وجود مقدس حضرت سجّاد علیه السلام بنا بر أشهر روایات در روز پنجشنبه برابر با پنجم ماه با عظمت شعبان، در سال سى و هشتم هجرى به دو سال قبل از شهادت حضرت مولى الموالى امیرالمؤمنان علیه السلام در شهر مدینه، از پدرى با کرامت چون حضرت ابوعبدالله الحسین، سیّد الشهداء علیه السّلام، و مادرى با عظمت به نام سُلافة از خاندانى اصیل و ریشه دار که امیرالمؤمنین وى را مریم نامید متولّد شد.
به خاطر چنین پدر و مادرى و اینگونه اصل و ریشه اى آن حضرت را ابن الخیرتین مى گفتند.
پیشواى مؤمنان، امام عارفان، قطب اهل تقوا، على علیه السلام به فرزند بزرگوارش در تعریف و تمجید از همسرش فرمود:
وَهِىَ اُمُّ اْلأوْصِیاءِ الذُّرِّیَّةِ الطَّیِّبَةِ:
فرزندم! همسرت سلافه، مادر امامان معصوم بعد از تو، و ریشه ذریّیّه پاک و پاکیزه اوست.
نام و لقب و کنیه زین العابدین(ع)
نام نامى و اسم گرامى آن حضرت على است، که از بعضى از روایات استفاده مى شود، در اولاد پسر، بزرگ ترین فرزند حضرت حسین علیه السّلام است، و دو فرزند پسر دیگر آن حضرت نیز على نام داشتند که به ترتیب معروف به على اکبر و على اوسط و على اصغرند.
سبب اینکه حضرت حسین علیه السّلام نام هر سه فرزند پسر خود را على انتخاب کرد، عشق عجیبى بود که به پدربزرگوارش امیرالمؤمنین داشت و هم درسى بود که به امّت اسلام داد که در انتخاب نام فرزندان، بهترین نام و با معناترین اسم را برگزینند، تا به هنگام صدا کردن فرزندان، چهره هاى پاک الهى در ذهن آنان و شنوندگان دیگر تداعى شود، باشد که از این رهگذر جرقّهة اى به قلوب بزند، و از شعله آن روح و جان به اوصاف اولیاء الهى متّصف شود.
آن حضرت به خاطر حالات و روحیّات و کمالات و اعمال و اخلاق و اوصاف و واقعیّاتى که داشتند ملقّب به القاب زیر شدند، القابى که معناى آن در تمام شئون هستى آن حضرت تجلّى داشت:
سیّد العابدین، زین الصالحین، وارث علم النّبیّین، وصىّ الوصیّین، خازن وصایا المرسلین، امام المؤمنین، منارالقانتین و الخاشیعن، متهجّد، زاهد، عابد، عدل، سجّاد، بَکّاء، ذوالثَّفِنات(1)، امام الاُمّة، أبوالأئمّة، حبیب، زکىّ امین، زین العابدین.
در اینکه آنحضرت را زین العابدین مى گویند دو روایت جالب در بهترین کتب حدیث آمده:
1ـ عمران بن سلیم مى گوید: هر گاه زُهرى از علّى بن الحسین مطلبى نقل مى کرد، مى گفت: مرا زین العابدین روایت کرد. یکبار سفیان بن عُیَیْنه به او گفت: از چه جهت او را زین العابدین مى گوئى؟
پاسخ داد از سعید بن مسیّب شنیدم که رسول خدا فرمود:
به روز قیامت، فریاد کننده اى آواز برآرد: زینت عبادت کنندگان، کجاست؟ (یُناد مُنادٍ: أیْنَ زَیْنُ الْعابِدینَ؟)
چنان مى بینم که فرزندم علىّ بن الحسین با تمام وقار و سکون در میان مردم محشر برارى رسیدن به جایگاهش قدم بر مى دارد.
همین روایت را کتاب پرقیمت «علل الشرایع» صدوق از طریق على بن ابراهیم قمّى، از ابن عبّاس، از رسول الهى حکایت مى کند.(2)
2ـ سحرگاهى در حالت عبادت و مناجات بود، مناجاتب عاشقنه، و عبادتى خالصانه، ابلیسى به صورتى وحشتناک در برابرش مجسّم شد تا روى را از حال خوشى که با محبوبش داشت باز دارد، آن حضرت کمترین توجّهى به آن شبح هولناک و چهره ترس آور نکرد، به قیام و قعود و به ذکر و مناجاتش ادامه داد، که ناگهان شنید گوینده اى از طرف غیب، سه مرتبه فریاد زد: أنْتَ زَیْنُ الْعابِدینَ حَقّا!!(3)
به هنگامى که وضو مى گرفت، رنگ مبارکش به زردى مى گرائید. زمانى اهل بیت بزرگوارش از او پرسیدند: چرا به وقت وضو اینچنین مى شوى؟ پاسخ داد: مى دانید آماده ایستادن در برابر چه مولایی هستم؟!
چون به نماز مى ایستاد لرزه بر اندامش مى افتاد!! در جواب کسى که از حضرت پرسید این چه حال است؟ فرمود: به وقت مناجات و عبادت در پیشگاه محبوبم این حالت به من دست مى دهد.
روزى در اطاقى که در حال سجده بود آتش افتاد، بیم آن مى رفت که شعله آتش تمام اطاق را بگیرد، ناگهان فریاد زدند: پسر پیامبر! آتش آتش!!
اهل خانه آتش را خاموش کردند و آن عاشق پاکباخته هنوز در سجود بود، چون از عبادت فارغ شد، عرضه داشتند: چه علّتى شما را از توچّه به حریقى که به اطاق افتاد بازداشت؟ فرمود: آتش آخرت!!
روایتى بس مهم در باب کیفیّت عبادت عابدان بن مضمون زیر از آنحضرت نقل شده:
إنَّ قَوْماً عَبَدُواللّهَ رَهْبَةً، فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبیدِ; وَ آخَرینَ عَبَدُوهُ رَغْبَةً، فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجّارِ; وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوااللّهَ شُکْراً، فَتِلْکَ عِبادَةُ الاْحْرارِ(4)
گروهى خداوند را از ترس عذاب بندگى مى کنند، این عبادت غلامان و بردگان بزدل است. جمعى حضرت دوست را از شوق رسیدن به بهشت عبادت مى کنند، این کار تاجران است. و عدّه اى وجود مقدّس او را محض شکر و اینکه آنجناب لایق عبادت است، پرستش مى نمایند و این عبادت آزدگان است.
عبادت آنجناب عبادت آزاد از ترس و شوق بود، او با تمام هستى و وجودش خداوند را محض خداوندیش مى خواست، در هیچ عبادتى از حضرت معبود توقّع اجر و مزد نداشت، و به خاطر ترس از عذاب به هیچ عبادتى قیام نکرد!!
اگر نافله روز به خاطر کار زیاد از دستش مى رفت، به وقت شب به قضاى آن برمى خواست، و به فرزندانش مى فرمود: این برنامه بر شما واجب نیست، ولى من دوست دارم هر یک از شما به برنامه شایسته اى عادت کرد آن را از دست ندهد، اگر در زمان معیّنش نتوانست بجاى آورد، به وقت دیگر آن را قضا کند!
«کشف الغمّه» مى گوید: در هر بیست و چهار ساعت هزار رکعت نماز به جاى مى آورد، و چون صبح مى شد از هیبت حق غش مى کرد، و آنچنان از خود بیخود مى شد که وقتى باد می وزید او را همچون خوشه گندم به راست و چپ حرکت مى داد!!
امام باقر علیه السّلام مى فرماید: پدرم حضرت سجّاد، نعمتى از نعم الهى را یاد نکرد مگر اینکه سجده آورد. آیه اى از قرآن که در آن مسئله سجده بود قرائت نکرد مگر همراهش به سجده آمد. رنجى از او برطرف نگشت مگر اینکه به خاطر آن سجده کرد، از نماز واجبى فارغ نشد جز اینکه آن را به سجده پیوند داد، و موفّق به اصلاح اختلاف بین دو نفر گشت مگر اینکه به خاطر توفیقش به آن کار بر خدا سجده کرد. در جمیع مواضع سجودش اثر سجود آشکار بود، به همین خاطر پدرم را سجّاد نامیدند!(5)
در حالات الهى آن حضرت آمده: بسترش خوشحالیش از برنامه هاى حق بود، و فرشش نشاطش در عبادت، دوستش تصدیق نسبت به حقایق، و خلوصش خودداری اش از غیر رضاى ربّ، تکیه گاهش سجّاده، و پوشش قبرش بود!
لحافش اصرارش در بندگى و مناجات، و خواب و چرتش قیام و خضوع و خشوع نسبت به پروردگار، و حرفه اش سوخت در عشق ربّ!
تجارتش زیارتِ خانه حقّ و حرم پیامبر، و بازارش شوق به خدمت، و بوى خوشش مهر و محبّت، و حرفه اش طاعت، و لباسش عزّت، و سلاحش صلاح، و مرکبش زمین، و عادتش ظهور نیروهاى ملکوتى درونى، و سرمایه اش گرسنگى، و آرزویش سفر به آخرت، و خوشنودیش در لقاء و وصال حضرت محبوب بود.(6)