چون قنداق? مطهّرش را به دست پدر دادند، پرنده ای عظیم با دسته ای از پرندگان بالای سرش پرپر می زدند ، امام عسکری(ع) او را صدا زدند و فرمودند:
« این طفل را برپشت خویش سوار کن و حافظ او باش و به دنبالش گروه پرندگان به پرواز درآمدند .
امام علیه السلام فرمود:« تورا به کسی سپردم که مادر موسی (ع) فرزندش را به او سپرد.»
پس بر بال ملائک می رفت و دل مادر را به دنبال خویش می کشید .
دل به دنبال او می رفت و مادر از دنبال دل ، اما پای جسم را یارای همراهی پای دل نیست، به گریه افتاد.
صدای شیرین شویش بلند شد : « ساکت باش ، او از پستان کسی جز تو شیر نخواهد خورد ، و خداوند چنانچه موسی را به دامان مادر باز گرداندو چشم او را روشن کرد او را نیز به دامان تو بر خواهد گرداند. »
عمّه پرسید : این پرنده کیست؟
فرمود: « او روح القدس است که موکّل بر امامان است آنان را موفّق می کند و تسدید می نماید و به علم پرورششان می دهد.»
پرنده پر کشید و تا سرا پرد? عرش او را سیر داد تا در پیشگاه خداوندگار عزّوجل ایستاد پس خطابی رسید و او را به مدالی جاودانه مفتخر کرد:
« آفرین بر تو ای بند? من (وذخیره) برای یاری دینم ؛ آشکار شدن امرم و هدایت شد? بندگانم! قسم خورده ام که بواسط? تو بگیرم و اعطا کنم و به وسیل? تو ببخشم و عذاب نمایم . »
پس فرمود: او را به نیکویی به سوی پدر برگردانید و این پیغام را به او ابلاغ نمایید که او در ضمانت و حفظ و حراست من و در زیر نظرم خواهد بود، تا حق را بوسیل? او احقاق کنم ، و باطل را نابود سازم تا این که دینِ خالص برای من باشد ...