آن روزها، میان جوانها و مخصوصا دانشجویان زندگى و بودن معنى دیگرى داشت . تجربه رنج و درد، تجربه نادارى و فقر، تجربه مجاهدت و همدردى، تجربه تقسیم همه آنچه در کاسه بود .
آن روزها بر و بچههایى که از آنها یاد مىکنم وقتى دردى و عشقى به جانشان مىافتاد قبل از اینکه از کسى یا کسانى بخواهند حال و روز بیچارهها و ندارها و مظلومها را بفهمند و یا حق آنها را بهشون برگردانند از خودشان شروع مىکردند، از پول توجیبىشان، از تن دادن زیر بار کار، از کار کردن در کوره پزخانهها، حتى از ترک خانههاى امن و راحت و لوکس و زندگى دانشجویى در محلههاى پایین شهر، تا اینکه در میان شهرهاى بى در و دروازه تهران و اصفهان و شیراز و مشهد، اگر فلکزده بدبختى را پیدا مىکردند که ادارهاى و یا سازمانى به او ظلم مىکرد و حق او را نمىداد راه مىافتادند و آنقدر مىایستادند تا حق آن بیچاره را بگیرند . حتى اگر به زندان مىافتادند و یا شکنجه مىشدند . داشتن و نداشتن امکانات وسایل چیزى نبود که آنها را از رفتن و مبارزه و مجاهده باز بدارد . مهم این بود که با ظالم نباشند، با سکوت آب به آسیابش نریزند . خودشان را سرگرم بازیچهها نکنند . تا نشان بدهند که زندهاند، جوانند، مسلمانند و بالاخره نشان بدهند که هستند .
هیچکس و هیچ چیز نمىتواند نام و نشان آنها را از میان این سرزمین پاک کند .
البته همان موقع هم مسلمانان و مذهبىهاى شیک و آراستهاى هم بودند که بىدرد و داغ و در امنیت تمام خودشان را با بحث و فحصهاى شبهاى جمعه مشغول مىکردند . مثل همین الآن که مجالس بىدردهاى شیک از خیابان انقلاب تا تجریش در خانههاى لوکس تشکیل مىشود و سخنرانان شیک و البته بىدرد برایشان سخنرانى مىکنند تا استخوانى سبک کرده باشند .
- حیف از این جوانى که در بىدردى بگذرد!
- حیف از این جوانى که بىتجربه دستهاى پینه بسته، کار و تقسیم سیرى و گرسنگى بگذرد .
- حیف از این جوانى که در سکوت بگذرد، سکوت در وقت دیدن بىعدالتى و ظلم!
- حیف از این جوانى که بىهمراهى درماندهترین مردان و زنان بىپناه بگذرد!
- حیف از این جوانى که خرج گروهها و دستهها و کسانى شود که هیچگاه گرسنه نبودند . خسته و تنها نبودند!
بىگمان، امام مهدى (عج)، نیز یاران خودش را از میان این جماعت انتخاب نخواهد کرد .
حداقل به خاطر اینکه وقتى ظهور کند ناگزیر به جنگ، جهاد و رویارویى با ظالمان و ستمگران است و آنان هیچگاه مهیاى حضور در صحنههایى چنین نیستند .
یاد آن روزها بخیر!
روزهاى جوانى، روزهاى جهاد، روزهاى تجربه دستهاى پینهبسته .