بت پرستى یعنى بریدن از حق و تعلق قلبى و عملى پیداکردن به اشیاء یا احوال .
بت هائى که معمولاً مورد پرستش قرار گرفته اند بر دو دسته اند :
1 ـ بیجان
2 ـ جاندار
جاندار همانند طواغیت و ستمگران تاریخ که خویش را بر جان و مال ملت ها مالک مى دانستند ، و گروهى بدنبال این رشته غرق در پیروى از آنان مى شدند ، البته کسى آنان را خالق نمى دانست ، بلکه از خالق دست برداشته و خود را مملوک آنان مى کرد ، و به هر چه آنان امر مى کردند اینان بدون چون و چرا از امر آن پلیدان و ستمگران پیروى مى کردند .
اینگونه بت هاى جاندار ، همیشه بوسیله پیروانشان به راه کثیف و تحمیل اراده خود بر مردم ادامه مى دادند ، و اگر در میان ملت ها اینگونه پیروان و مطیعان و بقول قرآن بت پرستان را نداشتند ، هرگز حکومت و سلطه آنان پایه نداشت
و ادامه زندگى ننگین و شیطانى آنان برایشان میسر نبود .
بت ، جاندار یا بى جانش بخودى خود قدرت ندارد ، فرعون یک نفر بود ، نمرود یک شخص بود ، معاویه و یزید ، ابوسفیان و ابولهب هر کدام یک نفر بودند ، آنچه باعث حکومت و سلطه و جنایت و خیانت آنان شد ، بت پرستى بت پرستان بود .
امام ششم (علیه السلام) به مردى که از کارگزاران حزب کثیف اموى بود ، فرمودند ، شما پیروان بنى امیه باعث این همه جنایت در میدان حیات مردم شدید ، ورنه بنى امیه قدرتى نداشتند و عده زیادى نبودند ! !
با توجه به این واقعیت ببینید بت پرست چه گناه عظیمى را مرتکب مى شود و حمایت چه گناهان عجیب و غریبى در عالم مى شود . امروز شرق و غرب به مثابه همان فرعون و نمرود و ابو سفیان و معاویه و یزید هستند یعنى بت جاندار .
ما براى قدرتهاى ظالم جهان معنائى جز این نمى توانیم داشته باشیم ، قرآن مجید اینان را ائمه کفر مى داند و امام کفر طاغوت و طاغوت صنم یا بت است و پیرو طاغوت و امام کفر بت پرست و کثیف ترین موجود روى زمین است ! !
بت بى جان همانند خورشید ، ماه ، ستاره ، درخت ، پول ، ریاست ، و از همه بدتر هواى نفس و غرائز و شهوات است .
آرى انسان وقتى دچار بت بیرونى یا درونى شود از حرکت فکرى و روحى باز مانده و در تمام عبادات که باعث سعادت دنیا و آخرت آدمى است به روى انسان بسته مى شود .
اینکه به هنگام گرفتار آمدن به پرستش بت هاى جاندار و بى جان ، یا درونى و بیرونى ، آدمى از همه فضائل مخصوصاً عبادت حق و بخصوص نماز باز مى ماند جاى تردید نیست .
ولى در میان اینها ، بت هواى نفس از همه زیانبارتر و خسارت آورتر است ، و دچار شدن به پرستش هواى نفس و شهوات و غرائز ، و زیانهاى این پرستش ، مسئله اى است که عمیقاً در خور تحقیق است و کتابى جداگانه مى خواهد .
زیرا به طور قطع مى توان گفت منشأ پرستش بت هاى جاندار و بیجان درون خود انسان است .
آدمى اول هواپرست مى شود سپس فرعون پرست یا آمریکاپرست یا شوروى پرست یا شاه پرست یا پول پرست یا زن پرست ! !
این قلب و روح است که اگر با قواعد عالى الهى و معارف حقه و قرآن مجید و بیانات پیامبران و ائمه و اولیاء تزکیه نشود ، آدمى دچار بت پرستى مى گردد و اگر تصفیه شد و با تعالیم الهى زنده گردد ، آدمى را از اسارت بت هاى درون و برون حفظ کرده و به اوج کمال مى رساند . اما با خواب رفتن دل و افسردگى جان ، وجود آدمى در تنگناى پرستش هاى غلط قرار خواهد گرفت ، و در این صورت است که از انسان نباید توقع نیکى و شرف و فضیلت و انسانیت داشت ، چگونه مى توان پس از اسارت در بند بت پرستى در مدار عبادت و به خصوص نماز که رمز حریت و آزادى است قرار گرفت ؟ !
خوش ترین حال انسان ، حال آزادى و حریت از بت هاى درونى و بیرونى است و این حال بدست نمى آید ، مگر با دنبال کردن خط با عظمت معرفت .
معرفت به اینکه در دار وجود اصالت از خداست و بقیه موجودات چه غیبى و چه شهودى نمودى بیش نیستند ، و هیچ کدام لیاقت آن را ندارند که انسان آنان را اصل بداند چه رسد به اینکه دست وجود خویش را به پرستش سنگ و چوب یا یک ظالم ستمگر یا حیوانى همانند گاو و گوساله آلوده و نجس کند ! !
معرفت به اینکه در دار حقیقت فقط و فقط حق مطلب خداست و کل موجودات سایه و تجلى اسماء و صفات او هستند ، و حیثیتى جز علت و سبب آنهم نه علت و سبب مستقل ، ندارند .
معرفت به اینکه او اگر بخواهد وجود موجود اثر مى بخشد و اگر نخواهد از هیچ موجودى هیچ اثرى ظاهر نمى شود .
اگــــر تیـــــغ عالم بجــنبد زجاى *** نبرد رگى گر نخواهد خداى
برد کشتى آنجا که خواهد خداى *** اگـر جامه بر تن درد ناخداى
معرفت به اینکه وجود مقدس حضرت او ، موجودات و بخصوص جنس انسان را در این صفحه پهناور هستى ، سرخود و عبث رها نکرده ، بلکه حکمت بالغه او اقتضا کرده که هر موجودى براى ظهور آثار وجودیش در چارچوب شرایط و مقررات خداوندى باشد .
و این چهارچوب و شرایط در کنار حیات انسان عبارت از کتاب و نبوت و امامت و فقاهت است .
معرفت به اینکه این دنیاى چند روزه بى اعتبار و کم ارزش پایان حیات نیست ، بلکه این زندگى محدود اگر مطابق با روش انبیاء و قواعد قرآن و سنت امامان و فقه فقیهان پایه گذارى شود مقدمه اى براى پدید آمدن سعادتى ابدى در جهان بعد است که جهانى است جاویدانى و همیشگى .
معرفت به اینکه عشق و محبت در قلب انسان باید وقف حریم مقدس او باشد و بقیه محبت ها سایه اى و ظلى از این محبت باشد .
معرفت به اینکه مقصود و محبوب و معبود و معشوق یکى است و باید دل و جان و قلب و روح و نفس و عقل در گرو عشق و محبت او باشد ، و تمام حرکات و اعمال انسان پرتو آن محبت و شعله فروزان آن عشق باشد ، که بدون این عشق ، پیداکردن معناى حیات محال و آدم شدن و به انسانیت رسیدن و مقصد اصلى را پیدا کردن امرى صد در صد غیر ممکن است