سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی که در حال جستجوی دانش مرگش در رسد، در حالی خدا را ملاقات می کند که میان او و پیامبران جز درجه پیامبری فاصله ای نباشد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» فرقه انحرافی ابتکاری (بهائیت)

بهائیت که یک آیین دست ساز و کاملا مرتبط با استعمارگرانی از قبیل انگلستان و امریکاست، در آغاز فعالیت خود را در ایران آغاز کرد.
اوج فعالیت این فرقه انحرافی را باید در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار دانست، که پس از آن در دوره سلطنت احمدشاه، رضاخان و نیز دوره دوم محمدرضا، بهائیان در ایران بسط و سلطه بیشتری یافتند و توانستند برای این آیین انحرافی پیروان بیشتری پیدا کنند.

درباره تحلیل شکل گیری این آیین انحرافی و علل قوت یافتن آن در ابتدای دوره ادعای بابی گری، نظرات متفاوتی ارائه شده است که در ذیل به چند مورد آنها اشاره می شود.

نظر اول، معتقد است که هر چند بهائی گری و بابی گری انحرافی نابخشودنی و تحریفی اساسی در آموزه های دینی مسلمانان محسوب می شود، اما به دلیل ویژگی های شخصیتی علی محمد شیرازی که ادعای بابی گری را آغاز کرد و مخبط و معلول بودن وی از لحاظ ذهنی، نباید این پدیده را در آغاز ادعای بابی گری یک توطئه و دسیسه دانست.
آنچه مسلم است، بعدها این شخص و ادعای بیمارگونه وی از سوی کانون های استعماری و استعمارگران انگلیسی و امریکایی مورد استفاده قرار گرفت و آنها در جهت اهداف استعماری خویش و برای از میان بردن اسلام و قدرت علمای واقعی آن به پشتیبانی از این فرقه ضاله دست زدند. بر این مبنا بهائی گری در ابتدای تشکیل یک مالیخولیای شخصی پنداشته می شود که در مرحله بقا و بسط از سوی استعمارگران مورد استفاده قرار گرفته است.
بدین ترتیب، بابیت و بهائیت در مرحله ایجاد و نشات گرفتن محصول کار غرب و بخصوص استمعارگران زرسالار پنداشته نمی شود، اما در مرحله بقا و بسط کاملا وابسته به آنها بوده است.
این گروه برای مستدل کردن فرضیه خویش به سابقه زندگی علی محمد شیرازی استناد می کنند، که یک جوان مخبط، با آگاهی های مذهبی اندک و گاه بیمارگونه بوده است و ادعای بابیت و دیگر ادعاهای بعدی او را می توان به همین تفکر مالیخولیایی وی منتسب دانست.

نظر دیگری که در این زمینه مطرح است، این است که فرقه ضاله بابیت و بهائیت نه تنها در ابقا و بسط، بلکه در ایجاد و شکل گیری اولیه و حتی در آغاز دعوی بابیت از سوی علی محمد شیرازی، یک فعالیت استعماری و برنامه ریزی شده از سوی زرسالاران و استعمارگرانی بوده است، که خواهان هدم اسلام و برداشتن این مانع از سر راه منافع خویش بوده اند.
این نظر قطعا در بخش ابقا و بسط با نظر اول مشترک است و تلاشهای استعمارگران و وابستگان به آنها و دست نشاندگان ایشان را در کمک به بسط نفوذ و قدرت یافتن بهائیان منکر نمی شود، اما معتقد است دعوی اولیه بابیت و شکل گیری ابتدایی این فرقه ضاله نیز با تلاش و برنامه ریزی ایادی استعمار و کانون های استعماری شکل گرفته است.
به نوشته یکی از محققان این زمینه: «برخلاف نظر مورخینی چون احمد کسروی و فریدون آدمیت که بابی گری اولیه را جنبشی خودجوش و ناوابسته به قدرت های استعماری می دانند (و علی رغم بدبین بودن نسبت به این فرقه نفوذ استعمار در این فرقه را از زمان انشعاب بابی گری به دو فرقه ازلی و بهایی می دانند)، پژوهش من بر پیوندهای اولیه علی محمد باب و پیروان او با کانون های معینی تاکید دارد که شبکه ای از خاندان های قدرتمند و ثروتمند یهودی در زمره شرکای اصلی آن بودند.
این تصویر بابی گری را از اساس و از بدو پیدایش فرقه ای مشابه با دونمدهای ترکیه و فرانکیست های اروپای شرقی جلوه گر می سازد.» 1
طرفداران این نظر دوم استدلال هایی را برای این نظر خویش بیان می کنند، از جمله این که برخلاف نظر اول که علی محمدباب را یک جوان مخبط که دارای شعور دینی بالایی نبوده است و از عالم سیاست و زیر و بالای آن نیز اطلاع چندانی نداشته می دانند و معتقدند که صرفا براساس یک توهم مالیخولیایی وی دست به این ادعا و تشکیل این فرقه زده است، گروه دوم معتقدند که علی محمد باب اصولا تحت تاثیر فعالیتهای کانون های قدرتمند یهودی به این ادعا دست زد.
شاهد اینان بر این مدعا این است که علی محمد شیرازی، مدتی پیش از ادعای باطل خویش به مدت 5 سال در بوشهر و در یک تجارتخانه کاملا مرتبط با کمپانی های یهودی و انگلیسی کار می کرده است و این استعمارگران یهودی و انگلیسی او را در همان زمان شناسایی کرده بودند و چون وی را برای پیشبرد اهداف خویش مفید و کارا می دانستند، در جهت ادعای مذکور سوقش دادند و به عبارت بهتر، این کانون های استعماری بودند که استعداد علی محمد را برای ایجاد یک فرقه انحرافی تشخیص دادند و او را بر انجام این کار تحریض کردند.

این که کدامیک از این دو تحلیل و برداشت می تواند بیشتر به واقعیت نزدیک باشد، نیازمند بررسی های دقیق و موشکافانه است.
این بررسی خود نیازمند جمع آوری و تدقیق در تمامی ادله دو طرف و سپس ارزیابی هر یک از آن دلایل است؛ اما در یک بررسی اجمالی و اظهارنظر بدوی می توان گفت که نظر گروه دوم بیشتر با واقعیت های تاریخی سازگار است و در ارائه یک تحلیل کلی نسبت به چرایی و چگونگی شکل گیری این آیین انحرافی کارا و کارسازتر به نظر می رسد.

در استدلال برای این که چرا نظر دوم را بر نظر اول ترجیح دادیم، به موارد زیر اشاره می کنیم:

1- اگر براستی علی محمد باب جوانی بی اطلاع بود که از سر اختلال شعور یا تفکرات مالیخولیایی دست به چنین ادعای بزرگی زده بود، آیا توقع آن نمی رفت که این ادعای بی مبنا و انحرافی بزودی فراموش شود و این جوان مخبط و ادعای بزرگش همانند هزاران مورد دیگری که در این زمینه همانند او بوده اند به دست فراموشی سپرده شود؟
به نظر می رسد که چنین است، یعنی اگر حمایتهای بی دریغ و قدرتمندانه ارباب نفوذ و صاحبان زر نبود، ادعای بابیت نه تنها در همان اوان آن با شکست و اضمحلال روبه رو می شد، بلکه یادی از آن هم در خاطره ها باقی نمی ماند، اما کانون های استعماری که از ابتدا او را بر این دعوی باطل تشجیع کردند، با حمایت های فراوان مانع از هدم و حذف این فرقه ضاله شدند.

2-نکته جالب تری که می توان به آن اشاره کرد، این است که پیروان اولیه باب و پذیرندگان اولیه این ادعای دروغین ، گروهی از عوام و جهال مردم نبودند، بلکه برخی اهل سیاست و دقیقا همان هایی بودند که وابستگی ایشان به قدرت های خارجی و کانون های استعماری برجسته و در طول تاریخ زبانزد همگان است.
اگر علی محمد شیرازی به عنوان یک جوان مخبط به اتکای خویش و بدون هیچ گونه حمایت خارجی دست به این ادعا زده بود، توقع می رفت که این ادعا ابتدا در میان جهال و عوام الناس همان منطقه آغاز ادعا فراگیر شود و نیز دوره ای طولانی برای بسط این ادعا در میان دیگر جهال و عوام سپری شود، حال آن که شاهد آن هستیم که پیروان اولیه (که البته در پیرو بودن آنها شک اساسی وجود دارد و در حقیقت باید گفت حامیان اولیه) باب و ادعای او به جای جهال در میان سیاستمداران وابسته به استعمار پیدا می شوند.
به تعبیر نویسنده کتاب «ایران در راهیابی فرهنگی» باب نخستین مریدان خود را نه در میان جهال ، بلکه در طبقات بالای کشور یافت... حاج میرزا آقاسی که جای خود داشت ، باب از او به ستایش یاد می کند و می نویسد «بدیهی است که حاجی به حقیقت آگاه است».2
حمایت های پشت پرده حاج میرزا آقاسی و نیز حمایت های علنی بسیاری دیگر از سیاستمداران وابسته از جمله حاکم وقت اصفهان، آن هم در اولین مراحل آغاز دعوی بابی گری نشان از آن دارد که بابی گری به جای آن که به یک توده ناآگاه که از یک ادعای پوچ حمایت می کنند مستظهر باشد، به یک گروه سیاستمدار وابسته که از کانونی استعماری خط می گیرند مستظهر بوده است و به طور کلی، برای این ادعای بزرگ و همگانی کردن آن برنامه ریزی های قبلی صورت گرفته بوده است.
3- نکته حایز اهمیت دیگر در این زمینه جدیدالاسلام های یهودی و گرویدن تعداد زیادی از آنها به بابیت و بهائیت است.

تاریخ معاصر ایران در بررسی ادعای باطل بابیت و تشکیل بهائیت حاکی از آن است که تعداد زیادی از جدیدالاسلام های یهودی در همان اوایل کار بابیت و بهائیت به این فرقه پیوستند و بدنه اجتماعی این گروه را تقویت نمودند.
این امر حاکی از 2نکته است. اول این که بابیت در میان مردم چندان جایی نیافته بوده و عوام الناس به آن گرایش چندانی پیدا نکردند. چرا که اگر چنین بود، نیازی به سیاهی لشگر و تهیه طرفداران دروغینی از میان یهودیان نبود و همین امر که یک عده کثیر از یهودیان گروه گروه اسلام می آورند و بعد هم ادعای طرفداری از باب را می کنند و از میان این همه فرق اسلامی به این فرقه ضائه غیراسلامی معتقد می شوند، حاکی از آن است که بابیت در ایجاد بدنه اجتماعی مورد نیاز خود ناتوان بوده است.
براستی اگر ادعای باب یک ادعای ساده و بدون حمایت خارجی بود که از سوی فردی که دچار اختلال شعور شده است صورت می گرفت ، آیا باید چنین می شد که حمایت عوام الناس را هم کسب نکند، اما از حمایت سیاستمداران پرقدرتی چون آقاسی بهره مند شود.
نکته دومی که از این موضوع می توان برداشت کرد این است که ادعای باب کاملا مورد حمایت و دست پرورده کانون های زرسالار یهودی صهیونیست بوده است ، چرا که آنها با پیدا نشدن طرفداران مردمی برای باب نگران آن شده اند و به یک سری از نیروهای تحت امر خود در میان جامعه یهود ایران دستور تغییر دروغین آیین را داده اند که این یهودیان به دروغ اظهار اسلام و سپس اظهار بهائیت و پذیرش دعوی بابی گری کنند. اگر بابی گری و ادعای علی محمد شیرازی دست ساخته استعمارگران و یهودیان نبود، هرگز در مراحل اولیه این ادعا، چنین از آن حمایت نمی شد و یهودیان با تغییر ظاهری دین خود به حمایت از آن نمی شتافتند به نحوی که به اعتقاد برخی تاریخ دانان «گرویدن وسیع یهودیان به بهایی گری سبب افزایش کمی و کیفی این فرقه و گسترش جدی آن در ایران شد».
بنابراین به نظر می رسد که نظر اول در این زمینه صائب تر و به واقع نزدیک تر است.
به این ترتیب بهائیت و بابی گری نه تنها در مرحله بسط و ابقا، بلکه در مرحله ایجاد و شکل گیری هم دست ساز کانون های استعماری بوده است.

پانوشت:
1-عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهایی گری در ایران ، ص 21
2-هما ناطق، ایران در راهیابی فرهنگی، به نقل از شهبازی در جستارهایی از تاریخ بهایی گری.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/7/11 :: ساعت 2:44 عصر )
»» مروری بر آنچه دین بهائیت گفته می شود !

بهائیت یک دین اختراع شده است که حسین علی ملقب به "بهاء" آن را ایجاد و آشکار نمود؛ کسی که مدعی نبوت شد و به گمانش به واسطه ظهور و بعثت او شریعت اسلام نسخ شده است.مؤسسان آن: میرزا حسین علی ملقب به بهاء در روستای نور منطقه مازندران ایران در سال 1233ه. متولد شد.

میرزا حسین علی با یکی از مدعیان نبوت به نام "باب" ملاقات نمود و جزو مریدان او گردید و تا زمانیکه باب مْرد از جمله پیروان او بود ولی بعد از مرگ باب با برادرش "صبح الازل" بر سر جانشینی باب دچار نزاع و اختلاف شدند و همین امر منجر به تفرقه و دوری آنها از لحاظ جسمی و فکری شد.

پس از مرگ باب، بهاء مدعی نبوت شد ولی تنها به این ادعا اکتفا نکرد بلکه از آن هم پا فراتر گذشته و مدعی الوهیت گردید؛ بدین معنی که او همان پاینده پابرجایی است که می ماند و جاوید می باشد و مدعی شد روح خداست و او همان کسی است که پیامبران و رسولان را مبعوث داشته و ادیان را به صورت وحی ارسال و به گمانش باب تنها پیامبری بود که کار مهمش بشارت به ظهور او بوده است.

زمان پیدایش بابیه و تولد و ظهور بهائیت

بابیه از ابتدا در ایران ظهور کرد و باب دعوتش را به صورت پنهانی شروع نمود اما سرانجام مشهور گردید و خبر آن به حکومت رسید در نتیجه اقدام به دستگیری او کردند و در سال 1263ه. برابر با 1847 م. زندانی شد و با این حال پیروانش برای ملاقات با او در زندان راهی را یافته بودند و در مورد ادامه حرکت فکریش با او مشورت می نمودند.

بعد از آشکار شدن کارشان، دعوتشان از حالت پنهانی، علنی و آشکار شد، پیروان خویش را جهت ایجاد یک کنفرانس دعوت کردند. در ماه رجب سال 1264 در "صحرای بیدشت" ایران اجتماع کردند و نسخ شدن شریعت اسلام را اقرار و اعلان داشتند؛ چون باب عمل کردن به آن را باطل اعلام کرده بود.

از بیشترین طرفدار این فکر یعنی لغو کردن شریعت اسلام مرد بسیار شوریده حال و سرسخت حسین علی نوری بود کسی که در آن کنفرانس عمومی توانست خود را بنمایاند و با لقب بهاء الله از آن کنفرانس خارج شود و از اینکار  بعداً استفاده کرد و خود را برای جانشین باب آماده نمود. همراه بهاء در ترور نافرجام ناصرالدین شاه ایران شرکت نمود و بعد از ناکام ماندنشان و شناسایی عاملان، بهاء به سفارت روسیه که از او اعلان حمایت کامل نموده بود پناهنده شد و تا زمانیکه از حاکمان ایران وعده عدم کشتن و اعدامش را نگرفت او را تسلیم ننمود. و به این امر تنها، بسنده نکرد بلکه برای خارج شدن او از ایران مساعدت نمود در نتیجه بهاء و برادرش صبح الازل در جمادی الآخر سال 1269ه. برابر با 1853م. به بغداد تبعید شدند و در ذی القعده 1279ه. معادل آوریل 1863م. به استانبول ترکیه و از آنجا نیز به ادرنه رفتند و مدت چهار سال و نیم آنجا ماندند، در خلال آن سالها برادران با هم شروع به اختلاف کردند و بر سر مناصب و القاب با هم به جدال پرداختند ولی در همان زمان بهاء در بین عامه مردم اقدام به نشر و دعوت خویش نمود.

طایفه و گروهی موسوم به بهائیه به او گرویدند و از او پیروی کردند و گروهی دیگر موسوم به ازلیه یا بابیه به پیروی از برادر دیگر باب اقدام کردند. دولت عثمانی خطر بهاء و صبح الازل برادرش را بر مردم دریافت؛ لذا برای بار دیگر اقدام به تبعید آنها کردند و آن دو برادر را از هم جدا نمودند صبح الازل را به قبرس تبعید کردند و او تا زمان مردن در آنجا ماند و در همان زمان بهاء به شهر عکا در فلسطین تبعید گردید و او را تعدادی از پیروانش همرهی کردند.در سال 1285ه. معادل 1868م. در آنجا ساکن شد، در آنجا بود که جمعی از یهودیان را ملاقات کرد کسانی که از وی حمایت کردند و از همان زمان عکا به مقر دائمی برای بهائیان تبدیل و به صورت یک مکان مقدس برایشان در آمد.

عقاید و افکار و شعائر بهائیت

1.   ایمان به اینکه خدوند در بعضی از مخلوقات حلول می یابد و از آن جمله به حل شدن خداوند در باب و بهاء معتقدند.[1]

2.       به تناسخ کائنات معتقدند و وجود پاداش و عقاب را تنها روحی می دانند.

3.   معتقد به صحیح بودن همه دینها هستند و تورات و انجیل را تحریف شده نمی دانند و معتقدند که همه دینها باید در دین واحدی که بهائیت است جمع گردند.

4.      بودا، کنفوسیوس، برهما و زرتشت و سایر حکما در هند و چین و فارس را پیامبر می دانند و به نبوت آنها معتقدند.

5.       مانند نصاری به کشتن و صلیب زدن عیسی _ علیه الصلاة و السلام_ معتقدند.

6.      منکر معجزات انبیاء و حقیقت ملائکه و جن هستند همانگونه که منکر بهشت و جهنم می باشند.

7.       حجاب را حرام و معته را حلال و به اشتراکیت در زن و مال معتقدند.

8.       معتقدند که دین باب نسخ کننده شریعت محمد _صلی الله علیه و سلم _ است.

9.      قیامت را به ظهور باب تأویل می کنند و به جای مسجد الحرام، بهجه در عکا را قبله خویش قرار داده اند.

10. در روز سه دفعه نماز می خوانند و هر نماز نزد آنها سه رکعت است. اوقات نماز نزد آنها صبح، ظهر و عشاء می باشد. و با آب سرد وضو می گیرند و در صورتی که آب نیابند به گفتن نام خدا به جای وضو اکتفا می کنند و پنج بار می گویند:[ بسم الله الأطهر الأطهر]

11.   نماز جماعت را جز هنگام نماز میت جایز نمی دانند.

12.  بهائیت عدد 19 را مقدس می دانند، تعداد ماههای سال نزد آنها 19می باشد و هر ماه را 19 روز می دانند.[2]

13. بهائی ها یک ماه بهائی را روزه می گیرند که اسم آن"علا" می باشد و از 2 مارس تا 21 همان ماه ادامه می یابد که آخرین ماه بهائیت می باشد و در آن از زمان طلوع تا غروب آفتاب از خوردن طعام خودداری می کنند. و به دنبال ماهی که در آن روزه بوده اند عید نوروز فرا می رسد.[3]

14. بهائیت جهاد و هرگونه اقدام مسلحانه و اظهار مخالفت با کافران حربی را در راستای خدمت به منافع استعمارگران حرام می دانند.

15.  منکر ختم نبوت به وسیله محمد _صلی الله علیه و سلم _ هستند و ادعا می کنند نبوت بعد از او نیز استمرار دارد.

16. حج کردن در مکه را باطل دانسته و به همین سبب حج کردنشان به همان جای است که بهاء الله در آن دفن شده است که آن بهجه عکا در فلسطین می باشد.

نمونه هایی از سخنان بهاء

نمونه هایی از سخنان بهاء را در اینجا نقل می کنیم تا میزان فرهنگ و ارزش گوینده آن معلوم شود. در کتاب الایقان ص71 از قول بهاء آمده است که: قیامت اسلام با مرگ علی محمد باب به سرانجام می رسد و قیامت بیان و دین باب با ظهور کسی که خداوند او را آشکار و غالب می سازد_ یعنی خودش_ آغاز می شود هرگاه او مرد قیامتش به آخر می رسد و قیامت اقدس و دین بهاء با بعثت پیامبر جدید برپا می گردد.

در کتاب البدیع ص113 می گوید: مشرکان فکر کردند که روز قیامت پنجاه هزار سال است و در یک ساعت سپری می گردد. ای کسانی که بصیرت در دیده هایتان به کوری گرائیده است آیا آنها را تصدیق می کنید؟ و اعتراض دارید که هزار سال در دو سال سپری گردد.

در کتاب الاقدس ص34 می گوید: هیچ فردی حق ندارد زبان خویش را به حرکت در آورد و در مقابل مردم هنگامی که در کوچه ها و خیابانها راه می رود تلفظ به ذکر خداوند نماید.و در ص41 می گوید: تجدید کردن اثاث خانه در هر 19 سال بر شما واجب است. و می گوید: پوشیدن لباس حریر  بر مردان حلال است و خداوند دستور به اندازه مشخص و معلوم در لباس و ریش را بر داشته است. و می گوید: از بلند کردن منبرها منع شدید و هرکس خواهان تلاوت آیات پروردگار خویش است بر صندلی بنشیند.

در پایان می گویم:

این بهائیت است و این هم بعضی از عقاید آنها بود مخلوطی از عقاید دین با افکار شرک و بت پرستی که بهاء در شکل و صورت خاصی آن را ظاهر ساخته و آن را وحی و کتاب مقدس نامیده است. پروردگارا عقلها و بصیرت و فهم مردم کجا رفته است که از آنها پیروی و تقلید می کنند؟!

و حال به نقل فتواهایی از مراجع مورد اعتماد در عالم اسلامی می پردازیم که فتوی به کفر بهائیت و ارتداد آنها از اسلام صادر کرده اند از آنها، دو فتوی که یکی را الازهر صادر نموده و دیگری توسط مفتی سابق مملکت سعودی شیخ عبدالعزیز بن باز _ رحمه الله _ صادر شده است را در اینجا می آوریم.

فتوای دارالافتاء در الازهر

بسم الله ، والحمد لله، والصلاة والسلام على رسول الله ، وبعد: بهائیت یک فرقه و گروه مرتد از اسلام است، درست نیست که به آن ایمان آورد و با آنها مشارکت نمود و نسبت به ایجاد جمعیتها و مؤسساتی که ایجاد می کنند نباید بی تفاوت بود و چشم پوشید. این به آن سبب است که آنها بر اساس عقیده به حلول و تشریع غیر از آنچه خداوند نازل کرده و ادعای نبوت و حتی ادعای الوهیت به وجود آمده اند لذا مجمع بحثهای اسلامی در زمان شیخ جاد الحق این فتوی را صادر و مجمع کنونی نیز آن را تأیید می نماید.

علی جاد الحق _ رحمه الله _ رئیس قبلی الازهر می گوید: بابیه و بهائیه فکری است که از اختلاط فلسفه ها و دینهای متعدد به وجود آمده و در آن چیز تازه ای وجود ندارد که امت اسلامی برای اصلاح حال و وضع خویش در همه مسائل به آن احتیاج داشته باشد بلکه در واقع چیزی است که برای خدمت کردن به صهیونیسم و استعمار شکل گرفته است و مجموعه افکار و یک دین ساختگی است که امت با آن آزمایش می شود و به نام دین اعلان جنگ بر علیه اسلام است.

فتوای شیخ ابن باز در مورد بهائیت

سؤال: کسانی که معتقد به مذهب بهاء الله شده اند و کسی که مدعی نبوت و همچنین مدعی است که خداوند در او حلول کرده است حکمشان چیست؟ آیا برای مسلمانان جایز است که به این کافران اجازه دهند تا در قبرستان مسلمانان دفن شوند؟

جواب: اگر عقیده بهائیت همانگونه باشد که ذکر گردید در کفرشان هیچ شکی وجود ندارد بنابراین درست نیست که آنها را در قبرستان مسلمانان دفن نمود. هرکس بعد از بعثت پیامبر ما محمد _صلی الله علیه و سلم _ مدعی نبوت باشد دروغگوست و به نص و اجماع مسلمانان کافر است چون تکذیب کننده این فرموده خداوند است:« وما کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ»[4] «محمد پدر هیچکدام از مردان شما نیست بلکه رسول خدا و خاتم پیامبران می باشد.» احادیث رسول الله _صلی الله علیه و سلم_ در حد تواتر در مورد اینکه رسول الله _صلی الله علیه و سلم_ خاتم پیامبران است و پیامبر دیگری بعد از او نخواهد آمد وجود دارد و همچنین هرکس ادعا کند که خداوند در او یا یکی از مخلوقات حلول کرده است به اتفاق همه مسلمانان کافر است چون خداوند در هیچیک از مخلوقاتش حلول نمی نماید بلکه او بزرگتر از آن است و هرکس گوینده این سخن باشد او نیز کافر است و تمام آیات و احادیثی که دلالت می کنند بر اینکه خداوند متعال بر عرش قرار دارد را تکذیب نموده است. به تحقیق که او بالای همه مخلوقات است بزرگتر از آن است که مثل و مانندی داشته باشد او شبیهی ندارد و در کتاب خویش اینگونه خود را معرفی می نماید:« إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ»[5] «همانا پروردگار شما کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز  آفرید آنگاه بر عرش قرار گرفت.» چیزی را که خداوند متعال توضیح داده عقیده اهل سنت و جماعت است همان چیزی که پیامبران علیهم الصلاة و السلام و پایان بخش نبوت، محمد مصطفی _صلی الله علیه و سلم _ ، جانشینان هدایت یافته و اصحابش که مشمول رضایت خداوند و تابعینی که پیروی کننده در نیکی و احسان که تا امروز بر آن بوده اند، می باشد.

ای برادر لازم است که بدانی من تا به امروز چیزی را از کتابهای بهائیت مطالعه نکرده ام ولی با توجه به آنچه که در موردشان شایع و مشهور گردیده فهمیده ام که آنها طایفه ای گمراه و کافر هستند و از دایره اسلام خارجند و بر اساس آنچه در سؤال سائل اقتضا می کند، جواب معلوم است.

پس بعد از دادن جواب به جریان گفتگو که در بین یک سنی و یک بهائی روی داده و مجله "الهدی النبوی" شماره 4 که متعلق به انصار السنه در قاهره می باشد آن را منتشر می کند اطلاع یافته سه شماره آن را که در رمضان و ذی  القعده که دو عدد آن در سال 1368ه. و سومی در ربیع الثانی سال 1369ه. منتشر گشته بودند را مطالعه کردم. در آن گفتگو بهائی تصریح می نماید که بهاء الله رسول طایفه بهائی است و به گمانش ناسخ شریعتهای قبل از خود می باشد که آنها را تعدیل و متناسب با زمان حال کرده است و اذعان می دارد هر عصر احتیاج به پیامبری دارد و همچنین به صراحت ملائکه را انکار می کند و می گوید: حقیقت ملائکه همان ارواح مؤمنین هستند که متعالی گشته اند و در ظاهر سخنانش آشکار است که معاد جسمانی را نیز قبول ندارد و همه سخنانی را که رسول الله _صلی الله علیه و سلم_ در مورد دجال اظهار داشته و چیزهای را که از آن خبر داده انکار می کند و بدون هیچ شک و گمانی ادعای بهائیت در مورد رسالت و اینکه هر عصر احتیاج به رسولی دارد کفر صریح است.

 


 

[1] یعنی در آنها وارد شده و با آنها یکی شده است.

[2]در این مسئله اختراعی، محمد رشاد خلیفه نیز که مدعی تقدس خاصی برای عدد نوزده است از آنها پیروی کرده و سعی نموده است اثبات کند که قرآن کریم نیز از جهت عدد کلمات و حروف بر اساس عدد نوزده تنظیم گردیده است در حالیکه سخنان ایشان بوسیله محاسبات ابطال شده است . مترجم

[3] لازم به ذکر است از سن 11 تا 42 سالگی روزه می گیرند و روزه بر افراد خارج از این سن لازم نیست. مترجم

[4] احزاب 40

[5] اعراف 54



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/7/11 :: ساعت 2:40 عصر )
»» بهاییت=حامیان شیطان

اشنایی بافرقه ی مظلوم نمای بهاییت

توبه نامه باب


کارگزاران استعمار برنامه خروج و ادعای «سیدعلی محمد باب» را به دقت طراحی کرده بودند و چون در روایات شیعه آمده است که هنگام ظهور حضرت مهدی (عج) گروهی از مردم خراسان به رهبری یک روحانی و با پرچم های سیاه به یاری آن حضرت خواهند آمد، عوامل سفارت روس پس از زندانی شدن سیدعلی محمد باب در قلعه چهریق ماکو، یکی از کارگزاران خود به نام ملاحسین بشرویه را به خراسان فرستادند و او در روستاهای آن منطقه شایع می ساخت که حضرت صاحب الزمان ظهور کرده است و همگی باید با اسب و شمشیر و پرچم های سیاه به یاری او بشتابید و برخی از مردم ساده دل روستایی آن ایام که ظلم و جور اربابان و حکام و ستم جاری در ارکان حکومت قاجار و ملوک الطوایفی بعد از صفویه تا آن ایام و زد و خوردهای خانمانسوز مدعیان سلطنت بعد از کریمخان زند و ظلم و کشتار آغا محمدخان قاجار و جنگ های ایران و روسیه و پیروزی کفار یعنی روسیه تزاری را از علائم ظهور حضرت می دانستند، برای اینکه در شمار یاران نخستین حضرت مهدی (عج) باشند، از یکدیگر سبقت می جستند و به سرعت آماده می شدند و مرکب و شمشیر و غذای مختصری برای بین راه برمی داشتند و دسته دسته به ملاحسین بشرویه می پیوستند تا برای نجات «سیدعلی محمد باب» ابتدا به پایتخت و سپس به آذربایجان بروند.
خبر هجوم روستاییان خراسانی موجب هراس شاه قاجار و درباریان شد و باعث گردید تا به سرعت گروهی بزرگ از سربازان حکومتی را همراه با توپ و تفنگ و مهمات آتش زای جنگی به جانب خراسان گسیل دارند. سرانجام گروه سربازان حکومت و روستاییان خراسانی در نزدیکی قصبه بسطام- حوالی شاهرود کنونی - با یکدیگر برخورد کردند و سربازان حکومتی با برتری خاصی که از نظر تجهیزات جنگی داشتند، به قلع و قمع روستاییان پرداختند.
پس از این زد و خورد خونین و بروز بلوا و آشوب در نقاط مختلف کشور، بنا به پیشنهاد میرزاتقی خان امیرکبیر سیدعلی محمد باب را از قلعه چهریق به تبریز آوردند و ناصرالدین شاه که در آن موقع ولیعهد بود دستور داد تا جلسه ای با حضور علمای آذربایجان تشکیل شود و نیز فرمان داد تا برای بررسی و شناخت بهتر عقاید «باب» او را به حضورش بیاورند و از وی خواست تا با علمای حاضر در این جلسه - که اکثراً از پیروان فرقه «شیخیه» بودند - مناظره نماید.
ناصرالدین میرزای ولیعهد گزارشی از این جلسه برای پدرش محمد شاه قاجار فرستاده که در آن آمده است:
«قربان خاک پای مبارکت شوم. . . اول حاج ملامحمود پرسید مسموع می شود تو می گویی من نایب امام زمان هستم و بابم و بعضی کلمات گفته ای که دلیل بر امام بودن، بلکه پیغمبری توست. (باب) گفت: بلی، حبیب من، قبله من، من نایب امام هستم و باب امام هستم و آنچه گفته ام و شنیده ای راست است و اطاعت من بر شما لازم است. . . به خدا قسم کسی که از صدر اسلام تاکنون انتظار او را می کشید منم. . . بعد از آن پرسیدند از معجزات و کرامات چه داری؟ گفت اعجاز من این است که از برای عصای خود آیه نازل می کنم و شروع کرد به خواندن این فقره: بسم الله الرحمن الرحیم، سبحان الله و القدوس السبوح الذی خلق من السموات و الارض کما خلق هذا العصا آیه من آیاته(او) اعراب کلمات را به قاعده نحو غلط خواند و تأ سماوات را به فتح خواند. گفتند مکسر بخوان آنگاه و الارض را مکسور خواند. امیرارسلان عرض کرد اگر این قبیل فقرات از جمله آیات باشد، من هم توانم تلفیق کرد و عرض کرد: «الحمدالله الذی خلق العصا کما خلق الصباح و المسأ». باب بسیار خجل شد. بعد از آن مسائلی چند از قصه و سایر علوم پرسیدند و جواب گفتن نتوانست. چون مجلس گفتگو تمام شد، جناب شیخ الاسلام احضار کرد و باب را به چوب مضبوط زده و تنبیه معقول نموده و توبه کرد و بازگشت و از غلطهای خود انابه و استغفار کرد و التزام پا به مهر سپرد که دیگر از این غلطها نکند. امر، امر همایون است. . . »(10)
بر اساس مدارک و نوشته های موجود در پایان این مجلس «سیدعلی محمد باب» که تاب مجازات را نداشت، دست از ادعای خود کشید و توبه نامه ای رسمی به خط خود نوشت.
از توبه نامه پا به مهری که ناصرالدین شاه در گزارش به پدرش محمدشاه یاد می کند نشانی در دست نیست اما یک نامه از «علی محمد باب» به ناصرالدین میرزا ولیعهد باقی مانده که اصل آن در کتابخانه مجلس شورای ملی است. (11) متن این نامه که گروهی آن را توبه نامه باب می دانند به این شرح است:
«فداک روحی الحمدالله کما هو اهله و مستحقه که ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر کافه عباد خود شامل گردانیده. بحمدالله ثم الحمدلله که مثل آن حضرت را ینبوع رأفت و رحمت خود فرموده که به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و تستر بر مجرمان و ترحم بر یاغیان فرموده. شهدالله من عنده که این بنده ضعیف را قصدی نیست که خلاف رضای خداوند عالم و اهل ولایت او باشد. اگر چه بنفسه وجودم ذنب صرف است ولی چون قلبم موفق به توحید خداوند جلّ ذکره و نبوت رسول او (ص) و ولایت اهل ولایت اوست و لسانم مقر بر کل ما نزل من عندالله است، امید رحمت او را دارم و مطلقاً خلاف رضای حق را نخواسته ام و اگر کلماتی که خلاف رضای او بوده از قلمم جاری شده، غرضم عصیان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را و این بنده را مطلق علمی نیست که منوط به ادعایی باشد، استغفرالله ربی و اتوب الیه من ان ینسب الی الامر و بعضی مناجات و کلمات که از لسان جاری شده دلیل بر هیچ امری نیست و مدعی نیابت خاصه حضرت حجت الله علیه السلام را محض ادعای مبطل و این بنده را چنین ادعایی نبوده و نه ادعای دیگر، مستدعی از الطاف حضرت شاهنشاهی و آن حضرت چنانست که این دعاگو را به الطاف و عنایات بساط رأفت و رحمت خود سرافراز فرمایند، والسلام»(12).
پس از این ماجرا باب را دوباره به زندان برگرداندند. اما عوامل استعمار دست از تلاش خود برنمی داشتند و همه جا با رواج این شایعه که امام زمان ظهور کرده ایجاد بلوا و آشوب می کردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
10- «کشف الغطأ» اثر میرزا ابوالفضل گلپایگانی، صص 204-201، به نقل از بهائیت در ایران.
11- در کتاب بهائیان نوشته سیدمحمد باقر نجفی صفحه 224، در مورد این توبه نامه چنین آمده است: «آنچه مسلم است، صورت اصلی دستخط علی محمد شیرازی، درقاب عکسی، در سالن قدیمی کتابخانه مجلس شورای ملی آویزان بوده است. مطلعان و کسانی که به کتابخانه مجلس رفت و آمد داشته و دارند، اذعان می دارند که خود صورت دستخط علی محمد شیرازی را که در قاب عکسی در سالن کتابخانه مجلس شورای ملی آویزان بوده، کراراً دیده اند و در زمان مسؤولان وقت، آن را برداشته، به کجا برده و یا تحویل داده اند، معلوم نیست! مؤلف این کتاب درآبان 1353، تحقیقات جامعی در کتابخانه مجلس شورای ملی به عمل آورد ولی مسؤولان از توبه نامه مذکور اطلاعی نداشتند و از آنجایی که احتمال داده می شد در صندوق کارپردازی مجلس گذارده شده باشد، کوشش به عمل آورد تا به محتویات صندوق مذکور، دستیابی پیدا کند. ولی بعدها معلوم شد که توبه نامه در صندوق کارپردازی موجود نیست!. . از آنجایی که صاحب اصلی این سند، ملت ایران می باشند، می بایست تحقیق و بررسی هایی از مسؤولان کتابخانه در سنوات مختلف خاصه در سال های 1315 به بعد صورت پذیرد، تا از سند مذکور اطلاع دقیق و یا در صورت اثبات مفقود شدن آن پرده ها از یک دستبرد جنایتکارانه بالا رود و نقشه های زعمای بهائی ایران به عنوان خدمت به کتابخانه مجلس و در لباس کتابدار و مسؤول کتابخانه معلوم همگان گردد!. . . »همچنین نورالدین چهاردهی در صفحات 89 و 90 کتاب «بهائیت چگونه پدید آمد»، چاپ دوم تابستان 1369، که توسط چاپ و انتشارات آفرینش منتشر شده می نویسد:
«در کتاب بیان الحق تألیف سیدعباس علوی، توبه نامه سیدباب را تأیید کرده است» وی در ادامه می نویسد: «در ایام محمدرضا]ی[ مخلوع در میدان بهارستان اغتشاشی بر پا، بهائیان مجلس را به آتش کشیده که توبه نامه سوخته شود خساراتی وارد آمده اما توبه نامه محفوظ ماند» و در صفحه 178 کتاب در مورد وضعیت فعلی این سند می نویسد: «ارباب کیخسرو در ایامی که در کرمان به سر می برد به معلمی اشتغال داشت و همسر دوم وی از خاندان بهائی بود. در اوقاتی که در مجلس شورای ملی بود بهائیان با وی تماس گرفته و حاضر شدند مبلغ دوازده هزار تومان که در آن سنوات ثروت معتنابهی بود به ارباب کیخسرو داده و اصل سند توبه نامه باب را که در صندوقی در کتابخانه مجلس مضبوط بود ابتیاع کنند و خیلی اصرار و سماجت کردند بر ما معلوم نیست علت استنکاف ارباب ]کیخسرو[ به چه سبب بود. فرمان مشروطیت و نطق افتتاحیه مظفرالدین شاه نیز در جعبه ای در کتابخانه مجلس محفوظ است ]که[ فرمان مشروطیت به خط قوام السلطنه است. در زمانی که ریاست مجلس به عهده مهندس ریاضی بود استاد بوذری که از اساتید به نام خط است احضار و به وی گفت توبه نامه باب مفقود شده است، استاد نشانه صندوقی را داد و پس از آوردن صندوقچه توبه نامه باب در آن موجود بود که اکنون نیز در کتابخانه مجلس جمهوری اسلامی نگهداری می شود و آقای حائری که مردی دانشمند و متدین و از خاندان علمای بزرگ تشیع است، بیش از دیگران صلاحیت ریاست کتابخانه مجلس را دارا می باشد و آثار ارزنده در فهرست کتب خطی کتابخانه منتشر ساخته است».
12- به نقل از کتاب قائمیت مرحوم «محمد تقی شریعتی» و نیز کتاب گوشه های فاش نشده ای از تاریخ، چند «چشمه» از عملیات حیرت انگیز کینیاز دالگورکی، جاسوس اسرارآمیز روسیه تزاری، یادداشتهای کینیاز دالگورکی، انتشارات کتابفروشی حافظ، سیدابوالقاسم مرعشی، ص .45



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/7/11 :: ساعت 2:31 عصر )
»» بهایت واسرائیل

از فصول بسیار مهم در پرونده بهائیت ، روابط صمیمانه و همکاری تنگاتنگ سران آن با صهیونیسم به طور عام ، و رژیم اشغالگر قدس به طور خاص ، است. سرزمینی که بیش از نیم قرن است صهیونیسم بر آن چنگ افکنده ، از دیرباز قبله بهائیان محسوب می شود و افزون بر این ، سالها است مرکزیت جهانی بهائیت (بیت العدل اعظم) در آن کشور قرار دارد.


ضمنا این روابط حسنه ، اختصاص به امروز و دیروز نداشته و از بدو تاسیس رژیم اسرائیل وجود دارد. بلکه اگر با تتبع و عمق بیشتری به موضوع نگاه شود، می توان رد پای این روابط را با آژانس یهود و سران صهیونیسم جهانی در دهها سال پیش از تاسیس رژیم اشغالگر قدس یافت. (ایام : در این باره بنگرید به : مقاله جداگانه «بهائیت و صهیونیسم ؛ پیوند دیرین»).
 پس از سقوط و تجزیه امپراطوری عثمانی
، فلسطین تحت قیمومت بریتانیا قرار گرفت تا چرچیل (وزیر مستعمرات انگلیس که خود را «یک صهیونیست ریشه دار» می خواند) به عنوان کمک به ایجاد «کانون ملی یهود» در فلسطین ، مقدمات تاسیس دولت اسرائیل را فراهم سازد.
 در دوران
قیمومت نیز تشکیلات بهائیت در فلسطین از تسهیلات و امتیازات ویژه ای برخوردار بود. به نوشته شوقی افندی : در آن دوران ، «شعبه ای به نام موقوفات بهائی در فلسطین دایر گشت» و «هر چیزی که به نام مقام متبرکه بهائی از اطراف عالم به اراضی مقدسه می رسید، از پرداخت عوارض و حقوق گمرکی معاف بود و همچنین موقوفات بهائی از پرداخت مالیات معاف بودند...».


پیدا است که استعمار «سوداگر و فزونخواه » بریتانیا این امتیازات را رایگان در اختیار بهائیت قرار نمی دهد. طبعا سران بهائیت خدمت شایان توجهی برای انگلستان و صهیونیسم انجام داده بودند که مستحق این همه عنایت و توجه ویژه شده بودند.
 برای درک بیشتر این خدمات باید کمی به عقب برگردیم
: هرتزل می کوشد که موافقت سلطان عبدالحمید را برای ایجاد یک مستعمره نشین صهیونیستی در فلسطین جلب کند، ولی او مخالفت می کند و حتی از پذیرش هیئت صهیونیستی به ریاست «مزراحی قاصو» که به همین منظور (همراه پیشنهادهای جذاب و فریبنده) عازم باب عالی است تن می زند. او «همچنین یهودیان را مجبور می سازد که به جای اجازه نامه های معمولی ، اجازه نامه های سرخ رنگ حمل کنند تا از ورود قاچاقی آنان و سکونتشان در سرزمین فلسطین جلوگیری شود»

.
و سرانجام به دلیل همین مخالفتها است که به قول صلاح زواوی (سفیر سابق فلسطین در تهران): «سلطان عبدالحمید... تخت خود را به بهای موضع خویش در قبال فلسطین از دست داد».


سالها بعد در اواخر جنگ جهانی اول با شکست عثمانی ، زمینه رخنه صهیونیسم به فلسطین فراهم شد و لذا در اواخر جنگ (نوامبر 1917) جیمز بالفور، وزیر خارجه لندن ، مساعدت بریتانیا به طرح تشکیل کانون ملی یهود در فلسطین را به صهیونیستها می دهد (اعلامیه مشهور بالفور به روچیلد).
در این حال
فرمانده کل قوای عثمانی که از نقشه های بریتانیا و صهیونیسم در مورد منطقه فلسطین اطلاع دارد و عباس افندی و یاران وی را نیز در شامات و عراق و... دست اندر کار کمک به ارتش بریتانیا می بیند، تصمیم به قتل وی و انهدام مراکز بهائی در حیفا و عکا می گیرد، چرا که از نقش این فرقه و رهبر آن در تحقق توطئه ها آگاه است.شوقی افندی رهبر بهائیان در این زمینه در کتاب قرن بدیع به صراحت خاطرنشان می سازد که : جمال پاشا (فرمانده کل قوای عثمانی) تصمیم گرفت عباس افندی را به جرم جاسوسی اعدام کند.


دولت انگلستان نیز متقابلا به حمایت جدی از پیشوای بهائیان برمی خیزد و لرد بالفور تلگرافی به ژنرال آللنبی فرمانده ارتش بریتانیا (در جنگ با جمال پاشا در منطقه فلسطین ) دستور می دهد که در حفظ و صیانت عبدالبهائ و عائله و دوستانش بکوشد. و امپراتوری بریتانیا، در تکمیل این اقدامات ، توسط همین ژنرال آللنبی به عباس افندی لقب سر (sir) و نشان شوالیه گری (Knighthood) اعطا می کند
.
چندی بعد عباس افندی از دنیا می رود و در حیفا به خاک سپرده می شود. با انتشار خبر مرگ او سفارتخانه ها و کنسولگریهای انگلیس در خاورمیانه اظهار تاسف و همدردی کرده و چرچیل (وزیر مستعمرات انگلیس) تلگرامی برای سر هربرت ساموئل (صهیونیست سرشناس و کمیسر عالی انگلیس در فلسطین) صادر می کند و از او می خواهد مراتب همدردی و تسلیت حکومت انگلیس را به خانواده عباس افندی ابلاغ کند.


ساموئل خود با دستیارانش در تشییع جنازه عبدالبهء حاضر شده و مقدم بر همه شرکت کنندگان حرکت می کند. (ایام : شرح ماجرا در مقاله «دوستان انگلو - صهیون عباس افندی» آمده است). تاسیس اسرائیل و منافع مشترک «بهاء صهیون» تشکیل رژیم اشغالگر قدس سال 1948در زمان حیات شوقی افندی اتفاق افتاد. قبل از آن در سال 1947، سازمان ملل کمیته ای را برای رسیدگی به مسئله فلسطین تشکیل داد. شوقی در 14 جولای 1947 ، طی نامه ای به رئیس کمیته مزبور بر مطالب جالب توجهی از منافع مشترک بهائیت و صهیونیسم تاکید ورزید و ضمن مقایسه منافع بهائیت با مسلمانان و مسیحیها و یهودیها در فلسطین نتیجه گرفت که : «تنها یهودیان هستند که علاقه آنها نسبت به فلسطین تا اندازه ای قابل قیاس با علاقه بهائیان به این کشور است زیرا که در اورشلیم ، بقایای معبد مقدسشان قرار داشته و در تاریخ قدیم ، آن شهر مرکز موسسات مذهبی و سیاسی آنان بوده است...».


14 می 1948انگلستان به قیمومت فلسطین پایان داد و همان روز شورای ملی یهود در تل آویو تشکیل شد و تاسیس دولت اسرائیل را اعلام کرد. پس از آن شوقی افندی در پیام نوروز سال 108بدیع (1330ش) نظر مثبت خود و قاطبه بهائیان را پیرامون تاسیس اسرائیل این چنین تصریح کرد: «...مصداق وعده الهی به ابنائ خلیل و وارث کلیم ، ظاهر و باهر ، و دولت اسرائیل در ارض اقدس ، مستقر و به استقلال و اصالت آیین» بهائی «مقر و به ثبت عقدنامه بهائی و معافیت کافه موقوفات» بهائی در عکا و جبل کرمل و لوازم ضروریه بنای» مرقد باب «از رسوم» یعنی عوارض و مالیات «دولت» و «اقرار به رسمیت ایام» تعطیلی بهائیان «موفق و موید» شده است... وی همچنین در تلگراف مربوط به تشکیل هیئت بین المللی بهائی (بیت العدل بعدی) مورخ 9ژانویه 1951(1329ش) تاسیس اسرائیل را تحقق پیشگویی های حسینعلی بهاء و عباس افندی شمرد. و سپس بین ایجاد این هیئت و تاسیس اسرائیل ارتباط مستقیم برقرار کرد و سه علت برای تاسیس این هیئت بیان داشت که در راس آنها، تاسیس اسرائیل بود. این مطلب بسیار عجیب و قابل توجه است ، زیرا چه رابطه ای است میان موسسه ای که قرار است به عنوان بیت العدل ، رهبری بهائیان را بر عهده گیرد با تاسیس یک رژیم نامشروع و جعلی؟! شوقی سه وظیفه را برای آن هیئت برمی شمارد که در راس آنها: ایجاد روابط با اولیای حکومت اسرائیل قرار دارد و وظیفه سوم نیز «ورود در مذاکره با اولیای امور کشوری در باب مسائل مربوط به احوال شخصیه» است.


او در جای دیگر «استحکام روابط با امنای دولت جدیدالتاسیس [= اسرائیل] در این ارض» را جزء وظایف هیئت بین المللی بهائی می داند و عنوان می کند که این هیئت «مقدمه تشکیل اولین محکمه رسمی... و منتهی به تاسیس دیوان عدل الهی... خواهد گشت.» بدین ترتیب ، شوقی افندی به عنوان «مبتکر ارتباط صمیمانه با اسرائیل» پس از تاسیس این رژیم ، روابطی را با آن بنا می نهد که فصل مشترک آن ، حمایت و اعتماد دوجانبه می باشد زیرا او تاسیس اسرائیل را «مصداق وعده الهی به ابناء خلیل و وراث کلیم ، ظاهر و باهر» می خواند. هیئت بین المللی بهائی (جنین بیت العدل) در نامه ای که 1 ژوئیه 1952برای محفل ملی بهائیان ایران ارسال کرد به رابطه صمیمانه شوقی با دولت اشغالگر صهیونیستی اذعان می کند: «روابط حکومت [اسرائیل] با حضرت ولی امرالله [= شوقی افندی] و هیات بین المللی بهائی ، دوستانه و صمیمانه است و فی الحقیقه جای بسی خوشوقتی است که راجع به شناسایی امر [= بهائیت] در ارض اقدس [= فلسطین اشغالی] موفقیتهایی حاصل گردیده است».



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/7/11 :: ساعت 2:0 عصر )
»» تاریخچه بهایت

با عرض سلام طبق درخواست و قبول این درخواست قرار شد در بابا تاریخچه بهایت مقاله ای بنویسم


تا هر چه بیشتر چهره این گروه پدیدارشود


سید على محمد ، فرزند سید محمد رضاى بزاز شیرازى به سال 1235 هجرى قمرى در شیراز متولد شد و به سن هفده سالگى به شغل پدر که در دوران کودکىف فرزند مرده بود مشغول گردید و جهت تجارت به بندر بوشهر رفت و چون از مسائل مذهبى دم میزد .  


سید على محمد ، فرزند سید محمد رضاى بزاز شیرازى به سال 1235 هجرى قمرى در شیراز متولد شد و به سن هفده سالگى به شغل پدر که در دوران کودکىف فرزند مرده بود مشغول گردید و جهت تجارت به بندر بوشهر رفت و چون از مسائل مذهبى دم مىزد در پناه قیافه محجوب و چهره زیبا و حسن خلق و سلوک با مردم توانست عده اى را به سوى خود جلب کند و پس از پنج سال به شیراز بازگشت و تجارت را رها ساخت و سفرى به مکه کرد و از آنجا به عراق رفت و دو سه سال در کربلا در سلک شاگردان و مریدان سید کاظم رشتى که از شاگردان شیخ احمد احسائى بود درآمد و مورد توجه استاد قرار گرفت و پس از مرگ سید کاظم مورد توجه مریدان و دیگر شاگردان او واقع شد که وى در زهد و عبادت و ریاضت ظاهرى فریبنده داشت .


در سن 24 سالگى تحولى در فکرش پدید آمد و نخست به عنوان مصلح و منجى جامعه دعوى بابیت (در ورود به امام زمان) و سپس دعوى مهدویت کرد ، پس از مدتى قدم فراتر نهاد و مدعى شد که خداوند کتاب بیان را بر وى نازل نموده و اینکه خداوند فرموده (الرحمن * علم القرآن * خلق الانسان * علمه البیان) اشاره به او دارد که انسان «على محمد» و بیان نیز همین کتاب است که بر او نازل شده . کتاب بیان ترکیبى است از جملات عربى مسجع مغلوط و فارسى . باب خود را ملقب به ذکر کرد و مدعى شد که مراد از (انا نحن نزلنا الذکر) و (فاسئلوا اهل الذکر) او است . دعوى باب زمینه قبلى داشت (صرف نظر از آنچه ادعا مى شود که دست سیاست خارجى در کار بوده) و آن اینکه شیخ احمد احسائى (استاد سید کاظم رشتى) که عالمى مشهور و داراى مریدانى بسیار بوده در سخنانش مکرر اظهار مى کرده که نشانه هاى ظهور حضرت مهدى آشکار گردیده و به همین زودى ظهور خواهد کرد و به نقلى مى گفته که فرزند امام حسن عسکرى (ع) درگذشته و آنچه مسلّم است مهدى یکى از فرزندان فاطمه (ع) باید باشد ، سید کاظم رشتى نیز همین سخنان را دنبال مى کرده و سید على محمد را بسیار دوست مى داشته و در میان شاگردانش او را از همه برمى گزیده و شاگردان و مریدان او پس از مرگش همواره در جستجوى کسى که داراى صفات مهدویت باشد روزگار سپرى مى کردند ، و سید على محمد با آن هوش و ذکاوت و زرنگى که داشته براى چنین امرى زمینه اى آماده داشته از این رو چند نفرى از شاگردان سید به وى ارادتى خاص داشتند ، عوام الناس که حسابشان روشن است و مخصوصا وقتى دیدند عده اى عمامه به سر به دور کسى گرد آمده اند بى تامل به وى ارادت مىورزند چنانکه هر کسى در زمان خود این گونه صحنه ها را دیده .


از سوئى ادعاى بابیت در عصر ائمه معصومین سابقه تاریخى دارد. به هر حال سید على محمد از عراق به بوشهر بازگشت و در آنجا رحل اقامت افکند و مریدان به هر سوى پراکنده شدند و به تبلیغ پرداختند و ندا در دادند که مهدى منجى انسانها پدید آمد ، در این زمان حکومت فارس با حسین خان آجودان باشى ملقب به نظام الدوله بود ، وى دستور داد او را بازداشت نمودند و تحت الحفظ در رمضان 1261 به شیراز بردند و او را زیر نظر داشتند و تبلیغ آشکاراى آن مرام را منع کردند ، اما پس از چند ماهى حاکم اصفهان به نام منوچهرخان معتمدالدوله که اصلا ارمنى و جدید الاسلام بود آوازه او را شنید و به خیال اینکه وى عالمى متبحّر و زاهد است شیفته اش شد و او را به اصفهان خواند و چند ماهى وى را به نزد خویش بداشت و به وى معتقد گشت ، پس از آن معتمدالدوله بمرد ولى در آن زمان فتنه باب بالا گرفته بود. حاکم جدید اصفهان گرگین خان برادر زاده معتمدالدوله براى تقرب به دولت ، باب را تحت الحفظ به تهران فرستاد ، محمدشاه و صدر اعظمش میرزا آقاسى از حضور او به تهران نگران شدند که مبادا حوادثى پیش آید لذا او را به ماکوى آذربایجان فرستادند و در قلعه اى بازداشت نمودند . طرفداران باب در چند نقطه ایران بخصوص در مازندران آشوب بپا کردند ، در این اوان محمدشاه بمرد و ناصرالدین شاه به جاى او نشست ، پیروان باب در زنجان سربرآوردند ، قواى دولتى به مبارزه با آنان شتافتند و پس از درگیریهاى شدید پیروان باب شکست خورده تار و مار شدند و آخرالامر به سال 1266 در تبریز به فتواى علما و فرمان شاه باب را اعدام نمودند .


پیدایش و چگونگى افکار فرقه ضاله بهائیت


بدون هیچ تردید گروهى سیاسى اند که به دستور استعمار گران شرق و غرب به ایران گسیل شدند و آنچه معروف تر است آن است که فردى روسى به نام کینیاذ الگورکى با ترفند جاسوسى بسیار قوى به یکى از حوزه هاى علمى راه یافت و پس از طى تحصیلات مورد نظر خود در صدد برآمد تا جهنمى ترین حزب الحادى خود را تشکیل و به وسیله سرمایه هنگفتى که از سوى دسیسه گران تهیه مى شد دست به این اقدام خیانتکارانه بزند که البته تا کنون با تمام هزینه هاى سرسام آور به افت عجیبى مبتلا بوده که به قول شاعر ( عرض خود مى برى و زحمت ما مى دارى) زیرا مجموعه اى از خرافه هاى عفونى و پلید و مسخره اى بوده اند که هر چه و هر کجا مطرح کردند با ضربات محکم و کوبنده مردم غیور و وطن پرست و متدین مواجه شدند، البته به جز اندک قلیلى که در مقابل پول به هیچ چیز از شرافت ها و کرامت ها فکر نمى کنند.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/7/11 :: ساعت 1:54 عصر )
»» آیا توسل به معصومین (علیهم السّلام) یک نوع شرک محسوب نمی شود؟

توسل در لغت به معنای تمسک جستن به وسیله‌ای برای نیل به مقصود است. خداوند جهان هستی را بر اساس نظام اسباب و مسببات قرار داده است و فیض خود را تنها از طریق مجاری و اسباب اعطا می‌کند«ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها».[?] بنا بر این انسان برای رسیدن به مقصود خویش، باید به اسباب و وسایط متوسل شود. مثلا اگر بخواهد زمین خشک و بایری را به مزرعه‌ای سرسبز تبدیل کند، باید زمین را شخم بزند، نهال یا دانه را درون زمین بکارد و به موقع به آن کود و آب بدهد و... بر این اساس، توسل لازمه زندگی انسان در جهان هستی است؛ جهانی که بر آن قانون اسباب و مسببات حکم فرماست.
بنا بر این، خداوند که هستی عالم از اوست و ادامه هستی و هر حرکت، نیرو و تغییری وابسته به او و ناشی از فیض اوست، خود برای اعطای فیض خویش، مجاری و اسبابی را قرار داده است. بر همین اساس، خداوند اموری را به عنوان اسباب و وسایل در جهت تقرب و نزدیکی به درگاه خویش و برآمدن حاجات قرار داده است و ما را با توسل به آن امور، امر کرده است که می‌فرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَ جَاهِدُواْ فىِ سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[?] اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏اى براى تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!
«"وسیله" در اصل به معنی تقرب جستن و یا چیزی که باعث تقرب به دیگری از روی علاقه و رغبت می‌شود، می‌باشد. بنا بر این وسیله در آیه فوق معنای بسیار وسیعی دارد و هر کار و هر چیزی را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار می شود، شامل می‌گردد.»[?] هم چنان که نماز و روزه، احسان به یتیم، دستگیری از مستمندان، خدمت به خلق خدا و مانند آن، وسیله تقرب به خداوند هستند، استمداد به ارواح مطهر پیامبران و ائمه و اولیای الهی علیهم السلام نیز وسیله تقرب به خداوند است. بنا بر این همان خداوندی که به گفته شما عالم مطلق و ارحم الراحمین و... است، به ما دستور داده به اولیای الهی توسل جوییم که البته این کار حکمت‌هایی دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.
از طرف دیگر باید توجه داشت که ما پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه (علیه السّلام) را پیشوایان دینی خود دانسته و آنها را از هر جهت معصوم می‌دانیم، با توجه به این نکته، مشروعیت توسل زمانی روشن‌تر می‌شود که با روایات فراوانی مواجه شویم که بر اهمیت توسل تأکید کرده‌اند؛ روایاتی که به گفته تفسیر نمونه [?] به حد تواتر رسیده، یعنی به قدری زیاد است که ما را از بررسی اسناد آن بی‌نیاز می‌سازد. از جمله این روایات، روایتی است که در آن می‌خوانیم که مرد نابینایی برای شفای خود از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تقاضای دعا کرد و حضرت به وی این دعا را تعلیم کرد: «اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبی الرحمه یا محمد انی توجهت بک الی ربی فی حاجتی لتقضی لی اللهم شفعه لی» خداوندا، من از تو به خاطر پیامبرت، پیامبر رحمت، تقاضا می‌کنم و به تو روی می‌آورم، ای محمد! به وسیله تو به سوی پروردگارم برای انجام حاجتم متوجه می‌شوم، خداوندا او را شفیع من ساز.[?]
اما دغدغه خاطر اصلی شما این است که توسل، با توحید و آیاتی چون: «ایاک نستعین» منافات دارد، ولی در پاسخ باید گفت که :
یکی از اصول مسلم اسلامی، « توحید ربوبی » است. توحید در ربوبیت به این معناست که «تنها خداوند، مالک حقیقی عالم هستی است و تدبیر همه موجود عالم را بر عهده دارد و می‌تواند به صورت مستقل و بدون نیاز به همکاری یا اذن و اجازه موجود دیگر، در امور هستی تصرف کند و اگر یکی از مخلوقات او، به تدبیر و تنظیم امور موجود دیگری دست می‌زند، این عمل او وابسته به اذن و اراده و قدرت خداوند و غیر مستقل است». با توجه به این نکته باید گفت که تمسک به اولیای الهی، هرگز به معنای اعتقاد به استقلال آنان از خداوند در تأثیر گذاری و برآمدن حاجات نیست، بلکه توسل به اولیای الهی، همراه با این اعتقاد است که تنها خداوند است که مستقل از غیر و بی‌نیاز از غیر، در عالم هستی تأثیر می‌گذارد و غیر از او، تأثیر گذاری همه اسباب و وسایل تحت قدرت و اراده و خواست خداوند و متکی به آن خواهد بود. بنا بر این توسل به اولیای الهی در حقیقت توجه به خداوند است، زیرا احترام و عزت این اشخاص نزد ما نیز تنها به این خاطر است که آنها از مقربان در درگاه خداوند بوده‌اند و در راه او گام برداشته‌اند. بنا بر این در آموزه توسل به هیچ وجه به افرادی که به آنها توسل می‌شود نگاه استقلالی صورت نمی‌گیرد. جالب است بدانید که در دعایی که شما تنها عبارت «اکفیانی فانکما کافیای» را از آن نقل کرده‌اید، به زیبایی توصیه ربوبی به تصویر کشیده است: در این دعا می‌خوانیم: «اللهی عظم البلاء و برح الخفاء... و الیک یا رب المشتکی و علیک المعول فی الشده و الرخاء اللهم صل علی محمد و اله الذین فرضت علینا طاعتهم فعرفتنا بذلک منزلتهم... یا محمد یا علی یا انصرانی فانکما ناصرای و اکفیانی فانکما کافیای...»
چنان که مشاهده می‌کنید، نگاه استقلالی تنها به خداوند است «علیک المعول...»و واسطه قرار دادن پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام به خاطر احترامی است که آنها نزد خداوند دارند و نیز به خاطر شأن و جلال و عظمت آنها که خداوند ما را بدان آگاه کرده است « فعرفتنا بذلک منزلتهم » لذا با توجه به این همه تأکید و تصریح بر توحید ربوبی مشخص می‌شود منظور از «وانصرانی فانکما ناصرای و اکفیانی فانکما کافیای»، مقابله اولیاء الهی با خداوند نیست بلکه منظور این است که آنها وسایطی هستند که با توسل به آنها می‌توان به قرب الهی رسید و کافی بودن آنها از این جهت است که توسل به اولیای الهی و اطاعت از آنها که مترادف با اطاعت از خداوند است، برای خیر دینا و آخرت انسان کافی است و هرگز به معنای کافی بودن آنها در مقابل خداوند نیست.
در پایان ذکر این نکته نیز ضروری است که این که خداوند به پیامبران و اولیای الهی، چنین نقشی را داده که مردم به آنان به عنوان واسطه و مسبب بنگرند، علل و حکمت‌های مختلفی دارد که در این جا به دو علت مهم اشاره می‌کنیم:
اولاً: از آن جا که این اشخاص، پیشوایان دین هستند و شناخت دین تنها از طریق آنها میسر خواهد بود، خداوند با این کار، اولیای خود را در کانون توجه و اقبال مردم قرار داده است تا در عمل، مردم با مراجعه به آنان و الگوگیری از آنها، به طریق هدایت و سعادت دست یابند. ثانیاً: از آن جا که اولیای الهی، انسان‌هایی مثل خود ما هستند، خیلی زود و راحت می‌توانیم با آنان ارتباط عاطفی و نزدیک، برقرار کنیم و همین ارتباط سریع، ما را به این اسوه‌ها نزدیک می‌کند و ما را در معرض هدایت آنها قرار می‌دهد.

پی نوشتها:

[?] - بحار الانوار، ج ?، ص ??.
[?] - سوره مائده، آیه ??.
[?]- تفسیر نمونه جلد ?، ص ???.
[?]- تفسیر نمونه جلد ?، ص ???.
[?] - سنن ابن ماجه، ج ?، ص ???، مسند احمد بن حنبل، ج ?، ص ???.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/7/10 :: ساعت 2:17 عصر )
»» بهائیت جدید

بهائیت، مذهب مدرنیسم ایرانی است که توسط دولت مدرن اروپایی، یعنی آنگلوساکسون‌ها، یا به طور دقیق‌تر انگستان به وجود آمده است. پس بهائیت یک مذهب مجعول غربی در مشرق است و گسترة فرهنگی غرب در حال اوج، در شرق و ایران است، پس این مذهب حیثیت فرهنگی غربی‌ها نیز هست.

مذهب بهائیت از تفسیر یهودی مذهب تشیع در ایران آغاز شد یعنی «پروتستانتیزم شیعی». چرا که پروتستانتیزم، تفسیر عهد جدید (انجیل) با عهد عتیق (تورات) است که با محوریت «ملی‌گرایی آلمانی» به وجود آمد. از این جهت معرفت «تفسیر یهودی» با ساختار «پادشاهی آلمانی» پیوند می‌خورد. مکتب پرتستانتیزم در آلمان شکل می‌گیرد و بهائیت نیز از مقولة ملی‌گرایی ایرانی بهره می‌گیرد.

مهم‌ترین عنصر پروتستانتیزم «فردیت دینی» است؛ یعنی جدایی معرفت از سازمان دینی و روحانیت مسیحی کاتولیک که در نهایت به نوعی «تدین فردی» می‌رسد. در بهائیت نیز همین فردیت به اوج می‌رسد:‌ فردیت دینی و تکیه بر الهامات فردی و عرفانی، به همین دلیل عبادت خود را در معبدهای «سکوت» قرار داده‌اند.

فردیت دینی در پروتستانتیزم، زمینة «فردیت معرفتی» و شناختی کانتی را تشکیل داد. کانت باز تولید معرفتی است و روشنفکری نیز نوعی فردیت معرفتی است که در فلسفة کانت و یهودیت معرفتی ریشه دارد.

کسانی که در ایران به روشنفکری روی آورده‌اند در قالب پروتستانتیزم و با الگوی آن، به باز تفسیر مذهب خود پرداخته‌اند مانند پروتستانتیزم اسلامی که مهم‌ترین نکته در آن، برخورد آنها با روحانیت و سازمان مربوط به آن بوده است. این گروه در این فردیت معرفتی مبتنی بر فلسفه کانت، جدایی دین از سیاست را جست‌وجو می‌کرده‌اند.

کانت که روح فلسفی انگلوساکسون را تشکیل می‌دهد و ذهن فردی را مورد کنکاش قرار داده است، موجب هدایت آنها به طرف نوعی سیاست خارجی بوده است و آن ایجاد «فردیت دینی» در سطح جهان است، و ایجاد بهائیت توسط انگلیسی‌ها در همین جهت بوده است. پس سیاست خارجی انگلوساکسون‌ها در جهت یهودیت‌سازی معرفتی دینی در سطح جهان است و «جهانی شدن» که از نظریة یهودی و کانت به وجود آمده است، همین سیاست جهانی در باب مذهب را پی می‌گیرد.

نزدیکی بهائیت با سازمان جهانی یهود، در همین چارچوب معرفتی قابل مطالعه و بررسی است. (معبد مرکزی بهائیت در اسرائیل در «حیفا» است) پس کشورهای انگلوساکسون که جولانگاه یهودیت جهانی است، در رویارویی با ایران، به دنبال یک الگوی معرفتی بر همین اساس است که [آن را] بهائیت جدید در ایران تشکیل خواهد داد.

فردیت معرفتی حاکم بر یهودیت و بهائیت، آنها را به نفی هرگونه چارچوب فلسفی در تاریخ کشانده است. در مسیحیت، عقیده بازگشت مسیحی درآخرالزمان موجب به وجود آمدن فلسفة تاریخ (هگل) گردیدو یهودیت معرفتی و فردگرایی شناختی، با این فلسفة تاریخ درگیر شد (مثل پوپر)، پس جنگ میان فلسفه تاریخ و عدم آن، در جنگ معرفتی مسیحیت و یهودیت ریشه دارد.

فلسفة تاریخ بر مبنای تعیین آخرالزمان در آمدن منجی در یهودیت و مسیحیت متفاوت است. در یهودیت، مسیح واقعی درآخرالزمان ظهور خواهد کرد. پس اکنون مسیح وجود ندارد تا فیضی به عالم افاضه کند و تاریخ را به آخرالزمان رهنمون سازد.

پس تاریخ از دیدگاه یهود، تاریخی برهنه و خالی و تابع عمل‌های انسانی است؛ ولی در مسیحیت تا زمان ظهور، مسیح درآسمان است و فیض خود را برای هدایت انسان‌ها افاضه می‌کند، پس فلسفة تاریخ یهود بر عمل انسان بر یک مقارنت وقایع تاریخی استوار است؛ ولی در فلسفة تاریخ مسیحی، وقایع تاریخی دارای دو سطح است: یکی سطح «فیضی» (روح در تاریخ هگل) و دیگری سطح «مقاومت» وقایع تاریخی.

در عالم اسلامی، تشیع قائل به وجود فیض‌بخش امامان(ع) در حضور و غیبت است که از آن به «ولایت» تعبیر می‌شود و اهل سنت نیز به تاریخی واقعی بدون ولایت؛ پس تشیع به عالم مسیحیت نزدیک است و اهل سنت به یهود. بنابراین روشنفکران سکولار در جهان تشیع، برای روشنفکری خود ناچار به رجوع به عقل کانتی یا عقل یهودی و یا عقل معتزلی (اهل سنت) هستند، عقلی که مجرد و جدای از ولایت باشد و تاریخ را در جهت انسانی بازسازی کند.

نفی فیض امام زمان(ع) زندة در پردة غیبت فضای زیادی برای روشنفکران سکولار در عالم تشیع ایجاد می‌کند. برای آنکه عقل کانتی یا معتزلی، خود را به جولان درآورند، همان عقل کانتی که بهائیت در قرن نوزدهم به وجود آورد و فیض امام غایب را منکر شد تا فردگرایی معرفتی را در عالم تشیع به وجود آورد. (هر چند در نهایت پیروان خود را به پرستش رهبر مذهبی خود واداشتند.)

روشنفکران سکولار در عالم تشیع با ایجاد مناطق و فضاهای فراغ (خالی و تهی) از عقیده و شریعت) برای تحقق نظریه‌های بازی معرفتی انگلوساکسونی تلاش می‌کردند که در مرحله اول به مناطق الفراغ از ولایت ناشی از انسان کامل و نفی نظریة انسان کامل رسیده‌اند (مدیریت سکولار و نفی حکومت اسلامی) و در نهایت، نفی فیض انسان کامل حاضر و غایب و تفسیر انسان کامل به ذهن فعال.

با تحویل انسان کامل به عقل کانتی، می‌توان در احکام و اخلاقیات و عقاید صادره از او تشکیکی عقلی کرد و سپس نشاندن روشنفکران سکولار بر جای او و صدور احکام و اخلاقیات بر عقاید از جانب روشنفکر معاصر که از آن به دین سکولار شده، تعبیر می‌شود و روشنفکران سکولار، به جای روحانیت خواهد نشست و این همان بهائیت جدید است.

بهائیت جدید دارای مبانی خاصی است:

1. نفی عقل شیعی و ولایی و پناه بردن به عقل معتزلی یا عقل کانت یا یهودی.

2. نفی حجیت لفظی قرآن و جدایی لفظ قرآن از معنای آن وارد شدن در این جدایی و نظریه پردازی سکولاریستی.

3. نفی امامت ظاهر و غایب و جایگزینی عقل مفسر به جای آن.

4. ایجاد فضای لازم برای یهودیت معرفتی به منظور ایجاد فضای لازم برای نظریة جهانی‌سازی انگلوساکسونی.

5. سیاست معرفتی دینی برای پذیرش اندیشه‌های جهانی‌سازی لیبرالیستی انگلولاساکسونی، و سپس پذیرش ارزش‌های زرسالاران یهودی جهانی و مصرف‌زدگی جهانی.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/7/10 :: ساعت 2:11 عصر )
»» مظفر نامدار

‌‌دین‌سازی‌ به‌ عنوان‌ بخشی‌ از اهداف‌ استعماری‌ در دویست‌ سال‌ اخیر، بین‌ صاحبنظران‌ رشته‌ تاریخ‌ و سیاست، محل‌ بحث‌ سیاسی‌ وفرهنگی‌ شدیدی‌ است، اما در هر صورت‌ نمی‌توان‌ انکار کرد که‌ این‌ دو قرن‌ برای‌ کشور ما نمودار تغییر جهتی‌ ژرف‌ در تحولات‌ سیاسی، اجتماعی‌ و فکری‌ بوده‌ که‌ پیامدهای‌ درازمدتی‌ را در برداشته‌ است.

یکی‌ از این‌ پیامدها پیدایش‌ مسلکهای‌ شبه ‌دینی‌ است‌ که‌ بـی‌تـردید به‌ عنوان‌ ابزاری‌ در دست‌ دولتهای‌ استعماری‌ و حکومت‌های‌ استبدادی‌ در این‌ دو قرن‌ در کشور ما عمل‌ نموده‌اند.‌

‌‌پیامد ناتوانی‌ نظام‌ سیاسی‌ قاجاریه‌ در حل‌ کم ‌رشدی‌ و توسعه‌ نیافتگی‌ ایران‌ و برخی‌ از دگرگونیهای‌ ارتجاعی‌ منورالفکران‌ دلباخته‌ به‌ غرب، فضا را برای‌ وارد آمدن‌ فشار فراینده‌ بر ساختارهای‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ و از همه‌ مهمتر تشتت‌ فکری‌ آماده‌ کرد.

کشمکش‌های‌ پدید آمده‌ در بستر این‌ بی‌اعتمادی، آمیزه‌ای‌ خاص‌ از شیوه‌های‌ زندگی‌ دگرگون‌ شده‌ و شورشهای‌ فکری، سیاسی‌ و شبه‌مذهبی‌ در ایران‌ معاصر بود.

این‌ شورشها نه‌تنها ایران‌ بلکه‌ بخش‌ اعظم‌ دنیای‌ اسلام‌ در پهنه‌ای‌ گسترده‌ از آفریقا و آسیا و از همه‌ مهمتر قلمروهای‌ تحت‌ نفوذ ایران‌ و عثمانی‌ را فـراگرفت. اگر کسی نقش‌ نظامهای‌ استعماری‌ انگلیس، فرانسه، روسیه، و در سده‌اخیر امریکا را در ظهور پاره‌ای‌ از این‌ شورشهای‌ شبه‌مذهبی، فکری‌ و سیاسی‌ انکار کند، درک‌ درستی‌ از تاریخ‌ معاصر ندارد.‌

‌‌انگلیس‌ و روسیه‌ در دوره‌قاجار تا جنگ‌ جهانی‌ دوم، و امریکا پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ دوم، برای‌ نفوذ بیشتر در کشورمان‌ (در کنار تمهیدات‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ و نظامی) تحرکات‌ فکری‌ زیانباری‌ را در ایران‌ آغاز کردند. یکی‌ از این‌ تحرکات، ایجاد و حمایت‌ از فرق‌ شبه‌مذهبی است‌ که‌ در عصر قاجار در قالب‌ بابیه‌ و بهائیه‌ بروز کرد.

هدف‌ از تأسیس‌ این‌ فرقه‌ها وارد کردن‌ ضربه‌ جدی‌ بر رکن‌ و سنگر اصلی‌ مبارزه‌ و مقابله‌ با استعمار ــ یعنی‌ اسلام‌ و آموزه‌های‌ تشیع‌ ــبود که‌ در سایه‌ فرهنگ‌ عاشورا، تسلیم‌ در برابر بیگانگان‌ را برنمی‌تافت. لذا بابیه‌ و سپس‌ بهائیه‌ با هدف‌ ریشه‌کن‌ ساختن‌ مفاهیم‌ شیعی‌ و دینی‌ در ایران، به‌ کمک‌ بیگانگان‌ سر برآوردند و با ادعاهایی‌ چون‌ بابیت، قائمیت، نبوت‌ و نهایتاً‌ الوهیت! کوشیدند عناصر مقاومت‌ و بیداری‌ را از بین‌ ببرند یا به‌ مسخ‌ و ابتذال‌ بکشند.‌

‌این‌ تحرک‌ ارتجاعی، انفجاری‌ از تهاجم‌ به‌ دین، هویت‌ ملی‌ و استقلال‌ ایران‌ ایجاد کرد که‌ این‌ تهاجم‌ هم‌ خوشایند استعمار انگلیس‌ و روسیه‌ بود و همه‌ باب‌ طبع‌ استبداد پهلوی.‌

‌‌در تهاجم‌ پیروان‌ مسلک‌های‌ استعماری‌ به‌ دین‌ و هویت‌ ملی‌ سه‌ هدف‌ اساسی‌ دنبال‌ می‌شد:

1. خارج‌ کردن‌ دین‌ از حوزه‌اجتماعی‌ و در راس‌ آن‌ سیاست‌ و حکومت

2. توجیه‌ حضور استعمار در کشور به‌ عنوان‌ یگانه‌ عامل‌ تجدد و ترقی‌

3. تثبیت‌ نـیـروهـای‌ غـربـگـرا در ارکـان‌ سـیـاسـتـگـذاری‌ و تصمیم‌گیری‌ کشور.‌

‌‌دو طیف‌ دست‌ در دست‌ یکدیگر انجام‌ این‌ مـأمـوریـت‌ را در ایران‌ به‌ عهده‌ گرفتند:

الف) منورالفکران‌ شیفته‌ غرب.

ب) دین‌ به‌ دنیافروشان‌ مدعی‌ تجدد دینی.

تاریخ‌ دو قرن‌ اخیر ایران‌ آسیبهای‌ جبران‌ناپذیری‌ از این‌ دو طیف‌ متحمل‌ شد. اگر طیف‌ اول‌ با توجیه‌ حضور استعمار در ایران، دلال‌ انـعـقـاد قـراردادهـای‌ اسـتـقـلال‌سـوز و خانمان‌برانداز شد، طیف‌ دوم‌ با تخریب‌ احکام‌ دینی‌ و ایجاد شورشهای‌ شبه‌مذهبی‌ و تهاجم‌ به‌ هسته‌ پویای‌ دین‌ (که‌ حضور اجتماعی‌ و سیاسی‌ اسلام‌ در  جامعه‌ است) سالها انرژی‌ فکری‌ جامعه‌ را گرفتار پاسخ‌ به‌ شبهات‌ ارتجاعی‌ و دفع‌ توطئه‌های‌ آنان‌ در کشور کردند.‌

‌‌هنوز در حافظه‌ تاریخی‌ ملت‌ ایران‌ از یاد نرفته‌ است‌ که‌ در آن‌ شرایط‌ بحرانی‌ که‌ کشور به‌ دلیل‌ بی‌لیاقتی‌ حکومت‌ قاجار و جریانات‌ منورالفکری‌ مدافع‌ آن، بخش‌ قابل‌ توجهی‌ از سرزمینهای‌ خود را از دست‌ داده‌ بود، ظهور مسلک‌ بابیگری‌ و بهائیگری‌ چه‌ آسیبی‌ را به ‌وحدت‌ ملی‌ و انسجام‌ دینی‌ زد و چه‌ جریاناتی‌ پشت‌ این‌ مسلک‌ به‌ جنگ‌ ملت‌ ایران‌ آمدند و چه‌ بلوایی‌ از ادعاهای‌ خرافی‌ و به‌ دور از منطق‌ عقلی‌ و دینی‌ این‌ مسلکها در ایران‌ ایجاد شد؟ داستان‌ ادعای‌ مهدویت، پیامبری‌ و خدایی‌ باب‌ و بهاء و ازل‌ در ایران،  داستان‌عبرت‌آموزی‌ دارد که‌ از جنبه‌ تاریخی‌ کمتر به‌ وجه‌ عبرت‌آموزی‌ آن‌ توجه‌ شده‌ است.

اگرچه‌ بسیاری‌ هنوز هم‌ می‌کوشند که‌ پیروان‌ این‌ مسلکها را در ذیل‌ تفکر شیعه‌ دیده‌ و به‌ جدلهای‌ درون‌ دینی‌ در فرجام‌شناسی‌ تشیع‌ نسبت‌ دهند و سیاسی‌ شدن‌ آن‌ را وجه‌ متأخرتر این‌ مسلک‌ توجیه‌ نمایند، اما همه‌ آنهایی‌ که‌ درک‌ عمیق‌ و دقیقی‌ از تاریخ‌ معاصر دارند می‌دانند که‌ بابیه‌ و بهائیه‌ و ازلیه‌ در ایران‌ مسلکهایی‌ هستند که‌ دست‌ سیاست، آنها را به‌ صورت‌ دین‌ درآورد و به‌ جان‌ ملت‌ مسلمان‌ ایران‌ انداخت‌ تا از رهگذر تفسیرهای‌ ارتجاعی‌ و خرافاتی‌ آنها، و ایجاد شقاق‌ و نفاق‌ در جامعه‌ متحد اسلامی، هسته‌ پویایی‌ دین‌ اسلام‌ ومذهب‌ تشیع‌ در ایران‌ گرفته‌ شود و راه‌ برای‌ سیطره‌استعمار و استبداد هموار گردد. برای‌ اثبات‌ این‌ ادعا به‌ اندازه‌کافی‌ شواهد ومستندات‌ در تاریخ‌ و تعالیم‌ این‌ مسلک‌ وجود دارد تا فهمیده‌ شود که‌ دین‌سازان‌ عصر مدرنیته، چرا دین‌ به‌ دنیافروشان‌ را به‌ استخدام‌ خود درآوردند و از آنها چه‌ انتظاری‌ داشتند؟‌

‌‌هر مسلمان‌ دین‌ آگاهی‌ می‌داند که‌ هسته‌ پویای‌ اسلام‌ فقه‌ است.

زیرا به‌ قول‌ حکیم‌ صدرالمتألهین: آن‌ کس‌ که‌ از طرف‌ رسول‌ اکرم‌ (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله) نیابت‌ داشته‌ باید بتواند ضبط‌ سیاستی‌ که‌ وظیفه‌اش‌ نگاهداری‌ فضای‌ زندگی‌ برای‌ مسلمانان‌ است، بنماید.

قرآن‌ در این‌ باره‌ مشتمل‌ بر آیات‌ بسیاری‌ است‌ که‌ بر تو پنهان‌ و پوشیده‌ نیست‌ و آنچه‌ که‌ بدین‌ بخش‌ اشتمال‌ دارد به‌ نام‌ احکام‌ حلال‌ و حرام‌ و حدود احکام‌ نامیده‌ می‌شود. این‌ علم‌ را فقها عمده‌ دارند و آن‌ علمی‌ است‌ که‌ همگی‌ بدان‌ نیازمندند. چون‌ در رابطه‌ با صلاح‌ دنیا است‌ که‌ به‌ واسطه‌ آن‌ به‌ صلاح‌ آخرت‌ می‌رسند.1 فقه، مهمترین‌ معرفت‌ و علمی‌ است‌ که‌ شریعت‌ را به‌ زندگی‌ اجتماعی‌ یک‌ فرد مسلمان‌ و جامعه‌ اسلامی‌ پیوند می‌زند. بنابراین‌ اگر فقه‌ و فقیه، اعتبار، توانایی‌ و حیطه‌ نفوذ خود را بین‌ مسلمانان‌ از دست‌ بدهد و احـکـام‌ اسـتـنباطی‌ او نسبتی‌ با فضای‌ زندگی‌ مسلمانان‌ نداشته‌ باشد، چنین‌ دینی‌ دیگر به‌ عنوان‌ یک‌ دین‌ پویا و زنده‌ در بین‌ پیروانش‌ دوام‌ نخواهد داشت‌ و به‌ حل‌ چالشهای‌ روزمره‌ آنها نخواهد پرداخت.‌

 

---------------------------------------------------

پی‌نوشت‌ها:

1. ملا صدرا، مفاتیح‌الغیب، ترجمه‌ محمد خواجوی، تهران، مولی، 1363. ص‌ 2/2



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/7/10 :: ساعت 1:59 عصر )
»» برخی قیمت ها

برخی قیمت ها بیشتر شبیه شوخی هستند و باور بعض از آنها هم از جمله کار های سخت است. ولی باید بپذیرید و باور کنید، کفش 3 میلیون تومانی، عطر یک میلیونی، کیف 18 میلیونی و ... خودروی 600 میلیون تومانی در همین شهر خودمان به فروش رفته است و البته خواندن این گزارش به بیماران قلبی و اعصاب و روان توصیه نمی شود.

 تمایل به زندگی اشرافی و تجملات در جامعه ما کم کم به یک پدیده عادی تبدیل می‌شود. کافی است تا کمی در خیابان‌های مرکزی و شمالی شهر تهران قدم بزنید تا با یک مشاهده ساده تفاوت قیمت دو خودروی ایستاده در کنار هم را که گاها به 300 میلیون تومان می رسد متوجه شوید. این موضوع در مورد بهای محصولات لوکسی چون کیف، کفش، عینک، گوشی موبایل و ... نیز صادق است.
در شهری که در برخی مناطق جنوبی آن خانواده‌های پرجمعیتی با درآمدهای کمتر از 200 هزارتومان زندگی می‌کنند و کودکانی هستند که شب‌ها را در آرزوی داشتن یک توپ چرمی فوتبال و یا یک عروسک کوچک به بالین می‌روند، خانواده‌هایی هستند که از فرط استیصال برای خرج کردن ثروت‌های کلانی که گاهاً یک‌شبه به دست آورده‌اند، روی به خرید کالاهای لوکسی می‌آورند که حتی فروشنده آن‌ها هم می‌داند ارزش چنین قیمتی را ندارند.
گرانترین خرید های انجام شده در مورد کالاهای مختلف با استناد به گزارش ماهنامه رویش معرفی شوند تا مشخص شود ثروتمندان شهر تا چند برابر همشهریان فقیرشان خرج می‌کنند.
گرانترین خودرو ؛
در شهری که برخی مردان آن با یک پیکان مدل 50 از خروس‌خوان صبح تا پاسی از شب برای کسب روزی حلال خیابان‌های شهر را در زمستان و تابستان گز می‌کنند تا مسافری را جابجا کنند و کرایه 200-300 تومانی او را به دخل اضافه کنند، گرانترین خودرویی که به صورت معمول و با مجوز وزارت بازرگانی وارد کشور می شود خودروی بنز
S500 با قیمتی حدود 330 میلیون تومان است. البته باید به واردات انگشت شمار خودروهایی نظیر فراری ؛ لامبورگینی، هامر و ... اشاره کرد که از این میان گفته می شود رکورد دار فهرست گرانترین خودرو یک لامبورگینی زرد رنگ با قیمت حدود 600 میلیون تومان است. یعنی معادل بهای هفتاد و دو دستگاه پراید!
گرانترین کیف ؛
اگر سری به اینترنت بزنید و با برند های عرضه های کننده کیف های درست شده از چرم حیواناتی نظیر مار و کورکودیل و ... آشنا شوید متوجه می‌شوید پرداخت چند هزار دلار ناقابل برای خرید یک چنین کیف هایی امری معمول است که در تهران خودمان هم اتفاق افتاده که البته باید برای سفارش آن حدود دو ماهی هم صبر کرد. گرانترین کیف های کورکودیل با مارک هرمس را حدود 64 هزار دلار قیمت گذاری کرده اند که البته بررسی ها نشان می دهد دو کیف با همین مارک در تهران به قیمت های 12 و 18 هزار دلار به فروش رفته است.
اگر قیمت‌های نجومی برای کیف‌های لوکس و تزئینی برق از کله‌ شما پرانده است، می‌توانید چند روزی صبر کنید تا در اول مهرماه کودکانی را در همین شهر مشاهده کنید که چگونه کیف‌های مندرس و پاره خود را از همکلاسی‌ها و دوستان خود پنهان می‌کنند، شاید برق کله شما به محل اصلی خود بازگردد.
گرانترین عینک آفتابی؛
اگر عینک های 2 و 3 هزار تومانی با مارک های البته تقلبی در کوچه و خیابان فروخته می شوند و خریدار هم بعضا سالها از آن استفاده می‌کند، لازم است بدانید گرانترین عینک های معمول بازار قیمت هایی حدود 3 تا 5 میلیون تومان دارند که البته مدیر یکی از معروف ترین فروشگاه های عینک از فروش یک عینک 25 میلیون تومانی مارک کارتیه با فریم تمام طلا و نگین های برلیان خبر می دهد . هرچند گفته می شود گران ترین عینک فروخته شده در ایران رقمی حدود 40 میلیون تومان داشته است.
گرانترین گوشی موبایل
لازم نیست بابت پرداخت چند ده هزار یا چند صد هزار تومان ناقابل برای خرید گوشی جدیدتان خود خوری کنید، چراکه تا بحال در شهر تهران گوشی
DIOR با قیمت 6 میلیون تومان، بلک بری با برلیان به قیمت 19 میلیون تومان و جورجیو آرمانی با قیمت 21 میلیون تومان به فروش رفته و جواهر فروشی هایی هم هستند که روکش طلا و جواهر مخصوص گوشی موبایل برای مشتریان خود تهیه می کنند.
به نظر شما با 21 میلیون تومان کلیه چند فروشنده نیازمند کلیه را که اطلاعیه فروش کلیه خود را بر در و دیوار همین شهر آویزان کرده‌اند، می‌توان خرید؟ ما هم مثل شما نمی‌دانیم، چون هنوز به کلیه‌فروشی نیفتاده‌ایم.
گرانترین عطر
شما می‌توانید با با مبلغی کمتر از 3000 تومان هم یک عطر کوچک و البته خوشبو برای خود و یا عزیزانتان از صدها عطرفروشی شهرتهران بخرید. اما جالب است بدانید که یک مرد مهربان! عطر یک میلیون و 200 هزار تومانی
LAILIQUE را برای همسرش از یک عطر فروشی مشهور تهران خریده است و از خود این رکورد عجیب را بر جای گذاشته است، نکته جالب اینجا است که از این عطر تنها 40 عدد در دنیا وجود دارد.
گرانترین روسری؛
هرچند روسری با هر مارکی که دلتان بخواهد را می توانید از فروشگاه های تهران به قیمت 4-5 هزار تومان بخرید ولی یک بوتیک معروف تهران روسری با مارک های اصل شانل، لویی ویتون و ... را به قیمت های 600 هزار تومان تا 1 میلیون تومان به فروش می رساند.
گرانترین کفش؛
تصویر کودک خردسال حاشیه‌نشین را در حالی که دمپایی‌های لنگه به لنگه‌ای را به پاکرده است در خاطر بیاورید و پاراگراف آخر این گزارش عجیب را مطالعه کنید.
خیابان فرشته، یکی از گرانترین خیابان ها و البته محلات پایتخت است، بوتیک‌های این خیابان عرضه کننده کفشهای فرانسوی و ایتالیایی هستند که البته قیمت مارک
DIOR آنها بین 800 هزار تا 1 میلیون تومان است. با یک میلیون تومان چند تا کفش زمستانی بچه‌گانه می‌توان خرید تا پای کودکان فقیر تهرانی از سرمای استخوان‌سوز زمستان تهران که به زودی فرخواهد رسید در امان بمانند؟


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/7/10 :: ساعت 11:36 صبح )
»» واقعیتی تلخ!!!!!!!!!!

عصر دلگیر جمعه است و دیوارهای خونه قلبم را فشار می دهد. می زنم تو خیابون واز سرازیری توی بلوار پیاده میرم سمت پله های پارک که  بوق می زند، به روی خودم نمیارم و به سرعت قدمهام اضافه می کنم. کمی جلوتر ترمز می زند. حالیمه چی کار داره می کنه. به روی خودم نمیارم و از کنارش بی تفاوت رد می شوم. سرعتش را هم قدم من می کند و شیشه ی سمت کمک را میدهد پایین و می گوید : خانوم محترم کجا تشریف می برید؟ جواب نمی دهم. نیشش را تا بناگوش باز می کند و باز می گوید: خانوم عزیز ، بنده همه جوره در خدمت شما هستم. با صدای سگی که اماده پاچه گرفتن است میگم که مزاحم نشه ، اما خوب حالیش نیست.لابد فکر می کند دارم "ناز" می کنم. نیش ترمزی می زند و همانطور در حال رانندگی کیف پولش را از جیب شلوارش می کشد بیرون.: خانوم محترم ، بیا بابا ،هر چی تو بگی،قربونت برم، ضد حال نزن دیگه .لای کیف پولش را باز کرده و اسکناس وچک پول تعارف می کند و همزمان چشمک می زند که سخت نگیرم.

یک آن هوس می کنم که بپرم و در ماشینش را باز کنم و بکشمش پایین و با قوت هر چه تمام ترپس کله اش را بگیرم و صورتش را توی  شیشه ی ماشینش خورد کنم اما چون با خشونت مخالفم منصرف می شوم.( دلیل اصلی اش اینه که زورم بهش نمی رسد) .دستهایم را می گذارم روی شیشه و تا سینه خم می شوم توی ماشین. .گل از گلش شکفته ، دور و برم را نگاه می کنم و فاصله ام را تا پارک می سنجم. توی خیابون هیچ کس نیست. لبخند پهنی می زنم و می پرسم: حالا چی چی داری؟ کیفش را بالا می آورد و نگاه هرزه اش از روی لبهایم تا سینه ها پایین می آید، کیف پول را توی هوا می قاپم و با تمام قدرتم پرت می کنم آن طرف بلوار و مثل فشنگ به سمت پارک می دوم.  پشت سرم صدای  کشیده شدن ترمز دستی و باز شدن در ماشین می آید و مردک  از ته جگرش فریاد می زند:

اووووووووووووووووووووووووووووووی، جنده !

و من همینطور که می دوم  با خودم فکر می کنم که چفدر جالب است که در ایران تا وقتی فکر می کنند جنده ای ، خانوم محترم صدایت می کنند و وقتی مشخص می شود این کاره نیستی تبدیل به یک جنده می شوی




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/7/10 :: ساعت 10:25 صبح )
<   <<   6   7      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 184
>> بازدید دیروز: 529
>> مجموع بازدیدها: 1328198
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب