتبه ای از هستی و شأنی از شئون وجودی اوست که نیاز به تدبّر و تفسیر دارد؛ مثل: فاطمه، صدّیقه، طاهره، زهراء، بتول، محدّثه و حوراء.

 آنچه نیز در باب ایمان، جهاد فی سبیل اللّه، شجاعت و شهامت ایمانی و سیاسی و اجتماعی، عبادت و عرفان، خلوص، ایثارگری، وفای به عهد، توفیق در همسرداری، تربیت فرزند، حضور در صحنه های فرهنگی، اجتماعی و غیر آن ها از حضرت نقل شده است، خود بر جامعیت شخصیتی حضرت فاطمه علیهاالسلام و رشد متعادل و تربیت همه جانبه اش در مجاورت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و خانه وحی و رسالت دلالت دارد و او را برترین و والاترین اسوه و الگویی برای اهل بصیرت، سعادت و کمال قرار داده است.(93)

 فاطمه علیهاالسلام و انسان امروز (الگوی جاودانه)

یکی از دغدغه ها و پرسش های نسل جدید و جوان جامعه نوین این است که چه رابطه و نسبتی بین شخصیت حضرت فاطمه علیهاالسلام و شرایط، مقتضیات زمانی و مکانی و تحوّلات دنیای کنونی و دوران نوین وجود دارد؟ آیا در عصر جدید، می توان امثال حضرت زهرا علیهاالسلام را الگویی تمام عیار برای خویش قرار داد یا نه؟ و البته چه بسا شبهاتی نیز در این زمینه مطرح باشند. در ذیل، به اجمال و با پیوند محتوایی بحث با مباحث پیشین توجه به چند مسئله را به عنوان مسائل محوری مطرح می نماییم:

 الف. موانع فرهنگی

1. عدم معرفی جامع، منطقی، عقلانی و زمان آگاهانه حضرت زهرا علیهاالسلام به نسل جدید؛

 2. عدم توجه به ادبیات و زبان نو در طرح و تحلیل ابعاد شخصیتی حضرت فاطمه علیهاالسلام ؛

 3. عدم تنوّع در روش و ارائه محصولات فرهنگی هنری در معرفی ابعاد شخصیتی حضرت زهرا علیهاالسلام ؛

 4. عدم سنجش شرایط سنّی، استعدادی، تحصیلی و طبقات اجتماعی در الگوسازی از اندیشه، منش و روش فاطمه زهرا علیهاالسلام ؛

 5. عدم تهذیب و پیرایش نقل های تاریخی و احادیث متنوّع و گاهی متضاد درباره ابعاد وجودی فاطمه زهرا علیهاالسلام .

 ب. عوامل فرهنگی علمی

1. تبیین همه جانبه شخصیت صدیقه طاهره علیهاالسلام با زبان نوین و ادبیات نوشتاری، گفتاری و سمعی بصری و ارائه آن به نسل جوان و تشنه الگوهای فراگیر و جاودانه؛

 2. پاسخ گویی عالمانه همراه با شرح صدر به پرسش ها و شبهاتی که در اذهان نسل جدید وجود دارند.

 3. اجتناب از افراط و تفریط در تبیین شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام و دوری از التقاط اندیشی، زمان زدگی و غرب زدگی از یک سو، و گریز از سطحی نگری، قشری گرایی، جمود و تحجّر و زمان ستیزی از سوی دیگر؛ انسان کاملی همچون فاطمه زهرا علیهاالسلام را باید از چند منظر مورد سنجش و شناخت و آن گاه معرفی قرار داد:

 الف. تبیین ابعاد و اوصاف چنین انسان کاملی برای اهل تخصص، حکمت و عرفان به وسیله محققان و پژوهشگران به صورت عمیق و اجتهادی و با تکیه بر قرآن و سنّت؛

 ب. تحلیل ابعاد وجودی حضرتش برای نسل میانه و طبقات متوسط از مؤمنان جامعه؛

 ج. ارائه تصویر و تفسیری عقلانی، کاربردی و تأثیرگذار از تمام وجوه شخصیتی حضرت زهرا علیهاالسلام برای نسل جوان و طبقه نوجوان و روشن فکران جامعه بر حسب مرتبه علمی و جایگاه اجتماعی آن ها به زبان روزآمد و کارآمد و در عین حال، جالب و جذّاب.

4. تبیین سیره علمی و عملی فاطمه زهرا علیهاالسلام ، هوشمندی، عناصر جهادی و حماسیِ اندیشه و بینش فاطمی، حضور و ظهور منطقی، متعادل و زمان آگاهانه، مسئله شناسانه و دین مدارانه حضرت فاطمه علیهاالسلام در ساحت ها و عرصه های گوناگون اجتماعی.

 ناگفته نماند از گذشته تاکنون تلاش های فراوانی در معرفی الگوی کامل فاطمی شده و کارهای متعددی صورت پذیرفته اند، اما کافی و ناظر به شرایط روز نبوده اند. واقعا اگر انسان کامل و تمام عیاری همچون فاطمه زهرا علیهاالسلام را دیگران داشتند، با او چسان معامله می کردند؟ به راستی، اگر شعاع شخصیت علمی و عینی صدیقه طاهره علیهاالسلام آنچنان که بایسته و شایسته اوست معرفی گردد و الگوشناسی و الگوسازی هویّت و شخصیتش صورت پذیرد، جهانیان، بخصوص جوانان تشنه معرفت، معنویت، عدالت، موفقیت و پیشرفت، سعادت و کمال، پیرو او نخواهند شد؟

 انسان ها دارای دو عقل نظری و عملی، قوای ادراکی و تحریکی، اندیشه و انگیزه، اراده و فعالیت های تدبیری و التذاذی، ابعاد عقلانی و نفسانی و جسمانی، یا عقل و قلب و قالب هستند که معارف و معالم الهی و بشری نیز معطوف به آن هاست و هر انسان طالب کمالی در صدد آن است که در چنین عرصه ها و جبهه هایی تکامل یابد و توسعه وجودی پیدا نماید. حال اگر مقامات عقلانی، عرفانی و حکمتی حکومتی یا سیره فراگیر علمی و عملی فاطمه زهرا علیهاالسلام آنچنان که باید و شاید معرفی گردند در پذیرش عمومی و جلب توجه برای جامعه جوان و جهان جدید با همه رویکردها و رهیافت های گوناگون جذبه نخواهند داشت؟ بلکه با توجه به آنکه در جهان غربِ پیش از قرون وسطا، و غربِ عصر نوزایی (رنسانس) و غربِ معاصر، که الگوهای مختلف را دیده و تجربه کرده است و حتی زنان و دختران غربی در پی گم شده خویش، آن هم در عصر نهضت های فمنیستی و ضد فمنیستی قرار دارند و روزگار وصل خویش را دنبال می کنند و از الگوهای محدود، متغیّر، زوال پذیر، افراطی یا تفریطی خسته و وامانده اند، ضرورت الگوشناسی و الگوسازی بیش از پیش احساس می گردد، و اگر زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی آن هم در بخش های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، مدیریتی، تربیت فرزند و صیانت جامع از کانون خانواده و حرکت بر اصل عقلانیت و عدالت، خردورزی و عاطفه محوری و مهروزی و در عین حال، داشتن فردیت کامل و مستقل و تعادل و توازن در رشد و شکوفایی قوای وجودی حضرت فاطمه علیهاالسلام تبیین، تحلیل و ابلاغ گردد تحوّلی شگرف و انقلابی فرهنگی و درونی ایجاد خواهد شد و فاطمه شناسی و فاطمه گروی در میان نسل امروز یک حقیقت تابنده و پاینده می گردد. پس در صورت ارائه تصویری روشن، درست، زمان شناسانه، نیازسنجانه، عالمانه و حساب شده از تمام هویّت و ماهیت و شاکله و شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام و نگاهی تاریخی، جامعه شناختی، تربیتی و روان شناختی، معرفت شناسانه و در دسترس به حضرتش، شکاف و انقطاع نسل امروز با آن کوثر هستی و گوهر وجود و الگوی جاودانه برداشته خواهد شد و آن فصل و انقطاع به وصل و اتصال وجودی با او تبدیل خواهد گشت.

 نتیجه گیری

فاطمه زهرا علیهاالسلام همچون لیلة القدر، حضوری مستمر، کارآمد و تأثیرگذار در همه عرصه های هستی دارد و ظرف وجودش ظرف تحقق اراده و مشیّت الهی و افاضه فیض ربوبی است. او اگرچه به مثابه «قدر»، قدرش ناشناخته مانده است و باید تأویل حقیقت و کنه وجودش را در قیامت مشاهده کرد، اما به مقدار ممکن و میسور، باید به سراغ این انسان کامل مکمّل و هادی و اسوه ابدی رفت و به او قرب وجودی یافت. فاطمه علیهاالسلام خود قرآن مجسّم و وحی معیّن و از مفسّران و تأویل شناسان و راسخان در علم است که مصداق «اولواالعلم»، «اولواالالباب»، «اوتواالعلم»، «اولواالایدی والابصار»، «اهل تفکر و تذکّر»، برهان و عرفان یا عقل و عشق است و این همه حقایق معرفتی سلوکی در دریای هستی او متموّج اند و صلاحیت تام و کامل برای الگوبودن و اسوه انسان ها قرار گرفتن، تا خود معیاری برای صحّت و قبولی و ارزش و اعتبار عقاید، اخلاق و اعمال یا نظام منسجم و به هم پیوسته و معرفت دینی قرار گیرد.(94) او، که در حکمت و سلوک، ولایت و امامت، جهاد و حماسه سازی، حضور بالقوّه و بالفعل در متن جامعه، تفسیر دین، دین شناسی و دین داری، حکمت نظری و عملی، بینش و گرایش و دانش و منش، سرآمد روزگار برای تمام اعصار و امصار است و بقیة النبوّة و صراط مستقیم هدایت و کمال و آیت سعادت و علامت خوش بختی راستین و گنجینه علم، عقل و معنویت و نعمت فزاینده و تمام ناشدنی حضرت حق یا کوثر است، برای همه انسان های مشتاق کمال و کرامت و شائق فضیلت و شرافت، منبعی زلال از معرفت، محبت، عبودیت و ولایت به شمار می آید.

 1 دکترای عرفان اسلامی و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.

 2. نهج البلاغه، خطبه 1، ص 22.

 3. همان، خطبه 49.

4. حسن حسن زاده آملی، گشتی در حرکت، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، ص 44108 و ص 304336.

 5. همو، فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، (با ترجمه فارسی) قم، قیام، 1378، ص 2224.

 6. شیخ علی نمازی، مستدرک صفینة البحار، تحقیق شیخ حسن نمازی، قم، جامعه مدرسین، 1419 ق، ج 8، ص 243 و ج 3، ص 169.

 7. زینب فواز العاملی، معجم، اعلام النساء، ج 3، ص 1216.

 8. مریم: 31.

 9. ابراهیم: 22.

 10. عبداللّه جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، قم، اسراء، 1382، ج 2، ص 6870.

 11. نهج البلاغه، حکمت 147.

 12. ر. ک: عبدالله جوادی آملی، پیشین، ج 2، ص 108110 / همو، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج 1، ص 214223 / حسن حسن زاده آملی، ادب فنای مقربان، ج 1، ص 150151 / همو، انسان و قرآن، تهران، الزهراء، 1364، ص 138139.

 13. حسن حسن زاده آملی، انسان و قرآن، ص 136 / داود صمدی آملی، شرح دفتر دل، قم، نبوغ، 1379، ج 2، ص 497499.

 14. هر کس فاطمه را آن گونه که سزاست بشناسد، لیلة القدر را درک کرده است و علت نام گذاری وی به فاطمه آن است که خلایق از کُنْه معرفت فاطمه محروم و بریده شده اند. (حسن حسن زاده آملی، فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، (با ترجمه فارسی) قم، قیام، 1378، ص 2224.)

 15. حسن حسن زاده آملی، انسان و قرآن، ص 213 / همو، شرح فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّةٍ، چ سوم، قم، طوبی، 1382، ص 260261 / داود صمدی آملی، پیشین، ج 2، ص 492493.

 16. همان، ص 212 و 261 / حسن حسن زاده آملی، هزار و یک کلمه، ج 3، ص 44 / داود صمدی آملی، پیشین، ج 1، ص 660662.

 17. نزد امام صادق علیه السلام درباره «ِانّا اَنزلناه فی لیلةِ القدرِ» سخن به میان آمد، حضرت فرمود: چقدر فضیلت آن بر سایر سوره ها آشکار است! راوی می گوید: گفتم: چه فضیلتی دارد؟ فرمود: ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در آن نازل شده است. گفتم: در شب قدری که امید داریم در ماه رمضان باشد؟ فرمود: بله، آن شب قدری است که آسمان ها و زمین و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در آن مقدّر شده اند. (حسن حسن زاده آملی، انسان و قرآن، ص 242.)

 18. همان، ص 244245.

 19. همان، ص 242 / محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، ص 249، ح 6 و نیز ر. ک: حسن حسن زاده آملی، ادب فنای مقرّبان، ج 1، ص 142.

 20. همان، ص 249.

 21. عبدالعلی بن جمعه عروسی حویزی، نورالثقلین، ج 5، ص 639، ح 105.

 22. حسن حسن زاده آملی، ادب فنای مقربان، ج 1، ص 153.

 23. سیدمحمّدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 470.

 24. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ سی و یکم، 1383، ج 27، ص 187189.

 25. سیدمحمّدحسین طباطبائی، پیشین، ج 20، ص 139.

 26. ر. ک. به: حسن حسن زاده آملی، انسان و قرآن، ص 120153.

 27. ابوعیسی بن سوره، سنن ترمذی، ج 5، ص 434، ج 2813.

28. عبداللّه جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 110.

29. نساء: 174.

 30. نور: 35.

 31. طارق: 13.

 32. بقره: 185 و 2.

 33. جن: 2.

 34. فصّلت: 42.

35. واقعه: 77.

 36. یونس: 57 / اسراء: 82.

 37. اسراء: 82 / فصّلت: 2.

 38. نساء: 174.

 39. فصّلت: 41.

40. فصّلت: 42 / یس: 2.

 41. بیّنه: 2.

 42. زمر: 28.

 43. حجر: 9.

 44. آل عمران: 3.

45. حجر: 87.

 46. آل عمران: 138.

 47. کهف: 1 و 2.

 48. آل عمران: 7.

 49. همان.

 50. احزاب: 33.

 51. حسن حسن زاده آملی، فصٍّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 65 / همو، شرح فصٍّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 294.

 52. همو، هزار و یک نکته، ج 2، نکته 932 / همو، شرح فصٍّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 295.

 53. احزاب: 33.

 54. همو، سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 7577.

 55. همان، ص 7174.

 56. حسن حسن زاده آملی، سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 74 / فصٍ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّه، ص 7677.

 57. عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 84.

 58. همو، شرح فصِ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّه، ص 193 و 203.

 59. لیلة القدر بنیه محمّدی صلی الله علیه و آله با انسان کامل است که به واسطه آن به مقام «قلب» احتجاج شده است، پس از شهود ذاتی؛ چرا که انزال قرآن صورت نمی گیرد، مگر بر چنین قلب و سینه منشرح و به قدر بزرگی منزلت و جایگاه و شرف آن حضرت صلی الله علیه و آله می باشد و چنین سینه ای شایستگی آن را دارد که بر آن قرآن نازل شود و به سوی آن نزول قرآن صورت گیرد. (مقام قلب، مقام شهود حقایق اشیا به نحو تمییز و تفصیل است که پس از مقام روح می باشد که مقام روح مقام لفّ و جمع است و در آن امتیاز منتفی است.)

 60. به نقل از: حسن حسن زاده آملی، انسان و قرآن، ص 216217 / همو، فصّ حکمةٍ عصمتیّة فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 24.

 61. اکنون که فهمیدی بقیه نبوت و عقلیه رسالت و ودیعه مصطفی و زوجه ولی الله و کلمه تامّه الهی، فاطمه علیهاالسلام ، حایز مقام عصمت است ... . (حسن حسن زاده آملی، شرح فصّ حکمةٍ عصمتیّة فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 152.)

 62. آنان (اهل بیت پیامبر علیهم السلام ) مرکز اسرار خدا، پناهگاه دستور و خزینه علم پروردگارند؛ آنان سرچشمه دستور خدا، نگهبان کتاب های الهی و پشتوانه دین خدایند. به وجود خاندان رسالت انحراف های دین برطرف می گردد و تزلزل آن فرو می نشیند. این خانواده اساس دین و تکیه گاه یقین اند. پیشگامان به آنان بازمی گردند و عقب ماندگان به ایشان می رسند. این خانواده از امتیازات حکومت برخوردارند و سفارش های جانشین برای آن حضرت صلی الله علیه و آله و دریافت علوم و مال مخصوص ایشان می باشد. (نهج البلاغه، خطبه 2.)

 63. امام صادق علیه السلام فرمود: اگر خداوند متعال امیرالمؤمنین علی علیه السلام را برای فاطمه علیهاالسلام نمی آفرید برای فاطمه علیهاالسلام همتایی از آدم و غیر آن روی کره زمین نبود. (محمّد بن یعقوب کلینی، پیشین، ج 1، کتاب «الحجه»، باب «مولد الزهراء»، ص 461.)

 64. ای محمّد صلی الله علیه و آله اگر تو نبودی عالم را نمی آفریدم و اگر علی نبود تو را خلق نمی کردم و اگر فاطمه نبود تو و علی را نیز نمی آفریدم. (محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج 15، ص 28 و 29؛ ج 57، ص 19، 201؛ ج 60، ص 303 / عبدالحسین امینی، پیشین، ج 2، ص 300، ج 5، ص، 435، میرزا حسین نوری طبرسی، پیشین، ج 2، ص 615. و نیز برای شرح و بسط و تفسیر حدیث مطرح شده، ر. ک: محمدعلی گرامی، لولا فاطمةُ.)

 65. امیرالمؤمنین علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال کرد: کدام یک از ما پیش تو دوست داشتنی تریم: من یا فاطمه علیهاالسلام ؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فاطمه را بیشتر دوست می دارم، ولی تو نزد من عزیزتری. (محسن الامین، اعیان الشیعه، ج 1، ص ص 307 / احمد بن شعیب نسائی، خصائص، ص 37.)

 66. عبداللّه جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 8485.

 67. محسن الامین، پیشین، ج 1، ص 307 به نقل از: ابوالفرج اصفهانی، الاغانی.

 68. باید بین دو نبوّت تشریعی و انبائی تفاوت قایل شد؛ زیرا نبوّت تشریعی به رسول خاتم محمّد صلی الله علیه و آله خاتمه یافت. پس حلال آن حضرت تا روز قیامت حلال است و حرام وی تا روز قیامت حرام. اما نبوّت انبائی، که به «نبوّت عامّه» و «نبوّت تعریفی» و نبوّت مقامی نیز موسوم است، همیشه تا ابد مستمر است و از این سفره ابدی همه نفوس مستعد بهره مند می شوند تا از وحی انبائی بشنوند. فافهم. (حسن حسن زاده آملی، فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 26 / همو، شرح فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 324336.)

 69. همو، شرح فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 324336 / سیدمحمّدحسین طباطبائی، پیشین، ج 13، ص 341385 / ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 12، ص 520538 و ص 549552.

 70. نهج البلاغه، خطبه 235.

 71. عبداللّه جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج 3، ص 400413 / همو، زن در آینه جلال و جمال، ص 142181 / همو، ولایت در قرآن، ص 275320 / حسن حسن زاده آملی، ادب فنای مقرّبان، ج 1، ص 147.

 72. حسن حسن زاده آملی، ادب فنای مقرّبان، ج 1، ص 150158.

 73. ر. ک. به: المیزان / ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 27، ص 376375 / فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیه، ج 5، ص 550 / حسن حسن زاده آملی، شرح فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 134 و 142143 / عبداللّه جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 99107.

 74. ر. ک. به: عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 143144 / ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، چ چهل و ششم، ج 1، ص 199 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 8889.

 75. محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج 83، ص 67.

 76. همان.

 77. همان.

 78. واقعه: 796.

79. منافقین: 1928.

 80. انسان: 521.

 81. سیدمحمّدحسین طباطبائی، پیشین، ص 353357 و 213229 / ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 26، ص 270281، ج 25، ص 342359 / مرتضی مطهّری، آشنایی با قرآن، ج 6، ص 8794 و 219 تا 225.

 82. شیخ صدوق، الامالی، مجلس 41، ح 7، ص 141.

 83. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 2، ص 751.

 84. همان، ج 3، ص 750.

 85. ابن قتیبه، الامامة والسیّاسة، ج 1، ص 14 / زینب فواز العاملی، پیشین، ج 4، ص 1214.

 86. ابن صباغ، الفصول المهمه، ص 129.

87. محمد بن ابی بکر الشلی، المشروع الروی، ص 86.

 88. محب الدین طبری، ذخائر العقبی، ص 26.

89. ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج 2، ص 42.

 90. محمّد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج 5، ص 20.

 91. محمّد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 96 / ابن حجر عسقلانی، الاصابة، ج 4، ص 336.

 92. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 156.

 93. در این زمینه، ر. ک. به: عذرا انصاری، جلوه های رفتاری حضرت زهراء / سیدجعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام / محمّد دشتی، نهج الحیاة فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام .

 94. عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 106107 / همو، زن در آینه جلال و جمال، ص 142144 / همو، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج 1، ص 3760.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/2/4 :: ساعت 11:58 صبح )
»» فاطمه زهرا علیها السلام سر لیلة القدر1

چکیده

در این نوشتار، سعی بر آن است نسبت و تعامل باطن و حقیقت وجود فاطمه زهرا علیهاالسلام با حقیقت وجود و باطن «لیلة القدر» مقایسه شود و در محورهای «تعیّن و تعیین اصل وجود» و «هندسه خلقت و شریعت»، بر ویژگی های اشتراکی و مشابهت های این دو آفریده عظیم تأکید گردد. در این مقاله، منزلت سه عالم «سرشت»، «سرنوشت» و «شخصیت حضرت فاطمه علیهاالسلام » با رویکردی تطبیقی بررسی می شود.

 

مقدّمه

معرفت به همه مؤلّفه های شخصیتِ برجسته و هستیِ شاخص و ممتازِ یگانه زنان در همه اعصار و امصار و در دو عالم پیدا و پنهان بسیار مشکل و معسور می نماید؛ چه اینکه از حیث «هویّت وجودی» نه «ماهیت مفهومی» و حقایق درون ذاتی، از باب «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ» (صافات: 164) تکرارناپذیر و همتانابردار و ادراک ناشدنی است؛ و هرچه از حیث وجودی، قوی تر، شدیدتر و کامل تر بوده و تجرّد بیشتری داشته باشد و به هستی محض قرب یابد مصداق «لایُدرِکُه بُعدُ الهِمَم و لایَنالُه غَوصُ الفِطَن»(2) خواهد شد که نه حکیم با ادراک حصولی و نه عارف با ادراک حضوری خویش، توان درک و معرفت به قلّه های بلند و منیع ذات و شخصیت وجودی او را ندارد و عرفانِ به آن انسان کامل هر آینه اعتراف به «جهل» و «عجز» از معرفت به حقیقت ذاتی اوست. اما راه ورود به بهشت ذات و جنّت وجود و هستی او نیز مسدود و بسته نیست، بلکه معرفت به مراتب و درجاتی از هستی و کمالات وجودی او ممکن و میسور است؛ یعنی اکتناه به ذات انسان کامل، که مظهری از «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَی ءٌ»(شوری: 11) و «وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوا أَحَد» (توحید: 4) شده و جامع اسماء جمال و جلال الهی است و کون جامع، تا غیب و شهادت وجود مطلق و مضاف هستی را در خانه خویشتن به هم گِره زده، راه ورود به حقیقت ذاتش را بر روی نامحرمان و محرومان از تماشاگه راز مسدود می نماید و تنها محرمان دل در حرم وجود و حریم هستیِ تشبّه یافته به هستی مطلق و مطلق هستی او راه دارند تا «لم یَحجبُها عن واجبِ معرفتهِ»(3) نیز صورت پذیرد و الگوشناسی و الگوپذیری در مقام استکمال وجودی با حرکت جوهری، تجدّد امثالی و حرکت حبّی(4) تعیّن یابد.

 

شخصیت جامع الابعاد و بلکه جامع الاضداد انسان کاملی همچون فاطمه زهرا علیهاالسلام و وجود نورانی و الهی آن انسان معصوم و حجت بالغه و خلیفه خدای سبحان به دلیل قرب وجودی به وجود مطلق، قابل ادراک به تمام معنا و معرفت پذیر به صورت کامل و جامع و تمام عیار نیست و از جمله، تشابه و تقارب وجودی لیلة القدر و فاطمه زهرا علیهاالسلام در همین نکته بلیغ، عمیق و انیق نهفته است که چنان که «لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْر»(قدر:12)، و «اِنّما سُمّیت فاطمةُ لاَنّ الخَلْقَ فُطِموا عَن معرفتِها»(5) و لیلة القدر مراتب پذیر و مشکّک و فاطمه علیهاالسلام نیز از حیث وجودی مرتبه پذیر و دارای درجات وجودی است که باید برای ادراک به قدر میسور و ممکنِ آن یادگار رسول خدا صلی الله علیه و آله رقای وجودی و توسعه در هستی و بسط ذاتی یافت و به مقام لیلة القدر تقرّب پیدا کرد. خدای سبحان عقل و دل انسان را مستعد و شایسته معرفت به اسوه های جمال و جلالی اش قرار داد که انسان متکامل در پرتو هدایت، حمایت، ارشاد و اشارت انسان کامل، که انسان مکمّل است، باید به عقل پروری و مهرورزی و محبتِ وجودی سیر صعودی یابد و قوس صعود را در عوالم وجود طی نماید تا به شبستان شهود و بزم وجود همچون فاطمه ای معصوم و ثمره شجره وجود بار یابد.

 

آری، انسان های تشنه کمال و شائق وصال و مشتاق دیدار حضرت حق سبحانه راهی جز ورود به دارالشهود شخصیت بی همتای انسان کاملی چون صدیقه طاهره علیهاالسلام ندارند ... و نسل جدید و جوان جامعه جهانی امروز و مدینه فاضله اسلامی برای خروج از بحران هویّت و فقرشناسنامه حقیقی و رهایی از خطر و آفت فطرت سوز و ویرانگر جوهره وجود یعنی از خود بیگانگی بایسته است که از «فصل» و «غربت» با شخصیتی همچون فاطمه علیهاالسلام ، که در حکمت علمی و عینی، عرفان نظری و عملی، اخلاق قولی و فعلی، درک و درد دینی، عدالت فکری، اخلاقی و عملی، قسط فردی و اجتماعی، حکمت و حکومت فراگیر و جهان شمول، عقل تعالی یافته در دو ساحت علاّمه و عمّاله و عشق و محبت راستین و جاودانه و خیر جامع دنیا و آخرت و سعادت مادی و معنوی و ... سرآمد و الگوی جاودانه و تمام نانشدنی و به تعبیر شیرین و دلنشین قرآن کریم، «کوثر» یا خیر و نعمت فزاینده و متزاید و زوال ناپذیر و ابدی است، انس ذهنی، ذاتی و عملی و حشر متافیزیکی و وجودی یافته، آن انسان برتر و نمونه را سرمشق حیات معقول و سرلوحه زندگی پاک خویش قرار دهد تا با فاطمه شناسی و فاطمه گرایی، حیات طیّبه یابد و به فطرت خویش بازگردد و به اصل خود واصل شود و بر روزگار فصل و فراق از خودِ حقیقی و منِ علوی خویش خط بطلان بکشد و به «از کجا آغاز کنیم» که پرسشی عقلانی و تکامل گرایانه است، با «از فاطمه» پاسخ دهد تا بازگشت به خویشتن را تجربه کند و دو سَرِ حلقه هستی و آغاز و انجام نظام وجود را دریابد، که حدیث «لولا فاطمةُ لما خَلقتُکما»(6) از آغاز هستی با نام و یاد و حقیقت نوری فاطمه علیهاالسلام و حضور باهرالنور او در صحنه حشر اکبر و نغمه ملکوتی و غریو رحمانی «اَین الفاطمیون»(7) به فرجام حیات ابدی و جاودانه انسان به هم سرشته گردد و انسان متکامل رهین فیض وجودی و نعمت پایدار کوثر آفرینش و گوهر خلقت و پاره تن سیّد کائنات و کُفو علی علیه السلام قرار گیرد و در ظلّ توجهات آن انسان هادی، این انسان هابط به مقام صعود در هبوط بپردازد و مصداق «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه»(فاطر: 10) قرار گیرد تا در سایه سار شجره پاک و پرثمر ایمان و عمل صالح، به کمال امکانی خویش نایل گردد و آیه «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَة» (نحل: 97) را در فکر، فعل و انگیزه خویش متجلّی سازد و چنین انسانی هویّت مدار و شناسنامه دار و حقیقی شده در دار وجود، مفقودالاثر و بی هویّت و بی برکت نباشد، بلکه در هر مکان(8) و هر زمان،(9) مبارک گردد و کوثرشناسِ کوثرمنش، کوثر روش و کوثر گرایش و خود کوثری شود که از هرچه تکاثر و کثرت است رهایی یابد و به مقام کوثر و وحدت دست یازد.

 

غرض این است که انسانِ وامانده در طبیعت و سرگشته کوی مادیت و طوفان زده در صحرای حیرت و فارغ از هویّت و هستی خویش، ولی تشنه آب حیات و شیفته کمال، طمأنینه، سکونت و یقین و سعادت حقیقی و خوش بختی واقعی در پرتو بصیرت و تفقّه به شخصیت جامع الاطراف فاطمه علیهاالسلام و تأسّی به بینش، منش و روش زندگی او، در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی، راه نجات، رشد، فلاح، صلاح و رستگاری در پیش گیرد و با قراردادن آیینه فاطمی پیش روی خویش و تابلوی زیبا و نورانی و ماندگار آن یادگار پیامبر خدا محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله ، به خویشتن شناسی، خویشتن یابی، بازشناسی و بازسازی وجود خود پرداخته، به خودیابی و بازیابی خویش و نقد و تأویل هستی و حیاتش بپردازد؛ چه اینکه فاطمه علیهاالسلام در همه ساحت های عقلانی، نفسانی و جسمانی و ابعاد برهانی و عرفانی، بینش اسلامی و بصیرت دینی و معرفت اجتماعی و عدالت خواهانه و ولایت شناسی و ولایت یابی الگویی کامل است و علم و عمل، ایمان و خردورزی، و عقل و عشق را در حیات نورانی خود به ظهور رسانده است. پس معیار کمال هر چیزی همانا هستی اوّلی و ذاتی شی ء است، نه هستی مادی ثانوی و عرضی آن؛ زیرا حقیقت هر چیزی را صورت نوعیّه آن ترسیم می کند که حاکی از نحوه هستی اوست، نه اوصاف بیرونی اش که ترجمان نحوه ارتباط او به خارج از حقیقتش می باشند؛ و کمال ذاتی انسان، که همان هستی آگاه و فعّال اوست، به نحوه اندیشه های صحیح است که از مبادی عالی دریافت می کند و به نحوه نیّت و اراده تدبیر بدن و جهان طبیعت است که همان عقل نظری و عقل عملی او را تشکیل می دهد. و اگر حضرت فاطمه علیهاالسلام سیده زنان جهانیان است و غیر از حضرت علی علیه السلام احدی همتای او نمی باشد تنها به لحاظ کمال وجودی آن بانوست، نه به لحاظ پیوندهای اعتباری او.(10)

 

در این نوشتار، برآنیم که چنین انسان کاملی را از زبان انسان کامل، و قرآن ناطق را از زبان و طریق قرآن صامت شناسایی کنیم و فضایل و کرایم وجودی و اوصاف جمالی و جلالی فاطمی را از محضر پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام جست وجو نماییم. موضوع فاطمه علیهاالسلام و لیلة القدر از یک سو، معسور و مشکل بودن معرفت به شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام ؛ و از سوی دیگر، میسور و ممکن بودن ادراک نسبی و همسان با مرتبه وجودی خودمان را نشان می دهد تا بر محور «اِنّ هذهِ القلوبَ اوعیةٌ فخیرُها اَوعاهَا»(11) و مدار «أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا» (رعد: 17)، به حضور وجودی کوثری و کوثر وجودی اش باریابیم، تا به قدر سعه وجودی خویش، معارفی، حقایقی و انواری فراچنگ آوریم و فراروی ارباب فضل و فیض و اصحاب کمال و کرامت و مشتاقان کوی ولایت قرار دهیم.

 

سِرّ قَدْر و قَدَر (فاطمه علیهاالسلام و لیلة القدر)

گرچه قدرشناسی و فاطمه شناسی به آسانی فراچنگ نمی آید، اما اندکی تلاش و خلوص در کاوش های قرآنی و کاوش در پژوهش های وحیانی، چه وحی وجودی و تکوینی و چه وحی تدوینی و تشریعی، به تدریج ما را به سوی ادراک فاطمه علیهاالسلام و قدر به پیش می برد. آن گاه که به برخی ویژگی های مشترک و وحدت وجودی و تساوی، بلکه تساوق فاطمه علیهاالسلام و قدر بیندیشیم، به راز و رمزها پی خواهیم برد؛ از جمله:

 

الف. فاطمه علیهاالسلام انسان کامل تکوینی است، و قرآن کریم کلام تدوینی جامع، که فاطمه علیهاالسلام صورت عینیّه و تکوینیه قرآن کریم و قرآن صورت تدوینیه و علمیه فاطمه زهرا علیهاالسلام است؛ چه اینکه اهل بیت وحی علیهم السلام جامع کلام تکوین و تدوین و واجد کتاب حقیقت و شریعت و شامل نشئه حقیقی و اعتباری اند؛ یعنی انسان کامل جامعِ عوالم کلیِ عقل، مثال و ماده و باید و نباید در نظام تشریع است که مرحله اعلا و برین آن به «کتاب مبین» و «امّ الکتاب» منتهی می گردد و موجود عینی است، نه اعتباری، و تکوینی است، نه تدوینی؛ که انسان کامل کون جامع و صاحب همه نشئات وجودی است که حتی فرشتگان شأنی از شئون وجودی اویند، تا چه رسد به مراتب دیگر هستی.(12) از این رو، فاطمه زهرا علیهاالسلام واجد همه مراتب نظام خلقت و شریعت است. فاطمه زهرا علیهاالسلام از باب اینکه قرآن در حقیقت وجود و کُنه و وعاء هستی اش تجلّی یافت، ظهور قرآن و در نتیجه، ظهور علم الهی است(13) تا همه مقامات وجودی را در قوس نزول و صعود دارا باشد. فاطمه علیهاالسلام و قدر عین هم و مفسِّر حقیقت وجودی هم هستند، که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ عَرفَها حَقَّ مَعرفتِها أدرکَ لیلةَ القدرِ، و اِنّما سُمّیت فاطمةُ لِاَنَّ الخَلْقَ فُطِموا عَن کُنهِ مَعرِفتها.»(14)

 

استاد علاّمه حسن زاده آملی می نویسند: «مبانی عقلی و نقلی داریم که منازل سیر حبّی وجود، در قوس نزول، معبّر به لیل و لیالی است؛ چنان که در معارج ظهور صعودی، به یوم و ایّام؛ بعضی از لیالی لیالی قدرند و بعضی از ایام ایام اللّه. از این اشارت در «اِنّا اَنزلناهُ فی لیلةِ القدرِ»(قدر: 11) و در حدیث مذکور و نظایر آن ها تدبّر بفرما، اقرأ و ارقَ. این فاطمه علیهاالسلام ، که لیلة القدر یازده کلام اللّه ناطق است، که امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که حق معرفت به آن حضرت پیدا کند، یعنی به درستی او را بشناسد، لیلة القدر را ادراک کرده است...»(15)

 

در تفسیر فرات کوفی آمده است: محمّد بن قسم بن عبید به اسناد مُعَنْعن از أبی عبداللّه (حضرت امام صادق علیه السلام )، ما را حدیث کرده که آن جناب در تفسیر سوره مبارکه «قدر» فرموده است: «اِنّا اَنزلناهُ فی لیلَةِ القدرِ» لیله «فاطمه» است و قدر «اللّه» است؛ کسی که فاطمه را آن سان که حق معرفت اوست شناخت، همانا که لیلة القدر را ادراک کرده است.(16)

 

حال چنان که قرآن ظاهر و باطن، و محکم و متشابه دارد، فاطمه علیهاالسلام نیز دارای چنین مراتب و ظهور و بطونی است که نه قدرِ «قدر» را می توان به حقیقت شناخت و نه قدرِ فاطمه علیهاالسلام را می توان فهمید و فهماند و قدرشناسی کرد، که الفاطمةُ، ماالفاطمةُ و ما ادریکَ ماالفاطمةُ؟!

 

ب. لیلة القدر ظرف تقدیر الهی در تکوین و تشریع و برای عالم و آدم است و ولایت علی علیه السلام در چنین شبی تقدیر شد که امّ و روح لیالی قدر زمانی است و پیش از آسمان ها و زمین است و فوق آن ها.

 

در کتاب معانی الاخبار با اسناد خود به مفضّل بن عمر آورده است: «ذکرَ عند ابوعبداللّه علیه السلام «ِانّا اَنزلناه فی لیلةِ القدرِ» قال: ما اَبْیَنَ فضلُها علیَ السوَر. قال: قلتُ: و ایُّ شی ءٍ فضلُها؟ قال: نُزلت ولایةُ امیرِالمؤمنین علیه السلام فیها. قلتُ: فی لیلةِ القدرِ الّتی نَرتجیها فی شهرِ رمضان؟ قال: نعم، هی لیلةُ قُدِرت فیها السمواتُ والارضُ و قُدِرت ولایةُ امیرِالمؤمنینَ فیها.»(17) انسان کامل، هم ظرف حقایق قرآنی است و هم صاحب ولایت کلّیه و مطلقه تا قوام وجود به آن روح کلی قرار گیرد که لیلة القدر در همه ازمنه و اعصار وجود دارد، «فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیم»(دخان: 4) تا بر تجدّد، استقبال و استمرار دلالت نماید و ملائکه با روح القدس به اذن پروردگارشان سال به سال در زمان حیات رسول اللّه صلی الله علیه و آله بر آن جناب نازل شوند و پس از رحلت آن حضرت بر کسانی که از حیث صفات وجودی با پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وحدت شخصیتی و وجودی دارند و خلیفه الهی و خلیفه رسول خدایند نازل گردند که چنین بود، هست و خواهد بود و سِرّ نزول فرشتگان بر فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز دانسته خواهد شد؛(18) چنان که فرمودند: با سوره قدر بر امامت ما احتجاج کنید و بدانید که در بحث و استدلال پیروز می شوید؛ چون پس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله حجت خدا بر خلق او همین سوره است. این سوره سَروَر دین و بزرگ ترین دلیل مذهب شما و نهایت دانش ماست. امام باقر علیه السلام فرمود: «یا معشرَ الشیعةِ! خاصِموا سورة «اِنّا اَنزلناهُ» تُفلِحوا. فَوَاللهِ اِنّها لَحجةُ اللّهِ تبارک و تعالی عَلیَ الخلقِ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و اِنّها لَسیِّدةُ دینِکم و اِنّها لغایةُ عِلمنا...»(19)

 

پس فاطمه زهرا علیهاالسلام انسان کاملی است که قرآن بر او نازل گردیده و فرشتگان بر او نازل شده اند و در هر عصر، انسان کامل آن عصر محل نزول ملائکه و میزبان آن ها خواهد بود.(20) تمام فرشتگان طواف کننده فاطمه علیهاالسلام در شب قدرند و شب قدر تکرار شونده خواهد بود(21) و اساسا فرشتگان با اراده انسان کاملی همچون فاطمه علیهاالسلام نیز نزول و عروج دارند و در خدمت اویند.(22) پس در لیلة القدر، تقدیر و سرنوشت نظام وجود رقم می خورد و فاطمه زهرا علیهاالسلام ظرف تحقق و تعیّن این تقدیر الهی است و واسطه فیض و فضل الهی به عالم و آدم و جهان غیب و غیب جهان، و همه چیزِ هستی از مدار وجودی او و مجرای هستی اش تشخّص می یابد و هزاران نقش بر لوح عدم از قاف قدرت الهی و قلم خداوندی از رهگذر و نسیم قدسی وجود آن عزیز الوجود رقم خورده است.

 

مرحوم علاّمه طباطبائی رحمه الله نیز مراد از «قدر» در «لیلة القدر» را تقدیر الهی در همه هستی و استمرار و تداوم آن دانسته اند.(23) تفسیر نمونه نیز تقدیر همه چیز و رابطه تقدیر در شب قدر با اراده و اختیار انسان و نزول قرآن و نسبت و ترابط و تعامل تقدیر در شب نوزدهم، تحکیم در شب بیست و یکم و امضا و تثبیت در شب بیست و سوم را شرح می دهد.(24) از این ها می توان نسبت انسان کامل با لیلة القدر و نسبت آن دو با سرنوشت انسان و جهان را به خوبی شناخت و نقش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را در هندسه هستی و لیلة القدر بازیافت.

 

ج. شگفت آور است که بدانیم، هم شب قدر از حیث هویّت وجودی و ماهیت مجهول است و به آسانی فهم حقایق آن روزی هر کسی نخواهد شد مگر صلاحیت علمی و عملی برای سالک کوی قدر و هم حقیقت ذات و وجود فاطمه علیهاالسلام مجهول است، مگر برای اوحدی از انسان ها که در درجه اول، انسان های کامل هستند و آن گاه با حفظ مراتب وجودی، اولیای الهی و بندگان صالح و صاحب مقام ولایت در درجه دوم.

 

اما شب قدر مخفی است، به دو دلیل: 1. اهمیت بخشی و مراقبت از شب قدر تا بهترین و بیشترین بهره وری برای اهلش حاصل آید. 2. عظمت و فخامت شب قدر و میزان تأثیرگذاری آن در جهان خلقت و شریعت و بدین سان، اولیاءالله در میان خلق و مؤمنان پنهان هستند و اینکه فاطمه زهرا علیهاالسلام ناشناخته ماند و در زمان حیات ظاهری اش، مجهول و مظلوم واقع شد و پس از ارتحال از جهان فانی به سوی جهان باقی نیز قبر مطهّرش مجهول و ناشناخته است، خود حکایتی از عظمت و اهمیت این شخصیت ممتاز اسلامی در سرنوشت فرهنگی سیاسی جهان اسلام و آیتی بر حقّانیت اسلام امامت، ولایت و اندیشه، و انگیزه و عمل شیعه خواهد بود تا هماره عقول و قلوب را به سمت خویش معطوف دارد و تاریخ بشریت را از گذشته تاکنون و آینده، متوجه خویش سازد و این خود سِرّی از اسرار آفرینش و راز سر به مهر کتاب خلقت و شریعت و جهان تکوین و تشریع است.

 

قرآن شناس راستین یا شارح شریعت (فاطمه علیهاالسلام و قرآن)

انسان کاملی چون صدیقه طاهره علیهاالسلام عالم به قرآن، عامل به قرآن و حامل قرآن کریم است و درجات قرآن با معارج انسان کامل تطابق دارد و نسبتی تام و تمام در میانشان برقرار است و تمامی حقایق و معارف قرآنی به نحو اتم و اکمل، در انسان کامل و از جمله فاطمه زهرا علیهاالسلام مجتمعند؛ چه آنکه او «قول ثقیل» را در ثقل علمی و عملی اش تحمّل کرد: «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا.» (مزّمّل: 5)

 

علاّمه طباطبائی رحمه الله قول ثقیل را «قرآن عظیم» دانسته که از حیث تلقّی و دریافت معنای آن (ثقل علمی) و از حیث تحقّق به حقیقت توحیدی (ثقل عملی) «ثقیل» خوانده شد(25) و تنها انسان کامل حامل و وارث ثقل علمی و عملی آن و انسانی همچون فاطمه زهرا علیهاالسلام ، که «بتول» خوانده شد و در فرازی از سوره مزّمّل پس از آیه یاد شده نیز سخن از «وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» (مزّمّل: 8) آمده، مشعر به این معناست که انسان بتول توان تلقّی و تحمّل و تحقّق قول ثقیل را داراست و البته راه اعتلای انسان به فهم خطاب محمّدی صلی الله علیه و آله نیز مسدود نخواهد بود؛ باید استکمال عقلی و باطنی داشت و مقامات معنوی و فتوحات غیبی نمود و حجاب زدایی از ملک تا ملکوت کرد و در پرتو نور آفتاب ولایت و عنایت انسان کامل، به خزاین اسرار و علوم الهی راه یافت.(26)

 

به هر تقدیر، فاطمه علیهاالسلام و قرآن به هم سرشته و درهم تنیده اند و «لَنْ یفترقا»(27) هستند و او همه کمالات را از جهات چهارگانه دارا بود؛ یعنی نزاهت از نقص در وجدان کمال و رها شده، مصون از عیب در مقام دارایی کمال، و در دو مقام حدوث و بقا نیز واجد کمال امکانی و وجودی بود که به تعبیر استاد جوادی آملی، «زیرا نه فاقد کمال هستند تا در حوزه تکامل آنان نقص راه یابد و نه آنچه دارند آفت زده است تا در قلمرو تعالی آن ها عیب رخنه نماید و نه در مرحله حدوث، فاقد فضل و فیض ویژه بوده اند که مسبوق به نقص باشد و نه در نشئه بقا فاقد فوز و فیض می شوند تا ترقّی آنان ملحوق به نقص یا عیب گردد. این مقام جمع الجمعی مربّع را می توان از عدیل بودن آنان با کتاب بی بدیل الهی یعنی قرآن استنباط کرد.»(28)

 

حال، نسبت فاطمه علیهاالسلام و قرآن کریم رادر چند نکته توضیح می دهیم:

 

نکته اول: چنان که قرآن کریم یا قرآن صامت و وحی مُنْزَل الهی دارای صفات ثبوتیه و سلبیه یا جمالیه و جلالیه است، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز دارای صفات مشترک با قرآن در دو بعد ایجابی و سلبی و جمالی و جلالی است. چنان که قرآن نور است(29) فاطمه علیهاالسلام نیز نور است، خداوند نیز نور است.(30) این وحدت نوری بین آفریننده فاطمه علیهاالسلام و قرآن و متکلّم با کلام تکوینی (فاطمه علیهاالسلام ) و کلام تدوینی (قرآن) نکته ای است بس مهم. قرآن قول فصل(31) است و فاطمه علیهاالسلام نیز فصل الخطاب؛ قرآن هدی(32) است، فاطمه علیهاالسلام نیز هدایت کننده انسان؛ قرآن رشد،(33) حق،(34) کریم،(35) شفاء،(36) رحمت،(37) برهان،(38) عزیز،(39) حکیم،(40) مطهَّر،(41) غیر ذی عوج،(42) ذکر،(43) مصدِّق،(44) عظیم،(45) بیان،(46) و قیّم(47) است، فاطمه علیهاالسلام نیز بر اساس نصوص حدیث و مجامع روایی و بخصوص متن دعای «زیارت جامعه کبیره» رشد، حق، کریم، شفاء، رحمت، برهان، عزیز، حکیم، مطهّر، غیر ذی عوج، ذکر، مصدّق، عظیم، بیان و قیّم، که دعاها و خطبه های حضرتش نیز از حیث علمی و فعل و تقریر، و سیره عملی ایشان از حیث عملی، دلالتی تام بر این صفات وجودی می نمایند.

 

نکته دوم: فاطمه علیهاالسلام از راسخان در علم(48) و تأویل شناسان و تأویلگران(49) قرآن کریم و قرآن شناسان و مفسِّران قرآن کریم(50) می باشد که سیر معرفتی سلوکی حضرتش از ظاهر قرآن و الفاظ کتاب وحی الهی تا اُمّ الکتاب و کتاب مکنون و لوح محفوظ کشیده شده است. فاطمه علیهاالسلام تمامی مراتب لیلة القدر را داراست و در باب علم و عرفان فاطمه علیهاالسلام به قرآن، توجه به حدیث ذیل یک ضرورت و خود گویای مقام قرآن شناسی و معرفت به همه مدارج و معارج وحی الهی و مقامات قرآنی است. خودِ زجاجه وحی و میوه نبوّت، امّ الائمّة المعصومین، سیدة نساء العالمین، فاطمه بنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، فرمود: «ستایش خدای را که مرا منکر امری از کتابش قرار نداده و در هیچ حقیقتی از امرکتاب مرا سرگردان ننموده است.»(51) و یاد آورده اند: «زنی خدمت حضرت صدیقه علیهاالسلام رسید و سؤالی کرد و جواب شنید تا ده سؤال؛ خجلت کشید، عرض کرد: بر شما مشقّت نباشد. فرمود: اگر کسی اجیر شود که باری را به سطحی ببرد به صدهزار دینار، آیا بر او سنگین است؟ عرض کرد: نه. فرمود: من اجیر شده ام برای هر مسئله به بیشتر از مابین زمین و عرش که از لؤلؤ پر شود.»(52)

 

حال چگونه او مفسِّر و مبیِّن قرآن نباشد که قرآن فرمود: «اِلاّ المطهَّرونَ»(واقعه: 76) و قرآن نیز مصداق «مطهّرون» را معرفی نموده(53) که حضرت فاطمه علیهاالسلام از جمله مطهّرون است و با ظاهر و باطن قرآن مساس دارد و معارف بیکران قرآن بر او مکشوف و معلوم است.(54) پس درس دین شناسی و درد دین داری و مکتب قرآن شناسی و قرآن مداری هر آینه در مکتب فاطمه علیهاالسلام قرار دارند.

 

نکته سوم: قرآن کریم در ترسیم و تصویر سیمای ملکوتی فاطمه علیهاالسلام و چهره نورانی و رحمانی اش، مشحون از آیات است که به حسب تفسیر، تأویل، تطبیق و با تکیه بر مجامع روایی و حدیثی، بر مقامات معرفتی و معنوی آن حضرت دلالت تام و کامل دارند، و از جمله آیات الهی، آیه تطهیر «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا»(احزاب: 33) است که اراده در «اِنّما یریدُ اللّه» اراده تکوینی است؛(55) خدای سبحان با اراده تکوینی تخلّف ناپذیر خود، موهبت طهارتِ از هرگونه رجس را، خواه در اندیشه های عقل نظری و خواه در نیّت و اراده های عقل عملی، به اهل بیت عصمت علیهم السلام اعطا نمود و «انَّما» نیز اقتضای حصر دارد و تطهیر تکوینی را تنها به آن ذوات طاهره اختصاص داده است، و «یُرید» دلالت بر دفع هرگونه رجس است، نه رفع آن و با دوام و استمرار فیض، اذهاب رجس سازگار است.(56)

 

و در آیه مباهله «فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَی الْکَاذِبِین»(آل عمران: 61)، که دلالت بر مظهر جمال و جلال الهی بودن اهل بیت علیهم السلام و از جمله، فاطمه زهرا علیهاالسلام دارد، جلال و جمال فاطمه علیهاالسلام همتای جلال و جمال علی علیه السلام قلمداد شده است(57) و به تعبیر استاد حسن زاده آملی، آیه مباهله دلالت بر تفضیل فاطمه معصومه علیهاالسلام بر همه زنان عالم دارد.(58)

 

البته آیاتی همانند 92 آل عمران، 6 و 23 انسان، سوره کوثر، فرازهایی از سوره الرحمن و مطفّفین، که بر بحر نور و وحدت و مقام مقرّبین و ابرار و اصحاب یمین دلالت دارند و به صورت کامل و اظهر بر شخصیت حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام دلالت می نمایند، هر کدام نشانه هایی از آن بی نشان اند تا ما را به عمق و ژرفای وجودی فاطمه زهرا علیهاالسلام دلالت نمایند. پس قرآن کریم معرِّف و مفسِّر شخصیت فاطمه علیهاالسلام و فاطمه علیهاالسلام نیز مفسِّر و مبیِّن قرآن کریم است که دو قرآن ناطق و صامت همدیگر را تفسیر می نمایند و این بیانگر وحدتِ وجودی و جوهری آیات بیّنات و وحی الهی با بقیة النبوّه و پاره تن رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد که او تفسیر قرآن و قرآن تفسیر اوست؛ یعنی قرآن فاطمه مجسّم و معیّن و مدوّن و فاطمه علیهاالسلام قرآن مجسّم و معیّن و مکوّن است، که القرآنُ معَ الفاطمة و الفاطمةُ معَ القرآن.

 

فاطمه و محمّد و علی علیهم السلام ؛ روح واحد نور واحد

عرفان به فاطمه علیهاالسلام قرین و رهین عرفان به محمّد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام نیز می باشد؛ چه اینکه در انسان کامل بودن، در لیلة القدر و یوم الله بودن، در معصوم و حجت الهی بودن، در خلیفة اللّه بودن و در نور واحد بودن، مشترک و دارای صفات وجودی واحدی اند و فاطمه علیهاالسلام غیر از اینکه پاره تن رسول خدا صلی الله علیه و آله ، میوه دل و نور چشم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است، از باب اینکه کفو علی علیه السلام می باشد و کفو او نفس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است، او نیز نفس پیامبر صلی الله علیه و آله است. علاوه بر این، در تفسیر انفسی «لیلة القدر» آمده که لیلة القدر همانا بنیه محمّدی است که از آن به «صدر محمّد صلی الله علیه و آله » تعبیر شده؛ چنان که در تفسیر عرائس البیان آورده اند: «لیلةُ القدرِ هی البنیةُ المحمّدیةُ حال احتجابِه علیه السلام فی مقامِ القلبِ بعدَ الشهودِ الذّاتیِ لاَنَّ الانزالَ لایُمکنُ الاّ فی هذه البُنیةِ فی هذهِ الحالةِ. و القدرُ هو خطرُه علیه السلام و شرفُه اذ لا یَظهرُ قدرُه و لایَعرفُه هو اِلاّ فیها.»(59)

 

و در بیان السعادة، از «بنیه محمّدیه» به «صدر محمّد صلی الله علیه و آله » تعبیر نموده و گفته است: «فی لیلةِ القدرِ الّتی هی صدرُ محمّد صلی الله علیه و آله »(60) و یا استاد علاّمه حسن زاده آملی مرقوم داشته اند: «و اِذا دریتَ اَنّ بقیةَ النبوّةِ و عقلیةَ الرسالةِ و ودیعةَ المصطفی و زوجةَ ولیِّ اللّهِ و کلمةَ اللهِ التامّةِ فاطمةُ علیهاالسلام ذات عصمة ...»(61)

 

علی علیه السلام نیز در توصیف آل النبی صلی الله علیه و آله می فرماید: «هُم موضعُ سِرّهِ و لجأُ اَمرِه و عَیبةُ علمِه و مُؤمّل حُکمه و کَهوفُ کُتبه و جِبالُ دِینه. بِهِم اَقام انحناءَ ظَهرِه و اَذهبَ ارتعادَ فرائِصه. لایُقاس بِه آلُ محمّدٍ صلی الله علیه و آله مِن هذهِ الاُمّة اَحدٌ و لا یُسوّی بِهم مَن جَرت نِعمتُهم علیه ابدا. هُم اَساسُ الدینِ و عِمادُ الیقینِ، اِلیهم یَفی ءُ العالی و بِهم یَلحقُ التالی و لَهم خَصاصُ حَقِّ الولایةِ و فیهم الوصیّةُ والوارثةُ ...»(62)

 

در توصیف های امام علی علیه السلام ، چند مطلب مهم وجود دارد:

 

الف. اهل بیت علیهم السلام جایگاه سرِّ، صندوق دانش، ملجأ حکم و کهف های کتاب خدا و کوه های دین اند که پشت خم شده دین به ایشان راست گردیده و لرزش پشت آن بدان ها آرام گشته است.

 . احدی از این امّت قابل قیاس با آنان نیست؛ که ایشان اساس دین و استوانه های یقین هستند؛ که آنان واجد حق ولایت اند و در آن ها وصیت و وراثت موجود است.

 پس هرگونه کمال علمی و عملی از همتایی آنان با قرآن کریم، همانندی آن ها با کشتی نوح، آمد و شد ملائکه و معدن علم و حکمت و جز آن برای حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز وجود دارد و نیز از طریق شناخت شخصیت ممتاز و برجسته حضرت علی علیه السلام نیز توان ورود به خانه وجود و شخصیت حقیقی فاطمه علیهاالسلام حاصل خواهد شد؛ چه اینکه در حدیث آمده است: قال مولینا جعفر بنُ محمّدٍ الصادقِ: «لولا أنّ اللّهَ تبارک و تعالی خلَقَ الامیرَالمؤمنینَ علیه السلام لِفاطمةَ علیهاالسلام ما کان لَها کفوٌ علی ظَهرِ الارضِ مِن آدمَ و مَنْ دونِه.»(63)

 و یا در حدیث آمده است که «لولاکَ لَما خلقتُ الافلاکَ و لولا علیٌّ لَما خلقتُکَ و لولا فاطمةُ لما خلقتُکما.»(64)

 و یا اینکه حضرت محمّد صلی الله علیه و آله ، علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام مصداق آیه ولایت، مباهله، ذی القربی و تطهیر هستند و کلمة اللّه، صراط اللّه، حبل اللّه، اسماءاللّه و وجه اللّه نیز خوانده شده اند.

 حال آیا شناخت فاطمه علیهاالسلام با محمّدشناسی و علی شناسی گِره نخورده است؟ و یا امیرالمؤمنین از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسید: «أیُّنا أحبُّ الیکَ؟ أنا اَو هی؟ قال: هی أحَبُّ الیّ و اَنتَ اَعَزُّ عَلَیَّ»؛(65) کدام یک از ما نزد شما محبوب تریم: من یا فاطمه؟ حضرت فرمود: فاطمه محبوب تر است و تو عزیزتری. به تعبیر استاد جوادی آملی، چون هر کدام به نوبه خود مصداق کوثرند که خدای سبحان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عطا فرمود و کوثر، که عطای ویژه الهی است، هم محبوب است و هم عزیز.(66)

 و یا رسول اللّه صلی الله علیه و آله فرمود: «فاطمةُ بضعةٌ مِنّی، یَسرُّنی ما یَسرُّها و یَغضِبنی ما یَغضِبُها.»(67)

 از سوی دیگر، فاطمه زهرا علیهاالسلام صاحب مقام ولایت است که مقام معرفت تام و یقینی به ذات قدسی خداوند سبحان و فنای عالم و آدم در حضرت حق و شهود هستی به عنوان تجلّی خدا و ملک طلق حضرت حق می باشد و صاحب ولایت به مقام نبوّت تعریفیه یا انبائیه رسیده که نبوّت یاد شده غیر از نبوّت تشریعیّه است؛ چنان که استاد حسن زاده آملی نیز مرقوم داشته اند: «یَجبُ الفرقُ والتمییزُ بینَ النبوّتینِ التشریعیّةِ والانبأئیّة. فاِنّ النبوّةَ التشریعیّةِ قد خُتمتِ بِالرسولِ الخاتِمِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، فحلالُه حلالٌ الی یومِ القیامةِ، و حرامُه حرامٌ الی یومِ القیامةِ، و اَمّا النبوّةَ الانبائیّةِ المُسمّاةُ بالنبوّةِ العامّةِ، والنبوةُ التعریفیّةِ والنبوّةُ المقامیّةِ اَیضا فهی مستمرّةٌ اِلیَ الابدِ یَنتفعُ مِن تلکَ المأدُبةِ الأبدیّةِ کلُّ نفسٍ مستعدةٍ لاَِن تَسمعَ الوحیَ الانبائیَ، فافهم!»(68)

 ایشان در تفسیر «کهف قرآن کریم» نیز با استناد به آیه «فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا» (کهف: 65)، مقوله انبیای تشریع و انبیای علم و سلوک را طرح و تبیین کرده اند(69) و اگرچه حضرت علی علیه السلام هنگام غسل دادن بدن مطهّر رسول اللّه صلی الله علیه و آله خطاب به آن حضرت فرمود: «بأبی انتَ و أمّی، یا رسول اللّه! لقد انقطعَ بموتِکَ ما لم یَنقطع بموتِ غیرِکَ مِن النبوّةِ و الانباءِ و أخبارِ السماءِ»(70) که ناظر به ختم نبوّت و خاتمیت و اکمال دین و نبوّت تشریعی است و پایان نزول وحی مخصوص رسالت اعلام شده، اما اصل نزول جبرئیل و القای وحی به انسان کامل از حضرت فاطمه علیهاالسلام و امامان علیهم السلام نفی نشده است؛ چنان که در بحث فاطمه علیهاالسلام و لیلة القدر اشارتی بدان شد(71) و سیر ضرورت نزول وحی و فرشتگان بر انسان کامل از القای معارف و حقایق غیبی تا تحت ولایت و فرمان بودن فرشتگان برای انسان کامل، بلکه فرشته، شأنی از شئون وجودی انسان کامل است و عرضه اعمال امّت به انسان کامل دانسته شده است.(72)

 از این روست که نبوّت، امامت و ولایت به هم گره خورده اند و وجود یکی علت وجود دیگری خواهد بود. با عنایت به جهات و حیثیات بحث و از مقوله نبوّت موهوب، عصمت غیراکتسابی، وحی غیرارادی، تداوم ولایت به وجود فاطمه علیهاالسلام و صیانت از ولایت تا مرز شهادت از سوی حضرت فاطمه علیهاالسلام ، خود تفسیری بر پیوند وجودی محمّد صلی الله علیه و آله ، علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام خواهد بود که مقامات باطنی، صفات وجودی و امتیاز ویژه ذوات مقدّس را روشن می نماید که در حدیث آل عبا نیز مندرج است و این بخش نوشتار به گوشه ای از این پیوند وجودی اشاره داشت، ولی بحث تفصیلی آن مقام و موقعیتی دیگر می طلبد تا مبانی عقلی، نقلی و عرفانی ابحاث طرح شده نیز روشن گردند.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/2/4 :: ساعت 11:58 صبح )
»» ام سلمه انیس فاطمه(س)

آنچه امروز ازحضرت فاطمه(س) می دانیم نتیجه تلاش روایتگران امین و صادقی است که سخنان و احوالات این بانوی بزرگوار را برای مابه ثبت رسانده و حفظ کرده اند و ما بر این اساس است که می توانیم فضای آن عصر را ترسیم کنیم وبه نمادی از پاکیزگی وطهارت فاطمه(س)، ولایت مداری، مظلومیت وی دست یابیم.

 

بی شک در این میان نقش زنان راوی پررنگ تر از مردان است چه وی بانویی پاکیزه بود که پروانگان حریمش عموما زنان بودند.

 

آنچه در این مقاله می خوانیم معرفی مختصر یکی از این بانوان پرتلاش است که از حضرت زهرا(س) به صورت مستقیم روایاتی شنیده وبرای آیندگان به یادگار نقل کرده است. البته تعداد بانوانی که به صورت غیر مستقیم و یا یکی، دو واسطه به نقل احادیث حضرت پرداخته اند، به حدود 24 نفر می رسد و ما برای حفظ اختصار دراین مجموعه مقالات تنها به راویان بدون واسطه آن حضرت می پردازیم و با نام مبارک «ام سلمه » این شماره را زینت می بخشیم.

 

ام سلمه

 

نامش هند، پدرش، ابی امیه بن مغیره و مادرگرامیش عاتکه بنت عبدالمطلب بود. ام سلمه با پذیرش اسلام در دوران نخستین اعلام رسالت از سابقین در اسلام شد و با اراده ای کامل در شمارمهاجران به حبشه در آمد. از همسر اولش، ابوسلمه صاحب چهارفرزند (سلمه، عمر، دره و زینب) شد و در سال چهارم هجری در پی وفات شوهرش به عقد پیامبر در آمد و توفیق دیدار و همراهی بافاطمه، کوثر محمدی را یافت.

 

زندگی این بانوی پرهیزکار به چند دوره تقسیم می شود که حمایت علنی از اهل بیت علیهم السلام در تمام دوران مشخصه اصلی حیات سیاسی او در هر مرحله ای است. در دوران امیرمومنان(ع) نقش بازدارنده در جنگ جمل و نصیحتهای مفصل به همسر دیگر پیامبر،او را در صف محبان اهل بیت علیهم السلام قرار داد.

 

مقام روایی ام سلمه

 

از رسول خدا(ص)، حضرت علی(ع)، فاطمه زهرا(س) و شوهرش حدیث نقل می کند. اما روایت کنندگان از وی بسیارند از جمله: فرزندانش عمر، زینب، عامر پسرخواهرش مصعب بن عبدالله، عبدالله بن رافع و نافع و سفینه و پسرش و ابوکنیز و خیره والده الحسن و صفیه بنت شیبه و هند بنت الحارث، ابوعثمان الهندی، ابووائل وسعیدبن مسیب.

 

علما اهل سنت 378 حدیث و اهل تشیع بیشتر از آن از ام سلمه روایت کرده اند و این مقدار حدیث گویای مقام و شان والای روایی او است.

 

باکوثر رسول

 

بعد از وفات حضرت خدیجه(س) سرپرستی فاطمه توسط پیامبر به ام سلمه سپرده شد. و او توانست ضمن سرپرستی از کودک پاکیزه رسول خدا، انس و الفتی با وی یابد که تا آخرین سالهای حیاتش موجب هدایت او شود. در ضمن ام سلمه به واسطه این ارتباط به گنجینه ای از روایات و معارف دست یافت که هریک بازگوکننده گوشه ای از اوضاع آن عصر و موضعگیریهای او است. اعتراض به خلیفه در پی غصب ولایت و فدک یکی از فرازهای زندگی اوست. دراین رویداد تلخ ام سلمه نزد خلیفه آمد و گفت:

 

«آیا به مانند فاطمه اینگونه سخن می گویی؟ و او به خدا قسم حوریه ای در بین آدمیان است. در آغوش پیامبر تربیت یافته فرشتگان او را دست به دست برده اند. و در کشتزار پاکیزگی خوب رشد کرد و به خوبی پرورش یافت.

 

آیا گمان می کنید رسول خدا(ص) میراث را بر او حرام کرد و به اوخبر نداد؟ حال آنکه خداوند فرمود: (و انذر عشیرتک الاقربین) پس پیامبر فاطمه را نیز انذار داد. اینک او آمده، میراثش رامی خواهد. و او بهترین زنان و مادر سرور جوانان و هم وزن دخترعمران و جلیله ای است که هم وزن ندارد. با پدرش رسالت های پروردگارش تمامی یافت.»

 

روایتگر نور

 

ام سلمه به طور مستقیم از رسول خدا(ص) و حضرت فاطمه(س) و گاه به واسطه شوهرش از پیامبر روایات فراوانی (بیش از سیصد روایت)

 

برجای گذاشت. برخی از این روایات از حالات حضرت فاطمه خبرمی دهند. مانند خوشحالی حضرت از اینکه اولین زنی است که خطبه اش(عقد) را جبرئیل خوانده است... اما روایاتی که ام سلمه ازبانوی دوسرا نقل کرد بارتند از:

 

1- بوی بهشتی

 

امام صادق(ع) فرمود: «ام سلمه گفت: از حضرت زهرا(س) پرسیدم:

 

آیا بوی خوش ذخیره کرده ای؟

 

فرمود: آری. آنگاه عطری آورد و مقداری در کف دستم ریخت. بوی خوشی داشت که هرگز نشنیده بودم. گفتم: این عطر خوشبو را ازکجا تهیه کرده ای؟ فرمود: «هو عنبر یسقط من اجنحه جبریل »،این مشکی است که از بال و پر جبرئیل فرو ریخته است.

 

2- کار طاقت فرسا

 

ام سلمه روایتی دیگر را از طریق امیرمومنان(ع) روایت کرده است که از شدت و سختی کارهای خانه امیرمومنان خبر می دهد تا آنجا که فاطمه زهرا(س) نزد پدر رفت و این چنین گفت: «قد مجلت یدای من الرحی لیلتی جمیعا ادیر الرحی حتی اصبح و ابوالحسن یحمل حسنا و حسینا» دستهایم از آسیاب کردن در طول شب تاول زده است تا صبح آسیاب را می گردانم و ابوالحسن (علی(ع » از حسن و حسین نگهداری می کرد.

 

همین روایت از طریق «دولابی » از ام سلمه از علی(ع) اینگونه نقل شده است:

 

«یا رسول الله لقد مجلت یدای من الرحا اطحن مره و اعجن مره »ای رسول خدا! دستانم از کار کردن با آسیاب تاول زده است. گاهی گندم آرد می کنم و زمانی آرد را خمیر می سازم.

 

3- خیانت منافقان

 

ام سلمه می گوید: به فاطمه(س) گفتم: ای دختر رسول خدا(ص) حال شما چگونه است؟ فرمود: صبح کردم در میان حزن شدید و اندوه عظیم در حالی که پیامبر(ص) رفته و وصی او مظلوم شده است.

 

سوگند به خدا حشمت و عظمت آن کس دریده و نابود شد که بر خلاف حکم خدا در قرآن و سنت و سفارش پیامبراسلام در تاویل و تفسیرقرآن، حق امامت او را غصب کرده و به دیگران سپردند. اینگونه برخوردهای خصمانه از کینه توزیهای جنگ بدر و خونخواهی کشتگان جنگ احد آنهاست که در درون قلب نفاق آلود و اندیشه فتنه انگیزشان پنهان بوده است و تاکنون جرات اظهار آن را نداشتند.

 

تا در آن هنگام که حکومت الهی بازیچه دست قدرت طلبان گردید وامام بحق منزوی شد. آتش کینه های دیرینه شان زبانه کشید و باران مصبیتها و مشکلات برما فرو ریختند. و رشته های ایمان را دریدند.

 

و نسبت به وعده های الهی که برهمه واجب فرموده بود، حفظ وپاسداری از رسالت پیامبر(ص) و دفاع از پرهیزکاران و مومنان راچه بد و زشت عمل کردند.

 

اما افسوس که در جهت انتقام گرفتن از پدران مشرک و منافق خودکه در جنگهای اسلامی کشته شدند و علیه اسلام جنگیدند، به دنیاروی آوردند و فریب دنیا را خوردند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/2/4 :: ساعت 11:46 صبح )
<      1   2   3      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 57
>> بازدید دیروز: 59
>> مجموع بازدیدها: 1368152
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب