همرنگ با حق
در شنیدن کلام خدا ، از طریق قرآن و سخنان پیامبر و گفتار امامان و فقیهان جامع الشرایط ، آدمى آیینه منعکس کننده صفات حق گشته و به قول قرآن به رنگ حق در خواهد آمد :
( صِبْغَةَ اللهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ )(9) .
« [ به یهود و نصارى بگویید : ]رنگ خدا را [ که اسلام است ، انتخاب کنید ]و چه کسى رنگش نیکوتر از رنگ خداست ؟ و ما فقط پرستش کنندگان اوییم » .
انسان در صورتى که مستمع کلام حق باشد ، اهل حق و عدل ، نور و روشنایى ، حقیقت و واقعیت ، اصالت و معرفت و اهل شرف و وجدان گشته و مصداق واقعى خلیفة الله خواهد شد .
انسان در صورت فرمان بردن از فرامین خدا ، منبعى از برکت ، ظرفى از
فضیلت ، موجودى وارسته ، بشرى پیراسته و شخصیتى الهى خواهد شد .
ولى در صورت مستمع غیر شدن ، اعم از اینکه مستمع خواسته هاى خود و یا خواسته هاى غیر خود گردد ، منبعى از شر ، موجودى پست ، انسانى رذل ، و ظرفى پر از زشتى ها خواهد شد .
زمانى که انسان از کلام حق جدا شود ، حرکت انتقالى ; یعنى حرکت انسانى و اینکه هر روز او از روز دیگر بهتر شود نخواهد داشت ; بلکه مانند اسب عصارخانه ، تنها حرکت وضعى ، یعنى حرکت به دور شکم و شهوت خود خواهد داشت ، و با این حرکت است که به خوشبختى خود پشت پا زده و پس از هفتاد یا هشتاد سال فعالیت و حرکت ، برایش روشن خواهد شد که نه تنها چیزى به دست نیاورده ; بلکه تمام سرمایه هاى عالى انسانى و الهى خود را نیز از دست داده است .
حرکات صعودى
با توجه به فرامین خداست که انسان داراى حرکت انتقالى مى گردد ; یعنى از ذلت به عزت ، از پستى به بلندى ، از شقاوت به سعادت ، از جهل به علم ، از ظلمت به نور ، از کبر به تواضع و از بخل به جود ، منتقل خواهد شد ; اما در حرکت وضعى که فقط گشتن و گردیدن به دور خود است ، انسان جز به بدن عنصرى خود نمى افزاید ، بدنى که پس از سال ها با مرگ متلاشى مى گردد و چون قیامت به انسان برگردد فقط درخور عذاب خدا خواهد بود ، چه خیانتى بالاتر از این است که انسان اصل عالم را که خداست بگذارد و از او جدایى کند و به فروعاتى که مایه اى براى رشد انسان در آنها نیست متصل گردد .
راستى اگر شاخه وجود انسان از ریشه عالم قطع گردد و به جاى دیگر بپیوندد ، راهى براى شکوفا شدن انسان و به کمال رسیدنش هست ؟
شنوندگان سخن غیر حق
انسان وقتى مستمع کلام الله نباشد ، ناچار است مستمع خود یا غیر گردد ، در این مسیر است که تمام زحمت انسان صرف ساختن یک خانه ، فراهم آوردن چند قطعه زمین ، بپا کردن چند تجارت خانه ، جمع کردن مقدارى اثاث شده و در پایان باید همه را بگذارد و برود . چه قبیح است که همه همت انسان صرف مواد بى جان گردد و نسبت به مقام و موقعیّت خود و سایر انسان ها ، به مملکت و ملت و حوادثى که بر آن مى گذرد ،و به خیانت خائنین و استعمار و استبداد و یورش هاى ظالمانه ستمگران به دین و فرهنگ و حقوق انسان ها بى تفاوت باشد ، و به جز بلوغ جنسى به بلوغ دیگر که بلوغ انسانى و اخلاقى و عملى است نرسد ، و در سن هفتاد یا هشتاد سالگى ، همان طفل چند ساله باشد که سرگرمى او جز تعدادى اسباب بازى چیز دیگرى نیست و به قول نظامى گنجوى :
به شصت آمد اندازه سال من *** نگشت از خود اندازه احوال من
همانم که بودم به ده سالگى *** همان دیو با من به دلالگى
گذشته چنان شد که بادى به دشت *** فرو مانده ام زود خواهم گذشت
از منظر قرآن
قرآن مجید درباره این گونه مردم که عبادتى به جز عبادت هوا و پرستش شکم و شهوت و پیروى از خواسته هاى شیطانى خود و دیگران نداشتند مى فرماید :
« آیا خبر حادثه هولناکى که [ همه انسان ها را از هر سو ] فرا مى گیرد ، به تو رسیده است ؟ * در آن روز چهره هایى زبون و شرمسارند ; * [ آنان که همواره در دنیا ]کوشیده اند و خسته شده اند [ و سرانجام سودى نیافته اند ] * در آتشى سوزان درآیند . * آنان را از چشمه اى بسیار داغ مى نوشانند ; * براى آنان
طعامى جز خار خشک و زهرآگین وجود ندارد * که نه فربه مى کند و نه از گرسنگى بى نیاز مى نماید »(10) .
راستى چه بدبختى خطرناکى است ، که انسان عمرى بکوشد و نتیجه کوشش و محصول زحماتش عذاب خدا شود .
خداى متعال در مقابل، از گروهى نام مى برد که در خط بندگى الله بودند و کلامى جز کلام حق نشنیدند ، گروهى که در قیامت به خوشحالى غیر قابل وصفى مى رسند . درباره آنان مى گوید :
« در آن روز چهره هایى شاداب و باطراوت اند * از تلاش و کوشش خود خشنودند * در بهشتى برین اند * در آنجا سخن لغو وبیهوده نشنوند * در آن چشمه اى روان است * [ و ] در آنجا تخت هایى بلند و با ارزش قرار دارد * و [ در کنار چشمه هایش ] قدح ها نهاده شده است * و [ دیگر از نعمت هایش ]بالش هایى پهلوى هم چیده [ براى تکیه زدن بهشتى ها ]است * و فرش هایى زربفت و گسترده [ که روى آن مى نشینند . ] »(11) .
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ یَابْنَ آدَمَ اَنَا غَنِیّاً لا اَفْتَقِرُ اَطِعْنِى فِیمااَمَرْتُکَ اَجْعَلُکَ غَنِیّاً لا تَفْتَقِر یابْنَ آدَمَ اَنَا حىٌّ لا اَُمُوتُ اَطِعْنِى فِیما اَمَرْتُکَ اَجْعَلُکَ حیّاً لا تَمُوتُ ، یابْنَ آدَمَ اَنَا اَقُولُ لِلشَّىء کُنْ فَیَکُونُ اَطِعْنِى فِیما اَمَرْتُکَ اَجْعَلُکَ تَقُولُ لِلشَّىء کُنْ فَیَکُونُ ( بحار الانوار:90 / 376 ،باب 24. )
2 ـ انفال (8) : 22 .
3 ـ احزاب (33) : 67 ـ 68 .
4 ـ ( مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْس أَوْ فَسَاد فِى الاَْرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً ) .
5 ـ قال الباقر (علیه السلام) : « مَنْ اَصْغى اِلى ناطِق فَقَدْ عَبْدَهُ فَاِنْ کانَ النّاطِقُ یُؤَدى عَنِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللهَ وَاِن کانَ النّاطِقُ یُؤَدّى عَنِ الشَّیطانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیطانَ » ( کافى : 6/434 ، باب الغناء ، حدیث 24 ) .
6 ـ نساء (4) : 80 .
7 ـ بقره (2) : 257 .
8 ـ جاثیه (45) : 23 .
9 ـ بقره (2) : 138 .
10 ـ ( هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ * وُجُوهٌ یَوْمَئِذ خَاشِعَةٌ * عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ * تَصْلَى نَاراً حَامِیَةً * تُسْقَى مِنْ عَیْن آنِیَة * لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلاَّ مِن ضَرِیع*لایُسْمِنُ وَلاَ یُغْنِى مِن جُوع ) غاشیه(88):1 ـ 7 .
11 ـ ( وُجُوهٌ یَوْمَئِذ نَاعِمَةٌ * لِسَعْیِهَا رَاضِیَةٌ * فِى جَنَّة عَالِیَة * لاَ تَسْمَعُ فِیهَا لاَغِیَةً * فِیهَا عَیْنٌ جَارِیَةٌ * فِیهَا سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ * وَأَکْوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ * وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ * وَزَرَابِىُّ مَبْثُوثَةٌ ) غاشیه (88) : 8 ـ 16 .