حالا دیگر حضرت ایلیا را مىشناسید. او آشناى دلهاى ماست. حضرت على، علیهالسلام، جانشین پیامبر و پدر یازده معصوم است. او کسى است که دیوار کعبه به خاطر تولدش شکافته شد. کسى که در سیاهى شب با کوله بارى بر دوش به دستگیرى و کمک فقرا مىرفت. او کسى است که شیر خدا و حیدر کرار بود و به نیروى الهى در خیبر را از جا کند.
در این مطلب به شرح ماجراهاى شگفتانگیز و شیرین درباره او از زمانهایى دور پرداخته شده، زمانهایى که او را با نام «ایلیا» مىشناختند.
این مطلب از ویژهنامه رشد جوان انتخاب شده است.
کشتى نوح
سالها بود که حضرت نوح، علیهالسلام، از تنه درخت، تخته درست مىکرد و با تختهها، کشتى بزرگى مىساخت تا پیروانش و نیز حیوانات گوناگون را از طوفان عظیمى که خداوند وعدهاش را داده بود، حفظ کند.
بالاخره طوفان شروع شد. باران، سیلآسا مىبارید و آب اقیانوس مىرفت که به قله کوهها برسد. روزها و روزها کشتى در آب بالا و پایین مىشد و باران همچنان مىبارید. عاقبت، ابرهاى سیاه کنار رفتند و باران بند آمد.
خورشید دوباره بر پهنه آسمان درخشید و کشتى نوح به خشکى نشست.
در ژوئیه سال 1951، دانشمندان روسى در یکى از معادن، تختههاى عجیبى پیدا کردند. در میان آن همه تخته پوسیده، تخته مستطیل شکلى پیدا کردند که نه کهنه بود و نه پوسیده. اندازه آن 25×35 سانتیمتر بود و حروف عجیبى بر آن نقش داشت. این مساله بقدرى با اهمیتبود که کمیتهاى براى کشف راز آن خطوط تشکیل شد. اعضاى این کمیته که متشکل از دانشمندان و استادان زبانشناس بود، پس از هشت ماه توانستند اسرار این تخته چوب را کشف کنند. روزنامههاى جهان، نتایج این اکتشاف را چنین نوشتند: «این تخته چوب، متعلق به کشتى نوح است.»
دانشمندان همچنین توانستند متن روى تخته را ترجمه کنند. روى تخته تصویر یک پنجه و دعایى به زبان سامانى - که زبان دوره حضرت نوح، علیهالسلام، است - دیده مىشد. این دعا چنین مىگوید:
اى خداى من! اى مددکار من! به لطف و مرحمتخود و به طفیل ذاتهاى مقدس: محمد، ایلیا، شبر، شبیر و فاطمه دست مرا بگیر. این پنج وجود مقدس از همه باعظمتترند و احترامشان واجب است; چرا که تمام دنیا براى آنان برپا شده است. پروردگارا! به واسطه نامشان، مرا مدد فرما. تو مىتوانى همه را به راه راست هدایت نمایى.
در نبرد جالوت
جالوت بتپرست در وسط میدان ایستاده بود و مبارز مىطلبید; اما کسى جرات نداشت پا پیش گذارد. حضرت داود، علیهالسلام، نزد طالوت، پادشاه خداپرست رفت و اجازه نبرد خواست. طالوت گفت: «اما تو که جوانى بیش نیستى! جالوت حریفى نیرومند و صاحب قدرت است.»
حضرت داود، علیهالسلام، گفت: اما نیروى من نیروى ایمان است.
و به این ترتیب، پا به میدان گذاشت و تنها با یک فلاخن، جالوت را هلاک کرد.
حضرت داود، علیهالسلام، اگر چه بسیار جوان بود، همچون شیرى نیرومند بر جالوت پیروز شد; اما خود او در کتاب مقدسش به نام زبور، درباره شیرمرد دیگرى سخن مىگوید که همانا على، علیهالسلام، است. او مىگوید: «اطاعت آن بزرگوارى که ایلى نام دارد، واجب است و فرمانبردارى از او همه کارهاى دین و دنیا را اصلاح مىکند. آن شخصیت والامقام را حدار (حیدر) نیز مىگویند. او دستگیر بىکسان و شیر شیران باشد. قدرتش بسیار و تولدش در کعابا (کعبه) خواهد بود. بر همه واجب است که دامن آن بزرگوار را بگیرند و همانند غلام حلقه به گوش اطاعت کنند.
لوح سلیمان
وقتى حضرت سلیمان، علیهالسلام، به پیامبرى رسید، خداوند بادها، جنها، و نیز تمام حیوانات را در اختیار او گذاشت. پریان با رشتههاى ابریشم، طلا و جواهرات گوناگون، تختى باشکوه برایش ساختند. حضرت سلیمان، علیهالسلام، زبان تمام موجودات را مىدانست و زمانى که مىخواست ملکه سبا را شگفتزده کند، به جنها فرمان داد که در یک چشم به هم زدن، تختش را از شهر سبا به پایتختخود آورند. در زمان او، مردم در آرامش زندگى مىکردند و این پیامبر قدرتمند، تمام اختیاراتى را که خداوند به او واگذار کرده بود، در راه تامین و هدایت مردم به کار برد. او بقدرى عظیم و در نزد خدا محبوب بود که کسى انتظار نداشت او براى جلب رضایتخداوند، به افراد دیگرى توسل جوید; اما...
هنگام جنگ جهانى اول، وقتى که سربازان انگلیسى وارد بیتالمقدس شدند، در دهکده کوچکى به نام اونتره سنگر گرفتند. یکى از سربازان در هنگام حفر گودال، لوحى نقرهاى پیدا کرد که با جواهرات گرانبها تزیین شده و حروفى عجیب با طلا بر آن نقش بسته بود. فرمانده سربازان متوجه شد که این لوح بسیار قدیمى است و به همین جهتخیلى خوب از آن نگهدارى کرد. در پایان جنگ، لوح را به دستباستانشناسان انگلیسى سپرد. بلافاصله در سال 1918، کمیتهاى از باستانشناسان و زبانشناسان آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و چند کشور اروپایى دیگر تشکیل شد. اعضاى این کمیته پس از یک سال زحمت، توانستند خطوط لوح را به زبان انگلیسى برگردانند و متوجه شدند که سخنى از حضرت سلیمان، علیهالسلام، است. ترجمه متن لوح چنین است:
«اى احمد! به فریادم رس. یا ایلى! مرا مدد فرماى. اى باهتول! نظر مرحمت فرماى. اى حاسن! کرم فرماى. یا حاسین! خوشى بخش. این سلیمان، اینک به این پنجبزرگوار استغاثه مىکند و على قدرت الله است.»
موزه سلطنتى قصد داشت لوح را براى نمایش در موزه بگذارد; اما روحانیون عالیرتبه انلگیسى، در نامهاى محرمانه درخواست کردند که لوح به آنها تحویل داده شود تا در رازخانه کلیساى انگلستان بماند; در جایى که تنها معدودى به آنجا راه دارند.
با این همه، دانشمندان نتایج اکتشاف خود را در کتابى نوشتند و دو نفر از آنان به نامهاى ولیم و تامس به اسلام گرویدند و نام خود را به کرمحسین و فضلحسین تغییر دادند.
رؤیاى پیامبر
مهاتمابده در نزد هندوها که گروهى از هندیان هستند، پیامبرى قدیمى و عظیمالشان است. در شرح حال او که قبل از میلاد مسیح، علیهالسلام، مىزیست، آمده است:
شبى مهاتمابده خواب عجیب و صادقى دید و براى منترى چنین نقل کرد: «... روح بسیار بزرگى مرا مبارک باد گفت و بشارتم داد. او گفت که نام من آلیا است و ملاقات با من نزد دیوار شکافته شده در جاى بسیار پاک و مقدس (کعبه) به صورت یک بچه خواهد بود; اما هنوز به آن زمان، بسیار مانده است.»
در اکثر کتابهاى بده، این دعا از او آمده است:
«اى مطلوب طالبان و عزیز عزیزان! اى آلیا! اى پیروز شونده بر همه! بیا و جلوه خود را نشان ده و مرا یارى فرما. اى شیر خدا! روبهان دنیا مىخواهند مرا بخورند. تو را سوگند مىدهم به آن کسى که دست و بازویش هستى، و به آن کسى که نیرو و قدرتش در تو است، مشکل مرا بگشاى.»
وقتى مهاتمابده در بستر مرگ آرمیده بود، عزیزترین شاگردش به نام آنند در کنارش نشسته بود و گریه مىکرد. مهاتمابده که آرامش در چهرهاش موج مىزد، رو به او کرد و گفت: «... تنها من براى هدایتبشر به دنیا نیامدهام و خاتم سلسله نبوت هم نیستم. زمانى خواهد آمد که شخص دیگرى به نبوت مبعوث مىشود. او نور خدا باشد و از حکمتخدا برخوردار است... او کسى که که پیامبرى به او ختم خواهد شد و بر سرش یک تاج پنج پهلو باشد که مانند خورشید و ماه بدرخشد و نام الماس بزرگ آن آلیا باشد... ستمگران دردانههاى (فرزندان) او را بسى آزار رسانند و براى ریشهکن ساختن آنان، از کارى فروگذارى نکنند و دستبه هر عمل ضدانسانى مىزنند; ولى خدا نام او، کار او، مقصد او و نسل او را تا آخر دنیا باقى خواهد گذاشت.
پىنوشتها:
براى نوشتن این مطلب، از کتاب «على و پیامبران»، نوشته برجسته حکیم سیالکوتى استفاده شده است. استاد گرامى جناب آقاى سیدمحمد مختارى آن را همراه با اضافاتى جامع به فارسى برگردانده است. تمام مضامین و موضوعات این کتاب، با اسناد و مدارک مستند و معتبر و قید تاریخ، عنوان کتاب و اسامى دانشمندان و موارد لازم دیگر همراه است.