اولین دلیلی که انسان را به انسانیت رساند و مقام خلیفه اللهی را نصیبش کرد، عنایت حضرت پروردگار به او بود که اگر این عنایت حضرت رب شامل حالش نمی گردید، هرگز آدم و فرزندانش به محوریت در عالم امکان دست نمی یافتند و اشرفیت بر جمیع مخلوقات را تجربه نمی نمودند.
در میان فرزندان آدم و حوازادگان عالم، یکدانه ای است که اقلیم بالا برایش فرش است و عشق حضرت دوست برایش عرش، فاتح قله (فکان قاب قوسین) و ساکن مقام حبیب اللهی، یتیم مدینه محمد بن عبد الله(صلی الله علیه و آله وسلم) که عالم امکان و تمام هستی، به طفیل وجودش به موهبت وجود نائل آمدند و در زمره کائنات شدند.
محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) کسی است که مقام بندگی(1) ایمان(2) عصمت(3) طهارت(4)رسالت(5) حکومت(6) اولویت(7) و اول المسلمین و اخلص الموحدین و اخشع العابدین(8) بودن، و دارا بودن خصائصی چون فضل عظیم(9) مانع عذاب(10) مؤید به نصر الهی(11) رؤوف و رحیم(12) مسافر معراج(13) رحمه للعالمین(14) اسوه حسنه(15) و خاتم النبیین(16) بودنش، او را چو خورشیدی بی مانند کرده است.
محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) بهانه رحمت پروردگار بر عالمیان و واسطه فیض قدسی اوست، هرچند که بی خردانی از همان زمان طلوع اسلام و آغاز برآمدن صدای دلنشین دعوتش، قلب رئوفش را به بی ادبی ها و ستیزه های جاهلی رنجه کردند. اما این پیامبر رحمت و این فرستاده مبارک، هماره نوید دهنده رحمت الهی است و بی شک قلب مهربانش، خواسته ای جز هدایت بشریت ندارد.
هتاکی امروزه بی خردانی از تبار اعراب جاهلی که در بیچارگی غوطه ورند و شنیدن صدای دلربای محمدی(صلی الله علیه وآله و سلم) را بر نمی تابند یادآور همان بی مهری های سالهای نخستین تولد اسلام است که روز را در پیش چشمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) چون شب ظلمانی می نمود اما هماره دعای خیر او بدرقه راه آنان بود.
آنکه امروز محمد(صلی الله علیه وآله و سلم) را نمی شناسد را چه گناهی است؟ هرچند که هتاکی مزدوران شیطان را راه توجیهی نمی توان یافت اما آیا مسلمانان توانسته اند چهره پیامبر عزیز خود را آنچنان که شایسته است به جهانیان بشناسانند؟ آیا خردمندی یافت می شود که او را بشناسد و از صمیم قلب زبان به ستایش او نگشاید؟
بی شک آنکه بیش از دشمن دانا مورد نکوهش است، دوست نادان است که چهره ای عبوس از پیامبر رحمت به نمایش می گذارد و یا از معرفی چهره ملکوتی او آنسان که باید، عاجز است.
در سال پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله و سلم) پیگیری این هدف که به جهانیان بگوییم پیامبر ما کیست، از اولویت خاصی برخوردار است. موقعیت های مسلمانان بسیار بیشتر از آن است که تصور می شود و این واقعیت، اقتضای آن را دارد تا هر مسلمانی در راه شناساندن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلم) ، قدمی در خور توان خود بردارد.
نوشتار زیر به بیان شمه ای از ویژگیهای حضرت محمد(صلی الله علیه وآله و سلم) می پردازد که بیان آن میتواند راهکاری برای شناساندن آن جلوه آسمانی باشد.
اخلاق و سیره پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) کاملترین انسان و بزرگ و سالار تمام پیامبران است.
در عظمت آن حضرت همین بس که خداوند متعال در قرآن مجید او را با تعبیر «یا ایّها الرّسول» و «یا ایّها النّبى» مورد خطاب قرار میدهد و او را به عنوان انسانى الگو براى تمام جهانیان معرّفى مینماید: «لَقَدْ کانَ لَکُم فی رَسُول اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»; «در(سیره و سخن) پیامبر خدا براى شما الگوى نیکویى است.»او به حقّ داراى اخلاقى کامل و جامعِ تمام فضایل و کمالات انسانى بود.
در طول زندگانى او هرگز دیده نشد وقتش را به بطالت بگذراند.
در مقام نیایش همیشه مى گفت: «خدایا از بیکارگى و تنبلى و زبونى به تو پناه مى برم.»، و مسلمانان را به کار کردن تحریض مى نمود.
او همیشه جانب عدل و انصاف را رعایت مى کرد و در تجارت به دروغ و تدلیس، متوسّل نمى شد و هیچ گاه در معامله سختگیرى نمى کرد و با کسى مجادله و لجاجت نمى نمود و کار خود را به گردن دیگرى نمى انداخت.
او صدق گفتار و اداى امانت را قوام زندگى مى دانست و مى فرمود: این دو در همه تعالیم پیغمبران تأکید و تأیید شده است.
در نظر او همه افراد جامعه، موظّف به مقاومت در برابر ستمکاران هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند.
مى فرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، یارى نما! اصحاب گفتند: معنى یارى کردن مظلوم را دانستیم، ولى ظالم را چگونه یارى کنیم؟ فرمود: دستش را بگیرید تا نتواند به کسى ستم کند!
پیامبران سیمایى دوست داشتنى دارند، در رفتارشان صداقت و صمیمیّت بیشتر از اُبّهت و قدرت پیداست، از پیشانیشان پرتو مرموزى که چشمها را خیره مى دارد ساطع است ، پرتویى که همچون «لبخندِ سپیده دم» محسوس است امّا همچون راز غیب مجهول.
ساده ترین نگاهها آن را به سادگى مى بینند امّا پیچیده ترین نبوغها به دشوارى مىتوانند یافت.
روحهایى که در برابر زیبایى و معنا و راز حسّاسند، گرما و روشنایى و رمز شگفت آن را همچون گرماى یک «عشق»، برق یک «امّید» و لطیفه پیدا و پنهان زیبایى حس مى کنند و آن را در پرتو مرموز سیمایشان، راز پرجذبه نگاهشان و طنین دامن گستر آوایشان، عطر مستى بخش اندیشه شان ، راه رفتنشان، نشستنشان، سخنشان، سکوتشان و زندگى کردنشان مى بینند، مى یابند و لمس مى کنند.
و به روانى و شگفتى، «الهام» در درونشان جریان مى یابد و از آن پُر، سرشار و لبریز مى شوند.
و این است که هر گاه بر بلندى قلّه تاریخ برآییم انسانها را همیشه و همه جا در پى این چهره هاى ساده امّا شگفت مى بینیم که «عاشقانه چشم به آنان دوخته اند.» ابراهیم، نوح، موسى و عیسى، پیامبران بزرگِ تاریخ این چنین بوده اند.
امّا محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)که خاتم الانبیا است چگونه است؟
در برابر کسانى که با وى به مشاجره برمى خاستند وى تنها به خواندن آیاتى از قرآن اکتفا مى کرد و یا عقیده خویش را با سبکى ساده و طبیعى بیان مى کرد و به جدل نمى پرداخت.
زندگى اش، پارسایان و زاهدان را به یاد مى آورد.
گرسنگى را بر سیری ترجیح میداد گاه خود را چندان گرسنه مى داشت که بر شکمش سنگ مى بست تا آزارِ آن را اندکى تخفیف دهد.
در برابر کسانى که او را مى آزردند چنان گذشت مى کرد و بدى را به مِهر پاسخ مى داد که آنان را شرمنده مى ساخت.
هر روز، از کنار کوچه اى که مى گذشت، یهودى اى طشت خاکسترى گرم از بام خانه بر سرش مى ریخت و او بى آنکه خشمگین شود، به آرامى رد مى شد و گوشه اى مى ایستاد و پس از پاک کردن سر و رو و لباسش به راه مى افتاد.
روز دیگر با آنکه مى دانست باز این کار تکرار خواهد شد مسیر خود را عوض نمى کرد.
یک روز که از آنجا مى گذشت با کمال تعجّب از طشت خاکستر خبرى نشد! محمّد با لبخند بزرگوارانه اى گفت: رفیق ما امروز به سراغ ما نیامد! گفتند: بیمار است.
گفت: باید به عیادتش رفت.
بیمار در چهره محمّد که به عیادتش آمده بود چنان صمیمیّت و محبّت صادقانه اى احساس کرد که گویى سالها است با وى سابقه دیرین دوستى و آشنایى دارد.
مرد یهودى در برابر چنین چشمه زلال و جوشانى از صفا و مهربانى و خیر، یکباره احساس کرد که روحش شسته شد و لکّه هاى شومِ بدپسندى و آزارپرستى و میل به کجى و خیانت از ضمیرش پاک گردید.
چنان متواضع بود که عرب خودخواه و مغرور و متکبّر را به اعجاب وامى داشت.
زندگى اش، رفتارش و خصوصیّات اخلاقى اش محبّت، قدرت، خلوص، استقامت و بلندى اندیشه و زیبایى روح را الهام مى داد.
سادگى رفتارش و نرمخویى و فروتنى اش از صلابت شخصیّت و جذبه معنویتش نمى کاست.
هر دلى در برابرش به خضوع مى نشست و هر غرورى از شکستن در پاى عظمتِ زیبا و خوبِ او سیراب مى شد.
در هر جمعى برترى او بر همه نمایان بود.»
صفات و ویژگیهاى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)
از آشکارترین صفات رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) این بود که غرورِ پیروزى او را نمى گرفت، چنان که در بازگشت از نبرد بدر و فتح مکّه نشان داد، و نیز از شکست نا امید نمى شد، همان طور که شکست احد بر وى تأثیر نداشت، بلکه پس از آن به سرعت براى جنگ «حمراءالأسد» آماده شد و نیز نقض پیمان بنى قریظه و پیوستن آنان به سپاه احزاب بر روحیه او تأثیرى نگذاشت، بلکه او را ثابت قدم گردانید.
از صفات دیگر او احتیاط و پرهیز بود که نیروى دشمن را بدین وسیله ارزیابى کرده، براى مقابله با او به تهیّه ابزار و تجهیزات دست مى زد.
حتّى هنگام اقامه نماز نیز احتیاط را از دست نمى داد، بلکه مراقب و هوشیار بود.
صفت دیگر او نرمى همراه با صلابت بود که در شرایط متغیّر جنگى از آن برخوردار بود و به سبب سرعت تغییر این شرایط، دستورها و احکام جدیدى صادر مى کرد.
سرعت در فرماندهى نزد او، براى مقابله با مسائل جدّى، شرطى اساسى بود و به تمرکز فرماندهى، توجّه و تأکید فراوان داشت.
با یاران و قوم خود رفتارى مبتنى بر جذب و اصلاح داشت و روح اعتماد و آرامش را در میان آنها تقویت مى کرد.
به کوچک رحم مىکرد، بزرگ را گرامى مى داشت، یتیم را خشنود کرده و پناه مى داد، به فقیران و مسکینان نیکى و احسان مى کرد، حتّى به حیوانات هم ترحّم مى نمود و از آزار آنها نهى مى کرد.
از مهمترین نمونه هاى انسانیّتِ رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) این بود که آن حضرت نیروهایى را که براى سرایا و جنگ با دشمن اعزام مى کرد به دوستى و مدارا با مردم و عدم یورش و شبیخون علیه ایشان وصیّت و سفارش مى فرمود.
او بیشتر دوست داشت دشمن را به سوى صلح منقاد کند، نه این که مردانِ ایشان را بکشد.
آن حضرت سفارش مى کرد تا پیر مردان، کودکان و زنان را نکشند و بدن مقتول را شکنجه و مُثله نکنند.
وقتى قریش به او پناه آوردند، محاصره اقتصادى آنان را لغو و با تقاضاى ایشان، براى تهیّه گندم از یمن، موافقت فرمود.
او به صلح کامل در جهان دعوت مى کرد و از جنگ، جز به هنگام ضرورت و ناچارى، پرهیز داشت.
نامه هایى که به سوى پادشاهان مى فرستاد به سلام و صلح، آراسته و مزّین بود و آن را براى آغاز کلام در دیدار بین فرزندان آدم قرار داده بود.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در جنگها بیش از یک فرمانده تعیین مى کرد، ضوابطى دقیق براى فرماندهى لشکر و تقویت آن قرار مى داد و بین اصول سیاسى و نظامى ارتباط برقرار مى ساخت و اطاعت از فرماندهان را رمزى براى انضباط، انقیاد و فرمانبردارى مى دانست.
او برنامه ریزى جدّى، سازماندهى نمونه و فرماندهى برتر را بنیاد گذاشت، و فرماندهى لشکر را بر اساس شایستگى و شناخت برگزید.
لشکر را به طور یکسان در فرماندهى خود جمع کرد، و از آنچه که در وسع و توانایى رزمندگان بود بیشتر به آنان مى بخشید.
----------------------------------
1 – بقره : 23 .
2 – بقره :285.
3 – اسراء: 74.
4 - احزاب : 33.
5 - آل عمران:164.
6 – نساء : 65.
7 – احزاب : 6.
8 – انعام: 161-163.
9- نساء: 113.
10 - انفال:33.
11 – توبه : 40.
12 – توبه : 128.
13 – اسراء : 1.
14 – انبیاء: 107.
15- احزاب : 21.
16 – احزاب : 40.