اخلاق و رفار و صفات زین العابدین(ع)
امام علیه السّلام همچون سلف صالح و خلفت پاکش از تمام محاسن و محامد اخلاقى بهره جامع داشت، و ازهرگونه عیب و نقصى در زیمنه اخلاقو سائر شئون حیات پاک بود.
هیچ برخورد و حادثه و مصیبتى آن حضرت را از تجلّى دادن حسنات الهى بازنداشت، و وى را به سیّئات اخلاقى آلوده نکرد.
1. برخورد آن مایه الهى با مردى تندخو
مردى از نزدیکانش به آن حضرت دشنام داد و ناسزا گفت، حضرت جواب وى را نداد تا به بدگوئیش پایان داد و رفت. آنگاه آن منبع فیض به دوستانش رو کرد و فرمود: شنیدید به من چه گفت؟ من دوست دارم مرا همرهى کنید تا پاسخ مرا به وى بشنوید.
عرضه داشتند: با تو مى آئیم. حضرت حرکت کرد و در حالى که قدم بر مى داشت این آیه را قرائت مى کرد:
وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُـحْسِنِینَ.(10)
... و آنانکه خشم را فرو مى خورند، و از مردم گذشت کننده اند; و خداوند نیکوکاران را دوست مى دارد.
براى ما معلوم شد که حضرت کارى به دشنام دهنده ندارد. چون به در خانه آن مرد رسیدیم، حضرت فرمودند: به صاحب خانه بگوئید على بن الحسین است. صاحب منزل در حالیکه نگران تلافى بود و در این داستان شکّى نداشت، به در خانه آمد. حضرت به او فرمودند: لحظاتى قبل مطالبى را درباره من گفتى، اگر در من وجود دارد، به خاطر آن از حضرت حق طلب مغفرت مى کنم، اگر در من نیست و تو اشتباه کردى، براى تو عفو و بخشش مى خواهم!!
صاحب خانه پیشانى حضرت سجّاد را بوسید، و عرضه داشت: یابن رسول اللّه آنچه گفتم در تو نبود، این منم که باید مورد عفو حقّ قرار بگیرم.
2. رفتار با آسیب دیدگان از جذام
در حال سواره بر جمعى گذشت که گرفتار بیمارى خطرناک و مهلک جذام بودند و کسى حاضر نبود با آنان نشست و برخاست کند!!
آنان سفره غذا انداخته و مى خواستند مشغول خودرن شوند، تا حضرت را دیدند وى را با غذا خوردن با خود دعوت کردند.
فرمود: اگر روزه نبودم پیاده مى شدم و کنار سفره شما مى نشستم. چون به منزل رسید دستور داد غذائى مخصوص آماده کنند، سپس همه جذامیان را به خانه خواست و همراه آنان سر یک سفره نشست، و از آنان بدینگونه دلجوئى فرمود.
3. گذشت عجیب امام از استاندار معزول
هشام بن اسماعیل از طرف عبدالملک مروان به استاندارى مدینه منصوب شد.
مقام ریاست او را به دایره غرور و کبر و ستم و ظلم کشید، حقّ را ناحقّ کرد، و هر چه در توان داشت به میدان آورد. از افرادى که ازاو رنج بسیار و آزار فراوان دیدند حضرت زین الابدین علیه السّلام بود.
پس از مدّتى از مقامش عزل شد. استاندار جدید مدینه به نام وَلید، ماموریّت یافت استاندار قدیم را در برابر مردم به ستونى ببندد، تا هر کس بخواهد آزارهاى او را تلافى کند بتواند!
در چنان حالى مى گفت تمام وحشت من از برخورد با زین العابدین است، زیرا وى را زیاد آزار داده ام.
امام در آن هنگام به یاران و دوستانش فرمود، به هیچ صورت متعرّض وى نشوید، آنگاه به دیدن هشام بن اسماعیل رفت و فرمود: پسر عمو از آنچه برایت پیش آمده ناراحتم، آنچه دوست دارى از من بخواه که من در اجابت درخواست تو مضایقه ندارم. هشام بن اسماعیل فریاد زد: اَللّهُ أعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ(11)
وجود مقدّسش، روزى یکى از خدمتکارانش را دوبار صدا زد، از پاسخ دادن خوددارى کرد. چون بار سوّم جواب داد، حضرت فرمود: صداى مرا در دوبار گذشته نشدنیدى؟ عرضه داشت: چرا، فرمود: چرا جوابم را نمى دادى؟ گفت: یابن رسول اللّه از سیاستت در امان بودم. امام چهارم زبان به شکر گشود و به پیشگاه حقّ عرضه داشت: خدا را سپاس که مملوکان من خودشان را از این بنده ربّ در امان مى بینند.
خانواده هاى فقیرى در مدینه بودند که از وسائل زندگى و خورد و خوراک آنچه کم داشتند تأمین مى شد، ولى نمى دانستند اینهمه لطف و مرحمت و اینگونه مهر و عنایت از کجاست. چون زین العابدین علیه السّلام شهید شد و تمام آن برنامه ها به تعطیلى رسید، دانستند که منبع آنهمه فیض و فضیلت حضرت سجّاد علیه السّلام بود!
6. دیونت بر عهده من است
زید بن اُسامة بن زید به وقت مشاهده آثار مرگ به سختى گریست. حضرت سجّاد در حالى که ناظر وضع او بود، سبب گریه و ناله او را پرسید. عرضه داشت: پانزده هزار درهم بدهکارم، آنچه از من مى ماند خلإ قرضم را پُر نمى کند. حضرت فرمود: تمام دیونت بر عهده من است، از گریه خوددارى کن که هم اکنون به هیچ کس بدهکار نیستى. آنگاه به اداى دَین زید اقدام کرد و او را از سختى حقّ النّاس نجات داد.
در شبى سرد غلامى از غلامانش آن حضرت را در مسیر مسجد دید در حالیکه جبّه و لباس و عمامه اى از خز بر سر داشت و با خوشبوترین عطرخود را زینت داده بود. عرضه داشت: مولاى من در این ساعت با این وضع و شکل کجا مى روى؟ فرمود: مسافر مسجد جدّم رسول خدایم، تا برنامه ازدواج با حورالعین را براى خود فراهم آورم...
چه نیکوست که تمام مسلمانان براى رفتن به مسجد جهت انجام نماز جماعت علاوه بر نیّت خالص، از بهترین لبس و خوشبوتریت عطر استفاده کنند، تا در برخورد با یکدیگر غرق در نشاط و انبساط گشته، و محلّ عبادت هم بطور دائم از بهداشت و طهارت برخوردار باشد.