بازگشت جاهلیت، زمینه ساز قیام حسینی
وقتی مفسر و مدافع قران کریم علی بن ابی طالب(ع) از حق خود یعنی حکومت محروم شد و اهل بیت پیامبر(ص) مهجورشدند، جریان رجعت و بازگشت به عادات جاهلی سرعت یافت و در طول 25 سال خلافت خلفای ثلاث انحرافات و بدعت های زیادی پدید آمد. لذا هنگامی که علی(ع) زعامت جامعه را پذیرفت ، اصلاحات داخلی را بر هر امر دیگری ترجیح داد. لکن جبهه نفاق در عصر خلفا، مخصوصا زمان عثمان در پرتو قدرت سیاسی توانسته بود قدرت اقتصادی و نظامی قابل توجهی بدست آورد. به همین جهت با ایجاد جنگهای داخلی و مشکلات دیگر مانع اصلاحات علی(ع) گردید و با شهادت مظلومانه آن رادمرد الهی، برنامه های اصلاحی او ناتمام ماند و با استیلای بنی امیه بر جهان اسلام ، جبهه نفاق با قدرت بیشتری جامعه را به سوی انحطاط و تباهی سوق داد و در اواخر حکومت معاویه فساد و تباهی به اوج خود رسید و بسیاری از عقاید و خلق و خوی جاهلی که پیامبر اکرم(ص) برای اضمحلال آنها تلاشهای بسیاری نموده بود احیا گردید و سنت پیامبر(ص) و قرآن کریم رو به زوال نهاد.
پس از این انهدام عظیم فرهنگی، از حسین بن علی(ع) چیزی جز این انتظار نمی رفت که برای احیاء دین اسلام و سنن بر باد رفته آن قیام نماید. چنان که خود ایشان فرمود:
" من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می خوانم، زیرا سنت پیامبر(ص) از بین رفته و بدعت زنده کردیده است"(1)
و نیز فرمود:
" و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید"(2)
وقتی امت اسلام گرفتار حاکمی چون یزید باشد فاتحه اسلام را باید خواند.
نتیجه سخن اینکه اسلام برای براندازی باورهای پوچ جاهلی آمده بود و مجاهدت های بسیاری نیز در این راستا از سوی پیامبر(ص) و مسلمانان صورت گرفته بود اما پس از گذشت مدتی نه چندان مدید آنچه در جامعه حاکم شده بود چیزی جز اسلام و آنچه بدان عمل می شد چیزی جز دستورات قرآن بود و همان باورهای غلط و سنن جاهلی دوباره به بار نشسته بود. قیام الهی سیدالشهداء(ع) نیز جز برای آگاهی دادن مسلمانان از وضعیت موجود و بیان غربت اسلام نبود.
خصیصه های جاهلی
آنچه جامعه عرب را به تباهی کشیده و در گوشت و خون آنها رخنه کرده بود را نمی توان در چند سطر به بیان نشست اما برخی از آنها را می توان چینن بر شمرد:
بت پرستی، خرافه اندیشی، زمامداری لجام گسیخته، تعصبات بی جهت بر قبیله، زبان و نسب، غرور و تکبر توانگران، جنگ های ممتد قبیله ای، تفرق سیاسی، تبعیت کورکورانه از نیاکان، شرب خمر، تعدی به نوامیس، قساوت و شقاوت، جهل و تحجر، ادبیات بی محتوا و...
اما طلوع اسلام همراه بود با مبارزات جدی بر علیه این خصلت های ناپسند و به عبارت دیگر، اسلام یک تحول همه جانبه در زندگی فردی و اجتماعی اعراب به دنبال داشت. ارمغانی که اسلام برای آنها داشت عبارت بود از: یکتا پرستی، حاکمیت اولیاء الهی، پرورش قلمرو فکری، گسترش تجارت، دوری از تشریفات، وحدت سیاسی، ترویج فضایل و کمالات انسانی، کرامت نفس، عدالت و حق گرایی، ایثار و فداکاری، وحدت و برادری، تحول ادبی، انقلاب در نظام اقتصادی و ...
جریانهای مخرب و خزنده
تلاش رسول مکرم اسلام بر این بود که این ارزشها جایگزین خصیصههای پیشین اعراب شود اما رخنه بعضی حرکت ها در میان مسلمانان مانع از به ثمر نشستن این آرزو بود. و پس از رحلت پیامبر(ص) و با وجود 23 سال تلاش بی وقفه ایشان برای هدایت مردم نیز این جریانات همچنان مشکل آفرین بودند.
این جبهه خطرناک که به جبهه نفاق معروف است متشکل از چند طیف بود؛ نخست آنانکه از روی طمع اسلام آورده بودند، دوم آنانکه از روی ترس، تظاهر به اسلام می نمودند، وسوم کسانیکه در اثر سستی ایمان، خواسته یا نا خواسته در خدمت کفر ونفاق بودند(هرچند گروه سوم، اصطلاحا منافق نامیده نمی شوند).
منافقان از ابتدای طلوع اسلام سعی در توقف حرکت روبهرشد آن داشتند اما پس از استیلای مطلق اسلام بر همه مناطق و قدرت یافتن دین جدید، و پس از آنکه منافقان چاره ای جز پذیرفتن اسلام ندیدند به فکر آن افتادند که این مکتب نو بنیاد را در جهت تامین منافع خود سوق و گسترش دهند.
برخی از فعالیتهای منافقان در عصر رسالت را می توان چنین برشمرد: تضعیف سپاه اسلام در جنگهای احد، خندق و تبوک، خدمت به یهود بنی نضیر، القاء شبهه و ایجاد تردید در مبانی عقیدتی، تضعیف شخصیت و قداست پیامبر اکرم(ص)، جعل حدیث، اجتهاد در برابر اوامر صریح رسول خدا(ص) و ...
با فرارسیدن سال دهم هجری و اعلام رسمی خلافت علی بن ابی طالب(ع) در غدیر خم، جبهه نفاق فعالیت جدیتری را آغاز کرد. این جبهه، عناصر خود را در مدینه جمع نمود و در انتظار رحلت رسول خدا(ص)بود تا برنامههای خود را به اجرا گذارد. پیامبر(ص) نیز جهت برهم زدن این اجتماع، عملیات بزرگی را به طرف رومیان طراحی نمود و اسامه بن زید را به فرماندهی سپاه اسلام منصوب کرد و از همه مسلمانان خواست زیر پرچم اسامه، برای جهاد حرکت نمایند تا به این ترفند جبهه نفاق منحل شود. اما پس از چند روز پیامبر اکرم(ص) مطلع شد که در حرکت سپاه، سستی ایجاد شده است، ازاین رو با همان حال بیماری به میان سپاه آمدند و مسلمانان را تحریص و تهییج نمودند و چندین بار آنها را بر پیروی از دستور، امر نمودند اما تخلف عده ای از صحابه به بهانه های واهی مانع از حرکت سپاه اسامه شد و با رحلت رسول خدا(ص) همه سپاه به مدینه بازگشت.(3)
حرکت بعدی منافقان و ضربه مهلکی که بر پیکره اسلام وارد شد ممانعت از نوشته شدن وصیت رسول خدا(ص) در لحظات آخر عمر ایشان بود. واقعه ای که به "مصیبه یوم الخمیس" معروف شد. پس از آنکه پیامبر اکرم(ص) متوجه تمرد و بازگشت عده ای از مسلمانان از سپاه اسامه شدند تصمیم گرفتند خلافت علی(ع) را در محضر اصحاب مکتوب نمایند. اما همان افرادی که از رفتن به جبهه جنگ سر باز زده بودند و مترصد آخرین لحظات عمر پیامبر(ص) بودند از تدوین منویات ایشان جلوگیری نمودند و کلماتی در آن مجلس صادر شد که قلم از بیان آن شرم دارد.
پس از رحلت رسول خدا(ص)، بهترین جایگاه برای پیشبرد مقاصد منافقان، سقیفه بود، که پیامدهای سوء فرهنگی و اجتماعی را همچون مهجوریت اهل بیت(ع)، جلوگیری از نشر احادیث پیامبر(ص)، جعل حدیث ، اجتهاذات بیاساس به دنبال داشت.