عبادات باید با نیت تقرب به خدا به جا آورده شود و دعا که از برترین عبادتهاست تنها با همین نیت باید انجام گیرد. همچون اولیای خاص الهی که تسلیم محض اوامر او هستند و از آن جهت دعا میکنند که اطاعت حق تعالی است و لذا دعایشان اجابت بشود یا نه، راضی هستند. هرچند آنان از دعا جز تقرب، چیزی نمی خواهند، اما خود دعا دارای آثار و فوایدی است که هر دعاکنندهای از آن بهرهمند خواهد شد، البته در صورتی که آداب و شرایط آن را رعایت کند.
در این مقاله با توجه به روایات به برخی از فواید دعا اشاره می کنیم:
1. کسب معرفت:
از شرایط دعا، به دست آوردن معرفت لازم برای شناخت خود و خداست. اینکه انسان بداند فقیر محض است و در همه چیز محتاج خداست و خداوند بینیاز از دیگران و برآورنده نیاز دیگران است و بداند که هیچ چیزی بدون اراده خداوند واقع نمیشود و هرچه را او اراده کند بیدرنگ محقق میشود. «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» [1] با این معرفت انسان با تمام وجود و با اخلاص دعا خواهد کرد و همین باعث اجابت آن میشود. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در بیان آیه «فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی» میفرمایند: « یعنی مردم بدانند که خداوند قادر است هر آنچه را بخواهند به آنان عطا کند.»[2] و وقتی از آن حضرت درباره علت عدم استجابت دعا پرسیدند، فرمود: « چون شما کسی را میخوانید که او را نمیشناسید.»[3]
2. آرامش روانی:
گاهی انسان در زندگی روزمره خود گرفتار مشکلاتی میشود که بر طرف کردن آن از توانش خارج است. و وارد آمدن فشار برای انجام کارهایی فراتر از توانمندیهای آدمی در وی اضطراب ایجاد میکند و این اضطراب را نمیتواند مدت درازی تحمل کند.[4] بهترین راه حل برای از بین بردن اضطراب و به دست آوردن آرامش، دعا و راز و نیاز با خداست چرا که دعا برقراری ارتباط بنده با خداست. خدایی که بر هر کاری تواناست. این ارتباط انسان را امیدوار و دلگرم به قدرتی برتر میکند که اگر صلاح بداند به راحتی آن فشارها و سختیها را برطرف میکند.
3. خودسازی:
برقراری ارتباط با خداوند و با او به راز و نیاز پرداختن در صورتی امکانپذیر است که اعمال او خلاف خواست پروردگار نباشد. قرآن کریم میفرماید: خداوند دعای کسانی را اجابت میکند که ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند (شوری، 26) پس سخن گفتن با خدا و طلب حاجت از او، دلی پاک و عملی صالح لازم دارد. چنانکه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: پرهیزگار باشید و اعمالتان را صالح و درونتان را برای خدا خالص کنید تا خداوند دعایتان را اجابت کند.[5] و چون شرط به اجابت رسیدن دعا، ترک گناه است، کسی که حقیقتا درخواستی از خدا دارد، مراقب اعمال و رفتار خود خواهد بود.
4. از بین بردن خودخواهی:
برای استجابت دعا بهتر است انسان اول برای دیگران دعا کند سپس برای خود. چنانکه امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: هر کس چهل مؤمن را قبل از خود دعا کند، دعایش مستجاب میشود.[6] همچنین پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرمایند: وقتی کسی از شما دعا میکند آن را عمومیت دهد - و برای دیگران هم دعا کند - چرا که باعث اجابت دعاست.[7] طلب خیر برای دیگران در واقع مبارزه درونی با انحصار طلبی و خودخواهی است.
5. نجات از دوزخ :
رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرمایند: در قیامت امر میشود عدهای را به جهنم ببرند ، خداوند به مالک جهنم میفرماید: به آتش بگو پاهایشان را نسوزاند چونکه با آن به مساجد میرفتند، صورتشان را نسوزاند به خاطر وضو گرفتنشان و دستهایشان را نسوزاند چون هنگام دعا دستها را بالا میگرفتند...[8]
6. تشویق به فعالیت:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: » دعای چهار نفر اجابت نمیشود: یکی از آنها کسی است که در خانه بنشیند و از خدا روزی طلب کند.[9]« و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: » دعا کننده بدون عمل مانند تیرانداز بدون کمان است که هیچ گاه دعای او به اجابت نمی رسد.[10] کسی که واقعا میخواهد دعا کند باید حداکثر شرایط اجابت آن را رعایت کند. یکی از آن شرایط کار همراه دعاست.
7. محبوبیت نزد خدا :
انجام هر عبادتی انسان را محبوب درگاه حق تعالی میکند و دعا یکی از آن عبادات و بلکه افضل آن است. خداوند در قرآن کریم از حضرت ابراهیم به خاطر دعاکردنش تعریف و تمجید میکند.
ان ابراهیم لحلیم اوّاه منیب (هود/75) امام باقر ـ علیه السّلام ـ در بیان این آیه میفرمایند: اواه کسی است که بسیار دعا میکند.[11]
8. جلب روزی :
خداوند روزی دهنده تمام مخلوقات است اما با دعا میتوان نعمتهای بیشتر و بهتری به سوی خود جلب کرد. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرمایند: رزق و روزی به عدد قطرات باران از آسمان بر زمین نازل میشود تا هر کس به اندازه خود دریافت کند، لکن خداوند زیاده دهنده است پس از فضل خداوند نعمتهای بیشتری درخواست کنید.[12]
9. دفع بلا:
امام سجاد ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: دعا و بلا با هم هستند تا روز قیامت و دعا بلا را دفع میکند حتی در حالیکه نزول بلا قطعی شده باشد.[13] و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: امواج بلا را با دعا دفع کنید.[14]
10. تقویت روحیه احساس مسئولیت نسبت به جامعه:
دین اسلام همه ابعاد زندگی اجتماعی و فردی انسان را مورد توجه قرار داده است. همه افراد را نسبت به یکدیگر و جامعه مسئول میداند و این مسئولیت را در قالب امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از فروع دین واجب کرده است و یکی از شرایط استجابت دعا را این وظیفه میداند. امیرمؤمنان میفرمایند: امر به معروف و نهی از منکر کنید تا خداوند دعایتان را مستجاب کند.[15] و همچنین در وصیت خود به فرزندانش میفرماید: امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید، مبادا خداوند اشرار امت را بر شما مسلط کند، بعد شما هرچه دعا کنید، اجابت نشود.[16]
11. شفای دردها:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: دعا کنید چرا که دعا شفا دهنده دردهاست[17]«
12. به دست آوردن منزلت نزد خدا:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: نزد خداوند متعال، مقام و منزلتی هست که کسی به آن نمیرسد مگر با درخواست و دعا[18].
پی نوشت :
[1]. یس/82
[2] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 93، ص 323.
[3]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 93، ص 368.
[4]. ریچارد/تکینسون، روانشناسی هیلگارد، ج 2، ص 152.
[5]. شیخ حر عاملی، مستدرک الوسایل، ج 5، ص 269.
[6]. شیخ کلینی، کافی، ج 2، ص 509.
[7]. همان، ص 487.
[8]. ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللآلی، ج 1، ص 360.
[9]. شیخ کلینی، کافی، ج 2، ص 511.
[10]. نهج البلاغه، ص 534.
[11]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 9، ص 293.
[12]. همان، ص 289.
[13]. شیخ کلینی، کافی، ج 2، ص 469.
[14]. نهج البلاغه، ص 495، کلمات قصار 146.
[15]. شیخ حد عاملی، مستدرک الوسایل، ج 5، ص 266.
[16]. نهج البلاغه، نامه 47.
[17]. شیخ کلینی، کافی، ج 2، ص 470.
[18]. همان، ص 466.
از صدر اسلام تا کنون مسلمانان در کنار هم بوده اند و عموم برخوردهای میان مسلمانان یعنی میان قشر عادی جامعه با یکدیگر مسالمت آمیز بوده است. بگذیریم از آنانی که بخاطر چند روزی حکمرانی بر مسلمانان، حاضر می شدند مردم بی گناه و هر آن کس که گمان می کردند خطری بر حکومت ظالمانه آنان است را بکشند. اگر کشتار و قتل عمومی در میان جامعه اسلامی وجود داشته علتش به قدرت رسیدن عده ای اندک بوده است و در ادامه رسیدن به قدرت، حفظ این جایگاه غاصبانه با تهدید و سرکوب مخالفان.
در این میان آنان که در مکتب اهل بیت علیهم السلام بزرگ شده اند، بیش از دیگر اقشار جامعه اسلامی آسیب دیده اند؛ زیرا غاصبان حکومت، اهل بیتی را که شایسته مقام رهبری جامعه اسلامی بوده اند، بزرگترین تهدید و سدّ راه خود برای رسیدن به اهداف دنیایی خود می دانستند. از این رو تمام تلاش خود را می کردند تا اطراف اهل بیت پیامبر علیهم السلام را خلوت کنند و حامیان ایشان را قلع و قمع نمایند. که در این امر توفیقات زیادی نیز در طول تاریخ اسلام نصیب اینان شده است.
دو صف در برابرِ مکتب حقّ
برخورد اهل بیت علیهم السلام با کسانی که امامت ایشان را قبول نداشتند به دو گونه بوده است؛ و ایشان منکرین امامت را به دو دسته تقسیم می کردند و با توجه به اینکه اینان در کدامین دسته باشند با آنان به دو شیوه برخورد می نمودند:
یکی کسانی که در صدد رسیدن به جایگاه خلافت و حکمرانی بر عموم مسلمانان بودند؛ کسانی که در دشمنی با اهل بیت علیهم السلام که آیینه تمام نمای اسلام ناب محمدی بودند شمشیر را از رو بسته بودند و نحوه برخورد ایشان با اهل بیت علیهم السلام در طول تاریخ گواه بر این حقیقت است.
و دسته دومی که اهل بیت علیهم السلام با آنان مواجه بودند و آنان را از گروه اول متمایز می دانستند عموم مسلمانانی بودند که تنها در عقیده با مکتب اهل بیت علیهم السلام آن هم در جهاتی اختلاف داشتند اما یا دوستدار اهل بیت پیامبر علیهم السلام بودند و یا بی طرف بودند و آزارشان به اهل بیت علیهم السلام نمی رسید.
اهل بیت علیهم السلام در مواجه با این دو دسته، دو شیوه داشتند و به شیعیان نیز در این زمینه توصیه هایی داشتند.
دسته اول که غاصبان حکومت بودند و دشمن آشکار ایشان، که در ظلم به اهل بیت علیهم السلام از هیچ حربه ای دریغ نمی ورزیدند، اهل بیت علیهم السلام در برابر این گروه کوتاه نیامده و افشاگری می نمودند؛ بنابر این وظیفه شیعیان در برابر این دسته نیز نباید سکوت باشد.
دسته دوم که عموم مسلمانانی هستند که مشغول زندگی عادی خود بودند، اهل بیت علیهم السلام برخوردی بسیار نرم و عطوفانه و رحیمانه ای داشتند و توصیه ایشان به پیروان راستین خویش نیز همین بود که با کسانی که با شما هم عقیده نیستند اما دشمن اهل بیت علیهم السلام نیز نیستند زندگی مسالمت آمیز و همراه عطوفت و مهربانی داشته باشید
اما دسته دوم که عموم مسلمانانی هستند که مشغول زندگی عادی خود بودند، اهل بیت علیهم السلام برخوردی بسیار نرم و عطوفانه و رحیمانه ای داشتند و توصیه ایشان به پیروان راستین خویش نیز همین بود که با کسانی که با شما هم عقیده نیستند اما دشمن اهل بیت علیهم السلام نیز نیستند زندگی مسالمت آمیز و همراه عطوفت و مهربانی داشته باشید، چنانچه آنان با اخلاق خوش شما به اهل بیت علیهم السلام علاقه مند شوند. همانگونه که حضرات معصومین علیهم السلام فرموده اند: « کونوا لنا زینا ».
سُلَیْمَانُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنَ الشِّیعَةِ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ یَقُولُ مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ کُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبِیحِ الْقَوْل.[1]
سلیمان بن مهران می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم در حالی که عده ای از شیعیان نزد ایشان حاضر بودند. پس شنیدم حضرت فرمود: ای گروه شیعه! زینت ما باشید و مایه سر افکندگی ما نباشید. با مردم به نیکی سخن بگویید؛ زبان هایتان را نگه دارید و از کارهای اضافی و کلام زشت خودداری نمایید.
مراوده ی برادرانه
امام حسن عسکری علیه السلام، از آنجا که اولا در زمانی زندگی می کردند که شیعه در اوج مظلومیت و غربت بود و حکومت نیز به دست دشمنان اهل بیت علیهم السلام و از طرفی غیر شیعه در تمامی بلاد اسلامی حضور داشت و مراوده میان شیعه و سنی بسیار بود از این رو حضرت در شیوه برخورد شیعیان با دیگر مسلمانان توصیه های ویژه ای داشته اند پیامی است که در ذیل آورده می شود:
وَ قَالَ علیه السلام لِشِیعَتِهِ أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ فِی دِینِکُمْ وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ...
صَلُّوا فِی عَشَائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذَا وَرِعَ فِی دِینِهِ وَ صَدَقَ فِی حَدِیثِهِ وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النَّاسِ قِیلَ هَذَا شِیعِیٌّ فَیَسُرُّنِی ذَلِکَ؛ اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا شَیْناً جُرُّوا إِلَیْنَا کُلَّ مَوَدَّةٍ...احْفَظُوا مَا وَصَّیْتُکُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُکُمُ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَیْکُمُ السَّلَامَ. [2]
امام حسن عسکرى علیه السّلام به شیعیانش فرمود: شما را سفارش مىکنم به: رعایت تقواى الهى، پیشه کردن پارسایى در دین خود، کوشش بسیار براى خدا، راستگویى، امانت پردازى به کسى که چیزى به شما سپرده، خواه نیکوکار باشد و خواه بدکار، انجام سجدههاى طولانى و خوش همسایگى که محمّد صلّى اللَّه علیه و آله بدین روش آمده؛ [باز هم سفارش مىکنم به اینکه:] در میان قبیله و عشیرههایشان نماز گزارید، در تشییع جنازههایشان حضور یابید، از بیمارانشان عیادت نمایید و حقوقشان را بپردازید؛ زیرا هر یک از شما که در دینش پارسا و در گفتارش راستگو باشد و امانت مردم را بپردازد و با آنان خوش اخلاقى نماید، در این صورت گویند: این یک شیعه است! من از شنیدن آن جمله شادمان مىشوم.
دسته اول که غاصبان حکومت بودند و دشمن آشکار ایشان، که در ظلم به اهل بیت علیهم السلام از هیچ حربه ای دریغ نمی ورزیدند، اهل بیت علیهم السلام در برابر این گروه کوتاه نیامده و افشاگری می نمودند؛ بنابر این وظیفه شیعیان در برابر این دسته نیز نباید سکوت باشد
از خدا پروا نمایید و زینت [و مایه سرافرازى ما] باشید نه مایه زشتى [و سرافکندگى]، همه دوستى را به سوى ما بکشانید و هر زشتى را از ما دور نمایید؛ زیرا هر خوبى که در حقّ ما گفته آید ما شایستگى آن را داریم و هر بدى که درباره ما بر زبان آید ما چنان نیستم... آنچه را به شما سفارش کردم در حفظ آن بکوشید، شما را به خدا مىسپارم و به شما درود مىگویم. [3]
در روایتی دیگر از ایشان آمده است: قال کامل ابن إبراهیم المدنیّ: ... یأمرنا نحن بم?اساة الإخوان.
کامل بن ابراهیم مدنى مىگوید: ... (امام حسن عسکرى علیه السلام) به ما امر مىکرد که با برادران مواسات داشته باشیم. [4]
همه در یک سنگر
با توجه به سفارش این امام همام و وجوب تبعیت از کلام معصوم، شیعیان باید در برخورد با دیگر مذاهب اسلامی حُسن معاشرت را داشته باشند و از هر آنچه باعث جدایی میان صفوف مسلمین در برابر دشمنان قسم خورده اسلام می شود بپرهیزند.
به امید آنکه با عمل نیک خویش، اهل بیت علیهم السلام را از خود خشنود سازیم.
پی نوشت:
1) شیخ صدوق، أمالی، (المجلس الثانی و الستون)، بیروت: نشر اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق، ص 400
2) ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله علیه و آله، 1جلد، جامعه مدرسین - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق، ص487-488
3) همان، ترجمه حسن زاده، قم: انتشارات آل على علیه السلام، چاپ: اول، 1382 ش، ص 891
4) اخوان حکیمی، الحیاة با ترجمه احمد آرام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380ش، ج5، ص171
از آن جایی که حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف به ناچار مدت درازی از زندگی خود را در پرده غیبت گذرانده است, برای هدایت جامعه ناگزیر از برگزیدن افرادی به عنوان نائب بوده است. و نیز از آن جایی که آن حضرت دارای دو نوع غیبت بوده و ماهیت هر یک با دیگری متفاوت بود, این نیابت نیز در هر مرحله با مرحله دیگر متفاوت است. اصطلاحا نیابت در دوران غیبت صغری را نیابت خاصّ و نیابت در غیبت کبری را نیابت عام می نامند. اما نیابت خاصّ, آن است که امام در شرایط ویژه, شخص معین و مشخصی را نایب خود قرار دهد و به اسم و رسم او را معرفی کند.
البته از آنجایی که آغاز نیابت خاص با آغاز غیبت آن حضرت همزمان بود, نصب نخستین نائب حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشریف) پیش از آن به دست پدر بزرگوار آن حضرت, امام حسن عسگری علیه السلام صورت گرفته بود.
امام حسن عسگری علیه السلام در پاسخ به احمد بن عثمان که از ایشان سوال کرد: «آقا من گاهی سعادت درک حضورتان را دارم و گاهی از این فیض بی نصیب می مانم, در اینجا همه اوقات این فیض برایم میسر نمی گردد, ... با چه کسی داد و ستد و معامله کنیم و از چه کسی مطلب را بگیریم و سخن و قول چه کسی را قبول کرده و بپذیریم؟»؛ امام فرمودند: «عمری و پسرش (عثمان بن سعید, نائب اول و محمد بن عثمان, نائب دوم) مورد اعتماد هستند, هر چه آنان از من به تو برسانند, قطعاً از من می رسانند و آنچه را از قول من به تو بگویند, از سوی من است. از آنان بشنو و اطاعت کن زیرا آنان مورد اعتماد و اطمینان هستند.» [1]
و در جای دیگر فرمود: «گواه و شاهد باشید که عثمان بن سعید عمری (نائب اول) وکیل من و فرزندش محمد بن عثمان (نائب دوم) وکیل فرزند من مهدی شما است». [2] اما پس از آن, خود حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف نائبان پس از عثمان بن سعید (نائب اول) را معین و به وسیله نائب قبل به مردم معرفی می فرمود.
سفارت و نیابت از حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف در دوران غیبت صغری, از مسئولیت های مهم به شمار می رفت. در نیابت خاص, حضرت اشخاص معین و مشخصی را نایب خود قرار داده و به اسم و رسم, آنان را معرفی کرده است.
از مهم ترین ویژگی های نواب خاص در این دوران سرّ نگه داری بود. در این باره نقل است: عده ای از ابوسهل نوبختی پرسیدند: چه شد که امر «نیابت» به ابوالقاسم حسین بن روح واگذار شد, ولی به تو واگذار نگردید؟ او پاسخ داد: آنان (ائمه اطهار علیهم السلام) بهتر از هر کس می دانند چه کسی را به این مقام برگزینند. من آدمی هستم که با دشمنان رفت و آمد دارم و با ایشان مناظره می کنم. اگر آنچه را که ابوالقاسم بن روح درباره امام و مکان ایشان می داند, می دانستم؛ شاید در بحث هایم با دشمنان و جدال با آنان, می کوشیدم تا دلیل های بنیادی را بر وجود امام ارائه دهم و در نتیجه محل اقامت او را آشکار سازم! اما اگر ابوالقاسم, امام را در زیر جامه خود پنهان کرده باشد و بدنش را با قیچی قطعه قطعه کنند تا او را نشان دهد, هرگز چنین نخواهد کرد.» [3]
عده ای از ابوسهل نوبختی پرسیدند: چه شد که امر «نیابت» به ابوالقاسم حسین بن روح واگذار شد, ولی به تو واگذار نگردید؟ او پاسخ داد: آنان (ائمه اطهار علیهم السلام) بهتر از هر کس می دانند چه کسی را به این مقام برگزینند. من آدمی هستم که با دشمنان رفت و آمد دارم و با ایشان مناظره می کنم. اگر آنچه را که ابوالقاسم بن روح درباره امام و مکان ایشان می داند, می دانستم؛ شاید در بحث هایم با دشمنان و جدال با آنان, می کوشیدم تا دلیل های بنیادی را بر وجود امام ارائه دهم و در نتیجه محل اقامت او را آشکار سازم!
نمایندگی و نیابت امام زمان عجل الله فرجه الشریف, در دوران غیبت صغری دو هدف اساسی را دنبال میکرد:
1- آماده کردن مردم برای «غیبت کبری» و عادت دادن تدریجی آن ها به پنهان زیستی امام و جلوگیری از غافلگیر شدن آن ها در موضوع غیبت.[4]
اگر از اول، غیبت کبری شروع می شد, باور کردنش برای مردم ممکن نبود؛ لذا باید کم کم این موضوع بر مردم نشان داده می شد, تا مردم آگاهی داشته باشند و غیبت صغری و نواب اربعه که مدتی واسطه ی میان مردم و حضرت بودن؛ مردم را آماده به قبول غیبت کبری نمودند. [5] و بدون تردید اگر امام مهدی عجل الله فرجه الشریف به طور ناگهانی غیبت می کرد, چه بسا باعث انکار مطلق آن حضرت و انحراف افکار عمومی می شد.
2- انسجام بخشی به دوستداران و طرفداران امام زمان عجل الله فرجه الشریف.
در این دوره کمبودی که از ناحیه ی عدم حضور و فقدان امام در اجتماع شیعیان پیدا شده بود, با این نیابت پر شد و امام زمان عجل الله فرجه الشریف توانست به وسیله ی نائبان خاص رهبری خویش را درجامعه اعمال کند و خسارت های ناشی از عدم حضور مستقیم خود را جبران کرده و مصالح اجتماع آن زمان و دوستداران را در سخت ترین و پیچیده ترین شرایط اجتماعی و سیاسی حفظ کند و نگذارد شیعیان منحرف شده و متلاشی گردند. .[6]
نواب خاص امام زمان عج در غیبت صغری چهار نفر بودند:
1- ابو عمرو عثمان بن سعید عمری
2- محمد بن عثمان عمری
3- حسین بن روح نوبختی
4- علی بن محمد سمری
پی نوشت:
1. الکلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق, الکافی, تصحیح: على اکبر غفارى و محمد آخوندى, چاپ چهارم, تهران, دار الکتب الإسلامیة, 1407ه, ج1, ص329, ح1
2. مجلسى، محمد باقر, بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت, م?سسة الوفاء، 1404ه, ج51, صص 346و345 و نیز: الطوسى, محمد بن حسن, الغیبة، قم، م?سسه معارف اسلامى قم، 1411ق, صص355 و 356
3. الطوسى, الغیبة، پیشین, ص391
4. ر.ک: سلیمیان, خدامراد, پرسمان مهدویت, قم: شباب الجنه, چاپ دوم, 1385ش,صص 101- 103
5. ر.ک: طسوجی, محمد حسین, مهدی (عج) معجزه جاودان, قم, لاهیجی, چاپ اول, 1382ش, صص 106-107
6. سلیمیان, پرسمان مهدویت, پیشین, صص 101- 103
مردى از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: آیا اولین خانه خدا کعبه بوده است؟ آن حضرت فرمودند: نه، پیش از کعبه خانههایى براى عبادت ساخته شده است ولى کعبه اولین خانه مبارک و وسیله هدایت و رحمت و برکت است و اولین کسى که آن را بنا نموده است ابراهیم خلیل بوده، سپس جرهم از قبیله عرب آن را تجدید بنا کرد و بار دیگر منهدم شد و عمالقه آن را تجدید کردند «2».