و از دین خدا رویگردان شده و سر بر آستان بتها فرود مىآوردند، جوانانى در خفا ایمان خود را حفظ کردند و با تحمل سختیها و مشکلات فراوان بر عهدى که با خالق یکتا بسته بودند وفادار ماندند و از شربت لطف الهى سیراب گشتند. امام صادق، علیهالسلام، در شرح حال ایشان درآن زمان مىفرماید: «اصحاب کهف ایمان خود را از مردم (مشرکان) کتمان مىکردند و ظاهرا در کفرورزى با آنها همسویى مىنمودند و این کار براى آنها بسیار دشوار بود. (2) »
لذا اگرچه ایشان در شهر کفار و تمدن آلوده به شرک زندگى مىکردند و مجبور به تبعیت از آداب و فرهنگ کفر بودند ولى هرگز از آرمانهاى بزرگى که عیسى، علیهالسلام، در انجیل به آن وعده داده بود رویگردان نشده و از ایمان به خدا و اجراى دستورات پیامبر خدا دورى نجستند و همچون کبوترهاى اسیر در قفس تنگ و تاریک دنیاى پر از ظلم و جهل، براى رسیدن به سرچشمه نور و حقیقتبه این سو و آنسو مىپریدند.
براستى مىتوان ایشان را مفسران حقیقى مفهوم انتظار در زمان غیبتحجتخدا و الگویى براى این مفهوم دانست که با انتظار تحقق وعدههاى الهى و با تاکید بر فرمانهاى پیامبر خدا، خود را از فتنههاى شیاطین در امان نگه داشتند و دامن خود را به دنیا و ظواهر و جاذبههایش آلوده نساختند و به اذن خداوند بر علیه بتپرستى و کفر زمان قیام کردند، چنانکه خداوند در قرآن مىفرماید: «ما بر دلهاى آنها علاقه (محبت و ایمان به خدا) را محکم ساختیم که آنها قیام کرده و گفتند: خداى ما پروردگار آسمانهاو زمین است و ما هرگز جز آن خداى یکتا، هیچ کس را به خدایى نمىخوانیم که اگر بخوانیم سخت راه خطا و ظلم را پیمودهایم» (3) و در آیهاى دیگر از قول ایشان مىفرماید: «اینان قوم ما هستند که خدایانى غیر خداى یگانه برگرفتند، در صورتى که هیچ دلیل روشنى بر خدایى آنها ندارند، چه ظلمى بالاتر از این افترا و دروغى است که بر خدا مىبندند». (4)
پس خداوند امر هدایتشان را به عهده گرفت و از آنان دستگیرى کرد چراکه درخواستههایشان با خالق یکتا صادق بودند و این خصلت نیکو در وجود ایشان مقدمات نجاتشان را فراهم کرد. در حدیثى از نبىاکرم نقل است که: «اگر کسى با خداوند از سر صدق به صحبت نشیند، حتما نجات خواهد یافت.» (5) لذا ایشان که طالب هدایت و بندگى بودند به درگاه خداوند پناه برده و از او استمداد کردند که سخن خداوند در قرآن دلیلى بر این مدعاست که مىفرماید: «آنگاه که آن جوانان در غار کوه، پنهان شدند، از درگاه خداوند مسئلت کردند که تو در حق ما به لطف خاص خود، رحمتى عطا فرما و بر ما وسیله رشد و هدایت کامل مهیا ساز». (6) پس خداوند بر جوانمردان پنهان در غار که از خستگى دوران انتظار و سختى بودن در میانه کفر و ظلم زمان، به خواب رفته بودند، منت نهاد و ایشان را به عنوان آیتى از قدرت خویش بعد از 309 سال حفاظت از خواب بیدار کرد و بر مرتبه ایمان و هدایتشان افزود و ایشان را در مقام رفیعى فرود آورد. امام باقر، علیهالسلام، راوى حکایتى استبدین شرح: «پیامبر اکرم، صلىاللهعلیهوآله، بعد از فراغت از نماز خود در دل شبى، ابوبکر، عمر و عثمان و على، علیهالسلام، را نزد خود فراخوانده و از آنها خواستند تا نزد اصحاب کهف رفته و سلام مخصوص ایشان را به آنها ابلاغ نمایند، آنگاه بادى وزید و آنها را در محل غار فرود آورد، ابتدا ابوبکر به خاطر تقدم در سن و سپس عمر و عثمان هریک جداگانه به طرف درب غار رفته و سلام پیامبر را به اصحاب کهف ابلاغ نمودند، اما هیچ جوابى نشنیده و بازگشتند، اینک نوبت امیرالمؤمنین، علیهالسلام، بود، او نزدیک غار آمد و گفت: السلام علیکم و رحمةالله و برکاته، سلام بر شما باد که خداوند دلهایتان را به یکدیگر پیوند داد. من فرستاده رسول خدا به سوى شما هستم، لحظهاى بعد از آن غار صدایى بگوش رسید که مىگفت: و علیکمالسلام یا وصى رسولالله، صلىاللهعلیهوآله، و رحمةالله و برکاته، مقدمت را گرامى مىداریم ما دستور داریم با هیچ کس جز رسول خدا و یا جانشین او صحبت نکنیم.» (7)
اصحاب کهف در رکاب قائم، علیهالسلام
جوانمردانى که پس از 309 سال خواب بیدار شده بودند، در چشم مردم، افراد مقدسى جلوه کردند که خداوند نظر خاص بر ایشان روا داشته است. پس آمدند تا جوانان غار را براى دنیاى خود خرج کنند و از ایشان براى رسیدن به شهرت، رونق تجارت و ترقى شهر استفاده کنند، لیکن آنها بر آنچه که همه بزرگش مىشمردند راضى نشدند و بر دنیا که دامهاى خود را برایشان گسترده کرده بود، پشت کردند و اگرچه در آن زمان مسیحیتبر دین بتپرستان چیره شده بود، لیکن ایشان وعده خداوند را - که غلبه کامل حق بر باطل بود - تحقق یافته ندیدند. پس زندگى در دنیا برایشان قابل تحمل نبود، لذا از خداوند مرگ را طلب کردند و شاید در آن لحظه این آرزو را در دل پروراندند که خداوند حیات و زندگى در عرصه زمین را در دولت کریمه حق روزى آنان گرداند تا شاهد شکوه و عظمت ایمان و اسلام بر پهنه زمین باشند و از خوان پربرکت اهلبیت عصمت و طهارت بهرمند شوند. لذا اگر چنین آرزویى کردند و به درگاه خداوند دعایى داشتند. پس از روایات چنین برمىآید که خداوند دعاى آنان را مستجاب خواهد نمود و این عده جزء 313 نفرى خواهند بود که در روز اول ظهور با یوسف فاطمه، علیهاالسلام، بیعت مىکنند و در دولتحقه فرمانروایان روى زمین به امر آن حضرت خواهند بود. (8)
و اگر چنین دعا و آرزویى در کار نبوده باشد، از جمله الطاف خاص الهى به جوانمردان کهف این است که ایشان در دولتحقه قائم آل محمد، علیهالسلام، برانگیخته مىشوند و در رکاب حضرتش خواهند بود. چنانکه امام صادق، علیهالسلام، هنگامى که یاران قائم را بر مىشمرند،اصحاب کهف را نیز از جمله یاران خاص آن حضرت معرفى مىکنند: «اصحاب الکهف سبعة نفر مکسلمینا و اصحابه» (9) ،اصحاب کهف که هفت نفرند، منظور مکسلمینا و همراهانش مىباشد، و همچنین در آثار مفسران متعدد اشاره به این موضوع شده که آنها در نخستین روز ظهور رجعت و در اولین روز اعلام ظهور با امام مهدى، علیهالسلام، بیعت مىکنند. (10)
پس آنها از ذخایر دولت کریمه آقا امام زمان، عجلاللهتعالىفرجهالشریف، هستند که براى او محفوظ خواهند ماند. چنانچه امام صادق، علیهالسلام، مىفرماید: «یاران صاحبالامر، علیهالسلام، براى او محفوظ هستند، حتى اگر تمام مردم از بین بروند، خداوند یاران مهدى را نزد او مىآورد.» (11)
غار مخوف اصحاب کهف در کجا واقع شده است؟
شهرى که اصحاب کهف در آن ساکن بودند بنا بر روایتى که در بحارالانوار از حضرت على، علیهالسلام، نقل شده است «افسوس» (12) نام داشت که افسوس پیش از میلاد مسیح یکى از شهرهاى معروف جهان بوده که معبد معروف «دیانا» که از عجایب هفتگانه بوده در این شهر قرار داشت. که این معبد از طرف مرد شهرتطلبى به نام «اروسترات» در سال 356ق.م طعمه حریق شده تا بدین وسیله نام او در تاریخ جاویدان بماند.
این شهر کلا از بین رفته و بر خرابههاى آن دهکده «آیاسلوغ» به وجود آمده که آیاسلوغ در استان «آیدین» ترکیه در 65 کیلومترى «ازمیر» و 5 کیلومترى دریاى اژه قرار دارد. (13) در یک کیلومترى «آیاسلوغ» غاریست که مردم ترکیه براى آن اهمیت فراوانى قایل هستند و آنجا را بعنوان مرقد مطهر اصحاب کهف زیارت مىکنند، اما اخیرا غار دیگرى در کشور اردن در 8 کیلومترى عمان (پایتخت اردن) کشف شده که نشانههاى غار اصحاب کهف بر آن منطبقتر است. (14)
همچنین غار دیگرى در نزدیکى شهر دمشق در کشور سوریه منتسب به اصحاب کهف است. لازم به ذکر است علامه طباطبایى، قدسسره، پس از تحقیقات ارزندهاى به این نتیجه رسیدهاند که نشانههاى یادشده در قرآن کریم از غار اصحاب کهف بر غار «افسوس» در ترکیه منطبقتر است. (15)
و همچنین از ابن عباس نقل مىکنند که معاویه در جنگ مضیق نزدیک روم رفته بود و به غارى که اصحاب کهف در آن مدفوناند نزدیک شد. معاویه اصرار داشت که از درون غار مطلع شود. قبلا چند نفر را براى کاووش به داخل آن فرستاد ولى تندباد شدیدى وزید که نتوانستند پیش بروند. ناچار معاویه از این فکر منصرف شد.
البته در کتب مختلف و تفسیرهاى گوناگون از شهرهاى دیگرى به نامهاى مختلف منجمله «فیلادرفیا» و کوه «آنجلس» به میان آمده که در سریال «مردان آنجلس» به کارگردانى آقاى فرجالله سلحشور شاهد استفاده از این اسامى بودیم. که نشان مىدهد حجةالاسلام محمد سعید بهمنپور، نویسنده و محقق سریال به مفسرانى رجوع کردهاند که در آثارشان از این اسامى استفاده شده است، چنانکه اسامى استفاده شده براى اصحاب کهف در فیلم با روایتى که در جلد 14 بحارالانوار از حضرت على، علیهالسلام، نقل شده تفاوت دارد، چراکه حضرت على، علیهالسلام، ایشان را به نامهاى «مکسلمینا»، «میشیلینا»، «تلمیخا»، «دیرنهوس»، «مرنوس»، «ساذریوس» و «قطمیر چوپان» معرفى مىکنند، که البته تفاوت در اسامى افراد و مکانها و یا در شرح خود داستان به برداشتهاى مختلف و یا نقلقولهاى گوناگونى برمىگردد که هر یک از مفسران به یکى از آنها استناد مىکند که به طور مثال در مورد کلمه «رقیم» در قرآن، برخى از مفسران آن را نام روستاى نزدیک غار مىدانند (16) و برخى دیگر نام سگ اصحاب کهف و برخى نام لوح مسى و یا سنگى نصب شده در کنار غار مىدانند و برخى نام کوهى مىدانند که غار بر روى آن واقع شده و راجع به کلمه «وصید» هم یک چنین اختلاف نظرى وجود دارد که البته این قبیل اختلافات نمىتواند به حقیقت داستان و پیامهاى آن خدشهاى وارد سازد. چراکه خداوند در قرآن مىفرماید: «بعضى خواهند گفت که عده آن اصحاب کهف، سه نفر بود و چهارمین سگ آنها و برخى دیگر از روى خیالبافى و غیبگویى مىگویند عده آنها پنج نفر بود و ششمین سگ آنها و برخى دیگر گویند هفت نفر بودند و هشتمین سگ آنها (اى رسول ما) بگو خداى من به عده آنها آگاهتر (از خلق) است که بر عدد آنها از خلق بجز افراد قلیلى که از طرف حق به وحى دانستهاند هیچ کس آگاه نیست. پس تو با اهل کتاب در این موضوع مجادله مکن، جز آن که هرچه بظاهر وحى دانستى اظهار کن. دیگر هرگز فتوى از احدى در این باب مپرس» (17)
پىنوشت:
1. سوره کهف، آیه 9
2. بحارالانوار، ج 14، ص 426.
3. سوره کهف، آیه 14.
4. سوره کهف، آیه 15.
5. بحارالانوار، ج 12، ص 426.
6. سوره کهف، آیه 10.
7. بحارالانوار، ج 14، ص 420.
8. الملاحم والفتن، ص 203 - دلایلالامامه، ص 309 - 319.
9. معجمالاحادیث امام مهدى (حدیث امام صادث).
10. المیزان، ج 13، ص 310 - تفسیر برهان، ج 2، ص 41 - تفسیر صافى، ج 3، ص 238 - تفسیر عیاشى، ج 2، ص 32 - نورالثقلین، ج 2، ص 85 - و ارشاد مفید، ص 365 - بحارالانوار، ج 53، ص 91.
11. بحارالانوار، ج 52، ص 37.
12. بحارالانوار، ج 14، ص411 و عرائس ثعلبى، ص 232.
13. قاموس الاعلام ترکى، ج 1، ص 506 و ج 2، ص 1001 و دائرةالمعارف حیات، ص 1015.
14. این غار در سال 1963م مطابق 1342ش کشف شد و کتابى در اینباره بنام «اکتشاف کهف اهل الکهف» منتشر شد.
15. تفسیر المیزان، ج 13، ص 299.
16. تفسیر قمى، ج 2، ص 31.
17. سوره کهف، آیه 24.