فقط سیاستمدارى و زندهدلى گلن را نداشت و شانههایش به طور عجیبى خم شده بود . لبخندى بیحال و صدایى خشک داشت . اسمش «نیل آرمسترانگ» بود و او را از گروه دوم انتخاب کرده بودند . نکته جالب توجه در او این بود که از یک محیط نظامى نمىآمد . غیر نظامى بود . تنها فضانورد غیرنظامى که توانستم با او مصاحبه کنم . نشستم، نشست . سرفه کردم، سرفه کرد . سیگار بهش تعارف کردم، سیگارى بهم تعارف کرد . سیگارش را آتش زدم، سیگارم را آتش زد . موزیک متن:
- «آقاى آرمسترانگ، چقدر برایم جالب است . شما نظامى نیستید!»
- من در ناسا، مهندس الکترونیک و خلبان جتبودم . چندان با نظامى بودن تفاوتى ندارد . منظورم این است که زندگى انضباطى نظامى را چشیدهام و براى رفتن به پروازهاى فضایى، انضباط اولین شرط است . علاوه بر این، نظامیها را بخاطر اینکه بر ما برترى داشته باشند، انتخاب نمىکنند . دلیل انتخاب آنها این است که آنها همگى دستهبندى شده و قبلا انتخاب شدهاند . در نتیجه، براى انتخاب کردن از میان آنها، کار خیلى آسانتر است و بعد هم، اعتماد به نظامى بودن، به من هم اعتماد کردند، من سالهاست که در ناسا هستم .
- پس فضانورد شدن باید فوقالعاده باعثخوشحالى شما شده باشد .
- گمان نمىکنم . اجازه بدهید کمى فکر کنم .
- تا بحال فکرش را نکرده بودید؟!
- براى من، بسادگى فقط یک تغییر محل ادارى بوده است . قبلا دفترى داشتم . حالا هم در اینجا دفترى دارم . بله، به نظرم از این کار راضى هستم . درجه گرفتن همیشه باعثخوشنودى است ولى از لحاظ ادارى، فرقى نمىکند، من آدم جاهطلبى نیستم، فقط مایلم که این برنامه با موفقیت انجام گیرد . آدم شاعرمنشى نیستم .
- در نتیجه اهل ماجراجویى نیستید .
- به هیچ وجه . من از خطر بیزارم . مخصوصا اگر یک خطر بیهوده باشد . خطر بدترین قسمتشغل ماست . احمقانهترین جنبه آن است . چطور ممکن استیک حقیقت عادى تکنولوژى را ماجراجویى نامید؟ به نظر من راندن یک سفینه نباید خطرناک باشد . درست همانطور که یک آبمیوهگیرى برقى نباید خطرناک باشد هدایتسفینه نیز نباید خطرى داشته باشد . با در نظر گرفتن این نظریه بحث درباره ماجراجویى و رفتن به فضا فقط به خاطر رفتن به فضا پیش مىآید .
- تصور مىکنم اگر به آسمان نروید متاسف خواهید شد .
- البته، ولى خودم را هلاک نمىکنم . دق نمىکنم ... و اصلا حاضر نیستم بروم آن بالا و دیگر به زمین برنگردم . مگر اینکه از لحاظ فنى لازم باشد، به عبارت دیگر خلبانى جتخطرناک ولى از لحاظ فنى لازم است . مردن در فضا یا در روى ماه از لحاظ فنى لازم نیست ...
- آقاى آرمسترانگ، شما سالهاى جوانى خود را تماما در ناسا گذراندهاید؟
- در سفر گذراندهام; اروپا، آسیا، آمریکاى جنوبى، در نتیجه آنچه دیدنى بوده دیدهام . هر چه فهمیدنى بوده فهمیدهام و حالا هم در اینجا هستم . ساکت و آرام، سر میزى نشستهام تا یک کار جدى انجام دهم .
- بهتر است از شما خداحافظى کنم . باید بروم در چرخ گریز از مرکز .
- آقاى آرمسترانگ اصلا به حال شما غبطه نمىخورم!
- بله خیلى بدچیزى است . از تمام این فضا یا از این آزمایش بیشتر از همه نفرت دارم . ولى از لحاظ فنى لازم است . (2)
در سال 1969 میلادى، اولین سفینه فضایى روى کره ماه نشست . متن بالا مصاحبه اوریانا فالاچى خبرنگار معروف ایتالیایى با نیل آرمسترانگ است . اولین کسى که در سال 1964 روى ماه قدم گذاشت .
از آن روزى که آرمسترانگ اولین قدمها را روى ماه گذاشت تا به امروزه هر جا سخن از آن حادثه تاریخى به میان آمده همه مىخواهند بدانند او در آن لحظه چه دیده و چه گفته است و هزاران نفر آرزو کردهاند اى کاش جاى او بودند و آنچه را که او دیده، مىدیدند ولى آرمسترانگ خود از آنچه شنیده بود، مبهوت ماند تا جایى که از لذت آنگونه دیدهها چشم فرو بست و به دنبال شنیده گرانبهاى خود رفت . متن زیر باز هم خبرى از آرمسترانگ است:
نیل آرمسترانگ قبول اسلام کرد نیل آرمسترانگ، اولین انسانى که قدم بر روى ماه گذاشت، قبول اسلام کرد . روزنامه «استار» چاپ مالزى اخیرا این موضوع را اعلام کرد . «استار» گزارش کرد که تغییر مذهب او پس از آنکه فهمید صداى عجیبى که به هنگام قدم نهادن بر ماه شنیده
صداى «اذان» بوده است که مسلمانان در وقت دعوت به نماز ادا مىکنند . وقتى براى اولین بار او صدا را شنید فکر کرد که گوشهایش چیز دیگرى شنیده و از این تجربهاى که برایش پیش آمده بود، فوقالعاده متعجب شد . به هنگام بازگشت از سفر فضایى و سفر به کشورهاى مختلف جهان، یکى از جاهایى که مورد بازدید آرمسترانگ قرار گرفت، پایتخت مصر، شهر قاهره بود که مجددا آرمسترانگ همان صدا را با همان کیفیت که در ماه شنیده بود شنید و وقتى که از یکى از مصریانى که او را همراهى مىکرد درباره صداى مورد نظر پرسید به او گفته شد که این صداى اذان است که مسلمانان به هنگام دعوت به نماز مىگویند . او کاملا مبهوت شده بود چون این دقیقا همان صدایى بود که عینا در ماه شنیده است .
پس از این اتفاق بود که آرمسترانگ تصمیم گرفت درباره مذهب چیزهایى یاد بگیرد (تحقیق کند) و سرانجام اسلام را پذیرفت . بنابر گزارش استار در نتیجه این اقدام (پذیرفتن اسلام) آرمسترانگ شغلش را از دست داد و بنابر گفته او «خداوند» را یافته بود و بنابراین از دست دادن شغل نمىتوانست مهم باشد .
پىنوشتها:
1 . یکى از فضانوردان آمریکایى .
2. برگرفته از کتاب «اگر خورشید بمیرد» نوشته اوریانا فالاچى